دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 11

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 11

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بختيار كاكى‌جلد: 11نويسنده:  
 
 
شماره مقاله:4571















بَخْتيارِ كاكى‌، خواجه‌ قطب‌الدين‌ بن‌ كمال‌الدين‌ اوشى‌، از عارفان‌ بزرگ‌ قرن‌
7ق‌/13م‌ شبه‌ قارة هند و از اقطاب‌ بزرگ‌ طريقة چشتيه‌. گرچه‌ در سلسله‌ نسب‌ او
اختلاف‌ است‌، اما او را از سادات‌ حسينى‌ دانسته‌اند. بعضى‌ نسب‌ او را به‌ امام‌
جعفر صادق‌(ع‌) مى‌رسانند (غلام‌سرور، 1/267).
بختيار كاكى‌ در 582ق‌/1186م‌ (سبحان‌، 210 ؛ صفا، 3(2)/1318) و به‌ قولى‌ در
569ق‌/1174م‌ (دين‌ كليم‌، 41) در قصبة اوش‌ فرغانه‌ (ابوالفضل‌، 3/169)، از نواحى‌
اندجان‌ ماوراءالنهر كه‌ اكنون‌ جزو قرقيزستان‌ است‌، ديده‌ به‌ جهان‌ گشود. يك‌
سال‌ و نيم‌ بيش‌ نداشت‌ كه‌ پدر را از دست‌ داد و تربيت‌ او بر عهدة مادرش‌ قرار
گرفت‌. پنج‌ ساله‌ بود كه‌ مادرش‌ از همسايه‌ خواست‌ تا او را به‌ مكتب‌ برد، اما
طبق‌ داستانى‌ خضر نبى‌ بر سر راه‌ او به‌ صورت‌ پيرمردي‌ ظاهر شد و او را از
همسايه‌ گرفت‌ و به‌ مكتب‌دار سپرد. مكتب‌دار خضر را شناخت‌ و روي‌ به‌ قطب‌الدين‌
كرد و گفت‌: اي‌ طفل‌، عجب‌ بختيار هستى‌ كه‌ خضر تو را به‌ من‌ حواله‌ كرد. و از
آن‌ جهت‌ بود كه‌ به‌ بختيار شهرت‌ يافت‌ (قلندر، 107، 108؛ فرشته‌، 378؛
غلام‌سرور، همانجا).
قطب‌الدين‌ پس‌ از تحصيل‌ مقدمات‌ و كسب‌ علوم‌ دينى‌، به‌ علوم‌ باطنى‌ توجه‌ كرد.
دربارة رسيدن‌ او به‌ خواجه‌ معين‌الدين‌ چشتى‌ و تبعيت‌ از او روايتها مختلف‌
است‌. بعضى‌ گفته‌اند كه‌ چون‌ معين‌الدين‌ به‌ اوش‌ آمد، قطب‌الدين‌ به‌ او پيوست‌
(ابوالفضل‌، همانجا؛ داراشكوه‌، 95؛ گوپاموي‌،554)؛بعضى‌ديگراين‌ملاقات‌را در بغداد
دانسته‌اند( دليل‌...، 2؛ ايمان‌، 324)، ولى‌ ظاهراً نخست‌ در دوران‌ نوجوانى‌ِ او
اين‌ ملاقات‌ در اوش‌ روي‌ داده‌، و سپس‌ قطب‌الدين‌ براي‌ بهره‌گيري‌ بيشتر به‌
بغداد رفته‌، و در آنجا نيز به‌ ملاقات‌ معين‌الدين‌ نائل‌ شده‌ است‌. وي‌ در بغداد
در مسجد ابوليث‌ سمرقندي‌ با معين‌الدين‌ بيعت‌ كرد و در آن‌ وقت‌ جمعى‌ از مشايخ‌
بزرگ‌، از جمله‌ شيخ‌ شهاب‌الدين‌ عمر سهروردي‌ نيز حضور داشته‌اند. تاريخ‌ اين‌
بيعت‌ در دليل‌ العارفين‌ (همانجا) 514ق‌/ 1120م‌، و در سير الاولياء (ميرخرد، 58)
522ق‌/1128م‌ ذكر شده‌ است‌ كه‌ هر دو تاريخ‌ موردترديد است‌ (قس‌: ابوالفضل‌،
همانجا).
سرانجام‌، وقتى‌ كه‌ خواجه‌ معين‌الدين‌ چشتى‌ در اجمير هندوستان‌ - در ايالت‌
راجستان‌ - مقيم‌ شد، بختيار كاكى‌ هم‌ به‌ اتفاق‌ شيخ‌ جلال‌ تبريزي‌ رهسپار هند
گرديد (غلام‌سرور، 1/268) و در شهر ملتان‌ به‌خدمت‌ شيخ‌ زكرياي‌ ملتانى‌ - خليفة
شيخ‌ شهاب‌الدين‌ سهروردي‌ در هند - رسيد (ميرخرد، 60؛ ابوالفضل‌، همانجا). در
ملتان‌ بابافريدالدين‌ گنج‌ شكر دست‌ ارادت‌ به‌ خواجه‌ قطب‌الدين‌ بختيار داد
(گيسودراز، 231). پس‌ از چندي‌، ظاهراً به‌ سبب‌ هجوم‌ مغولان‌، قطب‌الدين‌ از
ملتان‌ روانة دهلى‌ شد. وي‌ از دهلى‌ در نامه‌اي‌ كه‌ به‌ اجمير فرستاد، از خواجه‌
معين‌الدين‌ چشتى‌ اجازه‌ خواست‌ كه‌ براي‌ زيارت‌ او به‌ اجمير رود (داراشكوه‌،
غلام‌سرور، همانجاها)، اما خواجه‌ معين‌الدين‌ چشتى‌ خود از اجمير براي‌ ديدار وي‌
به‌ دهلى‌ آمد. پس‌ از چندي‌ قطب‌الدين‌ بر آن‌ شد كه‌ همراه‌ خواجه‌ معين‌الدين‌
به‌ اجمير رفته‌، در خدمت‌ او مقيم‌ باشد؛ اما چون‌ مردم‌ دهلى‌ از اين‌ قصد او با
خبر شدند، بر در خانقاه‌ او گرد آمدند و به‌ التماس‌ و استدعا از او خواستند كه‌
فسخ‌ عزيمت‌ كند؛ و حتى‌ سلطان‌ شمس‌الدين‌ التتمش‌ از او درخواست‌ كرد كه‌ در
دهلى‌ بماند و به‌ ارشاد و دستگيري‌ طالبان‌ مشغول‌ باشد. خواجه‌ معين‌الدين‌ نيز
چون‌ اين‌ احوال‌ را مشاهده‌ كرد، اقامت‌ او را در دهلى‌ لازم‌ ديد و اين‌ امر را
تأييد كرد (نك: ميرخرد، 64 - 65).
درمورد لقب‌ كاكى‌ِ او گفته‌اند كه‌ وي‌ هرگاه‌ كه‌ دست‌ زير مصلى‌ مى‌كرد، قرص‌
نان‌ نازكى‌ كه‌ به‌ آن‌ «كاك‌» مى‌گويند، بيرون‌ مى‌آورد و اين‌ مقدار براي‌ رفع‌
نيازمنديهاي‌ خانوادة او بسنده‌ بود؛ به‌ همين‌ جهت‌ به‌ اين‌ لقب‌ مشهور شد (همو،
58 -59؛ فرشته‌، 381)؛ اما ظاهراً اين‌ لقب‌ از آن‌ جهت‌ بوده‌ است‌ كه‌ او خود و
يا يكى‌ از پدرانش‌ به‌ شغل‌ كاك‌ پزي‌ اشتغال‌ داشته‌اند (نفيسى‌، 2/748). بعد از
مرگ‌ قطب‌الدين‌ تا مدتها رسم‌ بر اين‌ بود كه‌ در اوقات‌ معينى‌ بر سر مزار او
نان‌ كاك‌ مى‌پختند (ميرخرد، 58؛ غلام‌سرور، 269؛ فرشته‌، همانجا).
تأليفات‌ و ملفوظات‌: هر چند كه‌ به‌ خواجه‌ قطب‌الدين‌ بختيار و ديگر مشايخ‌ سلسلة
چشتيه‌ تأليفات‌ و يا ملفوظاتى‌ نسبت‌ داده‌اند، اما در خيرالمجالس‌ - كهن‌ترين‌
مأخذ - از قول‌ شيخ‌ نصيرالدين‌ محمود، خليفه‌ و مريد خواجه‌ نظام‌الدين‌ اوليا،
مطلبى‌ ذكر شده‌ است‌ كه‌ نسبت‌ اين‌ ملفوظات‌ به‌ اين‌ مشايخ‌ را موردشك‌ قرار
مى‌دهد. بنابر گفتة شيخ‌ نصيرالدين‌، خواجه‌ نظام‌الدين‌ اوليا گفته‌ است‌ كه‌ هيچ‌
يك‌ از خواجگان‌ چشت‌ - از جمله‌ شيخ‌ قطب‌الدين‌ بختيار - هيچ‌ تصنيفى‌ نداشته‌اند
(قلندر، 52) و باز شيخ‌ نصيرالدين‌ تأكيد كرده‌ است‌ كه‌ ملفوظات‌ شيخ‌ قطب‌الدين‌
در عصر خواجه‌ نظام‌الدين‌ اوليا موجود نبوده‌، و در اين‌ زمان‌ پيدا شده‌ است‌،
زيرا اگر مى‌بود، خواجه‌ نظام‌الدين‌ اوليا بدان‌ اشاره‌ مى‌كرد (همو، 53).
بنابراين‌، معلوم‌ مى‌شود كه‌ يك‌ قرن‌ بعد از خواجه‌ بختياركاكى‌، ملفوظاتى‌ به‌
او، و يا به‌ مرشد او خواجه‌ معين‌الدين‌ چشتى‌ نسبت‌ داده‌اند، چنانكه‌ چند قرن‌
بعد صاحب‌ اخبار الاخيار گويد كه‌ بختياركاكى‌ سخنان‌ و كلمات‌ مرشد خود، خواجه‌
معين‌الدين‌ چشتى‌ را در كتابى‌ جمع‌ كرده‌، و آن‌ را دليل‌ العارفين‌ ناميده‌ است‌
(دهلوي‌، عبدالحق‌، 32). به‌ هر حال‌، اين‌ كتاب‌ تاكنون‌ چندين‌ بار، دركانپور،
لكهنو، دهلى‌ و لاهور به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. از آنجا كه‌ مطابق‌ نسخه‌هاي‌ موجود،
نخستين‌ مجلس‌ در تاريخ‌ 5 رجب‌ 514ق‌ منعقد گرديده‌ ( دليل‌، 2)، و يا به‌ گفتة
ميرخرد كرمانى‌ اين‌ مجلس‌ در 522ق‌ بوده‌ است‌ (همانجا) و از طرف‌ ديگر تولد
خواجه‌ معين‌الدين‌ چشتى‌ در 537ق‌ و تولد بختيار كاكى‌ در 582ق‌، اتفاق‌ افتاده‌
است‌، بنابراين‌، ترديد نسبت‌ به‌ چگونگى‌ اين‌ ملفوظات‌ به‌ قوت‌ خود باقى‌
مى‌ماند، مگر اينكه‌ سال‌ 514ق‌ را تحريفى‌ از سنة ديگري‌، مثلاً 614ق‌ بدانيم‌.

به‌ خود خواجه‌ بختيار كاكى‌ هم‌ ملفوظاتى‌ نسبت‌ داده‌اند كه‌ مريد و خليفة وي‌،
بابا فريدالدين‌ گنج‌ شكر گردآوري‌ كرده‌، و آن‌ را فوائد السالكين‌ ناميده‌ است‌.
اين‌ كتاب‌ يك‌ بار در لاهور به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. مطالب‌ فوائد السالكين‌ در چند
مجلس‌ تأليف‌ يافته‌ كه‌ برخى‌ از مجالس‌ آن‌ به‌ سال‌ 584ق‌/1188م‌، و بعضى‌ به‌
سال‌ 585ق‌ مربوط است‌. اگر ذكر اين‌ سالها درست‌ بوده‌، و تحريفى‌ رخ‌ نداده‌
باشد، باز هم‌ در نسبت‌ اين‌ ملفوظات‌ به‌ خواجه‌ قطب‌الدين‌ بختيار كاكى‌ جاي‌
ترديد باقى‌ است‌، زيرا چنانكه‌ گفته‌ شد، وي‌ در 582ق‌ تولد يافته‌ است‌ و اصولاً
در اين‌ سالها با شيخ‌فريدالدين‌ گنج‌شكر ملاقاتى‌ نداشته‌است‌. به‌هرحال‌، شروع‌
هر مجلس‌ با عبارت‌ «دولت‌ پابوس‌ حاصل‌ شد» و «سعادت‌ پابوس‌ دريافته‌ شد» و
همانند آنها آغاز مى‌شود (همانجا).
افزون‌ بر آنچه‌ گذشت‌، بعضى‌ از تذكره‌ها وي‌ را به‌ عنوان‌ شاعر نيز ياد كرده‌اند
(معصوم‌ عليشاه‌، 2/137؛ كوپاموي‌، 557؛ صفا، 3(2)/ 1318). ديوانى‌ هم‌ منسوب‌ به‌
وي‌ به‌ نام‌ ديوان‌ بختيار اوشى‌ تاكنون‌ چندين‌ بار به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌ كه‌
ظاهراً از او نيست‌ (محمود زيدي‌، 86)؛ همچنين‌ اشعاري‌ با عنوان‌ مثنوي‌ مى‌ رنگ‌
به‌ او منسوب‌ است‌ (شرافت‌، 1/40)، اما چون‌ در منابع‌ كهن‌تر از اين‌ آثار ذكري‌
نيست‌، صحت‌ انتساب‌ آنها به‌ قطب‌الدين‌ محل‌ ترديد است‌.
درگذشت‌: يكى‌ از آداب‌ مهم‌ سلسلة چشتيه‌ مراسم‌ سماع‌ در خانقاههاست‌ كه‌ غالباً
با شور و هيجان‌ بسيار همراه‌ است‌. گفته‌اند كه‌ روزي‌ در خانقاه‌ شيخ‌ على‌ سگزي‌
مجلس‌ سماع‌ بود، جمعى‌ از پيران‌ صوفيه‌ از جمله‌ خواجه‌ بختيار كاكى‌ در آنجا گرد
آمده‌ بودند و در ضمن‌ سماع‌ قوال‌ بيتى‌ از احمد جام‌ (ژنده‌ پيل‌) را به‌ آواز
مى‌خواند. اين‌ شعر چنان‌ در خواجه‌ اثر كرد كه‌ مدهوش‌ گشت‌. مريدان‌ او را
به‌خانه‌ بردند. 4 شبانه‌روز در حال‌ تحير بود و هرگاه‌ كه‌ به‌ هوش‌ مى‌آمد،
مى‌خواست‌ كه‌ دگربار آن‌ بيت‌ را بخوانند. سرانجام‌ در شب‌ پنجم‌ درگذشت‌ (ميرخرد،
65؛ دهلوي‌، حسن‌، 246؛ دهلوي‌، عبدالحق‌، همانجا).
پس‌ از مرگ‌ خواجه‌ بختيار كاكى‌ طبق‌ وصيت‌ خود او سلطان‌ شمس‌الدين‌ التتمش‌،
پادشاه‌ دهلى‌ كه‌ در سلك‌ مريدانش‌ بود، بر جنازة وي‌ نماز خواند (غلام‌ سرور،
1/275؛ چشتى‌، 160). در سال‌ وفات‌ او هم‌ اختلاف‌نظر است‌. بعضى‌ آن‌ را
633ق‌/1236م‌ ذكر كرده‌اند (داراشكوه‌، 96؛ دهلوي‌، عبدالحق‌، همانجا؛ ميرخرد، 66؛
كشميري‌، 12) كه‌ به‌ نظر درست‌ نمى‌رسد، زيرا اگر آن‌ را بپذيريم‌، بايد فوت‌ وي‌
پيش‌ از مرگ‌ مرادش‌ خواجه‌ معين‌الدين‌ چشتى‌ باشد. بعضى‌ ديگر سال‌ 635ق‌ را ذكر
كرده‌اند (چشتى‌، همانجا). چشتى‌ در ضمن‌ شرح‌ احوال‌ او سنش‌ را در هنگام‌ مرگ‌ 52
سال‌ ذكر كرده‌ است‌ (ص‌ 143). آنچه‌ به‌ نظر درست‌تر مى‌نمايد آن‌ است‌ كه‌ وي‌ در
14 ربيع‌الاول‌ 634ق‌/ 15نوامبر 1236م‌ درگذشته‌ باشد (فرشته‌، 382؛ صفا، همانجا؛
جعفري‌، 242). غلام‌سرور لاهوري‌ با آنكه‌ در اين‌مورد به‌ سال‌ 633ق‌ اشاره‌ دارد،
به‌ نقل‌ از معراج‌ الولايت‌ و چند مأخذ ديگر همان‌ 634ق‌ را ترجيح‌ داده‌، و طبق‌
معمول‌ قطعه‌هايى‌ هم‌ در ماده‌ تاريخ‌ وفات‌ او سروده‌ است‌ (1/276).
آرامگاه‌ خواجه‌ قطب‌الدين‌ بختيار كاكى‌، تقريباً در 3 فرسنگى‌ جنوب‌ حومة شهر
دهلى‌ كهنه‌ در محلى‌ معروف‌ به‌ مهرولى‌ قرار دارد (آري‌، 110؛ دين‌ كليم‌، 42).
اين‌ آرامگاه‌ در زمان‌ سلطنت‌ شيرشاه‌ سوري‌ (948-952ق‌/1541- 1545م‌) و پسرش‌
اسلام‌ شاه‌ سوري‌ (952-961ق‌/1545-1554م‌) مرمت‌ و تعمير گرديد و سپس‌ در عهد
پادشاهان‌ تيموري‌ هند تعميرات‌ اساسى‌ ديگري‌ انجام‌ گرفت‌ و محوطة آرامگاه‌
توسعه‌ يافت‌ (جعفري‌، همانجا)؛ ليكن‌ در حال‌ حاضر اين‌ محل‌ تقريباً متروك‌
گشته‌، و به‌ صورت‌ مخروبه‌ درآمده‌ است‌ (آريا، همانجا).
خلفا و خانواده‌: خواجه‌ قطب‌الدين‌ بختيار در هنگام‌ مرگ‌ سر بر زانوي‌ شيخ‌
حميدالدين‌ ناگوري‌ نهاده‌ بود و در همين‌ حال‌ شيخ‌ حميدالدين‌ از او خواست‌ كه‌
كسى‌ را به‌ خلافت‌ معين‌ كند. قطب‌الدين‌ در حضور مشايخ‌ ديگري‌ كه‌ در آنجا
بودند، گفت‌: خرقة خواجه‌ معين‌الدين‌ چشتى‌ كه‌ به‌ من‌ رسيده‌ است‌ با مصلاي‌
خاص‌ و عصا و نعلين‌ همه‌ را به‌ شيخ‌ فريدالدين‌ گنج‌ شكر برسانيد (دهلوي‌، حسن‌،
315) كه‌ خلافت‌ به‌ او تعلق‌ دارد. در آن‌ زمان‌ شيخ‌ فريدالدين‌ در هانسى‌ (در
123 كيلومتري‌ دهلى‌) مسكن‌ داشت‌ (فرشته‌، همانجا).
گذشته‌ از شيخ‌ فريدالدين‌ گنج‌ شكر كه‌ خليفة بزرگ‌ و بلامنازع‌ وي‌ بود، از افراد
ديگري‌ هم‌ به‌ عنوان‌ خلفاي‌ خواجه‌ بختيار كاكى‌ نام‌ برده‌اند كه‌ هر يك‌ در
ناحيه‌اي‌ از شبه‌ قاره‌ در گسترش‌ انديشه‌هاي‌ طريقة چشتيه‌ سهيم‌ بوده‌اند:
كسانى‌ چون‌ شيخ‌ حميدالدين‌ ناگوري‌، شيخ‌ بدرالدين‌ غزنوي‌ در دهلى‌، خواجه‌
عمادالدين‌ در بلگرام‌ و شيخ‌ محمود در نهرواله‌ (غلام‌ سرور، همانجا؛ نظامى‌،
154).
خواجه‌ بختيار كاكى‌ دوبار ازدواج‌ كرد، بار اول‌ ازدواج‌ او در اوش‌ بود، ولى‌ پس‌
از چند روز، چون‌ اين‌ زناشويى‌ او را از عبادت‌ و زهد باز مى‌داشت‌، به‌ جدايى‌
انجاميد (ميرخرد، 60؛ دهلوي‌، حسن‌، 85). دومين‌ ازدواج‌ وي‌ در دهلى‌ صورت‌ گرفت‌
و ثمرة آن‌ دو فرزند بود كه‌ يكى‌ در خردي‌ درگذشت‌ (فرشته‌، 380؛ ميرخرد، 59؛
دهلوي‌، حسن‌، 104- 105) و ديگري‌ در زمان‌ مرگ‌ پدر زنده‌ بود. در عنبران‌ اردبيل‌
مقبره‌اي‌ قرار دارد، متعلق‌ به‌ شخصى‌ به‌ نام‌ «پير ابومنصور» كه‌ او را از احفاد
خواجه‌ قطب‌الدين‌ بختيار مى‌دانند و زيارتگاه‌ مردم‌ آن‌ نواحى‌ است‌ و گروهى‌ از
مردم‌ آنجا خود را از اولاد وي‌ مى‌دانند (شفيقى‌، 282).
مآخذ: آريا، غلامعلى‌، طريقة چشتيه‌ در هند و پاكستان‌، تهران‌، 1365ش‌؛ ابوالفضل‌
علامى‌، آيين‌ اكبري‌، لكهنو، 1893م‌؛ ايمان‌، رحم‌ على‌خان‌، منتخب‌ اللطايف‌، به‌
كوشش‌ محمدرضا جلالى‌نائينى‌ و اميرحسن‌ عابدي‌، تهران‌، 1349ش‌؛ جعفري‌، يونس‌،
«خواجه‌ بختيار كاكى‌»، يغما، تهران‌، 1352ش‌، س‌ 26، شم 4؛ چشتى‌، شاه‌ الهدايه‌،
سير الاقطاب‌، لكهنو، 1331ق‌/1913م‌؛ داراشكوه‌، محمد، سفينة الاولياء، كانپور،
1883م‌؛ دليل‌ العارفين‌، منسوب‌ به‌ بختيار كاكى‌، دهلى‌، 1311ق‌؛ دهلوي‌، حسن‌،
فوائد الفؤاد، ملفوظات‌ نظام‌الدين‌ اولياء بدائونى‌، به‌ كوشش‌ محمدلطيف‌ ملك‌،
لاهور، 1386ق‌/1966م‌؛ دهلوي‌، عبدالحق‌، اخبار الاخيار، سكهر، فاروق‌ اكيدمى‌؛
دين‌كليم‌، ميان‌ محمد، چشتى‌ خانقاهين‌، لاهور، 1990م‌؛ شرافت‌ نوشاهى‌، شريف‌
احمد، شريف‌ التواريخ‌ ( تاريخ‌ الاقطاب‌ )، گجرات‌، 1399ق‌/1979م‌؛ شفيقى‌
عنبرانى‌، هارون‌، «عنبران‌»، يغما، تهران‌، 1351ش‌، س‌ 25، شم 5؛ صفا، ذبيح‌الله‌،
تاريخ‌ ادبيات‌ در ايران‌، تهران‌، 1366ش‌؛ غلام‌ سرور لاهوري‌، خزينة الاصفياء،
لكهنو، 1290ق‌/ 1873م‌؛ فرشته‌، محمدقاسم‌، تاريخ‌، كانپور، 1301ق‌/1884م‌؛ قلندر،
حميد، خير المجالس‌، به‌ كوشش‌ خليق‌ احمد نظامى‌، عليگره‌، مسلم‌ يونيورستى‌؛
كشميري‌ همدانى‌، محمدصادق‌، كلمات‌ الصادقين‌، اسلام‌آباد، 1988م‌؛ گوپاموي‌، محمد
قدرت‌الله‌، نتائج‌ الافكار، به‌ كوشش‌ اردشير بنشاهى‌ خاضع‌، بمبئى‌، 1336ش‌؛ گيسو
دراز، محمد، جوامع‌ الكلم‌، به‌ كوشش‌ خاكسار، گلبرگه‌، مطبع‌ انتظامى‌؛ محمود
زيدي‌، شميم‌، احوال‌ و آثار شيخ‌ بهاءالدين‌ زكريا، لاهور، 1394ق‌/1974م‌؛
معصوم‌عليشاه‌، محمدمعصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، به‌ كوشش‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌،
1318ش‌؛ ميرخرد كرمانى‌، محمد، سيرالاولياء، لاهور، 1398ق‌؛ نظامى‌، خليق‌ احمد،
تاريخ‌ مشايخ‌ چشت‌، كراچى‌، 1372ق‌/ 1953م‌؛ نفيسى‌، سعيد، تاريخ‌ نظم‌ و نثر در
ايران‌ و در زبان‌ فارسى‌، تهران‌، 1344ش‌؛ نيز:
Subhan, J.A., Sufism: its Saints and Shrines, Lucknow, 1938.
غلامعلى‌ آريا



 






/ 524