شماره مقاله:5072
بَلىّ، تيرهاي از قبيلة بزرگ قضاعه. بلى نام نياي اين قبيله است
كلبى، /05؛ ابن قتيبه، 04؛ همدانى، الاكليل، /88-89؛ ابنحزم، 78. خاستگاه
نخستينِ قبيلة بلى را جنوب عربستان و تهامة يمن و مأرب دانستهاند. به
روايتى چون در تهامه، ميان قضاعه و نزار بن معد اختلاف و كشمكش افتاد،
گروههايى از قضاعه از جمله بلى به همراه خويشاوندانشان، بهراء و خولان به
داخل يمن كوچيدند و پس از مهاجرت ازديها از مأرب، در منزلگاههاي آنان
استقرار يافتند و چندي بعد به سبب بروز اختلاف متفرق و پراكنده شدند ياقوت،
/86- 87.
بنا بر روايت مشهوري در تاريخ كهن عرب، بر اثر ويرانى سد مأرب كه موجب
ركود اوضاع اقتصادي يمن شد، بسياري از قبايل جنوبى مانند ازد ه م ناچار به
نواحى مركزي و شمالى شبه جزيرة عربستان كوچيدند نك: ه د، بادية الشام.
گفتهاند: اعضاي قبيلة بلى نيز در پى مهاجرت به نجد، در نواحى ميان تيماء و
مدينه، خيبر، فدك، شَحر و حِجر يا مداين صالح سرزمين ثمود به صورت پراكنده
ساكن شدند همدانى، صفة...، 44، 85؛ ضيف، 8، 6؛ على، /20، 23؛ عابدين، 8؛
زيدان، 0/35-37؛ جبوري، 5، 2. گروههايى از آنان نيز به صحراي سينا كوچيدند و
روميان از ايشان در كار تجارت و تقويت استحكامات خود در اين منطقه استفاده
مىكردند عابدين، 8 - 9؛ جبوري، 5.
شاخههايى از بلى كه در شمال عربستان و نواحى نزديك به روميان مىزيستند،
به مسيحيت گرويدند و گروهى از آنان كه در تيماء و نواحى اطراف مدينهساكن
بودند، به سبب همجواري باقبايل يهودي بنىقينقاع، بنى قريظه، بنى ثعلبه
و بنىنضير به دين يهود درآمدند على، /43، 46، 62-63، /19، 25.
در هنگام ظهور اسلام، عشايري از قبيلة بلى ساكن حجاز و نواحى مدينه، گر چه
هنوز بر آيين بت پرستى بودند، با پيامبر اكرم ص روابط دوستانه و صلح آميز
داشتند. حتى برخى از افراد اين قبيله در زمان هجرت پيامبر ص به مدينه، هم
پيمان انصار شدند و همراه آنان اسلام آوردند، و در زمرة نخستين اصحاب پيامبر
ص درآمدند، مانند كعببن عجره،مُجَذَّر بنذياد، ابوالهيثم بن تيهان، طلحةبن
بَراءبنعُمير، ابوبردة بن نيار و رُوَيفَع بن ثابت بلوي واقدي، /85؛ ابن
هشام، /82؛ ابن سعد، /07، /54؛ سمعانى، /95- 96؛ ابن عبدالبر، 22؛ مقريزي،
/64. برخى از اين افراد در غزوههاي بدر، احد و خندق در كنار پيامبرص با
مشركان جنگيدند. از اين ميان، مجذر بن ذياد بلوي كه ابوالبختري ه م از
سران قريش و دشمن كينهتوز پيامبرص را در جنگ بدر به قتل رساند، از شهرت
بيشتري برخوردار است نك: كلبى، /10؛ ابن سعد، /26؛ زبيري، 13- 14؛ بلاذري،
/46.
چنين مىنمايد كه لهجة بلى از اهميت بسياري برخوردار بوده است؛ چنان كه
گفتهاند قرآن به لهجة 0 قبيله كه يكى از آنها بلى بود، نازل شده است نك:
على، /03.
گروهى از بلويان ساكن شمال شبه جزيرة عربستان كه هم پيمان روميان بودند،
از آغاز دعوت پيامبر ص به مخالفت با اسلام برخاستند و آن حضرت پس از
استقرار در مدينه بر آن شد تا قبايل شمال حجاز و جنوب سورية كنونى را به
اسلام دعوت كند. از اين رو، در سرية معروف ذات اطلاح ق/29م، عمروبنكعب
غفاري را به همراه تنى چند از اصحاب خود روانة جنوب شام ساخت تا قبايل
قضاعه و از جمله بلى را به اسلام فرا خواند. اما آنان از پذيرفتن اسلام
سرباز زدند و همة ياران عمرو را به قتل رساندند. اندكى پس از اين حادثه، آن
حضرت زيد بن حارثه را با سپاهى روانة شام كرد. اما قبيلة بلى به فرماندهى
مالك بن رافله زافله با هم پيمانان خود، بهراء، لخم، جذام و بلقين به
روميان پيوستند و در موته سپاه مسلمانان را به سختى درهم شكستند ابن
اسحاق، /31؛ واقدي، /60؛ ابن كثير، /42؛ دباغ، الموجز...، ؛ عاقل، 60.
پس از سرية موته، پيامبر ص عمرو بن عاص را كه با قبيلة بلى خويشاوندي
داشت، در رأس سپاهى روانة شام كرد و سپس ابوعبيدة جراح ه م را نيز با سپاهى
به ياري او فرستاد. مسلمانان در اين جنگ كه به ذات السلاسل معروف شد، با
قبايل بلى و بنى عذره به نبرد پرداختند و آنان را شكست داده، پراكنده
ساختند واقدي، /70- 71؛ يعقوبى، /5؛ طبري، /2.
در ربيع الاول / ژوئية 30 نمايندگان بلى در مدينه به حضور پيامبر ص رسيدند.
آن حضرت ايشان را با احترام و اكرام بسيار پذيرفت و به آنان پاداشى در خور
داد ابن سعد، /30؛ طبري، /6. گفتهاند: برخى از افراد قبيلة بلى در بيعت شجره
نك: دباغ، بلادنا، /95 و بيعت عقبه شركت داشتند طبري، /55؛ بلاذري، /40، 41.
به گفتة واقدي، بلى و جهينه در فتح مكه از متحدان اوس بودند /85.
پس از رحلت پيامبر ص، بلويان مستقر در شمال عربستان از اطاعت خليفه سرپيچى
كردند و بار ديگر با روميان هم پيمان شدند. به همين سبب، در 1ق ابوبكر عمرو
بن عاص را براي جنگ با قبايل بنى سعد و بلى روانة شام كرد نك: طبري، /05.
روميان از اين قبايل براي حفظ مرزها و تقويت قلمرو خود در برابر ايرانيان و
اعراب بدوي استفاده مىكردند و در مقابل امتيازاتى به آنان مىدادند، از
جمله آنكه حقوقى براي آنان مقرر كرده، و دست آنان را در تجارت با شام باز
گذاشته بودند على، /43؛ عاقل، 62.
بنا به برخى گزارشها ميان سالهاي 3 تا 5ق، بلى و ديگر بطونقضاعه در شام از
جمله لخم، جذام و بلقين در كنار روميان با مسلمانان مىجنگيدند طبري، /70.
طبري به حضور بلويها در سپاه رومدرجنگ يرموك كهدر 5ق/36مميان
مسلمانانبهفرماندهى ابوعبيدة بن جراح و روميان رخ داد، اشاره دارد /70 -71.
برخى قبايل بلى هم زمان با فتوحات اسلامى به فلسطين و مصر كوچيدند
سمعانى، /96؛ ابن فضل الله، 57. به روايتى، حاكم شام به دستور خليفه عمر
عشاير بلى و جهينه را كه در شام مستقر بودند، به مهاجرت به مصر واداشت
سمعانى، همانجا؛ عابدين، 9؛ دباغ، بلادنا، /95.
در مصر ميان بلويان و جهينه بر سر منزلگاهها و محل استقرار آنان اختلاف و
كشمكش درگرفت و سرانجام به موجب پيمانى، بلويان در نواحى شرق اسوان مستقر
شدند و سپس گروههايى از آنان به مناطق جنوبى مصر كوچيدند و در صعيد مصر و
حبشه پراكنده شدند و به تدريج بر تمام سرزمين نوبه دست يافتند كحاله، /05؛
بري، 87.
برخى نيز برآنند كه عشايري از بلى قبل از ظهور اسلام در مصر و شمال افريقا
مستقر بوده، و به تجارت اشتغال داشتهاند و زبان عربى توسط هم اينان در
اين مناطق گسترش يافت زيدان، 0/38، 39؛ عابدين، 42. به گفتة مقريزي /64،
90، 09، به هنگام فتح مصر، بلويها يكى از قبيلة معروف صعيد مصر به شمار
مىرفتند كه در جنگها و فتوحات، به ويژه در فتح اسكندريه نقش بسزايى
داشتهاند و از برخى افراد اين قبيله از جمله زهير بن قيس بلوي و
عبدالرحمان بن عديس بلوي به عنوان فرمانده و سردار سپاه ياد شده است نك:
دباغ، همانجا. گروهى از اين افراد در ماجراي قتل عثمان نقش داشتهاند. از
همين رو، برخى از محققان معاصر، بلويان ساكن مصر را داراي گرايشهاي شيعى
دانستهاند بري، همانجا. پس از فتح اندلس، بلويان از جمله عربهايى بودند كه
به اين ديار رفتند و به خصوص در اشبيليه سكنى گزيدند مقري، /97.
منابع موجود، بنى هُنَىّ، بنىهَرْم، بنىسَواده، بنى خارفه حارثه، بنى
رايس، بنىناب و بنىشاد را از بطون بلى در مصر دانستهاند ابنفضل الله، 58؛
قلقشندي، نهاية...، 70-71، قلائد...، 6؛ نيز نك: عابدين، 0. شاخههايى از بلى
تا زمان فاطميان در اشمونين و صحراهاي شرقى مصر مستقر بودهاند. به روايتى
برخى عشاير قريش از جمله بنى جعفر، بنى سلمه و بنى عسكر كه از حمايت
فاطميان برخوردار بودند، به ياري سپاهيان فاطمى بر قلمرو بلويان تجاوز كردند
و منزلگاههاي آنان را تصرف نمودند. به دنبال آن، قبيلة بلى به صعيد عليا
كه ناحيهاي ثروتمند و داراي اهميت اقتصادي بسيار بود، كوچيدند ابن فضل
الله، 59؛ عابدين، 05- 06، 22. در دو سدة و ق/3 و 4م برخى از اين عشاير از
صعيد مصر به مغرب و شمال افريقا مهاجرت كردند قلقشندي، صبح...، /16؛ عابدين،
31.
در سدههاي بعد برخى رجال فرهنگى، ادبى و سياسى از قبيلة بلى در شام زندگى
مىكردند كه از احوال آنها اطلاعاتى در دست است ابنعديم، 474، 608. برخى از
اعضاي اين قبيله در شعر و ادب نيز شهره بودند مثلاً نك: ابوالفرج، /03، 4/95.
در 305ش/926م عربستانسعودي به امارت تقسيمشد كهيكى از آنها امارت وجه
بود و تمام قبايل بلى از جمله الجواهره، القُرعان، الوابِصه و عرادات تابع
آن شدند حمزه، 0؛ زركلى، /82. در همين زمان، رئيس قبيله بلى در وجه،
حامدبن سالم بن رفاده، معروف به اعور بر حكومت مركزي عربستان شوريد و در
اين شورش افراد بسياري از قبيلة بلى كشته شدند. پس از حامد، رياست قبيلة
بلى را ابراهيم بن سليمان بن رفاده بر عهده گرفت خطيب، 01؛ سعيد، /02-03؛
زركلى، /57 - 58.
بازماندگان بلى هنوز در يمن، حجاز، مصر، سودان، فلسطين و اردن ساكنند دباغ،
همانجا؛ عمله، /72. برخى از عشاير بلى در فلسطين عبارتند از سهامه، وحشه،
حروف و زباله قطب، 0، 50؛ عمله، /72، 35. بلى امروزه به قبيله تقسيم
مىشود: بلى حجاز، بلى مصر، و بلى بئرالسبعكحاله، /06-07. به گفتة بلادي
خندف و شبابه از قبايل معروف حجازند كه بلى از تيرههاي شبابه به شمار
مىرود ص 25 و خود به 2 شاخه تقسيم مىشود نك: حمزه، 39.
مآخذ: ابن اسحاق، محمد، سيرة النبى، به كوشش محمد محيىالدين عبدالحميد،
قاهره، 971م؛ ابن حزم، على، جمهرة انساب العرب، بيروت، 983م؛ ابن سعد،
محمد، الطبقات الكبري، بيروت، دار صادر؛ ابن عبدالبر، يوسف، «القصد و الامم»،
همراه الانباه، به كوشش حسام الدين قدسى، قاهره، 350ق؛ ابن عديم، عمر،
بغية الطلب، به كوشش سهيل زكار، دمشق، 409ق/988م؛ ابن فضل الله عمري،
احمد، مسالك الابصار، به كوشش دُرتئا كراوولسكى، بيروت 406ق/985م؛ ابن
قتيبه، عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 960م؛ ابن كثير،
البداية؛ ابن هشام، عبدالملك، السيرة النبوية، به كوشش مصطفى سقا و ديگران،
قاهره، 355ق/ 936م؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، بيروت، 407ق/986م؛ بري،
عبدالله خورشيد، القبائل العربية فى مصر، قاهره، 967م؛ بلادي، عاتق، نسب
حرب، مكه، 399ق/979م؛ بلاذري، احمد، انساب الاشراف، به كوشش محمد
حميدالله، قاهره، 379ق/959م؛ جبوري، يحيى، الجاهلية، بغداد، بيروت، 968م؛
حمزه، فؤاد، قلب جزيرة العرب، رياض، 388ق/968م؛ خطيب، محمد عوض، صفحات من
تاريخ الجزيرة العربية الحديث، قم، 416ق/996م؛ دباغ، مصطفى مراد، بلادنا
فلسطين، عمان، 985م؛ همو، الموجز فى تاريخ الدول العربية و عهودها فى بلادنا
فلسطين، بيروت، 980م؛ زبيري، مصعب، نسب قريش، به كوشش لوي پرووانسال،
قاهره، 953م؛ زركلى، خيرالدين، شبه الجزيرة فى عهد الملك عبدالعزيز، بيروت،
985م؛ زيدان، المؤلفات الكاملة، بيروت، 402ق/982م؛ سعيد، ناصر، تاريخ آل
سعود، مكه، 404ق؛ سمعانى، عبدالكريم، الانساب، به كوشش عبدالله عمر
بارودي، بيروت، 408ق/ 988م؛ ضيف، شوقى، العصر الجاهلى، قاهره، 960م؛
طبري، تاريخ؛ عابدين، عبدالمجيد، «دراسات فى تاريخ العروبة فى وادي
النيل»، همراه البيان و الاعراب، اسكندريه، دارالمعرفة الجامعيه؛ عاقل،
نبيه، «فلسطين من الفتح العربى الاسلامى الى اواسط القرن الرابع»، موسوعة
خاص، ج ؛ على، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، 971م؛
عمله، محمد يوسف، انساب العشائر الفلسطينية، عمان، 991م؛ قطب،
سميرعبدالرزاق، انساب العرب، بيروت، 968م؛ قلقشندي، احمد، صبح الاعشى،
قاهره، 383ق/963م؛ همو، قلائد الجمان، به كوشش ابراهيم ابياري، قاهره،
383ق/963م؛ همو، نهاية الارب، بيروت، 405ق/ 984م؛ كحاله، عمر رضا، معجم
قبائل العرب، بيروت، 402ق/ 982م؛ كلبى، هشام، نسب معد و اليمن الكبير، به
كوشش ناجى حسن، بيروت، 408ق/988م؛ مقري، احمد، نفح الطيب، به كوشش
احسان عباس، بيروت، 388ق/968م؛ مقريزي، احمد، الخطط، قاهره، 274ق/857م؛
واقدي، محمد، المغازي، به كوشش مارسدن جونز، لندن، 386ق/966م؛ همدانى،
حسن، الاكليل، به كوشش محمدبن على اكوع، قاهره، 383ق/963م؛ همو، صفة
جزيرة العرب، به كوشش محمد بن على اكوع، بيروت، 403ق/983م؛ ياقوت،
بلدان؛ يعقوبى، احمد، تاريخ، بيروت، دارصادر.
عنايت الله فاتحى نژاد