اسلام در مالزی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام در مالزی - نسخه متنی

عبدالمجید ناصری داوودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلام در مالزي (Malaysia)

عبدالمجيد ناصري داوودي(1)

چکيده

مالزي يکي از کشورهاي مهم و پيشرفته اسلامي در حوزه جنوب شرق آسياست. اسلام همزمان با ورود در اين سرزمين به جزاير اطراف آن چون اندونزي، فليپين و تايلند نيز وارد شد و به سرعت در ميان اقوام ساکن آن مجموعه جزاير به ويژه ساکنان بومي نفوذ کرد و به تدريج جزء هويت و بخش اساسي شاکله فرهنگي و بن مايه ارزشي‏شان گرديد.

اسلام در اين سرزمين به صورت مسالمت‏آميز و از راه‏هاي مهاجرت، تجارت و دعوت راه يافت و مهم‏ترين و اصلي‏ترين قوم آن يعني مالايو را به خود جذب کرد و کم‏کم جزء جدايي‏ناپذير از انديشه، فرهنگ و حيات اجتماعي آنان گرديد.

مقاومت در برابر استعمار نيز توسط مسلمانان و با پشتوانه فرهنگ و ارزش‏هاي اسلامي آغاز شد و امروزه نيز اسلام نه تنها در زواياي زندگي و در درون خانه‏ها و انواع آداب و رسوم و فرهنگ مردم مسلمان آن مناطق جلوه‏گر است، در مسائل اجتماعي و سياسي نيز رو به پيشرفت است. اين در حالي است که باورمندي بدان حتي نزد اقليت‏هاي ديني بودايي، مسيحي، هندويي و مذاهب محلي ديگر نيز به عنوان يک ارزش و برتري رواني، طبقاتي و قومي تلقي مي‏گردد و پيشرفت‏هاي مالزي به ويژه از لحاظ ريشه کن نمودن بي‏سوادي، رفاه اجتماعي و درآمد بالاي سرانه و توسعه نسبتا متوازن را هم رهبران سياسي و هم رهبران مذهبي در اثر حاکميت اسلام بر فرهنگ و انديشه و رفتار مردم مالزي مي‏دانند نه عامل ديگر.

مقدمه

مالزي يکي از کشورهاي معروف و پيشرفته اسلامي است که در دهه‏هاي اخير شهرت يافته و به عنوان پيشرفته‏ترين و مرفه‏ترين کشور اسلامي‏اي شناخته شده است که توسعه نسبتا متوازن و پايدار را تجربه مي‏کند.

به دليل همين پيشرفت روز افزون و امنيت پايدار، آن کشور در سال‏هاي اخير نخست رياست سازمان کنفرانس اسلامي سپس رياست کشورهاي عدم تعهد را به عهده داشته است. در منطقه و مسائل بين‏المللي نيز نقش اين کشور افزايش يافته و در دهه‏هاي اخير از دو خطر بزرگ بحران اقتصادي جنوب شرق آسيا و زلزله ويران‏گر سونامي در سال گذشته نيز کمترين آسيب را ديده است. از اين رو بر خلاف بسياري از همسايگان خويش، روند رو به رشد اقتصادي و سياسي خود را همچنان ادامه مي‏دهد (ياوري، 1371: 247).

موقعيت جغرافيايي

اين کشور در جنوب شرق آسيا واقع شده است. کشور تايلند در شمال و اندونزي در جنوب شرق آن قرار گرفته‏اند. درياي چين در شرق و اقيانوس‏هاي هند و آرام در جنوب و شرق آن موقعيت دارد.

مساحت کشور 330434 کيلومتر مي‏باشد و مرکب از سه جزيره مهم ساراواک، مالايا و صباح است. سواحل شرقي آن که به درياي چين جنوبي مشرف است به تعدادي جزاير و تخته سنگ‏هاي مرجاني ختم مي‏شود. مهم‏ترين راه ارتباطي اقيانوس هند و اقيانوس آرام، تنگه مالاکا، در سواحل غربي آن واقع شده است اين سواحل بدون بريدگي و بعضا داراي باتلاق مي‏باشند که براي تأسيسات بندري مساعد نيست.

رودهاي معروف آن «پاهانگ» و «کلانتان» نام دارند که به درياي چين جنوبي مي‏ريزند. اين کشور داراي آب و هواي استوايي بوده 75% خاک آن را جنگل‏هاي استوايي پوشش مي‏دهد. آب و هواي آن در کل گرم و مرطوب است و در معرض وزش بادهاي «موسون» قرار دارد. با اين همه، پوشش گياهي شبه جزيره، جنگل‏هاي انبوه و هميشه سبز استوايي است. در واقع متراکم‏ترين پوشش گياهي آب و هواي مناطق گرم و مرطوب را مي‏توان در مالزي مشاهده کرد. ترکيب گياهي مالزي در شمار غني‏ترين نوع در جهان است و حدود 8000 گونه گياهي که 2500 نوع آن درخت است در مالزي مي‏رويد. ميزان تراکم پوشش جنگلي و گياهي به گونه‏اي است که غالبا مانع از تابش نور خورشيد به زمين مي‏شود، هر چند در دهه‏هاي اخير وزش بادهاي شديد و طوفان‏هاي استوايي به قسمت‏هايي از آن آسيب جدي وارد کرده است (مالزي، 1373: 4ـ8).

اقوام و نژادها

مالزي گذرگاه اصلي و مهم در آب‏هاي جنوب شرقي آسيا است و اين موقعيت باعث شده اقوام و نژادهاي مختلف از نقاط ديگر آسيا به سوي اين سرزمين هجوم آورده و در کل چهار گروه عمده نژادي و قومي را به وجود آورند و ارانگ اصلي، مالايو، چيني و شبه قاره‏اي «هند» در آن سکنا گزينند.

گروه ارانگ اصلي از لحاظ کميت کوچک‏ترين گروه قومي بوده و به سه گروه عمده کوچک‏تر تقسيم مي‏شوند: جاکيون، سمانگ و سنويي. اين گروه‏ها از لحاظ ديني و فرهنگي نيز همگوني ندارند. شماري از آنان اسلام آورده‏اند و بقيه که بيشترشان را شامل مي‏شود پيرو مذاهب سنتي هستند.

قوم مالايو که بيش از نيمي از جمعيت کشور را تشکيل مي‏دهند و به لحاظ سياسي مهم‏ترين قوم کشور شمرده مي‏شوند، قويا به اسلام معتقد و داراي فرهنگ و زبان و دين مشترک مي‏باشند. دين اسلام مهم‏ترين مؤلفه فرهنگي و ويژگي اين قوم است.

قوم ديگر در مالزي يعني چيني‏ها خود به هفت گروه کوچک‏تر تقسيم شده و در برخي استان‏ها تا يک سوم جمعيت را به خود اختصاص مي‏دهند. قوم چهارم از مردمان شبه قاره «هند» هستند که هندي، پاکستاني و سريلانکايي مي‏باشند و حدود ده درصد جمعيت کشور را تشکيل مي‏دهند.

در مورد اقوام کشور اين نکته قابل يادآوري است که جزاير مختلف از لحاظ تنوع قومي شرايط يکسان نداشته و جزاير شرقي يا مالزي شرقي از حيث تنوع بيشتر دارند و در حقيقت دو جزيره ساراواک و صباح، حدود 25 گروه قومي را در خود جاي داده‏اند.

نگاهي به گذشته

مجموعه جزايري که امروزه به عنوان مالزي خوانده مي‏شود، سرنوشت جدايي از مجموعه‏هاي اطراف آن که کشورهاي اندونزي، فليپين و سنگاپور، تايلند و غيره را تشکيل مي‏دهند، ندارد و پيشينه سکونت در آنها به هزاران سال قبل بر مي‏گردد.

پژوهش‏هاي باستان‏شناسي نشان مي‏دهد که از حدود شش هزار سال پيش، مردم بومي مالزي در آن منطقه ساکن بوده‏اند و تمدن‏هاي کهن عصر برنز و فرهنگ‏هاي کهن در آن نقطه ردپايي از خود بر جاي گذاشته‏اند. با آن که سابقه حضور چيني‏ها در حوزه جنوب شرق آسيا بيشتر است اما تأثير تمدن و فرهنگ هند که به قرن دوم قبل از ميلاد بر مي‏گردد، فراگيرتر و ماناتر به چشم مي‏خورد و هندي‏ها با ورود خويش منطقه را به قول معروف (هندونيزه) نموده و مالزي نيز همان تجربه اندونزي را در اين رهگذر از سرگذرانده است (گلي‏زواره، 1378: 257).

در طول هزار سال اول بعد از ميلاد، ساحل شرقي مالزي با مهاجرت‏هاي مردم هند و ساير مناطق آسيا دچار تحول شده و دولت‏هاي کوچک زمام امور مردم را به نحوي در دست گرفته‏اند. برخي منابع شمار اين دولت‏ها را تا سي دولت دانسته‏اند. نژادها و اقوام مختلف با مردم بومي که عمدتا مالايو خوانده مي‏شد، اختلاط نژادي و فرهنگي يافته و تحت تأثير و تأثر ناشي از آن، گذشته تاريخي مردم ساکن در اين جزاير با انديشه، فرهنگ و بن‏مايه فکري و فرهنگي شبه قاره‏اي چهره بسته است.

ورود اسلام

همان‏گونه که اشاره شد، قبل از اسلام وحدت نژادي و فرهنگي و سياسي در مالزي شکل نگرفته بود و مردم جزاير مختلف و چه بسا جزيره واحد داراي ناهمگوني فراوان بوده و نقاط اشتراک چنداني نداشتند. دولت بزرگ و امپراتوري واحد نيز در آن سرزمين شکل نگرفت تا از لحاظ سياسي تعامل اقوام گوناگون را هر چند به گونه ظاهري تسهيل نموده، زمينه هماهنگي و روابط اهالي را فراهم نمايد. حکومت‏هاي کوچک نيز بسا منافع خود را در تضاد بيشتر و فاصله عميق‏تر مردم منطقه مي‏ديدند و در صدد رفع شکاف‏ها و فاصله بر نمي‏آمدند.

شرايط تجاري جزاير مالزي و سودآوري محصولات کشاورزي و حاصلخيزي آن باعث شد تا تاجران مسلمان از جنوب و غرب آسيا وارد آن سرزمين شده، روابط نزديک و پايداري را با مردم محلي برقرار نمايند. برخي از آنان به تدريج سکونت دائمي را در آنجا اختيار کرده و شماري پس از خود جذب آن ديار کردند.

با افزايش اين مهاجران، مردم مالزي به اسلام آشنا شدند و با توجه به جهانديدگي، خردورزي و تفوق فرهنگي مسلمانان، روند جذب قوم عمده و نسبتا برتر مالزي (مالايو) به اسلام به روش مسالمت‏آميز و فرهنگي آغاز شد و پس از ورود تعدادي از آنان، تبليغ و ترويج اين آيين در ميان اهالي آن شکل گرفت و روز به روز افزايش يافت.

با توجه به حکومت‏هاي محلي کوچک، به زودي اسلام خود را در رأس حاکميت يافت و به عنوان دين رسمي برخي حکومت‏ها جلوه‏گر گرديد. هند که با وجود ورود زود هنگام اسلام به آن هم‏چنان به عنوان دين اقليت و مهاجمان تلقي مي‏گرديد، در مالزي سرنوشت‏ديگري پيدا کرد.(همان)

تفاوت‏هاي اثرگذار

ورود فرهنگي اسلام در مالزي که در قالب مهاجرت مسلمانان بازرگان، تعامل مالايوها با مسلمانان و پذيرش اسلام و تبليغ و دعوت مردم به اسلام چهره بست، نخستين تفاوت بين ورود اسلام در جنوب شرق آسيا و لشکرکشي مسلمانان به جنوب آسيا يعني هند بود. لشکرکشي به شبه قاره هند اين مزيت را داشت که ورود اسلام و تلاش‏هاي مسلمانان را در آن ناحيه مورد ثبت و ضبط مورخان و تمجيد شاعران و اهتمام فقها و مباهات خلفا و سلاطين قرار داد و به اين منطقه هويت تاريخي بخشيد، اما در مجموع پي‏آمدهاي فراوان در پي‏داشت و گاه همزمان با پيشروي ظاهري مسلمانان، حضور اسلام به چالش کشيده مي‏شد (داوودي: 185 و 221).

ورود فرهنگي و مسالمت‏آميز اسلام در جنوب شرق بدان جهت از پيشينه روشن و مستند تا حدودي محروم است که چنين ورودي معمولاً با آهستگي همراه است و به دليل نامحسوس بودن آن تا سال‏ها بعد مورد اهتمام اهل قلم قرار نمي‏گيرد، چنان‏که اهل سياست نيز يا از آن بي‏خبرند و يا بدان رغبت نشان نمي‏دهند.

رويکرد مردم مالزي به اسلام نيز با مردم هند متفاوت بود. در هند اسلام از سوي مردم مستضعف و عمدتا فقير پذيرفته شد و اهل دانش، سياست، فرهنگ و صنعت و هنر يا جزيه پذيرفته بر آيين خود ماندند و يا به سوي مناطق جنوبي هند کوچ نموده و تمدن و فرهنگ هندي را بدان حوزه انتقال دادند. در عمل تا ساليان طولاني، اسلام آيين وارداتي و از خارج شناخته مي‏شد که افراد بي‏بضاعت بدان روي مي‏آوردند يا ترسوها زيرضربت شمشير بدان اقبال نشان مي‏دادند. اما در مالزي اين طبقه فرهنگي، اشراف، بازرگانان و پيشقراولان اجتماعي بودند که اسلام را پذيرفته و به عنوان يک فرهنگ متعالي و رويکرد فرهنگي تکاملي و شايسته حيات انساني و مترقي بدان اقبال نشان داده و به تدريج آن را باور نمودند (گلي‏زواره، 1378: 259).

در حوزه جنوب شرقي آسيا، ورود اسلام مساوي پيشرفت روزافزون مردم، رهيدن از دام انواع باورهاي خرافي و تفرقه‏انگيز، کسب هويت ملي و همبستگي عميق و فرهنگي ـ عاطفي مردم و پيوستن آن ملت به اقيانوس جهان اسلام تلقي گرديد و کمترين تخريب، ويراني، کشتار و غارتگري حتي توسط فرماندهان بريده از مرکز و يا حاکمان خودسر با سپر قرار دادن اين آيين آسماني و معجزه جاويدان الهي به وقوع نپيوست. اسلام نه تنها مردم يک جزيره را به هم پيوند زد بلکه جزاير از هم جدا و گاهي در مقابل هم را شيرازه بند گرديد و در هماهنگي و يکدستگي و هويت واحد ديني و اسلامي آنها اثر ژرف گذاشت.

اسلام هر چند در قرن‏هاي دوم و سوم هجري وارد اين خطه گرديد، حضور گسترده و پيشرفت اصلي آن را از قرن پانزدهم ميلادي يا نهم هجري به بعد دانسته‏اند و به نظر مي‏رسد در اين فرايند مهم، حکومت قدرتمند مغولان کبير در هند و سلسله مهم صفويه و عثماني در غرب، بر جهان اسلام بي‏تأثير نبوده‏اند.

اسلام به تدريج تقريبا همه مردم مالزي را به خود جذب نموده ولي از آن‏جا که اين ناحيه همواره در معرض هجوم مهاجران و ورود اقوام چيني، هندي و ديگران بود، اقليت‏هاي جديد بودايي، هندويي و در سالهاي استعمار مسيحي در آن پديد آمد و به تدريج بخشي از ساکنان آن سرزمين را به خود اختصاص داد. با وجود اين، اسلام همچنان غلبه دارد و مسلمانان عظمت و اکثريت خود را تثبيت نموده‏اند.

مالزي و معضل استعمار

قواي استعمار در قرن شانزدهم با پيشاهنگي پرتقال وارد جزاير مالزي شد و پس از مدتي در قرن هفدهم هلند و در قرن نوزدهم انگليس جاي آنها را گرفت و در آن سرزمين اسلامي لانه کرد. (دايرة‏المعارف بزرگ اسلامي: 10/359) اين در حالي بود که اسلام هم‏چنان در ميان مردم بومي در حال پيشروي بود و لشکر استعمار نه تنها از سرعت گسترش آن نکاست بلکه در اثر غارتگري، زورگويي و سرکوبي که از خود نشان داد بر سرعت آن افزود و مردم را به جنبه‏هاي گوناگون اسلام و مزاياي آن بيشتر آشنا کرد.

در زمان حاکميت انگليس در قرن نوزدهم در مالزي، فعاليت عقبه ديگر استعمار يعني مسيونرها در ترويج مسيحيت تشديد گرديد. آنان با پشتيباني حکومت استعمارگر انگليس و جهان غرب مسيحي از راه‏هاي مختلف، ترويج مسيحيت را دنبال نمودند و با تأسيس مراکز پزشکي، مدارس مذهبي و غيرمذهبي و تبليغ مستقيم، در صدد تضعيف اسلام و مسيحي نمودن مردم مالزي برآمدند، اما به گواهي تاريخ با همه هزينه فراوان که در اين راه نمودند، توفيق چنداني به دست نياوردند و با همه مهاجرت مسيحيان و جذب مهاجران چيني و غيره بيش از 7% جمعيت کشور را نتوانستند با خود همراه سازند.

به هر حال حضور استعمار و ستم‏هاي چند لايه آن، همبستگي بيشتر اسلامي و ملي مجموعه جزاير مالزي را به بار آورد و مردم با تکيه به آموزش‏هاي اسلامي و فرهنگ پويا و قوي ديني در مقابل استعمار به مقاومت پرداختند و طبيعي است که نخستين فريادهاي مقاومت و اولين پرچم پايداري از ميان مسلمانان سر برآورد. اسلام توانست براي استقلال مالزي نقش مؤثر و قاطع ايفا کند، چنان که به گواهي همگان از تفرق و از هم پاشيدن کشور جلوگيري کرد و با برتري‏اي که در ميان ساير اديان و در دل مردم داشت، توانست مالزي را يکپارچه و متحد نگهدارد و به عنوان يک نيروي محکم هويت‏بخش و وحدت‏آفرين ايفاي نقش نمايد.

با اين همه، دست‏اندازي‏هاي استعمار جهت عدم تحقق استقلال واقعي مالزي و حفظ اقتدار آن به عنوان قدرت اسلامي پايان نيافت و پس از استقلال آن در سال 1957، نيز ادامه پيدا کرد. سرانجام در سال 1963 سنگاپور از آن جدا شد و بدين ترتيب بر توان آن ضربه زد.

شاخص‏هاي حضور اسلام در مالزي

پس از شکست استعمار و استقلال اين کشور، دين اسلام به عنوان مؤثرترين مؤلفه فرهنگ‏ساز و تأثيرگذار در اين کشور به راه خود ادامه داد و تلاش‏هاي ملي‏گرايي که از سوي روشنفکران غربگرا هدايت مي‏گرديد و عمدتا جهت ضدديني داشت، به جايي نرسيد. ترويج تفکر چپ و مارکسيستي توسط چين و در ميان چيني‏هاي ساکن مالزي که به بوديسم تعلق داشتند نيز نتوانست غلبه تفکر ديني و رويکرد کلي اسلامي مردم را تحت تأثير قرار دهد و اسلام را از صحنه سياست و اجتماع دور سازد.

نشانه‏ها و شاخص‏هايي حيات ديني و معنوي مردم مالزي را در دوران استعمار (قرون نوزدهم و بيستم ميلادي) و شرايط کنوني نشان مي‏دهد و مي‏تواند در مجموع اعتقاد ژرف مردم آن ديار را به اسلام و مساعدت جامعه مالزي را جهت ترويج دين و پاسداري از ارزش‏هاي ديني و معنوي، آفتابي کند.

بيش از 60% جمعيت بالاي بيست ميليوني مالزي به اسلام معتقدند و چنانکه اشاره شد اين آيين، مؤلّفه اصلي هويت قوم عمده اين کشور يعني مالايو را به خود اختصاص مي‏دهد. اگر بپذيريم که اکثريت داشتن مالايو از سويي و اصالت آنان در مالزي و مهاجر دانستن بقيه اقوام و نژادها را از سوي ديگر، مفهوم غلبه فرهنگي آنان را به ديگران مي‏رساند و اين امر دست‏کم در مورد مالزي مورد تشکيک نيست، اسلام به عنوان دين مورد اعتقاد مالايوها و بخشي ديگر از اقوام کشور، وجهه غالب فرهنگي و جلوه اجتماعي آن کشور را فرا گرفته است و در مظاهر گوناگون حيات اجتماعي و ظواهر فرهنگي اهالي آن خودنمايي دارد که از جمله مي‏توان به موارد زير اشاره کرد:

1ـ رعايت حجاب اسلامي توسط زنان مسلمان بسيار چشمگير و برجسته است و اين تنها حجاب نيست بلکه ساير شعاير اسلامي که در ارتباط زندگي خصوصي و خانوادگي افراد مي‏باشد، نفوذ عميق و فراگير خود را در زندگي مالايو و به طور کلي مسلمانان مالزي تثبيت نموده است.

در اين کشور، ضمن رعايت حجاب «لباس‏ها بسيار ساده است، در مصرف زيور آلات و تزئينات بسيار قانع و کم‏خرج‏اند حتي افرادي که مشاغل سياسي ـ علمي برجسته‏اي دارند به خصوص در ماه رمضان، ساده و بي‏آلايش غذاي خود را به همراه برده و با نداي ملکوتي اذان افطار مي‏کنند.» (گلي‏زواره، 1378: 260)

2ـ شعاير اسلامي مربوط به تولد فرزند، ازدواج، طلاق و مرگ کاملاً در جامعه اسلامي مالزي حاکم است و خارج از آموزه‏هاي اسلامي و صبغه ديني مفهوم و آدابي براي آنها متصور نيست.

3ـ مکانت برجسته علماي ديني، سادات، معلمان مذهبي و حجاج در ميان اقشار مختلف جلوه ديگر از دين‏مداري مردم اين سرزمين مي‏باشد. در يکي از منابع که مسلمانان مالزي را در دوران استعمار مورد مطالعه قرار داده آمده است:

«علماي روستايي نمايندگان اصلي اسلام بودند. آنها مراقب طاعت بودند؛ علوم اسلامي را تدريس مي‏کردند؛ بر مراسم ازدواج و مرگ نظارت داشتند؛ در منازعات داوري مي‏کردند؛ بيماران را شفا مي‏دادند و از بيت‏المال حفاظت و ماليات اسلامي را جمع‏آوري مي‏کردند. نفوذ آنان با ازدواج با ساير علما و خانواده‏هاي مالکان ثروتمند بيشتر مي‏شد. به رغم آن که گهگاه يکي قاضي در تشکيلات مرکزي منصوب مي‏شد علما اساسا کارگزاران فردي بودند و نه تابع نظارت دولت و گرچه به مکتب فقهي شافعي و اغلب به يکي از سلسله‏هاي صوفيه وابسته بودند». (لاپيدوس، 1376: 282)

4ـ حساسيت نسبت به سرنوشت ساير مسلمانان جلوه ديگر از فرهنگ اسلامي و نفوذ اسلام در ميان مردم اين کشور است. افزون بر آن که اين کشور عضو فعال سازمان کنفرانس کشورهاي اسلامي است، رياست کنوني اين کنفرانس را به عهده دارد و همواره درباره سرنوشت جهان اسلام و مسلمانان، برخورد مثبت و موضعگيري اسلامي داشته است و همواره تأکيد مي‏کند: «کشورهاي اسلامي بايد اختلافات خود را کنار بگذارند و با اتحاد و يگانگي براي مشکلات جهان اسلام تصميمي اتخاذ کنند». (کيهان، 20/1/1373).

کشور مالزي در فاجعه‏هاي مختلف که براي مسلمانان در دهه‏هاي اخير رخ داد از جمله کشتار مسلمانان بالکان (بوسني و هرزگوين و اطراف آن) و مشکلات روز افزون ملت فلسطين، بسيار فعال و دلسوزانه موضع گرفت و تا آن پيمانه پيشرفت که واکنش برخي سران غرب را برانگيخت. (گلي‏زواره، 1378: 262) مي‏توان گفت «مسلمانان مالزي همواره در مسائل بين‏المللي مربوط به جهان اسلام مانند قضيه فلسطين و افغانستان مواضع مثبتي اتخاذ نموده‏اند.» (مالزي، 1373: 57)

تفوق شخصيتي و روحي مسلمانان و مباهات به مسلمان بودن، نکته‏اي است که در ميان مسلمانان مالزي بيش از نقاط ديگر جهان اسلام، مشاهده مي‏شود.

مسلمانان اين کشور «درست کردار و نيکو رفتارند و نسبت به ديگر گروه‏هاي مسلمان با عزّت و احساس برجسته‏اي زندگي مي‏کنند. گروه‏هاي مذهبي در نهايت صلح و صفا در کنار هم و با هم زندگي مي‏نمايند. مسلمان بودن در مالزي با نوعي افتخار و عزّت نفس توأم است» (گلي‏زواره، 1378: 260).

تعامل سياست و ديانت

مذهب و ديانت در مالزي نقشي عمده و جايگاهي فراتر از مراسم فردي و آييني دارد. بنيادگرايي اسلامي مالزي در جنبش دعوت خلاصه مي‏شود. هدف جنبش دعوت تنها تبليغ اسلام براي غير مسلمانان و ترويج آن در راستاي خط افقي نيست، بلکه مي‏کوشد تا از طريق وحدت در ميان مسلمانان و حذف موضوعاتي که باعث اختلاف مي‏شود، همبستگي و پيوستگي آنها را استحکام بخشد. گروه‏هاي کوچک‏تر افراطي نيز وجود دارند که گاهي به غير مسلمانان به ويژه معبد هندوها يا ايستگاه‏هاي پليس حمله مي‏کنند، اما چندان قابل توجه نمي‏باشند و در ميان توده مردم جايگاهي ندارند.

طبق قانون اساسي مالزي، اسلام دين رسمي کشور است ولي افراد در انتخاب دين و انجام مراسم ديني آزاد مي‏باشند و حتي پيروان ساير اديان اجازه تبليغ اعتقادات ديني خود را در ميان هم‏دينان خود دارند.

پادشاه، نخست وزير و حاکمان ايالات مالزي بايد مسلمان باشند ولي اعضاي کابينه لزوما پيروان اسلام نبوده و مي‏توانند از ميان اقليت‏هاي غيرمسلمان مي‏باشند. حاکمان ايالات در مناطق خود حکم رهبر مذهبي را دارند و پادشاه، پيشواي ديانت اسلامي در ايالت خود و نيز ايالات مالاکا، پنانگ، صباح و منطقه فدرال است و به طور متناوب از حاکمان ايالات انتخاب مي‏شود.

حکومت مالزي جهت حفظ يکپارچکي و جلوگيري از گسست مذهبي و ديني، سازمان‏ها و نهادهاي مختلف را جهت نظارت بر فعاليت‏هاي مسلمانان و سامان دادن امور آنان ايجاد کرده است؛ نظير «شوراي ملي امور اسلامي» و «کميته فتوا» که فعاليت‏هاي اسلامي را کنترل مي‏کنند و در واقع امور ديني را با حکومت هماهنگ نموده و کتاب‏هاي ديني، فتاواي ديني و فعاليت‏هاي مساجد، مدارس ديني و به طور کلي غيردولتي را زير نظر دارند.

سياست کلي دولت مالزي در زمينه مسائل فرهنگي مبتني بر اين پيش‏فرض است که اسلام دين مصلحت‏گرا و همساز با روح دموکراسي است. هم چنين برخي از ارزش‏هاي اسلامي مثل اخوت اسلامي و مدارا کردن با غير مسلمانان، صداقت، درستکاري، نظم، هماهنگي، پاکيزگي و احترام به سالمندان را از ارزش‏هاي جهاني تلقي کرده و اشاعه آن را در جامعه به نفع همه مردم حتي غيرمسلمانان مي‏داند. از اين رو دولت مالزي با برداشت‏هاي افراطي از اسلام مخالف است و تندروي برخي از جريان‏هاي اسلامي را ناهمساز با اصول دموکراتيک حاکم بر اسلام مي‏داند (همان: 45).

زبان و خط

زبان رسمي مالزي مالايويا يا هاساماليزيا است که در سيستم آموزشي و کليه مکاتبات کشور از آن استفاده مي‏شود. قبل از سلطه استعمار انگليس، اين زبان با خط و الفباي عربي تحرير مي‏شد، اما پس از آن، در اثر سياست‏هاي استعماري و ضد اسلامي، رسم الخط اين کشور به الفباي لاتين تغيير يافت؛ هر چند هنوز تعداد فراواني از لغات عربي را در آن مي‏توان يافت.

زبان انگليسي زبان دوم کشور است و زبان‏هاي محلي که بدان اقوام مختلف کشور تکلم مي‏کنند، متعدد و متنوع مي‏باشند. از جمله آن مي‏توان به زبان‏هاي چيني، هندي، تاميلي، مون ضري، پنجابي، بنگالي، پشتو و سينهالي اشاره کرد (همان: 33).

اسلام، عامل پيشرفت همه جانبه

مردم مالزي مسلمانان آرام، صلح‏دوست، خويشتندار و متدين‏اند و با خشونت، قانون‏شکني و اغتشاش ميانه‏اي ندارند. بزرگ‏ترين مسجد جهان با مناره‏هاي بي‏مانند در اطراف کوالالامپور پايتخت کشور ساخته شده است.

مالزي در اختلافات مرزي بر سر بعضي جزاير که با اندونزي داشت و در دهه شصت ميلادي باعث تشنج روابط آن دو گرديد، با کمک داوري دادگاه لاهه برنده شد و با تصاحب جزاير مزبور اکنون اختلاف مرزي با همسايگانش ندارد.

نخست‏وزير سابق مالزي با بيش از بيست سال حاکميت، به طور مسالمت‏آميز و داوطلبانه از قدرت کنار رفت و اين امر به صورت رضايتمندانه و در اوج محبوبيت توسط ماهاتير محمد صورت گرفت. او به عنوان پدر مالزي نوين و معمار مالزي پيشرفته شناخته مي‏شود و مردم پيشرفت‏هاي اقتصادي و وحدت ملي کشور را بيشتر مديون وي مي‏دانند (همان: 261).

وي در مورد تبيين پيشرفت مالزي تأکيد مي‏کند: تمام برنامه‏ها و ساز و کارهايي که در مالزي به کار بسته شد و به پيشرفت مالزي و نام و آوازه آن منجر گرديد، ملهم از اسلام بود. هيچ برنامه و الهامي از غرب و فرهنگ غيراسلامي جهت علاج مشکلات مالزي که از استعمار و غرب ناشي مي‏شد، وام گرفته نشد و اسلام بيش از اين براي پيشرفت مسلمانان توانايي و قدرت دارد، مشروط به آن‏که ما آن را خوب شناخته به کار بنديم (به نقل از: پگاه، 27/11/1383).

در مورد وضعيت اقتصادي و رفاهي مالزي بنابر منابع موجود، اين کشور، بي‏سوادي را ريشه‏کن کرده است و از لحاظ اقتصادي و منابع طبيعي و رونق اقتصادي، مقام بلندي در ميان کشورهاي در حال توسعه دارد. اين کشور اولين توليدکننده کائوچو در جهان است و 40% کائوچوي جهان را توليد مي‏کند. هم‏چنين 60% صادرات جهاني روغن نخل را به عهده دارد و از لحاظ توليد فلفل رتبه اول را به خود اختصاص داده است. توليد برنج آن سه ميليون تن در سال است و علاوه بر شرايط جنگلي و گياهان نادر دارويي، مالزي با داشتن صد معدن قلع، بزرگ‏ترين توليد کننده قلع در جهان است.

اين کشور در اواخر دهه 1990 حدود سي ميليارد دلار صادرات داشت که 50% آن کالاهاي ساخته شده داخل بود. در آمد سرانه اين کشور بيش از 2500 دلار بوده و بيش از ده ميليارد دلار ذخيره ارزي دارد. صادرات در مالزي بر واردات پيشي گرفته و سالانه هفت ميليون نفر توريست از آن سرزمين بازديد مي‏کند (اطلاعات، ش 19692 و 19697 و گلي‏زواره، 1378: 261).

طبيعي است پيشرفت هر کشوري از جمله مالزي تنها به منابع طبيعي وابسته نيست. فاکتورهاي مختلف بايد دست به دست هم دهد تا رونق اقتصادي به بار آورد و چنان که ماهاتير محمد، نخست‏وزير پيشين بر آن تأکيد ورزيد، عامل مهم توسعه کشور مالزي تدين به اسلام و فرهنگ آن سرزمين بوده است و مسائل مهم مانند امنيت، صلح، صداقت، مديريت صحيح و استفاده بهينه از شرايط، امکانات و فرصت‏ها و نيروي انساني سالم، توسط اسلام و فرهنگ آن ارزاني مالزي شده است.

برگزاري همه ساله مسابقات قرآني

يکي از برنامه‏هاي ثابت دولت مالزي که سال‏هاست مرتب و با شکوه خاص برگزار مي‏گردد، برگزاري مسابقات بين‏المللي حفظ، قرائت و تفسير قرآن کريم مي‏باشد که معمولاً در ماه نزول وحي و ماه دعا و قرآن کريم يعني ماه مبارک رمضان هر سال منعقد مي‏گردد. اين امر توجه دولت اين کشور و مهم‏تر از آن اقبال مردم آن را به قرآن مجيد و انواع آثار مثبت معنوي و روحاني و اجتماعي آن، نشان مي‏دهد.

موضوع ديگر، برگزاري انواع همايش‏هاي سياسي چون اجلاس سران و وزراي خارجه کشورهاي اسلامي، تجاري و اقتصادي و صنفي در آن کشور است که همه ساله شاهد آن هستيم. جالب آن‏که نه تنها در همايش‏هاي قرآني و سياسي، حتي در همايش‏هاي تجاري نيز اين کشور به جهان اسلام و تقويت امت اسلامي و مردم مسلمان از لحاظ تجاري و اقتصادي توجه ويژه دارد و براي تقويت روح همبستگي ديني و سياسي مسلمانان از اين ره‏گذر مي‏کوشد. آخرين همايش تجارت که در تاريخ 20 تا 21 ژوئن در آن کشور برگزار شد با سخن‏راني نخست وزير جديد آن کشور عبدالله احمد بداوي، افتتاح گرديد:

«گفته مي‏شود که هدف از اجراي چنين همايشي، تقويت و استحکام روابط اقتصادي ميان کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي است و براي حمايت و تقويت مشارکت ميان انجمن‏هاي تجاري کشورهاي اسلامي و تسهيلات و خدمات تجاري ميان اعضا مي‏باشد. در کنار اين همايش، نمايشگاه تجارت بازرگاني برپا خواهد شد که محصولات کشاورزي و صنفي شامل وسايل نقليه، قطعات يدکي، کالاهاي الکتريکي و الکترونيکي نمايش داده خواهد شد. هم‏چنين فرآورده‏هايي در بخش خدماتي مانند بانکداري، مالي، ايجاد بيمه‏هاي اسلامي، فناوري، ارتباطات و اطلاعات، جهان‏گردي و بهداشت به نمايش گذاشته مي‏شود» (پگاه حوزه، 21/3/1384: 17).

منابع و مآخذ

1ـ آسيا؛ شناسايي کشورها، ترجمه فرامرز ياوري، تهران، گيتاشناسي، 1371.

2ـ دايرة‏المعارف بزرگ اسلامي.

3ـ روزنامه اطلاعات، ش 19692 و 19697.

4ـ روزنامه کيهان، شماره 15038، سال 52، سه‏شنبه 20/1/1373.

5ـ گلي‏زواره، غلام‏رضا، شناخت کشورهاي اسلامي، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1378.

6ـ لاپيدوس، ايرا.ام، تاريخ جوامع اسلامي قرن نوزدهم و بيستم، ترجمه دکتر محسن مديرشانه‏چي، مشهد، بنياد.

7ـ ناصري داوودي، عبدالمجيد، وضعيت کنوني جهان اسلام، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي.

8ـ وزارت امور خارجه، مالزي، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين‏المللي، 1373.

9ـ هفته نامه پگاه، شنبه 27/11/1383.

1 دانشجوي دکتري تاريخ، محقق و نويسنده.

/ 1