آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
حافظدل كندن از جنگ و جهاد و جبهه، براي او كاري بود صعب روح بلند او كه عرش نشين حرم كوي دوست بود، چگونه مي توانست فراق دوستان قدسي و ياران عرشي را تاب بياورد بايد او را قانع ميساختند تا انجام چنين مسؤوليتي را گردن نهد سرانجام راضي شد كه اين مسؤوليت را بپذيرد و پذيرفت؛ ولي به اين شرط كه هرگاه براي جبهه و ياران جبهه، احساس دلتنگي كرد، بي هيچ رادع و مانعي بتواند به جمع ملكوتيان بپيوندد و همزمان با خدمت در سپاه، سمت شهرداري اروميه را به عهده گرفتمهدي در شهرداري، انجام وظيفه را چنان با ايثار و تواضع توأم كرد كه گويي تاريخ صدر اسلام يك بار ديگر زنده شده است و ابوذر و عمّار و سلماني ديگر در صحنة روزگار نداي اسلام سر مي دهندزماني كه در شهرداري فعاليت مي كرد با حقوق خودش كه در حدود دوازده هزار تومان بود، چند نفر را استخدام كرده بود كه در شهرداري به فعاليت مي پرداختندو او خود تا نيمه شب كار مي كرد و روزها به خيابانهاي مناطق محروم مي رفت و آنقدر در حال فعاليت بود كه حتي وقتي براي ناهار خوردن پيدا نمي كرد و اكثر اوقات، پس از اصرار ما به مقداري نان خالي بسنده مي نموديادم مي آيد يك شب برف باريده بود شهيد باكري صبح زود از خواب بيدار شد كه براي تميز كردن خيابانها برويم و با اخلاص بي نظيري كار مي كرد، آنچنان كه موي بر اندام همه راست مي شد