عبدالله اميني محمد العدناني (عضو بلندپايه «مجمع اللغة العربية الاردني»)، مكتبة لبنان ناشرون، چاپ اول: 1980، چاپ دوم: 1999، 360 صفحهاين معجم ـ همانگونه كه از نامش پيدا است ـ به ذكر غلطهاي مشهور ميپردازد، و سپس شكل صحيح و درست آن را با ذكر مثال بيان ميكند. براي توضيح بيشتر، خلاصهاي از مقدمه كتاب را ميآوريم تا از اهداف، نظريات و چگونگي تحقيق و بررسي و گردآوري اين معجم، بيشتر آگاه شويم.مؤلف در مقدمه ميگويد:«بيشتر اين اغلاط را از زبان گويندگان راديو و تلويزيون و از نويسندگان روزنامهها، مجلات و كتابها گردآوردهام.به نظر من براي ملّتي همانند ملت عرب، مجد و عظمت لغت كمتر از مجد و عظمت سياسي نيست. همواره استعمارگران و مليگرايان تلاش كرده و ميكنند تا مردمِ عرب زبان را از زبان اصيل و زنده خود دور كنند و به آنها بباورانند كه زبانشان از زبانهاي زنده دنيا نيست؛ تا در نتيجه آنها را از فرهنگ خود جدا كنند و لقمه چربي براي استعمارگران شوند.البته ما در اين زمينه به آنچه داريم، خشنود نيستيم و بايد پيشرفت كرده و بر گذشته بيفزاييم. ما بايد روشهاي جديدي را كه زمان ومكان اقتضا ميكند، به كار گيريم و نياز روزانهنسل جديد را در كمترين فرصت برآورده سازيم. ما بايد مشكلات لغوي را آسان سازيم؛ لغتهاي زنده، همواره به اصلاح نياز دارند تا با زمان همراه باشند.اگرچه من به بزرگان گذشته احترام ميگذارم و زحمات آنان را ارج مينهم، ولي آنان را مبرّا از خطا و اشتباه نميدانم؛ فقط خداوند متعال است كه از اشتباه مصون ميباشد. ما بايد اشتباهاتِ لغوي، نحوي، صرفي و املايي را با استدلال تصحيح كنيم؛ البته استدلالي كه در آن شكي راه نيابد.معجمها چه قديم و چه جديد، داراي اشتباه هستند. اساس اللغة برخي از اشتباهات صِحاح اللغة را تصحيح كرد، و سپس لسان العرب آمد و برخي از اشتباهات گذشتگان را تصحيح كرد؛ در حالي كه تهذيب اللغة ازهري و المحكم ابن سيده (از مآخذ و منابع لسان العرب) امتيازي بر اساس و صحاح ندارند. فيّومي در مصباح المنير و فيروزآبادي در قاموس المحيط تلاش كردهاند تا دچار اشتباهات گذشتگان نشوند، كه اوّلي بسيار موجز و دومي داراي اشتباهات بسياري است.پس از درگذشت فيروزآبادي، جهانِ عرب 328 سال انتظار كشيد تا زَبيدي، صاحب تاج العروس به دنيا آمد. زَبيدي به بررسي همه معجمهاي گذشته پرداخت و به قدر توانايي خويش كوشيد تا از اشتباهات آنان بپرهيزد و ـ بنا به گفته استاد احمد عبدالغفور عطّار در مقدمه صحاح ـ هزار ماده جديد بر هشتادهزار مادهاي كه در لسان العرب آمده بود، افزود. اما با اين حال، آن پهلوانِ لغت عرب هم از برخي خطاها مصون نمانده است.از آن پس، معجمهاي زيادي به بازار آمد كه از بهترين و دقيقترين آنها، معجم متن اللغة، اثر شيح احمد رضا، عضو گروه دانشنامه لغت عرب در دمشق است، كه در سال 1961 ميلادي، در پنج مجلّد بزرگ چاپ شده است.اما با اين حال، من بيش از چهارصد غلط در اين معجمِ نفيس ديدم؛ زيرا مؤلف، چنين كاري را به تنهايي انجام داده است. اگر همكارانِ مؤلف در گروهِ لغتِ دمشق به او كمك كرده بودند، ميتوانستند كار كاملي را عرضه كنند».نويسنده در ادامه مقدمه كتابش ميافزايد:«اميدوارم همه گروههاي زباني ما كه در قاهره، دمشق، بغداد و اردن پراكنده ميباشند، يكي شوند تا از ميان آنان، گروهي برگزيده شود و معجم جديدي را بنگارند كه همه موارد «مولَّد» تازه و «معرَّب» و «دخيل» را برشمارند، و بر چاپ آن نيز نظارت كنند تا از اشتباهات چاپي نيز مصون باشد، و مانند معجمهاي غربي، سالم و بدون عيب به دست مردم برسد».مؤلف در مورد كتابش ميگويد: «براي تصحيح هر كلمه يا عبارت به يكي از موارد زير، استناد جستهام:1. قرآن كريم؛2. حديث شريف؛3. معجمهاي اصيل و مادر؛4. شعر جاهلي؛5. مواردي كه يكي از گروههاي رسميِ لغت در شهرهاي قاهره، دمشق، بغداد و اردن، تصويب كرده باشند؛6. كتابهاي نحويِ مادري كه مبتني بر مكتب بصره يا كوفه باشند».آنگاه وي براي هر يك از موارد فوق جز قرآن كريم، شرايطي را ذكر ميكند.
نمونههايي از غلطهاي مشهور و نظر نويسنده
ص 20: استعمال «آنِية» به جاي «إناء» غلط است؛ مثلاً ميگويند: «وضعتُ الوردة في الآنية» كه بايد بگويند:«وضعتُ الوردة في الإناء»؛ زيرا «آنيه» جمع «إناء» بوده و كلمه «أواني»؛جمع الجمع است. در قرآن ميخوانيم: و يطاف عليهم بآنية من فضّة و أكواب كانت قواريراص 20: استعمال «آونة» به جاي «أوان» غلط است؛ مثلاً ميگويند: «يزورنا فلان في هذه الآونة من كل صباح»، كه بايد بگويند: «يزورنا فلان في هذه الأوان من كل صباح»؛ زيرا «آوِنَة» جمع «أوان» بوده و أوان به معناي وقت و حين است.ص 20: استعمال «أبدا» به جاي «قطّ» غلط است؛ مثلاً ميگويند: «ما زُرْتُه أبدا»، كه بايد بگويند: «ما زرته قطّ»؛ زيرا «أبدا» ظرف زمان مستقبل بوده و دلالت بر استمرار دارد؛ مانند: «لَنْ أزورَه أبدا» كه براي آينده است.ص 23: عبارت «أذن له بالسفر» غلط بوده و بايد گفته شود: «أذن له في السفر»؛ زيرا «أذن بالشيء» يعني «علم به»؛ در حالي كه اين جا چنين معنايي منظور نيست.ص 36: عبارت «لا تُبدل العلمَ بالجهل» غلط بوده و بايد بگويند: «لا تُبدل الجهلَ بالعلم»؛ در قرآن ميخوانيم: أتستبدلون الذي هو أدني بالذي هو خيرص 36: عبارت «برز في العلم» غلط بوده بايد گفته شود: «برّز في العلم»؛ زيرا معناي «برز» ظهور بعد از خفا است، ولي معناي «برّز»، برتري و تفوّق بر ديگران ميباشد كه در اين جا همين معنا مورد نظر است.ص 46: استعمال «مُبْيَضَّة» به معناي «پاكنويس» غلط بوده و بايد «مُبَيَّضَة» گفته شود.ص 52: اعداد مركّب (از يازده تا نوزده)، هر دو جزءشان مبني بر فتح است؛ پس اين كه ميگويند: «هذه هي المقالة الثانيةُ عشرةَ» و يا: «اطّلعت علي المحاضرَةِ الثانيةِ عشرةَ» و «الثانيه» را معرب ميكنند، غلط بوده و بايد در هر دو مورد، آن را به فتح بخوانند.ص 53: استعمال عبارت «كان لي فلان بمثابة الأخ» غلط بوده و بايد گفته شود: «كالأخ»؛ زيرا «مَثابة» چند معنا دارد كه هيچ يك در اين جا مفهومي پيدا نميكند.ص 54: ميگويند: «جَدَّه»؛ در حالي كه «جُدَّه» به ضمّ جيم (يكي از شهرهاي عربستان سعودي كه در كنار درياي سرخ قرار دارد) صحيح است.ص 56: ميگويند: «يجعلني أن اُواصِلَ الدراسة»، كه بايد بگويند: «يجعلني اُواصِل»، و «أن» زايد است؛ زيرا «أن» ما بعد خود را تأويل به مصدر ميبرد و ميشود: «يجعلني مواصلَةَ الدراسة» كه معنا ندارد.ص 57: ميگويند: «يُحاكَمُ فلانٌ علي جُنحة اقترفها»، كه بايد بگويند: «علي جرم» يا «علي جُناح»؛ يعني اِثم و گناه.ص 58: ميگويند: «ذو صوت جَهُوريّ»، كه «جَهْوَريّ» صحيح است.ص 65: ميگويند: «وُلِدَ في محرّم»، كه «محرّم» را بايد با الف و لام بياورند و بگويند: «وُلد في المحرّم».ص 67: به كسي كه مشرف به مرگ است، ميگويند: «هو يَحْتَضِرُ» كه بايد به صيغه مجهول، «هو يُحْتَضَرُ» گفته شود.چند نمونه ديگر هم به صورت اختصار در جدول آورده ميشود:شماره صفحه | غلط مشهور | صحيح| 69 حَلَّ فُلانٌ في منزلنا حَلَّ منزلَنا ـ حَلَّ بمنزلنا| 70 الحُمُّص الحِمِّص ـ الحِمَّص| 71 الحُنْجُرَة الحَنْجُرَة| 73 احْتاطوا المدينةَ احْتاطوا بالمدينةِ| 75 احْتارَ في أمره حارَ في أمره| 76 المُخَدَّرات المُخَدِّرات| 77 تَخَرَّجَ من معهد كذا تَخَرَّجَ في معهد كذا| 78 خُصوبَةُ الأرض خِصبُ الأرض| 130 وَقَعَ في الشِراك وَقَعَ في الشَرَك| 131 شَطْرَنْج شِطْرَنْج| 132 شَفوق شَفيق| 133 اسْتَأْجَرَ شُقّةً اسْتَأْجَرَ شَقّةً| 133 نَشُكُّ بِنَجاحِ فلان نَشُكُّ في نَجاحِ فلان| 135 جَلَسَ إلي شَمال القاضي جَلَسَ إلي شِمال القاضي| 137 حديث شَيِّق حديث شائق| 137 فعلٌ مُشين فعلٌ شائن| 141 أصغي له أصغي إليه| 142 صَلَّح الكتابَ صَحَّح الكتابَ| 146 مُصان مَصون| 150 اضْطردَ الأمرُ اطَّردَ الأمرُ| 155 طَرَقَنا صَباحا صَبَّحَنا| 157 الطاسَة الطاس| 159 الطياشة الطَيْش| 167 مَعْرَض مَعْرِض| 167 معرفتك بالشيء معرفتك الشيءَ| 271 قَضَيتُ أوْقاتٍ قَضَيتُ أوْقاتامؤلفِ اين معجم 360 صفحهاي، تعداد 1186 مورد غلط مشهور ـ اعم از اشتباه در اِعراب، كلمه، جمله، تعبير، املاء و... ـ را يادآور ميشود. دراين جا به چند نكته قابل توجه اشاره ميكنيم:1. شماري از اين اغلاط، در واقع به نوع تلفظ و لهجه كشورهاي عربي بر ميگردد؛ مانند كلمه «بَرْسيم»، «بَرْطيل» و «بَرْميل» كه در صفحات 36 و 37 اين معجم آمده و مؤلف ميگويد: «هر سه به كسر باء، يعني «بِرْسم»، «بِرْطيل» و «بِرْميل» صحيح است.2. بيشتر مواردي را كه ايشان ضبط كردهاند، با عنوان «يُخطئون» آوردهاند، كه نشانگر اين است كه ايشان همه كتابهايي را كه در زمينه غلط مشهور بوده، جمعآوري نموده و در اين معجم گرد آورده است؛ كه خود نيز در مقدمه به آن اشاره ميكند.3. مواردي از اين غلطها به اختلاف سليقه و ذوق برميگردد، و شايد ديگران آن را صحيح بدانند. به عنوان مثال، برخي از اديبان بر اين باوراند كه وقتي غلطي كاملاً مشهور شد، نبايد با استعمال آن مخالفت كرد و بايستي آن را پذيرفت. البته بايد بپذيريم در جايي كه يك غلط، معنا را عوض كند و فرهنگِ زبان را دچار دگرگوني سازد، در آن جا ديگر جاي مماشات نيست و بايد كساني كه متصدي امر لغت در هر زباني هستند، نظر نهايي را بدهند و نويسندگان و گويندگان، حتي الامكان آنچه صحيح است را به كار ببرند.شكي نيست كه تلاش در راه تصحيحِ گفت و گو، محاوره و نوشتار، در هر زباني كاري است قابل تقدير، و موجب پويايي آن ميگردد. پويايي هر زباني به اموري بستگي دارد كه يكي از آنها كم كردن اغلاط و توصيه به كاربرد صحيح آن است.
توصيه به خواندن معجم
در مجموع، استفاده طلاب و دانشپژوهان حوزوي از اين معجم و مطالعه آن پس از تسلط نسبي به زبان عربي، مفيد است.اعرابگذاري صحيح، نقل آيات و روايات و آراي بزرگان لغت و ادب و اختلاف اقوال، ديدگاه تازهاي به دانشپژوه حوزوي ميبخشد كه با دستاورد آن ميتواند در افق معلومات سير كند و براي ديگر مطالعات و اندوختههاي علمي خود توشهاي برگيرد.