اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان - نسخه متنی

ع. امیردهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اتيوپي از نخستين پايگاه اسلام تا جايگاه فعلي مسلمانان

ع ـ اميردهي (1)

چکيده

سرزمين «حبشه» نامي آشنا براي مسلمانان است. در اين مقاله سعي شده ابعاد تاريخي ـ سياسي حبشه به اجمال گزارش شود. سبب نام‏گذاري اتيوپي، ويژگي‏هاي جغرافيايي و اقليمي و برخي از ويژگي تاريخي و تقسيمات کشوري و ويژگي‏هاي سياسي اين سرزمين، بخشي از مباحث اين مقاله است. در بخش ديگر با بيان ظهور دين و آيين مسيحيت و چگونگي ورود و رواج سه مذهب ارتدوکس، کاتوليک و پروتستان، به مسأله اسلام و مسلمانان در حبشه پرداخته شده است. گزارش وضعيت مسلمانان اتيوپي در قرن بيستم با تأکيد بر أ. مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت ايتاليا ؛ ب. اسلام و مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت سوسياليست‏ها؛ ج. رشد فعاليت مسلمانان در سه دهه پاياني قرن بيستم، بخش ديگر اين نوشتار است.

در بخش پاياني به وضعيت حاضر مسلمانان اتيوپي و مناسبات اقتصادي ايران و اتيوپي پرداخته شده است.

کليدواژه‏ها: حبشه، اتيوپي، اسلام، مسيحيت، هجرت، مذاهب مسيحي، ويژگي جغرافيايي، تاريخي، سياسي، ايتاليا، حکومت سلطنتي هايله سلاسي، روابط اقتصادي.

از حبشه تا اتيوپي

«حبشه» نام آشنايي براي مسلمانان است. حبشه نخستين پايگاه اسلام و مأمن برخي از صحابي بزرگ پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است. پيش از آن که اسلام در جزيرة العرب بسط يابد، در جريان نخستين هجرت مسلمانان به حبشه وارد شد.

حبشه به علت پذيرايي از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامي مستثنا شد. نجاشي، نخستين پادشاهي بود که به اسلام گرويد و مزار وي اکنون زيارتگاه مسلمانان اين کشور است. در منابع عربي، «حبشه» سرزميني گسترده‏تر از «اتيوپي» امروزي را شامل مي‏شود. مرزهاي اين کشور در ادوار تاريخ دستخوش دگرگوني بوده است. در اوايل دوره اسلامي، کشور حبشه تا کناره‏هاي درياي احمر امتداد داشت. حتي در زمان‏هاي اخير که برخي از سواحل اطراف آن ضميمه کشور عثماني شده بود، ايالت‏هاي جداگانه به نام «حبش ايالتي» پديد آمده بود؛ سپس سواحل آن به ايالت جده و زماني به ايالت مصر ملحق مي‏شد. هر چند مسلمانان طي قرون 15 تا 17 ميلادي دولت شهرهاي مستقل را در شرق فلات اتيوپي تأسيس کردند، به علت اختلاف‏هاي قومي با يک‏ديگر اتحاد نداشته، مجبور بودند براي در امان ماندن از تهاجم حکومت مسيحي، جزيه سنگيني را به حکومت حبشه بپردازند (لغت نامه دهخدا، ج 19، ص 211).

ساختار سياسي و حکومتي کشور اتيوپي در ادامه مقاله خواهد آمد.

سبب نام‏گذاري

نام اتيوپي از آئتيوپياي( Aethiopia ) لاتين، از واژه اتيوپياي( Ethiopia ) يوناني وارد زبان‏هاي اروپايي شده است. اين نام به معناي سرزمين تيره پوستان يا صورت سوختگان است؛ چنان که «حبشه» را کشور سياهان گويند که با تلفظ آبيسينيا( Abyssinia ) به زبان‏هاي اروپايي نيز راه يافته و در اصل، عنوان طايفه‏اي بوده است که از سرزمين‏هاي عربي به شاخ افريقا کوچ کرده‏اند (دائرة‏المعارف بزرگ اسلامي، ج 6، واژه‏ي «اتيوپي»).

امروز در اتيوپي، نام «حبشه» به طور رسمي منسوخ شده است.

ويژگي‏هاي جغرافيايي و اقليمي

اتيوپي دومين کشور پر جمعيت در منطقه زير صحراي افريقا ( SUB SAHARA ) و سومين کشور پر جمعيت در قاره افريقا است. اين کشور در شمال شرق اين قاره واقع شده است و در محدوده مدار استوا قرار دارد و در مجموع 311/5 کيلومتر مربع مرز دارد.

اتيوپي در غرب و شمال غربي يک ميليون و 127 هزار کيلومتر با سودان، از سمت جنوب غربي به طول 830 کيلومتر با کنيا، از سمت شرق و شمال شرقي به طول 912 کيلومتر با اريتره و جيبوتي و در جنوب شرقي با سومالي مرز مشترک دارد.

مساحت کل اتيوپي 127/127/1 کيلومتر مربع، مساحت خاک آن 683/119/1 و حدّاقل 7444 کيلومتر مربع از خاک اين سرزمين را آب درياچه‏هاي گوناگون فراگرفته‏اند. بخش گسترده‏اي از اتيوپي را بيابان‏هايي تشکيل مي‏دهد که گسترش آن‏ها به سمت مرزهاي شرقي است.

پست‏ترين منطقه اين سرزمين در گودال «دنجيل» [ Denakil ] حدود 125 متر پست‏تر از سطح آب‏هاي آزاد بين‏المللي است و بلندترين بخش آن در «رأس داشان» 4620 متر ارتفاع دارد.

اتيوپي عموماً سرزمين خشک، صحرايي و در بعضي مناطق کوهستاني است. مناطق جنگلي و مرتعي کمتر از 20 درصد خاک اين کشور را شامل مي‏شوند. دماي هوا در مناطق بياباني اتيوپي و در فصل تابستان گاهي از 55 درجه سانتيگراد نيز فراتر مي‏رود و سردترين منطقه اين کشور در فصل زمستان دمايي حدود صفر درجه سانتيگراد دارد. اتيوپي به معاهده‏هاي بين‏المللي بيابان‏زدايي، تغييرات آب و هوا و حفاظت از لايه اوزون پايبند است.

نژاد اصلي مردم اتيوپي Afro Asiatic ناميده مي‏شوند که خود به چندين نژاد ديگر تقسيم مي‏شود:

1. Semites در منطقه شمالي؛

2. Cushtes در مناطق شرقي؛

3. Nilosaharan در مناطق شرق و جنوب شرقي؛

4. Omotic در مناطق جنوبي.

جمعيت اتيوپي بر اساس جديدترين آمار بانک جهاني در پايان سال 2001 ميلادي حدود 65 ميليون و 891 نفر تخمين زده شده است که حدود 18/47 درصد از آن را افراد کمتر از 15 سال، 3/50 درصد تا 64 سال، و 79/2 درصد ديگر را افراد بيشتر از 65 سال تشکيل مي‏دهند.

عمده مردم اتيوپي از نژاد اورومو( Oromo) 40 درصد و آمهارا( Amhara) 32 درصد هستند که از قبايل سياهپوست افريقاي شرقي به شمار مي‏روند. ديگر تيره‏هاي نژادي اين سرزمين از قبايل «سيدامو» 9 درصد، «شانکلا» 6 درصد، «سومالي» 6 درصد، «عفار»4 درصد و «گوراگي» 2 درصد و 1 درصد ساير گروه‏ها هستند.

نيمي از اتيوپي را مسلمانان تشکيل مي‏دهند و مسيحيان ارتدوکس نيز حدود 32درصد از جمعيت اين کشور هستند. آنيميست‏ها (پيروان اديان اوليه) و يهوديان نيز اقليت مذهبي اين کشورند. ساکنان اين سرزمين افزون بر لهجه قبايل بومي خود از زبان عربي نيز استفاده مي‏کنند؛ ولي زبان انگليسي به صورت زبان اداري در مدارس اتيوپي تدريس مي‏شود. (2)

برخي ويژگي‏هاي تاريخي

اتيوپي داراي تاريخي بسيار کهن، و يکي از قديم‏ترين مناطق زيستي انساني است. کوشي‏هاي جنوبي افريقا در هزاره دوم قبل از ميلاد از طريق اتيوپي به قسمت هايي که امروزه کنيا و تانزانيا خوانده مي‏شود، وارد شده‏اند. اين عده در آغاز مسيحيت به دو گروه تقسيم شده‏اند: گروهي به زندگي مبتني بر گردآوري خوراک و شکار ادامه داده‏اند؛ اما گروه ديگر که از لحاظ فرهنگي غلبه داشته‏اند، ارتفاعات را به اشغال خود در آورده و به نگهداري دام و تا حدي کشاورزي پرداخته‏اند (دائرة‏المعارف بزرگ اسلامي، ج 6، واژه اتيوپي، ص 570 به نقل از:

East Africa: i ts Peoples and Resourses, ed, W.T.W.Morgan, London , 1984, P.23 .).

ظاهراً در هزاره اول قبل از ميلاد، عنصر سامي به اين گروه‏ها ملحق و با آن‏ها ترکيب شده است (ويل دورانت، ج 4، ص 199). مهم‏ترين اينان حبشي‏ها بودند که پس از تصرف قسمت‏هاي ساحلي به قسمت‏هاي ديگر نيز نفوذ کردند. اين حرکت‏ها تا سده‏هاي 3 و 4 ميلادي ادامه يافت و احتمالاً يهوديان نيز در همين دوره به سرزمين اتيوپي آمده‏اند. درباره اين‏گونه مهاجرت‏ها افسانه‏هايي نيز وجود دارد، تا جايي که هايله سلاسي( Haile Salassie ) پادشاه پيشين اتيوپي خود را از اعقاب منليک ( Menelik ) اول، پسر ملکه سبا و سليمان نبي به شمار مي‏آورد و اين امر را در قانون اساسي 1995 ميلادي کشور نيز گنجانده بود (دائرة‏المعارف بزرگ اسلامي، ص 570).

در پايان هزاره اول قبل از ميلاد در اتيوپي به سبب ترکيب نژادي حامي و سامي، تمدني پديد آمد که مي‏توان آن را به طور اخص تمدن اتيوپيايي به شمار آورد. اين کشور، صاحب تمدن معروفي به نام «آکسوم» است.

پادشاهي آکسوم در پيش از ميلاد در شمال اتيوپي پديد آمد و در سده‏هاي 3 و 4 به اوج شکوفايي خود رسيد. عزانا ( Azana ) پادشاه آکسوم در 324 ميلادي به مسيحيت گرويد. در اين دوره، ميان بيزانس و اتيوپي مسيحي روابط دوستانه‏اي برقرار شد؛ اما تمدن آکسوم براي مدت طولاني از قرن هشتم تا دوازدهم رو به افول گذاشت. افزون بر آن، دولت آکسوم هنگام ورود مسلمانان در سده 7 ميلادي به اتيوپي، به سبب قدرت گرفتن ايرانيان در درياي سرخ رو به ضعف نهاده بود.

اسلام در آغاز ميان عشاير ساحل درياي سرخ رايج شد؛ سپس به سمت شمال و بلندي‏هاي شرقي گسترش يافت. گسترش اسلام با عربي شدن ساکنان اتيوپي همراه نبود؛ بلکه سازمان‏هاي اجتماعي آنان به همان صورت محفوظ ماند؛ هر چند از اين زمان به بعد، آثار مسيحيت در سواحل درياي سرخ از ميان رفت و راه‏هاي ارتباطي آکسوم به دسست مسلمانان افتاد (همان، ص 571).

تقسيمات کشوري و ويژگي‏هاي سياسي

جمهوري فدرال دمکراتيک اتيوپي يکي از قديم‏ترين سرزمين‏هاي مستقل در جهان است. اين کشور از حدود 2 هزار سال قبل که حبشه نام داشت، تاکنون به صورت مستقل اداره شده است. اين کشور داراي 9 بخش مجزا و 2 شهر بزرگ خودمختار است. شهرهاي خود مختار اين کشور عبارتند از آديس آبابا ( Addis Ababa ) و دير دعا ( Dire Dawa ) و از ساير بخش‏هاي اتيوپي مي‏توان به آفر( Afar )، امحره ( Amhara )، قومس( Gumaz )، جمبله( Gambela )، حرار( Harar )، اروميه( Oromia ) و سومالي( Somali ) اشاره کرد.

پرچم اتيوپي از سه رنگ سبز، زرد و قرمز تشکيل شده است. سبز علامت حاصلخيزي، زرد علامت وجود آزادي مذهبي در کشور، و قرمز علامت کساني است که جانشان را در راه حمايت از تماميت ارضي قرباني کرده‏اند. همچنين در وسط پرچم ستاره‏اي وجود دارد که اين ستاره نشانه‏اي از آينده روشن و خطوطي که در اطراف آن وجود دارد حاکي از برابري تمام اقوام و مليت‏هاي اتيوپي است.

در دوران حضور دو ابر قدرت امريکا و اتحاد جماهير شوروي و به ويژه دوره جنگ سرد، کشور اتيوپي به لحاظ موقعيت جغرافيايي‏اش مورد توجه خاص اين دو ابرقدرت بود. اتيوپي به جهت قرار گرفتن کنار ساحل درياي سرخ و نزديکي با تنگه باب‏المندب موقعيت راهبردي ويژه‏اي داشت؛ اما با جدايي اريتره تا حدودي از اهميت سوق‏الجيشي اتيوپي کاسته شده است با اين حال، اتيوپي کماکان با توجه به سابقه ديرينه تاريخي و فرهنگي‏اش و همچنين وجود مقر سازمان وحدت افريقا و کميسيون اقتصادي سازمان ملل براي افريقا اهميت ويژه‏اي در افريقا و به ويژه منطقه شاخ دارد (اتيوپي، ص66و7).

در اين کشور، احزاب سياسي متعددي مانند سازمان مردمي الامحره، ائتلاف نيروهاي مشتق براي صلح و دمکراسي، اتحاديه دمکراتيک اتيوپي، جنبش دمکرات اتيوپي، حزب ملي دمکرات و حرکت انقلابي اتيوپي فعاليت دارند. اتيوپي افزون بر سازمان ملل متحد، در بانک توسعه افريقا، کميسيون اقتصادي افريقا، سازمان خواروبار جهاني، گروه 24 گروه 77، آژانس بين‏المللي انرژي اتمي، بانک بين‏المللي ترميم و توسعه، سازمان بين‏المللي هواپيمايي کشوري، صندوق توسعه کشاورزي سازمان ملل متحد، سازمان بين‏المللي کار، صندوق بين‏المللي پول، سازمان بين‏المللي هواشناسي، سازمان بين‏المللي ارتباطات دور ماهواره‏اي، سازمان بين‏المللي پليس جنايي، سازمان بين‏المللي استاندارد، اتحاديه جهاني ارتباطات، جنبش عدم تعهد، کنگره ملي افريقا، سازمان جهان منع سلاح‏هاي شيميايي، کميسيون توسعه و تجارت سازمان ملل متحد، کميسيون توسعه فرهنگي سازمان ملل متحد، کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان توسعه صنعتي، اتحاديه جهاني پست، سازمان جهاني بهداشت، سازمان جهاني مالکيت معنوي و سازمان جهاني گردشگري عضويت دارد.

ظهور دين و آيين مسيحيت در حبشه

چنان‏که پيش از اين يادآور شديم، حبشه در قبول آيين ديني سابقه ديرينه دارد. قبل از اسلام، آيين مسيحيت، دين اکثريت مردم به شمار مي‏رفت. در موضوع ظهور دين و آيين مسيحيت در حبشه، به اجمال از سه مذهب رايج در مسيحيت گزارش مي‏شود.

أ. مذهب ارتدوکس

در زمان امپراتوري عزانا 330 الي 360 بعد از ميلاد حضرت مسيح عليه‏السلام که مدت سي سال به طول انجاميد، دو نفر از مسيحيان اهل سوريه به نام‏هاي فرومنتيوس ( Frum entius ) و آئده سيوس ( Aedesius ) به حبشه آمدند و به حضور امپراتور رفتند. در آن زمان، عزانا به علت پيري و ناتواني پدرش که در بستر بيماري بود، به جاي وي بر تخت نشسته بود و حکمراني مي‏کرد. ملاقات عزانا با دو نفر کشيش پيش‏گفته باعث ايجاد زمينه‏هاي ورود مسيحيت به حبشه شد و سرانجام در سال 331 بعد از ميلاد، امپراتور عزانا که پس از فوت پدر به طور رسمي بر تخت امپراتوري جلوس کرده بود، دين حضرت مسيح را پذيرفت.

پذيرش مسيحيت از طرف يکي از امپراتوران آکسوم باعث نزديکي حبشه به روم و مصر شد؛ ولي سبب پذيرش اين دين از سوي قاطبه مردم نبود و آن‏ها تا مدت‏ها، همچنان بت‏پرست باقي ماندند. از طريق امپراتور، بزرگان قوم و نجيبان و نزديکان وي به وسيله کشيشان مذکور مسيحي شدند و در حقيقت فرومنتيوس نخستين کسي بود که به حبشه آمد و مسيحيت ارتدوکس وابسته به کليساي اسکندريه را به اين کشور معرفي کرد.

شايان ذکر است که در حال حاضر، آبونه پائولس پاترياک کليساي ارتدوکس اتيوپي است.

ب. مذهب کاتوليک

زماني که مسلمانان حبشه به رهبري امام احمد بن ابراهيم القاضي ضد امپراتوري حاکمان مسيحي اين کشور قيام کرده بودند، حکومت پادشاهي پرتغال، مسؤوليت کمک‏هاي نظامي و تسليحاتي به حبشه را به عهده گرفت و پذيرفت که از هرگونه کمک و ياري براي پيروزي امپراتوري حبشه دريغ نورزد و به همين سبب مستشاران و سربازان فراواني را به همراه تسليحات و ادوات جنگي پيشرفته از طريق درياي سرخ که در آن زمان زير سلطه نيروي دريايي پرتغال بود، به سوي حبشه گسيل داشت که سرانجام باعث شکست و سرکوبي مسلمانان شد.

براي جلوگيري از قيام‏ها و نهضت‏هاي احتمالي ضد امپراتوري حبشه، عده‏اي از افراد ارتش پرتغال در اين کشور ماندند که ميان آنان اسقف‏ها و کشيش‏هايي از سوي کليساهاي کاتوليک مسيحي پرتغال نيز حضور داشتند و در جهت تغيير مذهب مسيحيان ارتدوکس حبشه به کاتوليک تلاش و تبليغ مي‏کردند. يک گروه از آنان به سرپرستي اسقف پدروپائز( Pedropaez ) موفق شدند که مذهب امپراتور حبشه را از ارتدوکس به کاتوليک تغيير دهند. اسقف مذکور اسپانيايي و از اعضاي فعال «انجمن عيسي» بود.

در سال 1607 ميلادي امپراتور سوس نيوس ( Susneyos ) به قدرت رسيد و در سال 1622 ميلادي تحت تأثير اسقف پدروپائز، مذهب کاتوليک را پذيرفت و از طريق وي درباريان و اقوام وي نيز به اين مذهب گرويدند.

ج. مذهب پروتستان

تاريخ ورود اين مذهب به حبشه به طور دقيق معلوم نيست؛ اما از شواهد وقراين چنين بر مي‏آيد که پس از ورود مذهب کاتوليک يعني در نيمه دوم قرن هفدهم ميلادي، مذهب پروستان به وسيله ميسيونرهاي سوئدي به حبشه آمد و به مسيحياني در استان تيگره معرفي شد (اتيوپي، ص 21و22).

اسلام و مسلمانان در حبشه

ظهور و طلوع دين اسلام نه تنها نقطه عطفي در تاريخ اديان، بلکه نقطه عطفي در تاريخ جهان و معادلات حاکم بر آن است. تولد اين دين به طور عميق بر اشکال سياسي ـ مذهبي و ساختار اجتماعي کشورهاي خاورميانه و همسايگانش اثر گذاشت. در اين جهت کشور حبشه که از نظر جغرافيايي در نزديکي محل تولد اسلام قرار گرفته و همسايه کشور حجاز است، پس از ظهور و حضور دين اسلام دچار دگرگوني‏هايي شد که بررسي و تحقيق در مورد چگونگي حوادث واقعه پس از معرفي اسلام در اين کشور بسيار اهميت دارد.

در قرآن کريم به دو قضيه اشاره شده است که به سرزمين حبشه ارتباط مي‏يابد. ابتدا داستان «اخدود» که در سوره بروج از آن ياد شده است، و به قتل عام مسيحيان به دست ذونواس پادشاه يهودي مربوط مي‏شود. پادشاه مسيحي اتيوپي، ابرهه يکي از سران ارتش خود را براي سرکوب ذونواس و حمايت از مسيحيان به جزيرة‏العرب اعزام مي‏کند. در سوره فيل نيز داستان ابرهه و اصحاب فيل که قصد تخريب کعبه را داشتند، ذکر شده است. قضيه دوم به مهاجرت مسلمانان به حبشه مربوط مي‏شود که شرح آن خواهد آمد.

«حبشه» داستان‏هاي ماندگاري در روابط با اسلام و مسلمانان دارد که به برخي از آن‏ها اشاره مي‏شود.

أ. وجود زمينه خداپرستي:

از ورود مسيحيت به حبشه پيش از اين سخن گفتيم. نفوذ مسيحيت در حبشه، دولت آن را به جنبش اسلام مساعد کرده بود. پادشاه مسيحي حبشه به نهضت خداپرستي ميان بت‏پرستان جزيرة‏العرب به نظر احترام مي‏نگريست؛ به ويژه در آغاز ظهور اسلام که با شعار «لااله‏الااللّه‏» و مبارزه با بت‏پرستي همراه بود و اين رويکرد با اديان ابراهيمي مخالفتي نداشته و حتي در مواردي روابط پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با يهوديان مدينه تا وقتي که به توطئه و پيمان‏شکني دست نزدند، از سويي و مسيحيان حبشه از سوي ديگر نيکو بوده است.

ب. کودکي پيامبر اسلام و روحانيان مسيحي حبشه:

ايام کودکي زندگي پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله حادثه‏هاي مهمي را به ياد داشت. در جريان شيرخوارگي کودک عبدالمطلب به وسيله حليمه سعديه از قبيله «بني‏سعد» که تا مدت پنج سال در آن قبيله بود، دو يا سه بار به مکه برگشت داده شد تا مادرش را ببيند.

دومين بار که حليمه سعديه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعي بود که دسته‏اي از روحانيان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را در قبيله «بني سعد» مشاهده کردند. آنان علايمي را که در کتاب‏هاي آسماني، براي پيامبري که پس از عيسي عليه‏السلام خواهد آمد، به طور کامل در اين طفل ديدند. از اين نظر تصميم گرفتند او را به هر شکلي که ممکن است بربايند و با خود به حبشه ببرند تا اين افتخار نصيب آنان شود (سيره ابن هشام، ج 1، ص 167).

اين مطلب هيچ استبعادي ندارد؛ زيرا به تصريح قرآن، علايم پيامبر در انجيل بيان شده بود. هيچ مانعي ندارد که دانشمندانِ وقت، از روي آن علايم، دارنده آن را تشخيص داده باشند (جعفر سبحاني، ج 1، ص 165).

قرآن کريم در اين باره مي‏فرمايد: وَإِذْ قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللّه‏ِ إِلَيْکُمْ مُصَدِّقا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ(صف (61)، 6).

و ياد آور هنگامي که عيساي مريم به بني‏اسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوي شما هستم، و بر حقانيت کتاب تورات که مقابل من است، تصديق مي‏کنم ونيز شما را مژده مي‏دهم که بعد از من، رسول بزرگواري که نامش [در انجيل من] احمد است، بيايد. چون آن رسول با آيات و معجزات به سوي خلق آمد، گفتند: اين [معجزات و قرآن وي] سحري آشکار است.

ج. هجرت صحابه به حبشه:

با آغاز دعوت رسالت پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، مشرکان قريش ياران حضرت را آزردند. با افزايش گروندگان به اسلام، خشم قريش فزوني يافت و شکنجه مسلمانان بيشتر شد. پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمين‏هاي ديگر پراکنده شوند. آنان پرسيدند: کجا رويم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسيار دوست مي‏داشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سي تن از آنان در مصادر تاريخي آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دين خود، به تبليغ اسلام پرداختند و بسياري از آنان در سال هفتم هجرت به مدينه آمدند (ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277).

د. پذيرش دعوت پيامبر:

سال ششم هجرت، هشت فرستاده از سوي پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به سرزمين‏ها و حاکميت‏هاي اطراف جزيرة‏العرب فرستاده شدند و پادشاهان را به دين اسلام دعوت کردند.

طبق نقل ابن سعد، عمرو بن‏اميه الضمري از سوي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به اصحم جهت دعوت پادشاه حبشه فرستاده شد و وي اسلام را با آغوش باز پذيرفت و به آن نامه پاسخ نيکو داد و تحفه‏ها و هدايايي فرستاد (ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 189؛ ابن عبدربه، ج 1، ص 211) و نيز آن‏گاه که خبر درگذشت نجاشي پادشاه حبشه به مدينه رسيد، پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در مدينه بر وي نماز ميت غايب خواند.

ه . بلال حبشي:

بلال، جواني که با خلوص ايمان و استقامت کم نظير، نام حبشه را ماندگار کرده و الگويي براي همه شده است. پدر و مادر وي از کساني بودند که از «حبشه» به حالت اسارت وارد جزيرة‏العرب شده بودند. بلال که بعد مؤذن رسول گرامي شد، غلام اميّه بن خلف بود. اميّه از دشمنان سرسخت پيشواي بزرگ مسلمانان به شمار مي‏رفت و چون عشيره رسول خدا دفاع از حضرت را بر عهده گرفته بودند، براي انتقام، غلام تازه مسلمان خود را پيش چشم مردم شکنجه مي‏داد و او را در گرم‏ترين روزها با بدن برهنه روي ريگ‏هاي داغ مي‏خوابانيد، و سنگ بسيار بزرگ و داغي را روي سينه او مي‏نهاد و او را با اين جمله مخاطب مي‏ساخت: «دست از تو بر نمي‏دارم تا اين که به همين حالت جان بسپاري يا از اعتقاد به خداي محمد برگردي، و «لات» و «عزّي» را بپرستي»؛ ولي بلال در برابر آن همه شکنجه، گفتار او را با دو کلمه که روشنگر پايه استقامت او بود، پاسخ مي‏داد و مي‏گفت: «أحد، أحد» يعني خدا يکي است! و هرگز به آيين شرک و بت‏پرستي برنمي‏گردم. استقامت اين غلام سياه که در دست سنگدلي اسير بود، باعث شگفتي ديگران شد. حتي ورقة بن نوفل، بر وضع رقت‏بار او گريست و به اميّه گفت: به خدا سوگند! هرگاه او را با اين وضع بکشيد، من قبر او را زيارتگاه خواهم ساخت (ر.ک: سيره ابن هشام، ج 1، ص 318).

گاهي اميّه شدت عمل بيشتري نشان مي‏داد؛ ريسماني به گردن بلال مي‏افکند و به دست بچه‏ها مي‏داد تا او را در کوچه‏ها بگردانند (ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 3، ص 233).

در جنگ بدر، نخستين جنگ اسلام، اميّه با فرزندش اسير شدند. برخي از مسلمانان به کشتن اميّه رأي نمي‏دادند؛ ولي بلال گفت: او پيشواي کفر است و بايد کشته شود؛ و بر اثر اصرار او، پدر و پسر به کيفر اعمال ظالمانه خود رسيدند و هر دو کشته شدند (فروغ ابديت، ج 1، ص 277و288).

مسلمانان اتيوپي در قرن بيستم

تاريخ پر فراز و نشيب اتيوپي، چه آن زماني که يکي از ممالک قدرتمند دنيا بود و چه هنگامي که به اشغال استعمارگراني چون پرتغال و ايتاليا درآمد، خواندني و عبرت‏آموز است. اکنون بر وضعيت اسلام و مسلمانان اتيوپي در قرن بيستم با موضوعات ذيل مروري خواهيم داشت:

أ. مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت ايتاليا

در آستانه قرن بيستم، يعني سال 1869 ميلادي، اتيوپي موفق شد ايتاليايي‏ها را شکست دهد. در سال 1930 ميلادي پس از درگيري‏هايي، هايله سلاسي روي کار آمد. در سال 1935 ميلادي ايتاليا دوباره اين کشور را اشغال کرد؛ اما با شکست در جنگ جهاني دوم در سال 1941 ميلادي، اتيوپي و ساير کشورهاي افريقاي شرقي را تخليه کرد.

ايتاليا براي تأمين منافع نظامي ـ سياسي خود از آگاهي مسلمانان از قرباني شدنشان به وسيله نظام ستم‏پيشه حکومت امپراتوري اتيوپي استفاده کرد تا به اهداف خود دست يابد. منافع چند جانبه‏اي که ايتاليا براي مسلمانان فراهم کرد، به شرح ذيل است: آزادي کامل مذهبي به مسلمانان اعطا شد. قاضي (قاضي مسلمان) جانشين دادرس آمهارا شد. زبان عربي در مدارس مسلمانان به طور رسمي تدريس شد. تمام روزنامه‏ها در قلمروي امپراتوري ايتاليا داراي بخش عربي بود و راديو ايتاليا نيز به زبان عربي برنامه پخش مي‏کرد. رؤساي جديدي براي مسلمانان انتخاب، و در مراسم رسمي براي آنان جايگاه مخصوص در نظر گرفته شد. تقسيمات اداري و کشوري جديدي به منظور ايجاد وحدت ديني و قومي ميان مردم مسلمان تشکيل شد.

ايتاليايي‏ها هر جا که مسلمانان حضور داشتند، مساجد جديدي را ساخته، مساجد قديم را تعمير و احيا کردند. شخص موسوليني توجه خاصي به بناي مسجد جامع در آديس آبابا به صورت پاداش سياسي براي همکاري مسلمانان در جنگ ايتاليا با اتيوپي داشت.

مسلمانان اتيوپي از ديرباز از جهان اسلام منزوي مانده بودند و از سوي ديگر اين سياست ايتاليا را با وضعيت داخلي کشور در سال‏هاي پيشين مقايسه مي‏کردند. در آن سال‏ها مسلمانان بيگانه تلقي شده، از تبعيض آشکار و پنهان و انواع گوناگون ستم و سرکوب آزرده خاطر بودند.

با پايان يافتن دوران اشغال ايتاليا در سال 1941 و بازگشت رژيم سلطنتي به قدرت، بار ديگر دوره جديدي از تعقيب رسمي مسلمانان آغاز شد. مسلمانان، خائنان و همدستان دشمن خوانده مي‏شدند تا جايي که اقدام‏هاي کيفري ضد عده‏اي از رهبران و جوامع مسلمان اجرا شد.

به منظور حفظ وحدت ملي، پادشاه جديد با اقدام‏هاي رياکارانه خود مي‏کوشيد خشنودي مسلمانان اتيوپي را جلب کند؛ به ويژه که مسلمانان، پيش‏تر نمونه حکومتداري ايتاليا را آزموده بودند.

پيش از اين، ايتاليايي‏ها، دادگاه‏هاي شريعت را تاسيس کرده بودند که اين دادگاه‏ها صلاحيت داشتند به دعاوي حقوقي در زمينه ازدواج، طلاق، ارث و وقف رسيدگي کنند. هر چند پادشاه هايله سلاسي اجازه داد اين دادگاه‏ها عملاً فعاليت کنند، دستور داد مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدني سال 1960 حذف شود. همچنين در زمان تشکيل کميسيون تدوين قوانين در سال 1945 به مسلمانان اجازه مشارکت داده نشد و قانون مدني سال 1960 در خصوص مقررات مربوط به مسلمانان هرگز تعدد زوجات را قانوني نشناخت و در تمام امور ازدواج و مسائل خانوادگي، رويه ها و سنت‏هاي دين مسيحيت در آن متبلور بود. در حالي که کميسيون با مقام‏هاي ديني مسيحي و دانشوران سنتي آنان مشاوره داشت، از هيچ مسلماني نخواست تا نظرياتش را درباره پيش نويس قانون مزبور اظهار کند. هرچند در پيش نويس قانون مدني، فصلي تحت عنوان مقررات ويژه مسلمانان درج شده بود، اين فصل در زمان انتشار قانون مدني حذف شد.

دادگاه‏هاي شريعت (اسلامي) در اعلاميه سال 1962 در بخش دادگاه‏ها و قانون آيين دادرسي‏مدني، قانوني شناخته نشدند؛ هر چند فعاليت آن‏ها در عمل استمرار يافت. دولت اميدوار بود با تجويز وجود آن‏ها، بدون اعطاي وضعيت قانوني، اين دادگاه‏ها هم سرانجام مانند خود مسلمانان پژمرده و منقرض شوند.

با وجود اين‏که پادشاه هايله سلاسي همواره در سخنراني‏هاي خود تأکيد مي‏کرد که دين، امر شخصي است و کشور به همه تعلق دارد، در عمل به حمايت از پارادايم سنتي که ملت اتيوپي را با مسيحيت برابر مي دانست پرداخت. وي به دليل اين‏که اسلام، به صورت آنتي تز ملي‏گرايي اتيوپي مطرح بود مي‏کوشيد با کم شمردن تعداد جمعيت مسلمان کشور، اين انديشه متعلق به قرون گذشته را که اتيوپي جزيره مسيحيت در درياي اسلام است، جاودانه سازد.

در اين بين، برخي از ملي‏گرايان معتقدند که هيچ گونه سياست رسمي و آشکارا مبني بر سرکوب مسلمانان يا تبعيض ضد آنان وجود نداشته (مانند اقدام‏هايي که در سال 1880 ضد مسلمانان انجام شد) بلکه مسلمانان فقط از گردونه حيات ملي منزوي شده يا مورد بي‏مهري قرار گرفته‏اند!

مارکاکيس ( MARKAKIS ) در خصوص اين‏که چرا مسلمانان اتيوپي انگيزه اي براي شرکت در آموزش‏هاي جديد نداشتند و مشارکت آن‏ها بسيار پايين بود، حقايق ذيل را ذکر مي‏کند: ممنوعيت استفاده از زبان عربي در مدارس دولتي، تبليغ دين مسيحيت تحت پوشش آموزه‏هاي اخلاقي، استمرار فعاليت مدارس در روزهاي جمعه و اعياد و تعطيلات ديني مسلمانان، استفاده از آموزش براي تبليغ و گسترش ملي‏گرايي مورد نظر دولت و سرانجام اين حقيقت که آموزش و پرورش همواره وسيله اي براي استخدام در اداره‏هاي دولتي بوده است.

علت ديگر ناخرسندي مسلمانان از نظام آموزشي اين بودکه تاسيس مراکز آموزشي اسلامي از حمايت مالي دولت بهره مند نبود. هرچند دولت ادعا مي‏کرد آموزش‏هاي مذهبي برعهده نهادهاي ديني است و مدارس سنتي بايد خودبسا و خودگردان باشند، در حقيقت غير مستقيم از طريق اعطاي زمين، معافيت اموال کليسا از پرداخت ماليات و تخصيص بخشي از ماليات‏هاي آموزشي به کليسا، مدارس ديني مسيحي را تحت حمايت خود قرار مي‏داد.

به هر حال، به ويژه در سال‏هاي 1960تا 1970 بروز تحولات جديد در افريقا، جهان اسلام و اتيوپي، به کاهش شدت کنترل در فرصت‏هاي آموزشي، ثبت نام در خدمات دولتي و سفرهاي خارجي انجاميد و اوضاع به تدريج به نفع مسلمانان اتيوپي تغيير يافت.

ب. اسلام و مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت سوسياليست‏ها 1975-1991ميلادي

به رغم طوفان‏هاي تحولي که در سال‏هاي 1960 تا1970 در سراسر کشور جريان داشت،اسلام‏درآستانه بروز جنبش مردمي سال 1974 همچنان داغ قديم همکاري با تجاوز خارجي را بر پيشاني خود داشت و مسلمانان اتيوپي فقط بيگانگاني‏که اقليت ناچيزي از جمعيت کشور را تشکيل مي‏دهند،شمرده‏مي‏شدند.

مسلمانان از حقوق مدني خود محروم، و در مرداب رکود و تسليم غوطه ور بودند. هر چند اهميت حياتي مسلمانان در اقتصاد کشور، به ويژه در تجارت داخلي از دير باز به وسيله حکومت و مردم مسيحي شناخته شده بود، اين اهميت نمي‏توانست استثمار سياسي و تبعيض اجتماعي حکومت مسيحي را جبران کند. مناسبات تاريخي مسيحيان اتيوپي با همسايه هاي مسلمانشان آميزه‏اي از خصومت شديد و همکاري عملي بوده است؛ با وجود اين، واکنش به چندين دهه ستم و بي مهري به مسلمانان اتيوپي را بايد در شورش انقلابي 1974 که در نهايت طومار نظام سلطنتي و اقتدار سياسي و معنوي آن را در هم پيچيد، ارزيابي کرد.

تظاهرات مسلمانان اتيوپي ساکن آديس آبابا در آوريل 1974که از قبل برنامه ريزي و سازماندهي شده بود، يکي از نخستين و بزرگ‏ترين نشانه هاي ظهور اعتراض‏هاي مردمي و در خواست بهبود وضعيت و جبران مظالم گذشته بود.

طبق گزارش‏هاي منتشر شده در روزنامه آديس زمن، نخست وزير وقت عندلکاچوماکنون ( Endalkachaw Makonnen ) در تاريخ 9 آوريل 1974 با نمايندگان و بزرگان مسلمانان ديدار و گفت‏وگو کرد. اعضاي نمايندگان مذکور، پيش‏تر موضوعاتي را براي بحث و گفت‏وگو ارائه کرده بودند که نخست وزير اطمينان داد به اين مسائل توجه خواهد شد.

نُه روز بعد در تاريخ 19 آوريل، عندلکاچو دوباره با نمايندگان جامعه مسلمان ملاقات کرد و درباره 13 موضوع که در عريضه 9 آوريل ارائه شده بود، بحث و مذاکره صورت پذيرفت. متن و محتواي اين عريضه به روشني در روزنامه‏ها ذکر نشده بود و مطبوعات فقط به طور کلي مفاد تقاضاها را گزارش کرده بودند. در اين عريضه درخواست‏هايي به شرح ذيل مطرح شده بود:

1. حمايت دولت از دين اسلام بايد در قانون اساسي بيان، و در عمل اجرا شود؛

2. دولت به‏مسلمانان اجازه دهد که تشکيلات ديني تأسيس کنند؛

3. دادگاه‏هاي شريعت بايد با بودجه معيّن موجوديت مستقل داشته باشند و اين موضوع در قانون اساسي اصلاحي ذکر شود؛

4. تعطيلات و اعياد اسلامي به طور رسمي مراعات شوند؛

5. تشکيل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسميت يابند؛

6. مسلمانان اجازه داشته باشند زمين تملک کنند؛

7. مسلمانان اتيوپي از حق تملک زمين محروم هستند و اين موضوع غير واقعي بودن اين جمله پادشاه را ثابت مي‏کند که همواره تکرار مي‏کند: کشور به همگي تعلق دارد و دين امر شخصي تلقي مي‏شود؛ بنابراين، کابينه جديد بايد به اين مطلب جامه عمل بپوشاند؛

8. مسلمانان اتيوپي بايد اجازه داشته باشند در امور اداري، قضايي، خدمات سياسي، ارتش و خدمات دولتي اشتغال داشته، فعاليت کنند؛

9. دولت بايد از تبليغ و ترويج اسلام حمايت و براي امور تبليغي بودجه‏اي تخصيص دهد. همچنين مبلغان مسلمان مجاز باشند به کشور وارد شوند؛

10. تعليم و تبليغ اسلام بايد از طريق پخش برنامه‏هايي در رسانه‏هاي گروهي صورت پذيرد؛

11. عبارت «مسلمانان اتيوپي» بايد جايگزين اصطلاح «مسلمانان مقيم اتيوپي» شود؛

12. آموزه‏هاي اسلام بايد در تمام مدارس تدريس شود؛

13. دولت به مسلمانان اجازه دهد مسجد بسازند و کالاهاي مورد نياز براي اين منظور معافيت گمرکي داشته باشد.

هرچند کميسيون تدوين قانون اساسي 1975 از لحاظ تعداد اعضا بسيار گسترده بود، از جامعه مسلمان اتيوپي فقط يک نماينده در آن منصوب شد. کليساي ارتدوکسي اتيوپي در مقام اعتراض به حضور يک عضو مسلمان در کميسيون تدوين قانون اساسي و به دليل مخالفت با خواسته‏هاي مسلمانان، اعلام کرد: در حالي که از ابقاي زبان امهري به صورت زبان رسمي کشور به نحوي که در ماده 4 پيش نويس قانون اساسي پيش بيني شده است استقبال مي‏کند، اين کليسا اصرار دارد قانون اساسي بايد به اين مطلب تصريح کند که مذهب ارتدوکس اتيوپي، مذهب رسمي کشور خواهد بود.

همزمان در يک جوابيه آشکار به ادعاهايي که از سوي برخي کشورهاي عربي همسايه مطرح مي‏شد، کليسا اين مطلب را که پيروان اديان ديگر غير از مذهب ارتدوکس از مسافرت آزادانه در داخل کشور محروم هستند، تکذيب کرد.کليسا همچنين اعلام کرد هرگز دستور نداده که بايد قوانين جزايي و مدني بر قوانين کليسايي مبتني شوند. کليسا از ساختن مکان‏هاي عبادت به وسيله غير مسيحيان جلوگيري نکرده و افرادي را که خواهان تابعيت اتيوپي هستند به پذيرش مسيحيت ارتدوکس وانداشته است و بر خلاف حکومت اسرائيل، کليساي ارتدوکس خواهان اين نيست که در آن غير مسيحيان، اتباع درجه دوم تلقي شوند.

ج. رشد فعاليت مسلمانان

در 15 سپتامبر 1975 ميلادي هيأتي به سرپرستي حاج محمد ثاني حبيب، امام مسجد انور به همراه نمايندگان مسلمانان استان‏هاي گوناگون کشور با سرهنگ امان ميکائيل عاندوم رئيس شوراي نظاميان( DERG ) و وزير دفاع ملاقات کردند. در اين ديدار، امام مسجد انور از طرف مسلمانان اتيوپي حمايت خود را از تحولات جاري اعلام کرد.

در 22 سپتامبر 1975 حکومت جديد اعلام کرد که تعطيلات مذهبي و ملي را براي مسيحيان و مسلمانان رعايت خواهد کرد و بر همين اساس براي نخستين بار عيد قربان(الاضحي) به صورت تعطيل رسمي در نظر گرفته شد.

همچنين سالروز ولادت پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله براي نخستين بار روز سه شنبه 24 مارس 1975 به صورت تعطيل رسمي اعلام شد. نخستين مقاله روزنامه آديس زمن که پس از انقلاب فردي مسلمان به نام عبدالله طيب آن را نوشت، با عنوان «اسلام و سوسياليسم» به چاپ رسيد.

در مقاله وي آمده بود: برخي افراد از اين حقيقت آگاهي ندارند که اسلام در واقع مقررات کاملي است که پيامبر در عصر خود آن‏ها را به اجرا درآورده است. وي سپس به شرح نظريات اسلام درباره زمين ومالکيت خصوصي پرداخت.

اعلاميه اصلاحات ارضي مارس 1975 در ابتدا به نظر مي رسيد که به سود دهقانان جنوب اتيوپي باشد؛ چراکه دهقانان اين ناحيه را که عموما مسلمان بودند، از استثمار قبيله آمهارا( Amhara ) در جايگاه صاحبان زمين آزاد کرده بود؛ با وجود اين، اقدام‏هاي بعدي دولت براي ايجاد مزارع اشتراکي باعث شد که حمايت اوليه از اصلاحات ارضي از دست برود. اصلاحات ارضي در شمال، به ويژه براي دهقانان مسلمان نحس بود؛ زيرا قانون اصلاحات ارضي استخدام نيروي کار را ممنوع مي‏کرد و همين باعث شد که مالکان زمين، دهقانان را از زمين خود بيرون کنند. طي دو ماه از زمان صدور اعلاميه، دولت مجبور شد اردوگاه‏هايي براي دهقانان مسلمان گجام ( Gojjam ) بر پا کند و ناخواسته آنان را در جاي ديگري مستقر سازد.

با ملي شدن زمين‏هاي شهري و منازل مسکوني اضافي در ژوئيه 1975 بسياري از افراد به ويژه بازرگاناني که در زمينه واحدهاي مسکوني اجاره‏اي سرمايه گذاري کرده بودند، از مهم‏ترين منبع درآمدشان محروم شدند.

در دسامبر 1974 کميته‏اي تشکيل شد و از مسلمانان خواست تا پوست‏هاي گوسفندهاي قرباني خود را در عيد قربان به اين کميته تحويل دهند. همچنين در ژانويه 1975 مسلمانان اتيوپي مبلغ قابل توجهي به قربانيان قحطي کمک کردند. در فوريه 1979 نيز به مناسبت عيد فطر، امام مسجد جامع انور، به طور رسمي از مؤمنان خواست تا در اقدام‏هاي کميته کمک به قحطي زدگان مشارکت کنند.

با اين حال، از آغاز سال 1979 گزارش‏هاي رسمي درباره اعياد اسلامي که در روزنامه دولتي آديس زمن به چاپ مي‏رسيد، به تدريج کوتاه‏تر مي‏شد. اين امر نشان‏دهنده اين مطلب بود که دولت به امور مذهبي بي‏توجهي مي‏کند. در سال‏هاي بعد، از ذکر گزارش‏هاي تفصيلي در خصوص اعياد اسلامي به طور کلي پرهيز مي‏شد و فقط براي آگاهي عموم اطلاعيه هايي به چاپ مي‏رسيد؛ با وجود اين، انتصاب مسلمانان به مقام‏هاي بلند دولتي، هيأت‏هاي ديپلماتيک و ارتش در مقايسه با دوران‏هاي پيشين قابل توجه مي‏نُمود.

طبق نظر کلاپهام( Clapham ) طي دوران سلطنتي حتي يک وزير مسلمان در دولت وجود نداشت و از ميان 138 مقام بلندپايه دولتي، فقط شش پست از آنِ مسلمانان بود. اين حقيقت به روشني نشان دهنده آن است که مسلمانان به ميزان اندکي در کشور پست‏هاي مهم دولتي را در اختيار داشتند.

در اوايل روي کار آمدن رژيم نظامي، محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگاني، صنعت و جهانگردي منصوب شد. همچنين ناخدا حسن سعيد به مديريت شرکت کشتيراني اتيوپي، يوسف احمد به وزارت راه و ترابري، و حسين اسماعيل، به رياست وزارت آموزش و پرورش تعيين شدند. ميان اعضاي دائم کميته مرکزي کميسيون تشکيل دهنده حزب کارگران اتيوپي چهار مسلمان وجود داشتند که عبارت بودند از عبدالحافظ يوسف، مدير سياسي دانشکده فوريه 1976، علي موسي، نماينده منطقه گاموگوفا( Gamo Gofa )، يوسف احمد، وزير راه و ترابري، و حسين اسماعيل، مسؤول کميسيون امور ايدئولوژي در منطقه کافا ( Kafa )، در اوايل سال 1980 علي موسي، يگانه عضو مسلمان( Derg )، و حسين اسماعيل ازکميته‏مرکزي حزب کارگران اتيوپي کنار گذاشته شدند.

کوشش‏هاي مستمر مسلمانان براي تأمين شناسايي قانوني مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي در طول دوران حکومت نظاميان به نتيجه نرسيد. هرچند اين مجلس عملاً موجوديت و فعاليت داشت، موجوديت و فعاليت آن از پايه‏هاي قانوني يا شناسايي رسمي ناشي نمي‏شد؛ بلکه فعاليت مجلس مديون تصميم جدي، پيگيري و قدرت کساني بود که آماده بودند به هر قيمتي موجوديت آن را حفظ کنند.

در دوران جديد به نظر مي رسيد که تشکيل مجلس اعلاي امور اسلامي، دستاورد مهم و نتيجه مبارزات مسلمانان اتيوپي بوده است. با وجود چالش‏هاي مبارزات داخلي براي به دست گرفتن قدرت در ميان رهبران مسلمانان و تقسيم شدن آن‏ها به سبب مجموعه‏اي از مسائل مانند درگيري‏هاي شخصي و مشکلات گوناگوني از قبيل نداشتن تجربه مديريتي و تشکيلاتي، اختلاف بر سر موضوع تخصيص بودجه و ميزان کنترل بر بخش هاي تشکيل دهنده، مجلس در مجموع توانسته است رهبري مؤثري در امور مسلمانان به ويژه در زمينه مناسبات خود با حکومت و جهان اسلام از خود نشان دهد.

در سپتامبر 1991تجديد ساختار اساسي مجلس آغاز شد. پيش از آن در انتخاباتي که براي رياست مجلس در اکتبر 1990، حدود شش ماه بعد از فوت بنيانگذار آن، عالم معروف و محبوب حاج حبيب ثاني صورت گرفته بود، عمر حسين عبدالواحد، رئيس دادگاه‏هاي شريعت تا برگزاري انتخابات سراسري و قانوني به رياست موقت مجلس برگزيده شد. اين دومين باري بود که اعضاي مجلس، خودشان رئيس مجلس را برمي‏گزيدند. (3)

وضعيت حاضر مسلمانان اتيوپي

با توجه به مطالبي که گذشت، وضعيت حاضر مسلمانان اتيوپي را به اجمال گزارش مي‏کنيم:

مسلمانان اتيوپي طي دوران حکومت‏هاي حاکم بر اين کشور موقعيت خوبي نداشته و داراي حداقل حقوق اجتماعي، سياسي و اقتصادي بودند. با اين حال هنگام اشغال اتيوپي به وسيله نيروهاي ايتاليايي، تغييراتي در وضعيت آن‏ها پديد آمد و آزادي‏هاي بيشتري براي مردم مسلمان آن کشور فراهم شد؛ اما همان‏طور که صباچي( Sbacchi ) مورخ مهم ايتاليايي، سياست ايتاليا در اتيوپي را وصف کرده، حمايت از مسلمانان براي رسيدن به اهداف و منافع نظامي و سياسي‏اش بوده است.

در هر حال، با روي کار آمدن دولت هايله ماريام، تغيير عمده‏اي در وضعيت رسمي کليساي ارتدوکس اتيوپي و ساير مذاهب پديد آمد. در سال 1975 رژيم منگيستو، کليسا را که مالک اصلي زمين‏ها در دوران پادشاهي بود، کنار زد و در اوايل سال 1976 پاتريک کليسا را از کار برداشت. حکومت منگيستوهايله ماريام اعلام داشت تمام مذاهب با يک‏ديگر برابر هستند و تعدادي از روزهاي مقدس مسلمانان نيز در تعطيلات رسمي کشور گنجانيده شد. به‏رغم تمام اين تغييرات، دولت مرکزي براي ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و مسيحيان مي‏کوشيد.

با روي کار آمدن حزب PRDEF در سال 1991 اجماع قاطعي وجود دارد که دوراني با آزادي‏ها و نتايج به نسبت مهمي براي مسلمانان آغاز شد. يکي از دستاوردها اين بود که محدوديت وضع شده براي سفر به مکه رفع شد؛ با وجود اين، بايد اشاره کرد که اين موضوع امتيار خاصي براي مسلمانان نبود؛ بلکه بخشي از سياست ليبرالي و آزادسازي بود که رژيم فعلي درباره سفرهاي خارجي به طور کلي اعم از سفرهاي تجارتي، زيارتي يا سياحتي داشته است. دستاورد ديگر، پايان يافتن سانسور و رفع ممنوعيت واردات متون ديني و به ويژه قرآن کريم بود. برپايي جشن‏هاي مربوط به اعياد اسلامي در محل استاديوم و اجازه تکميل ساختمان مساجد نيز از تغييرات مهم بود.

با اين حال، شايان ذکر است در قانون اساسي جديد اتيوپي که در سال 1994 به تصويب رسيد، بر جدايي مذهب از سياست تأکيد شده است.

در حال حاضر، مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي و آديس آبابا که در سال 1995 تأسيس شدند، مهم‏ترين سازمان‏هاي اسلامي هستند که مسؤوليت رسيدگي به امور مسلمانان اتيوپي را به عهده دارند. همچنين تعداد سه وزير مسلمان، شامل وزيران کار و امور اجتماعي، دارايي و توسعه اقتصادي و انرژي و معدن در کابينه دولت اتيوپي حضور دارند (اتيوپي، ص 24 ـ 25).

مناسبات اقتصادي ايران و اتيوپي

پيشينه مناسبات رسمي سياسي و اقتصادي دو کشور به چند دهه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران باز مي‏گردد. اتيوپي يکي از نخستين ممالک افريقايي بود که جمهوري اسلامي ايران را به رسميت شناخت. در دوران جنگ تحميلي نيز اتيوپي بارها و بارها مواضع جنگ طلبانه و سلطه‏جويانه عراق ضد ايران را محکوم کرد و بر حقانيت دفاع مردم ايران از مرزهاي خود تأکيد ورزيد.

با گشايش سفارت ايران در آديس آبابا و ملاقات‏هاي متعدد مقام‏هاي سياسي و اقتصادي دو کشور، سطح مناسبات دو جانبه ايران و اتيوپي به گونه شايسته‏اي رشد کرد تا اين که آقاي تاميرات لاينه نخست وزير پيشين اتيوپي در زمان رياست جمهوري حضرت آيت ا... خامنه‏اي به تهران سفر کرد. در جريان اين سفر، نخستين قراردادهاي اقتصادي دو کشور در زمينه همکاري‏هاي نفتي، فولاد و مصالح ساختماني به امضا رسيد؛ البته مناسبات اقتصادي ايران و اتيوپي به تبع روابط سياسي دوجانبه، با برکناري دولت سرهنگ منگيستو هايله ماريام و روي کار آمدن دولت موقت آقاي ملس زنادي در اين کشور رشد بيشتري يافت و با آغاز دوران رياست جمهوري آقاي نگاسو گيدادا بهتر شد تا اين‏که نخستين اجلاس کميسيون همکاري‏هاي مشترک دو کشور در 26 بهمن ماه 1378 در شهر آديس آبابا برگزار شد.

در جريان اين اجلاس، هيات‏هاي نمايندگي تجاري و صنعتي ايران و اتيوپي مصمم شدند تا به منظور شناخت هرچه بهتر دو طرف از وضعيت اقتصادي و ظرفيت‏هاي خالي همکاري با يک‏ديگر، به تبادل اطلاعات بازرگاني و هيات‏هاي کارشناسي بخش خصوصي اقدام کنند. اندکي بعد آقاي آشالوهايله رئيس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن اتيوپي در ديدار با مهندس خاموشي، همتاي ايراني خود در تهران تاکيد کرد که بانک مرکزي اتيوپي براي واردات مواد شيميايي و منسوجات و ماشين آلات از ايران، اسناد اعتباري تاجران اتيوپيايي را تأييد خواهد کرد. با اعطاي اين تسهيلات، نخستين محموله کاميون‏هاي ولوو F21 شامل 50 دستگاه کاميون ساخت شرکت ايران کاوه به ارزش 3/5 ميليون دلار به اتيوپي صادر شد. از سوي ديگر، دو کشور ارتباطات تجاري خود را در مورد خريد ساير اقلام مانند خشکبار، فرآورده‏هاي نفتي، مواد آلي، فرآورده‏هاي غذايي و مصنوعات فلزي توسعه دادند.

دومين اجلاس کميسيون همکاري‏هاي مشترک ايران و اتيوپي، اندکي قبل در دي ماه 1380 در تهران برگزار شد و در خلال آن يادداشت تفاهم همکاري‏هاي علمي و فني دو کشور به امضا رسيد. براساس اين يادداشت تفاهم‏ها، ايران و اتيوپي متعهد شدند که در زمينه کشاورزي، دامپزشکي، راديو و تلويزيون، بهداشت و درمان، توسعه جهانگردي، تشويق سرمايه گذاري گردشگري و بانکداري با يک‏ديگر همکاري کنند. از سوي ديگر، کارشناسان دو طرف موظف شده‏اند که راهکارهاي همکاري دوجانبه براي احداث کشتارگاه‏هاي صنعتي و صنايع پايين دستي، طراحي کارخانه‏هاي نيشکر، پودر شير و آب پنير و همچنين خط صنعتي نمک طعام و استحصال روغن از دانه‏هاي گياهي را ارزيابي کنند. طي سال‏هاي اخير، لوازم و ظروف پلاستيکي، قير، موم، پارافين، گوگرد، پارچه، مخمل، بيسکويت و آدامس، لبنيات، سينک ظرفشويي، کشمش، برگه زردآلو، خشکبار، مبلمان چوبي، رزين، شيشه، فولاد ممزوج، کفش‏هاي ضد آب، ساچمه خودکار، ماشين‏آلات و قطعات يدکي، فنر، قلاب، چنگک و ساير مصنوعات فلزي مهم‏ترين توليدات ايراني بوده‏اند که به اتيوپي صادر شده‏اند.

در اين مدت، حجم واردات ايران از اتيوپي بسيار ناچيز بوده و بيشتر شامل برخي قطعات ماشين‏آلات و خودرو شده است. چنين به نظر مي‏رسد که دو کشور افزون بر تقويت مناسبات اقتصادي گذشته بايد براي توسعه صادرات خدمات فني و مهندسي، به ويژه در زمينه سدسازي، راهسازي، احداث نيروگاه‏هاي گوناگون، زه کشي انهار کشاورزي و توسعه سازه‏هاي فلزي گام‏هاي جدي‏تري را بردارند.

در بُعد روابط تجاري و اقتصادي ميان دو کشور، کوشش‏هاي فراوان ديگري به عمل آمده و سعي شده تا امکانات و ظرفيت‏هاي اقتصادي جمهوري اسلامي ايران به تاجران و بازرگانان اتيوپيايي شناسانده شود و زمينه لازم به منظور همکاري و ارتباط ميان بخش‏هاي خصوصي دو کشور پديدآيد (اتيوپي، بخش هفتم، ص89 ـ 95).

منابع و مآخذ

1. ابن عبد ربه، عقد الفريد، ج 2.

2. اتيوپي.

3. جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج 1.

4. دائرة‏المعارف بزرگ اسلامي، ج 6.

5. سيره ابن هشام، ج 1.

6. طبقات ابن سعد، ج 1و3.

7. لغت‏نامه دهخدا، ج 19.

8. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 4.

1 محقق و مدرس حوزه و دانشگاه.

2. مقاله بازارشناسي افريقا، بخش چهارم، جمهوري فدرال اتيوپي، گردآوري و ترجمه از کامران نرجه؛ اتيوپي(مباحث کشورها و سازمان‏هاي بين‏المللي / 41) تنظيم و گردآوري: رضا ابهري و محمدرضا الموتي، ص1ـ4.

3. براي توضيحات بيشتر، ر.ک: مقاله گفتمان تاريخي مسلمانان اتيوپي، نوشته دکتر حسين احمد(استاديار دانشگاه آديس آبابا) ترجمه محمدحسين مظفري، و نيز روزنامه آديس زمن Addis Zaman بين سال‏هاي 1974 ـ 1993 و نيز مقاله‏هاي تحقيقاتي پيرامون تاريخ سياسي اتيوپي که از سال 1970 به بعد منتشر شده است و نيز هدهد، گزارش ويژه اتيوپي 98، سال دوم، ش 20، بهمن 1377، محمدحسين مظفري، رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران ـ آديس آبابا.


/ 1