ديدار پاسداران سپاه و كميته در سالروز ميلاد امام حسين(ع) - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار پاسداران سپاه و کمیته در سالروز میلاد امام حسین (ع)] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار پاسداران سپاه و کمیته در سالروز میلاد امام حسین (ع)] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديدار پاسداران سپاه و كميته در سالروز ميلاد امام حسين(ع)

(1369/11/29 )

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌

من‌ هم‌ متقابلا اين‌ عيد سعيد را به‌ شما عزيزان‌، صلحاي‌ اين‌ امت‌، جوانان‌ برجسته‌ي‌ اين‌ ملت‌، همه‌ي‌ آحاد مردم‌ ايران‌ و همه‌ي‌ مستضعفان‌ عالم‌، تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. روز ولادت‌ سيدالشهداء(عليه‌الاف‌التحيه‌والثناء) كه‌ روز پاسدار نام‌ گرفته‌ است‌، و همچنين‌ روز ولادت‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ (عليه‌الصلاة ‌و السلام‌) كه‌ روز جانباز است‌، از روزهاي‌ برجسته‌ و به‌طور مضاعف‌ مبارك‌ براي‌ نظام‌ و جامعه‌ي‌ ماست‌.

اولا، دو مولود بزرگوار اين‌ روزها، بخصوص‌ امام‌ عظيم‌الشأن‌ و سيد شباب‌ اهل‌ جنت‌، حسين‌بن‌علي‌(عليه‌السلام‌) مستغني‌ از بيان‌ كسي‌ همچون‌ من‌ هستند. ماها كمتر از آن‌ هستيم‌ كه‌ بتوانيم‌ در حريم‌ معرفت‌ اين‌ بزرگواران‌ وارد بشويم‌. ما به‌ قصور و عجز و حقارت‌ خودمان‌ معترفيم‌. همه‌ي‌ ائمه‌ اين‌طورند و اين‌ بزرگوار بيش‌ از بقيه‌ي‌ ائمه‌ (عليهم‌السلام‌) شايسته‌ي‌ اين‌ توصيف‌ و تجليل‌ است‌.

درست‌ است‌ كه‌ اگر ائمه‌ي‌ ديگر ما هم‌ در آن‌ زمان‌ و در آن‌ شرايط قرار مي‌گرفتند، همان‌ كاري‌ را مي‌كردند كه‌ حضرت‌ ابي‌عبدالله‌(عليه‌السلام‌) كرد، اما واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ بالاخره‌ اين‌ قرعه‌ به‌ نام‌ اين‌ بزرگمرد افتاد و خدا او را براي‌ آن‌چنان‌ فداكاري‌ عظيمي‌ كه‌ در طول‌ تاريخ‌ ـ تا آن‌جايي‌ كه‌ ما شناخته‌ايم‌ ـ بي‌نظير بود برگزيد. حسن‌بن‌علي‌ (عليه‌السلام‌) و ديگر بزرگان‌ خاندان‌ پيامبر(ص‌) فرموده‌اند كه‌: "لايوم‌ كيومك‌ يا اباعبدالله‌". هيچ‌ روزي‌، مثل‌ عاشورا نبود و هيچ‌ فداكاري‌يي‌، مثل‌ فداكاري‌ آن‌ بزرگان‌ نبود. فداكاري‌، تاج‌ كرامتي‌ بر سر اين‌ بزرگمرد و يارانش‌ شد و آن‌ مجموعه‌، دره‌ التاجي‌ براي‌ مجموعه‌ي‌ افتخارات‌ اسلام‌، از صدر تا ذيل‌ شدند. هيچ‌كس‌ را نمي‌شود با آنها مقايسه‌ كرد. امروز، روز يادبود ولادت‌ اين‌ بزرگوار و اين‌ شخصيت‌ است‌ و اين‌، چيز بزرگي‌ است‌.

ثانيا، روز پاسدار ـ اين‌ عنوان‌ شيرين‌ و زيبا و فراموش‌نشدني‌ ـ است‌. عنوان‌ پاسدار، يادگار روزهاي‌ افتخار براي‌ همه‌ي‌ دوران‌ تاريخ‌ ما در آينده‌، و يادگار لحظه‌هاي‌ حساس‌ اين‌ انقلاب‌ است‌; كه‌ اگر پاسدار نبود، هيچ‌ چيزي‌ نبود و هيچ‌ چيزي‌ نمي‌ماند.

هر كس‌ كه‌ امروز به‌ نحوي‌ از ارزشهاي‌ اسلامي‌ پاسداري‌ مي‌كند و آن‌ را نگه‌ مي‌دارد، خوب‌ است‌ به‌ ياد داشته‌ باشد كه‌ اگر روزي‌ جوانان‌ پاسدار ما نبودند و اين‌ مولود و نهال‌ تازه‌ را از تهاجم‌ دشمنان‌ حراست‌ نمي‌كردند، چيزي‌ باقي‌ نمي‌ماند، تا عالمش‌ درباره‌ي‌ مسايل‌ علمي‌ آن‌، مهندسش‌ درباره‌ي‌ مسايل‌ مهندسي‌ آن‌، پزشكش‌ درباره‌ي‌ مسايل‌ ديگر آن‌، و بقيه‌ي‌ خدمتگزارانش‌ هركدام‌ در حيطه‌ي‌ كار خود، به‌ آن‌ خدمت‌ كنند. در لحظه‌هاي‌ اول‌، بايد دلسوزترين‌ انسانها، از يك‌ مولود و يك‌ نهال‌ تازه‌ نگهداري‌ كنند; كار هركس‌ نيست‌. اين‌ است‌ كه‌ عنوان‌ پاسدار، يادآور آن‌ لحظه‌ها مي‌باشد.

اول‌، پاسدار كميته‌ بود. اين‌ نام‌، هيچ‌ معناي‌ ديگري‌ جز حفاظت‌ و حراست‌ با همه‌ي‌ توان‌ و با بذل‌ جان‌ در راه‌ حفظ انقلاب‌ نداشت‌. همه‌ در خيابانها، پشت‌ اين‌ سنگرها، در كوچه‌ پسكوچه‌ها، دم‌ دروازه‌ها، با سنگربندي‌، با اسلحه‌ در دست‌ نگهداشتن‌، با بي‌خوابي‌ شبها و با دادن‌ جان‌ ـ كه‌ آن‌ روزها، چه‌قدر از بچه‌هايمان‌ بي‌نام‌ و نشان‌ و مظلومانه‌ جان‌ دادند و كسي‌ نفهميد ـ مشغول‌ بودند. اول‌، نام‌ و عنوان‌ كميته‌ي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ بود. پدر كميته‌، امام‌ است‌; همان‌ كه‌ پدر همه‌ي‌ انقلاب‌ و پدر همه‌ي‌ اين‌ ارزشهاست‌. و وراي‌ امام‌ هم‌، خداي‌ متعال‌ و حضرت‌ ولي‌عصر (ارواحنافداه‌) قرار دارد.

كميته‌ را اين‌ دست‌ قدرت‌ به‌ وجود آورد. او به‌ يك‌ مشت‌ جوان‌ جان‌ داد كه‌ احساسات‌ و عقل‌ و خواست‌ و نيروي‌ جسميشان‌، در خدمت‌ اسلام‌ و قرآن‌ قرار بگيرد. بعد هم‌ نهادهاي‌ ديگر از كميته‌ متولد شد; از جمله‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ كه‌ بحمدالله‌ امروز يك‌ نيروي‌ شاداب‌ پرنشاط جوان‌ قدرتمند همه‌كس‌شناسي‌ در دنياست‌. اين‌ نهاد عظيم‌ و عزيز سپاه‌ و ديگر نهادهاي‌ انقلاب‌ اسلامي‌، همه‌ در اصل‌ در همين‌ نهاد انقلابي‌ پاسداران‌ كميته‌ي‌ انقلاب‌ اسلامي‌، مندمج‌ و مندرج‌ بودند.

خداي‌ متعال‌ بركت‌ داد و به‌ امام‌ هم‌ اين‌ كوثر را عنايت‌ فرمود; "انا اعطيناك‌ الكوثر". اين‌ كوثر، همين‌ شماها هستيد، همين‌ نيروهاي‌ انقلابند، همين‌ انقلاب‌ است‌. كوثر، يعني‌ افزاينده‌; غير از كثير است‌. خير كثير، يعني‌ خير زياد. كوثر، بيش‌ از اين‌ است‌. كوثر، فقط زياد نيست‌; بلكه‌ رو به‌ ازدياد و افزاينده‌ و زاينده‌ و رشد كننده‌ و بالنده‌ است‌. خدا اين‌ را به‌ آن‌ بنده‌ي‌ صالح‌ و برگزيده‌ي‌ خودش‌ بخشيد; همچنان‌كه‌ پيش‌ از او، به‌ جد و امام‌ او و پيامبر مقدس‌ و معظم‌ اسلام‌ (صلي‌الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌) بخشيده‌ بود.

امروز بسياري‌ از آن‌ پاسداران‌ شهيد شده‌اند، بسياري‌ جانباز شده‌اند، بسياري‌ هم‌ در همين‌ نهادهاي‌ نظامي‌ و انتظامي‌ ـ سپاه‌ و كميته‌ و امثال‌ اينها ـ و يا بعضي‌ نهادهاي‌ ديگر هستند و مشغولند. عنوان‌ پاسدار، براي‌ انقلاب‌ و اسلام‌ ماند. افراد عوض‌ مي‌شوند; اما عنوان‌ مثل‌ يك‌ اعتبار و يك‌ تاج‌ كرامت‌، مي‌ماند. هر كسي‌ در زير آن‌ قرار گرفت‌، كرامت‌ پيدا مي‌كند. عنوان‌ مهم‌ است‌. خوب‌ است‌ كه‌ خودمان‌ را با اين‌ عنوان‌، معنون‌ كنيم‌.

اشخاص‌، بدون‌ اين‌كه‌ به‌ صفات‌ لازم‌ در آن‌ عنوان‌ آراسته‌ بشوند، يك‌ شخص‌ معمولي‌ هستند; چيزي‌ نيستند. بايد كاري‌ كنيم‌ كه‌ عنوان‌ پاسدار بر ما صدق‌ بكند. اگر عنوان‌ پاسدار بر ما صدق‌ كرد، آن‌وقت‌ اين‌ سمت‌ ارزش‌ پيدا مي‌كند و همان‌ چيز عزيز، همان‌ كوثر تمام‌ نشدني‌ و همان‌ كرامت‌ الهي‌يي‌ خواهد بود كه‌ خداي‌ متعال‌، به‌ اين‌ انقلاب‌ و به‌ امام‌ انقلاب‌ و به‌ اين‌ ملت‌ عزيز و فداكار ـ كه‌ شما فرزندان‌ آنها هستيد ـ بخشيد. من‌ به‌ شما عزيزان‌ كه‌ فرزندان‌ امام‌ هستيد، توصيه‌ مي‌كنم‌ كه‌ خصوصيات‌ عنوان‌ پاسدار را براي‌ خودتان‌ حفظ كنيد; اسم‌ كافي‌ نيست‌. بايد عنوان‌ واقعا صدق‌ كند و آن‌، با داشتن‌ خصوصيات‌ حاصل‌ مي‌شود و بدون‌ آن‌، حاصل‌ نمي‌گردد.

اصل‌ و لب‌ قضيه‌ هم‌ در عنوان‌ پاسداري‌، اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ حاضر باشد براي‌ حراست‌ از اين‌ انقلاب‌ و از اين‌ نظام‌، از خود بگذرد. از خود گذشتن‌، كلمه‌ي‌ سهل‌ و ممتنعي‌ است‌. بعضي‌ مي‌گويند: ما كه‌ حاضريم‌ در گرماگرم‌ جبهه‌ي‌ جنگ‌ برويم‌ بجنگيم‌ و كشته‌ بشويم‌. مي‌گويند اين‌، از خود گذشتن‌ است‌; ليكن‌ اين‌طور نيست‌. از خود گذشتن‌، اولا خيلي‌ مشكلتر از اين‌ حرفهاست‌; ثانيا از همين‌ الان‌ و از همين‌ لحظه‌ شروع‌ مي‌شود. از خود گذشتگي‌، از همين‌ احساسي‌ كه‌ در ذهن‌ من‌ و شماست‌، شروع‌ مي‌شود، تا به‌ آن‌جايي‌ مي‌رسد كه‌ انسان‌ در ميدان‌ جنگ‌ بتواند از جان‌ خود هم‌ بگذرد.

قدم‌ اول‌، گذشتن‌ از يك‌ چيز كمتر از جان‌، از يك‌ چيز كوچك‌، از يك‌ نام‌، از يك‌ نشان‌، از يك‌ احترام‌، از يك‌ ارزش‌ مادي‌، از يك‌ خانه‌ي‌ خوب‌، از يك‌ ماشين‌، از يك‌ پول‌ است‌. اگر توانستيم‌ از اينها بگذريم‌، از جان‌ هم‌ راحت‌ مي‌توانيم‌ بگذريم‌. اين‌طور نيست‌ كه‌ كسي‌ در بند غرايز خود ـ چه‌ غريزه‌ي‌ شهواني‌ و چه‌ غرايز ديگر زندگي‌، كه‌ انسان‌ را مثل‌ پر كاهي‌ به‌ اين‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ مي‌كشاند ـ اسير باشد، بعد با خودش‌ فكر كند و بگويد، ما كه‌ حاضريم‌ جانمان‌ را در راه‌ خدا بدهيم‌! اين‌طوري‌ نيست‌; خيال‌ مي‌كنيم‌.

تصادفا ممكن‌ است‌ در خيابان‌ كه‌ راه‌ مي‌رويم‌، حادثه‌يي‌ پيش‌ بيايد، يا ماشيني‌ به‌ ما بزند، يا بمبي‌ جلوي‌ پاي‌ ما منفجر بشود; اسمش‌ هم‌ در عرف‌ معمولي‌، شهيد خواهد بود ـ اگر اين‌ كار، به‌ وسيله‌ي‌ دشمن‌ انجام‌ بگيرد ـ اما اين‌، غير از آن‌ فداكاري‌ است‌. اين‌ شهيد، با آن‌ شهيدي‌ كه‌ از جواني‌ و لذات‌ و زن‌ و زندگي‌ و فرزند و پدر و مادر و آب‌ سرد تابستان‌ و كرسي‌ گرم‌ زمستانش‌ مي‌گذشت‌ و در برفها روي‌ كوههاي‌ "گردرش‌"، يا در گرماهاي‌ جنوب‌ خوزستان‌، زمستان‌ و تابستان‌ را مي‌گذرانيد و به‌ استقبال‌ مرگ‌ ـ كه‌ در هر قدمي‌، زير پا و سر راه‌ او كمين‌ كرده‌ بود ـ مي‌رفت‌ و بالاخره‌ هم‌ به‌ شهادت‌ مي‌رسيد، خيلي‌ تفاوت‌ دارد. آن‌ فداكاري‌، چيزي‌ است‌ كه‌ به‌ تمرين‌ و نگهداشتن‌ احتياج‌ دارد. اين‌ هم‌ نكته‌ي‌ ديگري‌ است‌ كه‌ جوانان‌ بايد بدانند.

بعضيها با زحمت‌ و همت‌ و اراده‌ و ايمان‌ و توكل‌، از قله‌ي‌ فداكاري‌ هم‌ بالا مي‌روند، اما بعد هم‌ از قله‌ پايين‌ مي‌آيند; تمام‌ شد! وقتي‌ كه‌ از قله‌ فرود آمديم‌، آمده‌ايم‌ و ديگر در قله‌ نيستيم‌. نمي‌شود گفت‌ كه‌ يك‌ روز ما فداكار بوديم‌، امروز هم‌ مي‌خواهيم‌ نانش‌ را بخوريم‌! اين‌جا كه‌ انسان‌ بخواهد نان‌ چيزي‌ را كه‌ در راه‌ خدا انجام‌ داده‌، بخورد، ديگر قله‌ نيست‌; اين‌جا ته‌ دره‌ است‌، اين‌جا آغوش‌ گرم‌ نفس‌ است‌ كه‌ انسان‌ را به‌ آغوش‌ داغ‌ جهنم‌ مي‌برد، اين‌جا دستخوش‌ هوي‌وهوس‌ قرار گرفتن‌ است‌; نه‌ پرواز كردن‌ در هواي‌ معنويات‌ و ارزشهاي‌ والا. بايد در قله‌ بمانيد. راه‌ اسلام‌ و راه‌ معنويت‌، اين‌طوري‌ است‌.

البته‌ انسان‌، پايين‌ و بالا رفتن‌ و قبض‌ و بسط دارد و همه‌ طور موانع‌ در سر راه‌ انسان‌ هست‌. اين‌گونه‌ نيست‌ كه‌ بگوييم‌ و متوقع‌ باشيم‌ كه‌ انسانهاي‌ خوب‌، به‌طور دايم‌ در راه‌ خوبي‌ حركت‌ كنند. بالاخره‌ تعمدي‌ هست‌، ترددي‌ هست‌، نكسي‌ هست‌; اما برآيند مجموع‌، بايد پيشرفت‌ باشد; جمع‌بندي‌شده‌ي‌ اين‌ آمد و رفتها، بايد حركت‌ به‌ سمت‌ جلو باشد. آن‌وقت‌ است‌ كه‌ عنوان‌ پاسداري‌، روي‌ انسان‌ مي‌ماند.

اين‌ امامي‌ كه‌ شماها و دنيا را اين‌طور دلباخته‌ كرد ـ دلباختگي‌ هم‌ نبود، دلها را از جا كند; همچنان‌كه‌ دنيا را زيرورو كرد ـ راز كارش‌ در يك‌ كلمه‌ بود. مشكل‌ من‌ و امثال‌ من‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ كلمه‌ را درست‌ بفهميم‌ و بتوانيم‌ عمل‌ كنيم‌. گفتنش‌ به‌ زبان‌ آسان‌ است‌; عمل‌ كردنش‌ سخت‌ است‌. آن‌ كلمه‌يي‌ كه‌ ماها شايد حتي‌ درست‌ نتوانيم‌ آن‌ را بفهميم‌، او بدان‌ عمل‌ كرده‌ بود. آن‌ كلمه‌، عبارت‌ از سير دايمي‌ به‌ سوي‌ كمال‌ بود. شما خيال‌ نكنيد كه‌ امام‌ سال‌ 68 كه‌ به‌ جوار الهي‌ رفت‌، همان‌ امام‌ سال‌ 57 بود كه‌ وارد ايران‌ شد. نخير، امام‌ خيلي‌ جلو رفته‌ بود، خيلي‌ پيشرفت‌ كرده‌ بود، خيلي‌ بالا رفته‌ بود.

درست‌ است‌ كه‌ ما منازل‌ امثال‌ آن‌ بزرگوار را نمي‌توانيم‌ بفهميم‌; اما از همين‌ پايين‌ كه‌ انسان‌ نگاه‌ مي‌كند، اوج‌ آن‌ باز بلندپرواز را مي‌بيند. خدا شاهد است‌ كه‌ بعد از هر ماه‌ رمضان‌، گاهي‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ مي‌رسيدم‌، برايم‌ محسوس‌ بود كه‌ در اين‌ ماه‌ رمضان‌، امام‌ نسبت‌ به‌ گذشته‌ بالاتر رفته‌، پرواز كرده‌ و از ماده‌ دورتر شده‌ است‌. روزبه‌روز جلوتر مي‌رفت‌ و خودش‌ را كاملتر مي‌كرد. انسان‌ مؤمن‌، اين‌ است‌. "من‌ ساوي‌ يوماه‌ فهو مغبون‌". اگر دو روزمان‌ مثل‌ هم‌ باشد، سرمان‌ كلاه‌ رفته‌ است‌. مغبون‌، يعني‌ فريب‌ خورده‌، سركلاه‌رفته‌. و كسي‌ كه‌ فردايش‌ از امروزش‌ بدتر باشد، "فهو ملعون‌"; يعني‌ طرد شده‌ است‌.

خيليها بودند كه‌ در ركاب‌ پيامبر(ص‌) شمشيرها زدند; ولي‌ نتوانستند سوابق‌ را نگهدارند. اميرالمؤمنين‌(ع‌) درباره‌ي‌ شمشير كسي‌ كه‌ در ركاب‌ پيامبر جنگيده‌ بود، ولي‌ پس‌ از ايشان‌ در جنگي‌ كشته‌ شده‌ بود، فرمود: اين‌ شمشير، چه‌ روزهايي‌ كه‌ در جنگها، غبار كدورت‌ را از چهره‌ي‌ پيامبر سترد. همان‌ شمشير، شمشيري‌ بود كه‌ روي‌ علي‌بن‌ابي‌طالب‌ كشيده‌ شده‌ بود! سوابق‌ را بايد نگهداشت‌.

پرونده‌ي‌ الهي‌، اين‌طور نيست‌. ما حبط هم‌ داريم‌، "اولئك‌ حبطت‌ اعمالهم‌". حبطت‌، يعني‌ چه‌؟ حبط، يعني‌ اعمالشان‌ باد هوا شد و از بين‌ رفت‌. خيال‌ نكنيد كه‌ اگر ما يك‌ روز كار خوبي‌ انجام‌ داديم‌ و آن‌ را در انبان‌ انداختيم‌ و نگهداشتيم‌، چنانچه‌ كار بدي‌ هم‌ انجام‌ داديم‌، بالاخره‌ آن‌ كار خوب‌ باقي‌ است‌. نخير، كار بد در عالم‌ موازين‌ اعمال‌ در پيشگاه‌ خدا اين‌طوري‌ است‌ كه‌ كار خوب‌ را از بين‌ مي‌برد. گاهي‌ كار و حركت‌ بد، طوري‌ است‌ كه‌ اصل‌ ايمان‌ را هم‌ از انسان‌ مي‌گيرد. "ثم‌ كان‌ عاقبه‌ الذين‌ أساؤا السوأي‌ ان‌ كذبوا بايات‌ الله‌". گاهي‌ كار بد، انسان‌ را به‌ تكذيب‌ آيات‌ الهي‌ مي‌كشاند.

ما الان‌ اين‌گونه‌ افراد را داريم‌. من‌ كساني‌ را مي‌شناسم‌ كه‌ چند صباحي‌ كار خوب‌ انجام‌ دادند، بعد بر اثر يك‌ لحظه‌ غفلت‌ و يك‌ اشتباه‌ و يك‌ توقع‌ زيادي‌ و چيزي‌ را كه‌ خيال‌ مي‌كرده‌ حقش‌ است‌ و به‌ او نداده‌اند، در دل‌ گرفته‌ و فاصله‌يي‌ پيدا كرده‌ است‌. اين‌ زاويه‌ باز شدن‌ از صراط مستقيم‌، چيز خيلي‌ خطرناكي‌ است‌. هرچه‌ هم‌ زاويه‌ كوچك‌ باشد، بتدريج‌ اين‌ شكاف‌ باز مي‌شود و هرچه‌ جلوتر مي‌رود، از خط دورتر مي‌شود. امروز كارشان‌ به‌ جايي‌ رسيده‌ كه‌ عليه‌ اسلام‌ و انقلاب‌ و نظام‌ اسلامي‌ كار مي‌كنند; يك‌ روز هم‌ در خدمت‌ همين‌ اسلام‌ و همين‌ انقلاب‌ بودند.

چه‌ كسي‌ را بايد ملامت‌ كرد؟ بعضي‌ خيال‌ مي‌كنند، بايد انقلاب‌ را ملامت‌ كرد كه‌ چرا اينها را نگه‌ نداشت‌. نه‌، قضيه‌ اين‌طوري‌ نيست‌. "فلا تلوموني‌ و لوموا انفسكم‌". حتي‌ شيطان‌ به‌ آنها مي‌گويد كه‌ من‌ را ملامت‌ نكنيد، خودتان‌ را ملامت‌ كنيد. كسي‌ به‌ خاطر مسلمان‌ شدن‌، منتي‌ بر سر اسلام‌ ندارد. كسي‌ به‌ خاطر انقلابي‌ شدن‌، منتي‌ بر سر انقلاب‌ ندارد. خداوند به‌ پيامبر فرمود: "يمنون‌ عليك‌ ان‌ اسلموا". منت‌ مي‌گذارند و به‌ پيامبر مي‌گويند: آن‌ روزي‌ كه‌ تو كسي‌ را نداشتي‌، به‌ تو ايمان‌ آورديم‌ و مسلمان‌ شديم‌. خداوند مي‌فرمايد: "قل‌ لاتمنوا علي‌ اسلامكم‌": بگو مسلمانيتان‌ را به‌ رخ‌ من‌ نكشيد. "بل‌الله‌ يمن‌ عليكم‌ ان‌ هديكم‌ للايمان‌". خدا بر سر همه‌ي‌ ما منت‌ دارد كه‌ ما را هدايت‌ كرد.

امروز ملتها و انسانها، چه‌قدر در گمراهيند. در همين‌ دنياي‌ مادي‌، چه‌قدر اسير نفسند. امروز در همين‌ دنياي‌ به‌ اصطلاح‌ متمدن‌، چه‌قدر جوان‌ وجود دارد كه‌ مثل‌ يك‌ حيوان‌، هيچ‌چيزي‌ جز حوايج‌ پست‌ مادي‌ شخص‌ خودش‌ نمي‌فهمد. حيوان‌، غير از اين‌، چيز ديگري‌ نيست‌. انسان‌، آن‌ است‌ كه‌ هدفي‌ را با منطق‌، با عقل‌، با احساسات‌ پاك‌ و صحيح‌ مي‌شناسد، بعد با همه‌ي‌ وجود، دنبال‌ آن‌ حركت‌ مي‌كند و موانع‌ را از سر راه‌ خودش‌ بر مي‌دارد. اين‌ را نمي‌فهمند. در امريكا و اروپا و كشورهاي‌ زير ستم‌، از اين‌طور جوانان‌ پر است‌.

خدا را شكر كنيد كه‌ شما را به‌ ايمان‌ پاك‌ و خالص‌ و توحيد ناب‌، هدايت‌ كرد. خدا به‌ ما شخصيت‌ و استقلال‌ داد. امروز اين‌ قدرتهايي‌ كه‌ در رأس‌ كارند، خدا را بنده‌ نيستند; انسانها را بنده‌ي‌ خودشان‌ مي‌دانند; انسانها هم‌ پذيرفته‌اند.فقط از يك‌ انسان‌ مي‌ترسند و او شماييد. از يك‌ انسان‌ حساب‌ مي‌برند و او شماييد. يك‌ انسان‌ را مي‌شناسند كه‌ در هيچ‌ شرايطي‌ زير بارشان‌ نخواهد رفت‌ و او شماييد. شما اين‌طور نبوديد، اسلام‌ شما را اين‌طور كرد; قدر اسلام‌ را بايد دانست‌. پس‌، ما نبايد تصور كنيم‌ كه‌ اگر حركتي‌ كرديم‌، آن‌ براي‌ ما خواهد ماند. نه‌، بايد نگهش‌ داريم‌.

جانبازان‌ و مجروحان‌ عزيزمان‌ كه‌ واقعا تجسم‌ فداكاريند، شهيدان‌ زنده‌اند. اين‌ گلوله‌يي‌ كه‌ به‌ اين‌ جوان‌ خورد و نخاع‌ او را ضايع‌ كرد، مي‌توانست‌ چند ميليمتر اين‌طرف‌تر يا آن‌طرف‌تر بخورد و جان‌ او را بگيرد و شهيد شود. امروز او شهيد است‌; شهيدي‌ كه‌ زنده‌ و در ميان‌ ماست‌ و بركت‌ وجود او براي‌ ما هست‌. خدا به‌ اينها خطاب‌ مي‌كند و مي‌فرمايد: "اصابهم‌ القرح‌ للذين‌ احسنوا منهم‌ و اتقوا اجر عظيم‌". صرف‌ اين‌كه‌ ما در ميدان‌ جنگ‌ زخمي‌ شديم‌، كافي‌ نيست‌; اگر نيكوكاري‌ و تقوا پيشه‌ كرديم‌، اجر عظيمي‌ داريم‌. بنابراين‌، حتي‌ كسي‌ كه‌ آن‌ رنج‌ را در ميدان‌ جنگ‌ كشيده‌، بايد نيكوكار و باتقوا باشد. همان‌ طور هم‌ كه‌ قبلا عرض‌ كردم‌، پاسدار، عنوان‌ بسيار والايي‌ است‌. اين‌ عنوان‌ را با خصوصياتش‌، در وجود و دل‌ و روح‌ و ذهنتان‌ حفظ كنيد. اين‌، براي‌ انقلاب‌ ضروري است‌.

برادران‌ عزيز روحاني‌ كه‌ در سپاه‌، يا در بقيه‌ي‌ نيروهاي‌ مسلح‌ تشريف‌ دارند و بركات‌ وجودشان‌ بر اين‌ جوانان‌ مخلص‌ و صالح‌ افشانده‌ مي‌شود، اين‌ مسؤوليت‌ عظيم‌ را بر دوش‌ دارند كه‌ مضاف‌ بر عقايد و احكام‌، معنويات‌ اسلام‌ را تعليم‌ بدهند و اخلاق‌ را متذكر بشوند. اخلاق‌ هم‌، درس‌ نيست‌. درس‌ اخلاق‌، يك‌ علم‌ است‌. آن‌ چيزي‌ كه‌ لازم‌ است‌، نصيحت‌ است‌. همه‌ي‌ ما به‌ نصيحت‌ احتياج‌ داريم‌. بايد جوانان‌ را نصيحت‌ كنند و آنان‌ را از تصرف‌ هواي‌ نفس‌، خودخواهي‌، بدنگري‌ نسبت‌ به‌ مسايل‌ و دستخوش‌ شيطان‌ شدن‌، دور نگهدارند. غير از اين‌كه‌ بايد معلوماتشان‌ را كامل‌ كنند، معارفشان‌ را بالا ببرند و قدرت‌ تحليل‌ سياسي‌ بدهند.

امام‌ فرمودند: نيروهاي‌ مسلح‌، نبايد در گروههاي‌ سياسي‌ باشند. واقعا نبايد هم‌ در باندها و حزبها و تشكيلات‌ و خط و خطبازي‌ باشند. اينها براي‌ كميته‌ و سپاه‌، فعل‌ حرام‌ است‌. امام‌(ره‌) نيروهاي‌ مسلح‌ را از گروه‌گرايي‌ و ورود به‌ خطبازيهاي‌ معمولي‌، نهي‌ فرمودند. اين‌ كارها، منهي‌ و ممنوع‌ است‌; اما بايد قدرت‌ درك‌ و تشخيص‌ و قضاوت‌ سياسي‌ داشته‌ باشند. بايد زمينه‌ي‌ اين‌ مسايل‌ را براي‌ اين‌ برادران‌ فراهم‌ كنند.

امروز ما به‌ پاسدار با اين‌ خصوصيات‌، براي‌ حراست‌ از انقلاب‌ نياز داريم‌. انقلاب‌، محتاج‌ حراست‌ و حفاظت‌ از همه‌ي‌ جهات‌ و از جمله‌، حراست‌ مادي‌ و مسلح‌ ـ غير از حراست‌ علمي‌ و معنوي‌ و غيره‌ ـ است‌ و آن‌ به‌ عهده‌ي‌ شماها، بخصوص‌ به‌ عهده‌ي‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ است‌ كه‌ امروز بحمدالله‌ نهال‌ تناوري‌ شده‌ و چشم‌ دوست‌ و دشمن‌ را پر كرده‌ و براي‌ انقلاب‌، افتخاري‌ شده‌ است‌.

بايستي‌ از لحاظ قدرت‌ نظامي‌ و رزمي‌، خودتان‌ را تقويت‌ كنيد. آن‌ نظم‌ و آموزش‌ و تلاش‌ معنوي‌ و اخلاقي‌ و همه‌ي‌ چيزهايي‌ كه‌ براي‌ يك‌ مجموعه‌ي‌ نظامي‌ لازم‌ است‌، بايد به‌ بهترين‌ وجهي‌، براي‌ خودتان‌ فراهم‌ بكنيد. با ساير نيروهاي‌ مسلح‌ هم‌ در كمال‌ يگانگي‌ و برادري‌ باشيد. آن‌ روزي‌ كه‌ سپاه‌ خيال‌ مي‌كرد اگر ارتش‌ قوي‌ شد، او بايد ضعيف‌ بشود; يا ارتش‌ خيال‌ مي‌كرد اگر سپاه‌ قوي‌ شد، او بايد ضعيف‌ بشود و از بين‌ برود، گذشت‌. نخير، امروز قضيه‌ اين‌طوري‌ نيست‌.

امروز سپاه‌ بحمدالله‌ با نظم‌ و انضباط و پيشرفت‌ و وضعيت‌ رو به‌ قوت‌ و رشد، با نيروهاي‌ خود ـ كه‌ شرحش‌ را دادند و مي‌دانيد ـ و سلاح‌ و تجهيزات‌ مدرن‌ و چيزهاي‌ بيشتر و بهتري‌ كه‌ ان‌شاءالله‌ برايش‌ تهيه‌ خواهد شد، در كنار ارتش‌ قوي‌ و نيرومندي‌ كه‌ آنها هم‌ از لحاظ تجهيزات‌ و آموزش‌، قويتر شده‌اند و بايد هم‌ بشوند، قرار دارد. اين‌ دو سازمان‌، در كنار هم‌ بايد رشد كنند. جمهوري‌ اسلامي‌، به‌ بيش‌ از اين‌ حرفها احتياج‌ دارد.

ببينيد دشمن‌ چه‌طور دشمني‌ است‌. ببينيد چه‌قدر اينها وحشي‌ هستند و چه‌ مي‌كنند. ببينيد وقتي‌ كه‌ غرب‌ احساس‌ مي‌كند بايد از منافع‌ خودش‌ به‌طور مسلح‌ دفاع‌ كند، چگونه‌ وارد ميدان‌ مي‌شود. الان‌ هيچ‌چيز را در مقابل‌ عراق‌ و ملت‌ آن‌ كشور، ملاحظه‌ نمي‌كنند. همه‌ي‌ حرفهايي‌ كه‌ مي‌زدند، تمام‌ شد. همه‌ي‌ ادعاهاي‌ حقوق‌ بشر و كشتار غير نظاميان‌ و بمباران‌ شهرها و بقيه‌ي‌ حرفهايي‌ كه‌ هميشه‌ در اين‌ چند سال‌ جنگ‌ ما ـ كه‌ خودشان‌ بر ما تحميل‌ كرده‌ بودند ـ خطاب‌ به‌ ما و عراق‌ مي‌گفتند، تمام‌ شد.

امريكا و انگليس‌ و فرانسه‌ و ديگران‌ و ديگران‌، تمام‌ نيروهايشان‌ را روي‌ هم‌ گذاشتند، تا بتوانند منافع‌ خودشان‌ را در اين‌جا تأمين‌ كنند. حالا امروز تأمين‌ منافعشان‌ به‌ اين‌ است‌ كه‌ با رژيم‌ بعثي‌ عراق‌ دعوا كنند. يك‌ روز هم‌ ممكن‌ است‌ منافع‌ اينها، طور ديگري‌ بخواهد تأمين‌ شود. شما بايد آماده‌ باشيد. نيروهاي‌ مسلح‌، بايد آماده‌ باشند.

اين‌كه‌ من‌ روي‌ نظم‌ و انضباط و برنامه‌ريزي‌ و سازماندهي‌ و اين‌ حرفها تكيه‌ مي‌كنم‌، براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌دانم‌ بدون‌ اينها، آمادگي‌ نيروهاي‌ مسلح‌، عملي‌ نخواهد شد. مثل‌ بقيه‌ي‌ خصوصيات‌، اين‌ نظم‌ و انضباط و فرمانبري‌ از فرماندهان‌ را ـ همان‌ كه‌ امام‌ مكرر به‌ سلسله‌ مراتب‌ تعبير مي‌كردند ـ بايد رعايت‌ كنند و براي‌ خدا و در راه‌ خدا، از ارزشها دفاع‌ مسلح‌ نمايند. آن‌وقت‌ عنوان‌ پاسداري‌، محفوظ خواهد ماند.

خوشبختانه‌ تا امروز، شما خيلي‌ خدمت‌ كرده‌ايد و آن‌ خدماتي‌ كه‌ پاسداران‌ كرده‌اند ـ چه‌ پاسداران‌ كميته‌ و چه‌ پاسداران‌ سپاه‌ ـ قابل‌ گفتن‌ نيست‌; بيش‌ از اين‌ حرفهاست‌ و در يك‌ سخنراني‌ و دو سخنراني‌ و يك‌ كتاب‌ و دو كتاب‌ نمي‌گنجد، بلكه‌ بايد كتابهاي‌ قطور نوشت‌. تازه‌ در كتاب‌ و نوشته‌، همه‌ چيز قابل‌ انعكاس‌ نيست‌.

اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ متعال‌، به‌ شماها توفيق‌ بدهد. قلب‌ مقدس‌ ولي‌عصر (ارواحنا فداه‌) و روح‌ مقدس‌ امام‌ عزيزمان‌، از شما راضي‌ و خشنود باشد و در راه‌ خدمت‌ به‌ انقلاب‌، روزبه‌روز قويتر و عزيزتر و منسجمتر و توانمندتر و مؤمنتر و عازمتر باشيد.

والسلام‌ عليكم‌ و رحمة‌الله‌ و بركاته‌

/ 1