دکتر محسن پزشکپور بنيانگذار نهضت ايران بزرگ ( پان ايرانيسم )
پان ايرانيست نهضت ضداستبداد ، ضداستکبار ، ضد استعمار ، ضد نژادپرستي من به عنوان يک ايراني ، يک ايراني ميهن پرست و ناراضي که اگر بند بند بدنش را قطع کنند و به چهار ميخ بکشند , هر ذره ي خون او بر روي اين خاک مقدس يک کلمه را ترسيم خواهد کرد : ايران و ايراني . ( مجلس شوراي ملي , شهريور 57 , دکتر محسن پزشکپور ) به راستي چند تن از ما با اين نام آشنا هستيم. چند نفر از ما ايرانيان دکتر محسن پزشکپور را مي شناسيم؟ چند کس از ما با مردي که تمام زندگي خود را از نوجواني تا کهنسالي وقف ايران و ايرانيان کرده آشنايي داريم؟ تمام زندگي؟ نه. بايد بگويم تمام هستي خود را. خانواده. دارايي. تندرستي و انديشه. کسي که به گفته همرزمش تنها به ايران مي انديشد. اين مرد بزرگ را به بينيد. شايد در تاريخ سياسي کشورمان کم اند کساني که پندار وار به کار سياسي پرداخته اند. اگر نيم نگاهي به گذشته نه چندان دور خود بياندازيم خواهيم ديد ، خواهيم ديد که ما علي منصور ها ، سرلشکر نخجوان ها ، حسنعلي منصورها ، هويداها و ... را در صحنه سياست کشورمان تجربه کردهايم. ولي در مقابل مادر ميهن فرزند گرانمايه يي چون پندار را بريمان به ارمغان آورد. پزشکپور در طول خدمات ايران دوستانه اش به ميهن گرامي زندگي خود را وقف اين کشور کرد . از جان و مال خود براي اين کشور گذشت . راه پزشکپور در بسياري موارد همگام را راه دکتر محمد مصدق است . عشق پزشکپور به ايران و حقوق بين المللي ايرانيان در همان مسيري است که شادروان مصدق به دنبال آن بود . نام پزشکپور براي تاريخ ايران نامي بزرگ و جاودانه است . نهضت وي نهضت ايران دوستانه و فقط در جهت منافع ملي ايران زمين است . او با بنيان گذاري اين انديشه در ميان ايرانيان براي ابديت ياد و خاطره خود را در تاريخ ايران به جاي گذاشت . پزشکپور با آشنايي کامل بر تمدن و گستره ايران حقيقي و با دانش ايرانشناسي خود اين انديشه را پايه گذاشت . پندار ( پزشکپور ) که اکنون پيرترين کوشنده ي سياسي ايران به شمار مي رود با کارنامه سياسي درخشاني دين خويش را به مام ميهن ادا کرده است. از همه چيزش گذشت و البته بسياري از چيزهاي ديگر که مي توانست از آن ِ او باشد !!! مردي که خود را در آرمانش فنا کرد. پير کهنسالي که هر ساعت و هر دم به ايرانش مي انديشد. در چشمهاي سبز محسن پزشکپور ( پندار ) مي توان خيلي چيزها ديد. من در اين چشمها زيبا و درخشان بادکوبه و شروان را مي بينم. من در اين چشمها بيلقان و لنکران را مي بينم. مي توان در اين چشمها گرماي خورشيد سمرقند و بخارا را حس کرد. من در اين چشمها ايران را هم ديدم . با چشمهاي پرفروغ پندار مي توان همه ي ايرانيان را ديد. نگاه او نگاه همه ي ماست. اراده ي قدرت در وجود اين ابرمرد متجلي مي شود. آنگاه که ببيني اين مرد هنوز نيز پس از دهه ها همچون آفتاب اميدي در ميان پان ايرانيست ها قبله ي اميد و سرچشمه ايران پرستي ست، آن هنگان که دريابي چگونه اين مرد در سنين کهولت ،عاشقانه و بخردانه از ايران و ايراني مي گويد و از حقوق ايرانيان سخن مي گويد ، پس از آن درهاي معني بر رويت گشوده مي شود. محسن پزشکپور را از طريق کتابها نمي توان شناخت . در نوجواني با نام اين بزرگمرد آشنا شدم و در جواني پس از سالها جستجو يافتمش . ولي ميان آنچه خوانده بودم و آنچه مي ديدم فرسنگها فاصله بود . من در برابر چنار پيري ايستاده بودم که گذر زمان مستحکمتر و استوارترش کرده بود. اي کاش ما ، من و تو کمي بيشتر به اطراف خود دقت مي کرديم. اي کاش تلاش مي کرديم کسي را که تمام زندگي خود وقفمان کرده بيشتر بشناسم. هرچه تاريخ ايران پر بوده باشد از ماسونها و جهان وطنها در عوض در تاريخمان داشته ايم و داريم کساني چون پندار و آژير را ، که آمدند و از ايران گفتند . و چه زيبا گفتند. هر گاه به پندار مي انديشم ،هر زمان که غرش هاي دليرانه او را در مي شنوم ويا فرتورش را مي نگرم اميد بزرگي در دلم زنده مي شود. اميد به اينکه امروز هستند کساني که مرام و انديشه ي پندار را الگوي زندگي خود قرار داده اند. ولي ... پس بنگريد به زيباترين آرزوي يک ايراني که ايدون فرياد مي زند: اين برترين آرزوي من است که سرنوشت چنين آينده يي براي زندگي من ترسيم کند: شهادت در راه ايران به خاطر وحدت ايران
اي دل آهنگ نبردم آرزوست
صحنه ي پيکار با اهريمنان
جنگ بهر عزت و آزادگي
جنگ بهر انتقام از دشمنان
خفتن اندر خاک،گرد آب و گل
تا به کي افتادگي و بندگي
تا به کي دور از عزيزان و کسان
من ز کف قفقاز و افغان داده ام
وارهاندن ملک بحرين و بلوچ
بر سراسر سرزمين اين فلات
يک درفش کاويانم آرزوست
صحنه ي ديدار مردم آرزوست
دوره ي پايان دردم آرزوست
سرخي سيماي زردم آرزوست
خفتن اندر خاکم آرزوست
خفتن اندرخون گرمم آرزوست
مرگ خوش فرجامم ، ايندم آرزوست
زين سپس ديدار يارم آرزوست
کي نمايم صلح؟جنگم آرزوست
از کف بيگانگانم آرزوست
يک درفش کاويانم آرزوست
يک درفش کاويانم آرزوست
مباني نهضت ايران بزرگ ( پان ايرانيسم )
آرمان و دکترين پان ايرانيسم بر پايه ناسيوناليسم استوار است. اين نهضت بزرگ پس از تجازوهاي مکرر روس و انگلستان و آمريکا به ايران تشکيل شد و شکل گرفت . در اين کوتاه سخن مي خواهيم بدانيم پان ايرانيسم چيست؟ واين انديشه بر پايه چه مکتبي استوار گشته است؟ براي رسيدن به اين خواسته نخست گزيده اي از اصول پان ايرانيسم را بررسي مي کنيم و سپس مکتب ناسيوناليسم را شرح مي دهيم. آنگاه با شناخت کلي اين دو مبحث به آشکار ساختن مباني پان ايرانيسم مي پردازيم.پس اين گفتار در برگيرنده سه بخش است: تعريف و اصول پان ايرانيسم . شناخت مکتب ناسيوناليسم وناسيوناليسم بر پايه پان ايرانيسم است. تعريف و اصول پان ايرانيسم
پان ايرانيسم نهضتي است که عقيده دارد همه ايرانيان بايد در ميهن حقيقي خود در زير يک درفش زندگي کنند.پان ايرانيسم زاييده وضع تاريخي کنوني ملت ايران است چون نياز به گفتن نيست که در دوران 150سال اخير کشور ايران تجزيه گشته و ايرانيان در قطعات جداگانه با رژيم هاي گوناگون زيست مي کنند. براي دانستن کامل پان ايرانيسم بايد دو مسئله را به خوبي بررسي نمود: ميهن ايرانيان کجاست ؟ و ايرانيان چه کساني هستند؟
پان ايرانيسم ها کساني هستند که از دانش کافي ايرانشناسي برخوردار هستند . مرزهاي سياسي - نژادي و تاريخي ايران زمين را با آشنايي کافي بر مدارک تاريخي مي شناسند و براي احقاق حقوق ملت ايران تلاش ميکنند . اين حزب گسترده که چندين دههه است که براي سربلندي ايران زمين کوشش ميکند هرگز براي دريافت پول - مقام و . . . تلاش نکرده است و تنها به ايران و ايراني بودن مي انديشد . انديشه اش بر ضد استعمار ننگنين انگلستان و روس است . انديشه اش ايراني بزرگ - متمدن و جهاني است . مسئله اول را تاريخ سياسي يک قرن و نيم اخير به نيکي پاسخ مي دهد و به ما مي فهماند که سياست دولتهاي بيگانه و خيانت طبقه حاکم ايران سبب شد که ميهن حقيقي ما تجزيه شود و در شمال .شرق .جنوب و غرب گروهي از هم ميهنان ما از ديگر برادران و خواهران خود به دور افتند.براي پاسخ مسئله دوم اسناد و مدارکي نياز است که در برگهاي تاريخ شش هزار ساله نهفته است و تاريخ ما بهترين شناسه کساني است که ايراني شناخته مي شوند و در پديد آوردن فرهنگ ايراني دست داشته اند. اين دو مسئله پان ايرانيسم و راهنماي پاسخ دادن به آنهاست. 2- شناخت مکتب ناسيوناليسم
ناسيوناليسم برگرفته از واژه ( ناسيون) به معني ملت است و به انديشه اي گفته مي شود که در آن ملت به نام يک واحد قائم به خود شناخته شده است . بيشتر به ناسيوناليسم از دو ديدگاه نگريسته مي شود: الف) به منزله يک مکتب تاريخيب) به منزله يک مکتب اجتماعي