بِلْگْرامى، عبدالجليل071- 138ق/661-726م، شاعر پارسىگويهند.
پدرشميرسيداحمد د 096ق/685ممرديپرهيزگار و از مشاهير روزگار خود بود خوشگو،
/55. عبدالجليلدر بلگرام، از توابعشاهآباد قنوجبهدنيا آمد همانجا؛
صديقحسنخان، 38؛ رحمانعلى، 08. وياز ساداتواسطىبود كهدر حدود
سال14ق/217مبهبلگراممهاجرتكردهبودند ريو، .III/963
بلگرامى تحصيلات مقدماتى را در زادگاه خود آغاز كرد و علوم عقلى و نقلى را
نزد غلامنقشبند لكهنوي، و حديث را نزد سيد مبارك محدث بلگرامى د 105ق/694م،
شاگرد نورالحق بن عبدالحق محدث دهلوي آموخت آزاد، مآثر...، 53-54، خزانه...،
52- 53؛ خليل، 09؛ گوپاموي، 92. وي در 104ق رهسپار دكن شد و در اورنگآباد با
على خان مدنى، صاحب سلافة العصر و ناصر على سرهندي د 108ق، شاعر پارسىگوي
هند ملاقات كرد خوشگو، /57؛ آزاد، مآثر، 54؛ صديق حسنخان، همانجا. او پس از
مدت كوتاهى از دكن بازگشت، اما ديگربار در 111ق به آنجا رفت و در اسلامپور،
از توابع بيجاپور توسط ميرزا يارعلى بيگ به دربار اورنگ زيب راه يافت و به
مناصبى چون تيولداري، دبيري و وقايعنگاري رسيد آزاد، همانجا؛ قانع، 06؛
خوشگو، /56؛ صديقحسنخان، همانجا.
بلگرامى در 116ق/704م به بلگرام بازگشت و بار ديگر به كمك ميرزا يار على
بيگ به مناصب دبيري و وقايعنگاري بكر و سيوستان سند دست يافت آزاد، همان،
55؛ صديقحسنخان، همانجا. وي چندين سال در اين مناصب مشغول بود، تا اينكه
مير جملة سمرقندي - كه در آن زمان امور مهم سلطنت را بر عهده داشت - در
126ق او را از كار بركنار كرد آزاد، همانجا. از اينرو، بلگرامى بهشاهجهانآباد
بازگشت و ملازم سلطان فرخسير شد صديقحسنخان، 39، اما در 130ق، همة شغلهايش
را به پسرش، محمد سپرد و خود به دهلى بازگشت قانع، 06-07. در 132ق براي
مدتى در بلگرام اقامت گزيد، اما پس از يك سال به شاهجهانآباد بازگشت و تا
پايان عمر در همانجا زندگى كرد و سرانجام، در 6 سالگى درگذشت. پيكر او را
بنابر وصيتش به بلگرام منتقل كردند و در كنار پدرش به خاك سپردند آزاد،
همان، 56؛ گوپاموي، 93؛ قانع، 14؛ رحمان على، 09؛ خوشگو، /57. هدايت /89 به
اشتباه تاريخ درگذشت او را 171ق ياد كرده است.
بلگرامى در علوم عقلى و نقلى، به ويژه در تفسير، حديث، تاريخ، لغت، ادب،
شعر و موسيقى هندي مهارت داشت. وي از حافظهاي قوي برخوردار بود و بسياري
از كتب مانند قاموس را از حفظ داشت و به زبانهاي فارسى، عربى، تركى و هندي
شعر مىسرود آزاد، خزانه، 53، مآثر، 54، 59؛ ميرحسين، 24؛ خليل، همانجا؛
رحمانعلى، 08.
تخلص بلگرامى ابتدا «طرازي» بود و سپس به سبب واسطى تبار بودنش به
«واسطى» تغيير يافت، اما با نامهاي «عبدالجليل» و «ميرجليل» نيز تخلص مىكرد
آزاد، خزانه، همانجا، مآثر، 59؛ خوشگو، /55. او در مجلس نواب امينالدوله بهادر
انصاري سنبهلى، خود را اميرخسرو دهلويِ وقت ناميد ميرحسين، همانجا، وي از آن
روي كه پادشاه از شاهان دهلى، يعنى اورنگ زيب، شاه عالم، محمد معزالدين
جهاندارشاه، محمد فرخ سير، رفيع الدرجات، شاهجهان ثانى و محمدشاه را خدمت
كرد، با اميرخسرو تشابه دارد آزاد، همان، 63-64، اما برخلاف اميرخسرو، جز دو بار
در تمامى مدت عمرش، از پادشاهى صله نگرفت همو، خزانه، همانجا، مآثر، 64.
بلگرامى در سرودن ماده تاريخ مهارت داشت و به مناسبتهاي گوناگون، مانند
جلوس پادشاهان، وزارت و امارت، فتح و كشورگشايى و درگذشت بزرگان، ماده
تاريخ مىسرود، از آن جمله است دو ماده تاريخ «گلزار فتح شاه هند» يا «جشن
نامة فيروزي شاه عالمگير» دربارة فتح دژ ستاره توسط اورنگزيب در 111ق
رحمانعلى، همانجا. بلگرامى در ميان انواع شعر، بيشتر به سرودن مثنوي گرايش
داشت خليل، 10 و هرگونه شعر از مثنوي، قصيده و رباعى را به نظم درآورد، اما
به غزل توجهى نداشت گلچين، /64 و ظاهراً در تمامى عمرش تنها يك غزل سروده
است همانجا.
از شاگردان بلگرامى، علاوه بر فرزندش، محمد د 185ق و نوهاش، ميرغلامعلى
آزاد مىتوان از اين افراد نام برد: ميرمحمدمراد لائق جونپوري كه خمسة خود را
به درخواست بلگرامى به نظم درآورد آزاد،همان، 57، لطفاللهاحمدي د
143قخوشگو،/83، سيفالدين محمد اكبرآبادي، متخلص به «طبيعت» ايمان، 97 و
سيدطفيل محمد د 151ق.
در ميان فرزندان و نوادگان بلگرامى، علاوه بر فرزندش محمد، مىتوان از
ميرغلام على آزاد بلگرامى ه م، شاعر، مورخ و عارف مشهور هند نام برد. وي در
دو اثر مشهورش داستانهاي طولانى و افسانههاي دلنوازي دربارة بلگرامى
نوشته، و اشعار او را به طور پراكنده نقل كرده، و خود نيز در مدح وي قصايدي
سروده است نك: خزانه، 52- 58؛ مآثر، 53-86.
دوران شعر هندي و فارسى در عهد اورنگ زيب معمولاً به سبب داشتن دو گرايش
شهرت دارد: مثنوي سرايى و احياي دلبستگى شاعران مسلمان هند به زبان هندي.
در شعر بلگرامى نمونههاي آشكار هر يك از اين دو گرايش را مىتوان يافت كه
پس از وي، آزاد بلگرامى آن را به نسلهاي بعد انتقال داد ايرانيكا، .I/119
آثار: بلگرامى آثار بسياري به نظم و نثر پديد آورده بوده كه تنها برخى از
آنها برجاي مانده است:
. امواج خيال، مثنويى در تعريف و وصف شهر بلگرام خوشگو، /57.
. انشاي جليل، يا منشآت، يا مكتوبات، كه شامل 9 نامة عرفانى بلگرامى به
پسرش محمد است. اين اثر به نثري آميخته به نظم و آكنده از مطايبات، و
بيانگر وجوه گوناگون زندگى مؤلف، شوق وافرش به گردآوري كتابها، شور و
هيجان و گاه سرخوردگى از اشتغالات ادبى، حمايت وي از شاعران هندي و
مناسباتش با اشراف مغول است و يكى از نمونههاي خوب نثر فارسى هندي در
قرن 2ق به شمار مىآيد. اين اثر در 269ق در هند چاپ شده است نك: مشار،
فهرست...، /016، مؤلفين...، /09؛ نوشاهى، فهرست كتابها...، /11؛ منزوي، خطى
مشترك، /990، /65-66. امير حيدر، متخلص به امير بلگرامى كلمات النبيل را در
شرح اين نامهها نوشته است نك: نوشاهى، همانجا؛ منزوي، همان، /66-67.
. پَدْماوَت، مثنوي ملمعى به فارسى و هندي. اين اثر ماجراي عشق رَتَنسينه
و پَدماوَتى، از داستانهاي باستانى هند، و شبيه به قصة پدماوتِ ملك محمد
جايسى است كه نخستين بار اين داستان را به زبان هندي تأليف كرد نك: اته،
3-4؛ ريو، .III/1036 بلگرامى با تأليف اين اثر، سنت توجه به شعر هندي را كه
در ميان اديبان مسلمان هند با اميرخسرو دهلوي آغاز شد و در زمان سلطنت
اكبرشاه 63-014ق در پدماوت جايسى و ديوان عبدالرحيمخان خانان به اوج
رسيد، استمرار بخشيد ايرانيكا، همانجا.
. جواهر الكلام، فرهنگى منظوم به فارسى، تركى، عربى و هندي نك: بانكيپور،
.VIII/143
. ديوان نك: آقابزرگ، /83، /248.
. رموزات، رسالهاي مختصر در رمز و راز آيينها و آداب گوناگون دينى، مبانى و
اصول كلامى و مانند آنها ايوانف، 28 ? ??????? I???? /179? ?C?OC??? .9
. روزنامچه نك: اطهر، /48.
. طوبى، يا كتخدايى فرخ سير، مثنويى بزمى دربارة ازدواج فرخ سير پادشاه با
دختر راجه اجيت سنگه راتهور در 127ق. اين مثنوي از نظر تاريخ و جامعهشناسى
بسيار اهميت دارد، زيرا شاعر علاوه بر نظم واقعهاي تاريخى و بيان سنتهاي
ازدواج دوران خود، آداب و رسوم و فرهنگ عامة روزگار فرخ سير و ديگر پادشاهان
تيموري هند را نيز به زبانى ساده، اما به تفصيل ياد كرده است منزوي،
فهرستواره...، /317؛ آزاد، مآثر، 67؛ نوشاهى، فهرست نسخهها...، 28. از اين اثر
دستنويسهاي بسيار باقى مانده، و به دفعات چاپ شده است منزوي، همانجا.
. گلزار فتح شاه هند، يا طوي نامة فيروزيشاه عالمگير، رسالهاي شامل 1 قطعه
تاريخ فتح دژ ستاره به زبانهاي عربى، فارسى، تركى و هندي رحمانعلى، 08؛
منزوي، خطى مشترك، 0/85.
0. مثنوي مدح محمدشاه، كه در آن آتش بازيها و ديگر جشنهاي زمان اين
پادشاه وصف شده است. اشپرنگر و مارشال همانجا، از اين اثر، به طور مستقل
ياد كردهاند، اما آغاز آن با ديگر اثر بلگرامى، يعنى مثنوي طوبى يكسان است
نك: نوشاهى، همانجا.
1. آداب المرسلين، در انشا و نامهنگاري نك: بغدادي، /01؛ آقابزرگ، /83.
مآخذ: آزاد بلگرامى، غلامعلى، خزانة عامره، كانپور، 871م؛ همو، مآثر الكرام،
به كوشش عبداللهخان، لاهور، 913م؛ آقابزرگ، الذريعة؛ اته، هرمان، تاريخ
ادبيات فارسى، ترجمة صادق رضازاده شفق، تهران، 337ش؛ اطهر شير، سيد، مرأة
العلوم، پتنه، 967م؛ ايمان، رحمعليخان، منتخب اللطايف، به كوشش محمدرضا
جلالى نائينى و اميرحسن عابدي، تهران، 349ش؛ بغدادي، هديه؛ خليل، على
ابراهيم، صحف ابراهيم، بهكوشش عابد رضا بيدار، پتنه، 978م؛ خوشگو، بندرا بن
داس، سفينه، به كوششمحمدعطاء الرحمان، پتنه، 378ق/959م؛رحمانعلى،
محمدعبدالشكور، تذكرة علماي هند، لكهنو، 914م؛ صديق حسنخان، محمدصديق، ابجد
العلوم، به كوشش عبدالجبار زكار، دمشق، 989م؛ قانع تتوي، ميرعلى شير،
مقالات الشعرا، به كوشش حسامالدين راشدي، كراچى، 957م؛ گلچين معانى،
احمد، تاريخ تذكرههاي فارسى، تهران، 348ش؛ گوپاموي، محمد قدرتالله، نتائج
الافكار، به كوشش اردشير بنشاهى خاضع، بمبئى، 336ش؛ مشار، خانبابا، فهرست
كتابهاي چاپى فارسى، تهران، 353ش؛ همو، مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى،
تهران، 341ش؛ منزوي، خطى؛ همو، خطى مشترك؛ همو، فهرستوارة كتابهاي فارسى،
تهران، 374- 375ش؛ ميرحسين دوست سنبهلى، تذكرة حسينى، لكهنو، 875م؛ نوشاهى،
عارف، فهرست كتابهاي فارسى چاپ سنگى و كمياب كتابخانة گنجبخش، اسلامآباد،
365ش؛ همو، فهرست نسخههاي خطى فارسى موزة ملى پاكستان كراچى، اسلامآباد،
362ش؛ هدايت، محمود، گلزار جاويدان، تهران، 349ش؛ نيز:
Bankipore; Iranica; Ivanov, W., Concise Descriptive Catalogue of the Persian
Manuscripts, Calcutta, 1926; Marshall, D.N., Mughals in India, London/New York,
1985; Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum,
Oxford, 1966; Schprenger, A., A Catalogue of the Arabic, Persian and Hindustany
Manuscripts, Calcutta, 1854.
طاهرهاسماعيلزاده
ب