شماره مقاله:4453
بايَزيدْ پاشا، دولتمرد و وزيراعظم عثمانى در زمان سلطان محمد اول و سلطان
مراد دوم در سدة 9ق/15م.
پدرش ياخشى بيك نام داشت. بايزيد در آماسيه زاده شد؛ از اين رو، در برخى
منابع او را آماسيهاي خواندهاند (اوزون چارشيلى، «تاريخ...1»، ، I(4)/278
«چاندارلى...2»، 49 )، گرچه خاندانش را اصلاً آلبانيايى تبار دانستهاند
(سامى، 2/1235؛ «تاريخ امپراتوري...3»، 60 ؛ هامر پورگشتال، 1/336). بايزيد در
دربار عثمانى پرورش يافت (ثريا، 2/6؛ «تاريخ امپراتوري»، همانجا) و از رجال
مورد اعتماد ايلدرم بايزيد (سامى، همانجا)، و قاپى قولى يا پيشخدمت دربار
(شاو، 1/91) و اتابك يا لله و آموزگار شاهزادگان عثمانى گرديد (اوزون
چارشيلى، «اميرنشينها...4»، 18 ؛ يوجل، .(324
پس از شكستِ ايلدرم بايزيد از تيمور در جنگ آنقره و اسارت او، بايزيد پاشا،
شاهزاده محمد چلبى را كه در آن زمان 15 ساله بود، از ميدان جنگ به در برد
و با رشادت و فداكاري بسيار به آماسيه رساند (سامى، همانجا؛ هامر پورگشتال،
1/309). از آن زمان، و در دورانى كه محمد چلبى (سلطان محمد اول) امير
آماسيه بود، بايزيد پاشا با كمال صداقت به خدمت او پرداخت (ثريا، همانجا؛
منجمباشى، 3/336). او دست قاضى برهانالدين را از تجاوز به آماسيه كوتاه
كرد و وقتى محمد چلبى به جنگ با برادران مدعى سلطنت خود، برخاست، بايزيد
پاشا يكى از معتمدان و امراي بزرگ او بود (اوزون چارشيلى، «تاريخ»، همانجا)
و در دورة 11 سالة مجادلة محمد چلبى براي دستيابى به سلطنت و كوشش او براي
وحدت حكومت عثمانى، غيرت و فداكاري چشمگيري از خود نشان داد (همان، 553
395, ؛ I(4)/327, «تاريخ امپراتوري»، همانجا).
هنگامى كه محمد چلبى در 816ق/1413م بر سلطنت عثمانى استقرار يافت، بايزيد
پاشا را به وزارت عظمى برگزيد (سامى، همانجا؛ آقداغ، و در طول سلطنتش،
همواره او را به عنوان وزير و مشاور خاص در كنار خود داشت (سامى، همانجا؛
نشري، 1/404؛ عاشق پاشازاده، 83، 88؛ اوزون چارشيلى، «چاندارلى»، «تاريخ»،
همانجاها) و در 818ق به سبب خدمت مهمى كه در دفع حملة محمد بيك امير قره
مان به خاك عثمانى و دستگيري او و پسرش مصطفى و سپس عفو آنها و بازپسگيري
شهرها و قراي عثمانى انجام داد، علاوه بر وزارت عظمى، مقام بيگلربيگى روم
ايلى نيز به وي داده شد (سعدالدين، 1/273-274؛ عاشق پاشازاده، همانجا؛
اوزون چارشيلى، همان، ؛ I(4)/352-353 قس: منجمباشى، ثريا، همانجاها). او در
اين مناصب، در غالب امورِ حكومت مرجع اصلى به شمار مىرفت و نفوذ و
اقتدارش بسى گسترده بود (اوزون چارشيلى، «چاندارلى»، همانجا).
در نزاع سلطان محمد با برادرش موسى چلبى، حكمران روم ايلى (813
-816ق/1410-1413م) بايزيد پاشا در دستگيري و قتل موسى چلبى همكاري كرد (همو،
«تاريخ»، ؛ I(4)/344-345 سعدالدين، 1/272-273؛ عاشق پاشازاده، 83 -84). سپس
حادثة عصيان قاضى عسكر شيخ بدرالدين محمود فرزند قاضى سماونه پيش آمد، چون
حاكم ازمير (ولايت آيدين) به دست افراد وي مغلوب و مقتول گرديد، بايزيدپاشا
همراه شاهزاده مراد (سلطان مراد دوم) پسر نوجوان سلطان محمد كه حكومت
آماسيه را در دست داشت، به دفع اين فتنه برخاست و سرانجام بدرالدين را
دستگير كرد و به سِرِز نزد سلطان محمد فرستاد و سلطان هم در 823ق به فتواي
علما به قتل او فرمان داد (همو، 91-92؛ سامى، 2/1236؛ منجمباشى، 3/333- 335؛
اوزون چارشيلى، همان، .(I(4)/360-366
سلطان محمد اول در جماديالاول 824/ مة 1421 درگذشت؛ اما مرگ او را بايزيد
پاشا و وزراي ديگرش 40 روز مخفى نگهداشتند تا اينكه مراد به بورسه رسيد و بر
تخت نشست (عاشق پاشازاده، 96؛ منجمباشى، 3/335؛ سامى، همانجا؛ اوزون
چارشيلى، همان، .(I(4)/366 سلطان جوان بايزيد پاشا را در مقام وزارت عظمى و
بيگلربيگى روم ابقا كرد (همو، «چاندارلى»، 49 ، «تاريخ»، .(I(4)/376
در اوايل سلطنت مراد دوم حادثة مصطفى چلبى، معروف به دوزمه مصطفى اتفاق
افتاد كه به تحريك امپراتور بيزانس و با نيرويى كه در اختيارش گذاشته
بودند، خود را به گليپولى رساند و سپاه مراد را شكست داده، راه ادرنه را در
پيش گرفت تا به عنوان پسر ايلدرم بايزيد تخت سلطنت را تصاحب كند. سلطان
پس از مشورت با وزرايش، به اصرار ابراهيم پاشا و عوض پاشا كه همواره به
بايزيد پاشا حسادت مىورزيدند، او را به دفع غائله فرستاد. بايزيد پاشا در روم
ايلى، در محلى به نام سازْلى دره با نيروهاي مصطفى چلبى روبهرو شد و در
نخستين برخورد به سبب اينكه بخش اعظم سپاهيانش به طرف مصطفى چلبى رفتند،
ناچار تسليم گرديد (824ق/1421م) و روز بعد به تحريك دشمنانش به قتل رسيد
(عاشق پاشازاده، 96-97؛ سعدالدين، 1/306- 307؛ منجمباشى، 3/336- 338؛ ثريا،
2/6؛ اوزون چارشيلى، همان، ؛ I(4)/377-379 اينالجيك، .(12-13
بايزيد پاشا از صدراعظمهاي بزرگ عثمانى به شمار مىرود. او مردي شجاع و مدبر
و عاقل و مجرب بود، ولى به سبب تحكم و تندخويى، مخالفان بسيار داشت (ثريا،
2/7؛ اوزون چارشيلى، همان، .(I(4)/395 آثار بايزيد پاشا عبارتند از يك مسجد كه
به مسجد بايزيد پاشا معروف است و يك مدرسه و يك عمارت (دارالاطعام) كه
همه در آماسيه ساخته شده است (اوليا چلبى، 2/188-189).
مآخذ: اوليا چلبى، سياحتنامه، استانبول، 1314ق؛ ثريا، محمد، سجل عثمانى (
تذكرةمشاهير عثمانيه )،استانبول، 1311ق؛ سامى، شمسالدين، قاموس الاعلام،
استانبول، 1306ق؛ سعدالدين، محمد، تاج التواريخ، استانبول، 1279ق؛ شاو، ا.
ج. و ا. ك. شاو، تاريخ امپراتوري عثمانى و تركية جديد، ترجمة محمود
رمضانزاده، مشهد، 1370ش؛ عاشق پاشازاده، درويش احمد، تاريخ، استانبول،
1332ق؛ منجمباشى، احمد، تاريخ، استانبول، 1280ق؛ نشري، محمد، جهاننما، به
كوشش فايق رشيد اونات و محمد كويمن، آنكارا، 1949م؛ هامر پورگشتال، يوزف،
تاريخ امپراتوري عثمانى، ترجمة ميرزا زكى علىآبادي، تهران، 1367ش؛ نيز:
Akdag, M., T O rkiye'nin iktisad Q ve i 5 tima Q tarihi, Ankara, 1959; Histoire
de l'empire ottoman, ed. R. Mantran, Lille, 1989; Inalc o k, H. and M. Oguz,
Gazav @ t - o sult @ n Mur @ d b. Mehemmed H @ n, Ankara, 1978; Uzun 5 ars o l o
, I. H., Anadolu beylikleri, Ankara, 1984; id, 4 andarl o vezir ailesi, Ankara,
1974; id, Osmanl o tarihi, 1982; Y O cel, Y. and A. Sevim, T O rkiye tarihi,
Ankara, 1989.
جلال خسروشاهى