حقيقت و دموكراسي (قسمت سوم): نسبت‏سنجي مدينه‏ي فاضله و دموكراسي در آراي حكيمان اسلامي - حقیقت و دموکراسی (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقیقت و دموکراسی (3) - نسخه متنی

حمید پارسانیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









حقيقت و دموكراسي (قسمت سوم): نسبت‏سنجي مدينه‏ي فاضله و دموكراسي در آراي حكيمان اسلامي

حميد پارسانيا

در تاريخ تفكر اجتماعي مسلمانان، جريان‏هاي كلامي، فلسفي و عرفاني، هريك زيرساخت‏ها و مباني معرفتي خاصي را براي انديشه‏ي سياسي و اجتماعي مسلمانان فراهم آورده‏اند. فيلسوفان مسلمان نيز در برخي موارد آن مباني را به صورت انديشه‏اي اجتماعي و سياسي مدون نموده‏اند. آثار فارابي و خواجه‏نصيرالدين طوسي در اين زمينه، برجستگي و گستردگي بيشتري دارند. انديشه‏ي سياسي اين دو فيلسوف، با بهره‏گيري از مباني فلسفي مشترك، از شباهت و همراهي زيادي برخوردار است. خواجه نصيرالدين طوسي در سومين مقاله از كتاب «اخلاق ناصري» به «سياست مدن» پرداخته است. او خود درباره‏ي اين مقاله مي‏نويسد: «اكثر اين مقالات، منقول از اقوال و نكت او (حكيم ابونصر فارابي) است».

نوع‏بندي‏اي كه فارابي و خواجه نصيرالدين طوسي براي جوامع بيان مي‏كنند، متناسب با انواع انسان‏ها، انواع معارف و آگاهي‏ها و هم‏چنين متناسب با انواع گرايش‏ها و رفتارهاي آدميان است. نوع‏بندي آنان تنوعي بسيار بيشتر از نوع‏بندي افلاطون، يا ارسطو دارد. يكي از جوامعي كه در آثار فارابي و خواجه‏نصير از آن سخن رفته است، مدينه‏ي جماعت است. خصوصياتي نيز براي اين جامعه ذكر كرده‏اند كه منطبق با خصوصيات جامعه‏ي دموكراتيك مي‏باشد.

خواجه‏نصير، در يك تقسيم‏بندي اوليه، جوامع را به چهار قسم تقسيم مي‏كند: فاضله، جاهله، ضاله و فاسقه.

«مدينه‏ي فاضله» كه در آثار فارابي به تفصيل درباره‏ي آن سخن گفته شده است، مدينه‏اي است كه بر مدار حقيقت سازمان مي‏يابد. اين مدينه، در هر حال، حتي در حالي كه واقعيت نيافته باشد، با حقيقت همراه است. براي مدينه‏ي فاضله، مراتب و انواعي تصور شده است. مدينه‏ي فاضله حكماي مسلمان، با همه‏ي مراتب و انواعي كه براي آن تصور مي‏شود، مدينه‏اي بر حق مي‏باشد و بهره‏وري اين مدينه از حقيقت، بر مدار حضور عقلانيت در آن شكل مي‏گيرد. از اين جهت، اين مدينه مشابه حكومت‏هاي سياسي‏اي است كه افلاطون و ارسطو، به عنوان حكومت‏هاي حق به‏رسميت شناخته‏اند.

در مدينه فاضله‏ي افلاطون، يا خواجه نصيرالدين طوسي، عقلانيت در مراتب و معاني مختلفي حضور دارد كه نازل‏ترين مرتبه‏ي آن عقلانيت ابزاري و كاربردي است. گسترده‏ترين و بنيادي‏ترين مرتبه‏ي آن نيز، عقل متافيزيكي است كه در دو شاخه‏ي عقل نظري و عملي ظاهر مي‏شود. اين معناي عقلانيت، عنصر مشترك مدينه‏ها و حاكميت حقيقي حكماي مسلمان و يونان است، لكن عنصر ديگري از عقلانيت نيز در مدينه‏ي فاضله حضور دارد كه بنيادي‏ترين و عميق‏ترين لايه‏ي عقل به‏حساب مي‏آيد، و آن عبارت از مرتبه‏ي ناب و برجسته‏اي است كه با شهود و اتصال وجودي نفس انسان كامل با روح‏القدس و عقل فعال تحصيل مي‏شود. اين عنصر گرچه در انديشه‏ي افلاطون يا ارسطو حضور دارد، لكن به آن مقدار كه در انديشه‏ي حكماي مسلمان مورد نظر است برجسته و روشن نيست. از طريق همين معناي عقلانيّت، حكماي مسلمان جايگاه رفيع وحي را در نظام اجتماعي و سياسي مشخص مي‏ساختند و همين معناي از عقلانيت، در طول تاريخ فلسفه و عرفان اسلامي ـ به شرحي كه از عهده‏ي اين مختصر خارج است ـ به طور فزاينده‏اي روشن و روشن‏تر مي‏گرديد. حكمت اشراق، و به دنبال آن حكمت متعاليه، به تأسي از آنچه كه در ميدان عرفان اسلامي شهود مي‏شد، به‏تدريج تبيين‏هاي دقيق‏تري از اين معنا ـ و بلكه از مبدأ عقلانيت ـ ارايه نمودند.

فارابي و خواجه نصيرالدين طوسي، در قبال مدينه‏ي فاضله از جوامع متنوع ديگري نيز ياد كرده‏اند كه ويژگي مشترك همه‏ي آن‏ها، بي‏بهره بودن از حقيقت است. تنوعي را كه انديشمندان مسلمان براي اين نوع از جوامع بيان كرده‏اند، به مراتب بيشتر از تنوعي است كه افلاطون و ارسطو براي جوامع منحرف و باطل ذكر نموده‏اند. افلاطون و ارسطو، در تشريح جوامع منحرف بيشتر به محيط اجتماعي خود نگريسته‏اند و به تحليل واقعيت‏هاي پيرامون خود پرداخته‏اند، لكن حكماي مسلمان انديشه را به فراتر از واقعيت‏هاي موجود برده‏اند و بدين ترتيب، مدل‏هاي بسيط مختلفي را تصوير كرده‏اند كه در صورت تركيب، از شمارش و رقم فزوني مي‏گيرند.

خواجه نصيرالدين طوسي ـ همان‏گونه كه بيان شد ـ به تأسي از فارابي در يك تقسيم‏بندي كلي، سه نوع مدينه را در قبال مدينه‏ي فاضله قرار مي‏دهد و براي هريك از آن‏ها انواعي ذكر مي‏كند. او براي مدينه‏ي جاهله، شش نوع بسيط تصوير مي‏كند: اوّل: ضروريه. دوم: كراميه. سوم: نذالت. چهارم: خسّت. پنجم: تقلبيه. و ششم: جماعت.

مدل‏هاي بسيط فوق، براي مدينه‏ي فاسقه نيز قابل تصوير است و براي مدينه‏ي ضاله نيز اقسام متنوعي احتمال داده مي‏شود كه به اقسام مختلف جوامع ايدئولوژيك مي‏تواند شبيه باشد.

مدينه‏ي ضروري بر مدار ضروريات زندگي و زيست سازمان مي‏يابد. مدينه‏ي نذالت به ثروت و مال نظر مي‏دوزد و مدينه‏ي خست، لذات محسوس را وجهه‏ي نظر خود قرار مي‏دهد. مدينه‏ي كرامت، شئون و افتخارات وهمي و مدينه‏ي تقلب بر مدار زور و توان نظامي است. مدينه‏ي جماعت نيز بر اساس آزادي مطلق افراد است. هم‏چنين براي هريك از اين مدينه‏ها اقسام و احكامي قابل تصور است كه خواجه به تفصيل در باب هريك سخن رانده است. اگر تامل شود، تنوعي كه نسبت به مدن جاهله ترسيم شده است، چهار نوع حكومت «تيموكراسي»، «اليگارشي»، «دموكراسي» و «استبداد» را كه در بيان افلاطون آمده است و هم‏چنين سه جامعه‏ي منحرف، «توازني» يا ستمگر، «اليگارشي» و «دموكراسي» را كه در تقسيم‏بندي ارسطو آمده است، به‏سهولت دربر مي‏گيرد. دموكراسي هم كه در كلام افلاطون و ارسطو به عنوان جامعه‏اي منحرف و باطل آمده است، در بيان خواجه نصيرالدين طوسي به اين صورت معرفي شده است: «و امّا مدينه‏ي احرار، و آن را مدينه‏ي جماعت خوانند، اجتماعي بود كه هر شخصي در آن اجتماع مطلق و مخلّي با نفس خود باشد، تا آنچه خواهد كرد و اهل اين مدينه متساوي باشند و يكي را بر ديگري مزيد فضلي تصور نكند و اهل اين مدينه جمله احرار باشند و تفوق نبود ميان ايشان الا به سببي كه مزيد حريّت بود. و در اين مدينه اختلاف بسيار و همم مختلف و شهوات متفرق حادث شود، چندان كه از حصر و حدّ متجاوز بود، و اهل اين مدينه طوايف گردند، بعضي متشابه و بعضي متباين و هرچه در ديگر مدن شرح داديم چه شريف و خسيس، در طوايف اين مدينه موجود بود و هر طايفه‏اي را رييسي بود و جمهور اهل مدينه بر رؤسا غالب باشند، چه رؤسا را آن بايد كرد كه ايشان خواهند. و اگر تأمل كرده شود، ميان ايشان نه رييس بود و نه مرئوس الا آن‏كه محمودترين كس به نزد ايشان كسي بود كه در مزيت جماعت كوشد و ايشان را با خود گذارد و از اعدا نگه‏دارد و در شهوات خود به قدر ضرورت اقتصار كند، و مكرّم و افضل و مطاع ايشان كسي بود كه بدين خصال متحلّي بوده و هرچند رؤسا را با خود مساوي دانند، چون از او چيزي ببينند از قبيل شهوات و لذّات، خود كرامت و اموال در مقابل آن بدو دهند.» مدينه‏ي احرار و جماعت، با خصوصيّاتي كه فارابي و خواجه نصيرالدين طوسي درباره‏ي آن ذكر مي‏كنند، مطابق با دموكراسي در تعبير افلاطون و ارسطو است، و داوري حكماي مسلمان درباره‏ي دموكراسي نيز شبيه داوري سقراط، افلاطون و ارسطو است. حكماي يونان، دموكراسي را ازجمله جوامع منحرف مي‏دانند و حكماي مسلمان آن را يكي از جوامع جاهله مي‏شمارند، و از آن‏جا كه انواع مدن جاهله در مدن فاسقه نيز يافت مي‏شود، نظير دموكراسي را در مدن فاسقه نيز مي‏توان يافت. تفاوت مدينه‏ي فاسقه و جاهله در اين است كه مردم در مدينه‏ي فاسقه، به لحاظ نظري به آنچه در مدينه‏ي فاضله لازم است، علم دارند، يعني مبدأ و معاد، سعادت، فضيلت و خير را مي‏شناسد، لكن به لحاظ عملي مطابق با يكي از جوامع جاهلي زندگي مي‏كنند.

/ 1