حرف «ه» وقتى در آخر كلمه قرار مىگيرد يا «هاء ضمير» است؛ مثل رَسُولُهُ، يا «هاء جوهرى» است؛ مثل فَوَاكِهُ، و يا «هاء سكت» است؛ مثل كِتَابِيَه.
هاء سكت
«هاء سكت» هاء ساكنى است كه جزء كلمه نيست اما براى تأكيد بر «وقف» در آخر كلمه مىآيد و معناى خاصّى ندارد؛ مانند: كِتَابِيَه.
هاء جوهرى
«هاء جوهرى» حرفى است كه از ذات و جوهر كلمه است و از آن جدا نمىشود؛ مانند: «فِوَاكِهُ»، «نَفْقَهُ».هاء جوهرى با همان حركتى كه دارد و بدون اشباع خوانده مىشود، مگر در كلمه «هذِهِ» كه «هاء» آن جوهرى است و در عين حال اشباع مىشود.
«هاء ضمير»
«هاء ضمير» گاه با اشباع و گاه بدون اشباع خوانده مىشود.اشباع هاء ضمير در صورتى است كه حرف قبل و بعد از «ه» متحرك باشد. در چنين صورتى اگر «ه» مكسور باشد با «ياء مدى» و اگر مضموم باشد با «واو مدى» خوانده مىشود، مانند: «بِهِ »، «إِنَّهُ ».بنابراين وقتى دو طرف يا يكى از طرفين «ه»، ساكن باشد مثل: «مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ»، يا بعد از آن، حرف مشدد واقع شود مانند: «لَهُ اتَّقِ اللَّه» و يا قبل از آن حروف مدى بيايد مانند: «أَنزَلنَاهُ»، هاء ضمير بدون اشباع خوانده مىشود.موارد استثناء:هاء در «أَرْجِهْ» و «فَأَلْقِهْ» به حالت ساكن، در «يَرْضَهُ لَكُمْ» به حالت مضمومِ بدون اشباع و در «يَخلُدْ فِيهِ مُهاناً» با اشباع خوانده مىشود.