دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 5

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابن هذيل، ابوزکرياجلد: 5نويسنده: ايران ناز کاشيان 
 
 
شماره مقاله:1904















اِبْنِ هُذَيْل، ابوزکريا يحيي بن احمد (د 25 ذيقعد? 753ق/2 ژانوي? 1353م)، فيلسوف،
رياضي‌دان، طبيب و اديب اندلسي. بي‌گمان اگر بزرگي همچون ابن خطيب، شاگرد ابن هذيل
نبود، هيچ‌گاه نامي از وي باقي نمي‌ماند. تقريباً تمام آگاهي ما از زندگاني او،
منحصر به اطلاعاتي است که ابن خطيب نوشته و ديگران از وي نقل کرده‌اند.
وي از خانداني ثروتمند و اصيل از مردم ارجدونه (ارشدونه ) بود (ابن خطيب، الاحاطه،
4/390). از دوران جواني وي اطلاعي در دست نيست، تنها مي‌دانيم که نزد استادان بنامي
به فرا گرفتن دانش پرداخت: صرف و نحو و ادب عربي را نزد اب.بکر بن فخار، طب را نزد
ابو عبداللـه اَرکُشي و ابوزکريا قصري، اصول را نزد ابوالقاسم بن شاط، علم حساب را
نزد ابوالحسن بن راشد (همان، 4/390-391)، منطق و تصوف را نزد ابن خميس (ابن حجر،
6/180) و هندسه، جبر و نجوم را نزد ابوعبداللـه رقام فرا گرفت؛ نيز رسال? امام فخر
رازي معروف به الآيات البينات را نزد ابن جابر خواند (ابن خطيب، همانجا).
ابن خطيب در وصف استاد خود داد سخن داده و او را گوهر يکتايي دانسته است که مردم به
درک عظمت وي نايل نيامده‌اند. وي شيو? او را در تنظيم علوم سخت مي‌ستايد و گفتارش
را زينت بخش مجالس مي‌داند. همچنين او را آخرين دانشمند در علوم عقلي و فنون طب و
هندسه و هيأت و حساب و نيز اصول و ادب در اندلس دانسته است (همانجا). مقري نيز وي
را در علوم اوائل اعجوب? زمان مي‌شمارد (5/487).
منابع در باب آراء و عقايد اين حکيم سکوت کرده‌اند، تنها در نامه‌اي که نباهي خطاب
به ابن خطيب نوشته، مي‌توان به نکاتي دست يافت. وي در اين نامه ابن خطيب را مورد
سرزنش قرار مي‌دهد که مبادا تحت تأثير عقايد استادي قرار گرفته باشد که علما و
مقدسات را خوار مي‌شمارد و علم خدا به جزئيات را انکار مي‌کند و به عدم قدرت
پروردگار بر جميع ممکنات قائل است (نک‍ : همو، 5/127؛ قس: فروخ، 6/465-466).
مي‌دانيم که اينگونه عقايد به‌ويژه در اندلس سخت مورد مهالفت بوده است (شجنه،
307-308؛ فروخ، همانجا) و شايد بتوان يکي از دلايل مهجور ماندن ابن هذيل را همين
امر دانست.
گويا وي سراسر حيات علمي خود را در مدرس? غرناطه که سلطان ابوالحجاج يوسف (مق‍
755ق/1354م) پايه‌گذاري کرده بود، به تعليم اصول و فرائض و طب پرداخت (ابن خطيب،
همانجا؛ خطابي، 1/30). از ميان کساني که نزد ابن هذيل دانش آموخته‌اند، علاوه بر
ابن خطيب که از شاگردان طراز اول وي به شمار است و نزد وي طب و «تعاليم» (هندسه،
حساب و جبر) و جز آنها را آموخت و تا پايان عمر ملازم و هم‌صحبت خاص وي بود (ابن
خلدون، 7(3)/689؛ مقري، 5/75)، مي‌توان از احمد بن محمد انصاري، معروف به حبالي و
محمدبن علي لخمي، معروف به شقوري نيز نام برد (ابن خطيب، همان، 1/212، 3/178).
ابن هذيل ظاهراً به سبب رفت و آمد با بزرگاني چون ابوعبداللـه بن حکيم وزير سومين
امير سلسل? بني نصر (وزارت: 701-708ق/1302-1308م)، توانست به دربار راه يابد (نک‍ :
همان، 1/286). تاريخ ورود وي به دربار را دقيقاً نمي‌دانيم، اما در 724ق، به هنگام
بازگشت ابوالوليد نصر از فتح لشکر ، ابن هذيل قصيده‌اي داليه به وي تقديم داشت و در
آن، امير را ستود و سلاح آتش افکني (آله النفط) را که وي در اين جنگ به کار گرفته
بود، وصف کرد (همان، 4/396-397؛ همو، اللمحه، 85).
گويا وي به سبب شغلي که زماني بر عهده داشت، چندي در حبس به سر برد. فروخ (همانجا)
علت زنداني شدن وي را عقايد اعتزالي او مي‌داند. مؤيد اين نکته قصيده‌اي است که از
وي بر جاي مانده و در آن از سندگلي کساني که وي را به زندان افکنده‌اند، انتقاد
کرده و سپس از دست روزگار گله سر داده است (همو، الاحاطه، 4/397). وي در اواخر عمر،
پزشک سلطان ابوالحجاج يوسف گرديد (همان، 4/390؛ ابن حجر، همانجا)، اما به سبب عارض?
فلج، خانه‌نشين شد و ابن خطيب از باب احترام استاد، وي را تا پايان عمر در سراي
خويش نگاه داشت. هنگام مرگ، در شعري لطيف و پرسوز به ابن خطيب وصيت کرد که در کنار
همسر به خاکش سپارند تا استخوانهايش با استخوانهاي او در آميزد (ابن خطيب، همان،
4/400).
تنها اثري که از وي بر جاي مانده، اشعاري است که به صورت پراکنده در منابع آمده
است. ابن خطيب (همان، 4/392-400) شعر او را زيبا و سخت جذاب دانسته و نمونه‌هايي از
آنها را از ديوان وي موسوم به السليمانيات و العربيات (مقري، 5/488؛ العزفيات)
آورده، ولي سبب نامگذاري ديوان را بيان نکرده است، شايد سليمانيات اشاره به سليمان،
غلام شاعر بوده باشد (قس: فروخ، 6/466). ابن احمر (ص 320-322) نيز با الفاظ
پرطمطراق خود، شعر او را سخت مي‌ستايد. ابن هذيل علاوه بر اشعار تغزلي، به
مناسبتهايي ديگر نيز شعر سروده است، مثلاً در باب هديه‌اي که ابن خطيب از باديه
براي وي آورده، شعري در وزني سبک و آهنگين سروده و در آن به وصف خروش پرداخته است و
همين امر موجب مطايبه شده، ياران از وي خونبهاي خروس را مي‌طلبند (ابن خطيب، همان،
4/398-399). وي در اشعار خويش از استعارات و تشبيهات متأخر اندلسي بهره مي‌برد: شب
را به زني زنگي تشبيه مي‌کند که گردن‌بندهاي ياقوت بر گردن افکنده است (همان،
4/395)، يا رخ يار همچون ما شب چهارده است که که ستارگان چون گوشوار آذينش بسته‌اند
(همان، 4/393).
شکر نيز اشعاري از کسي به نام ابن هذيل آورده (1/342-343، جم‍( که همگي در وصف
حيواناتي همچون کبوتر، قمري و... سروده شده است، اما دانسته نيست که آيا منظور همين
ابن هذيل مورد بحث ماست، يا ابن هذيل ديگري (نک‍ : ابن کتاني، 314-325، فهرست).
چنين به نظر مي‌رسد که ابن هذيل غالباً از شاعران بزرگ شرق تقليد مي‌کرده است (نک‍
: ابن خطيب، همان، 4/393-394؛ قطعه‌اي 16 بتي به تقليد از مهيار، الکتيبه، 79-80؛
قطعه‌اي 16 بيتي به تقليد از ابونواس).
بجز ديوان، ابن خطيب (الاحاطه، 4/391) از 3 اثر ديگر وي نيز ياد مي‌کند: 1.
الاختيار و الاعتبار في الطب يا الابجاز و الاعتبار في الطب؛ 2. التذکره في الطب؛
3. شرح رسال? فخرالدين رازي به نام الآيات البينات در منطق. وي به قول ابن خطيب در
اين اثر، شيو? منطق‌شناسان متأخر و قديم را در هم آميخته است (قس: ابن حجر،
همانجا).
مآخذ: ابن احمر، اسماعيل بن يوسف، نثير فرائد الجمان، به کوشش محمد رضوان دابه،
بيروت، 1967م؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن علي، الدرر الکامنه، حيدرآباد دکن،
1396ق/1976م؛ ابن خطيب، عبداللـه بن محمد، الاحاطه، به کوشش محمد عبداللـه عنان،
قاهره، 1375-1397ق؛ همو، الکتيبه الکامنه، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1963م؛ همو،
اللمحه البدريه في الدوله النصريه، بيروت، 1980م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن کتاني،
محمد، کتاب التشبيهات من اشعار اهل الاندلس، به کوشش احسان عباس، بيروت،
1406ق/1986م؛ خطابي، محمد عربي، الطب و الاطباء في الاندلس الاسلاميه، بيروت،
1988م؛ شکر، شاکر هادي، الحيوان في الادب العربي، بيروت، 1405ق/1985م؛ فروخ، عمر،
تاريخ الادب العربي، بيروت، 1983م؛ مقري، احمدبن محمد، نفح الطيب، به کوشش احسان
عباس، بيروت، 1968م؛ نيز:
Chejne, Anwar G., Muslim Spain, its History and Culture, Minneapolis, 1974.
ايران‌ناز کاشيان

 






/ 494