گفتمان اصلاح و تحوّل حوزه در دههي 40
مقصود رنجبر اصلاح و ساختار حوزههاي علميه، يكي از دغدغههاي اصلي مراجع، روحانيون و مردم بوده است. از ديرباز مراجع بزرگ تقليد، با مشاهدهي نابسامانيهاي موجود در حوزه به دنبال ريشهيابي و از ميان بردن آن نابسامانيها بودهاند و همواره اين مسأله را گاه به صورت خصوصي و گاه به صورت عمومي با روحانيون در ميان ميگذاشتند.يكي از اهداف و برنامههاي اصلي آيتاللّه العظمي بروجردي(ره) در واقع رفع همين نابسامانيها بوده است. عوامل مختلفي در اين احساس ضرورت اصلاحات حوزه، مؤثر بوده است كه ميتوان آن را به عوامل سياسي، فرهنگي و اقتصادي تقسيمبندي كرد. از لحاظ سياسي ميتوان به مواردي همچون ارتباط روحانيون در دورههاي مختلف با حكومت قاجاريه و پهلوي و چگونگي مواضع سياسي روحانيون، و همچنين رابطهي روحانيون و حوزههاي علميه با احزاب فعال سياسي و... اشاره كرد كه بر ضرورت اين تغييرات و اصلاحات تأكيد مينمود. و از لحاظ فرهنگي، تأسيس دانشگاهها و توسعهي آنها و روشهاي جديد مراكز آموزشي، آشنايي با فرهنگ غربي، شكلگيري نهادهاي فرهنگي مختلف در مقابل حوزههاي علميه، از ديگر عوامل مؤثر در اين زمينه بودهاند.عامل مهم ديگري كه نارضايتي بسياري از مراجع و روحانيون را به دنبال داشت، ساختار دروني حوزهها بود كه بخش عمدهي معضلات حوزههاي علميه از آن ناشي ميشد كه به بحث آن خواهيم پرداخت.در عين حال موانع بسيار جدّياي در درون حوزههاي علميه، جهت اصلاحات وجود داشت كه در واقع عامل اصلي ركود حاكم در حوزهها و عدم تحوّل در ساختار و برنامههاي حوزه، بوده است؛ بنابراين در درون حوزه، همواره دو نيرو در مقابل يكديگر قرار داشتند: يكي نيروهاي تحوّلگرا و ديگري نيروهايي كه بر تداوم وضع موجود تأكيد ميكردند.اصلاحطلبان همواره افرادي بودند كه به دنبال متناسب كردن حوزه با تحولات سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه و پيشرفتهاي تمدن بشري بودهاند. ـ البته اين جريان به اين نيرومندي و عميق كه در اين جا توصيف ميشود نبوده است ـ و در مقابل آنها، برخي ديگر از علما بودهاند كه هدفشان حفظ شكل و محتواي حوزههاي علميه است تا آنها را از هرگونه تحوّلي مصون دارند. در واقع از ديدگاه اين دسته از حوزويان، تمام مظاهر موجود در حوزههاي علميه ـ از شكل و ساختار آن گرفته تا مضمون و محتواي آن ـ همگي مقدس و غيرقابل تغيير هستند. البته هر يك از اين جريانات و نيروها، داراي مباني فكري و فقهي عميق و گستردهاي هستند كه بايد آنها را در جاي ديگر مورد بحث و بررسي قرار داد.1. ديدگاههاي درون حوزوي
اين ديدگاهها با وجود دارا بودن سابقهي تاريخي طولاني، از زمان تأسيس حوزهي علميه قم، توسط آيتاللّه العظمي حائري يزدي(ره)، تنها از دوران مرحوم آيتاللّه العظمي بروجردي بدين سو مورد بررسي قرار خواهند گرفت.از زمان مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، يكي از مسايل اصلياي كه ذهن ايشان و بسياري از علماي برجستهي حوزه را به خود جلب كرده بود، مسألهي وضعيت دروني حوزه و چگونگي همگامي آن با دانش و مقتضيات زمانه بود؛ به همين دليل ايشان اهتمام زيادي در اصلاحات حوزه داشتند.بنابراين، آيتاللّه العظمي بروجردي(ره) عزم خود را براي احياي دوبارهي حوزه به كار بست، چرا كه در زمان رضاخان حوزههاي علميه، به ويژه حوزهي علميهي قم ضربههاي سنگيني را متحمل شده بود و ايشان وقت خود را مصروف جبران خرابيهاي گذشته كردند؛ در نتيجه مهمترين اقدام ايشان، تثبيت و سر و سامان دادن مجدد حوزهي علميهي قم بود. با تشرف آيتاللّه بروجردي حوزهي علميهي قم رونق دوبارهاي گرفت. با وجود اين در همان زمان هم زمزمههاي ضرورت اصلاحات در حوزه بلند شده بود؛ ولي آن چه كه به طور جدّي تحت عنوان ضرورت اصلاح در حوزهي علميه در ميان علما و فضلا مطرح شد، مربوط به دوران پس از وفات آيتاللّه بروجردي و به ويژه پس از آغاز نهضت امام خميني(ره) بود.با اين وجود، انديشههاي اصلاحي دربارهي حوزه از همان زمان مرحوم آيت اللّه العظمي بروجردي مطرح بود. و برخي نيز معتقدند در دورهي زعامت ايشان عدهاي از طلاب به دنبال اصلاحات در حوزه و نظم بخشيدن به امور حوزوي بودند. از نظر اين گروه در آن دوره هيچگونه نظم و برنامه و معيار و ملاك خاصي براي گزينش و تحصيل طلاب وجود نداشت، در نتيجه افراد و عناصر ناصالح و غيرشايسته در حوزه نفوذ ميكردند و به لحاظ عدم ارزيابي از تحصيلات آنها به حضور خود در حوزه ادامه داده و در واقع از مزاياي حوزه استفاده ميكردند. لذا به همين دليل، اين دسته از طلاب خواهان اصلاحاتي؛ از قبيل ادارهي حوزه و تشكيل هيأت اداري، نحوهي پرداخت شهريه، صدور كارت به طلاب، و برگزاري امتحانات و تنظيم برنامههاي درسي مشخص، برگزاري امتحانات منظم، نحوهي ارتقاي درسي طلاب، تشكيل مدارس حوزوي و تدريس زبان انگليسي، انتشار مجله براي طلاب و امور ديگر در حوزه بودند.اين دسته از علماي نوگرا معتقد بودند كه سازماندهي و شرايط فعلي روحانيت جوابگوي نيازهاي جديد طلاب نيست و لازم است كه اصلاحات گستردهتري با عنايت به شرايط و مقتضيات زمان، در حوزه و در ميان روحانيت انجام پذيرد. ضرورت چنين اصلاحاتي، موجب گرديد كه در اواخر دههي بيست، هيأتي از طرف علماي قم تشكيل گردد تا به تشكيلات حوزهي علميه و روحانيت سامان داده و موضوع اصلاحات را در حوزه دنبال كند.علي دواني معتقد است كه اصلاح و سازماندهي حوزه در آن دوره، «حياتي» تلقي ميشد.(1) با وجود اين كه در اين زمينه جلسات متعددي تشكيل شد و رايزنيهاي مختلفي با مرحوم آيتاللّه بروجردي صورت گرفت، باز اين اصلاحات در زمان ايشان شروع نشد. برخي علت ناكامي اصلاحات در دورهي ايشان را اين مسأله ميدانند كه اطرافيان آيتاللّه بروجردي اين گونه تلقين كرده بودند كه اين اصلاحات ميتواند موجب كنار زدن ايشان از زعامت حوزه شود، به همين دليل ايشان با اين اصلاحات مخالفت ميكردند(2) و البته خود مرحوم بروجردي آيت الله العظمي اين قبيل اصلاحات را در حوزه ضروري ميدانستهاند، ولي زمان را مناسب اين كار نميدانستهاند.(3)برخي از زاويهي ديگري، دورهي مرحوم آيت الله العظمي بروجردي را مورد تحليل قرار ميدهند و مهمترين دستاورد ايشان را، كادرسازي ميدانند كه بعدها در راه پيروزي انقلاب اسلامي مؤثر بودند. از اين نظر در دورهي مرجعيت آيتاللّه العظمي بروجردي... . بنياد شبكهي روحانيت در گسترهي جغرافيايي ايران به حدّ چشمگيري افزايش يافت. در واقع بيشترين عامل تأثيرگذار بر توسعهي اين شبكه، تمركز زعامت و مرجعيت در آيتاللّه العظمي بروجردي بود؛ نتيجه آني اين تمركز، سيل ارسال وجوهات شرعيه به مركز بود كه از يك سو باعث افزايش پرداخت شهريه به طلاب و رونق طلبگي گرديد و از سوي ديگر، باعث افزايش تأسيس مدارس ديني و مراكز مذهبي شد. پيامد هر دو مورد مذكور، افزايش چشمگير تعداد روحانيون در كشور بود.(4) اين شبكهي عظيم روحانيت كه در دوران مرحوم آيت الله العظمي بروجردي گسترش يافته بود، بيشتر خود را وقفِ وظايف ديني روحانيت كرد. در واقع آيت الله بروجردي با تسهيل رشد نهادهاي مذهبي، موجب گسترش كمي و كيفي روحانيون شد، و امام راحل هم به آن روح سياسي بخشيد و از قوه به فعل در آورد.(5)خط مشي سياسي مرحوم آيت الله العظمي بروجردي هم دراين زمينه بسيار اثر گذار بود و با وجود اين كه هيأت حاكم از نزديك، بر اقدامات و فعاليتهاي گسترده ايشان نظارت داشت، ولي از آن جا كه رويكرد عمومي آيت الله العظمي بروجردي دوري از سياست بود، نظام حاكم خطر جدي از ناحيهي رشد اين شبكه احساس نميكرد. تعامل آن مرحوم و حاكميت بر عدم مداخله گذاشته شده بود.(6)خط مشي سياسي مرحوم آيت الله العظمي بروجردي هم بر اين مبنا استوار بوده است كه معظمله احياي حوزه را ـ پس از سركوب رضاخاني ـ مهمتر از هر امر ديگري ميدانستهاند، در نتيجه ايشان به مدارا با رژيم شاه ميپرداختند. در ضمن، بسياري بر اين باورند كه اصولاً آيت الله بروجردي از لحاظ شخصيتي، به دنبال آرامش و اعتدال بوده است و به همين دليل مدارا با رژيم شاه را بر مبارزه ترجيح ميداده است و اين امر در بعضي مواقع، موجب پيدايش اختلاف ميان ايشان و امام راحل ميشده است.(7) البته خط مشي كلي ايشان بر عدم مداخله در امور سياسي بود. به هر حال در دورهي مرحوم آيت الله بروجردي بحث مربوط به اصلاح حوزه مطرح بوده، ولي در عمل چندان به توفيقاتي دست نيافته است.پس از ارتحال آيت الله بروجردي بحث اصلاح در حوزه به صورت جدّيتري مطرح شد و در عين حال ابعاد جديدي هم پيدا كرد و عدّهي زيادي از طلاب ـ كه عمدهي آنها طلاب و روحانيون انقلابي واز شاگردان حضرت امام بودند ـ طرح اصلاح حوزه رامطرح كردند و محورهاي مختلفي را مورد تأكيد قرار دادند. در آن مقطع زماني طرح جدّي اصلاح حوزه كاملاً داراي ابعاد سياسي بود و كتابي با عنوان «بحثي دربارهي مرجعيت و روحانيت» نيز در همين مقاطع منتشر شد كه از اين جهت كتاب مهمي محسوب ميشد. همچنين درهمين ايام، نشرياتي؛ هم چون «بعثت» و «انتقام» منتشر شد كه برخي از مقالات آن به مباحث دروني و ضرورت اصلاحات در حوزه ميپرداخت. مجلهي «مكتب اسلام» هم از همين ايام شروع به انتشار كرد كه يكي از محورهاي اصلي مجله، نارساييهاي دروني حوزه بود. در اين آثار به طور كلي دربارهي حوزه مطالبي مورد توجه بود كه محورهاي اصلي آنها ضرورت اصلاحات در حوزه بود.2. ساختار حوزه
يكي از مهمترين مباحثي كه همواره از سوي اصلاحطلبان حوزه، مورد توجه قرار داشت، ساختار و سازماندهي روحانيت بوده است. و همچنين نحوهي ادارهي حوزهي علميه قم و چگونگي مديريت آموزشي و مالي طلاب، همواره مورد انتقاد بوده و بسياري از علما و روحانيون از وضع حاكم بر حوزههاي علميه ناراضي بودهاند. در آن شرايط، نحوهي مديريت حوزه كاملاً سنتي و مبتني بر ساخت مرجعيت بود و مرجعِ تامه، ادارهي تمام امور حوزه را بر عهده داشت و از طريق اطرافيان خود، به رتق و فتق امور حوزه ميپرداخت.به همين دليل تا حد زيادي سلايق فردي و خواست اطرافيان مراجع، شيوهي ادارهي حوزه را تعيين ميكرد؛ و دراين ميان خبري از قانون ـ نوشته يا نانوشته ـ تشكيلات منظم، نهادهاي ادارهكننده و افراد صاحب صلاحيت براي اين منظور، نبود. اين وضع، نابسامانيهاي مختلفي را در حوزه به وجود ميآورد و بر تمامي ساختار حوزه ـ از نهاد حوزه گرفته تا طلاب مشغول به تحصيل در حوزه ـ تأثير ميگذاشت و در عين حال مفاسد مختلفي نيز در پي داشت. از بين رفتن منابع مادي و انساني، عدم مديريت مطلوب نيروهاي حوزوي براي گرفتن نتيجهي بهتر، نفوذ عناصر ناصالح در لباس و كسوت روحاني، عدم نظارت بر تحصيل طلاب، بيبرنامگي در توزيع شهريه و امكانات رفاهي ديگر، عدم ارزيابي مطلوب از كيفيت تحصيلي، نفوذ برخي عوامل و عناصر ناصالح در بيوت مراجع، از جمله نارساييهاي اين سيستم بود. در يكي از شمارههاي نشريهي بعثت در اين باره آمده است: «ما صميمانه از مراجع بزرگوار و زعماي عاليقدر حوزه ميخواهيم تا وقت نگذشته است از مرحلهي لفظ تجاوز كرده، علي رغم موانعي كه اغلب آنها خيالي است، با شهامت هر چه بيشتر عملاً دست به كار اصلاحات شوند و اصلاحاتي وسيع و دامنهدار در زمينههاي تحصيلي، تبليغي، رشتهي تخصصي، تحديد لباس، امتحان ورودي، رسيدگي كامل به وضع طلاب، تحديد غيبتها، تعيين وقت منظمي براي شروع و تعطيل درسها، بناي ساختمانهاي مجهزي به منظور تدريس، تغيير كتابهاي درسي و رسيدگي به وضع اخلاقي محصلين، تراكم بودجه در يك جا، توزيع شهريه به وضع مطلوب و متناسب، طرد اشخاص نالايق و گاهي مخرّب و مفسد و صدها مسالهي ديگر...انجام دهند.»(8)موارد فوق همگي ناشي از نارسايي ساختاري و سازماني در حوزهي علميه از نگرش مبتني بر شخص محوري است كه شهيد مطهري در اين باره در مقالهي مهم «سازمان روحانيت» مينويسد:«ابتدا چنين به نظر ميرسد كه صلاح و فساد اجتماع بزرگ يا كوچك، منحصرا بستگي به صلاح و عدم صلاح افراد آن اجتماع و بالاخص زعماي آنها دارد؛ يعني فقط افرادند كه همهي مسئوليّتها متوجه آنها است، بسياري از افراد اين چنين فكر ميكنند و بر اين پايه نظر ميدهند. اين دسته از افراد هنگامي كه متوجه برخي مفاسد اجتماعي ميشوند، چارهي كار را در زعيم صالح ميدانند... .اما كساني كه بيشتر و عميقتر مطالعه كردهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه تأثير و اهميت سازمان و تشكيلات اجتماعي، از تأثير و اهميت زعما بيشتر است... . اگر فرض كنيم زعماي صالحي در رأس سازمانهايي قرار بگيرند كه داراي نواقصي هستند، [ كار آنها نتيجهي چنداني نخواهدداد]».(9)شهيد مطهري در آن دوره به اين نتيجه رسيد كه مشكل اساسي حوزه، از فقدان تشكيلات و مسايل مالي آن نشأت ميگيرد. به همين دليل ايشان و ديگر اصلاحطلبان، از هر گونه نظمي در حوزه استقبال كرده و هرگونه تشكيلات منظم در حوزه را به فال نيك ميگرفتند و حتي بر ضرورت تشكيل چنين محافل منظم در حوزه، تأكيد ميكردند. در يكي از شمارههاي نشريهي بعثت در اين باره آمده است: «تشكيلات، محور تمامي پيشرفتهاي بشر بوده است و اسلام نيز در چهارده قرن پيش، بر اهميت اجتماع و تقويت روابط و پيوندهاي اجتماعي و مشورت در امور، و تعاون در راه هدفهاي عاليهي انساني سفارش كرده است و در حال حاضر روح تشكيلات و همكاري در كالبد خشك روحانيت دميده شده و مخصوصاً طبقهي جوان بياندازه از كارهاي اجتماعي، هماهنگي و همكاري، استقبال ميكند و در اين زمينه گامهاي بلندي در راه ايجاد تشكيلات مناسب با وضع روز برداشته شده است.(10)براساس اين قبيل ديدگاهها و فقدان تشكيلات در حوزهها، ضربات مهلكي بر پيكر روحانيت وارد شده كه در آن صورت تجديد سازمان روحانيت يك ضرورت اساسي به شمار ميرفت. به طور كلي در آن زمان حوزههاي علوم ديني واقعاً فاقد كوچكترين تشكيلاتي بودند و همانطور كه شهيد مطهري ميگويد: براساس تفكر «شخص محور» اداره ميگشتند، ولي نارساييهاي موجود در حوزه، خطاي اين برداشت را نشان ميداد. البته در همان حال كه بسياري از روحانيون و علما طرفدار اصلاحات بودند، تنها عدهي معدودي به تفكر ساختاري رسيدند و افراد زيادي به فكر ايجاد ساختار متمركز براي مديريت حوزه نبودند؛ و حتي شهيد مطهري هم كه بر ضرورت اصلاحات ساختاري و اهميت سازمان دهي در اصلاح امور حوزه تأكيد ميكردند، به تحول ساختاري نميانديشيدند.3. نظام مالي حوزه و روحانيت
يكي از مهمترين مسايل و معضلاتي كه همواره حوزههاي علميه با آن روبرو بوده و بسياري از علماي طرفدار اصلاحات از وضعيت آن ابراز نارضايتي ميكردند، نظام مالي حوزه و نحوهي تأمين نيازها، منابع و هزينههاي مالي حوزه بود.مسألهاي كه شهيد مطهري آن را «علت العلل همه خرابيها»(11) نام نهاده، و از سوي عدهاي از اصلاح طلبان مورد تأكيد واقع ميشود، نحوهي تأمين نيازهاي مالي حوزه، منابع تأمين، راههاي صرف و هزينهي آنها و چگونگي توزيع شهريه است كه همگي داراي نارساييهاي جدّياي هستند كه اين امر عامل بسياري از مشكلات و معضلات ديگر است.شهيد مطهري در تحليل اين مسأله، به چند مورد محوري اشاره ميكند: ايشان ضمن بر شمردن ديدگاههاي موجود در مورد چگونگي تأمين معاش روحانيون و هم چنين منابعي كه در اين زمينه موجود است، تصريح ميكند: «در حال حاضر يگانه بودجهاي كه عملاً سازمان روحانيت ما را ميچرخاند و نظام روحاني ما روي آن بنا شده و روحانيت ما طرز سبك سازماني خود را از آن دريافته و تأثير زيادي در همه شؤون ديني ما دارد، سهم امام(عليهم السلام) است».(12)مرحوم مطهري با بر شمردن نقاط قوت سهم امام؛ هم چون اتكاي صرف آن بر عقيده و ايمان مردم، مستقل بودن از دولت و دستگاههاي دولتي و رسمي، قدرت زياد نهاد روحانيت، به نقطهي ضعف آن نيز اشاره كرده و ميگويد: «روحانيت ايران به لحاظ وابستگي به سهم امام اجبار و الزامي ندارند كه از دولتها اطاعت كنند، اما ناگزيرند سليقه و عقيدهي عوام را رعايت كنند و حسن ظن آنها را حفظ نمايند. غالب مفاسدي كه در روحانيت شيعه هست از همين جا است»(13).شهيد مطهري معتقد است كه اين وضع ـ يعني اتكاي روحانيون به مردم ـ موجب عوامزدگي آنان شده و در عين حال كه به روحانيت قدرت ميدهد، حُرّيت را از آنان گرفته و مانع از بروز نوآوري در نهاد و انديشهي روحانيت ميشود. چرا كه روحانيت بايد از تودهي مردم كه در عين دينداري، جاهل، منحط و بيخبرند و در نتيجه مخالف اصلاحاتند، پيروي كند. ايشان در همان حالي كه اين اتكا را موجب عوامزدگي ميداند، فقدان سازمان و سامان مناسب براي هزينهي همين بودجه را هم موجبات نقايص بزرگ ديگري دانسته و ميگويد:«روحانيت ما، در اثر عوامزدگي نميتوانند پيشرو باشند و از جلوي قافله حركت كنند و آنها مجبور هستند هميشه در عقب قافله حركت كنند... . حكومت عوام، منشا رواج بيحد و حصر ريا، مجامله، تظاهر و كتمان حقايق و آرايش قيافه و پرداختن به هيكل و شيوع عناوين و القاب بالا بلند در جامعه روحانيت ما شده كه در دنيا بينظير است. حكومت عوام است كه آزاد مردان و اصلاحطلبان روحانيت ما را دلخون كرده و ميكند.»(14)شهيد مطهري راه اصلاح عوامزدگي را سامان دادن به آن برشمرده و ميگويد: «راه اصلاحش منحصرا سازمان دادن به اين بودجه است از راه ايجاد صندوق مشترك و دفتر و حساب و بيلان در مراكز روحانيت، به طوري كه احدي از روحانيون مستقيما از دست مردم ارتزاق نكنند. هركس به تناسب خدمتي كه انجام ميدهد، از آن صندوق كه در اختيار مراجع و روحانيون طراز اول حوزههاي علميه خواهد بود، معاش خود را دريافت كند».(15)شهيد مطهري در عين حال نظر بعضي از افراد در مورد اتكاي صرف به ايمان و تقواي حوزويان را رد كرده و معتقد است: تا زماني كه سازمان به وجود نيايد، نميتوان با اتكاء به تقوا محيطهاي روحاني اين وضع نابسامان را سروسامان بخشيد: «ما معترفيم كه هيچ چيز جاي تقوا و ايمان را نميگيرد، ولي از طرف ديگر بنا نيست كه ايمان و تقوا را جانشين همه چيز بدانيم، زيرا از هر چيز فقط اثر خودش را بايد در انتظار داشت... . نظم و انضباط و تشكيلات هم يكي از اصول مقدس زندگي بشري است. اگر ميبينيم كه معنويت و ايمان، بعضي از مفاسد بينظمي و بيانضباطي را از بين برده، بايد توجه داشته باشيم كه بينظمي و بيتشكيلاتي معيشت روحانيون، به مقياس بيشتري اركان ايمان و معنويت را متزلزل كرده ومحيط فاسدي به وجود آورده است».(16)همان طور كه ملاحظه ميكنيم، شهيد مطهري در آن شرايط حساس، يك ديدگاه انقلابي دربارهي سازمان روحانيت داشته كه با توجه به شرايط حاكم، ميتوان گفت بينظير است و يا حداقل بيان شجاعانهي آنها ـ به صورتي كه ايشان مطرح كرده ـ بينظير ميباشد. اما اين كه عدم نوآوري در روحانيت را صرفا به خاطر اتكاي به سهم امام (عليهمالسلام) بدانيم، نميتواند قابل قبول باشد. و اصولاً اين كه روحانيون تابع عوام الناس هستند، جاي بحث دارد.به طور كلي، نميتوان از راكد شدن عناصر دروني نهاد روحانيت، انگيزههاي تحصيل و تدريس، متون آموزشي، اهداف تربيت روحانيون، روشهاي تدريس و تحصيل در حوزهها غفلت كرد و آن را تنها به گردن «سهم امام» انداخت. اگر سهم امام ـ و به تعبير شهيد مطهري ـ فقدان سازمان مناسب براي سهم امام، عوارض و آثار منفي داشته باشد در جاي ديگر خود را نشان ميدهد.شهيد مطهري در آن دوره به مطالبي اشاره نمودند كه هنوز هم مبتلا به حوزههاي علميه هست. در اين رابطه، آن زمان ديدگاههاي مشابه ديگري هم وجود داشتند كه بر ضرورت اصلاحات جدي در اين وضع تأكيد ميكردند.1. علي دواني، زندگي آيت الله العظمي بروجردي، (نشر مطهر، چاپ دوم، ص 131ـ142) و همان، ص 312ـ313.
2. ر ك: غلامرضا كرباسچي، تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي (تاريخ حوزهي علميه قم) مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، فصل پنجم.
3. همان، ص 209، هم چنين ر.ك: علي دواني، پيشين.
4. رحيم روحبخش، ميراث آيت الله بروجردي، فصلنامهي گفت و گو، شمارهي 32، ص 18.
5. همان، ص 19.
6. همان، ص 19.
7. همان، ص 172.
8. بعثت، به كوشش هادي خسروشاهي، انتشارات كلبهي شروق، ص 81.
9. مرتضي مطهري، سازمان روحانيت، بحثي دربارهي مرجعيت و روحانيت، جمعي از دانشمندان، 1341، ص 151 و 152.
10. بعثت، پيشين، ص 162.
11. مرتضي مطهري، پيشين، ص 150.
12. مرتضي مطهري، پيشين، ص 161.
13. همان، ص 164.
14. همان، ص 166 و 167.
15. همان، ص 172.
16. همان، ص 176.