در الفجر چهار،نيروهاي ما حدود شش روز بودکهبي وقفه درحال عمليات بودند در ارتفاعات كاني مانگا تپه اي بود بسيار حساس كه آقا مهدي 5 نفر را در بالاي آن قرار داده بود نيروهاي ما كم بود،بطوري كه آقا مهدي خودش خمپاره مي آورد و شهيد مرتضي ياغچيان خمپاره مي انداخت آن 5 نفر مدام آقا مهدي را صدا مي كردند كه نيرو بفرست و آقا مهدي با بلندگو جواب مي داد مگر نمي بينيد من اينجا هستم؟آنچنان آنها را دلگرم مي كرد كه انگار خودش چند گردان است براي همه محسوس بود كه هر جا آقا مهدي باشد دلگرمي، قوت قلب و شجاعت موج مي زند