ترجمه قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه قرآن - نسخه متنی

خرمشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پدرشان مردى صالح بود، و پروردگارت خواست كه آنان به كمال بلوغشان برسند و آنگاه گنجشان را [از آنجا] بيرون آوردند، كه رحمتى از پروردگارت [در حق آنان‏] بود، و من آن كار را از پيش خود نكردم، اين معناى چيزى است كه نتوانستى بر آن صبر كنى‏

83- و از تو درباره ذوالقرنين مى‏پرسند، بگو هم‏اكنون يادى از او براى شما مى‏خوانم‏

84- ما به او در روى زمين تمكن داده بوديم و سررشته هر كارى را به او بخشيده بوديم‏

85- و او سررشته [كار خود] را دنبال گرفت‏

86- تا آنكه به سرزمين مغرب [خورشيد] رسيد و چنين يافت كه در چشمه‏اى گل‏آلود [و گرم‏] غروب مى‏كند و در نزديكى آن قومى را يافت گفتيم اى ذوالقرنين [اختيار با توست‏] يا آنان را عذاب مى‏كنى، يا با آنان نيكى مى‏كنى‏

87- گفت هركس شرك ورزد، زودا كه عذابش كنيم، سپس به سوى پروردگارش باز برده مى‏شود، و او به عذابى سخت معذبش مى‏دارد

88- و اما هركس ايمان آورد و نيكوكارى كند، او را پاداش نيكو باشد و كار را بر او آسان مى‏گيريم‏

89- آنگاه سررشته [كار خود] را دنبال گرفت‏

90- تا آنكه به سرزمين مشرق [خورشيد] رسيد و آن را چنين يافت كه بر مردمانى كه در برابر [تابش‏] آن پوششى برايشان نگذاشته بوديم، مى‏تافت‏

91- بدين‏سان از كار و بار او آگاهى داشتيم‏

92- آنگاه سررشته [كار خود] را دنبال گرفت‏

93- تا به فاصله ميان دو كوه سدآسا رسيد و در پيش آن مردمانى را يافت كه زبانى نمى‏فهميدند

94- گفتند اى ذوالقرنين قوم ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فتنه و فساد برپا مى‏كنند، آيا [مى‏خواهى‏] خراجى به تو بپردازيم كه بين ما و آنان سدى بسازى؟

95- گفت تمكنى كه پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نيرو[ى انسانى‏] يارى دهيد كه بين شما و ايشان حايلى بسازم‏

96- [آنگاه كه شالوده را ريختند گفت] برايم پاره‏هاى آهن بياوريد [و برهم بينباريد] تا آنكه بين دو كوه را انباشت و همسطح ساخت گفت [در كوره‏هاى آتش‏] بدميد [و دميدند] تا آنكه آن [آهن‏] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اينك برايم روى گداخته بياوريد تا بر آن بريزم‏

97- [سد سكندرى ساخته شد و ياجوج و ماجوج‏] نتوانستند بر آن دست يابند و نتوانستند در آن رخنه كنند

98- گفت اين رحمتى از سوى پروردگار من است چون وعده پروردگارم [قيامت‏] فرارسد، آن را پخش و پريشان كند و وعده پروردگار من حق است‏

99- و آن روز آنان را رها كنيم كه در هم و برهم شوند، [و آنگاه‏] در صور دميده شود و آنان را چنانكه بايد گرد آوريم‏

100- و در آن روز جهنم را بر كافران چنانكه بايد و شايد بنمايانيم‏

101- همان كسانى كه ديدگانشان در پرده [غفلت‏] از آيات من بود، و نمى‏توانستند [حق را] بشنوند

102- آيا كافران پنداشته‏اند كه بندگان مرا [به ناحق‏] به جاى من به دوستى بگيرند، [بايد بدانند كه‏] ما جهنم را چون منزلگاهى براى كافران آماده كرده‏ايم‏

103- بگو آيا از زيانكارترين انسانها آگاهتان كنيم؟

104- كسانى‏[اند] كه كوشش آنان در راه زندگانى دنيا، نقش بر آب شده است و ايشان چنين مى‏انگارند كه نيكو كردارند

105- اينان كسانى هستند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كرده‏اند، و اعمالشان تباه شده، لذا روز

/ 279