نيم‏نگاهي‏به‏رمان‏ديني؛توانايي‏هاوكاستي‏ها - نیم ‏نگاهی‏ به‏ رمان ‏دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نیم ‏نگاهی‏ به‏ رمان ‏دینی - نسخه متنی

مهدی‏ خاکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









نيم‏نگاهي‏به‏رمان‏ديني؛توانايي‏هاوكاستي‏ها

مهدي‏خاكي

1. دين و هنر،

هردو ريشه در فطرت انسان ها دارند، از اين رو پيوندي ناگسستني ميان آنها وجود دارد كه در طول تاريخ هنر و دين به چشم مي‏خورد. شايد به همين دليل است كه برخي گفته‏اند: «ميان هنر و هنر ديني تفاوتي وجود ندارد». اما به نظر مي‏رسد از ميان شيوه‏هاي مختلف هنري، داستان و رمان نزديكي بيش‏تري با دين دارد.

2. بخشي از متون مقدس مذهبي،

تجربه‏هايي ديني هستند كه در قالب داستان ارائه شده‏اند؛ گرچه اين داستان‏ها با تعاريف مدرن از داستان، تفاوت‏هايي دارند، ولي بخشي از اين تفاوت‏ها، ماهوي نبوده و به شرايط خاص زماني باز مي گردد. نخستين تفاوت در اين ميان، كوتاه بودن داستان‏هاي ديني است كه اگر نگاه ساده انگارانه‏اي به آن داشته باشيم، امكان خلق رمان ديني را نفي مي‏كند، البته اين كوتاه بودن، به محدوديت امكانات نوشتاري و شيوه‏ي زيست مردمان هزاره‏هاي پيشين ربط دارد؛ شيوه‏ي زيستي‏كه «اوقات فراغت» در آن، واژه‏اي بيگانه به شمار مي‏رفت.

3. رمان ابزار انتقال تجربه‏هاي عميق است.

هركدام از پديده‏هاي هنري، از نظر زماني و مفهومي، بخشي از ذهن مخاطب را به خود اختصاص مي‏دهند. رمان از نظر زماني و مفهومي، بيش‏ترين درگيري را با ذهن دارد. و به همين دليل ابزار مناسبي براي انتقال تجربه‏هاي‏عميق‏تر است و چه تجربه‏اي عميق تر از تجربه‏ي ديني!

4. رمان، عرصه‏ي تضاد دايمي ميان شخصيت‏ها است.

گام‏هاي اوليه‏ي دينداري نيز، از تعارض ميان «نفس امّاره» و «نفس لوّامه» آغاز مي‏شود؛ لذا دين به فرارفتن از ساختارهاي رايج نظر داشته و خداوند متعال در قرآن مي‏فرمايد: «ويضع عنهم اصرهُم و الاغلال التي كانت عليهم»1. هنر، بويژه رمان نيز با همين هدف شكل يافته است و رمان ديني مي‏تواند ـ در زمانه‏ي گمگشتگي‏ها و جاهليتِ نوينِ قرن تكنيك و پيشرفت‏هاي دانش مادي ـ انسان‏هايي كه راه را گم كرده‏اند، به سر منزل مقصود راهنما باشد و تصويرگريِ پيامدهاي دردناك دورشدن انسانها از مسير فطرت، مي‏تواند بخشي از اين راهنمايي را برعهده داشته باشد.

5. رمان ديني،

فقط رماني نيست كه به سرگذشت زندگي صالحان، بويژه پيامبران نظر داشته باشد، بلكه رمان ديني مي‏تواند تعارض ميان زندگي صالحان و گمراهان را به تصوير بكشد، تا مخاطب براساس فطرت خود، قضاوت كند. بنابراين «پيش‏داوري» نمودن، از ارزش هنريِ رمان مي‏كاهد و ارتباط هنر با مخاطب را دچار مشكل مي‏كند. چه ضرورتي دارد كه در بازنويسي ماجراي زندگي پيامبران، به نام آنها نيز اشاره كنيم ؟ « سفر به دشت ستارگان » رماني از «پائولوكوئيلو» است كه قصدِ به تصوير كشيدن زندگي حضرت موسي عليه‏السلام را دارد، اما بدون اينكه عنوانِ دينيِ رياكارانه‏اي بر اين رمان و شخصيت‏هاي آن بگذارد، خواننده را با تجربه‏هاي آن پيامبر عزيز آشنا مي‏سازد. اما از سوي ديگر رمان‏هايي غير ديني وجود دارند كه با نسبت دادن خود به مذهب، سعي در مخفي سازي ضعف هنري خود دارند. ادبيات ديني، منحصر به داستان‏هايي نيست كه با « يكي بود يكي نبود، غير از خدا هيچ كس نبود » آغاز شود، بلكه ادبياتي است كه در ذات خود، مروّج توحيد باشد.

6. رمان ديني در بهترين وضعيت،

متّكي بر تجربه‏هاي ديني بوده و با قصّه‏هاي ديني‏اي كه مبتني بر تجربه‏هاي وحياني است، فاصله دارد. البته وحي مبتني بر «ديالوگ» است، گفت‏وگوهايي كه گاهي به دليل عاشقانه بودن، با هدف استمرار ارتباط عاشق و معشوق ادامه مي يابند، آن جا كه خداوند متعال از حضرت موسي عليه‏السلام سؤال مي‏كند: «آن چيست در دست راست تواي موسي؟ گفت: اين عصاي من است، كه بر آن تكيه مي‏كنم و با آن براي گوسفندانم برگ درختان را فرو مي‏ريزم.»2 رمان نيز انباشته از چنين ديالوگ‏هايي است كه از دانش رايج فاصله دارد. « قصه‏ي عشق نه در حوصله‏ي دانش ما است.»

7. تجربه‏هاي وحياني،

بر بالارفتن از درجات حجاب حق و ادراكِ كم واسطه‏تر استوارند. بنابراين، نويسنده‏ي رمان ديني نيز بايد به فرارفتن از «ظاهر روابط و روابط ظاهري » بينديشد. رمان ديني نبايد در اسطوره‏هاي ديني، كه در صورت تنزل يافته‏ي دين هستند، باقي بماند. «ما هذا الاّ اساطير الاوّلين..»،3 دين را نمي‏توان به يك رويداد تاريخي تنزل داد، تا رمان ديني نيز به نوشتن خاطره‏هاي اين رويداد، محدود شود.

8. رمان ديني، تعارض «بدي و خوبي» را باز مي‏تاباند.

امّا اين تعارض فقط مختص انسانها نيست، ولي بيش‏تر، در ذهن آدم‏ها جريان دارد. در رمان ديني، خير و شرّ به وفاق نمي‏رسند، بلكه چهره‏ي نفاق ترسيم مي‏شود.

9. انسان مبناي رمان است.

همان انساني كه فرشتگان به دليل انتقاد از آفرينش وي، مورد سرزنش قرار گرفته و مجبور به سجده‏ي وي شدند. حضور انسان در عرصه‏ي كائنات، تهي از معنا نيست، حتي اگر اين حضور، سرخ، خونين و پرحُزن باشد. شايد پرده‏ي اول زندگي انسان، همان است كه ملايك مي‏گويند ؛ يعني فساد و خون ديزي، ولي پرده‏ي دوم، نمايش ديگري است كه عبارت از كمال انسان باشد، بنابراين، رنج ما، حضور و هبوط ما، خون و فساد، به همان بها و معنايي است كه خداوند مي‏داند و ملايك از آن بي خبرند. انسان از اسماي الهي خبر دارد و رمان‏نويس، پس از پيامبران و شاعران، باخبرترينِ انسان‏ها از اين اسامي است، البته اهميت انسان از ديد دين، با اومانيسم تفاوت دارد.

10. زمان در داستان ديني،

اهميتي كم رنگ دارد؛ زيرا حضور، امر فراتاريخي ( قدسي و الهي) و محرك اصلي اين قصه‏ها بوده و آنها بدون چنين نسبتي، فاقد معناي وحياني هستند، البته چهره‏ها در سطوح و مراتبي منكشف مي‏شوند؛ به صحنه و پرده مي‏آيند و ايفاي نقش مي‏كنند. تاريخ عصر حاضر، تاريخ سياسي ـ اجتماعي است، اما در افق وحياني؛ تاريخ، تاريخ وجود است و به گونه‏اي قدسي مكاشفه مي‏شود. تاريخ از نگاه مكاشفه‏ي وحياني، همواره رخدادي به مراتب فراتر و داراي قلمرويي بسيار وسيع تر از چشم‏انداز تنگ و اعتباري عصر جديد است.


1. الأعراف (7)، آيه‏ي 157.

2. طه (20)، آيه‏ي 17 و 18.

3. آيه‏ي شريفه‏ي فوق به شكل‏هاي مختلفي تحت عناوين «قالوا اساطير الاولين»، «إن هذا إلاّ اساطير الأولين»، «ما هذا إلاّ اساطير الأوّلين» و «قالوا اساطير الأوّلين» آمده است.قلم (68)، آيه‏ي 15؛ مطفّفين (83)، آيه‏ي 13؛ انعام (16)، آيه‏ي 25؛ انفال (8)، آيه‏ي 31؛ مؤمنون (23)؛ آيه‏ي (83)؛ نحل (37)، آيه‏ي (68)؛ احقاف (48) آيه‏ي 17 و 24؛ النور (25)، آيه‏ي 9.

/ 1