اسلام در مالزي (Malaysia)
عبدالمجيد ناصري داوودي(1) چکيده
مالزي يکي از کشورهاي مهم و پيشرفته اسلامي در حوزه جنوب شرق آسياست. اسلام همزمان با ورود در اين سرزمين به جزاير اطراف آن چون اندونزي، فليپين و تايلند نيز وارد شد و به سرعت در ميان اقوام ساکن آن مجموعه جزاير به ويژه ساکنان بومي نفوذ کرد و به تدريج جزء هويت و بخش اساسي شاکله فرهنگي و بن مايه ارزشيشان گرديد. اسلام در اين سرزمين به صورت مسالمتآميز و از راههاي مهاجرت، تجارت و دعوت راه يافت و مهمترين و اصليترين قوم آن يعني مالايو را به خود جذب کرد و کمکم جزء جداييناپذير از انديشه، فرهنگ و حيات اجتماعي آنان گرديد. مقاومت در برابر استعمار نيز توسط مسلمانان و با پشتوانه فرهنگ و ارزشهاي اسلامي آغاز شد و امروزه نيز اسلام نه تنها در زواياي زندگي و در درون خانهها و انواع آداب و رسوم و فرهنگ مردم مسلمان آن مناطق جلوهگر است، در مسائل اجتماعي و سياسي نيز رو به پيشرفت است. اين در حالي است که باورمندي بدان حتي نزد اقليتهاي ديني بودايي، مسيحي، هندويي و مذاهب محلي ديگر نيز به عنوان يک ارزش و برتري رواني، طبقاتي و قومي تلقي ميگردد و پيشرفتهاي مالزي به ويژه از لحاظ ريشه کن نمودن بيسوادي، رفاه اجتماعي و درآمد بالاي سرانه و توسعه نسبتا متوازن را هم رهبران سياسي و هم رهبران مذهبي در اثر حاکميت اسلام بر فرهنگ و انديشه و رفتار مردم مالزي ميدانند نه عامل ديگر. مقدمه
مالزي يکي از کشورهاي معروف و پيشرفته اسلامي است که در دهههاي اخير شهرت يافته و به عنوان پيشرفتهترين و مرفهترين کشور اسلامياي شناخته شده است که توسعه نسبتا متوازن و پايدار را تجربه ميکند. به دليل همين پيشرفت روز افزون و امنيت پايدار، آن کشور در سالهاي اخير نخست رياست سازمان کنفرانس اسلامي سپس رياست کشورهاي عدم تعهد را به عهده داشته است. در منطقه و مسائل بينالمللي نيز نقش اين کشور افزايش يافته و در دهههاي اخير از دو خطر بزرگ بحران اقتصادي جنوب شرق آسيا و زلزله ويرانگر سونامي در سال گذشته نيز کمترين آسيب را ديده است. از اين رو بر خلاف بسياري از همسايگان خويش، روند رو به رشد اقتصادي و سياسي خود را همچنان ادامه ميدهد (ياوري، 1371: 247). موقعيت جغرافيايي
اين کشور در جنوب شرق آسيا واقع شده است. کشور تايلند در شمال و اندونزي در جنوب شرق آن قرار گرفتهاند. درياي چين در شرق و اقيانوسهاي هند و آرام در جنوب و شرق آن موقعيت دارد. مساحت کشور 330434 کيلومتر ميباشد و مرکب از سه جزيره مهم ساراواک، مالايا و صباح است. سواحل شرقي آن که به درياي چين جنوبي مشرف است به تعدادي جزاير و تخته سنگهاي مرجاني ختم ميشود. مهمترين راه ارتباطي اقيانوس هند و اقيانوس آرام، تنگه مالاکا، در سواحل غربي آن واقع شده است اين سواحل بدون بريدگي و بعضا داراي باتلاق ميباشند که براي تأسيسات بندري مساعد نيست. رودهاي معروف آن «پاهانگ» و «کلانتان» نام دارند که به درياي چين جنوبي ميريزند. اين کشور داراي آب و هواي استوايي بوده 75% خاک آن را جنگلهاي استوايي پوشش ميدهد. آب و هواي آن در کل گرم و مرطوب است و در معرض وزش بادهاي «موسون» قرار دارد. با اين همه، پوشش گياهي شبه جزيره، جنگلهاي انبوه و هميشه سبز استوايي است. در واقع متراکمترين پوشش گياهي آب و هواي مناطق گرم و مرطوب را ميتوان در مالزي مشاهده کرد. ترکيب گياهي مالزي در شمار غنيترين نوع در جهان است و حدود 8000 گونه گياهي که 2500 نوع آن درخت است در مالزي ميرويد. ميزان تراکم پوشش جنگلي و گياهي به گونهاي است که غالبا مانع از تابش نور خورشيد به زمين ميشود، هر چند در دهههاي اخير وزش بادهاي شديد و طوفانهاي استوايي به قسمتهايي از آن آسيب جدي وارد کرده است (مالزي، 1373: 4ـ8). اقوام و نژادها
مالزي گذرگاه اصلي و مهم در آبهاي جنوب شرقي آسيا است و اين موقعيت باعث شده اقوام و نژادهاي مختلف از نقاط ديگر آسيا به سوي اين سرزمين هجوم آورده و در کل چهار گروه عمده نژادي و قومي را به وجود آورند و ارانگ اصلي، مالايو، چيني و شبه قارهاي «هند» در آن سکنا گزينند. گروه ارانگ اصلي از لحاظ کميت کوچکترين گروه قومي بوده و به سه گروه عمده کوچکتر تقسيم ميشوند: جاکيون، سمانگ و سنويي. اين گروهها از لحاظ ديني و فرهنگي نيز همگوني ندارند. شماري از آنان اسلام آوردهاند و بقيه که بيشترشان را شامل ميشود پيرو مذاهب سنتي هستند. قوم مالايو که بيش از نيمي از جمعيت کشور را تشکيل ميدهند و به لحاظ سياسي مهمترين قوم کشور شمرده ميشوند، قويا به اسلام معتقد و داراي فرهنگ و زبان و دين مشترک ميباشند. دين اسلام مهمترين مؤلفه فرهنگي و ويژگي اين قوم است. قوم ديگر در مالزي يعني چينيها خود به هفت گروه کوچکتر تقسيم شده و در برخي استانها تا يک سوم جمعيت را به خود اختصاص ميدهند. قوم چهارم از مردمان شبه قاره «هند» هستند که هندي، پاکستاني و سريلانکايي ميباشند و حدود ده درصد جمعيت کشور را تشکيل ميدهند. در مورد اقوام کشور اين نکته قابل يادآوري است که جزاير مختلف از لحاظ تنوع قومي شرايط يکسان نداشته و جزاير شرقي يا مالزي شرقي از حيث تنوع بيشتر دارند و در حقيقت دو جزيره ساراواک و صباح، حدود 25 گروه قومي را در خود جاي دادهاند. نگاهي به گذشته
مجموعه جزايري که امروزه به عنوان مالزي خوانده ميشود، سرنوشت جدايي از مجموعههاي اطراف آن که کشورهاي اندونزي، فليپين و سنگاپور، تايلند و غيره را تشکيل ميدهند، ندارد و پيشينه سکونت در آنها به هزاران سال قبل بر ميگردد. پژوهشهاي باستانشناسي نشان ميدهد که از حدود شش هزار سال پيش، مردم بومي مالزي در آن منطقه ساکن بودهاند و تمدنهاي کهن عصر برنز و فرهنگهاي کهن در آن نقطه ردپايي از خود بر جاي گذاشتهاند. با آن که سابقه حضور چينيها در حوزه جنوب شرق آسيا بيشتر است اما تأثير تمدن و فرهنگ هند که به قرن دوم قبل از ميلاد بر ميگردد، فراگيرتر و ماناتر به چشم ميخورد و هنديها با ورود خويش منطقه را به قول معروف (هندونيزه) نموده و مالزي نيز همان تجربه اندونزي را در اين رهگذر از سرگذرانده است (گليزواره، 1378: 257). در طول هزار سال اول بعد از ميلاد، ساحل شرقي مالزي با مهاجرتهاي مردم هند و ساير مناطق آسيا دچار تحول شده و دولتهاي کوچک زمام امور مردم را به نحوي در دست گرفتهاند. برخي منابع شمار اين دولتها را تا سي دولت دانستهاند. نژادها و اقوام مختلف با مردم بومي که عمدتا مالايو خوانده ميشد، اختلاط نژادي و فرهنگي يافته و تحت تأثير و تأثر ناشي از آن، گذشته تاريخي مردم ساکن در اين جزاير با انديشه، فرهنگ و بنمايه فکري و فرهنگي شبه قارهاي چهره بسته است. ورود اسلام
همانگونه که اشاره شد، قبل از اسلام وحدت نژادي و فرهنگي و سياسي در مالزي شکل نگرفته بود و مردم جزاير مختلف و چه بسا جزيره واحد داراي ناهمگوني فراوان بوده و نقاط اشتراک چنداني نداشتند. دولت بزرگ و امپراتوري واحد نيز در آن سرزمين شکل نگرفت تا از لحاظ سياسي تعامل اقوام گوناگون را هر چند به گونه ظاهري تسهيل نموده، زمينه هماهنگي و روابط اهالي را فراهم نمايد. حکومتهاي کوچک نيز بسا منافع خود را در تضاد بيشتر و فاصله عميقتر مردم منطقه ميديدند و در صدد رفع شکافها و فاصله بر نميآمدند. شرايط تجاري جزاير مالزي و سودآوري محصولات کشاورزي و حاصلخيزي آن باعث شد تا تاجران مسلمان از جنوب و غرب آسيا وارد آن سرزمين شده، روابط نزديک و پايداري را با مردم محلي برقرار نمايند. برخي از آنان به تدريج سکونت دائمي را در آنجا اختيار کرده و شماري پس از خود جذب آن ديار کردند. با افزايش اين مهاجران، مردم مالزي به اسلام آشنا شدند و با توجه به جهانديدگي، خردورزي و تفوق فرهنگي مسلمانان، روند جذب قوم عمده و نسبتا برتر مالزي (مالايو) به اسلام به روش مسالمتآميز و فرهنگي آغاز شد و پس از ورود تعدادي از آنان، تبليغ و ترويج اين آيين در ميان اهالي آن شکل گرفت و روز به روز افزايش يافت. با توجه به حکومتهاي محلي کوچک، به زودي اسلام خود را در رأس حاکميت يافت و به عنوان دين رسمي برخي حکومتها جلوهگر گرديد. هند که با وجود ورود زود هنگام اسلام به آن همچنان به عنوان دين اقليت و مهاجمان تلقي ميگرديد، در مالزي سرنوشتديگري پيدا کرد.(همان) تفاوتهاي اثرگذار
ورود فرهنگي اسلام در مالزي که در قالب مهاجرت مسلمانان بازرگان، تعامل مالايوها با مسلمانان و پذيرش اسلام و تبليغ و دعوت مردم به اسلام چهره بست، نخستين تفاوت بين ورود اسلام در جنوب شرق آسيا و لشکرکشي مسلمانان به جنوب آسيا يعني هند بود. لشکرکشي به شبه قاره هند اين مزيت را داشت که ورود اسلام و تلاشهاي مسلمانان را در آن ناحيه مورد ثبت و ضبط مورخان و تمجيد شاعران و اهتمام فقها و مباهات خلفا و سلاطين قرار داد و به اين منطقه هويت تاريخي بخشيد، اما در مجموع پيآمدهاي فراوان در پيداشت و گاه همزمان با پيشروي ظاهري مسلمانان، حضور اسلام به چالش کشيده ميشد (داوودي: 185 و 221). ورود فرهنگي و مسالمتآميز اسلام در جنوب شرق بدان جهت از پيشينه روشن و مستند تا حدودي محروم است که چنين ورودي معمولاً با آهستگي همراه است و به دليل نامحسوس بودن آن تا سالها بعد مورد اهتمام اهل قلم قرار نميگيرد، چنانکه اهل سياست نيز يا از آن بيخبرند و يا بدان رغبت نشان نميدهند. رويکرد مردم مالزي به اسلام نيز با مردم هند متفاوت بود. در هند اسلام از سوي مردم مستضعف و عمدتا فقير پذيرفته شد و اهل دانش، سياست، فرهنگ و صنعت و هنر يا جزيه پذيرفته بر آيين خود ماندند و يا به سوي مناطق جنوبي هند کوچ نموده و تمدن و فرهنگ هندي را بدان حوزه انتقال دادند. در عمل تا ساليان طولاني، اسلام آيين وارداتي و از خارج شناخته ميشد که افراد بيبضاعت بدان روي ميآوردند يا ترسوها زيرضربت شمشير بدان اقبال نشان ميدادند. اما در مالزي اين طبقه فرهنگي، اشراف، بازرگانان و پيشقراولان اجتماعي بودند که اسلام را پذيرفته و به عنوان يک فرهنگ متعالي و رويکرد فرهنگي تکاملي و شايسته حيات انساني و مترقي بدان اقبال نشان داده و به تدريج آن را باور نمودند (گليزواره، 1378: 259). در حوزه جنوب شرقي آسيا، ورود اسلام مساوي پيشرفت روزافزون مردم، رهيدن از دام انواع باورهاي خرافي و تفرقهانگيز، کسب هويت ملي و همبستگي عميق و فرهنگي ـ عاطفي مردم و پيوستن آن ملت به اقيانوس جهان اسلام تلقي گرديد و کمترين تخريب، ويراني، کشتار و غارتگري حتي توسط فرماندهان بريده از مرکز و يا حاکمان خودسر با سپر قرار دادن اين آيين آسماني و معجزه جاويدان الهي به وقوع نپيوست. اسلام نه تنها مردم يک جزيره را به هم پيوند زد بلکه جزاير از هم جدا و گاهي در مقابل هم را شيرازه بند گرديد و در هماهنگي و يکدستگي و هويت واحد ديني و اسلامي آنها اثر ژرف گذاشت. اسلام هر چند در قرنهاي دوم و سوم هجري وارد اين خطه گرديد، حضور گسترده و پيشرفت اصلي آن را از قرن پانزدهم ميلادي يا نهم هجري به بعد دانستهاند و به نظر ميرسد در اين فرايند مهم، حکومت قدرتمند مغولان کبير در هند و سلسله مهم صفويه و عثماني در غرب، بر جهان اسلام بيتأثير نبودهاند. اسلام به تدريج تقريبا همه مردم مالزي را به خود جذب نموده ولي از آنجا که اين ناحيه همواره در معرض هجوم مهاجران و ورود اقوام چيني، هندي و ديگران بود، اقليتهاي جديد بودايي، هندويي و در سالهاي استعمار مسيحي در آن پديد آمد و به تدريج بخشي از ساکنان آن سرزمين را به خود اختصاص داد. با وجود اين، اسلام همچنان غلبه دارد و مسلمانان عظمت و اکثريت خود را تثبيت نمودهاند. مالزي و معضل استعمار
قواي استعمار در قرن شانزدهم با پيشاهنگي پرتقال وارد جزاير مالزي شد و پس از مدتي در قرن هفدهم هلند و در قرن نوزدهم انگليس جاي آنها را گرفت و در آن سرزمين اسلامي لانه کرد. (دايرةالمعارف بزرگ اسلامي: 10/359) اين در حالي بود که اسلام همچنان در ميان مردم بومي در حال پيشروي بود و لشکر استعمار نه تنها از سرعت گسترش آن نکاست بلکه در اثر غارتگري، زورگويي و سرکوبي که از خود نشان داد بر سرعت آن افزود و مردم را به جنبههاي گوناگون اسلام و مزاياي آن بيشتر آشنا کرد. در زمان حاکميت انگليس در قرن نوزدهم در مالزي، فعاليت عقبه ديگر استعمار يعني مسيونرها در ترويج مسيحيت تشديد گرديد. آنان با پشتيباني حکومت استعمارگر انگليس و جهان غرب مسيحي از راههاي مختلف، ترويج مسيحيت را دنبال نمودند و با تأسيس مراکز پزشکي، مدارس مذهبي و غيرمذهبي و تبليغ مستقيم، در صدد تضعيف اسلام و مسيحي نمودن مردم مالزي برآمدند، اما به گواهي تاريخ با همه هزينه فراوان که در اين راه نمودند، توفيق چنداني به دست نياوردند و با همه مهاجرت مسيحيان و جذب مهاجران چيني و غيره بيش از 7% جمعيت کشور را نتوانستند با خود همراه سازند. به هر حال حضور استعمار و ستمهاي چند لايه آن، همبستگي بيشتر اسلامي و ملي مجموعه جزاير مالزي را به بار آورد و مردم با تکيه به آموزشهاي اسلامي و فرهنگ پويا و قوي ديني در مقابل استعمار به مقاومت پرداختند و طبيعي است که نخستين فريادهاي مقاومت و اولين پرچم پايداري از ميان مسلمانان سر برآورد. اسلام توانست براي استقلال مالزي نقش مؤثر و قاطع ايفا کند، چنان که به گواهي همگان از تفرق و از هم پاشيدن کشور جلوگيري کرد و با برترياي که در ميان ساير اديان و در دل مردم داشت، توانست مالزي را يکپارچه و متحد نگهدارد و به عنوان يک نيروي محکم هويتبخش و وحدتآفرين ايفاي نقش نمايد. با اين همه، دستاندازيهاي استعمار جهت عدم تحقق استقلال واقعي مالزي و حفظ اقتدار آن به عنوان قدرت اسلامي پايان نيافت و پس از استقلال آن در سال 1957، نيز ادامه پيدا کرد. سرانجام در سال 1963 سنگاپور از آن جدا شد و بدين ترتيب بر توان آن ضربه زد. شاخصهاي حضور اسلام در مالزي
پس از شکست استعمار و استقلال اين کشور، دين اسلام به عنوان مؤثرترين مؤلفه فرهنگساز و تأثيرگذار در اين کشور به راه خود ادامه داد و تلاشهاي مليگرايي که از سوي روشنفکران غربگرا هدايت ميگرديد و عمدتا جهت ضدديني داشت، به جايي نرسيد. ترويج تفکر چپ و مارکسيستي توسط چين و در ميان چينيهاي ساکن مالزي که به بوديسم تعلق داشتند نيز نتوانست غلبه تفکر ديني و رويکرد کلي اسلامي مردم را تحت تأثير قرار دهد و اسلام را از صحنه سياست و اجتماع دور سازد. نشانهها و شاخصهايي حيات ديني و معنوي مردم مالزي را در دوران استعمار (قرون نوزدهم و بيستم ميلادي) و شرايط کنوني نشان ميدهد و ميتواند در مجموع اعتقاد ژرف مردم آن ديار را به اسلام و مساعدت جامعه مالزي را جهت ترويج دين و پاسداري از ارزشهاي ديني و معنوي، آفتابي کند. بيش از 60% جمعيت بالاي بيست ميليوني مالزي به اسلام معتقدند و چنانکه اشاره شد اين آيين، مؤلّفه اصلي هويت قوم عمده اين کشور يعني مالايو را به خود اختصاص ميدهد. اگر بپذيريم که اکثريت داشتن مالايو از سويي و اصالت آنان در مالزي و مهاجر دانستن بقيه اقوام و نژادها را از سوي ديگر، مفهوم غلبه فرهنگي آنان را به ديگران ميرساند و اين امر دستکم در مورد مالزي مورد تشکيک نيست، اسلام به عنوان دين مورد اعتقاد مالايوها و بخشي ديگر از اقوام کشور، وجهه غالب فرهنگي و جلوه اجتماعي آن کشور را فرا گرفته است و در مظاهر گوناگون حيات اجتماعي و ظواهر فرهنگي اهالي آن خودنمايي دارد که از جمله ميتوان به موارد زير اشاره کرد: 1ـ رعايت حجاب اسلامي توسط زنان مسلمان بسيار چشمگير و برجسته است و اين تنها حجاب نيست بلکه ساير شعاير اسلامي که در ارتباط زندگي خصوصي و خانوادگي افراد ميباشد، نفوذ عميق و فراگير خود را در زندگي مالايو و به طور کلي مسلمانان مالزي تثبيت نموده است. در اين کشور، ضمن رعايت حجاب «لباسها بسيار ساده است، در مصرف زيور آلات و تزئينات بسيار قانع و کمخرجاند حتي افرادي که مشاغل سياسي ـ علمي برجستهاي دارند به خصوص در ماه رمضان، ساده و بيآلايش غذاي خود را به همراه برده و با نداي ملکوتي اذان افطار ميکنند.» (گليزواره، 1378: 260) 2ـ شعاير اسلامي مربوط به تولد فرزند، ازدواج، طلاق و مرگ کاملاً در جامعه اسلامي مالزي حاکم است و خارج از آموزههاي اسلامي و صبغه ديني مفهوم و آدابي براي آنها متصور نيست. 3ـ مکانت برجسته علماي ديني، سادات، معلمان مذهبي و حجاج در ميان اقشار مختلف جلوه ديگر از دينمداري مردم اين سرزمين ميباشد. در يکي از منابع که مسلمانان مالزي را در دوران استعمار مورد مطالعه قرار داده آمده است: «علماي روستايي نمايندگان اصلي اسلام بودند. آنها مراقب طاعت بودند؛ علوم اسلامي را تدريس ميکردند؛ بر مراسم ازدواج و مرگ نظارت داشتند؛ در منازعات داوري ميکردند؛ بيماران را شفا ميدادند و از بيتالمال حفاظت و ماليات اسلامي را جمعآوري ميکردند. نفوذ آنان با ازدواج با ساير علما و خانوادههاي مالکان ثروتمند بيشتر ميشد. به رغم آن که گهگاه يکي قاضي در تشکيلات مرکزي منصوب ميشد علما اساسا کارگزاران فردي بودند و نه تابع نظارت دولت و گرچه به مکتب فقهي شافعي و اغلب به يکي از سلسلههاي صوفيه وابسته بودند». (لاپيدوس، 1376: 282) 4ـ حساسيت نسبت به سرنوشت ساير مسلمانان جلوه ديگر از فرهنگ اسلامي و نفوذ اسلام در ميان مردم اين کشور است. افزون بر آن که اين کشور عضو فعال سازمان کنفرانس کشورهاي اسلامي است، رياست کنوني اين کنفرانس را به عهده دارد و همواره درباره سرنوشت جهان اسلام و مسلمانان، برخورد مثبت و موضعگيري اسلامي داشته است و همواره تأکيد ميکند: «کشورهاي اسلامي بايد اختلافات خود را کنار بگذارند و با اتحاد و يگانگي براي مشکلات جهان اسلام تصميمي اتخاذ کنند». (کيهان، 20/1/1373). کشور مالزي در فاجعههاي مختلف که براي مسلمانان در دهههاي اخير رخ داد از جمله کشتار مسلمانان بالکان (بوسني و هرزگوين و اطراف آن) و مشکلات روز افزون ملت فلسطين، بسيار فعال و دلسوزانه موضع گرفت و تا آن پيمانه پيشرفت که واکنش برخي سران غرب را برانگيخت. (گليزواره، 1378: 262) ميتوان گفت «مسلمانان مالزي همواره در مسائل بينالمللي مربوط به جهان اسلام مانند قضيه فلسطين و افغانستان مواضع مثبتي اتخاذ نمودهاند.» (مالزي، 1373: 57) تفوق شخصيتي و روحي مسلمانان و مباهات به مسلمان بودن، نکتهاي است که در ميان مسلمانان مالزي بيش از نقاط ديگر جهان اسلام، مشاهده ميشود. مسلمانان اين کشور «درست کردار و نيکو رفتارند و نسبت به ديگر گروههاي مسلمان با عزّت و احساس برجستهاي زندگي ميکنند. گروههاي مذهبي در نهايت صلح و صفا در کنار هم و با هم زندگي مينمايند. مسلمان بودن در مالزي با نوعي افتخار و عزّت نفس توأم است» (گليزواره، 1378: 260). تعامل سياست و ديانت
مذهب و ديانت در مالزي نقشي عمده و جايگاهي فراتر از مراسم فردي و آييني دارد. بنيادگرايي اسلامي مالزي در جنبش دعوت خلاصه ميشود. هدف جنبش دعوت تنها تبليغ اسلام براي غير مسلمانان و ترويج آن در راستاي خط افقي نيست، بلکه ميکوشد تا از طريق وحدت در ميان مسلمانان و حذف موضوعاتي که باعث اختلاف ميشود، همبستگي و پيوستگي آنها را استحکام بخشد. گروههاي کوچکتر افراطي نيز وجود دارند که گاهي به غير مسلمانان به ويژه معبد هندوها يا ايستگاههاي پليس حمله ميکنند، اما چندان قابل توجه نميباشند و در ميان توده مردم جايگاهي ندارند. طبق قانون اساسي مالزي، اسلام دين رسمي کشور است ولي افراد در انتخاب دين و انجام مراسم ديني آزاد ميباشند و حتي پيروان ساير اديان اجازه تبليغ اعتقادات ديني خود را در ميان همدينان خود دارند. پادشاه، نخست وزير و حاکمان ايالات مالزي بايد مسلمان باشند ولي اعضاي کابينه لزوما پيروان اسلام نبوده و ميتوانند از ميان اقليتهاي غيرمسلمان ميباشند. حاکمان ايالات در مناطق خود حکم رهبر مذهبي را دارند و پادشاه، پيشواي ديانت اسلامي در ايالت خود و نيز ايالات مالاکا، پنانگ، صباح و منطقه فدرال است و به طور متناوب از حاکمان ايالات انتخاب ميشود. حکومت مالزي جهت حفظ يکپارچکي و جلوگيري از گسست مذهبي و ديني، سازمانها و نهادهاي مختلف را جهت نظارت بر فعاليتهاي مسلمانان و سامان دادن امور آنان ايجاد کرده است؛ نظير «شوراي ملي امور اسلامي» و «کميته فتوا» که فعاليتهاي اسلامي را کنترل ميکنند و در واقع امور ديني را با حکومت هماهنگ نموده و کتابهاي ديني، فتاواي ديني و فعاليتهاي مساجد، مدارس ديني و به طور کلي غيردولتي را زير نظر دارند. سياست کلي دولت مالزي در زمينه مسائل فرهنگي مبتني بر اين پيشفرض است که اسلام دين مصلحتگرا و همساز با روح دموکراسي است. هم چنين برخي از ارزشهاي اسلامي مثل اخوت اسلامي و مدارا کردن با غير مسلمانان، صداقت، درستکاري، نظم، هماهنگي، پاکيزگي و احترام به سالمندان را از ارزشهاي جهاني تلقي کرده و اشاعه آن را در جامعه به نفع همه مردم حتي غيرمسلمانان ميداند. از اين رو دولت مالزي با برداشتهاي افراطي از اسلام مخالف است و تندروي برخي از جريانهاي اسلامي را ناهمساز با اصول دموکراتيک حاکم بر اسلام ميداند (همان: 45). زبان و خط
زبان رسمي مالزي مالايويا يا هاساماليزيا است که در سيستم آموزشي و کليه مکاتبات کشور از آن استفاده ميشود. قبل از سلطه استعمار انگليس، اين زبان با خط و الفباي عربي تحرير ميشد، اما پس از آن، در اثر سياستهاي استعماري و ضد اسلامي، رسم الخط اين کشور به الفباي لاتين تغيير يافت؛ هر چند هنوز تعداد فراواني از لغات عربي را در آن ميتوان يافت. زبان انگليسي زبان دوم کشور است و زبانهاي محلي که بدان اقوام مختلف کشور تکلم ميکنند، متعدد و متنوع ميباشند. از جمله آن ميتوان به زبانهاي چيني، هندي، تاميلي، مون ضري، پنجابي، بنگالي، پشتو و سينهالي اشاره کرد (همان: 33). اسلام، عامل پيشرفت همه جانبه
مردم مالزي مسلمانان آرام، صلحدوست، خويشتندار و متديناند و با خشونت، قانونشکني و اغتشاش ميانهاي ندارند. بزرگترين مسجد جهان با منارههاي بيمانند در اطراف کوالالامپور پايتخت کشور ساخته شده است. مالزي در اختلافات مرزي بر سر بعضي جزاير که با اندونزي داشت و در دهه شصت ميلادي باعث تشنج روابط آن دو گرديد، با کمک داوري دادگاه لاهه برنده شد و با تصاحب جزاير مزبور اکنون اختلاف مرزي با همسايگانش ندارد. نخستوزير سابق مالزي با بيش از بيست سال حاکميت، به طور مسالمتآميز و داوطلبانه از قدرت کنار رفت و اين امر به صورت رضايتمندانه و در اوج محبوبيت توسط ماهاتير محمد صورت گرفت. او به عنوان پدر مالزي نوين و معمار مالزي پيشرفته شناخته ميشود و مردم پيشرفتهاي اقتصادي و وحدت ملي کشور را بيشتر مديون وي ميدانند (همان: 261). وي در مورد تبيين پيشرفت مالزي تأکيد ميکند: تمام برنامهها و ساز و کارهايي که در مالزي به کار بسته شد و به پيشرفت مالزي و نام و آوازه آن منجر گرديد، ملهم از اسلام بود. هيچ برنامه و الهامي از غرب و فرهنگ غيراسلامي جهت علاج مشکلات مالزي که از استعمار و غرب ناشي ميشد، وام گرفته نشد و اسلام بيش از اين براي پيشرفت مسلمانان توانايي و قدرت دارد، مشروط به آنکه ما آن را خوب شناخته به کار بنديم (به نقل از: پگاه، 27/11/1383). در مورد وضعيت اقتصادي و رفاهي مالزي بنابر منابع موجود، اين کشور، بيسوادي را ريشهکن کرده است و از لحاظ اقتصادي و منابع طبيعي و رونق اقتصادي، مقام بلندي در ميان کشورهاي در حال توسعه دارد. اين کشور اولين توليدکننده کائوچو در جهان است و 40% کائوچوي جهان را توليد ميکند. همچنين 60% صادرات جهاني روغن نخل را به عهده دارد و از لحاظ توليد فلفل رتبه اول را به خود اختصاص داده است. توليد برنج آن سه ميليون تن در سال است و علاوه بر شرايط جنگلي و گياهان نادر دارويي، مالزي با داشتن صد معدن قلع، بزرگترين توليد کننده قلع در جهان است. اين کشور در اواخر دهه 1990 حدود سي ميليارد دلار صادرات داشت که 50% آن کالاهاي ساخته شده داخل بود. در آمد سرانه اين کشور بيش از 2500 دلار بوده و بيش از ده ميليارد دلار ذخيره ارزي دارد. صادرات در مالزي بر واردات پيشي گرفته و سالانه هفت ميليون نفر توريست از آن سرزمين بازديد ميکند (اطلاعات، ش 19692 و 19697 و گليزواره، 1378: 261). طبيعي است پيشرفت هر کشوري از جمله مالزي تنها به منابع طبيعي وابسته نيست. فاکتورهاي مختلف بايد دست به دست هم دهد تا رونق اقتصادي به بار آورد و چنان که ماهاتير محمد، نخستوزير پيشين بر آن تأکيد ورزيد، عامل مهم توسعه کشور مالزي تدين به اسلام و فرهنگ آن سرزمين بوده است و مسائل مهم مانند امنيت، صلح، صداقت، مديريت صحيح و استفاده بهينه از شرايط، امکانات و فرصتها و نيروي انساني سالم، توسط اسلام و فرهنگ آن ارزاني مالزي شده است. برگزاري همه ساله مسابقات قرآني
يکي از برنامههاي ثابت دولت مالزي که سالهاست مرتب و با شکوه خاص برگزار ميگردد، برگزاري مسابقات بينالمللي حفظ، قرائت و تفسير قرآن کريم ميباشد که معمولاً در ماه نزول وحي و ماه دعا و قرآن کريم يعني ماه مبارک رمضان هر سال منعقد ميگردد. اين امر توجه دولت اين کشور و مهمتر از آن اقبال مردم آن را به قرآن مجيد و انواع آثار مثبت معنوي و روحاني و اجتماعي آن، نشان ميدهد. موضوع ديگر، برگزاري انواع همايشهاي سياسي چون اجلاس سران و وزراي خارجه کشورهاي اسلامي، تجاري و اقتصادي و صنفي در آن کشور است که همه ساله شاهد آن هستيم. جالب آنکه نه تنها در همايشهاي قرآني و سياسي، حتي در همايشهاي تجاري نيز اين کشور به جهان اسلام و تقويت امت اسلامي و مردم مسلمان از لحاظ تجاري و اقتصادي توجه ويژه دارد و براي تقويت روح همبستگي ديني و سياسي مسلمانان از اين رهگذر ميکوشد. آخرين همايش تجارت که در تاريخ 20 تا 21 ژوئن در آن کشور برگزار شد با سخنراني نخست وزير جديد آن کشور عبدالله احمد بداوي، افتتاح گرديد: «گفته ميشود که هدف از اجراي چنين همايشي، تقويت و استحکام روابط اقتصادي ميان کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي است و براي حمايت و تقويت مشارکت ميان انجمنهاي تجاري کشورهاي اسلامي و تسهيلات و خدمات تجاري ميان اعضا ميباشد. در کنار اين همايش، نمايشگاه تجارت بازرگاني برپا خواهد شد که محصولات کشاورزي و صنفي شامل وسايل نقليه، قطعات يدکي، کالاهاي الکتريکي و الکترونيکي نمايش داده خواهد شد. همچنين فرآوردههايي در بخش خدماتي مانند بانکداري، مالي، ايجاد بيمههاي اسلامي، فناوري، ارتباطات و اطلاعات، جهانگردي و بهداشت به نمايش گذاشته ميشود» (پگاه حوزه، 21/3/1384: 17). منابع و مآخذ
1ـ آسيا؛ شناسايي کشورها، ترجمه فرامرز ياوري، تهران، گيتاشناسي، 1371. 2ـ دايرةالمعارف بزرگ اسلامي. 3ـ روزنامه اطلاعات، ش 19692 و 19697. 4ـ روزنامه کيهان، شماره 15038، سال 52، سهشنبه 20/1/1373. 5ـ گليزواره، غلامرضا، شناخت کشورهاي اسلامي، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1378. 6ـ لاپيدوس، ايرا.ام، تاريخ جوامع اسلامي قرن نوزدهم و بيستم، ترجمه دکتر محسن مديرشانهچي، مشهد، بنياد. 7ـ ناصري داوودي، عبدالمجيد، وضعيت کنوني جهان اسلام، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي. 8ـ وزارت امور خارجه، مالزي، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، 1373. 9ـ هفته نامه پگاه، شنبه 27/11/1383. 1 دانشجوي دکتري تاريخ، محقق و نويسنده.