جهانگردى در متون قرآنى و حديثى با تعبير هجرت و مهاجرت آمده است و آن براى نخستين بار در تاريخ اسلام در اوايل بعثت اتفاق افتاد؛ اما به تدريج به يک سنت تبديل شد و آثار مطلوبى به جا نهاد که در اين مقاله تفصيل آن خواهد آمد.کليد واژهها: جهانگردى، هجرت، مهاجرت، سفر، سياحت.
1. مقدمه
هجرت و جهانگردى يک سنت ديرين اسلامى است و آثار مطلوبى درپى دارد و بايد شرايط مساعد توسع آن را فراهم آورد؛ منتها بايد از آن به نحو شايستهاى بهره بردارى کرد.
2. پيشين جهانگردى در اسلام
جهانگردى در اسلام از همان آغاز که با نام هجرت شروع شد. همواره در طول تاريخ اسلام ادامه داشت. گرچه در آغاز براى رهايى از شکنجه و آزار دشمنان صورت^ مىگرفت، ولى بيشتر هدف از آن تقويت اسلام و نشر آثار و فرهنگ اسلامى بودهاست.نخستين هجرتى که در اسلام رخ داد، هجرت حدود 85 نفر از جوانان تازهمسلمان بود که با دستور پيامبر اسلام مکّه را به قصد حبشه ترک گفتند (سيره ابن هشام، ج1 ص344 ـ 360) و آيين اسلام به دست اين مهاجرين در ديار حبشه شهرت يافت. در دوران خلفا پس از رحلت پيامبر، هجرت به اطراف کشور و آگاهى از اوضاع و احوال کشورهاى مجاور صورت مىگرفت و از جانب خلفا هيئتهاى رسمى گسيل مىشوند تا کسب اطلاع کرده، ضمناً زمينه را براى توسعه و نشر فرهنگ اسلامى آماده سازند. علاوه بر هيئتهاى سياسى که به منظور بر قرارى روابط ديپلماتى اعزام مىشدند، در قرن سوم و چهارم هجرى شخصيات بارزى به جهانگردى دست زدند و آثار گرانبهايى از خود به يادگار گذاردند.از جمله احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى (ت حدود 290ق) که او را بحّاثة فى التاريخ و اخبار البلدان ياد مىکنند. او در دو زمينه تاريخ و جغرافى محقق فرزانهاى به شمار مىرود. شرق و غرب کشورهاى آسياى ميانه و دور را گرديده و اطلاعات زيادى فراهم ساختهاست. او به تمامى بلاد فارس و ارمنستان و سپس شبه قاره هند و کشورهاى عربى و افريقايى، مغرب و اندلس (اسپانيا) سفرکرده بود و عادت او بر اين بود که از چگونگى احوال و اوضاع اجتماعى ـ سياسى کشورها به خوبى آگاه شود. از جمله آثار وى تاريخ گسترده اوست که در آن رخدادهاى تاريخى را تا پايان سال 259 آوردهاست. ديگر کتاب البلدان است که در شناخت اوضاع اجتماعى و فرهنگى و جغرافى شهرها از منابع ارزشمندى به شمار مىرود و نيز کتاب اخبارالامم و مشاکلة الناس لزمانهم و کتاب الممالک و المسالک و جز اينها.ابوالحسن على بن حسين مسعودى (ت346ق) صاحب مروج الذهب از بزرگترين جهانگردان اسلامى به شمار مىرود. او را با عنوان الرحالة الکبير والمورّخ الخبير ياد مىکنند. او بيشترين کشورهاى مجاور را گرديده و با شخصيات و رجال بزرگ ملاقات داشته و اخبار دست اوّل را از افراد ذيربط به دست آورده است.ولادت او در بغداد بود و به مصر و بلاد مغرب سفر نمود و در راه تحصيل دانش تا اقصى بلاد را پيمود. از همان ابتداى قرن چهارم به تمامى بلاد فارس، سپس شبه قاره هند تا آسياى دور و حتى جزيره سيلان و درياى هند سفر کرد. کشور پهناور چين و ماوراى آن را ديد و در اواخر نيم اول همين قرن تمامى کشورهاى عربى و آسياى ميانه را پيمود^ و همواره در کسب اطلاعات بود.او در اين زمينه آثار گرانبهايى از خود باقى گذارد که از جمله آنها مروج الذهب، اخبار الزمان، التنبيه و الاشراف، و جز آنهاست که امروزه مورد بهرهبردارى بسيار است.عبيد الله بن خرداد به (ت300/280) از ايرانيان دانشمند و جغرافىدان بزرگ به شمار مىرود. در دائرةالمعارف اسلامى از او با عنوان جغرافى عظيم من اصل فارسى ياد شده است (ج1، ص149). کتاب او المسالک و الممالک و نيز جمهرة انساب الفرس از بهترين کتابها در اين زمينه شناخته شدهاست. در دائرةالمعارف آمده است: «او از معتبرترين افراد مورد وثوق آن زمان بهره گرفتهاست. سر پرستى پست ويژه در خطه طبرستان و جمع آورى اخبار بلاد و شهرها به دو واگذار شده بود.بلخى ابوزيد احمد بن سهل (ت322ق) جغرافىدان معروف در شهرکى به نام شاستيان نزديکى بلخ ديده به جهان گشود. او از دانشمندان به نام و بر مذهب تشيّع بود. او و کندى فيلسوف معروف فلسفه و جغرافيا را نزد ابى على جيهانى فراگرفت. کتاب او به نام صُوَر الاقاليم معروفاست.اصطخرى ابو اسحاق ابراهيم بن محمد فارسى (ت340ق) جغرافىدان نامى کتابى با نام تقويم البلدان نگاشته که به نام المسالک و الممالک معروف گشته است. او اين کتاب را مانند سابقين خود با گشت و سياحت در بلاد جمع و تدوين کردهاست.ابن حوقل ابوالقاسم محمد بن حوقل (ت حدود350ق) که با عنوان رحّاله جهانگرد سختکوش و جغرافىدان فرزانه، مشهور گشتهاست، تمامى کشورهاى اسلامى را شرقاً و غرباً پيموده و با دقتى کامل معلومات فراوانى از اين کشورها فراهم آورده و از نوشتههاى پيشين خود، مانند نوشتههاى ابن خرداد به و وزير جيهانى و قدامه نيز بهره گرفتهاست. اصطخرى از او خواست تا نقشههاى جغرافى او را تنظيم دهد و دقتبيشترى بخشد که ابن حوقل تقريباً همان نوشتهها را با معلومات فرآهم آورد خود تکميل و کتاب المسالک والممالک را از رهگذر آن تاليف نمود.ابو دُلف مِشعَر بن مُهَلهَل خزرجى (ت حدود390ق) شاعرى نغز نمکين گفتار که شهره آفاق بود و بيشتر با صاحب بن عباد رفت و آمد داشت و از مساعدتهاى وى برخوردار بود و در سفرها از کتابهاى او بهرهمند مىشد. او شاعر رحّاله وصف شده و او اوّلين جهانگرد اسلامى به شمار آمده است. بيشتر عمر خود را که از نود سال گذشت، در سفرهاى دور و دراز صرف نمود. شوق فراوانى در آگاهى يافتن از عادات و رسوم و^ آداب ملتهاى مختلف داشت. عمان و رامهرمز و هند و کشمير و افغانستان را گرديد. سفرنامه او به نام عجائب البلدان معروفاست. ياقوت حموى و قزوينى صاحب کتاب عجائب المخلوقات از آن بهره جستهاند. ياقوت حموى در وصف شهرک دورق در خوزستان مشاهدات قابل توجهى از کتاب او نقل مىکند که از دقت کاملى حکايت دارد.حکيم ناصر خسرو قباديانى (394 ـ 481ق) از حکما و متکلمين نامى در قباديان حوالى بلخ تولد يافت. از اوان جوانى به تحصيل و علوم و معارف و تحقيق پرداخت و اديب و شاعرى فرزانه بود. نخستبه کارهاى ديوانى مشغول و سپس رها کرد و به جهانگردى و سير در آفاق و انفس پرداخت. در سفر هفتساله خود حجاز، آسياى صغير، سوريه و مصر را ديد و به خطّه خراسان رحل اقامت گزيد؛ ولى آزارها ديد و به ناچار به کنج عزلت در يمکان بدخشان خزيد و سفرنامه معروف خود را در آنجا به سال 444 به رشته تحرير در آورد و ديگر کتاب زادالمسافرين است که پس از مراجعت از سفر خراسان و مازندران و طبرستان نگاشت.ابوريحان محمد بن احمد بيرونى رياضى دان و فيلسوف نامى (362 ـ 440ق) در بيرون يکى از قلعههاى داخل حدود خوارزم به دنيا آمد. او را با نام الفيلسوف الرياضى الفلکى الجوّاب ياد مىکنند. «جوّاب» به معناى جهانگرد سخت کوشاست. ولع شديدى به سير و سياحت و سفر در آفاق داشت. دوستار آگاهى از اوضاع جغرافى و بهرهگيرى از مظاهر طبيعتبود. سفر پر ثمرى به شبهقاره هندوستان داشت و تمامى نواحى آن را گرديد و با آداب و فرهنگ مردم آن زمين پهناور از نزديک آشنا شد و کتاب تحقيق ماللهند او از گرانبهاترين منابع شناخت احوال و اوضاع هند در آن زمان به شمار مىرود.ابو عبيد بکرى عبدالله بن عبدالعزيز اندلسى (ت 487ق) پس از سفرهاى طولانى در شرق و غرب کتابى در شناختشهرها و کشورها و احوال و اوضاع بلاد به نام المسالک والممالک نگاشت.ابن جبير ابوالحسن محمد بن احمد کنانى اندلسى (540 ـ 614ق) اديب و شاعرى فرزانه و دوستار علم و شناخت آثار و احوال بلاد بود. او را با عنوان رحالة اديب ياد کردهاند. به سير و سياحت علاقه فراوان داشت. سه مسافرت کنجکاوانه به شرق کشورهاى اسلامى دارد که در سفر سوم در اسکندريه بدرود حيات گفت و در همين سفر اخير سفرنامه خود را به نام رحلة ابن جبير با عباراتى نغز و شيوا و پرمحتوا به رشته تحرير در آورد. امتياز آن بر رحل ابنبطوطه صداقت و دقت فراوان و خالى از مبالغه^ بودن گزارشهاى آن است.ابن سعيد مغربى على بن موسى ابوالحسن (ت685ق) از نوادههاى صحابى جليل عمار بن ياسر موّرخ، شاعر، اديب و دانشمندى فرزانه بود. زادگاه او شهرکى در نزديکى غرناطه (اندلس) و در آن ديار شهر آفاق گشت. علاق فراوان به گشت و سياحت داشت. به کشورهاى اسلامى مصر و عراق و شام سفر طولانى داشت و گزارشهاى خود را در اين سفر در کتابى به نام المغرب گردآورى نمود و پيوسته در سير و سفر بود تا در 75 سالگى در دمشق بدرود حيات گفت.ابن بطوطه محمد بن عبدالله بن محمد (703 ـ 779ق) جهانگرد نامى تمامى کشورهاى اسلامى و آسياى دور را در مدت 27 سال گرديد و معلومات ارزندهاى از اين کشورها و آداب و رسوم ملتهاى گوناگون فراهم آورد. او را با نام اميرالرحالين (سرآمد جهانگردان) ياد مىکنند. سفرنام او نياز به وصف ندارد و از شهرت به سزايى برخوردار است و با ارزشترين سفرنامههاى علمى به شمار مىرود که تا امروز از معلومات و مندرجات آن بهرهمند مىشوند. بسيارى از مشاهدات او امروزه در شناختبرخى حيوانات و گياهان، علاوه بر مسايل جغرافى و فرهنگى مورد استفاده است. غربيان به اين سفرنامه عنايتخاصى دارند و اين کتاب شهرت جهانى يافتهاست.اينها نمونههايىاست از جهانگردان جهان اسلام که جهانگردى را وسيل شناخت و نشر معارف و تبادل افکار و انديشههاى علمى و فرهنگى قرار دادهاند و «فسيحوا في الارض؛ به گشت و گذار در پهناى زمين بپردازيد» (توبه، آي 2) را به منظور «فانظر الى آثار رحمت الله؛ آثار گستره رحمت الهى را مشاهده کنيد» (روم، آي 50) انجام دادهاند و آي «أ فلم يسيروا في الارض فتکون لهم قلوب يعقلون بها؛ آيا در زمين گردش نکردهاند، تا دلهايى داشته باشند که با آن بينديشند» (حج، آي 46) و آي «قل سيروا في الارض فانظروا کيف بدا الخلق؛ بگو: در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز کرده است» (عنکبوت، آي 20) را نصب العين خود قرار دادهاند.
2. آثار مطلوب جهانگردى
قرآن کريم و روايات، از جهانگردى با نام مهاجرت ياد کرده و به آن ترغيب نموده و آن را از اسباب توسع فرهنگى و اقتصادى شمرده است: «و من يهاجر في^ سبيل الله يجد في الأرض مراغماً کثيراً و سعةً؛ هرکه در راه خدا مهاجرت کند، در پهناى زمين آسايش بيشتر و گشايشى به دستخواهد آورد» (نساء، آي 100). اين آسايش و گشايش، هر دو جهت مادّى و معنوى را شامل مىشود. گسترش اقتصادى (تجارت و صنعت) هماهنگ با گسترش فرهنگى و علمى و سياسى پيش مىرود.جهانگردى در گذشته با عنوان روابط تجارى و اقتصادى صورت گرفته است. تجّار مسلمان، پيام اسلام را نيز با خود همراه مىبردند و بسيارى از ملتها در افريقا و آسياى دور از همين راه به آيين اسلام تشرف يافتند. پس از آن اهداف سياسى و علمى و فرهنگى نيز در جهانگردى مسلمانان مطرح شد و از اين سفرها و جهانگردىها ذخاير فراوان حاصل شد. مسلمانان به مصداق آي کريم «يا ايّها النّاس إنّا خلقناکم من ذکرٍ و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا» (حجرات، آي 12) نسبتبه تمدن ملتهاى گوناگون آشنايى حاصل کردند و با بهرهگيرى از دستاوردهاى مختلف جهانيان تمدّنى گسترده و استوار براى خود فراهم ساختند.در اين آيه يادآور مىشود همه مردم از يک پدر و مادر پديد آمدهاند؛ لذا همه برادر و برابرند، و اين اختلاف نژادها و مليتها که جهانيان را به دستهها و گروههاى گوناگون در آورده، هرگز آنها را از هم جدا نساختهاست؛ بلکه هر گروه بر حسب استعدادها و شرائط موجود خود دستاوردهايى دارند که بايد مورد مبادله قرار گيرد و هر گروه با آشنا شدن با فرهنگ و تمدن ديگر گروهها، بهترين و شايستهترين را براى خود انتخاب کنند و با اين انتخاب متقابل، سطح فرهنگ و علم بشرى گسترش يافته، روز به روز ارتقا پيدا کند. آي «فبشّر عباد الذّين يستمعون القول فيتّبعون احسنه؛ بشارت باد بندگان شايسته مارا که گوش فرا مىدهند و بهترين را انتخاب کرده، پيروى مىکنند» (زمر، آي 17 و 18) به همين حقيقت اشارت دارد. اين که آدمى با دستاوردهاى ديگران آشنا شود و بهترين و شايستهترين آنها را تشخيص داده، برگزيند، انتخاباست؛ نه تقليد.زندهکردن جهانگردى، اينگونه نتايج نيک و شايسته و بلکه ضرورى را به دنبال دارد. آوردهاند که در سفر پنج فايدهاست: زدودن غم از دل، کسب معيشت، به دست آوردن علم، آشنايى با فرهنگهاى گوناگون، دوستيابى، آن هم با افراد شايسته که در سفر شناخته مىشوند.در روايات، تعابيرى از قبيل سفر و سير و سياحت و هجرت در طلب علم و کسب معيشتبسيار به چشم مىخورد. امام صادق (ع) مىفرمايد: «سافروا تصحوا سافروا تغنموا؛ مسافرت کنيد تا سالم باشيد و مسافرت کنيد تا استفاده ببريد» (محاسن برقى، ج2، ص345).^ ^در حديث از پيامبر اکرم (ص) آمدهاست: «اوصى امتى بخمس: بالسمع، والطاعة، والهجرة، والجهاد، والجماعة؛ من امتم را به پنج چيز سفارش مىکنم: به گوشفرادادن، فرمانبردارى، جهانگردى، جهاد و وحدت» (مستدرک الوسائل، ج11، ص9). بىترديد در اين روايت مراد از هجرت هجرت از مکه به مدينه نيست؛ زيرا «لا هجرة بعدالفتح؛ پس از فتح مکه هجرت معنا ندارد» (سنن ترمذى، ج3، ص75)؛ لذا مقصود، هجرت از مناطق جهلزده به مراکز علمىاست.
3. جلب جهانگرد
در جلب جهانگردان دو هدف اساسى يعنى آشنايى با فرهنگ و تمدّن ملتها، و نشر تعاليم اسلامى و تبليغ بايد منظور باشد. البته پىآمدهاى اقتصادى و سياسى هم به دنبال دارد؛ ولى هدف اصلى يک کشور اسلامى که داعي تبليغ رسالت دارد، همان آشنا کردن بيگانگان با فرهنگ و تمدّن اسلامىاست و اهداف ديگر بايستى در رتب دوم قرار گيرند.بسيارى از بيگانگان آواز اسلام را از دور شنيدهاند؛ ولى نمىدانند چقدر در پيشرفت تمدّن بشرى تاثيرگذار بوده، و چه نوآورىهايى براى بهتر ساختن حيات جامع انسانى به ارمغان آوردهاست. آنان نمىدانند، اسلام تنها براى ساختن حيات پس از مرگ نيست. «و ابتغ فيما آتاک الله الدّار الآخرة و لا تنس نصيبک من الدّنيا؛ و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مکن» (قصص، آي 77).خداوند انسان را آفريده است تا حيات دنيا را، پيش از حيات آخرت، آباد سازد و آباد ساختن حيات آخرت به آباد ساختن حيات دنيوى بستگى دارد. «هو انشاکم من الارض و استعمرکم فيها؛ او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را براى آبادساختن آماده کرد.» (هود، آيه 61)؛ پس آدمى وظيفه دارد تا در آبادى زمين بکوشد و اين هدف و خواست خدايى را جام عمل بپوشاند.ذوق سرشار و خلّاقيت و هنر اسلامى ـ که بر دست تواناى اسلامباوران فرزانه و فرهيختگان شايسته جهان اسلام، چه در رشته ادب يا فرهنگ يا هنر يا علم يا صنعت و آثار هنرى و نوشتارى مسلمانان در طول تاريخ با شکوه اسلامى پديد آمده و در ساختن تمدّن بشرى نقش اساسى داشته و اسلام را دين زندگان معرفى مىکند، نه دين مردگان، بايد در معرض و ديد شيفتگان تمدّنهاى اصيل، و پويندگان آثار هنرى و علمى بشر قرار^ گيرد و اين تنها با جلب جهانگردان شيفته ميسّر است. خداوند دربار بيگانگان از دين توحيدى که به محيط اسلامى روى مىآورند، مىفرمايد: «و ان احدٌ من المشرکين استجارک فاجره حتّى يسمع کلام الله ثمّ ابلغه مامنه ذلک بانّهم قومٌ لا يعلمون؛ و اگر يکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومى نادانند.» (توب، آيه6)نيز اسلام تحت عنوان مؤلّفة قلوبهم سهمى از زکات را براى کسانى که خارج ملّتاند قرار داده تا دلهاى آنان را به سوى اسلام جذب کند و گرايش دينى و اسلامى در درونشان ايجاد نمايد؛ لذا وظيفه دولت اسلامىاست تا امکانات جلب جهانگردان را به سرزمين اسلامى ـ که اصالت اسلامى بر آن حاکماست ـ فراهم سازد.ضمناً بايستى برنامه جلب جهانگردان بيگانه به گونهاى تنظيم شود که بيشتر تحت تاثير قرار گيرند. اگر جلب جهانگردان به گونهاى باشد که احياناً فرهنگ منحط خود را در معرض نمايش دلباختگان اجانب قرار دهند و از اين راه عدهاى فريب خورده شوند و گمان برند فرهنگ و تمدن و آزادى هماناست که آنان همراه خود آوردهاند، در آن صورت خطر عظيمى جامعه اسلامى را تهديد خواهد نمود و مخصوصاً قشر زودباور که هنوز در حالتخامى به سر مىبرند، تحت تاثير قرار گرفته، خواه و ناخواه، گرايشهاى اسلامى و ملّى آنان به سستى مىگرايد.
4. نتيجه
جهانگردى که در آيات و روايات از آن به هجرت و مهاجرت تعبير شده، پيشين آن به صدر اسلام مىرسد که براى اولينبار شمارى از مسلمان به منطور حفظ جان خود از مکه به حبشه نزد نجاشى رفتند؛ اما بعد هجرت به يک سنت جارى اسلامى تبديل شد و از اين رهگذر عالمان و جغرافىدانان بسيارى در ميان مسلمانان ظاهر شدند و آثار گرانسنگى به جا نهادند. هجرت و جهانگردى با اهداف مختلفى صورت گرفته است. گاهى به قصد حفظ جان و گاهى به منظور تجارت و زمانى به نيت طلب علم و بارى به جهت تبليع دين بوده است. اين پديده مىتواند آثار مطلوبى بر جاى نهد. از سويى رونق اقتصادى و از سويى ديگر تبادل علمى و فرهنگى به دنبال داشته باشد. منتها نبايد وسيل هجم فرهنگى قرار بگيرد؛ بلکه بايد از رهگذر آن فرهنگ قرآنى و اسلامى ترويج پيدا کند.^ ^
منابع
قرآن کريمنهجالبلاغة، تحقيق شيخ محمد عبده، بىچا، بيروت، دار المعرفة، بىتادائرةالمعارف الاسلامية، ترجمه عربىآقابزرگ تهرانى، محمدمحسن؛ الذريعه الى تصانيف الشيعه، چ3، بيروت، دارالاضواء، 1403قابنالاثير، على بنابى الکرم؛ الکامل فى التاريخ، بىچا، بيروت، دارصادر، بىتا، افستبيروت، دارالفکر، 1402 قابن حجر، احمد بن على؛ تهذيب التهذيب، بىچا، بىجا، دارالکتاب الاسلامى لاحياء و نشر التراث الاسلامى، بىتاابنخلدون، عبدالرحمن (ت808ق)، مقدمة ابنخلدون، بىچا، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بىتاابنکثير، اسماعيل بن عمر؛ البداية والنهاية، ط1، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408قابنهشام حميرى، عبدالملک؛ سيرة النبي (ص)، بىچا، مصر، مکتبة محمد بن على صبيح، و اولاده، 1383قامين عاملى، سيد محسن؛ اعيان الشيعة، بيروت، دارالتعارف، بىتابرقى، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، بىچا، تهران، دار الکتب الاسلامى، بىتابغدادى، اسماعيل پاشا؛ ايضاح المکنون، بىچا، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتاترمذى، عيسى بن محمد؛ سنن الترمذى، ج5، بىچا، استانبول، گاگرى يايينلار، 1401قحاجى خليفه؛ کشف الظنون عن اسامى الکتب و الفنون، بىچا، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتاحر عاملى، محمد بنحسن؛ وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، ط5، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1403 قخطيب بغدادى، احمد بنعلى؛ تاريخ بغداد، بىچا، بيروت، دارالکتب العلميه، بىتاذهبى، محمد بناحمد؛ سير اعلام النبلاء، ط7، بيروت، مؤسسة الرساله، بىتازرکلى، خيرالدين؛ الاعلام، ط7، بيروت دارالعلم للملايين، 1986مسهيلى؛ الروض الانف، بىچا، القاهرة، مکتبة ابنتيمية، 1410قکحّاله، عمررضا؛ معجم المؤلفين، بىچا، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتا^مجلسى، محمد باقر؛ بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمة الاطهار، ط2، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق و ط3، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتامسعودى، على بنحسين؛ مروج الذهب و المعاون الجواهر، ج2، ط2، مصر، موسسة السعادة، 1384قنديم، محمد بناسحاق؛ الفهرست، تحقيق رضا تجدد، بىچا، تهران، بىنا، 1350ش و بىچا، بيروت، دارالمعرفه، بىتانورى، ميرزاحسين؛ مستدرک الوسائل و مستبط الوسائل، بىچا، بيروت، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، بىتا^