بینش سیاسی حضرت زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بینش سیاسی حضرت زهرا (س) - نسخه متنی

عذراء بابا کریمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بينش سياسي حضرت زهرا (عليها السلام)

عذراء بابا كريمي*

چكيده

در اين مقاله، سعي شده است با مطالع شيوه ها و رفتارهاي سياسي حضرت فاطمه (عليها السلام) بينش سياسي ايشان مورد بررسي و تبيين قرار گيرد. خطبه‌هاي حضرت (عليها السلام) با توجه به مضامين و زمينه‌هاي تحقق آن و ديگر رفتارهاي سياسي ايشان در مواجهه با حكومت غاصب، كه بيانگر نوع بينش سياسي حضرت زهرا (عليها السلام) مي‌باشد، از جمله مواردي هستند كه در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته‌اند.

كليد واژه ها: حضرت زهرا (عليها السلام) ـ سياست ـ بينش ـ حكومت ـ مبارزه ـ حق ـ عدالت ـ اجراي حدود الهي ـ قانون ـ امامت ـ ايدئولوژي ـ رفتاري ـ جهان بيني ـ خطبه

رفتارهاي سياسي حضرت زهرا (عليها السلام)

«رفتار سياسي» عبارت است از: «فعاليت‌هاي سياسي افراد و پيامدهاي آن براي نهادهاي سياسي». در اين مقاله، نيز رفتار سياسي حضرت به آن دسته از فعاليت ها و مبارزاتي اطلاق مي‌شود كه در قالب ايراد خطبه، اعتراض به غصب فدك و خلافت، سكوت در برابر خليفه به خاطر وحدت سياسي و مانند آن صورت گرفته‌اند. اين رفتارها، كه عمدتاً پس از رحلت حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) و به دنبال ماجراي صقيف بني ساعده ظهور كردند، حاكي از اين مدعايند كه حضرت زهرا (عليها السلام) اگاهي عميقي نسبت به مسائل اسلامي و سياسي داشته اند، به عبارت ديگر، ايشان از بينش سياسي عميقي برخوردار بودند. اما مراد از «بينش سياسي» چيست؟

بينش سياسي

تعبير «بينش سياسي» از دو كلم «بينش» و «سياسي» تركيب شده است. «بينش» از مصدر ديدن، بينايي، بينندگي و بصيرت، به معناي نگاه و نظر مي‌باشد. در اصطلاح روان‌شناسي نيز «بينش» عبارت از «كشف» است. «سياست» نيز برگرفته از كلم «ساس» به معناي رعيت داري، اصلاح امور مردم و مملكت داري مي‌باشد. در لسان العرب، «سياست» به معناي قيام هر چيزي است به آنچه صلاح و مصلحت مي‌باشد. «السياسة: القيام علي شيء بما يصلحه». نزد دانشمندان اسلامي نيز سياست عبارت است از: روش ادار جامعه به گونه‌اي كه مصالح مادي و معنوي آحاد آن تحقق يابد. به ديگر سخن، سياست به معني آيين كشورداري است.

با توجه به اين دو مفهوم، مي‌توان «بين سياسي» را چنين تعريف كرد: بينش سياسي داشتن به معناي فهم دقيق مسائل، حسن و سرعت تشخيص، سرعت انتقال و باريك بيني در تمام اموري است كه نياز به تدبير و سياست‌گذاري دارند.

در اينجا، منظور از «بينش سياسي حضرت زهرا (عليها السلام)» آگاهي از روابط و ضرورت‌هاي ميان اجزاي نظام اسلامي ـ سياسي، از جمله توحيد، نبوت، امامت و نظام امت مي‌باشد كه اين بينش بر پاي باورها، آگاهي‌ها و ارزش هاي توحيدي استوار است.

ساختار بينش سياسي حضرت زهرا (عليها السلام)

در يك جمع بندي كلي، سه عنصر اصلي را مي‌توان در ساختار بينش فرد موثر دانست: ارزش‌ها، باورها و آگاهي‌ها. ارزش ها ملاك هاي مرجحه‌اي هستند كه موجب ميشوند انسان يك گونه از نمود و حالت حقيقي را نسبت به حالت ديگر آن ترجيح دهد، براي مثال، حضرت زهرا (عليها السلام) حمايت از ولايت عظما را به عنوان حقيقتي در نظر داشتند و از اين رو، جان خود را براي اثبات اين حقيقت نثار كردند. به عبارت ديگر، ايشان شهادت درراه ولايت را بر زندگي مادي ترجيح دادند.

منظور از «باورها» نيز ايمان و اعتقادي است كه ما نسبت به وجهي از واقعيت داريم، به گونه‌اي كه آن را حقيقتي آزمون شده و دانسته تلقي مي‌كنيم. حضرت زهرا (عليها السلام) به اين باور رسيده بودند كه تنها راه نجات و سعادت انسان‌ها تمسك به دامان ولايت و امامت است و هر راهي جز اين راه، انحراف و سقوط در فتنه مي‌باشد.

آخرين عامل موثر در ساختار بينش، عنصر «آگاهي و شناخت» است، قطع نظر از اينكه منشأ آگاهي‌ها چيست. آگاهي عنصري كليدي در شكل دهي به نظام ادراكي و ايجاد تغيير در آن مي‌باشد.

منشأ آگاهي‌هاي حضرت زهرا (عليها السلام) وحي الهي مي‌باشد كه اين مسئله از دو طريق امكان پذير شده است: علاوه بر اينكه ايشان در دامن كامل ترين انسان هاي روي زمين تربيت شده اند (از طريق پدر، به اطلاعات و آگاهي‌هايي رسيده‌اند كه ديگران از آن ها بي نصيب هستند)، از سوي ديگر، با توجه به احاديث وارد شده، پس از رحلت پيامبر ‌(صلي الله عليه و آله) حضرت زهرا (عليها السلام) ازطريق جبرئيل، آگاهي‌هاي را كسب مي‌نمودند. به عبارت ديگر، حضرت زهرا (عليها السلام) نيز مورد خطاب وحي قرار مي گرفتند. بايد توجه نمود كه حضرت آگاهي عميقي نسبت به مسائل روز داشتند. آگاهي ايشان از متن اجتماع مسلمانان نيز قابل توجه مي‌باشد. اما با توجه به اين ساختار بينشي، چگونه مي‌توان اثبات نمود كه عامل رفتارهاي سياسي حضرت زهرا (عليها السلام) بينش سياسي ايشان بوده است؟

از طريق برخي از رفتارهاي ايشان، از جمله ايراد خطبه در مسجد مدينه و همچنين در بستر بيماري و تلاش براثبات ولايت اميرالمؤمنين (عليها السلام) و گريه‌هاي حزن انگيز پس از ارتحال پيامبر ‌(صلي الله عليه و آله) مي‌توان تا حدي به ساختار بينش ايشان پي برد.

رفتار سياسي در قالب ايراد خطبه

يكي از بارزترين رفتارهاي سياسي حضرت زهرا (عليها السلام) ايراد خطبه است. ايشان با استفاده از زمان ومكان مناسب، سعي در بيداري و آگاهي مسلمانان داشتند. از اين رو، به دنبال غصب «فدك»، با جمعي از زنان به سوي مسجد مدينه حركت فرمودند. ابوبكر با عمر و جمعي از اصحاب، اعم از مهاجر و انصار، در آنجا حاضر بودند. آن حضرت (عليها السلام) چادري بر پيش روي خود حايل كردند و در كمال عفت و حجال، به ايراد خطبه پرداختند.

اين رفتار اگرچه به دنبال غصب «فدك» صورت گرفت و ظاهرا يك حركت اقتصادي بود، اما با دقت در زمينه‌هاي ايراد خطبه و همچنين متن خطبه، اهداف خليفه از غصب «فدك» و احاديث ائمه اطهار (عليهم السلام) و نگرش آن ها نسبت به «فدك»، مي‌توان دريافت كه در نگرش شيعه، «فدك» به عنوان نمادي از غصب حكومت به شمار مي آيد.

زمينه هاي سياسي ايراد خطبه

مراجعه به تاريخ اسلام نشان مي‌دهد پس از ارتحال پيامبر‌(صلي الله عليه و آله)، جو اجتماعي- سياسي با بحران جدي روبرو به شد؛ خطري سه گانه و مثلث وار آيين اسلام را تهديد مي‌كرد: يك ضلع اين خطر امپراتوري روم بود؛ خطر ديگر امپراتوري ايران؛ و خطر سوم منافقان و احزاب و اقليت‌هاي داخلي بودند. در چنين شرايطي، كه خطر هجوم خارجي و از همه مهم‌تر خطر دشمن داخلي براي اسلام و مسلمانان وجود داشت، مسلما حضرت زهرا (عليها السلام) براي باز پس‌گيري يك قطعه زمين ـ هر چند با ارزش ـ حاضر نبودند اين ميزان سختي را متحمل شوند و هرگز حاضر به ايجاد دو دستگي در ميان مسلمانان نبودند. اما به توجه به كه ايشان از گوهر عقل و عصمت بهره مند بودند و هيچ‌گاه منافع شخصي خود و خانواده‌شان را بر منافع ديني و اجتماعي ترجيح نمي‌دادند، مقابله و اعتراض ايشان نسبت به حكومت معنايي ديگر را در خود نهفته داشت. هر چند خليفه اهداف زيادي از جمله اهداف اقتصادي و همچنين شكست قداست معنوي اهل بيت (عليهم السلام) را در دستور كار خود قرار داده بود، اما هدف اصلي حضرت زهرا (عليها السلام) از بهانه قرار دادن «فدك» ضربه وارد كردن به موقعيت حكومت غاصب و دفاع از ولايت عظما و عصمت اهل بيت (عليهم السلام) بود. ايشان با بينش سياسي خويش، متوجه خطري بزرگ‌تر از خطر روم و ايران براي جامع مسلمانان شده بودند و آن انحراف از مسير ولايت و امامت بود؛ خطري كه مسلمانان را به فرقه‌هاي مختلف تقسيم نمود و مهم‌ترين عامل اقتدار مسلمانان را ـ كه همان وحدت و ايمان بود ـ زير سئوال برد.

بررسي متن خطبه

هر چند بررسي دقيق خطبه در اين مقال كوته نمي‌گنجد، اما مراجعه به اين خطبه و بررسي اجمالي آن ما را با اين واقعيت رو به رو مي كند كه حضرت درصدد رسوا كردن حاكمان غاصب و نشان دادن بي كفايتي‌ آن‌ها به مردم و مسلمانان آينده مي‌باشند. متن خطبه خود گواهي بر اين ادعاست كه ايشان درصدد پس گيري صرف «فدك» نبودند؛ زيرا محورهاي اصلي خطبه از جمله توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت مي‌باشند و تنها قسمت اندكي از خطبه به مباحث اقتصادي و ارث تعلق گرفته است. دقت در اين قسمت نيز نشان مي دهد كه خليفه با تفسيري غلط از قرآن، حتي ساده‌ترين مباحث ارث، را متوجه نشده است. بنابراين، با توجه به متن خطبه و رفتارهاي ايشان، مي توان به دو نكته اشاره كرد:

يكي اينكه حضرت با ايراد اين خطبه، منشوري دروني براي شيعه به يادگار گذاشته‌اند؛ منشوري كه در آن جهان بيني الهي به زيبايي ترسيم گرديده و براساس آن ايدئولوژي سياسي شيعه پايه گذاري شده است.

ديگر اينكه حضرت با اين حركت و رفتار سياسي خويش، الگوي مناسبي براي مشاركت سياسي زنان فراهم نمودند و با بنيان گذاري مكتب «اعتراض» در شيعه به همگان فهماندند كه دفاع از مكتب تشيع، زن و مرد نمي‌شناسد و هركدام از آن ها بايد بر اساس ضرورت هاي موجود، به حمايت از فرهنگ سياسي شيعه بپردازند.

در اينجا، با توجه به حجم بالاي مباحث اعتقادي و اجتماعي و سياسي در خطب اول ايشان در مسجد مدينه، تنها به بحث جهان بيني و ايدئولوژي سياسي شيعه از ديدگاه حضرت پرداختند. اين دو عنصر تاثير بسياري بر بينش سياسي حضرت زهرا (عليها السلام) دارند. براي بررسي اين دو عنصر، به هر دو خطب حضرت زهرا (عليها السلام) مراجعه مي‌كنيم.

اركان جهان بيني اسلامي در دو خطبه

پيش از بررسي جهان بيني حضرت در خطبه ها، لازم است به اركان آن ها اشاره شود. سه مسئله بنيادين جهان بيني عبارتند از:

1. هستي شناسي، كه به اين مطلب مي‌پردازد: آيا جهان هستي مساوي با ماده است يا خير؟ آيا رابطه‌اي بين جهان ماده و ماوراي آن وجود دارد يا خير؟ حل اين مسائل به خداشناسي منجر مي‌شود.

2. انسان شناسي، كه در آن حقيقت انسان مطرح مي شود: آيا انسان همين بدن مادي است، يا داراي روح غير مادي مي‌باشد؟ آيا واپسين زندگي انسان محدود خواهد بود يا جاوداني؟ آيا روح و جسم انسان در زندگي او رابطه‌اي با هم دارند يا خير؟ اين مسئله به حل مسئله معاد منتهي مي‌شود.

3. راه شناسي، كه مبدأ و معاد انسان را به هم پيوند مي‌دهد و نقش آفريدگار را در راهنمايي انسان به سوي سعادت ابدي روشن ميكند و آن راه «وحي» است كه از سوي خداوند متعادل در اختيار پيامبران قرار مي‌گيرد و راه تضمين شده‌اي مي‌باشد. در واقع، اين بخش حلق ارتباط ميان جهان بيني و ايدئولوژي مي‌باشد. در پرتو مسئل نبوت است كه مي توانيم مسائل ايدئولوژي را به صورت تضمين شده حل كنيم.

اين اركان به زيبايي و با ترتيب، در خطب اول ذكر گرديده‌اند. در ابتداي خطبه، به توحيد و صفات خداوند، هدف آفرينش، غير مادي بودن مبدأ جهان و معاد اشاره مي‌فرمايند، و در واقع، با شرح ركن اول جهان بيني سخن خويش را شروع مي‌كنند. ايشان پس از حمد و ستايش الهي مي‌فرمايند: «... من شهادت مي دهم كه معبودي جز خداوند يكتا نيست. بي‌مثال است و شريك و مانند ندارد. اين سخني است كه روح آن اخلاص است ... خدايي كه رويتش با چشم‌ها غير ممكن است و بيان اوصافش با اين زبان محال و درك ذات مقدسش براي عقل‌ها و انديشه‌ها ممتنع است...»

سپس ايشان اهداف خلقت را به طور خلاصه چنين بيان مي‌فرمايند: آشكار ساختن حكمت بي پايان خداوند، دعوت بندگان به اطاعت او، نشان دادن قدرت نامحدود او، فرا خواندن بندگان به عبوديتش و قوت بخشيدن به پيامبرانش. در پايان اين بخش، مي‌فرمايد: تا بندگان را بدين وسيله، از خشم و انتقام و عذاب خويش رهايي بخشد و به سوي باغ‌هاي بهشتي و كانون رحمتش سوق دهد». در ادام خطبه، به بحث دربار نبوت و مقام والاي پيامبر‌ (صلي الله عليه و آله) و ويژگي‌ها و اهداف او و زحمات طاقت فرساي ايشان در راه گسترش اسلام اشاره مي شود.

ايشان در قسمت پاياني خطبه، ابتدا به ركن معاد توجه مي‌كنند و خليفه را مورد مؤاخذه قرار مي‌دهند و مي‌فرمايند: «ولي بدان! در قيامت تو را ديدار مي‌كنم و بازخواست مي‌نمايم ... در آن روز، داور خدا، و مدعي تو محمد، و موعد داوري رستاخيز ... مي‌باشد» مشاهده مي‌كنيم كه حضرت زهرا (عليها السلام) در خطبه‌هاي خويش بارها متذكر معاد مي‌شوند كه از جمله اركان ايماني و اعتقادي دين اسلام و شرط مسلماني است؛ يعني اگر كسي اين ركن را از دست بدهد از زمره مسلماني خارج است.

بنابراين، در اين خطبه، حضرت از لحاظ نظري، جهان بيني توحيدي را به زيبايي ترسيم مي كنند و در كنار آن، يك ايدئولوژي سياسي را به عنوان الگو و راهنما براي حركت شيعه در طول تاريخ ارائه مي‌دهند. به عبارت ديگر، خطب ايشان، هم در بردارند حكمت عملي است و هم حكمت نظري.

ايدئولوژي سياسي شيعه

حضرت صديق طاهره (عليها السلام) با بينش سياسي عميق خويش مي‌دانستند كه اين خطبه‌ها تنها متعلق به زمان ايشان نيستند و بايد به عنوان الگويي براي آيندگان به يادگار بمانند. از اين‌رو، دقت و توجه ايشان در اين خطبه‌ها بسيار تحسين برانگيز است و ما را به اين نكته رهنمون مي‌سازد كه ايشان عالمه‌اي هستند كه فقط به زمان خويش احاطه ندارند، بلكه به حق سرور زنان دو عالم‌اند و سخنان ايشان، مهر تثبيتي بر حقانيت فرهنگ تشيع مي‌باشد. آن حضرت با درايت خويش، در اين خطبه‌ها و ويژگي‌هاي ايدئولوژي سياسي شيعه را بر مي‌شمرند.

براي هر ايدئولوژي پنج ويژگي مي‌توان برشمرد كه كلي‌اند. غالب ايدئولوژي‌ها داراي اين ويژگي‌ها هستند. ايدئولوژي اسلام نيز با توجه به جامعيت آن از اين امر مستثنا نيست. اين ويژگي‌ها عبارتند از :

1. معمولا ايدئولوژي نظريه‌هايي كم و بيش جامع در مورد انسان و جامعه را در بر دارد.

2. نظريه و برنامه‌اي كلي دربار سازمان سياسي ـ اجتماعي را داراست.

3. رسيدن به اين برنامه مستلزم برنامه اي است كه استراتژي آن در اين ايدئولوژي بيان شده است.

4. نه تنها در پي انگيزش مردم است، بلكه در جهت اهداف خويش، به دنبال يافتن هواداران وفادار مي‌باشد.

5. خطاب آن به عامه مردم است، به روشن فكران، در رهبري، نقش خاصي را مي‌دهد.

همان گونه كه گذشت، در تفكر حضرت زهرا (عليها السلام) انسان موجودي مختار است و حق انتخاب دارد. اما اين انسان در هستي زندگي مي‌كند و عالم هستي نيز ماهيت از اويي و به سوي اويي دارد؛ يعني عالم هستي در اين جهان مادي خلاصه نمي‌شود و در وراي اين عالم خاكي، عالم ديگري است. انساني كه در اين جهان زندگي مي كند نيز ماهيت دو بعدي دارد: بعد مادي و بعد معنوي. و اين انسان دو بعدي استعداد رسيدن به كمال را داراست. اما استعداد به تنهايي كافي نيست. بنابراين، هم انسان و هم جامعه محتاج راهنما و هدايت كننده مي‌باشند تا بتوانند راه خود را بيابند. و اين راهنما كسي نيست جز پيامبر و امام. همچنين انسان براي رسيدن به سعادت، به وسيله اي نياز دارد كه اين وسيل رشد و سعادت، همان «قرآن» مي‌باشد.

حضرت زهرا (عليها السلام) در خطبه خويش مي‌فرمايند: «شما اي بندگان خدا! مسئولان امر و نهي پروردگار و حاملان دين و وحي او هستيد وشما نمايندگان خدا بر خويشتن و مبلغان او به سوي امت ها مي‌باشيد. پاسدار حق الهي در ميان شماست و حافظ پيمان خداوند، در دسترس هم شماست و آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله پس از خود در ميان امت به يادگار گذارده، كتاب ناطق خدا و قرآن صادق، نوري آشكار و روشنايي پرفروغ است...؛ كتابي كه ... مستمعان را به ساحل نجات رهبري مي‌كند ...»

حضرت زهرا (عليها السلام) در اين خطبه، بارها مردم را مخاطب خويش قرار مي‌دهند و به آن‌ها اعتماد به نفس مي‌بخشند كه شما آزاد از هر قيد و بندي نسبت به بندگي ديگري هستيد. در فرازهاي مزبور، ايشان انسان را مختار و مسئول رفتار سياسي خويش مي‌دانند و به مهاجر و انصار مي‌فهمانند كه هيچ عذري از آنها پذيرفته نخواهد بود.

ايشان در خطب دوم خويش مي‌فرمايند: «انلزمكموها و انتم لها كارهون»؛ يعني آيا ممكن است ما شما را مجبور به پذيرش حق كنيم، در حالي كه شما از آن كراهت داريد؟ بنابراين، در مكتب تشيع، فرد و جامعه سياسي مسئول رفتار خويش هستند و در صورت تخلف، بايد پاسخگو باشند. اين ايدئولوژي سياسي حضرت فاطمه (عليها السلام) است كه به انسان، شرافت، شخصيت انساني، شناخت، رسالت و مسئوليت مي‌دهد. از اين رو مي‌بينيم ويژگي اول ايدئولوژي به وضوح در خطبه‌ها نمايان است.

نظريه در مورد سازمان سياسي ـ اجتماعي

حضرت زهرا (عليها السلام) در بخش فلسف احكام، در واقع فلسفه و ضرورت امامت و سازمان سياسي اسلام را مطرح مي‌كنند؛ آنجا كه مي‌فرمايند: «وطاعتنا نظاماً للملة و امامتنا اماناً من الفرقة»؛ يعني اطاعت از ما اهل بيت نظم‌دهند ملت، و امامت براي ايجاد وحدت و دوري از تفرقه و پراكندگي است.

همچنين در خطب دوم، به طور مشروح به وسيله امامت و ويژگي‌هاي امام مي‌پردازند. بر اين اساس، مشخص مي‌شود كه از ديد ايشان، نظام سياسي اسلام نظامي است كه در رأس آن، جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله) قرار مي‌گيرد. اين جانشيني از نظر ايشان و در فرهنگ تشيع متعلق به مولاي متقيان و فرزند ايشان مي باشد.

مبارزه در راه هدف

دين اسلام دين مبارزه و جهاد است، چه جهاد با نفس و چه جهاد با دشمن بيرون. حضرت فاطمه (عليها السلام) هم عملاً از طريق رفتارهاي سياسي خود، مبارزه با غاصبان را به شيعيان مي‌آموزند و هم در خطبه‌هاي خويش، مردم را به مبارزه و جهاد فرا مي‌خوانند. براي مثال، در بخش «فلسفه احكام» مي‌فرمايند: «فجعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك... و الجهاد عزا للسلام»؛ يعني خداوند ايمان را براي پاكي شما از شرك ... و جهاد را به خاطر عزت و سربلندي اسلام قرار داد.

در انتهاي خطبه، به مهاجران و انصار مي‌فرمايند: اين چه سكوتي است كه در مقابل از دست رفتن حق من روا مي داريد؟! اين چه تغافلي است كه در برابر ستمي كه بر من وارد شده است نشان مي‌دهيد؟! و در تضميني از قرآن مي‌فرمايند: «چرا با قومي كه پيمان‌هاي خود را شكسته و تصميم به اخراج رسول گرفتند پيكار نمي‌كنيد، در حالي كه آن‌ها آغازگر بودند؟» (توبه: 13)

در اين خطبه، نمود عيني مبارزه در راه هدف نيز به چشم مي‌خورد. ايشان با اشاره به مبارزات پيامبر (صلي الله عليه و آله) و امام علي (عليه السلام) در اين دو خطبه، مهم‌ترين عنصر ايدئولوژي سياسي شيعه را براي مسلمانان آينده ترسيم مي‌كنند و آن عدم سازشگري با دشمن مي‌باشد.

در مورد ويژگي دوم و پنجم ايدئولوژي نيز بايد متذكر شد كه ايشان در اثناي كلام خويش، به تناسب بحث، مردم را به اطاعت خدا و رسول خدا و ائمه اطهار (عليه السلام) مي‌خوانند. ايشان با بينش عميق خويش، در قالب استعاره، كنايه، تشبيه، تمثيل و يا تضمين آيات قرآن، بارها با واژه «يا ايها ...» و «يا ايها المسلمون...» مردم حاضر و آيندگان را مورد توجه قرار مي‌دهند.

در واقع، در اين فرازها، مخاطبان آن حضرت (عليها السلام) عالمان و آگاهان بي تفاوت جامع اسلامي، شخصيت‌ها و بزرگان تطميع شده مدينه، اصحاب و ياران رفاه زده و قدرت طلب مي‌باشند؛ كساني كه دست از ارزش هاي الهي شسته و مرعوب و مضطرب شده‌اند. از سوي ديگر، ايشان مي دانند كه در قلب هاي قفل زده آن ها چيزي اثر نمي‌كند. از اين رو، در پايان خطبه، هدف از ايراد آن را براي اهل مسجد، اتمام حجت معرفي مي كنند.

بنابراين، حضرت در اين خطبه، به طور كلي، با تبيين وضع موجود (انحراف از مسير امامت) به ارائه وضع مطلوب و آرماني و (اطاعت از امامت و اهل بيت (عليهم السلام) براي رسيدن به سعادت) و ارائه طريق رسيدن به آن (به وسيل قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) به دقت به ترسيم ايدئولوژي سياسي شيعه مي‌پردازند.

بنابراين، ملاحظه مي‌كنيم كه مخاطبان حضرت زهرا (عليها السلام) روشن فكران و آگاهان زمان و در نهايت، تود مردم مي‌باشند. حضرت نيز با بينش سياسي خويش مي‌دانند كه اين گروه با توحيد و نبوت و معاد آشنايي دارند. از اين رو، درصدد تبيين اين موارد نيستند. همچنين مي‌دانند كه اين جماعت با قرآن نيز آشنايي دارند. از اين رو، نمي‌خواهد فلسفه آيات ارث و پس گيري «فدك» را براي آن ها توضيح دهند. مسلماً هدف ايشان امر مهم ديگري است و آن ارائه نظري سياسي اسلام دربار امامت و حكومت مي‌باشد؛ زيرا مي دانند قانون الهي احتياج به مجري دارد و تنها كسي شايست اين اجراست كه اعلم و احق نسبت به مسائل الهي باشد.

اگرچه ايراد خطبه در مسجد مدينه و همچنين در بستر بيماري در مقابل زنان مهاجر و انصار يكي از رفتارهاي مدون حضرت زهرا (عليها السلام) به شمار مي‌رود و بر اين اساس، شايد نيازي به ذكر ديگر رفتارهاي ايشان نباشد، اما توجه به برخي از رفتارهاي حضرت در كنار اين خطبه‌ها، ما را با واقعيت‌هاي بيشتري آشنا مي‌كند. به همين دليل، به برخي از اين رفتارهاي سياسي اشاره مي‌گردد:

رفتار سياسي در قالب گيه و مصيبت و وصيت سياسي

يكي از پنج نفري كه در دنيا بسيار گريسته‌اند حضرت زهرا (عليها السلام) مي‌باشند كه اين مسئله نشان از عميق بودن درد و رنج ايشان دارد. حضرت در بيان احوال خود در پاسخ ام السلمه فرمودند: «در ميان انبوه غم و گرفتاري هستم: از دست دادن پيامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصي او».

اين سخن به خوبي نمايانگر اين مطلب است كه ناراحتي ايشان بيشتر به خاطر سرنوشت مسلمانان بوده، تا وضعيت روحي خويش؛ چرا كه مي‌فرمايند: من نگران از دست دادن پيامبرم هستم، نه پدرم، و نگران مورد ستم واقع شدن وصي او هستم، نه شوهرم.

يا در جواب دختر طلحه، كه در يكي از روزهاي غم بار پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) خدمت حضرت فاطمه (عليها السلام) رسيد و از گريه‌هاي جانكاه آن حضرت سخت نگران شد و علت را پرسيد، حضرت فاطمه (عليها السلام) در جواب فرمودند: «اي دختر طلحه! آيا از مصيبت و رويداد تلخي مي پرسي كه در همه جا انتشار يافته است؟ ... از پست ترين قبايل عرب، قبيله «تيم»، ابوبكر بن ابي قحافه و از حيله بازترين قبايل عرب، قبيله «عدي»، عمر بن خطاب بر علي (عليه السلام) ستم روا داشتند . پرچم مسابقه بر افراشتند تا بر علي (عليه السلام) پيش بگيرند. چون موفق نشدند، بغض و كينه علي (عليه السلام) را در دل گرفتند. آن گاه كه نور دين به خاموشي گراييد و پيامبر (صلي الله عليه و آله) رحلت كرد، آن بغض‌ها و كينه ها را به زبان آوردند و بر مركب آرزو سوار گشتند و ستم ها روا داشتند».

اين احاديث به وضوح، فلسف گريستن ايشان پس از رحلت حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) را نشان مي‌دهند و ثابت مي‌كنند كه اين گريه هاي علني نمود يك رفتار سياسي در مقابل حكومت غاصب مي‌باشند؛ زيرا اين گريه ها و حزن ها و بي‌قراري ها اولاً، در فراق رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و مقام رسالت و منزلت الهي ايشان بوده است؛ ثانياً، به خاطر از دست رفتن زحمات وي و انحراف حكومت اسلامي از مسير اصلي خويش؛ ثالثاً، به خاطر ابراز خشم و ناراحتي از حكومت انحرافي و نشان دادن نگراني خويش از وضع موجود و بيان اين نكته كه معيار خشم خدا خشم حضرت زهرا (عليها السلام) مي باشد. بنابراين، گريه ايشان همچون افراد عادي نيست. مسلما كسي كه مي‌فرمود: «الجار ثم الدار»، درصدد آزردن مردم مدينه و همسايگان خويش نمي‌باشد. ولي با توجه به بينش عميق خود، مي داند كه اين گريه ها بايد به گوش تاريخ برسند؛ تاريخي كه در بود و نبود «بيت الاحزان» در آينده تشكيك مي كند و سعي در پوشاندن حقيقت دارد. «لذا، حقيقت اين است كه گريه فاطمه (عليها السلام) آسايش مردم را بر هم نزد، بلكه هيات حاكمه را زجر مي‌داد. لذا، حاكمان او را از گريه منع مي‌كردند.» اين گريه ها با ظاهر عاطفي، معنايي عقلاني، در خود نهفته داشتند تا تاريخ عقلا را به فكر وا دارند كه چرا حضرت زهرا (عليها السلام) كه از نابينا رو مي‌گرفت، گريه و اندوهش روز و شب در فضاي مدينه مي‌پيچيد؟!

از سوي ديگر، نگاهي سطحي به وصيت سياسي حضرت زهرا (عليها السلام) نشان مي‌دهد كه وصيت به مخفي بودن قبر و تدفين ايشان چيزي جز يك مسئله سياسي نيست؛ زيرا حضرت مي دانستند كه صحابه ديروز و حيله گران امروز با شركت در مراسم تدفين وي، درصدد احراز مشروعيت براي خويش مي‌باشند. از اين رو، با اين حركت سياسي خود مبني بر تدفين شبانه و مخفي بودن قبرشان، به همگان فرمودند كه اجراي اسلام واقعي و ناب محمدي بدون حكومت اسلامي امكان پذير نيست و مسند حكومت اسلامي برازنده غاصبان بي سياست و منحرفان از خطر رهبري و امامت نمي‌باشد. در واقع، حضرت با اين وصيت دو نكته را گوشزد كردند:

1. تنفر از غاصبان حكومت كه راه مستقيم سياست الهي را منحرف كردند و با سياست شيطاني خود، بدعتي آشكار و ديرينه در اسلام پايه گذاري كردند؛ چنان كه در ابتداي وصيت خويش، شكستن عهد خدا و پيامبرش را، كه همان مسئله امامت و جانشيني است، گوشزد مي كنند.

2. تنفر از مردمي كه منفعلانه در برابر حكومت جور سر تسليم فرود آوردند و با آنكه مي‌دانستند حق با چه كسي است، ايشان را ياري ننمودند و با اين كار، به تحقق حكومت غاصب ياري رساندند.

رفتار سياسي در قالب انزجار از غاصبان حكومت

حضرت زهرا (عليها السلام) پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله)، هيچگاه دست از مبارزه نكشيدند، حتي در بستر بيماري به ايراد خطبه و انزجار از كساني پرداختند كه امامت و رهبري را به انحراف كشاندند. سكوت و قهر حضرت زهرا (عليها السلام) با خليف مسلمانان، كه تازه بر مسند قدرت تكيه زده بود، موجب رسوايي او نزد مردم مي شد. پس از غصب «فدك» و ايراد خطبه، غاصبان درصدد كسب رضايت حضرت زهرا (عليها السلام) برآمدند تا در ميان مردم، مصداق حديث «ان الله يغضب لغضبك» نشوند. اما سكوت و قهر حضرت فاطمه (عليها السلام) آن ها را براي هميشه تاريخ، مصداق اين حديث نبوي ساخت. اين رفتارها نيز اگرچه ظاهري عاطفي دارند، اما داراي معنايي عميق مي‌باشند. هرچند پرداختن به تمام رفتارهاي حضرت دراين نوشتار ممكن نيست، اما متون تاريخي و احاديث نشان مي‌دهند كه رفتارهاي سياسي ايشان در چند قالب بودند:

الف. ايراد خطبه و مبارزه با بدعت در سيره و سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در قالب تقاضاي «فدك» و مشي احتياج و نظرخواهي از مهاجر و انصار؛

ب . ايراد شعار پر محتواي فراق رسول الله (صلي الله عليه و آله) و اعلام نگراني از آينده مسلمانان و شكستن ارزش هاي موجود در جامعه؛

ج . عدم گفت و گو با ابوبكر و عمر براي رسوا كردن آن‌ها در مقابل مردم هنگام بيماري، در قالب سكوت ؛

د. انزجار از غاصبان حكومت و مردم منفعل كه در قالب وصيت سياسي نمود يافته است.

اين رفتارها، كه داراي پيامدهاي كوتاه مدت و بلندمدتي براي غاصبان حكومت بودند، باعث شدند بسياري از حقايق به فرهنگ شيعه منتقل شوند؛ زيرا از تمام اين رفتارها و متن وصيت سياسي ايشان و بخصوص خطبه‌هاي گوهر بار ايشان، مي‌توان دريافت كه سياست حاكم بر زمان ايشان، سياست خشونت، فشار، خفقان و به تسليم وادار كردن و همچنين لگدمال كردن حقوق افراد بود و در واقع، آنچه حضرت را رنج مي‌داد محو سياست اسلامي و جايگزين شدن سياست شيطاني مبتني بر دروغ و عوام فريبي بود. با كمي دقت، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه رفتارهاي سياسي حضرت زهرا (عليها السلام) اگرچه ظاهري احساسي دارند، اما محتواي آن‌ها چيز ديگري است. با توجه به علم و اعتقاد حضرت زهرا (عليها السلام)، اين سئوال مطرح مي‌شود كه اگر بخواهيم نوع و چيستي رفتارهاي ايشان را بررسي كنيم، اين رفتارها در محدود كدام كنش‌ها قرار مي‌گيرند؟

شناخت ماهيت رفتارهاي حضرت زهرا (عليها السلام)

براي فهم نوع رفتارهاي حضرت فاطمه (عليها السلام)، بهتر است به انواع كنش هاي اجتماعي، كه برخي از جامعه شناسان مطرح مي‌كنند، اشاره كنيم:

ماكس وبر معتقد است: دوگانگي زندگي عقلاني و غير عقلاني در حوز جامعه و سياست نيز بازتاب دارد. از اين رو، وي چهار نوع مثالي از كنش‌هاي اجتماعي را بررسي مي‌كند:

1. كنش عقلاني هدفمند كه براساس رابطه ميان هدف و وسيله صورت مي‌گيرد. اين كنش درزندگي اقتصادي نمود بارزي پيدا مي‌كند. بازيگر اجتماعي به اقتضاي تسهيل كار خود، در هدف و وسيله تغيير ايجاد مي‌نمايد.

2. كنش عقلاني مبتني بر ارزش كه عمدتاً در حوزه دين و اخلاق نمودار مي‌شود. در اين كنش، ممكن است در وسايل تجديدنظر شود، اما در اهداف كه مبتني بر اصول و ارزش‌ها هستند، چنين تجديدنظري ممكن نيست. اين كنش بدون توجه به نتايج سودمند يا زيان‌آور آن، صرفاً بر حسب اصول و اعتقادات صورت مي‌گيرد.

3. كنش‌هاي سنتي كه مكانيكي هستند و محاسب وسيله و هدف در آن‌ها متصور نيست.

4. كنش عاطفي و احساسي نيز كه غير عقلاني است و بدون محاسبه هدف و وسيله صورت مي‌گيرد.


* . کارشناس ارشد علوم سياسي.

- علي آقا بخشي، فرهنگ علوم سياسي، تهران، چاپار، 1379، ص 444.

- حسن عميد، فرهنگ عميد، تهران، اميركبير، 1363، ص 300.

. علي اکبر سيف، روانشناسي پرورشي، چ پنجم، آگاه، 1370، ص258.

- ابي الفضل الافريقي المصري، لسان العرب، بيروت، 1990، ج 6، ص 108.

- حسن قاسميان، حاكميت ديني در عصر غيبت، مركز تحقيقات اسلامي سپاه، 1380، ص 42.

. Values.

. Beliefs.

. Cognitions.

. علي اصغر کاظمي، روش و بينش در سياست (نگرش فلسفي، علمي و روش‌شناختي)، تهران، وزارت امور خارجه، 1374، ص20 ـ 19.

. «الا في الفتنةِ سَقطوا و اِنّ جهنّمَ لمحيطةٌ بِالکافرينَ». حضرت در اين فراز، با استفاده از آيه 49 سوره توبه به مهاجر و انصار گوشزد مي‌کنند که شما با عذر واهي، که همان ترس از سقوط در فتنه بود (هرج و مرج در نظام اسلامي)، در فتن بزرگ‌تر، که همان انحراف از خط ولايت بود، افتاديد. (ابو مصنور طبرسي، الاحتجاج، تحقيق شيخ ابراهيم بهادري، ط الثاني، المطبعة الاسوه، 2426 هـ، ج1، ص265).

. علي اصغر کاظمي، پيشين، ص21.

. محمد دشتي، فرهنگ سخنان فاطمه عليها السلام، ج دوم، چاپ و نشر بين الملل، 1379، احاديث 196 ـ 197.

. ابو منصور طبرسي، پيشين، ج1، ص253.

. فدک سرزمين با ارزشي بوده و ثروت زيادي از آن به دست مي‌آمده است. وجود فدک امتيازي نيز براي حضرت زهرا عليها السلام و اهل بيت محسوب مي‌شد؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله طبق آي 26 سوره اسراء «و آتِ ذالقربي حقّهُ» فدک را به ايشان بخشيد. از سرگذشت فدک و دست به دست شدن آن توسط حکّام وقت، مي‌توان به بعد سياسي فدک پي برد. براي مطالعه بيشتر ر.ک: محمد باقر صدر، فدک في التاريخ، بيروت، دارالتعاريف للمطبوعات، 1990م، ص26 به بعد.

. جعفر سبحاني، منشور عقايد اماميه، قم، مؤسسه الامام صادق عليه السلام، 1376، ص153.

. محسن کازروني، کوثر قرآن، چاپ مظاهري، 1370، ص26، «اهداف خليفه از غصب فدک».

. براي مطالع اهداف حضرت زهرا علهيا السلام از درخواست فدک ر.ک: محمد باقر انصاري، اسرار فدک، ترجم سيد حسين رجائي، قم، نشر الهادي، 1375، ص83.

. . حضرت زهرا عليها السلام دو خطب بسيار مشهور دارند که يکي در مسجد مدينه در مقابل خليفه و مهاجر و انصار ايراد گرديده است و ديگري در بستر بيماري در مقابل زنان مهاجر و انصار. متن هر دو خطبه در الاحتجاج، ج1، موجود مي‌باشند.

. محمد تقي مصباح يزدي، ايدئولوژي تطبيقي، قم، در راه حق، 1361، ص3.

. ناصر مکارم شيرازي، زهرا برترين بانوي جهان، چ دوم، قم، هدف، 1369، ص148.

. همان، ص149.

. ابومنصور طبرسي، پيشين، ص256.

. همان، ص268.

. مرتضي مطهّري، مقدمه‌اي بر جهان بيني اسلامي، قم، صدرا، ص487.

. حضرت فاطمه عليها السلام عرض کرد: «يا علي. بيا تا خبر دهم بدانچه بدو آفرينش بود و بدانچه مي‌باشد و به چيزي که نبوده است تا گاهي که روز قيامت آشکار شود.» ر.ک: ذبيح الله محلّاتي، رياحين الشريعه، چ ششم، تهران، دارالکتاب الاسلاميه، 1373، ج1، ص158.

. ابو منصور طبرسي، پيشين، ج1، ص257.

. همان، ص291.

. لازم به ذکر است که حضرت با زيبايي، نقش انسان و جامعه را در سرنوشت حکومت اسلامي ترسيم مي‌کنند، اما در اينجا، مجال پرداختن به تمام فرازهاي خطبه نيست. براي مطالع بيشتر، ر.ک: عزالدين حسيني زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا عليها السلام، چ دوم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1378، ج1، ص291 ـ 388.

. ابو منصور طبرسي، پيشين، ج1، ص258.

. حضرت فاطمه عليها لاسلام، در خطب اول بارها در قالب تشبيه و کنايه امامت حضرت علي عليه السلام را گوشزد مي‌فرمايند، اما نامي از ايشان نمي‌برند، اما در خطبه دوم، نام حضرت علي عليه السلام را به وضوح در خطبه متذکر مي‌شوند.

. ابو منصور طبرسي، پيشين، ج1، ص257.

. همان، ص267 ـ 259.

. همان، ص274.

. مهدي حسينيان قمي، زخم خورشيد (کاوشي در زندگي حضرت زهرا)، تهران، اميرکبير، 1379، ص129.

. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص155.

. محمد دشتي، پيشين، ص245.

. محمد باقر مجلسي، پيشين، ج43، ص82.

. يد جعفر مرتضي عاملي، رنج‌هاي حضرت زهرا، ترجم محمد سپهري، چ دوم، قم، تهذيب، 1381، ص302.

. رجوع به متن وصيت سياسي حضرت زهرا عليها السلام، محمّد دشتي، پيشين، ص251.

. ابي الفضل ابي طاهر بغدادي، بلاغات النساء، من نشريات المکتبه المريض و طبعتها الحيدريه، 1361، ق.

. محمد باقر مجلسي، پيشين، ج37، ص70، روايت 38، ب50.

. حسين بشيريه، جامعه شناسي سياسي، چپنجم، تهران، نشر ني، 1376، ص58.

.علّامه حسن­زاده آملي در اين زمينه مي­فرمايد: بدون هيچ دغدغه و وسوسه،
حضرت فاطمه دختر پيغمبرصَليَّ­الله­عليه­وآله داراي عصمت بوده و علماي
بزرگ مثل شيخ مفيد، علم­الهدي و سيدمرتضي، به آيات و روايات نص بر عصمت آن
جناب اشاه فرموده­اند و حق با آنان است. (حسن حسن­زاده آملي، فصلحکمة عصمتية
في کلمة فاطميه، طوبي، 1379،ص153).




همچنين حضرت زهرا السّلام­عليها در خطبه«فدکيه» بر عصمت خويش تأکيد
مي­فرمايند: «ايّها الناس اعلموا انّي فاطمة و ابي محمد صليَّ­الله­عليه
وآله أقول عَوداً و بدواً و لاأقول ما اقول غلطاً و لا افعل شططاً...» (ر.ک:
ابومنصور طبرسي، پيشين، ص259.)




.براي مطالعه بيشتر ر. ک: سيدعزالدين حسيني زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا
السّلام­عليها، ج 1 و 2/ ناصر مکارم شيرازي، زهراترين بانوي جهان/ نگارنده،
بينش سياسي حضرت زهرا السّلام­عليها با تأکيد بر دو خطبة ايشان، پايان­نامه
کارشناسي ارشد، قم، مؤسسة باقرالعلوم عليه­السّلام.




/ 1