سيماى پيامبران در قرآن كريم
سيماى حضرت هودع
عيناله ارشادىعضو هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى
پيش نگاه
در راستاى الگوشناسى و مدلپذيرى از انسانهاى نمونه كه در مكتب ربوبى تربيت و گزينش شدهاند، بهمعرفى سيماى دلپذير، انسانى موحد، صالح، خيرخواه و امين در ميان قومش يعنى حضرت هود نبىع مىپردازيم، وى قبل از بعثتش شخصيتى مقبول وارسته و بهتمام معنا انسانى در ميان قومش داشت، و بنابر نقلى از رؤسا قوم محسوب مىشد و قوم عاد نيز از اعراب پيش از تاريخ، ساكن در جزيرةالعرب بهحساب مىآيند، اين قوم از مردمى قوى و قدرتمند با قامتهاى بلند همچون نخل با عمر طولانى برخوردار بود قوم عاد مردمى كشاورز بودند كه از مزارع و نخيلات سرسبز و نافع درآمد لازم را كسب مىكردند و شهرها و آبادىهاى زيبا با بناهاى رفيع و مستحكم براى خود ساخته بودند كه اين مطلب مىتواند نشانگر وضع خوب اقتصادى و نيز تمدن آن قوم باشد از ديدگاه قرآن كريم اين مردم با تمام امكانات مناسب و بركات فراوانى كه داشتند از معايب و دردهاى همچون بتپرستى، جهل و اطاعت كوركورانه از نياكان و اشراف فاسدشان و ظلم و ستم نيز رنج مىبردند از اينرو خداوند انسان تربيت شده و صالحى را از ميانشان برگزيد تا آنها را پند و اندرز دهد، درد آنها را مداوى كند و از بتپرستى و جهل و غيره نجاتشان دهد، لكن دو مانع بزرگ برسر راه هودع خودنمايى مىكرد1 اشراف فاسد كه عنان مردم را بهدست گرفته و براساس منافع خود بههرسمتى مىكشيدند
2 اطاعت متعصبانه و كوركورانه عامه مردم از اين سران فاسد و نياكان گمراه
و اگرچه بنا برنقلى آن حضرت نيز از سران قوم محسوب مىشد و طبعاً بايد مردمى نيز از وى متابعت مىكردند، لكن اشراف و سران فاسد ديگر قوم مانع اين مىشدند كه مردم بهسوى هودع بروند اما آن جناب با اينكه مردم را خوب مىشناخت و آن دو مانع بزرگ را هم مىديد اما بهوظيفه مىانديشيد از اينرو با صبر و بردبارى و استقامت و پايدارى دعوت خود را آغاز نمود و بدون كوچكترين ترس و واهمهاى از ظالمان ستمگر در پند و اندرز قوم نهايت سعى را كرد و خيرخواهى خود را بههمه آنها نشان داد و راه حق را از باطل براى آنان روشن نمود تا هيچ عذرى براى آنان نماند با اين حال مردم خيرخواهى آن جناب را رد كردند و بهانكار ومقابله با آن پرداختند و بجز عده كمى بهاو ايمان نياوردند و اكثريت قوم بهطبع اشراف فاسد بهلجاجت و عناد نسبت بهوى پرداختند و تا آنجا پيش رفتند كه از او خواستند اگر راست مىگويى عذابى را كه وعده مىدهى بياور
در اين كتاب ضمن بيان روند مبارزات و مجاهدات آن حضرت و شرح حال قومش براساس دادههاى قرآن كريم سعى شده است شخصيت الگويى و اسوه ايشان در حدّ توان شناسانده بشود، تا خوانندگان و رهجويان طريق سعادت بهويژه جوانان عزيز، واقف گردند كه چگونه ممكن است يك انسان در ميان يك قوم بزرگ نه تنها تسليم مفاسد و معايب و گمراهىهاى آنها نشود، بلكه در همين اجتماع ره گم كرده براى خود شأن و منزلتى در خور درگاه با عظمت ربوبى بسازد، و بالاتر اينكه خليفه و برگزيده خدا گردد و از سوى خداوند مأمور بهابلاغ رسالتها و پيامها برقوم خود شود
آن جناب با اينكه قومش را مىشناخت و مىدانست و يا لااقل احتمال مىداد كه آنها حق را نپذيرند و بهاو ايمان نياورند و اطاعتش نكنند لكن وقتى رسالت الهى بردوشش آمد، نگفت نمىشود، يا نتيجهاش اندك است زيرا منطق وى بلكه تمامى انبياء و اولياء اين بودكه بايد وظيفه را شناخت و بدان عمل نمود، آنها خود را مأمور بهوظيفه مىدانستند نه مأمور بهنتيجه و اين منطقى است كه براى هرانسانى در هرزمانى مفيد و چارهساز است
بنابراين بسيار مناسب و ضرورى است كه با مطالعه پيرامون شخصيت ملكوتى اين پيامبر بزرگ الهى، اولاً خودمان را و سپس جامعه اسلاميمان را متحويل نماييم و پيش بهسمتى برويم كه زمينه وجودمان را براى تأثيرپذيرى از تربيتهاى ربوبى آماده سازيم تا شايد ما نيز درجاتى از مقام خليفةاللهى را كسب نماييم و از برگزيدگان الهى شويم نبايد دست روى دست بگذاريم و منتظر بمانيم تا اجانب و منحرفين شيطان صفت مدلها و الگوهاى پرزرق و برق اما پوچ و انحرافى را بهما عرضه نمايند كه نه مفيد بهدنيا و نه آخرتمان باشد پس قبل از آنكه شياطين بتواند خلع مدل و الگو را براى ما پر كنند خودمان انتخاب كنيم و فرصت را از آنها سلب نماييم انشاءاللَّه، خداوند متعال هم ياريمان خواهد نمود
بسماللَّه الرحمن الرحيم