دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 11

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 11

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باسمه‌جلد: 11نويسنده:  
 
 
شماره مقاله:4354















باسْمه‌، شيوه‌اي‌ كهن‌ براي‌ ايجاد نوشته‌ يا نقش‌ بر كاغذ يا پارچه‌، به‌ وسيلة
مهر يا قالب‌. روش‌ كار چنين‌ بود كه‌ در آغاز، نوشته‌ يا نقش‌ را بر لوحه‌هاي‌
چوبى‌ به‌ طور وارونه‌ حك‌ مى‌كردند، سپس‌ آن‌ را با مركب‌ يا رنگ‌ آغشته‌ ساخته‌،
بر كاغذ يا پارچه‌ منتقل‌ مى‌ساختند(استرابادي‌، ذيل‌ باسمه‌). اين‌ شيوه‌ همچنان‌
در تهية قلمكار در اصفهان‌ معمول‌ است‌ (نك: احسانى‌، 20-21).
كهن‌ترين‌ نشانه‌ از اين‌ شيوة چاپ‌ را در كتاب‌ تنكسوق‌نامة ايلخانى‌، در فنون‌ و
علوم‌ ختايى‌ مى‌توان‌ يافت‌. به‌ گزارش‌ اين‌ كتاب‌ چينيها در عصر تانگ‌ (سدة 1 تا
3ق‌/7 تا 9م‌)، صنعت‌ چاپ‌ را به‌ كمال‌ رسانده‌اند. روش‌ آنها در كار چاپ‌ كتاب‌
آن‌ بود كه‌ مطالبى‌ كه‌ مى‌بايست‌ در دو صفحة متوالى‌ِ كتاب‌ بيايد، بر روي‌ يك‌
قطعه‌ چوب‌ به‌ صورت‌ حروف‌ و كلمات‌ وارونه‌ مى‌كندند، سپس‌ آن‌ را مركب‌ ويژه‌
زده‌، روي‌ كاغذ تُنُك‌ ختايى‌(كاغذ نازك‌و لطيف‌)مى‌زدند.آنگاه‌كاغذرا تا
زده‌،بامجموعه‌اي‌ از صفحه‌هاي‌ يك‌رو، كتاب‌ را پديد مى‌آوردند (نك: مينوي‌، 10،
21-22). اين‌ آگاهى‌ را در تاريخ‌ بناكتى‌ (تأليف‌ در 717ق‌) چنين‌ مى‌توان‌ يافت‌:
هر كتاب‌ كه‌ نزد مردم‌ چين‌ معتبر باشد، آن‌ را به‌ خطاطى‌ خوش‌نويس‌ مى‌سپارند تا
هر صفحه‌ از آن‌ را به‌ خطى‌ نيكو بر لوحى‌ بنويسد. سپس‌ آن‌ را به‌ تمامى‌ آگاهان‌
بر دانش‌ آن‌ كتاب‌ مى‌دهند تا با «احتياط تمام‌» مقابله‌ و تصحيح‌ كنند و نظر خود
را بر پشت‌ لوحه‌ بنويسند. آنگاه‌ لوحه‌ را به‌ استادان‌ ماهر نقّار مى‌سپارند تا
متن‌ را بر لوحه‌، كنده‌كاري‌ كنند. در آخر از لوحه‌هاي‌ تهيه‌ شده‌ براي‌ كتاب‌
نسخه‌اي‌ فراهم‌ مى‌آورند (ص‌ 338-339).
واژةباسمه‌ كه‌ به‌صورت‌ بسمه‌و بصمه‌ نيز نوشته‌ مى‌شود،نخستين‌بار در گزارش‌ سفر
غياث‌الدين‌ نقاش‌ به‌ ختاي‌ در 822ق‌/ 1419م‌ آمده‌ است‌. او كه‌ به‌ همراه‌
هيأتى‌ از سوي‌ شاهرخ‌ تيموري‌ به‌ دربار ختاي‌ رفت‌، در وصف‌ تخت‌ پادشاه‌ ختاي‌
مى‌نويسد: بالاي‌ سر پادشاه‌ خيمه‌اي‌ زده‌ بودند با سايبانهايى‌ از اطلس‌ زرد كه‌
بر آن‌ نقش‌ باسمة 4 اژدهاي‌ در حال‌ حمله‌ به‌ يكديگر ديده‌ مى‌شد (عبدالرزاق‌،
2(1)/267، 279). از اين‌ پس‌ به‌ ويژه‌ در دورة صفويان‌، در شعر و نثر فارسى‌ به‌
واژة باسمه‌ و شغلى‌ با عنوان‌ باسمه‌چى‌ برمى‌خوريم‌ (ميرزا سميعا، 71؛
دبيرسياقى‌، 453). با ورود صنعت‌ چاپ‌ به‌ ايران‌ (در همين‌ دوره‌)، واژة باسمه‌
براي‌ چاپ‌ هم‌ به‌ كار رفت‌ و چاپخانه‌ را باسمه‌خانه‌، و چاپ‌ كننده‌ را
باسمه‌چى‌ خوانده‌اند ( لغت‌نامه‌...، ذيل‌ چاپ‌). حتى‌ پس‌ از رواج‌ چاپ‌ در دورة
قاجاريه‌ و پيش‌ از آنكه‌ اصطلاحاتى‌ چون‌ مطبعه‌، چاپ‌ و چاپخانه‌ كار برد پيدا
كند، واژة باسمه‌ و تركيبهاي‌ آن‌ تا روزگار ناصرالدين‌ شاه‌ متداول‌ بوده‌ است‌
(اعتمادالسلطنه‌، 404، 410؛ افشار، 28). واژة باسمه‌ در فارسى‌ افزون‌ بر آنچه‌ ياد
شد، به‌معنى‌ اثر چاپى‌ در برابر اثر قلمى‌، و نيز مجعول‌ و بدلى‌ در برابر اصلى‌
به‌ كار رفته‌ است‌ ( لغت‌نامه‌، ذيل‌ باسمه‌).
مآخذ: احسانى‌، عبدالحسين‌، «صنعت‌ قلمكارسازي‌»، نقش‌ و نگار، تهران‌،1336ش‌، س‌
1، شم 4؛ استرابادي‌، محمدمهدي‌، سنگلاخ‌، به‌ كوشش‌ روشن‌ خياوي‌، تهران‌، نشر
مركز؛ اعتمادالسلطنه‌، محمدحسن‌، المآثر و الا¸ثار (چهل‌ سال‌ تاريخ‌ ايران‌)، به‌
كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1363ش‌؛ افشار، ايرج‌، «كتابهاي‌ چاپ‌ قديم‌ در ايران‌
و...» هنر و مردم‌، تهران‌، 1345ش‌، دورة جديد، شم 49؛ بناكتى‌، داوود، تاريخ‌، به‌
كوشش‌ جعفر شعار، تهران‌، 1348ش‌؛ دبيرسياقى‌، محمد، «نكتة شنيدنى‌ از آغاز صنعت‌
چاپ‌ در عثمانى‌»، سخن‌، تهران‌، 1356ش‌، دورة 26، شم 4؛ عبدالرزاق‌ سمرقندي‌،
مطلع‌ سعدين‌ و مجمع‌ بحرين‌، به‌ كوشش‌ محمد شفيع‌، لاهور، 1365ق‌؛ لغت‌نامة
دهخدا؛ ميرزا سميعا، تذكرة الملوك‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1368ش‌؛
مينوي‌، مجتبى‌، «ترجمة علوم‌ چينى‌ به‌ فارسى‌ در قرن‌ هشتم‌ هجري‌»، مجلة دانشكدة
ادبيات‌، تهران‌، 1334ش‌، س‌ 3، شم 1. شراره‌ صالحى‌
 






/ 524