شناخت هدف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت هدف - نسخه متنی

ابراهیم حسن زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


شناخت هدف

ابراهيم حسن زاده

ما در دنيايى زندگى مى كنيم كه به سرعت در حال تغيير و تحول است. در اين ميان, برنده كسى است كه بتواند خود را با اين تغيير و تحول انطباق دهد و بازنده كسى است كه قادر به انطباق و سازگارى نباشد و نتواند براى خود برنامه ريزى و هدفى داشته باشد.

انسان هاى هدف دار كه شيوه رسيدن به هدفشان را كشف كرده اند, نه تنها در زندگى شكست نمى خورند بلكه احساس مى كنند قدرت, اراده و اختيار فزون ترى كسب كرده اند; از اين رو سعى بيشترى در راه رسيدن به تكامل مى كنند. روان شناسان معتقدند انسان در لحظه هايى رشد مى كند كه تصميم مى گيرد هدفى را دنبال كند و چنين افرادى در زندگى خود هميشه موفق اند.

مسعود شجرى

شماره اشتراك 3039, از كاشان

به طور كلى هدف هر انسان از زندگى به موضع گيرى او در برابر فلسفه حيات برمى گردد; اين كه چرا به وجود آمده و سرانجام او چه خواهد شد؟ پاسخ به اين سؤالات مى تواند هدف او را در زندگى مشخص كند. در برابر فلسفه حيات مى توان مردم را به سه دسته تقسيم كرد:

دسته اول, كسانى هستند كه به علت سرگرم شدن به لذت هاى مادى و انس گرفتن با ظواهر زندگى به هدفى والاتر از آن نمى انديشند. اينان به تعبير قرآن, كسانى هستند كه به حيات دنيا راضى شده و به آن آرام گرفته اند.1

دسته دوم, كسانى هستند كه هدف هاى مادى و غريزى نتوانسته است آن ها را راضى و خشنود كند, اما در عين حال نتوانسته اند به بعد متعالى حيات دست يابند. اينان به تصور آن كه حيات انسان در همين زندگى چند روزه خلاصه شده و هدفى والاتر از عناصر مادى و غريزى وجود ندارد, آن را پوچ و بى ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستى گشوده اند. نيهليست ها يا پيروان فلسفه پوچى از اين دسته اند.

دسته سوم, وارستگانى هستند كه گام فراتر نهاده با بعد متعالى حيات آشنا شده اند. اينان توانسته اند در سايه تحصيلِ كمال, دريچه اى از عالم بالا به روى خود بگشايند و با عظمت هاى معنوى زندگى آشنا شوند.

كبرى بهارى

شماره اشتراك 2057, از ملاير

اهداف را به اعتبارهاى مختلفى مى توان طبقه بندى كرد: (اهداف آن جهانى (اخروى), اهداف اين جهانى (دنيايى), اهداف درازمدت, اهداف كوتاه مدت و ميان مدت; اهداف نهايى, اهداف مرحله اى و مقدماتى; اهداف اصلى, فرعى; اهداف سياسى, اقتصادى, فرهنگى و نظامى; اهداف فردى, اهداف اجتماعى; اهداف سلبى; اهداف ايجابى; اهداف اعلان شده و اهداف واقعى).2

از ميان اين اهداف, هدف هايى هستند كه شناخت آن ها با كمترين معلومات و تجارب, امكان پذير مى باشد, اما هدف هايى عالى تر و چند بعدى نيز وجود دارد كه براى شناخت و تفكيك و مشخص كردن آن ها, سال ها تجربه و انديشه لازم است. ما نبايستى ذهن خود را رها كنيم كه هرگونه فعاليت فكرى و خيالى و آرزويى را در مسير شناخت هدف به راه بياندازد, بلكه بايستى ببينيم منطق راستين آن هدف كدامين معلومات را از ما مطالبه مى كند.3

احترام بهارى

شماره اشتراك 5545, از اراك

انسان ها با توجه هدفى كه دارند, به چهار گروه تقسيم مى شوند:

1. گروهى اهداف ممكن الوصول و منطقى دارند. آن ها با توجه به موقعيت ها و امكانات و توانايى هاى خود گام برمى دارند و در زندگى هدف هايى را مشخص مى كنند و با برنامه به هريك نزديك مى شوند. آنان براى هر دقيقه از وقت خود ارزش قائلند و هرگز آن را بيهوده نمى گذرانند.

2. گروهى اهدافى خارج از توانايى و امكانات خود در نظر مى گيرند كه رسيدن به آن اهداف براى ايشان غيرممكن است. مسلماً چنين افرادى هرگز موفق نخواهند بود, زيرا به قول قديمى ها: سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است.

3. گروهى اهدافى بسيار كوچك انتخاب مى كنند. اين گروه نيز در اشتباه اند, زيرا به ظرفيت وجودى خود پى نبرده و آن گونه كه بايد خود را نشناخته اند. در واقع اينان با انتخاب چنين هدفى از امكانات و استعدادهاى خدادادى خود كمتر استفاده كرده و دچار غفلت شده اند.

4. گروهى هيچ هدف سازنده و خوب در زندگى ندارند. اين گروه افرادى هستند كه نمى دانند براى چه زندگى مى كنند و در برابر زندگى چه مسئوليت هايى دارند. اينان به علت نداشتن يك نقطه ثابت و محكم در برابر حوادث, سريع خود را باخته و توانايى مقابله با آن را ندارند.

حانيه صفارى

شماره اشتراك692, از كرج

ييك نظامى, به ارتقاى درجه فكر مى كند و هدف خود را رسيدن به عالى ترين رتبه نظامى مى بيند. يك معلم به پروراندن انديشه دانش آموزان فكر مى كند. يك نويسنده, موفقيت خود را در چاپ كتاب هاى بيشتر مى بيند و يك فروشنده به فروش بيشتر فكر مى كند. آيا اين همه رنگارنگى هدف مى تواند ترسيم كننده يك هدف نهايى باشد؟ قرآن تصريح مى كند: (وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون;4 پريان و آدميان را نيافريدم مگر كه عبادتم كنند). (طبعاً به اين معنا در منطق اسلام, هدف اصلى از زندگى, جز معبود چيز ديگرى نمى تواند باشد; يعنى قرآن مى خواهد انسان را بسازد و مى خواهد به او هدف و آرمان بدهد و هدف و آرمانى كه اسلام مى خواهد بدهد فقط خدا است و بس و هر چيز ديگر جنبه مقدمى دارد نه جنبه اصالت و استقلال و هدف اصلى.)5




  • جزءها را روى ها سوى كُل است
    آن چه از دريا به دريا مى رود
    از همان جا كامد آن جا مى رود



  • بلبلان را عشق روى گل است
    از همان جا كامد آن جا مى رود
    از همان جا كامد آن جا مى رود



(مولوى)

زهرا حسن زاده

شماره اشتراك6078, از سيريز كرمان

چرا بعضى از افراد در زندگى هدف ندارند؟

ابتدا بايد دانست كه احساس پوچى به دو معنا به كار مى رود:

ييكى اين كه كسى در زندگى خود هدف مشخصى نداشته باشد. طبيعى است كه زندگى چنين فردى پوچ و بى معنا خواهد بود, زيرا آن چيزى كه به زندگى انسان (معنا) مى دهد و او را از پوچى و بيهودگى خارج مى كند, هدف است.

دوم اين كه در نظر كسى, زندگى انسان با توجه به نظام هستى, پوچ و بى هدف باشد; يعنى در نظر او, جهان و انسان براساس طرح و نقشه قبلى به وجود نيامده تا هدف و مقصدى از پيش تعيين شده داشته باشد و براى رسيدن به آن هدف خلق شده باشد. از نظر او همه چيز در جهان, كور و تصادفى (بدون هدف) به وجود آمده است.

كسانى كه اعتقاد به آفريدگار ندارند ناگزير چنين ديدگاهى به زندگى دارند و آن را فاقد (معنا) و (هدف) مى شناسند. اما از نظر آنان كه معتقد به خدا هستند نه تنها انسان بلكه آفرينش همه چيز, براى رسيدن به هدف مشخصى است و از اين رو هر چيزى با توجه به نظام هستى, معنادار (داراى هدف) است. اين هدف نهايى, همانا رسيدن به سعادت جاودانى در جوار رحمت الهى است; چنان سعادتى كه وصف آن در قالب الفاظ نمى گنجد.6

ايوب محمدى

شماره اشتراك 1871, از ايوان غرب

هدفى كه ما براى زندگى خود در نظر مى گيريم, همه زندگى ما را تحت تأثير قرار مى دهد; به تعبير ديگر به زندگى ما (جهت و معنا) مى دهد. اگر انسان ها در زندگى خود روش هاى متفاوتى دارند به اين دليل است كه هدف هاى مختلفى را دنبال مى كنند. هرقدر اين هدف, باارزش تر و والاتر باشد به همان اندازه زندگى انسان از ارزش و كيفيت عالى ترى بهره مند خواهد شد.

سعادت و كمال انسان, در گرو شناخت هدف و آگاهى از فلسفه حيات است. اما معمولاً سرگرم شدن به كارهاى روزمره و به خصوص غرق شدن در ظواهر زندگى و كام يابى هاى مادى, انسان را از توجه به اين مسئله اساسى باز مى دارد. چه بسا افرادى سال ها در اين دنيا زندگى مى كنند اما هرگز به اين اساسى ترين مسئله خود نمى انديشند يا به آن بى اعتنا هستند. تجربه نشان داده است كه اين مسئله هرجا به طور جدى براى شخص مطرح شده, تحول و تحرك عميقى به دنبال داشته است و چه بسا به بيدارى و دگرگونى ارزش مندى در او انجاميده است.

سيد مصطفى موسوى

شماره اشتراك 6065, از قزوين

بسيارى از جوانان, مى پندارند كه موفقيت و خوش بختى, هدف و كيميايى است كه خارج از وجود آنان قرار دارد و اگر ستاره اقبال و شانس در آسمان زندگى كسى بدرخشد او به موفقيت و خوش بختى خواهد رسيد. اين گونه افراد باور ندارند كه موفقيت, زاييده خود انسان است و انسان, با ايمان و توكل بر خدا و تلاش و كوشش خويش مى تواند آينده خود را بسازد و بايد يقين داشت كه موفق ترين افراد كسانى هستند كه به عمق وجود خود پى برده و عملاً عالى ترين بهره ها را از ذخاير وجودى خود مى برند.

ليلا سليمانى

شماره اشتراك 2965, از آبگرم قزوين

اصول كلى موفقيت و رسيدن به هدف عبارت اند از:

(اول: شكست را فراموش كنيد; دوم: خود را بشناسيد; سوم: فكر كنيد و بر تفكر خود مسلط باشيد; چهارم: تصميم درست و منطقى اتخاذ كنيد; پنجم: به خودتان اعتماد كنيد; ششم: به پيروزى ايمان بياوريد و باور كنيد, خواستن, توانستن است. وقتتان را صرف كارهاى مثمرثمر كنيد و هرجا نياز به كار مثبتى هست در انجام آن درنگ نورزيد.

زهرا عباس زاده

شماره اشتراك 2288, از سيريز, دهخواجه

اغلب مشاهير جهان در سايه تلاش هاى بى وقفه و تحمل انواع سختى ها به موفقيت هاى بزرگ نايل آمده اند. رسيدن به درجات عالى علمى, معنوى و اجتماعى بدون پشتكار و فعاليت هاى فراوان و تحمل سختى ها, امكان پذير نيست. افراد سست و بى اراده كه حوصله كار و كوشش ندارند ـ هرچند صاحبان استعدادهاى فوق العاده هم باشند ـ هرگز به جايى نمى رسند. ابونصر فارابى كه اولين چهره سرشناس علمى در جهان اسلام است, به قدرى بى چيز بود كه چون شب فرا مى رسيد در پناه چراغ شب گرد به مطالعه مى پرداخت و در چنان شرايط سختى به اندوختن علم همت مى گماشت و خستگى و بطالت را به خود راه نمى داد.

سعد انصارى به استقبال پيامبر(ص) آمد. حضرت به او دست داد و چون دست او را زبر و خشن ديد, پرسيد: چه آسيبى به دستت رسيده است؟ عرض كرد: يا رسول الله, من با طناب و بيل كار مى كنم و هدفم تأمين معاش خانواده ام است. رسول اكرم(ص) بر دست او بوسه زد و فرمود: اين دستى است كه از آتش دوزخ در امان است. سراسر زندگى پيامبر اكرم و ساير پيشوايان اسلام تلاش و تحرك و فعاليت بود.7

طيبه بهارى

شماره اشتراك 1243, از اراك

اعتماد به نفس, انسان را در شناخت و انتخاب هدف عالى رهنمون مى كند. امرسون مى گويد: (اعتماد به نفس, اولين رمز پيروزى است; عدم اطمينان به خود, انديشه را فلج مى كند.)8

به عقيده نورمن وينسنت پيل: (اگر خود را شكست خورده مى دانيد يا در وضعيتى نااميدكننده غرق شده ايد, نياز به خودآگاهى و [اعتماد به نفس] داريد. انسان بايد آن قدر قدرت داشته باشد كه عامل درونى شكستش را بشناسد, بايد بداند كيست و چيست؟ بايد توانايى هايش را بشناسد و آن ها را تقويت كند.)9

امير ثامنى

شماره اشتراك 5659, از سنقر

ييكى از نزديكان ما كه در كودكى به علت جدايى پدر و مادرش, خانواده خود را از دست داده بود, براى امرار معاش خود ناچار بود در نانوايى كار كند و چون محلى براى خواب نداشت, در دكان نانوايى بر روى پيشخوان دكان, شب ها را به روز مى رساند. به دليل سختى زيادى كه اين كار براى او داشت, در سن 16سالگى تصميم به درس خواندن گرفت. روزها را در نانوايى كار مى كرد و شب ها به كلاس شبانه مى رفت و چون استعداد زيادى داشت در سن 25 سالگى موفق به گرفتن ديپلم شد. همان سال در كنكور دانشگاه قبول شد و ازدواج كرد و چون همسرش شاغل بود خرج و مخارج او را تأمين مى كرد. بعد از گرفتن ليسانس براى فوق ليسانس قبول شد و در رشته زبان و ادبيات عرب استاد دانشگاه و حتى مدتى نيز رئيس دانشگاه شد. او امروز دكتراى زبان و ادبيات عرب است.

زهرا سليمانى

شماره اشتراك 3902, از آبگرم قزوين

اگر بخواهيم در جامعه, انسانى مؤثر و كارآمد باشيم و ناممان به نيكى و بزرگى بدرخشد, بايد كمر همت ببنديم و از شكست ها, تجربه كسب كرده و براى موفقيت آينده از آن ها سود ببريم. بايد در جست وجوى رسيدن به هدف خود پافشارى كنيم و بدانيم كه جوينده يابنده است.




  • همت بلند دار كه مردان روزگار
    از همت بلند به جايى رسيده اند



  • از همت بلند به جايى رسيده اند
    از همت بلند به جايى رسيده اند



اما بايد براى هريك از هدف هاى خود, روشى را در نظر بگيريم و مرتب به خود تلقين كنيم: (من مى خواهم و من مى توانم); كلمه (مى خواهم) را در لغات روزانه به كار ببريم. اين گونه صحبت كردن در موفقيت ما نقش دارد. اما هنگامى كه مى گوييم: (من سعى خودم را مى كنم), در حقيقت بهانه اى براى شكست احتمالى خود آماده كرده ايم. از هم اكنون تمام توجه و انرژى خود را براى دست يابى به هدفى كه در نظر داريم متمركز كنيم و از شكست نهراسيم. شكست تنها يك تغيير جهت موقت براى رفتن مستقيم به سوى موفقيت است. سعى كنيم با افراد موفق مشورت كنيم تا رمز موفقيت و نكته هاى آموزنده و تجربيات آنان را فراگيريم و در فعاليت هاى آينده از آن ها استفاده كنيم.

رقيه محمدى

شماره اشتراك 1471, از آبگرم قزوين

موفقيت افراد در انجام مهارت هاى مختلف, به حسب تقويت انگيزه و رغبت آن ها براى ادامه كار و تلاش بيشتر مى شود. به يك نمونه از اين نوع افراد اشاره مى كنيم.

ناپلئون هيل هميشه آرزو داشت كه روزى يك نويسنده شود و براى رسيدن به آرزويش مى دانست بايد به كاربرد كلمات تسلط كامل پيدا كند. او دانش زيادى نداشت و فرزند خانواده مستمندى بود. بسيارى به او مى گفتند: اين كار ممكن نيست, ولى دست از تلاش برنداشت و با كار زياد و صرفه جويى, كامل ترين كتاب لغتى را كه وجود داشت, خريد.

اولين كارى كه كرد, لغت (غيرممكن) را پيدا كرد و آن را بريد و دور انداخت; حالا كتاب لغتى داشت بدون كلمه (غيرممكن) و با اين روحيه به راه خود ادامه داد. او امروز نويسنده معروفى است.

مجيد خسروى

شماره اشتراك 915, از نجف آباد

ذكر موفقيت هاى ديگران و پى بردن به راز پيروزى هاى آنان, براى طالبانِ رسيدن به كام يابى, بزرگ ترين نعمت است, چرا كه با اندك دقتى مى توان به رازهاى موفقيت آن ها پى برد.

ابوجعرانه, دانشمند عالم بزرگ اسلامى به ثبات و استقامت معروف است. وى مى گويد: در مسجد دمشق كنار ستون صافى نشسته بودم كه ديدم اين حشره قصد دارد روى آن سنگ صاف بالا رود و بالاى ستون كنار چراغى بنشيند. من از اول شب تا نزديكى هاى صبح در كنار آن ستون نشسته بودم و در بالا رفتن اين جانور دقت مى كردم. ديدم 700 بار از روى زمين تا ميانه ستون بالا رفته و در اثنا, شكست خورده به روى زمين مى افتاد, زيرا آن ستون صاف بود و پاى او روى آن قرار نمى گرفت و در ميانه راه مى لغزيد. از تصميم و اراده اين حشره, فوق العاده در تعجب ماندم. برخاستم وضو گرفتم و نماز خواندم. بعد نگاهى به آن حشره كردم و ديدم بر اثر استقامت, شاهد مقصود را در آغوش كشيده و كنار آن چراغ نشسته است.




  • پافشارى و استقامت ميخ
    بر سرش هرچه بيشتر كوبى
    پافشارى اش بيشتر گردد10



  • سزد ار عبرت بشر گردد
    پافشارى اش بيشتر گردد10
    پافشارى اش بيشتر گردد10



رضا ورناصرى

شماره اشتراك 2759, از مسجدسليمان

نقش همسر در شناخت و نيل به هدف

نجمةالسادات طباطبائى ـ دختر محترم علامه طباطبائى ـ مى گفت: (پدرم هميشه از مادرم به نيكى ياد مى كردند و مى گفتند: اين زن بود كه مرا به اين جا رسانيد, او شريك من بوده و هرچه كتاب نوشته ام نصفش مال اين خانم است.)11

آيةاللّه ابراهيم امينى گفته اند: (وقتى استاد در فقد همسر گريست, عرض كردم: ما بايد درس صبر را از شما بياموزيم, چرا بى تابى مى كنيد؟ فرمود: او بسيار مهربان و فداكار بود و اگر همراهى هاى ايشان نبود من موفق به نوشتن و تدريس نمى شدم.)12

ييكى از خصوصيات علامه طباطبائى,همت عالى و پشتكار زايدالوصف ايشان بود. فرزند محترمه ايشان ـ نجمةالسادات طباطبائى, همسر شهيد بزرگوار قدوسى ـ مى گفتند: (والد ما از جدّشان نقل كرده اند كه وقتى در نجف بودم, يك معلم رياضى پيدا كرده بودم كه فقط [ساعت] يك بعد ازظهر وقت تدريس داشت, من يك بعدازظهر از اين سوى شهر به آن سوى شهر مى رفتم, وقتى به مكان مورد نظر و جلسه استاد مى رسيدم, به دليل گرماى زياد و پيمودن راه طولانى, آن قدر لباس هايم خيس عرق بود كه همان طور با لباس داخل آب حوض مى رفتم و در مى آمدم و بعد تنها يك ساعت نزد استاد رياضى درس مى خواندم. راستى حيرت آور است كه انسان در آن تابستان طاقت فرساى نجف اين همه راه را طى نمايد تا براى وقتى مختصر به فراگرفتن رياضى بپردازد و اين حالت, علاقه و جديت ايشان را نسبت به دانش اندوزى نشان مى دهد.)13


1ـ يونس(10) آيه 7.

2ـ ابراهيم زرگر, مبانى تصميم گيرى سياسى از ديدگاه امام خمينى(ره), ص61.

3ـ محمدتقى جعفرى, ترجمه و تفسير نهج البلاغه, ج1, ص80 (با اندكى تغيير).

4 ـ ذاريات (51) آيه 56.

5 ـ مرتضى مطهرى, تكامل اجتماعى انسان, ص76.

6ـ برگرفته از: بينش اسلامى, سال اول دبيرستان, ص51.

7ـ همان, ص78.

8ـ وينسنت پيل, معجزه اراده, ترجمه وجيهه آزرمى, ص71.

9ـ شما مى توانيد اگر باور كنيد مى توانيد, ترجمه فريبا جعفرى, ص26.

10ـ جعفر سبحانى, رمز پيروزى مردان بزرگ, ص38ـ39.

11ـ غلامرضا گلى زواره, جرعه هاى جانبخش (فرازهايى از زندگى علامه طباطبائى) ص318.

12ـ همان, ص388.

13ـ همان, ص57.

/ 1