دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 5

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوعبيد بکريجلد: 5نويسنده:  
 
 
شماره مقاله:2340

















اَبوعُبِيْدِ بَكْري، عبدالله بن عبدالعزيز بن محمد بن ايوب بن عمرو بكري، بزرگ
ترين جغرافي نگار عرب اندلس و نيز اديب در سدة 5ق/11م. دربارة تاريخ تولد او اختلاف
نظر بسيار است. برخي او را متولد 401 ق/1011 م (ورنت، 1/289)،‌يا 405 ق (حميده،
356؛ سوسه، 2/344) و برخي نيز 432 ق/ 1041 م (گنثالث، 309) دانسته اند. از جزئيات
زندگي ابوعبيد بكري اطلاع كافي در دست نيست. نسبت او را به قبيلة بكر بن وائل نوشته
اند (فروخ، 4/702). پدرش عزالدوله عبدالعزيز بكري احتمالاً پس از پدر خود ابومصعب
محمد، امير منطقة كوچك وَلبه و شلطيش در اندلس بود. پس از سقوط خلافت مروانيان
قرطبه (403 ق)، اميرنشين بكريان در بخش جنوبي شبه جزيرة ايبري، يعني در كرانة
اقيانوس اطلس در مغرب لبله تأسيس يافت. در 443 ق/ 1051 م عزالدوله بر اثر فشار
معتضدبن عباد از عباديان اشبيليه، ناگزير امارت شلطيش و لبله را ترك گفت و به قرطبه
رفت و از حمايت ابوالوليد محمد بن جَهوَر از دودمان جمهوريان برخوردار شد (ابن
عذاري، 3/240ـ 242؛ ابن ابار، 2/180ـ 183). ابوعبيد ظاهراً در همان سال همراه پدر
به قرطبه رفته است (حميده، 356). بعضي او را در اين سفر دست كم سي سالهدانسته اند
(EI2).
ابوعبيد در قرطبه كه تا مدتي يكي از مراكز فرهنگي به شمار مي رفت، به تكميل معلومات
پرداخت و با نام همان شهر شهرت يافت، چنانكه او را قرطبي نير ناميده اند
(كراچكوفسكي، 275)، ولي بيشتر با عنوان اندلسي مشهور است (صفدي، 17/290). وي از
شاگردان ابن حيان (ه‍ م)، ابوالعباس احمد بن عمر عذري، ابوبكر مصحفي و نيز ابوعمر
بن عبدالبر حافظ بود كه ابوعبيد به دريافت اجازه از او نائل شد (ابن بشكوال، 277).
ابوعبيد مدتي با سمت وزير دربار امير اَلمَريّه به خدمت پرداخت و نيز چون دربارگاه
معتمد بن عباد، امير اشبيليه، سمت مهمي يافته بود، با اديبان معاصر پيوند نزديكي
داشت (حميده، همانجا؛ كراچكوفسكي، 276ـ 276). پس از استيلاي مرابطون بر اندلس،
ابوعبيد دوباره به قرطبه رفت و به ادامه فعاليت ادبي پرداخت (همانجا؛ كردعلي، 197).
در اين زمان سلطان يوسف بن تاشقين بار ديگر قرطبه را مركز اندلس قرار داده بود.
ابوعبيد به هنگام اقامت در همين شهر درگذشت (EI2). در اغلب مآخذ سال درگذشت او را
487 ق/ 1094 م نوشته اند (ابن بشكوال، 278؛ صفدي، 17/292؛ سيوطي، 285)، اما ضبي (ص
346) كه او را با لقب ذوالوزارتين ناميده، تاريخ مرگش را 496 ق/ 1103 م نوشته است.
چنين به نظر مي رسد كه فعاليتهاي علمي ابوعبيد در قرطبه صورت گرفته است. با اينكه
بعضي را عقيده بر آن است كه وي هرگز به مشرق و حتي افريقاي شمالي و يا سرزمين ديگري
سفر نكرده (كراچكوفسكي، EI2; 276)، ولي او مشخصات افريقاي شمالي را با عنوان
المُغرب في ذكر بلاد افريقي‍ـة والمغرب آورده است. از مطالعة اين كتاب مي توان به
حدود آگاهيهاي وسيع وي دربارة سرزمينهاي مزبور پي برد. ابوعبيد داراي تأليفات
متعددي در رشته هاي مختلف علوم بوده است. از نوشته هاي او در زمينة دين، شعر و ادب،
گياه شناسي و جغرافيا مي توان دريافت كه دانشمندي جامع الاطراف بوده است. او به
ويژه در شعر و داب به عنوان فردي آگاه شناخته شده است، چنانكه امالي ابوعلي اسماعيل
بن قاسم قالي (288ـ35ق/901ـ967م)، اديب عرب اسپانيا را شرح كرده و دربارة آن
نظرهايي ابراز داشته است (سمط، 1/3،12، جم‍). ابن بشكوال، ابوعبيد را اديب و آگاه
به معاني اشعار وعلم انساب و اخبار ناميده و در زمينه دين كتابي را در باب نشانه
هاي نبوت پيامبر (ص) به ابوعبيد نسبت داده، ولي نام آن را ننوشته است (ص 277ـ 278).
ابوعبيد مردي دوستدار كتاب تا آنجا كه روي جلد كتابهاي خود را براي محفوظ ماندن با
روكشي از پارچه مي پوشانيد (كراچكوفسكي، همانجا). گفته اند كه وي در باده گساري به
افراط مي گراييده است (صفدي، 17/291؛ فتح، 190).
آثار: ابوعبيد آثار بسياري دارد كه از جملة آنهاست: 1. الاحصاءلطبقات الشعرا، كه
شبيه المؤتلف و المتخلف من اسماإ الشعراء آمدي است و تاكنون به دست نيامده است
(ميمي، «ك»؛ EI2)؛ 2. شتقاق الاسماء، كه سيوطي (ص 285) از آن ياد كرده است؛ 3.
كتابي دربارة نشانه هاي نبوت پيامبر (ص) كه پيش از اين ياد شد (نك‍ : ابن بشكوال،
128؛ سيوطي، همانجا)؛ 4. التدريب في ضروب احوال الحروب، كه در دست نيست (ميمي،
«ل»)؛ التنبيه علي اوهام ابي علي في اماليه، كه به همت انطون صالحاني يسوعي از روي
نسخة خطي موجود در قاهره (1925 م) به طبع رسيده است (صالحاني، 6ـ11)؛ 6. شفاء عليل
العربي‍ـة، كه حاجي خليفه (2/105) آن را از تأليفات ابوعبيد دانسته، اما ميمي
(همانجا) در آن ترديد كرده است؛ 7. صل‍ـة المفصول في شرح ابيات الغريب المصنف، كه
نامش در اللآلي آمده است (ميمي، همانجا)؛ 8. فصل المقال في شرح كتاب الامثال، كه به
كوشش عبدالحميد عابدين و احسان عباس در خرطوم (1957 م) به طبع رسيده است؛ 9. سمط
اللآتي، كه نيمة نخست متاب اللآتي في شرح امالي القالي است. اين كتاب تفسير ابوعيبد
بر مجموعة ادبي و دستوري ابوعلي قالي است كه توسط ميمي در 1354 ق/ 1936 م به طبع
رسيده است؛ 10. المسالك و الممالك، كه احتمالاً تأليف آن را در 460 ق/ 1068 م به
پايان برده است (لوي پرووانسال، 251). بخشي از اين كتاب با عنوان المغرب في ذكر
افريقيه و المغرب به همت دويلان در الجزاير (1857 م) و بخش ديگري كه مربوط ره روسها
و اسلاوهاست، توسط كونيك و روزون در سن پترزبورگ چاپ ومنتشر شده است؛ 11. معجم ما
استعجم، كه توسط ووستنفلد با عنوان «فرهنگ جغرافيايي » در دوجلد درگوتينگن (1876ـ
1877م) به چاپ رسيده است؛ 12. كتاب النبات، كه نام آن در فهرسة ابن خير آمده است
(ص377). اين كتاب حلقه اي از سلسله كتابهاي گياه شناسي توصيفي اندلس است كه نشاني
از آن در دست نيست( E2).
شهرت عمدة ابوعبيد بكري به سبب كتابهاي المسالك و الممالك و معجم ما استعجم اوست.
در المسالك مؤلف به روايات كهن دربارة كشورهاي اسلامي و شرح نواحي آن پرداخته و از
سنت جغرافي نويسان روزگار خويش و ادوار گذشته پيروي كرده است. از نام كتاب و شيوة
نگارش آن چنين برمي آيد كه وي مي خواسته است كتابش به صورت راهنامه اي باشد كه در
آن فواصل تقريبي شهرها و منازل ميان شهرها را بياورد. با اين وصف ابوعبيد تنها به
مسائل صرفاً جغرافيايي بسنده نكرده، بلكه بخشهايي از كتاب خود را به تاريخ سياسي و
اجتماعي وحتي نژادشناسي اختصاص داده است. اين نكته را از مطالبي كه به نقل از
ابراهيم طرطوشي دربارة روسها و اسلاوها و سرزمين اروپا آورده است، مي توان دريافت
(نك‍ : ه‍ د، ابراهيم بن يعقوب). همين امر نيز موجب ارزش و اهميت كتاب ابوعبيد شده
است.
ابوعبيد با روشي عالمانه خلاصه هايي تاريخي فراهم آورده كه پس از او هيچ كسي در اين
راه به مقام او نرسيده است. با اين وصف اسامي امكنة مغرب و افريقا و بلاد سودان كه
وي در كتاب خود آورده، نيز به همين اندازه سودمند است (المغرب، 163 ـ 183، جم‍ ).
كتاب داراي اسناد و مدارك ارزشمندي است كه گمان مي رود در درجة نخست براي تأمين
مقاصد اداري تهيه شده باشد (كرچكوفسكي، همانجا). متن كامل اين كتاب،‌ چنانكه اشاره
شد، تاكنون به دست نيامده است و هنوز محققان در جست و جوي بخشهاي نشناختة آن هستند
بخشهاي مربوط به شمال افريقا، مصر، عراق، اقوام ساكن اطراف درياي خزر، اسپانيا و
اسلاوهاي شرق اروپا تاكنون شناخته شده و انتشار يافته است. مشروح ترين بخش كتاب
دربارة شمال افريقاست كه به بركت ترجمه وطبع دوسلان شناخته شده است. ابوعبيد در اين
بخش از نوشتة ابوعبدالله محمد بن يوسف وراق مورخ و جغرافي نويس اندلسي در سدة 3 و 4
ق بهره برده و نسبت بدان اعتمادي وافر مبذول داشته است (المغرب، 4، 9، 53، جم‍:
دوسلان،‌15-16؛ گنثالث، 309). او در اين بخش خوانند را با راهها، خطوط ساحلي،
بنادر، مساجد، ديوارها و لنگرگاههاي شمال افريقا آشنا مي كند (المغرب، 17، 19، 20،
جم‍ ). نسخه هايي از كتاب المسالك و الممالك در كيل، استانبول، فاس (مراكش) و پاريس
شناخته شده، ولي هيچ يك تاكنون به صورت كامل انتشار نيافته است. بخشي از المسالك،
چنانكه گفته شد، مربوط به روسها و اسلاوهاست. منبع اطلاعات ابوعبيد دربارة روسها،
اسلاوها، اسپانياي مسيحي و اروپا يادداشتهايي ابراهيم بن يعقوب طرطوشي است. چنين به
نظر مي رسد كه وي به اسناد و مآخذ متعددي دسترسي داشته است. به عنوان نمونه دربارة
اسلاوها به آثار جيهاني، مسعودي و ابن رسته اشاراتي دارد (كراچكوفسكي، 277). او گاه
به مآخذي استناد ميكند كه مؤلفان مشرق زمين با آنها آشنايي چنداني نداشته اند.
سيمونه، عرب شناس اسپانيايي، بر آن است كه ابوعبيد در ذكر مطالب مربوط به جزاير
قناري از واژه ها و اصطلاحات ايسيدروس اشبيلي (ح 560 ـ 630 م) اسقف، مورخ و اديب
اسپانيايي استفاده كرده است (GAL, S, I/875). ابوعبيد گذشته از اطلاعاتي كه دربارة
روزگاران كهن ارائه كرده، مطالب قابل توجهي نيز درباره عصر خود نوشته است. چنين به
نظر مي رسد كه وي نه تنها از اطلاعات شفاهي كساني كه از افريقيه و مغرب مي آمده
اند، بهره برده، بلكه از آثار نويسندگاني كه دربارة اين نواحي تأليفاتي داشته اند،
نيز ياري گرفته است. شايد عمده تريناين آثار كتاب محمد بن يوسف وراق باشد كه
دانشمندي عالم به احوال مغرب و افريقيه بوده و متأسفانه اين اثر تاكنون به دست
نيامده است.
كتاب ديگري كه ابوعبيد از آن بهره گرفته و شايد اهميت آن از كتاب وراق كمتر نبوده
است، اثر جغرافيايي يكي از استادان او احمد ابن عمر عذري، مشهور به ابن دلايي، مؤلف
كتاب نظام المرجان في المسالك والممالك است (سوسه، 2/343). در اين كتاب كه بعدها
مورد استفادة ادريسي در نزه‍ـة المشتاق و زكرياي قزويني در آثار البلاد و اخبار
العباد بوده، به ذكر عجايب بسيار توجه شده است. ابوعبيد نيز بخشهايي از كتاب خود را
به ذكر عجايب اختصاص داده (EI2) و علاوه بر آن مطالب بسياري را به نقل از عبدالله
بن عباس (د 68ق/ 687 م) به ويژه دربارة شرح قبايل عرب نقل كرده است (معجم، 1/5، 17،
جم‍ ). گفته هاي ابن عباس را حسن بن احمد همداني (د 333ق/945 م) مؤلف كتاب صف‍ـة
جزيرة العرب در نوشته هاي خود آورده است (ص 83) و شايد ابوعبيد در نقل از ابن عباس
از همين كتاب بهره گرفته باشد. وي با ذكر رواياتي از ابن عباس ارزش مطالب او را در
زمينة جغرافيا، از جمله استقرار قبايل عرب بيان كرده است (معجم، 1/5، 17، 58، جم‍ ؛
كراچكوفسكي، 52). ابوعبيد از اسناد بايگانيهاي قرطبه نيز بهره مند بوده است (EI2).
ياقوت حموي (1/653، جم‍ )، انصاري دمشقي (ص 135، 234، جم‍)، ابن عبدالمنعم حميري (ص
6، 48، 153، جم‍) و ديگران بارها به او استناد كرده اند.
امّا در معجم ما الستعجم ابوعبيد سنت كهن جغرافي نويسي به روش الفبايي (معجم) متعلق
به سدة 9 م (2و 3 ق) را احيا كرد، حال آنكه طي دو قرن از سدة 9 م تا دوران فعاليت
او هيچ اثر بزركي در اين زمينه انتشار نيافته بود (كراچكوفكسي، 277). اين اثر در
واقع عامل شكوفايي و ظهور اينگونه آثار بوده است. انديشة ابوعبيد و ديگر مؤلفان
اينگونه آثار را در مقدمه اي كه وي بر كتاب خود افزوده است، مي توان دريافت. وي در
اين باره چنين مي گويد: در اين كتاب از حديثها و اخبار، تاريخها و اشعار، منازل و
سرزمينها، قريه ها و شهرها، كوهها و آثار (قديم)، آبها، چاهها و شنزارهاي ياد كرده
ام و آنها را به صورت الفبايي و در جاي درست ترتيب داده ام و چون آنها را براي
مردم، آشفته و مشوّق ديدم، بر آن شدم كه هر يك از آنها را در جاي معين ابومالك
حضرمي (دانشمند عرب سده هاي 3 و 4 ق/9 و 10 م) گفته است، علوم بسياري بوده اند كه
چون به اندازة كافي دربارة بخشهاي آنها توضيح داده نشده، نتايج آنها ناگفته مانده و
به شرح نيامده است (معجم، 1/1)، زيرا درستي آنها از راه هوش و ذكا، بدانگونه كه
مشتق را مي توان از ساير نامها به دست آورد، ادراك شدني نيست و چه بسيارند نامهايي
كه شكل نوشتة آنها يكسان و معاني آنها مختلف است و چه بسا واژه هايي كه اغلب حروف
آنها با يكديگر مشتبه مي شوند… . ابوعبيد سپس به ذكر نمونه هايي از واژه ها و نامها
پرداخته، مي افزايد: «ميان دانشمندان در مورد نامهاي اماكن اختلاف نظرهايي وجود
داشته است و آنان طريق و جهت صحيح را در اين زمينه نيافته اند و من به ياري خداوند
در جاي خود آن را روشن خواهم كرد» (همان، 1/1 ـ‌3).
معجم مااستعجم به ترتيب حروف هجا تنظيم شده كه شامل 784 باب است و هر يك در 28 حروف
الفباي عربي ضرب شده اند. وي اثر خود را در بعضي موارد با رواياتي از عَرّام بن
اَصبغ سلمي اعرابي مرتبط ساخته است (همان، 1/5، 10، 2/655). چنين به نظر مي رسد كه
ابوعبيد آثار برجسته اي از اينگونه را كه حدود دو قرن پيش از او پديد آمده بوده،
نمي شناخته است (كراچكوفسكي، 279). اين اثر نخستين معجمي است كه تاكنون به دست آمده
است. با اين وصف نمي توان آن را نخستين معجم و ابوعبيد را نخستين نويسندة معجم
جغرافيايي به شمار آورد. شايد او نخستين كسي بوده كه معجم خود را به صورت الفبايي
ارائه كرده است. بايد اين نكته را نيز يادآورد شد كه در اروپا فرهنگ جغرافيايي
نخستين بار به كوشش آبرهام اورتليوس (1527 ـ 1598 م) دانشمند و نقشه برداري از مردم
فلاندر در 1570 م تدارك شد و در 1579 م كامل تر گرديد (BSE3, XVIII/533). معجم بكري
همانند آثار آگاهان پيشين عربستان در دوران گذشته نه تنها اثري جغرافيايي، بلكه
اثري زبان شناسي نيز هست كه بيشتر مربوط به سرزمين عربستان و بلاد اسلامي است. در
اين كتاب عمدتاً به آن دسته از نامهاي جغرافيايي كه در قرآن و احاديث آمده و نيز به
اشعار و داستانهاي گذشته از طريق نقل قولها توجه شده است (كراچكوفسكي، همانجا).
كتاب داراي مقدمة طويي است كه در آنها از جزيرة العرب و نواحي مختلف آن، حجاز،
تهامه، يمن و نيز از قبايل عرب ساكن آن نواحي و نقل و انتقال آنها بحث شده است
(معجم، 1/1‌ـ 90). اين مقدمه مأخذ قابل توجهي براي تحقيقات ووستنفلد بوده است. بي
گمان دانش معاصر مرهون خدمات اين دانشمند در انتشار كامل اين اثر ابوعبيد است (سقا،
«ح، ط»). خاورشناسان سدة 19 م براي معجم ارزشي بسزا قائل شدند و بعضي چون دوزي آن
را در نوع خود اثري بي همتا ناميدندو كراچكوفسكي با او در اين نكته موافقت دارد و
معتقد است كه اين كتاب براي كساني كه به تحقيق دربارة تاريخ، جغرافيا، شعر و ادب در
روزگار قديم پرداخته اند، اثري بسيار ارزشمند است، ولي در ضمن نمي توان اين نكته را
از نظر دور داشت كه اثر مزبور به ويژه مهم ترين بخش آن بيشتر به جزيرة العرب اختصاص
دارد. ولي از زماني كه معجم البلدان ياقوت در دسترس اهل تحقيق قرار گرفت، كتاب
ابوعبيد از رونق افتاد، زيرا كتاب ياقوت كه به همان شيوه ترتيب يافته،از لحاظ وسعت
مطالب و استفاده از مآخذ مختلف بسي فراتر رفته است (ص 279).
از مقدمة ياقوت بر كتاب معجم البلدان چنين برمي آيد كه وي از وجود معجم مااستعجم
آگاهي داشته، ولي بدان دست نيافته و از آن استفاده نكرده است. او مي نويسد كتاب
ابوعبيد را نديده ام، حال آنكه خواستار و در تلاش كسب آن بوده ام (1/7 ـ 8). به نظر
مي رسد كه ياقوت از طريق آثار ديگران با مطالب كتاب ابوعبيد آشنا شده بوده، زيرا
اغلب به صورتي ناروشن بدان اشتناد جسته و گاه نيز به كتاب المسالك وي اشاره كرده
است.
ابوعبيد از مؤلفان برجسته و شهير و بزرگ ترين جغرافي نويس عرب اندلس بود. پس از او
مي توان از ادريسي، ابن جبير و ديگران نام برد. گذشته از اين سه جغرافي نويس سرزمين
غرب اسلامي، با دانشمندان ديگر نيز آشنا مي شويم كه آثار آنان بي گمان با نوشته هاي
اينان به ويژه ابوعبيد مرتبط بوده است. يكي از اين آثار كتاب الاستبصار في عجاتب
الامصار است. متأسفانه مؤلف اين كتاب تاكنون شناخته نشده است (GAL, S, I/879). طبع
اين كتاب در 1852م بر مبناي نسخة خطي موجود در وين انجام شد. در اين كتاب نكته هاي
بسياري از نوشته هاي جغرافيايي ابوعبيد دربارة افريقا آمده است (كراچكوفسكي، 308).
محمد بن عبدالمنعم حميري در كتاب الروض المعطار في خبر الاقطار تحت تأثير ابوعبيد
قرار داشته و چنين به نظر مي رسد كه مطالب آن بيشتر از كتاب المسالك و الممالك او
اقتباس شده باشد. در مقايسه با اطلاعات ابوعبيد دربارة سرزمينهاي اسلاونشين روايت
ابن عبدالمنعم حميري كامل تر به نظر مي رسد (لويتسكي، 324؛ نيز نك‍ : ه‍ د، 4/202).
قلقشندي نيز در كتاب صبح الاعشي چه در زمينة واژه شناسي زبان عربي (1/149) و چه در
زمينة مردم شناسي و نسب شناسي (1/317 ـ 318) به نوشته هاي ابوعبيد استناد كرده است.
ذهبي، ابوعبيد را علامه اي متفنن ناميده است (19/35). شايد سبب اين نظر تنوع
تأليفات او بوده باشد.
مآخذ: ابن ابار، محمد بن عبدالله، الحل‍ـة السيراء، به كوشش حسين مؤنس، قاهره، 1963
م؛ ابن بشكوال، خلف بن عبدالملك، كتاب الصل‍ـة، به كوشش عزت عطار حسيني، قاهره،
1374ق/ 1955 م؛ ابن خبر، محمد، فهرس‍ـة، به كوشش فرانسيسكو كودرا و ديگران، بغداد،
1963 م؛ ابن عبدالمنعم، حميري، محمد بن محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس،
بيروت، 1980 م؛ ابن عذاري مراكشي، محمد، البيان المغرب، به كوشش ژ. س. كولن و ا.
لوي پرووانسال، بيروت، 1900 م؛ ابوعبيد بكري، عبدالله بن عبدالعزيز، سمط اللآلي، به
كوشش عبدالعزيز ميمني، قاهره، 1354ق/ 1936 م؛ همو، معجم مااستعجم، به كوشش مصطفي
سقا، قاهره، 1364ق/1945 م؛ همو، المغرب في ذكر بلاد افريقي‍ـة والمغرب، به كوشش
دوسلان، الجزايره، 1857 م؛ انصاري دمشقي، محمد بن ابي طالب، نخب‍ـة الدهر في عجائب
البر و البحر، لايپزيگ، 1923 م؛ حاجي خليفه، كشف؛ حميده، عبدالرحمن، اعلام
الجفرافيين العرب و مقتطفات من آثارهم، دمشق، 1984 م؛ ذهبي، محمد بن احمد، سير
اعلام النبلاء، بيروت، 1405 ق/1984 م؛ سقا، مصطفي، مقدمه و حاشيه بر معجم مااستعجم،
(نك‍ : هم‍ ، ابوعبيد بكري)؛ سوسه، احمد، الشريف الادريسي (عثر الادريسي) بغداد،
1974 م؛ سيوطي، بغي‍ـة الوعاة، قاهره، 1326 ق؛ صالحاني، انطون، مقدمه و حاشيه بر
التنبيه ابوعبيد بكري، قاهره، 1925 م؛ صفدي، خليل بن ايبك‌. الوافي بالوفيات، به
كوشش درتا كراوولسكي، بيروت، 1401ق/1981 م؛ ضبي، احمد بن يحيي، بغي‍ـة الملتمس،
دارالكاتب العربي، 1967 م؛ فتح بن خاقان، قلائد العقيان، بولاق، 1284 ق؛ فروخ، عمر،
تاريخ الادب العربي، بيروت، 1984 م؛ قلقشندي، احمدبن علي، صبح الاعشي، قاهره،
1383ق/ 1963 م؛ كردعلي، محمد، «ابوعبيد البكري» مجل‍ـة المجمع العلمي العربي،
1367ق/ 1948 م، س 23، شم‍ 2؛ گنثالث پالنثيا، آنخل، تاريخ الفكر الاندلسي، ترجمة
حسين مونس، قاهره، 1955 م؛ ميمني، عبدالعزيز، مقدمه بر سمط (نك‍ : هم‍ ، ابوعبيد
بكري)؛ ورنت، خوان، «بكري»، ترجمة بهاءالدين خرمشاهي، زندگي نامة علمي دانشمندان
اسلامي، تهران، 1365 ش؛ همداني، حسن بن احمد، صف‍ـة جزيرة العرب، به كوشش محمد بن
علي اكوع، صنعا، 1403ق/ 1983 م؛ ياقوت، بلدان؛ نيز:
BSE3 De Slane, M., introd. Description de l‘Afrique septentrionale (vide: PB,
abu Obeyd-e Bakri); EI2; GAL, S; Krachkovskii?, I. Yu., ”Arabskaya
geograficheskaya literatura“, Izbrannye sochineniya, Moscow/ Leningrad, 1957,
vol. IV; Levi-Provencal, E., La penindule iberique au moyen-age, Leiden, 1938;
Lewicki, T., ”Braga et Miska d‘apresunesource arabe inedite“, Folia Orientalia,
Krakow, 1960, vol. I.
عنايت الله رضا
 





/ 494