شماره مقاله:4451
بايَزيدِ بَسْطامىِ ثانى، ابومحمد على بن عنايتالله (زنده در
1011ق/1602م)، عارف، محدث، فقيه شيعى و از نوادگان بايزيد بسطامى.
تاريخ ولادت او دانسته نيست، اما با توجه به آگاهى اندكى كه از احوال او
در دست است و نيز تاريخ وفات استادانش مىبايست در اواسط سدة 10ق زاده شده
باشد. بايزيد مدتى در مشهد از محضر بزرگان فقه و حديث آن ديار، از جمله
شهابالدين عبدالله بن محمود شوشتري، معروف به شهيد ثالث (د 997ق/1589م) و
نيز شيخ عزالدين حسين بن عبدالصمد حارثى (د 984ق/1576م) پدر شيخ بهايى
بهره جست و از آنان اجازة روايت گرفت (مجلسى، 106/167؛ خوانساري، 4/233).
برخى از متأخران او را از شاگردان على بن عبدالعالى كركى،
معروفبهمحققثانى (د 940ق/1533م) دانستهاند (آقابزرگ، الذريعة، 17/144؛ نيز
نك: شورا، 4/93، 5/24)؛ ليكن اولاً بايزيد خود در اجازهاي كه از وي در دست
است، در ميان استادان خويش نامى از محقق نبرده، ثانياً در منابع قديمتر
ذكري از اين موضوع به ميان نيامده است.
بايزيد پس از فراگيري علوم و معارف دينى به تأليف آثاري در زمينههاي
مختلف علوم اسلامى و نيز به تعليم و تربيت شاگردان پرداخت. از جملة
شاگردان وي، از سيد حسين بن حيدر كركى عاملى نام برده شده است (مثلاً نك:
امين، 8/299) كه از بايزيد، اجازهاي براي روايت همة مرويات و تأليفاتش،
دريافت كرده است. اين اجازه در محرم 1004 نگاشته شده، و صورت كامل آن در
بحارالانوار مجلسى (106/167- 168) موجود است (نيز نك: آقابزرگ، همان، 1/139).
تاريخ وفات بايزيد نيز روشن نيست؛ همين قدر معلوم است كه او تأليف رسالة
قضاوقدر را در 14 جماديالا¸خر 1011 به پايان برده است (نك: مركزي، خطى،
3(1)/318). از اين رو، مىتوان گفت كه تاريخ وفات وي بعد از اين زمان، و
در نيمة اول سدة 11ق است.
آثار:
1. نجاتيه، اثري است به فارسى پيرامون «غيبت» كه به زعم مؤلف، در آن
عصر از گناهان شايع بوده است. كتاب مشتمل بر دو باب است: «باب اول در
بيان غيبت و توابع آن» كه 2 مقدمه و 6 فصل دارد و نگارنده در ضمن 5 فصل
نخستين به بيان موضوعات مربوط به غيبت مثل مذموم بودن آن در روايات
دينى، اقسام و علاج آن، اموري كه غيبت در آنها تجويز شده، و كفارة غيبت
پرداخته، و فصل ششم را به بيان توابع غيبت، يعنى سخنچينى و دورويى و
حسدورزي اختصاص داده است. شيوة مؤلف در اين باب، شيوة عالمان حديث و
فقهاست كه مباحث خود را بر مبناي احاديث مأثور پى مىريزند، و همانطور كه
خود در مقدمة كتاب آورده، به كتاب كشفالريبة عن احكامالغيبة شهيدثانى (د
966ق/ 1559م) نظر داشته است (ص 2 بب). بايزيد در باب دوم اين كتاب به
«توبه و آنچه بر آن متعلق است»، پرداخته، و اين بار، در بيان مراتب توبه
و فروع آن، يكسر بر تأليفات «عارفان حقيقت و سالكان طريقت» تكيه كرده، و
بر مذاق آنان سخن رانده است. او پارهاي از عبارات آنان را ذكر كرده، و
تحتتأثير نظرات متصوفه، توبه را نخستين مقام عارفان دانسته است (ص 103
بب). اين اثر به كوشش جلالالدين محدث در 1334ش در تهران به چاپ رسيده
است.
2. الانصاف فى معرفة الاسلاف، اثري است در موضوع امامت و تعيين فرقة
ناجيه. مؤلف شيعة اماميه را تنها فرقة ناجى از ميان 73 فرقه دانسته است. از
آنجا كه در «اجازه» از اين تأليف نام برده شده، تاريخ تأليف آن مىبايست
قبل از 1004ق بوده باشد (مجلسى، همانجا؛ نيز نك: آقابزرگ، همان، 2/396،
17/144؛ قس: مدرس، 1/224). گفتهاند كه بايزيد اين كتاب خود را به فرمان
شاه عباس اول به فارسى ترجمه كرد (امين، همانجا).
3. اوقات الصلوة، رسالهاي است فقهى دربارة اوقات نمازهاي پنجگانه كه در 5
فصل ترتيب يافته است. نسخهاي از آن در مجموعة مشكوة در كتابخانة مركزي
دانشگاه تهران (شم 944) موجود است (مركزي، خطى، 3(3)/1784- 1785).
4. التحفة المرضية للحضرة الرضوية، در فقه. بايزيد اين اثر را در رجب 979 در
طوس به انجام رسانده است (نك: همان، 3(3)/1825؛ نيز نك: نفيسى، 1/395).
5. تفسير آية تبليغ الولاية، به عربى، كه مؤلف آن را در 12 جماديالا¸خر 989
در تبريز به نام مولى حسين صاعد نگاشت. نسخهاي از آن در مجموعهاي به
نام دستور به شمارة 2144 در كتابخانة مركزي دانشگاه تهران موجود است (مركزي،
خطى، 9/804 - 805).
6. جوابات المسائل الكلامية، كه به فارسى است (آقابزرگ، همان، 5/231،
طبقات...، 5/76؛ نيز نك: خوانساري، 4/162؛ مدرس، 7/314).
7. روضة العارفين، در حقيقت تصوف و مقامات سالكان و آداب سلوك، كه در 994ق
نگاشته شده است. مؤلف در ضمن 9 باب به موضوعاتى از قبيل ذات واجب،
معارف و اصطلاحات صوفيه، مقامات عشره، اعمال ظاهري و اخلاق و احوال و
آداب پرداخته است. از اين اثر دو نسخه (شم 1344 و 1867) در كتابخانة سپهسالار،
نسخهاي (شم 656) در كتابخانة شمارة 1 مجلس شوراي اسلامى و نيز ميكروفيلمى (شم
2238) در كتابخانة مركزي دانشگاه تهران موجود است ( فهرست...،5/72-73؛ شورا،
2/417؛ مركزي، ميكروفيلمها، 1/111).
8. قضا و قدر. مؤلف كتاب را به 3 بخش تقسيم كرده است، بخش اول: مسألة
اختيار و قدر در اعمال انسانها؛ بخش دوم: تأثير ارادة خداوند در اعمال انسانها؛
بخش سوم: دربارة قضا و قدر (نك: شورا، 5/24). بايزيد بسطامى اين اثر را در 14
جماديالا¸خر 1011 براي شخصى به نام امير مظفر نوشته است (نك: افندي، 4/301؛
مركزي، خطى، 3(1)/318). از اين رساله نسخهاي (شم 293) در مجموعة مشكوة در
كتابخانة مركزي دانشگاه تهران و نسخهاي ديگر (شم 1692) در كتابخانة شمارة 1
مجلس شوراي اسلامى موجود است (همان، نيز شورا، همانجاها).
9. معارج التحقيق، در فقه استدلالى. جلد اول آن شامل يك مقدمه در
خلاصهاي از مباحث اصول فقه است و پس از آن كتاب طهارت و صلاة مىآيد. از
عبارت مؤلف در پايان اين جلد دانسته مىشود كه جلد دوم كتاب، بايد با مبحث
زكات آغاز شده باشد (شورا، 4/93). تاريخ تأليف اين اثر نيز چون در «اجازه»
از آن ياد شده است، بايستى قبل از 1004ق بوده باشد (نك: مجلسى، همانجا).
نسخهاي از اين كتاب (شم 1321) در كتابخانة شمارة 1 مجلس شوراي اسلامى موجود
است (شورا، 4/93-94).
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ همو، طبقات اعلام الشيعة، به كوشش علينقى منزوي،
تهران، 1369ش؛ افندي، عبدالله، رياض العلماء، به كوشش محمود مرعشى و احمد
حسينى، قم، 1401ق/1981م؛ امين، محسن، اعيان الشيعة، به كوشش حسن امين،
بيروت، 1403ق/1983م؛ بايزيد بسطامى ثانى، على، نجاتيه، به كوشش
جلالالدين محدث ارموي، تهران، 1334ش؛ خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات،
به كوشش اسدالله اسماعيليان، قم، 1391ق/1971م؛ شورا، خطى؛ فهرست كتابخانة
سپهسالار، بهكوشش محمدتقىدانشپژوه و علينقىمنزوي، تهران، 1356ش؛ مجلسى،
محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/1983م؛ مدرس، محمدعلى، ريحانةالادب،
تبريز، 1346ش؛ مركزي، خطى؛ همان، ميكروفيلمها؛ نفيسى، سعيد، تاريخ نظم و نثر
در ايران و در زبان فارسى، تهران، 1344ش. محمدجواد شمس