بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
پليدكار نبودهام21- گفت همين است، پروردگارت فرموده است آن كار بر من آسان است، تا او را پديده شگرفى براى مردم قرار دهيم و رحمتى از ماست و كارى انجام يافتنى است22- سپس [مريم] به او باردار شد و با او در جايى دوردست كناره گرفت23- آنگاه درد زايمان او را به پناه تنه درخت خرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و از ياد رفته بودم و فراموش شده بودم24- از فرودست او ندا در داد كه اندوهگين مباش، پروردگارت از فرودست تو جويبارى روان كرده است25- و تنه درخت خرما را به سوى خود تكان بده تا بر تو رطب تازه چيده فرو ريزد26- پس بخور و بياشام و ديده روشن دار، آنگاه اگر انسانى را ديدى بگو براى خداوند رحمان روزه[ى سكوت] گرفتهام و هرگز امروز با هيچ انسانى سخن نمىگويم27- سپس او [عيسى] را برداشت و به نزد قومش آورد گفتند اى مريم كار شگرفى پيش آوردى28- اى خواهر هارون نه پدرت مردى نابكار، و نه مادرت پليدكار بود29- آنگاه [مريم] به او [نوزاد] اشاره كرد گفتند چگونه با كودكى كه در گهواره است، سخن بگوييم30- [نوزاد به سخن درآمده و] گفت من بنده خداوندم كه به من كتاب آسمانى داده است و مرا پيامبر گردانيده است31- و مرا، هر جا كه باشم، مبارك گردانيده و مرا مادام كه زنده باشم به نماز و زكات سفارش فرموده است32- و نيز مرا در حق مادرم نيكوكار گردانده و مرا زورگوى سخت دل نگردانده است33- و بر من در روزى كه زادم و در روزى كه درگذرم و روزى كه زنده برانگيخته شوم درود باد34- [آرى] اين است عيسى بن مريم، اين سخن راست و درستى است كه آنان در آن شك و شبهه دارند35- سزاوار نيست كه خداوند فرزندى برگيرد، او منزه است، آنگاه كه كارى را مقرر فرمايد فقط به آن مىگويد، موجود شو، و بىدرنگ موجود مىشود36- و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد كه اين راه راست است37- ولى گروه منكران در ميان خود اختلافورزيدند، پس واى بر كافران از حضور در روزى سترگ38- روزى كه نزد ما آيند چقدر شنوا و چقدر بينا هستند، ولى امروز ستمگران در گمراهى آشكارند39- و آنان را از روز حسرت بترسان، كه امر [الهى] تحقق يابد و آنان غافلند و ايمان نياورند40- ما زمين را با هر كه روى آن است، ميراث مىبريم و به سوى ما بازگردانده شوند41- و در كتاب آسمانى از ابراهيم ياد كن كه صديقى پيامبر بود42- آنگاه كه به پدرش گفت پدرجان چرا چيزى را مىپرستى كه نمىبيند و نمىشنود و به حال تو سودى ندارد43- پدرجان از علم [وحى] چيزى به من رسيده است كه به تو نرسيده است، پس از من پيروى كن كه تو را به راهى راست رهنمايى كنم44- پدرجان شيطان را مپرست، كه شيطان در برابر خداوند رحمان سركش است45- پدرجان مىترسم كه عذابى از سوى خداوند رحمان به تو برسد و دوستدار شيطان شوى46- گفت اى ابراهيم آيا از خدايان من روى بر مىتابى؟ اگر دست برندارى سنگسارت مىكنم و روزگارى دراز از من دور شو