5اسلام و ايمان وسيله نجات از عذاب است
فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين فما وجدنا فيها غيربيت من المسلمين25ترجمه ما مؤمنانى را كه در آن شهرها ى قوم لوط زندگى مىكردند قبل از نزول عذاب خارج كرديم ولى جز يك خانواده با ايمان در تمام آنها نيافتيم
ز افراد مؤمن هر آنكس كه بود
خداوند از آن شهر خارج نمود
بجز خانه لوط، ديگر سرا
نديديم مؤمن بهيكتا خدا
تدبر و تفكر
پس بيرون خواهيم آورد هر كه باشد در شهرهاى مؤتفكه، از ايمان آورندگان بهحضرت لوطع26 بهعبارت ديگر مىفرمايد ما تمام مؤمنانى را كه در شهرهاى قوم لوط زندگى مىكردند قبل از نزول بلا خارج كرديم27پس نخواهيم يافت در آن شهرها، غير از اهل يك خانه مسلمانى را كه آن خانه لوطع و دو دختر او بودند، و در مدت بيست و يك سال دعوت قوم، يك نفر هم ايمان نياورده بود لذا گفتهاند اگر اهل ايمان زياده از اين مىبودند البته حق تعالى ايشان را نجات مىداد تا بندگان عالم شوند بهآنكه ايمان حافظ اهل خرداست؛ بزرگان فرمودهاند حقيقت هر شى حافظ همان شيئى است28
لوط براى اهل هفت قريه مبعوث شده بود از آنها كسى قبول ايمان ننمود مؤمنين فقط خود لوط و دو دختر او بودند خلاصه و تأويل، خداى تعالى از اهل هفت قريه فقط سه نفر را كه مؤمن بودند نجات داده و بقيه را هلاك نمود، و سنت الهى بر همين نهج ثابت است29
در آيه شريفه مورد بحث برخلاف آياتى كه تصريح كرده «ما لوط و خانواده او بغير از همسرش را نجات داديم»، بهصورت ريشهاى بهعلت نجات لوط و خانوادهاش اشاره مىكند كه اين نجات از عذاب دليلش ايمان و اسلام لوط و دخترانش دو دختر داشت بود، سنت خداوند بر اين است كه مؤمنين را نجات دهد اما در آن ديار جز يك خانواده مؤمن و مسلح نبود و اين سنت الهى همچنان مستدام است كه ايمان و اسلام حافظان اهل خرد هستند و در هر زمان و هر مكانى سارى و جارى است و اين حرف كه آتش كه آمد تر و خشك را مىسوزاند در عذاب الهى حاكم نيست
6شيوه امر بهمعروف و نهى از منكر
حضرت لوطعقال ان هؤلاء ضيفى فلاتفضحون واتقوااللَّه ولا تخزون قال هؤلاء بناتى ان كنتم فاعلين30
ترجمه لوط گفت اينها ميهمانان منند، آبروى مرا نريزيد؛ و از خدا بترسيد و مرا شرمنده نسازيد! لوط گفت «دختران من حاضرند اگر مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگى بپرهيزيد!»
چنين راند، لوط نبى بر لسان
كه هستند مهمان من اين كسان
نسازيد من را كنون شرمسار
بجوييد ز آزار ايشان كنار
بترسيد اى مردم از كردگار
نه خجلت دهيدم برين زشتكار
بگفتا مرا دختر اينست چند
بهعقد شما آورم بىگزند
بياريد در عقدخود دختران
نگرديد پيرامون ديگران
تدبر و تفكر
اهل شهر چون مهمانان لوط را كه بهصورت جوانانى زيبا بودند ديدند بهخانه لوط آمدند در حالى كه يكديگر را بهاين امر مژده مىدادند زيرا بهاين تازهواردين بهشهر طمع كرده بودند و قصد تجاوز بهآنها را داشتند لوط در دفاع از مهمانان خود گفت البته اين گروه مهمانان مناند، پس مرا رسوا مكنيد و از خدا بترسيد و مرا سر بهزير و خوار مسازيد اما آنها همچنان بر عمل زشت خود اصرار داشتند لوط گفتند اى رؤسا قوم دست از مهمانان من بداريد و اگر دستبردار نيستيد اينها دختران مناند آنها را تزويج كنيد اگر سر تزويج داريد31بهعبارت ديگر وقتى لوط سر و صداى آنها را شنيد در وحشت عجيبى فرو رفت و نسبت بهمهمانان خود بيمناك شد، زيرا هنوز نمىدانست كه اين ميهمانان مأموران عذابند و فرشتگان خداوند قادر قاهرند لذا در مقابل آنها ايستاد و گفت اينها مهمانان منند، آبروى مرا نريزيد، يعنى از مسأله خدا و پيامبر و جزاء و كيفر اگر صرفنظر كنيم حداقل اين صفت انسانى و سنتى كه ميان همه افراد بشر اعم از مؤمن و كافر وجود دارد كه مىگويند بهمهمان بايد احترام گذارد، شما چگونه بشرى هستيد كه حتى سادهترين مسائل انسانى را نمىفهميد، اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد32
با اندكى تأمل در آيات مذكور دو نكته اساسى و كلى جلب نظر مىكند، اول، گسترش ناامنى اخلاقى و شيوع منكردر آن جامعه ضد بشرى كه كوچكترين و كمترين ملاحظات انسانى را هم ناديده مىگرفتند و گرفتار مهلكترين بيمارى شده بودند كه بحث آن در بخش ويژگيهاى قوم ذكر خواهد شد
دوم، از برخورد حضرت لوطع با اين مردم پست يك شيوه بسيار مناسب در برخورد با منكرات استخراج مىشود و آن عبارت است از
تسهيل معروف و تقبيح منكر
يعنى آن حضرت ابتداء سعى كرد قبح اين عمل را از ابعاد مختلف بيان نمايد1- ان هولاء ضيفى - اينها مهمانان منند
2- فلا تفضحون - آبروى مرا نريزيد
3- واتقوااللَّه - از خدا بترسيد
4- ولا تخزون - مرا شرمنده و خجالتزده مكنيد
با عبارت اول خواست بهآنها بگويد انسان بهخاطر خصوصيات انسانيش مهمان هر كه باشد گرامى مىدارد و حرمت مهمان را حفظ مىكند بنابراين بىحرمتى بهمهمان قبيح و زشت است با عبارت دوم، خواست بهاين نكته اشاره كند كه بىحرمتى بهمهمان اهانت بهميزمان است بنابراين اگر براى من حرمتى قايل هستيد نبايد بهمهمان من اهانت كنيد با عبارت سوم، آنها را بهخاطر اين عمل زشتشان از خداوند مىترساند كه آيا از خدا هراس نداريد كه چنين عمل قبيحى را مرتكب مىشويد و بر آن اصرار مىورزيد و با عبارت چهارم، عمل قبيح آنها را موجب شرمسارى و خجالت خود نزد غريبهها و مهمانان مىداند و از آنها مىخواهد كه بر اين عمل زشت اصرار نكنند و از آن صرفنظر نمايند اما وقتى اصرار آنها را بر منكر مىبيند با تسهيل و ايجاد زمينه معروف و عمل صحيح سعى مىكند آنها را از راه كج و انحرافى نجات دهد و مىفرمايد «هؤلاء نباتى ان كنتم فاعلين» اينها دختران من هستند اگر بهخاطر نياز غريزى و جنسى بر اين خواسته اصرار داريد راه صحيح ازدواج با زنان است كه زمينهاش براى شما آماده است نه عمل زشت لواط و همجنسگرايى كه جامعه را بههلاكت و نابودى مىكشاند