شماره مقاله:4377
باغِسْتانى، عمر، از مشايخ صوفية قرن 7ق/13م آسياي مركزي (ازبكستان
كنونى). از شرح احوال او اطلاعات چندانى برجاي نمانده است. به گفتة
كاشفى، وي در روستاي باغستان كه در يكى از كوهپايههاي شهر تاشكند قرار
داشته، به دنيا آمده است و نسب او با 16 واسطه به عبدالله بن عمر بن
خطاب مىرسد (2/368).
باغستانى را از كبار اصحاب شيخ حسن بلغاري (د 698ق/ 1299م) شمردهاند
(همانجا). گويا او در مدت 3 سالى كه شيخ حسن در بخارا مستقر بوده، از محضر
وي «كسب كمالات» كرده است (همو، 2/369). از اين نظر، سلسلة شيوخ باغستانى
از طريق وي به ابوالقاسم كُرّگانى (ه م) منتهى مىشود (نك: همو، 1/11-13).
شيخ حسن بلغاري از بخارا، رو به كرمان نهاد و 27 سال در آن سامان اقامت
گزيد (همو، 2/368؛ نيز نك: اقبال، 123). از آنجا كه تاريخ ورود او به كرمان
672ق/1273م ثبت شده است (همانجا؛ نفيسى، 2/744؛ نيز نك: ناصرالدين، 44)،
مىتوان اقامت او در بخارا را در فاصلة سالهاي 669 تا 672ق تخمين زد. حال اگر
سن باغستانى را در دورانى كه به حلقة درس استاد راه يافت، در حدود 25 سال
فرض كنيم، تولد او را مىتوان حدود سال 645ق/1247م قرار داد.
به نظر مىرسد كه باغستانى در عصر خود، شيخى صاحب احترام و دستگير مريدان
بوده است. طريقة وي را خواجه بهاءالدين نقشبند (د 791ق/1389م) بسيار
پسنديده، و از آن به جمع بين جذبه و استقامت تعبير كرده است، تعبيري كه
به گزارش يعقوب چرخى، يكى از شاگردان خواجه بهاءالدين، دلالت بر كمال
قوت باغستانى در سلوك طريقت و استقامت وي در شريعت دارد (كاشفى، 2/369؛ نيز
نك: ميرعبدالاول، 95، 253). در اين باره، برخى گزارشها از اقوال و احوالِ
باغستانى نقل شده كه قابل توجه است (نك: همو، 35-36، 132؛ كاشفى، 2/369-
370).
باغستانى جد اعلاي مادريِ خواجه عبيدالله احرار (806 - 895ق/ 1403-1490م)
بوده، و عبيدالله براي رعايت ادبِ شاگردي از اظهار اين نسبت در خدمت
يعقوب چرخى خودداري مىكرده، و پدران خود را در شمار مريدان باغستانى قرار
مىداده است. از اين گزارشها چنين برمىآيد كه باغستانى نسبت به چند نسل
سمت استادي داشته، و در منطقة ماوراءالنهر داراي حسن شهرت تمام بوده است
(نك: ميرعبدالاول، 95؛ كاشفى، 2/369).
خاندان باغستانى، پس از وي از بزرگان مشايخ صوفيه و دستگير سالكان
بودهاند؛ دو تن از اين ميان نامبردارترند:
1. خاوند طهور فرزند باغستانى (همو، 2/370-372؛ صديقى، 341)، كه طريقهاي
پسنديده و تأليفات و اقوال و كرامات داشته است (نك: ميرعبدالاول، 46، 65،
128-129، 242؛ كاشفى، 2/372- 375). از او، ابيات اندكى هم در لابهلاي آثار
برجاي مانده است (نك: ميرعبدالاول، 188، 242؛ كاشفى، 2/373).
بنا بر گزارشى كه ميرعبدالاول از قول خواجه عبيدالله احرار نقل مىكند (ص
223؛ نيز نك: كاشفى، 2/374- 375) تاريخ وفات خاوند طهور بايستى 755ق/1354م
بوده باشد.
2. داوود فرزند خاوند طهور، كه وي را «صاحب آيات و كرامات و خوارق عادات»
دانستهاند. دختر وي، مادر خواجه عبيدالله احرار بوده است (كاشفى،
2/373-374). خواجه داوود معاصر خواجه محمد پارسا بوده، و در كتاب رشحات،
حكايتى آورده شده كه گوياي ارادت خواجه محمدپارسا به اوست (كاشفى،
2/374).
به گفتة ميرعبدالاول، خواجه داوود در 823ق/1420م، در سن 75سالگى درگذشته
است (همانجا).
آرامگاه خاندان باغستانى، و به ويژه مقبرة شيخ عمر و شيخ خاوند طهور، از
مزارات معروف تاشكند و محل زيارت و تبركجويى بسياري از مردمان بوده است
(صديقى، 341-342؛ نيز نك: ميرعبدالاول، 161، 253، 325-326؛ كاشفى، 1/200-202،
2/370؛ براي اطلاع از احوال برخى شاگردان و منسوبان باغستانى، نك: همو،
2/375، 379).
مآخذ: اقبال آشتيانى، عباس، حواشى بر سمط العلى (نك: هم، ناصرالدين منشى
كرمانى)؛ صديقى علوي، محمد عالم، لمحات من نفحات القدس، به كوشش محمد
نذير رانجها، لاهور، 1365ش؛ كاشفى، على، رشحات عين الحيات، به كوشش
علىاصغر معينيان، تهران، 1356ش؛ ميرعبدالاول نيشابوري، ملفوظات خواجه
عبيدالله احرار، به كوشش عارف نوشاهى، نسخة دستنويس موجود در كتابخانة بنياد
دائرةالمعارف اسلامى؛ ناصرالدين منشى كرمانى، سمط العلى للحضرة العليا، به
كوشش عباس اقبال آشتيانى، تهران، 1362ش؛ نفيسى، سعيد، تاريخ نظم و نثر در
ايران و در زبان فارسى، تهران، 1344ش. عبدالامير جابريزاده