اتيوپي از نخستين پايگاه اسلام تا جايگاه فعلي مسلمانان
ع ـ اميردهي (1) چکيده
سرزمين «حبشه» نامي آشنا براي مسلمانان است. در اين مقاله سعي شده ابعاد تاريخي ـ سياسي حبشه به اجمال گزارش شود. سبب نامگذاري اتيوپي، ويژگيهاي جغرافيايي و اقليمي و برخي از ويژگي تاريخي و تقسيمات کشوري و ويژگيهاي سياسي اين سرزمين، بخشي از مباحث اين مقاله است. در بخش ديگر با بيان ظهور دين و آيين مسيحيت و چگونگي ورود و رواج سه مذهب ارتدوکس، کاتوليک و پروتستان، به مسأله اسلام و مسلمانان در حبشه پرداخته شده است. گزارش وضعيت مسلمانان اتيوپي در قرن بيستم با تأکيد بر أ. مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت ايتاليا ؛ ب. اسلام و مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت سوسياليستها؛ ج. رشد فعاليت مسلمانان در سه دهه پاياني قرن بيستم، بخش ديگر اين نوشتار است. در بخش پاياني به وضعيت حاضر مسلمانان اتيوپي و مناسبات اقتصادي ايران و اتيوپي پرداخته شده است. کليدواژهها: حبشه، اتيوپي، اسلام، مسيحيت، هجرت، مذاهب مسيحي، ويژگي جغرافيايي، تاريخي، سياسي، ايتاليا، حکومت سلطنتي هايله سلاسي، روابط اقتصادي. از حبشه تا اتيوپي
«حبشه» نام آشنايي براي مسلمانان است. حبشه نخستين پايگاه اسلام و مأمن برخي از صحابي بزرگ پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله است. پيش از آن که اسلام در جزيرة العرب بسط يابد، در جريان نخستين هجرت مسلمانان به حبشه وارد شد. حبشه به علت پذيرايي از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامي مستثنا شد. نجاشي، نخستين پادشاهي بود که به اسلام گرويد و مزار وي اکنون زيارتگاه مسلمانان اين کشور است. در منابع عربي، «حبشه» سرزميني گستردهتر از «اتيوپي» امروزي را شامل ميشود. مرزهاي اين کشور در ادوار تاريخ دستخوش دگرگوني بوده است. در اوايل دوره اسلامي، کشور حبشه تا کنارههاي درياي احمر امتداد داشت. حتي در زمانهاي اخير که برخي از سواحل اطراف آن ضميمه کشور عثماني شده بود، ايالتهاي جداگانه به نام «حبش ايالتي» پديد آمده بود؛ سپس سواحل آن به ايالت جده و زماني به ايالت مصر ملحق ميشد. هر چند مسلمانان طي قرون 15 تا 17 ميلادي دولت شهرهاي مستقل را در شرق فلات اتيوپي تأسيس کردند، به علت اختلافهاي قومي با يکديگر اتحاد نداشته، مجبور بودند براي در امان ماندن از تهاجم حکومت مسيحي، جزيه سنگيني را به حکومت حبشه بپردازند (لغت نامه دهخدا، ج 19، ص 211). ساختار سياسي و حکومتي کشور اتيوپي در ادامه مقاله خواهد آمد. سبب نامگذاري
نام اتيوپي از آئتيوپياي( Aethiopia ) لاتين، از واژه اتيوپياي( Ethiopia ) يوناني وارد زبانهاي اروپايي شده است. اين نام به معناي سرزمين تيره پوستان يا صورت سوختگان است؛ چنان که «حبشه» را کشور سياهان گويند که با تلفظ آبيسينيا( Abyssinia ) به زبانهاي اروپايي نيز راه يافته و در اصل، عنوان طايفهاي بوده است که از سرزمينهاي عربي به شاخ افريقا کوچ کردهاند (دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 6، واژهي «اتيوپي»). امروز در اتيوپي، نام «حبشه» به طور رسمي منسوخ شده است. ويژگيهاي جغرافيايي و اقليمي
اتيوپي دومين کشور پر جمعيت در منطقه زير صحراي افريقا ( SUB SAHARA ) و سومين کشور پر جمعيت در قاره افريقا است. اين کشور در شمال شرق اين قاره واقع شده است و در محدوده مدار استوا قرار دارد و در مجموع 311/5 کيلومتر مربع مرز دارد. اتيوپي در غرب و شمال غربي يک ميليون و 127 هزار کيلومتر با سودان، از سمت جنوب غربي به طول 830 کيلومتر با کنيا، از سمت شرق و شمال شرقي به طول 912 کيلومتر با اريتره و جيبوتي و در جنوب شرقي با سومالي مرز مشترک دارد. مساحت کل اتيوپي 127/127/1 کيلومتر مربع، مساحت خاک آن 683/119/1 و حدّاقل 7444 کيلومتر مربع از خاک اين سرزمين را آب درياچههاي گوناگون فراگرفتهاند. بخش گستردهاي از اتيوپي را بيابانهايي تشکيل ميدهد که گسترش آنها به سمت مرزهاي شرقي است. پستترين منطقه اين سرزمين در گودال «دنجيل» [ Denakil ] حدود 125 متر پستتر از سطح آبهاي آزاد بينالمللي است و بلندترين بخش آن در «رأس داشان» 4620 متر ارتفاع دارد. اتيوپي عموماً سرزمين خشک، صحرايي و در بعضي مناطق کوهستاني است. مناطق جنگلي و مرتعي کمتر از 20 درصد خاک اين کشور را شامل ميشوند. دماي هوا در مناطق بياباني اتيوپي و در فصل تابستان گاهي از 55 درجه سانتيگراد نيز فراتر ميرود و سردترين منطقه اين کشور در فصل زمستان دمايي حدود صفر درجه سانتيگراد دارد. اتيوپي به معاهدههاي بينالمللي بيابانزدايي، تغييرات آب و هوا و حفاظت از لايه اوزون پايبند است. نژاد اصلي مردم اتيوپي Afro Asiatic ناميده ميشوند که خود به چندين نژاد ديگر تقسيم ميشود: 1. Semites در منطقه شمالي؛ 2. Cushtes در مناطق شرقي؛ 3. Nilosaharan در مناطق شرق و جنوب شرقي؛ 4. Omotic در مناطق جنوبي. جمعيت اتيوپي بر اساس جديدترين آمار بانک جهاني در پايان سال 2001 ميلادي حدود 65 ميليون و 891 نفر تخمين زده شده است که حدود 18/47 درصد از آن را افراد کمتر از 15 سال، 3/50 درصد تا 64 سال، و 79/2 درصد ديگر را افراد بيشتر از 65 سال تشکيل ميدهند. عمده مردم اتيوپي از نژاد اورومو( Oromo) 40 درصد و آمهارا( Amhara) 32 درصد هستند که از قبايل سياهپوست افريقاي شرقي به شمار ميروند. ديگر تيرههاي نژادي اين سرزمين از قبايل «سيدامو» 9 درصد، «شانکلا» 6 درصد، «سومالي» 6 درصد، «عفار»4 درصد و «گوراگي» 2 درصد و 1 درصد ساير گروهها هستند. نيمي از اتيوپي را مسلمانان تشکيل ميدهند و مسيحيان ارتدوکس نيز حدود 32درصد از جمعيت اين کشور هستند. آنيميستها (پيروان اديان اوليه) و يهوديان نيز اقليت مذهبي اين کشورند. ساکنان اين سرزمين افزون بر لهجه قبايل بومي خود از زبان عربي نيز استفاده ميکنند؛ ولي زبان انگليسي به صورت زبان اداري در مدارس اتيوپي تدريس ميشود. (2) برخي ويژگيهاي تاريخي
اتيوپي داراي تاريخي بسيار کهن، و يکي از قديمترين مناطق زيستي انساني است. کوشيهاي جنوبي افريقا در هزاره دوم قبل از ميلاد از طريق اتيوپي به قسمت هايي که امروزه کنيا و تانزانيا خوانده ميشود، وارد شدهاند. اين عده در آغاز مسيحيت به دو گروه تقسيم شدهاند: گروهي به زندگي مبتني بر گردآوري خوراک و شکار ادامه دادهاند؛ اما گروه ديگر که از لحاظ فرهنگي غلبه داشتهاند، ارتفاعات را به اشغال خود در آورده و به نگهداري دام و تا حدي کشاورزي پرداختهاند (دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 6، واژه اتيوپي، ص 570 به نقل از: East Africa: i ts Peoples and Resourses, ed, W.T.W.Morgan, London , 1984, P.23 .). ظاهراً در هزاره اول قبل از ميلاد، عنصر سامي به اين گروهها ملحق و با آنها ترکيب شده است (ويل دورانت، ج 4، ص 199). مهمترين اينان حبشيها بودند که پس از تصرف قسمتهاي ساحلي به قسمتهاي ديگر نيز نفوذ کردند. اين حرکتها تا سدههاي 3 و 4 ميلادي ادامه يافت و احتمالاً يهوديان نيز در همين دوره به سرزمين اتيوپي آمدهاند. درباره اينگونه مهاجرتها افسانههايي نيز وجود دارد، تا جايي که هايله سلاسي( Haile Salassie ) پادشاه پيشين اتيوپي خود را از اعقاب منليک ( Menelik ) اول، پسر ملکه سبا و سليمان نبي به شمار ميآورد و اين امر را در قانون اساسي 1995 ميلادي کشور نيز گنجانده بود (دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ص 570). در پايان هزاره اول قبل از ميلاد در اتيوپي به سبب ترکيب نژادي حامي و سامي، تمدني پديد آمد که ميتوان آن را به طور اخص تمدن اتيوپيايي به شمار آورد. اين کشور، صاحب تمدن معروفي به نام «آکسوم» است. پادشاهي آکسوم در پيش از ميلاد در شمال اتيوپي پديد آمد و در سدههاي 3 و 4 به اوج شکوفايي خود رسيد. عزانا ( Azana ) پادشاه آکسوم در 324 ميلادي به مسيحيت گرويد. در اين دوره، ميان بيزانس و اتيوپي مسيحي روابط دوستانهاي برقرار شد؛ اما تمدن آکسوم براي مدت طولاني از قرن هشتم تا دوازدهم رو به افول گذاشت. افزون بر آن، دولت آکسوم هنگام ورود مسلمانان در سده 7 ميلادي به اتيوپي، به سبب قدرت گرفتن ايرانيان در درياي سرخ رو به ضعف نهاده بود. اسلام در آغاز ميان عشاير ساحل درياي سرخ رايج شد؛ سپس به سمت شمال و بلنديهاي شرقي گسترش يافت. گسترش اسلام با عربي شدن ساکنان اتيوپي همراه نبود؛ بلکه سازمانهاي اجتماعي آنان به همان صورت محفوظ ماند؛ هر چند از اين زمان به بعد، آثار مسيحيت در سواحل درياي سرخ از ميان رفت و راههاي ارتباطي آکسوم به دسست مسلمانان افتاد (همان، ص 571). تقسيمات کشوري و ويژگيهاي سياسي
جمهوري فدرال دمکراتيک اتيوپي يکي از قديمترين سرزمينهاي مستقل در جهان است. اين کشور از حدود 2 هزار سال قبل که حبشه نام داشت، تاکنون به صورت مستقل اداره شده است. اين کشور داراي 9 بخش مجزا و 2 شهر بزرگ خودمختار است. شهرهاي خود مختار اين کشور عبارتند از آديس آبابا ( Addis Ababa ) و دير دعا ( Dire Dawa ) و از ساير بخشهاي اتيوپي ميتوان به آفر( Afar )، امحره ( Amhara )، قومس( Gumaz )، جمبله( Gambela )، حرار( Harar )، اروميه( Oromia ) و سومالي( Somali ) اشاره کرد. پرچم اتيوپي از سه رنگ سبز، زرد و قرمز تشکيل شده است. سبز علامت حاصلخيزي، زرد علامت وجود آزادي مذهبي در کشور، و قرمز علامت کساني است که جانشان را در راه حمايت از تماميت ارضي قرباني کردهاند. همچنين در وسط پرچم ستارهاي وجود دارد که اين ستاره نشانهاي از آينده روشن و خطوطي که در اطراف آن وجود دارد حاکي از برابري تمام اقوام و مليتهاي اتيوپي است. در دوران حضور دو ابر قدرت امريکا و اتحاد جماهير شوروي و به ويژه دوره جنگ سرد، کشور اتيوپي به لحاظ موقعيت جغرافيايياش مورد توجه خاص اين دو ابرقدرت بود. اتيوپي به جهت قرار گرفتن کنار ساحل درياي سرخ و نزديکي با تنگه بابالمندب موقعيت راهبردي ويژهاي داشت؛ اما با جدايي اريتره تا حدودي از اهميت سوقالجيشي اتيوپي کاسته شده است با اين حال، اتيوپي کماکان با توجه به سابقه ديرينه تاريخي و فرهنگياش و همچنين وجود مقر سازمان وحدت افريقا و کميسيون اقتصادي سازمان ملل براي افريقا اهميت ويژهاي در افريقا و به ويژه منطقه شاخ دارد (اتيوپي، ص66و7). در اين کشور، احزاب سياسي متعددي مانند سازمان مردمي الامحره، ائتلاف نيروهاي مشتق براي صلح و دمکراسي، اتحاديه دمکراتيک اتيوپي، جنبش دمکرات اتيوپي، حزب ملي دمکرات و حرکت انقلابي اتيوپي فعاليت دارند. اتيوپي افزون بر سازمان ملل متحد، در بانک توسعه افريقا، کميسيون اقتصادي افريقا، سازمان خواروبار جهاني، گروه 24 گروه 77، آژانس بينالمللي انرژي اتمي، بانک بينالمللي ترميم و توسعه، سازمان بينالمللي هواپيمايي کشوري، صندوق توسعه کشاورزي سازمان ملل متحد، سازمان بينالمللي کار، صندوق بينالمللي پول، سازمان بينالمللي هواشناسي، سازمان بينالمللي ارتباطات دور ماهوارهاي، سازمان بينالمللي پليس جنايي، سازمان بينالمللي استاندارد، اتحاديه جهاني ارتباطات، جنبش عدم تعهد، کنگره ملي افريقا، سازمان جهان منع سلاحهاي شيميايي، کميسيون توسعه و تجارت سازمان ملل متحد، کميسيون توسعه فرهنگي سازمان ملل متحد، کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان توسعه صنعتي، اتحاديه جهاني پست، سازمان جهاني بهداشت، سازمان جهاني مالکيت معنوي و سازمان جهاني گردشگري عضويت دارد. ظهور دين و آيين مسيحيت در حبشه
چنانکه پيش از اين يادآور شديم، حبشه در قبول آيين ديني سابقه ديرينه دارد. قبل از اسلام، آيين مسيحيت، دين اکثريت مردم به شمار ميرفت. در موضوع ظهور دين و آيين مسيحيت در حبشه، به اجمال از سه مذهب رايج در مسيحيت گزارش ميشود. أ. مذهب ارتدوکس
در زمان امپراتوري عزانا 330 الي 360 بعد از ميلاد حضرت مسيح عليهالسلام که مدت سي سال به طول انجاميد، دو نفر از مسيحيان اهل سوريه به نامهاي فرومنتيوس ( Frum entius ) و آئده سيوس ( Aedesius ) به حبشه آمدند و به حضور امپراتور رفتند. در آن زمان، عزانا به علت پيري و ناتواني پدرش که در بستر بيماري بود، به جاي وي بر تخت نشسته بود و حکمراني ميکرد. ملاقات عزانا با دو نفر کشيش پيشگفته باعث ايجاد زمينههاي ورود مسيحيت به حبشه شد و سرانجام در سال 331 بعد از ميلاد، امپراتور عزانا که پس از فوت پدر به طور رسمي بر تخت امپراتوري جلوس کرده بود، دين حضرت مسيح را پذيرفت. پذيرش مسيحيت از طرف يکي از امپراتوران آکسوم باعث نزديکي حبشه به روم و مصر شد؛ ولي سبب پذيرش اين دين از سوي قاطبه مردم نبود و آنها تا مدتها، همچنان بتپرست باقي ماندند. از طريق امپراتور، بزرگان قوم و نجيبان و نزديکان وي به وسيله کشيشان مذکور مسيحي شدند و در حقيقت فرومنتيوس نخستين کسي بود که به حبشه آمد و مسيحيت ارتدوکس وابسته به کليساي اسکندريه را به اين کشور معرفي کرد. شايان ذکر است که در حال حاضر، آبونه پائولس پاترياک کليساي ارتدوکس اتيوپي است. ب. مذهب کاتوليک
زماني که مسلمانان حبشه به رهبري امام احمد بن ابراهيم القاضي ضد امپراتوري حاکمان مسيحي اين کشور قيام کرده بودند، حکومت پادشاهي پرتغال، مسؤوليت کمکهاي نظامي و تسليحاتي به حبشه را به عهده گرفت و پذيرفت که از هرگونه کمک و ياري براي پيروزي امپراتوري حبشه دريغ نورزد و به همين سبب مستشاران و سربازان فراواني را به همراه تسليحات و ادوات جنگي پيشرفته از طريق درياي سرخ که در آن زمان زير سلطه نيروي دريايي پرتغال بود، به سوي حبشه گسيل داشت که سرانجام باعث شکست و سرکوبي مسلمانان شد. براي جلوگيري از قيامها و نهضتهاي احتمالي ضد امپراتوري حبشه، عدهاي از افراد ارتش پرتغال در اين کشور ماندند که ميان آنان اسقفها و کشيشهايي از سوي کليساهاي کاتوليک مسيحي پرتغال نيز حضور داشتند و در جهت تغيير مذهب مسيحيان ارتدوکس حبشه به کاتوليک تلاش و تبليغ ميکردند. يک گروه از آنان به سرپرستي اسقف پدروپائز( Pedropaez ) موفق شدند که مذهب امپراتور حبشه را از ارتدوکس به کاتوليک تغيير دهند. اسقف مذکور اسپانيايي و از اعضاي فعال «انجمن عيسي» بود. در سال 1607 ميلادي امپراتور سوس نيوس ( Susneyos ) به قدرت رسيد و در سال 1622 ميلادي تحت تأثير اسقف پدروپائز، مذهب کاتوليک را پذيرفت و از طريق وي درباريان و اقوام وي نيز به اين مذهب گرويدند. ج. مذهب پروتستان
تاريخ ورود اين مذهب به حبشه به طور دقيق معلوم نيست؛ اما از شواهد وقراين چنين بر ميآيد که پس از ورود مذهب کاتوليک يعني در نيمه دوم قرن هفدهم ميلادي، مذهب پروستان به وسيله ميسيونرهاي سوئدي به حبشه آمد و به مسيحياني در استان تيگره معرفي شد (اتيوپي، ص 21و22). اسلام و مسلمانان در حبشه
ظهور و طلوع دين اسلام نه تنها نقطه عطفي در تاريخ اديان، بلکه نقطه عطفي در تاريخ جهان و معادلات حاکم بر آن است. تولد اين دين به طور عميق بر اشکال سياسي ـ مذهبي و ساختار اجتماعي کشورهاي خاورميانه و همسايگانش اثر گذاشت. در اين جهت کشور حبشه که از نظر جغرافيايي در نزديکي محل تولد اسلام قرار گرفته و همسايه کشور حجاز است، پس از ظهور و حضور دين اسلام دچار دگرگونيهايي شد که بررسي و تحقيق در مورد چگونگي حوادث واقعه پس از معرفي اسلام در اين کشور بسيار اهميت دارد. در قرآن کريم به دو قضيه اشاره شده است که به سرزمين حبشه ارتباط مييابد. ابتدا داستان «اخدود» که در سوره بروج از آن ياد شده است، و به قتل عام مسيحيان به دست ذونواس پادشاه يهودي مربوط ميشود. پادشاه مسيحي اتيوپي، ابرهه يکي از سران ارتش خود را براي سرکوب ذونواس و حمايت از مسيحيان به جزيرةالعرب اعزام ميکند. در سوره فيل نيز داستان ابرهه و اصحاب فيل که قصد تخريب کعبه را داشتند، ذکر شده است. قضيه دوم به مهاجرت مسلمانان به حبشه مربوط ميشود که شرح آن خواهد آمد. «حبشه» داستانهاي ماندگاري در روابط با اسلام و مسلمانان دارد که به برخي از آنها اشاره ميشود. أ. وجود زمينه خداپرستي:
از ورود مسيحيت به حبشه پيش از اين سخن گفتيم. نفوذ مسيحيت در حبشه، دولت آن را به جنبش اسلام مساعد کرده بود. پادشاه مسيحي حبشه به نهضت خداپرستي ميان بتپرستان جزيرةالعرب به نظر احترام مينگريست؛ به ويژه در آغاز ظهور اسلام که با شعار «لاالهالااللّه» و مبارزه با بتپرستي همراه بود و اين رويکرد با اديان ابراهيمي مخالفتي نداشته و حتي در مواردي روابط پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله با يهوديان مدينه تا وقتي که به توطئه و پيمانشکني دست نزدند، از سويي و مسيحيان حبشه از سوي ديگر نيکو بوده است.ب. کودکي پيامبر اسلام و روحانيان مسيحي حبشه:
ايام کودکي زندگي پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله حادثههاي مهمي را به ياد داشت. در جريان شيرخوارگي کودک عبدالمطلب به وسيله حليمه سعديه از قبيله «بنيسعد» که تا مدت پنج سال در آن قبيله بود، دو يا سه بار به مکه برگشت داده شد تا مادرش را ببيند. دومين بار که حليمه سعديه، کودک عبدالمطلب را به مکه آورده بود، موقعي بود که دستهاي از روحانيان حبشه به حجاز آمده بودند، محمد صلياللهعليهوآله را در قبيله «بني سعد» مشاهده کردند. آنان علايمي را که در کتابهاي آسماني، براي پيامبري که پس از عيسي عليهالسلام خواهد آمد، به طور کامل در اين طفل ديدند. از اين نظر تصميم گرفتند او را به هر شکلي که ممکن است بربايند و با خود به حبشه ببرند تا اين افتخار نصيب آنان شود (سيره ابن هشام، ج 1، ص 167). اين مطلب هيچ استبعادي ندارد؛ زيرا به تصريح قرآن، علايم پيامبر در انجيل بيان شده بود. هيچ مانعي ندارد که دانشمندانِ وقت، از روي آن علايم، دارنده آن را تشخيص داده باشند (جعفر سبحاني، ج 1، ص 165). قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: وَإِذْ قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْکُمْ مُصَدِّقا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ(صف (61)، 6). و ياد آور هنگامي که عيساي مريم به بنياسرائيل گفت: من همانا رسول خدا به سوي شما هستم، و بر حقانيت کتاب تورات که مقابل من است، تصديق ميکنم ونيز شما را مژده ميدهم که بعد از من، رسول بزرگواري که نامش [در انجيل من] احمد است، بيايد. چون آن رسول با آيات و معجزات به سوي خلق آمد، گفتند: اين [معجزات و قرآن وي] سحري آشکار است.ج. هجرت صحابه به حبشه:
با آغاز دعوت رسالت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله ، مشرکان قريش ياران حضرت را آزردند. با افزايش گروندگان به اسلام، خشم قريش فزوني يافت و شکنجه مسلمانان بيشتر شد. پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله به مسلمانان دستور داد در شهرها و زمينهاي ديگر پراکنده شوند. آنان پرسيدند: کجا رويم؟ حضرت به سمت حبشه که آن را بسيار دوست ميداشت، اشاره کرد. دو گروه از مسلمانان که نام سي تن از آنان در مصادر تاريخي آمده است، به حبشه مهاجرت کردند، و در هجرت، ضمن حفظ دين خود، به تبليغ اسلام پرداختند و بسياري از آنان در سال هفتم هجرت به مدينه آمدند (ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 188ـ192؛ ابن عبد ربه، ج 2، ص 277).د. پذيرش دعوت پيامبر:
سال ششم هجرت، هشت فرستاده از سوي پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله به سرزمينها و حاکميتهاي اطراف جزيرةالعرب فرستاده شدند و پادشاهان را به دين اسلام دعوت کردند. طبق نقل ابن سعد، عمرو بناميه الضمري از سوي پيامبر صلياللهعليهوآله به اصحم جهت دعوت پادشاه حبشه فرستاده شد و وي اسلام را با آغوش باز پذيرفت و به آن نامه پاسخ نيکو داد و تحفهها و هدايايي فرستاد (ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 1، ص 189؛ ابن عبدربه، ج 1، ص 211) و نيز آنگاه که خبر درگذشت نجاشي پادشاه حبشه به مدينه رسيد، پيامبر صلياللهعليهوآله در مدينه بر وي نماز ميت غايب خواند.ه . بلال حبشي:
بلال، جواني که با خلوص ايمان و استقامت کم نظير، نام حبشه را ماندگار کرده و الگويي براي همه شده است. پدر و مادر وي از کساني بودند که از «حبشه» به حالت اسارت وارد جزيرةالعرب شده بودند. بلال که بعد مؤذن رسول گرامي شد، غلام اميّه بن خلف بود. اميّه از دشمنان سرسخت پيشواي بزرگ مسلمانان به شمار ميرفت و چون عشيره رسول خدا دفاع از حضرت را بر عهده گرفته بودند، براي انتقام، غلام تازه مسلمان خود را پيش چشم مردم شکنجه ميداد و او را در گرمترين روزها با بدن برهنه روي ريگهاي داغ ميخوابانيد، و سنگ بسيار بزرگ و داغي را روي سينه او مينهاد و او را با اين جمله مخاطب ميساخت: «دست از تو بر نميدارم تا اين که به همين حالت جان بسپاري يا از اعتقاد به خداي محمد برگردي، و «لات» و «عزّي» را بپرستي»؛ ولي بلال در برابر آن همه شکنجه، گفتار او را با دو کلمه که روشنگر پايه استقامت او بود، پاسخ ميداد و ميگفت: «أحد، أحد» يعني خدا يکي است! و هرگز به آيين شرک و بتپرستي برنميگردم. استقامت اين غلام سياه که در دست سنگدلي اسير بود، باعث شگفتي ديگران شد. حتي ورقة بن نوفل، بر وضع رقتبار او گريست و به اميّه گفت: به خدا سوگند! هرگاه او را با اين وضع بکشيد، من قبر او را زيارتگاه خواهم ساخت (ر.ک: سيره ابن هشام، ج 1، ص 318). گاهي اميّه شدت عمل بيشتري نشان ميداد؛ ريسماني به گردن بلال ميافکند و به دست بچهها ميداد تا او را در کوچهها بگردانند (ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 3، ص 233). در جنگ بدر، نخستين جنگ اسلام، اميّه با فرزندش اسير شدند. برخي از مسلمانان به کشتن اميّه رأي نميدادند؛ ولي بلال گفت: او پيشواي کفر است و بايد کشته شود؛ و بر اثر اصرار او، پدر و پسر به کيفر اعمال ظالمانه خود رسيدند و هر دو کشته شدند (فروغ ابديت، ج 1، ص 277و288). مسلمانان اتيوپي در قرن بيستم
تاريخ پر فراز و نشيب اتيوپي، چه آن زماني که يکي از ممالک قدرتمند دنيا بود و چه هنگامي که به اشغال استعمارگراني چون پرتغال و ايتاليا درآمد، خواندني و عبرتآموز است. اکنون بر وضعيت اسلام و مسلمانان اتيوپي در قرن بيستم با موضوعات ذيل مروري خواهيم داشت: أ. مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت ايتاليا
در آستانه قرن بيستم، يعني سال 1869 ميلادي، اتيوپي موفق شد ايتالياييها را شکست دهد. در سال 1930 ميلادي پس از درگيريهايي، هايله سلاسي روي کار آمد. در سال 1935 ميلادي ايتاليا دوباره اين کشور را اشغال کرد؛ اما با شکست در جنگ جهاني دوم در سال 1941 ميلادي، اتيوپي و ساير کشورهاي افريقاي شرقي را تخليه کرد. ايتاليا براي تأمين منافع نظامي ـ سياسي خود از آگاهي مسلمانان از قرباني شدنشان به وسيله نظام ستمپيشه حکومت امپراتوري اتيوپي استفاده کرد تا به اهداف خود دست يابد. منافع چند جانبهاي که ايتاليا براي مسلمانان فراهم کرد، به شرح ذيل است: آزادي کامل مذهبي به مسلمانان اعطا شد. قاضي (قاضي مسلمان) جانشين دادرس آمهارا شد. زبان عربي در مدارس مسلمانان به طور رسمي تدريس شد. تمام روزنامهها در قلمروي امپراتوري ايتاليا داراي بخش عربي بود و راديو ايتاليا نيز به زبان عربي برنامه پخش ميکرد. رؤساي جديدي براي مسلمانان انتخاب، و در مراسم رسمي براي آنان جايگاه مخصوص در نظر گرفته شد. تقسيمات اداري و کشوري جديدي به منظور ايجاد وحدت ديني و قومي ميان مردم مسلمان تشکيل شد. ايتالياييها هر جا که مسلمانان حضور داشتند، مساجد جديدي را ساخته، مساجد قديم را تعمير و احيا کردند. شخص موسوليني توجه خاصي به بناي مسجد جامع در آديس آبابا به صورت پاداش سياسي براي همکاري مسلمانان در جنگ ايتاليا با اتيوپي داشت. مسلمانان اتيوپي از ديرباز از جهان اسلام منزوي مانده بودند و از سوي ديگر اين سياست ايتاليا را با وضعيت داخلي کشور در سالهاي پيشين مقايسه ميکردند. در آن سالها مسلمانان بيگانه تلقي شده، از تبعيض آشکار و پنهان و انواع گوناگون ستم و سرکوب آزرده خاطر بودند. با پايان يافتن دوران اشغال ايتاليا در سال 1941 و بازگشت رژيم سلطنتي به قدرت، بار ديگر دوره جديدي از تعقيب رسمي مسلمانان آغاز شد. مسلمانان، خائنان و همدستان دشمن خوانده ميشدند تا جايي که اقدامهاي کيفري ضد عدهاي از رهبران و جوامع مسلمان اجرا شد. به منظور حفظ وحدت ملي، پادشاه جديد با اقدامهاي رياکارانه خود ميکوشيد خشنودي مسلمانان اتيوپي را جلب کند؛ به ويژه که مسلمانان، پيشتر نمونه حکومتداري ايتاليا را آزموده بودند. پيش از اين، ايتالياييها، دادگاههاي شريعت را تاسيس کرده بودند که اين دادگاهها صلاحيت داشتند به دعاوي حقوقي در زمينه ازدواج، طلاق، ارث و وقف رسيدگي کنند. هر چند پادشاه هايله سلاسي اجازه داد اين دادگاهها عملاً فعاليت کنند، دستور داد مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدني سال 1960 حذف شود. همچنين در زمان تشکيل کميسيون تدوين قوانين در سال 1945 به مسلمانان اجازه مشارکت داده نشد و قانون مدني سال 1960 در خصوص مقررات مربوط به مسلمانان هرگز تعدد زوجات را قانوني نشناخت و در تمام امور ازدواج و مسائل خانوادگي، رويه ها و سنتهاي دين مسيحيت در آن متبلور بود. در حالي که کميسيون با مقامهاي ديني مسيحي و دانشوران سنتي آنان مشاوره داشت، از هيچ مسلماني نخواست تا نظرياتش را درباره پيش نويس قانون مزبور اظهار کند. هرچند در پيش نويس قانون مدني، فصلي تحت عنوان مقررات ويژه مسلمانان درج شده بود، اين فصل در زمان انتشار قانون مدني حذف شد. دادگاههاي شريعت (اسلامي) در اعلاميه سال 1962 در بخش دادگاهها و قانون آيين دادرسيمدني، قانوني شناخته نشدند؛ هر چند فعاليت آنها در عمل استمرار يافت. دولت اميدوار بود با تجويز وجود آنها، بدون اعطاي وضعيت قانوني، اين دادگاهها هم سرانجام مانند خود مسلمانان پژمرده و منقرض شوند. با وجود اينکه پادشاه هايله سلاسي همواره در سخنرانيهاي خود تأکيد ميکرد که دين، امر شخصي است و کشور به همه تعلق دارد، در عمل به حمايت از پارادايم سنتي که ملت اتيوپي را با مسيحيت برابر مي دانست پرداخت. وي به دليل اينکه اسلام، به صورت آنتي تز مليگرايي اتيوپي مطرح بود ميکوشيد با کم شمردن تعداد جمعيت مسلمان کشور، اين انديشه متعلق به قرون گذشته را که اتيوپي جزيره مسيحيت در درياي اسلام است، جاودانه سازد. در اين بين، برخي از مليگرايان معتقدند که هيچ گونه سياست رسمي و آشکارا مبني بر سرکوب مسلمانان يا تبعيض ضد آنان وجود نداشته (مانند اقدامهايي که در سال 1880 ضد مسلمانان انجام شد) بلکه مسلمانان فقط از گردونه حيات ملي منزوي شده يا مورد بيمهري قرار گرفتهاند! مارکاکيس ( MARKAKIS ) در خصوص اينکه چرا مسلمانان اتيوپي انگيزه اي براي شرکت در آموزشهاي جديد نداشتند و مشارکت آنها بسيار پايين بود، حقايق ذيل را ذکر ميکند: ممنوعيت استفاده از زبان عربي در مدارس دولتي، تبليغ دين مسيحيت تحت پوشش آموزههاي اخلاقي، استمرار فعاليت مدارس در روزهاي جمعه و اعياد و تعطيلات ديني مسلمانان، استفاده از آموزش براي تبليغ و گسترش مليگرايي مورد نظر دولت و سرانجام اين حقيقت که آموزش و پرورش همواره وسيله اي براي استخدام در ادارههاي دولتي بوده است. علت ديگر ناخرسندي مسلمانان از نظام آموزشي اين بودکه تاسيس مراکز آموزشي اسلامي از حمايت مالي دولت بهره مند نبود. هرچند دولت ادعا ميکرد آموزشهاي مذهبي برعهده نهادهاي ديني است و مدارس سنتي بايد خودبسا و خودگردان باشند، در حقيقت غير مستقيم از طريق اعطاي زمين، معافيت اموال کليسا از پرداخت ماليات و تخصيص بخشي از مالياتهاي آموزشي به کليسا، مدارس ديني مسيحي را تحت حمايت خود قرار ميداد. به هر حال، به ويژه در سالهاي 1960تا 1970 بروز تحولات جديد در افريقا، جهان اسلام و اتيوپي، به کاهش شدت کنترل در فرصتهاي آموزشي، ثبت نام در خدمات دولتي و سفرهاي خارجي انجاميد و اوضاع به تدريج به نفع مسلمانان اتيوپي تغيير يافت. ب. اسلام و مسلمانان اتيوپي در زمان حاکميت سوسياليستها 1975-1991ميلادي
به رغم طوفانهاي تحولي که در سالهاي 1960 تا1970 در سراسر کشور جريان داشت،اسلامدرآستانه بروز جنبش مردمي سال 1974 همچنان داغ قديم همکاري با تجاوز خارجي را بر پيشاني خود داشت و مسلمانان اتيوپي فقط بيگانگانيکه اقليت ناچيزي از جمعيت کشور را تشکيل ميدهند،شمردهميشدند. مسلمانان از حقوق مدني خود محروم، و در مرداب رکود و تسليم غوطه ور بودند. هر چند اهميت حياتي مسلمانان در اقتصاد کشور، به ويژه در تجارت داخلي از دير باز به وسيله حکومت و مردم مسيحي شناخته شده بود، اين اهميت نميتوانست استثمار سياسي و تبعيض اجتماعي حکومت مسيحي را جبران کند. مناسبات تاريخي مسيحيان اتيوپي با همسايه هاي مسلمانشان آميزهاي از خصومت شديد و همکاري عملي بوده است؛ با وجود اين، واکنش به چندين دهه ستم و بي مهري به مسلمانان اتيوپي را بايد در شورش انقلابي 1974 که در نهايت طومار نظام سلطنتي و اقتدار سياسي و معنوي آن را در هم پيچيد، ارزيابي کرد. تظاهرات مسلمانان اتيوپي ساکن آديس آبابا در آوريل 1974که از قبل برنامه ريزي و سازماندهي شده بود، يکي از نخستين و بزرگترين نشانه هاي ظهور اعتراضهاي مردمي و در خواست بهبود وضعيت و جبران مظالم گذشته بود. طبق گزارشهاي منتشر شده در روزنامه آديس زمن، نخست وزير وقت عندلکاچوماکنون ( Endalkachaw Makonnen ) در تاريخ 9 آوريل 1974 با نمايندگان و بزرگان مسلمانان ديدار و گفتوگو کرد. اعضاي نمايندگان مذکور، پيشتر موضوعاتي را براي بحث و گفتوگو ارائه کرده بودند که نخست وزير اطمينان داد به اين مسائل توجه خواهد شد. نُه روز بعد در تاريخ 19 آوريل، عندلکاچو دوباره با نمايندگان جامعه مسلمان ملاقات کرد و درباره 13 موضوع که در عريضه 9 آوريل ارائه شده بود، بحث و مذاکره صورت پذيرفت. متن و محتواي اين عريضه به روشني در روزنامهها ذکر نشده بود و مطبوعات فقط به طور کلي مفاد تقاضاها را گزارش کرده بودند. در اين عريضه درخواستهايي به شرح ذيل مطرح شده بود: 1. حمايت دولت از دين اسلام بايد در قانون اساسي بيان، و در عمل اجرا شود؛2. دولت بهمسلمانان اجازه دهد که تشکيلات ديني تأسيس کنند؛
3. دادگاههاي شريعت بايد با بودجه معيّن موجوديت مستقل داشته باشند و اين موضوع در قانون اساسي اصلاحي ذکر شود؛
4. تعطيلات و اعياد اسلامي به طور رسمي مراعات شوند؛
5. تشکيل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسميت يابند؛
6. مسلمانان اجازه داشته باشند زمين تملک کنند؛
7. مسلمانان اتيوپي از حق تملک زمين محروم هستند و اين موضوع غير واقعي بودن اين جمله پادشاه را ثابت ميکند که همواره تکرار ميکند: کشور به همگي تعلق دارد و دين امر شخصي تلقي ميشود؛ بنابراين، کابينه جديد بايد به اين مطلب جامه عمل بپوشاند؛
8. مسلمانان اتيوپي بايد اجازه داشته باشند در امور اداري، قضايي، خدمات سياسي، ارتش و خدمات دولتي اشتغال داشته، فعاليت کنند؛
9. دولت بايد از تبليغ و ترويج اسلام حمايت و براي امور تبليغي بودجهاي تخصيص دهد. همچنين مبلغان مسلمان مجاز باشند به کشور وارد شوند؛
10. تعليم و تبليغ اسلام بايد از طريق پخش برنامههايي در رسانههاي گروهي صورت پذيرد؛
11. عبارت «مسلمانان اتيوپي» بايد جايگزين اصطلاح «مسلمانان مقيم اتيوپي» شود؛
12. آموزههاي اسلام بايد در تمام مدارس تدريس شود؛
13. دولت به مسلمانان اجازه دهد مسجد بسازند و کالاهاي مورد نياز براي اين منظور معافيت گمرکي داشته باشد. هرچند کميسيون تدوين قانون اساسي 1975 از لحاظ تعداد اعضا بسيار گسترده بود، از جامعه مسلمان اتيوپي فقط يک نماينده در آن منصوب شد. کليساي ارتدوکسي اتيوپي در مقام اعتراض به حضور يک عضو مسلمان در کميسيون تدوين قانون اساسي و به دليل مخالفت با خواستههاي مسلمانان، اعلام کرد: در حالي که از ابقاي زبان امهري به صورت زبان رسمي کشور به نحوي که در ماده 4 پيش نويس قانون اساسي پيش بيني شده است استقبال ميکند، اين کليسا اصرار دارد قانون اساسي بايد به اين مطلب تصريح کند که مذهب ارتدوکس اتيوپي، مذهب رسمي کشور خواهد بود. همزمان در يک جوابيه آشکار به ادعاهايي که از سوي برخي کشورهاي عربي همسايه مطرح ميشد، کليسا اين مطلب را که پيروان اديان ديگر غير از مذهب ارتدوکس از مسافرت آزادانه در داخل کشور محروم هستند، تکذيب کرد.کليسا همچنين اعلام کرد هرگز دستور نداده که بايد قوانين جزايي و مدني بر قوانين کليسايي مبتني شوند. کليسا از ساختن مکانهاي عبادت به وسيله غير مسيحيان جلوگيري نکرده و افرادي را که خواهان تابعيت اتيوپي هستند به پذيرش مسيحيت ارتدوکس وانداشته است و بر خلاف حکومت اسرائيل، کليساي ارتدوکس خواهان اين نيست که در آن غير مسيحيان، اتباع درجه دوم تلقي شوند.
ج. رشد فعاليت مسلمانان
در 15 سپتامبر 1975 ميلادي هيأتي به سرپرستي حاج محمد ثاني حبيب، امام مسجد انور به همراه نمايندگان مسلمانان استانهاي گوناگون کشور با سرهنگ امان ميکائيل عاندوم رئيس شوراي نظاميان( DERG ) و وزير دفاع ملاقات کردند. در اين ديدار، امام مسجد انور از طرف مسلمانان اتيوپي حمايت خود را از تحولات جاري اعلام کرد. در 22 سپتامبر 1975 حکومت جديد اعلام کرد که تعطيلات مذهبي و ملي را براي مسيحيان و مسلمانان رعايت خواهد کرد و بر همين اساس براي نخستين بار عيد قربان(الاضحي) به صورت تعطيل رسمي در نظر گرفته شد. همچنين سالروز ولادت پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله براي نخستين بار روز سه شنبه 24 مارس 1975 به صورت تعطيل رسمي اعلام شد. نخستين مقاله روزنامه آديس زمن که پس از انقلاب فردي مسلمان به نام عبدالله طيب آن را نوشت، با عنوان «اسلام و سوسياليسم» به چاپ رسيد. در مقاله وي آمده بود: برخي افراد از اين حقيقت آگاهي ندارند که اسلام در واقع مقررات کاملي است که پيامبر در عصر خود آنها را به اجرا درآورده است. وي سپس به شرح نظريات اسلام درباره زمين ومالکيت خصوصي پرداخت. اعلاميه اصلاحات ارضي مارس 1975 در ابتدا به نظر مي رسيد که به سود دهقانان جنوب اتيوپي باشد؛ چراکه دهقانان اين ناحيه را که عموما مسلمان بودند، از استثمار قبيله آمهارا( Amhara ) در جايگاه صاحبان زمين آزاد کرده بود؛ با وجود اين، اقدامهاي بعدي دولت براي ايجاد مزارع اشتراکي باعث شد که حمايت اوليه از اصلاحات ارضي از دست برود. اصلاحات ارضي در شمال، به ويژه براي دهقانان مسلمان نحس بود؛ زيرا قانون اصلاحات ارضي استخدام نيروي کار را ممنوع ميکرد و همين باعث شد که مالکان زمين، دهقانان را از زمين خود بيرون کنند. طي دو ماه از زمان صدور اعلاميه، دولت مجبور شد اردوگاههايي براي دهقانان مسلمان گجام ( Gojjam ) بر پا کند و ناخواسته آنان را در جاي ديگري مستقر سازد. با ملي شدن زمينهاي شهري و منازل مسکوني اضافي در ژوئيه 1975 بسياري از افراد به ويژه بازرگاناني که در زمينه واحدهاي مسکوني اجارهاي سرمايه گذاري کرده بودند، از مهمترين منبع درآمدشان محروم شدند. در دسامبر 1974 کميتهاي تشکيل شد و از مسلمانان خواست تا پوستهاي گوسفندهاي قرباني خود را در عيد قربان به اين کميته تحويل دهند. همچنين در ژانويه 1975 مسلمانان اتيوپي مبلغ قابل توجهي به قربانيان قحطي کمک کردند. در فوريه 1979 نيز به مناسبت عيد فطر، امام مسجد جامع انور، به طور رسمي از مؤمنان خواست تا در اقدامهاي کميته کمک به قحطي زدگان مشارکت کنند. با اين حال، از آغاز سال 1979 گزارشهاي رسمي درباره اعياد اسلامي که در روزنامه دولتي آديس زمن به چاپ ميرسيد، به تدريج کوتاهتر ميشد. اين امر نشاندهنده اين مطلب بود که دولت به امور مذهبي بيتوجهي ميکند. در سالهاي بعد، از ذکر گزارشهاي تفصيلي در خصوص اعياد اسلامي به طور کلي پرهيز ميشد و فقط براي آگاهي عموم اطلاعيه هايي به چاپ ميرسيد؛ با وجود اين، انتصاب مسلمانان به مقامهاي بلند دولتي، هيأتهاي ديپلماتيک و ارتش در مقايسه با دورانهاي پيشين قابل توجه مينُمود. طبق نظر کلاپهام( Clapham ) طي دوران سلطنتي حتي يک وزير مسلمان در دولت وجود نداشت و از ميان 138 مقام بلندپايه دولتي، فقط شش پست از آنِ مسلمانان بود. اين حقيقت به روشني نشان دهنده آن است که مسلمانان به ميزان اندکي در کشور پستهاي مهم دولتي را در اختيار داشتند. در اوايل روي کار آمدن رژيم نظامي، محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگاني، صنعت و جهانگردي منصوب شد. همچنين ناخدا حسن سعيد به مديريت شرکت کشتيراني اتيوپي، يوسف احمد به وزارت راه و ترابري، و حسين اسماعيل، به رياست وزارت آموزش و پرورش تعيين شدند. ميان اعضاي دائم کميته مرکزي کميسيون تشکيل دهنده حزب کارگران اتيوپي چهار مسلمان وجود داشتند که عبارت بودند از عبدالحافظ يوسف، مدير سياسي دانشکده فوريه 1976، علي موسي، نماينده منطقه گاموگوفا( Gamo Gofa )، يوسف احمد، وزير راه و ترابري، و حسين اسماعيل، مسؤول کميسيون امور ايدئولوژي در منطقه کافا ( Kafa )، در اوايل سال 1980 علي موسي، يگانه عضو مسلمان( Derg )، و حسين اسماعيل ازکميتهمرکزي حزب کارگران اتيوپي کنار گذاشته شدند. کوششهاي مستمر مسلمانان براي تأمين شناسايي قانوني مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي در طول دوران حکومت نظاميان به نتيجه نرسيد. هرچند اين مجلس عملاً موجوديت و فعاليت داشت، موجوديت و فعاليت آن از پايههاي قانوني يا شناسايي رسمي ناشي نميشد؛ بلکه فعاليت مجلس مديون تصميم جدي، پيگيري و قدرت کساني بود که آماده بودند به هر قيمتي موجوديت آن را حفظ کنند. در دوران جديد به نظر مي رسيد که تشکيل مجلس اعلاي امور اسلامي، دستاورد مهم و نتيجه مبارزات مسلمانان اتيوپي بوده است. با وجود چالشهاي مبارزات داخلي براي به دست گرفتن قدرت در ميان رهبران مسلمانان و تقسيم شدن آنها به سبب مجموعهاي از مسائل مانند درگيريهاي شخصي و مشکلات گوناگوني از قبيل نداشتن تجربه مديريتي و تشکيلاتي، اختلاف بر سر موضوع تخصيص بودجه و ميزان کنترل بر بخش هاي تشکيل دهنده، مجلس در مجموع توانسته است رهبري مؤثري در امور مسلمانان به ويژه در زمينه مناسبات خود با حکومت و جهان اسلام از خود نشان دهد. در سپتامبر 1991تجديد ساختار اساسي مجلس آغاز شد. پيش از آن در انتخاباتي که براي رياست مجلس در اکتبر 1990، حدود شش ماه بعد از فوت بنيانگذار آن، عالم معروف و محبوب حاج حبيب ثاني صورت گرفته بود، عمر حسين عبدالواحد، رئيس دادگاههاي شريعت تا برگزاري انتخابات سراسري و قانوني به رياست موقت مجلس برگزيده شد. اين دومين باري بود که اعضاي مجلس، خودشان رئيس مجلس را برميگزيدند. (3) وضعيت حاضر مسلمانان اتيوپي
با توجه به مطالبي که گذشت، وضعيت حاضر مسلمانان اتيوپي را به اجمال گزارش ميکنيم: مسلمانان اتيوپي طي دوران حکومتهاي حاکم بر اين کشور موقعيت خوبي نداشته و داراي حداقل حقوق اجتماعي، سياسي و اقتصادي بودند. با اين حال هنگام اشغال اتيوپي به وسيله نيروهاي ايتاليايي، تغييراتي در وضعيت آنها پديد آمد و آزاديهاي بيشتري براي مردم مسلمان آن کشور فراهم شد؛ اما همانطور که صباچي( Sbacchi ) مورخ مهم ايتاليايي، سياست ايتاليا در اتيوپي را وصف کرده، حمايت از مسلمانان براي رسيدن به اهداف و منافع نظامي و سياسياش بوده است. در هر حال، با روي کار آمدن دولت هايله ماريام، تغيير عمدهاي در وضعيت رسمي کليساي ارتدوکس اتيوپي و ساير مذاهب پديد آمد. در سال 1975 رژيم منگيستو، کليسا را که مالک اصلي زمينها در دوران پادشاهي بود، کنار زد و در اوايل سال 1976 پاتريک کليسا را از کار برداشت. حکومت منگيستوهايله ماريام اعلام داشت تمام مذاهب با يکديگر برابر هستند و تعدادي از روزهاي مقدس مسلمانان نيز در تعطيلات رسمي کشور گنجانيده شد. بهرغم تمام اين تغييرات، دولت مرکزي براي ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و مسيحيان ميکوشيد. با روي کار آمدن حزب PRDEF در سال 1991 اجماع قاطعي وجود دارد که دوراني با آزاديها و نتايج به نسبت مهمي براي مسلمانان آغاز شد. يکي از دستاوردها اين بود که محدوديت وضع شده براي سفر به مکه رفع شد؛ با وجود اين، بايد اشاره کرد که اين موضوع امتيار خاصي براي مسلمانان نبود؛ بلکه بخشي از سياست ليبرالي و آزادسازي بود که رژيم فعلي درباره سفرهاي خارجي به طور کلي اعم از سفرهاي تجارتي، زيارتي يا سياحتي داشته است. دستاورد ديگر، پايان يافتن سانسور و رفع ممنوعيت واردات متون ديني و به ويژه قرآن کريم بود. برپايي جشنهاي مربوط به اعياد اسلامي در محل استاديوم و اجازه تکميل ساختمان مساجد نيز از تغييرات مهم بود. با اين حال، شايان ذکر است در قانون اساسي جديد اتيوپي که در سال 1994 به تصويب رسيد، بر جدايي مذهب از سياست تأکيد شده است. در حال حاضر، مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي و آديس آبابا که در سال 1995 تأسيس شدند، مهمترين سازمانهاي اسلامي هستند که مسؤوليت رسيدگي به امور مسلمانان اتيوپي را به عهده دارند. همچنين تعداد سه وزير مسلمان، شامل وزيران کار و امور اجتماعي، دارايي و توسعه اقتصادي و انرژي و معدن در کابينه دولت اتيوپي حضور دارند (اتيوپي، ص 24 ـ 25). مناسبات اقتصادي ايران و اتيوپي
پيشينه مناسبات رسمي سياسي و اقتصادي دو کشور به چند دهه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران باز ميگردد. اتيوپي يکي از نخستين ممالک افريقايي بود که جمهوري اسلامي ايران را به رسميت شناخت. در دوران جنگ تحميلي نيز اتيوپي بارها و بارها مواضع جنگ طلبانه و سلطهجويانه عراق ضد ايران را محکوم کرد و بر حقانيت دفاع مردم ايران از مرزهاي خود تأکيد ورزيد. با گشايش سفارت ايران در آديس آبابا و ملاقاتهاي متعدد مقامهاي سياسي و اقتصادي دو کشور، سطح مناسبات دو جانبه ايران و اتيوپي به گونه شايستهاي رشد کرد تا اين که آقاي تاميرات لاينه نخست وزير پيشين اتيوپي در زمان رياست جمهوري حضرت آيت ا... خامنهاي به تهران سفر کرد. در جريان اين سفر، نخستين قراردادهاي اقتصادي دو کشور در زمينه همکاريهاي نفتي، فولاد و مصالح ساختماني به امضا رسيد؛ البته مناسبات اقتصادي ايران و اتيوپي به تبع روابط سياسي دوجانبه، با برکناري دولت سرهنگ منگيستو هايله ماريام و روي کار آمدن دولت موقت آقاي ملس زنادي در اين کشور رشد بيشتري يافت و با آغاز دوران رياست جمهوري آقاي نگاسو گيدادا بهتر شد تا اينکه نخستين اجلاس کميسيون همکاريهاي مشترک دو کشور در 26 بهمن ماه 1378 در شهر آديس آبابا برگزار شد. در جريان اين اجلاس، هياتهاي نمايندگي تجاري و صنعتي ايران و اتيوپي مصمم شدند تا به منظور شناخت هرچه بهتر دو طرف از وضعيت اقتصادي و ظرفيتهاي خالي همکاري با يکديگر، به تبادل اطلاعات بازرگاني و هياتهاي کارشناسي بخش خصوصي اقدام کنند. اندکي بعد آقاي آشالوهايله رئيس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن اتيوپي در ديدار با مهندس خاموشي، همتاي ايراني خود در تهران تاکيد کرد که بانک مرکزي اتيوپي براي واردات مواد شيميايي و منسوجات و ماشين آلات از ايران، اسناد اعتباري تاجران اتيوپيايي را تأييد خواهد کرد. با اعطاي اين تسهيلات، نخستين محموله کاميونهاي ولوو F21 شامل 50 دستگاه کاميون ساخت شرکت ايران کاوه به ارزش 3/5 ميليون دلار به اتيوپي صادر شد. از سوي ديگر، دو کشور ارتباطات تجاري خود را در مورد خريد ساير اقلام مانند خشکبار، فرآوردههاي نفتي، مواد آلي، فرآوردههاي غذايي و مصنوعات فلزي توسعه دادند. دومين اجلاس کميسيون همکاريهاي مشترک ايران و اتيوپي، اندکي قبل در دي ماه 1380 در تهران برگزار شد و در خلال آن يادداشت تفاهم همکاريهاي علمي و فني دو کشور به امضا رسيد. براساس اين يادداشت تفاهمها، ايران و اتيوپي متعهد شدند که در زمينه کشاورزي، دامپزشکي، راديو و تلويزيون، بهداشت و درمان، توسعه جهانگردي، تشويق سرمايه گذاري گردشگري و بانکداري با يکديگر همکاري کنند. از سوي ديگر، کارشناسان دو طرف موظف شدهاند که راهکارهاي همکاري دوجانبه براي احداث کشتارگاههاي صنعتي و صنايع پايين دستي، طراحي کارخانههاي نيشکر، پودر شير و آب پنير و همچنين خط صنعتي نمک طعام و استحصال روغن از دانههاي گياهي را ارزيابي کنند. طي سالهاي اخير، لوازم و ظروف پلاستيکي، قير، موم، پارافين، گوگرد، پارچه، مخمل، بيسکويت و آدامس، لبنيات، سينک ظرفشويي، کشمش، برگه زردآلو، خشکبار، مبلمان چوبي، رزين، شيشه، فولاد ممزوج، کفشهاي ضد آب، ساچمه خودکار، ماشينآلات و قطعات يدکي، فنر، قلاب، چنگک و ساير مصنوعات فلزي مهمترين توليدات ايراني بودهاند که به اتيوپي صادر شدهاند. در اين مدت، حجم واردات ايران از اتيوپي بسيار ناچيز بوده و بيشتر شامل برخي قطعات ماشينآلات و خودرو شده است. چنين به نظر ميرسد که دو کشور افزون بر تقويت مناسبات اقتصادي گذشته بايد براي توسعه صادرات خدمات فني و مهندسي، به ويژه در زمينه سدسازي، راهسازي، احداث نيروگاههاي گوناگون، زه کشي انهار کشاورزي و توسعه سازههاي فلزي گامهاي جديتري را بردارند. در بُعد روابط تجاري و اقتصادي ميان دو کشور، کوششهاي فراوان ديگري به عمل آمده و سعي شده تا امکانات و ظرفيتهاي اقتصادي جمهوري اسلامي ايران به تاجران و بازرگانان اتيوپيايي شناسانده شود و زمينه لازم به منظور همکاري و ارتباط ميان بخشهاي خصوصي دو کشور پديدآيد (اتيوپي، بخش هفتم، ص89 ـ 95). منابع و مآخذ
1. ابن عبد ربه، عقد الفريد، ج 2. 2. اتيوپي. 3. جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج 1. 4. دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 6. 5. سيره ابن هشام، ج 1. 6. طبقات ابن سعد، ج 1و3. 7. لغتنامه دهخدا، ج 19. 8. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 4. 1 محقق و مدرس حوزه و دانشگاه. 2. مقاله بازارشناسي افريقا، بخش چهارم، جمهوري فدرال اتيوپي، گردآوري و ترجمه از کامران نرجه؛ اتيوپي(مباحث کشورها و سازمانهاي بينالمللي / 41) تنظيم و گردآوري: رضا ابهري و محمدرضا الموتي، ص1ـ4. 3. براي توضيحات بيشتر، ر.ک: مقاله گفتمان تاريخي مسلمانان اتيوپي، نوشته دکتر حسين احمد(استاديار دانشگاه آديس آبابا) ترجمه محمدحسين مظفري، و نيز روزنامه آديس زمن Addis Zaman بين سالهاي 1974 ـ 1993 و نيز مقالههاي تحقيقاتي پيرامون تاريخ سياسي اتيوپي که از سال 1970 به بعد منتشر شده است و نيز هدهد، گزارش ويژه اتيوپي 98، سال دوم، ش 20، بهمن 1377، محمدحسين مظفري، رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران ـ آديس آبابا.