شماره مقاله:4538
بَحيرا، راهبى از اهل كتاب كه بر مبناي پارهاي روايات، پيامبراسلام(ص) را
پيش از بعثت ملاقات كرده، و از نبوت آن حضرت خبر داده است.
واژة بحيرا از ريشة آرامى «بخيره»، و به معناي برگزيده و منتخب است
(نولدكه، كه به احتمال بسيار لقب راهب ياد شده بوده است و اينكه
گفتهاند: وي نام سرجيوس يا جرجيوس داشته، نيز مؤيد اين نظر است (نك:
مسعودي، 1/89؛ نيز نك: داغر، 1/89، حاشيه).
آگاهيهاي ما در باب بحيرا اندك و متناقض است و همة شهرت او مربوط به مجموعه
روايتهايى است كه در آنها، وي با حضرت محمد(ص) ملاقات كرده است. كهنترين
روايت موجود از آنِ ابن اسحاق است و ديگر سيرهنگاران نيز از اين طريق يا
به طرق ديگر - كه به هر حال همة آنها به ابوموسى اشعري مىرسد (مثلاً نك:
طبري، 2/277-279؛ ابن عساكر، 1/372-374) - ماجراي مذكور را گاه با ذكر تفصيلات
و جزئيات ديگر نقل كردهاند. بر مبناي اين روايات، پيامبراكرم(ص) در
نوجوانى، همراه عموي خود ابوطالب در سفري تجاري، رهسپار شام شد. چون
كاروانيان در شهر بُصري (واقع در شرق حوران در جنوب سورية كنونى) فرود
آمدند، بحيراي راهب كه در ديري خلوت گزيده بود و ظاهراً از پيش با كاروان
قريشيان آشنايى داشت، به جست و جوي حضرت محمد(ص) كه از كاروانيان كناره
گرفته بود، برآمد و آن حضرت را ديد كه ابري يا درختى بر سرش سايه افكنده
است. آنگاه پس از طرح سؤالاتى چند و يافتن مهر نبوت در آن حضرت، به
ابوطالب دربارة حفظ ايشان از خطر يهوديان هشدار داد (ابن اسحاق، 73- 75؛ ابن
هشام، 1/191-194؛ ابن سعد، 1/153- 155). طبق اين روايات، 3 تن ديگر از اهل
كتاب، با توجه به وجود كتابى كه نسل اندر نسل بديشان رسيده بوده است و
بر مبناي آن نشانههاي نبوت را در حضرت رسول (ص) باز شناخته بودند، قصد
جان آن حضرت را داشتند، ولى بحيرا آنان را مانع شد (ابن اسحاق، 75-76؛ ابن
هشام، 1/194).
دربارة نحوة اين ديدار و گفت و گوها، در روايات موجود اختلافاتى ديده مىشود و
به احتمال بسيار بعدها تفصيلات ديگري بنابر اهداف خاص بدان افزوده شده
است. مثلاً برپاية برخى روايات، ابوبكر و بلال حبشى نيز در اين كاروان
همراه قريش بودهاند و ابوطالب حضرت رسول (ص) را همراه آنان به مكه
فرستاده است. دربارة سن پيامبر(ص) در اين ماجرا نيز اختلاف هست (ابونعيم،
124؛ ابن سعد، 1/121؛ طبري، 2/278؛ سهيلى، 2/225؛ ابن سيد الناس، 1/43؛ قس:
ذهبى، تاريخ...، 57؛ ابن حجر، الاصابة، 1/183-184).
در باب دين بحيرا نيز، گرچه در كهنترين روايات تصريح شده است كه وي
نصرانى بود (ابن اسحاق، 73؛ ابن هشام، 1/191؛ ابن سعد، 1/153)، ولى دست كم
در يك روايت او از يهوديان منطقة تيما در شام شمرده شده (ابن حجر، همانجا)،
و به نوشتة مسعودي از بنى عبدالقيس بوده است (1/89). در روايتى ديگر، بحيرا
يكى از 3 نفري قلمداد شده است كه بهترينِ «اهل الارض» هستند (ابن قتيبه،
58). همچنين در اين باره كه وي اسلام را درك كرده، يا نه، ميان مورخان و
رجالشناسان بحث و ترديد بوده است (مثلاً نك: ذهبى، ميزان...، 2/153؛ ابن
حجر، همانجا، نيز لسان...، 3/39). اكنون بقاياي دير كهنى مربوط به قرن 4م در
منطقة بصري در سوريه وجود دارد كه به بحيراي راهب منسوب است ( المعجم...،
2/321) و در پارهاي منابع نيز به قبر بحيرادر بصري به عنوان زيارتگاه
اشاره شده است (مثلاً نك: قلقشندي، 4/108؛ نيز نك: على، 7/333).
با آنكه روايات موجود در باب بحيرا خالى از تناقض و جعل نيست (نك: زرياب،
91-92؛ عاملى، 1/91-94) و در آثار اصيل شيعى نيز از قول امامان(ع) روايتى در
تأييد آن ديده نشده است (مثلاً نك: ابن بابويه، 182 بب؛ مجلسى، 15/193-194،
198، 200-201، 204، 17/231، كه به روايات مشهور استناد شده است)، اما مىتوان
انعكاس خاصى از آن را در ادبيات كهن مسيحى مشاهده كرد. مثلاً در رسالة قديس
يوحناي دمشقى (د 749م) به نام «مباحثه ميان مسيحى و مسلمان» به روايت
مذكور استناد شده است تا چنين وانمود شود كه قرآن كريم منبعى بجز وحى
داشته است (نك: راميار، 128؛ ساهاس، 74 -73 )؛ يا تئوفانِس مورخ بيزانسى (د
ح 817م) از راهبى به نام سرجيوس نام برده است كه خديجه همسر پيامبر(ص)
اندكى پس از بعثت، براي كسب اطمينان از نبوت آن حضرت، به نزد وي رفت.
اگر مقصود از سرجيوس در اينجا همان بحيرا باشد، مورخ بيزانسى وي را با ورقة
بن نوفل كه روايات مربوط به او خود قابل نقد به نظر مىرسد (نك: ابن هشام،
1/203؛ قس: عاملى، 1/228-230)، خلط كرده است (نك: نولدكه، 699 ؛ 2 .(EIهمچنين
در رسالة مجعولى به نام «مكاشفات بحيرا» كه احتمالاً پس از قرن 11م به
رشتة تحرير درآمده، و از آن روايتهايى به عربى و سريانى در دست است، به
نقل از بحيرا داستانهايى از ملاقات وي با پيامبر اسلام(ص) آمده كه اهداف
ضداسلامى به طور كلى در آن آشكار است (راميار، 126-127؛ 2 .(EI
مآخذ: ابن اسحاق، محمد، السير و المغازي، به كوشش سهيل زكار، بيروت،
1398ق/1978م؛ ابن بابويه، محمد، كمالالدين، به كوشش علىاكبر غفاري،
تهران، 1390ق؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، الاصابة، قاهره، 1328ق؛ همو، لسان
الميزان، حيدرآباد دكن، 1330ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، بيروت،
دارصادر؛ ابن سيدالناس، محمد، عيون الاثر، بيروت، 1974م؛ ابن عساكر، على،
تاريخ مدينة دمشق، عمان، دارالبشير؛ ابن قتيبه، عبدالله، المعارف، به كوشش
ثروت عكاشه، قاهره، 1960م؛ ابن هشام، عبدالملك، السيرة النبوية، به كوشش
مصطفى سقا و ديگران، قاهره، 1355ق؛ ابونعيم اصفهانى، احمد، دلائل النبوة،
حيدرآباد دكن، 1397ق/1977م؛ داغر، يوسف اسعد، حاشيه بر مروج الذهب (نك: هم ،
مسعودي)؛ ذهبى، احمد، تاريخ الاسلام (السيرة النبوية)، به كوشش عمر
عبدالسلام تدمري، بيروت، دارالكتاب العربى؛ همو، ميزان الاعتدال، به كوشش
على محمد بجاوي، قاهره، 1382ق/1963م؛ راميار، محمود، تاريخ قرآن، تهران،
1362ش؛ زرياب، عباس، سيرة رسول الله (ص)، تهران، 1370ش؛ سهيلى،
عبدالرحمان، الروض الانف، به كوشش عبدالرحمان وكيل، قاهره، 1387ق/1967م؛
طبري، تاريخ؛ عاملى، جعفر مرتضى، الصحيح من سيرة النبى الاعظم (ص)، قم،
1402ق؛ على، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بغداد/بيروت،
1970م؛ قلقشندي، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/1963م؛ مجلسى، محمدباقر،
بحارالانوار، بيروت، 1403ق/1983م؛ مسعودي، على، مروج الذهب، به كوشش يوسف
اسعد داغر، بيروت، 1385ق/1965م؛ المعجم الجغرافى للقطر العربى السوري، به
كوشش عماد مصطفى طلاس، دمشق، 1992م؛ نيز:
EI 2 ; N N ldeke, Th., X Hatte Mu h ammad christliche Lehrer? n , ZDMG, 1858,
vol. XII; Sahas, D.J., John of Damascus on Islam, Leiden, 1972.
مسعود حبيبىمظاهري