شهادتنامه - او به تنهایی یک ملت بود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

او به تنهایی یک ملت بود - نسخه متنی

واحد فرهنگی بنیاد شهید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهادتنامه

درباره شهيد مظلوم آيت الله بهشتي

شاهد امام خميني ، استاد شهيد

شهادتنامه نگار شاگرد شهيد

مقدمه

اين شهادتنامه براي همه شهداي مظلوم فاجعه بمب گذاري توسط نوكران آمريكا و ساير جهانخواران و دشمنان اسلام و خلق، در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در هفتم تيرماه 1360 نگاشته مي شود مطالب اين شهادتنامه هر چند در بسياري موارد به شهيد مظلوم آيت الله سيد محمد حسيني بهشتي كه سيد الشهداء انقلاب اسلامي ايران است اختصاص دارد، ولي از آنجا كه همه شهداي 7 تير كم و بيش همان خصلتهايي را داشتند كه شهيد مظلوم بهشتي داشت، طبعاً شهادتنامه اي كه در آن از شهيد بهشتي سخن گفته مي شود شامل ياران و همسنگران و همسفران او نيز مي شود آنها همه در عاشوراي 7 تير كه يوم‌الله تازه اي براي اسلام و مسلمين است از يك نقطه كه كربلاي جديدي براي مسلمانان مي باشد به سوي خدا شتافتند آنها به عدد شهداي كربلا بودند حسين آنها بهشتي بود كه هم مظلوم بود و هم از سلاله پاك پيامبر در ميان آنها حبيب بن مظاهر با همان موي سپيد ديده مي شد و جوانهايي به سن و سال علي اكبر نيز وجود داشتند و اثري كه خونهاي پاك اين شهيدان بر جاي گذاشت احياء مجدد اسلام بود كه خون شهداي كربلا نيز به همين منظور بر زمين ريخت

ايشان را من بيست سال بيشتر مي شناختم

از سخنان امام خميني درباره شهيد مظلوم آيه الله بهشتي 8/4/60

كسي كه امام خميني هويت او را اينگونه گواهي كند طبعاً داراي روشنترين و پاكترين هويت است بيش از بيست سال پيش، شهيد مظلوم آيه الله بهشتي آنچنان در كنار استاد و مراد و مربي خود امام خميني قرار گرفت كه براي امام كاملاً شناخته شده و مورد اعتماد و وثوق بود

بسيارند شاگرداني كه استاد آنها را مي بيند و به ظاهر مي شناسد، ولي نمي تواند دربارة آنها شهادت دهد در ميان شاگردان كساني هستند كه تقواي آنها، استعداد آنها، همفكري و همنوائي آنها با استاد سبب ميشود استاد به آنها بيش از ديگران توجه كند

اين توجه به علاقه متقابل بين شاگرد و استاد تبديل مي شود اين علاقه متقابل، پايه هاي روابط متقابل را تشكيل مي دهد روابطي كه فراتر از روابط معمولي شاگرد با استاد است همين روابط مقدمه است براي همفكري و همنوائي بين شاگرد و استاد كه ديگر در اين مرحله به مريد و مراد تبديل مي شوند استاد، ديگر براي شاگردش فقط يك مدرس نيست او مربي شاگرد خوبش است پدر روحاني اوست تربيت او و ساختن او را به عهده مي گيرد به او حتي بيش از فرزندان خود محبت مي كند اگر فرزندانش با او روابط شاگرد و استادي و مريد و مرادي نداشته باشند، قهراً كمتر از شاگردش و مريدش از توش و توان پدر بهره مي گيرند پدر براي فرزند اين چنيني خود يك پدر جسمي، مادي وفيزيكي است و چيزي بيش از عواطف پدري نثارش نمي كند، ولي در مقام تربيت شادگردش كه مريد او و همفكر او و همنواي اوست هر چه در توش و توان دارد مايه مي‌گذارد شب و روز فكر خود را به كار مي اندازد و اندوخته هاي معنوي خود را از اعماق جانش بيرون مي كشد و در اختيار شاگردش مي گذارد

پس از طي اين مراحل، شاگرد با استادش علاوه بر همفكر بودن همكار هم مي شود استاد در اين مرحله شاگردش را مي شناسد زيرا محتواي تك تك سلولهاي بدن او را و محتواي فكري او را بخوبي مي شناسد محتواي فكري شاگرد و بعد معنوي او در اين مرحله جزئي از خود استاد است استاد خود را در شاگردش خلاصه مي بيند شاگردش پاره تن اوست و بعدي از وجود اوست كه جدا از او ولي با او حركت و تلاش مي كند اينها يك روحند، اما در دو بدن علاوه بر فكر و انديشه حتي كنشها و واكنشهاي جسمي شاگرد نيز شبيه كنشها و واكنشهاي استاد مي شود بنابراين ديگر اين بدنها چيزي جز قالب نيستند و هر چه هست جان و انديشه است كه يكي خلاصه ديگري و عصاره آن و رقيقه آن است و آن ديگري بر رقيقه خود و عصاره خود محيط است و به هويت او گواهي مي‌دهد

بهشتي، شاگرد، مريد، همفكر و همكار امام خميني بود همواره از امام بعنوان مربي بزرگ خود ياد ميكرد خود را قطره اي از درياي وجود امام ميدانست نمي از آن يم كه هر كس با آن اتصال يابد دريا مي شود

و چنين بود كه امام خميني نه يكبار بلكه بارها به هويت پاك و زلال شاگرد شهيدش بهشتي شهادت داد و در پاسخ دشمنان اسلام كه پيشه اي جز فضيلت كشي ندارند و با همه توان خود و اربابانشان مي كوشيدند تا بهشتي را بي هويت يا مجهول الهويه و تازه بميدان آمده معرفي كنند نهيب زد و شهادت داد كه بهشتي را مي شناسد، آنهم نه از امروز و ديروز بلكه از بيش از بيست سال پيش يعني از هنگامي كه هنوز دشمنان بهشتي كه دشمنان اسلامند يه به دنيا نيامده بودند، يا هنوز قدرت انديشيدن نداشتند و يا به معبود و معشوقشان غرب دل باخته بودند و به آموختن فرمولهاي سياسي از سياست بازان غربي و اندوختن ارزشهاي پوچ غرب و شرق مشغول بودند اما خميني با يك جمله بر همه دسيسه هاي دشمنان فضيلت خط بطلان كشيد و به هويت اصيل اسلامي بهشتي كه هم به شرق و هم به غرب نه گفت شهادت داد و گفت

ايشان را من بيست سال بيشتر مي شناختم

مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود

از سخنان امام خميني درباره شهيد مظلوم آيت الله بهشتي 8/4/60

چه كسي بهتر از امام خميني مي تواند شهادت به فضل كسي بدهد؟ به فرموده امام، بهشتي مجتهدي عادل و جامعه الشرايط بود به موجب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران رئيس ديوانعالي كشور بايد مجتهدي عادل باشد امام خميني با انتخاب شهيد مظلوم آيه الله بهشتي براي اين مقام و بعنوان اولين رئيس ديوانعالي كشور در نظام جمهوري اسلامي عملاً اجتهاد او را تصديق كرد علاوه بر اين، در ديداري كه قضات كشور در ايام نوروز 1359 با امام داشتند امام خطاب به آنها درباره آيت الله بهشتي فرمودند او مجتهدي است جامع الشرايط كه امثال او را حتي در حوزه‌هاي علميه كمتر سراغ دارم و باز امام خميني درباره مراتب علمي شهيد بهشتي چنين مي فرمايد من بيش از بيست سال ايشان را مي شناختك و برخلاف آنچه اين بي انصافها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتي گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، مدير، علاقمند به ملت، علاقمند به اسلام و بدردبخور براي جامعه خودمان مي دانستم

شهيد بهشتي پس از تحصيلات ابتدائي و سطح در حوزه علميه اصفهان عازم قم شد و در محضر اساتيد بزرگي چون آيه الله بروجردي، آيه الله محقق داماد، امام خميني و علامه طباطبائي در رشته‌هاي فقه، اصول، فلسفه و عرفان تلمذ كرده و به اجتهاد رسيد او به فلسفه اسلامي اكتفا نكرد و با علاقه فراوان به مطالعه و تحقيق در مكتبهاي فلسفي شرق و غرب پرداخت و آنها را به محك فلسفه و عرفان ناب اسلامي زد و از اين رهگذر عمق و اصالت بينشهاي فلسفه و عرفاي اسلامي را در يافت او در فقه، اصول، فلسفه، عرفان، معارف قرآن، حديث شناسي، علم رجال، اديان، روانشناسي، جامعه شناسي، تاريخ و مكتبهاي اقتصادي جان يك صاحب نظر انديشمند با عمقي كم نظير بود شهيد بهشتي به سه زبان عربي، انگليسي و آلماني تسلط كامل داشت و اين امر به او امكان داده بود تا مستقيماً متون اصلي منابع علمي شرق و غرب و اسلامي را مطالعه نموده و در زمينه هاي گوناگون علمي تحقيق نمايد كتاب خدا از ديدگاه قرآن گوياي عمق انديشه هاي عرفاني و فلسفي و قرآني او است و ظرافت و دقتي كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به كار رفته است نشانه بينش ژرف او در زمينه هاي اقتصاد و نظام اجتماعي مي باشد

فضل اگر با تفكر اصيل اسلامي همراه نباشد بي ارزش است و اين دو اگر به زيور تعبد آراسته نباشند ابتر و بي خاصيتند بسيارند كساني كه فضل دارند اما فضلشان را در خدمت تفكر شرق و غرب گرايانه قرار داده اند و از مجموعه علم و انديشه شان چيزي جز وابستگي فرهنگي نصيب خود و مردمشان نمي كنند و بسيارند كساني كه فضل دارند و اهل تفكر نيز مي باشند ولي از تعبد و تعهد بهره اي ندارند و در نتيجه علم و انديشه شان به خدمت غير خدا در مي آيند و بر ضد خلق خدا به كار گرفته مي شوند

شهيد بهشتي اجتهادش را با تفكر اصيل اسلامي آميخته بود و او ايندو را به زيور تعبد و تعهد به اسلام آراست بود علم او در عين حال كه به اندوخته هاي حوزه اي محدود نمي شد و مكتبهاي گوناگون علمي و فلسفي شرق و غرب را در بر مي گرفت هرگز با رسوبات شرق و غرب آميخته نبود او با تسليم محض در برابر فرامين الهي كليه اندوخته هاي خود را به محك تعبد مي زد و هر آنچه را كه از حوزه تعبد الهي خارج بود از حوزه انديشه خود تبعيد مي كرد او هرگز مانند غربگرايان و شرقمداران نبود كه با اندك اندوخته خود از اين دو بلوك بدون آنكه از اسلام بويي برده باشند احكام اسلام را به محك داده هاي غربي و شرقي مي زنند و خدا را از حوزه انديشه خود تبعيد مي‌كنند و اصولاً تعبد الهي را يا نمي فهمند و يا نمي پذيرند و خود را از هر چه رنگ خدائي دارد آزاد مي دانند و به هر چه رنگ تعلق پذيرند مقيدند شهيد بهشتي برخلاف اينان از هر چه رنگ خدائي نداشت گريزان بود و به هيچ رنگي جز رنگ خدا تعلق نداشت و به معناي كامل كلمه يك متعهد بود لايحه قصاص كه دشمنان داخلي و خارجي اسلامي را به هراس واداشت و مخالفان اسلام براي مقابله با آن با تمام نيرو صف آرائي كردند وبه بيش از همه شهيد بهشتي را بخاطر آن مورد هجوم قرار دادند نشانه‌اي است از تفكر اصيل اسلامي و تعبد شهيد بهشتي،‌ صداي جاوداني و پرطمأنينه شهيد بهشتي كه بر روي نوارهاي جلسات تفسير او در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب بجاي مانده است آواي خوشي است كه قرآن را با بينشي عميق و تعبدي كم نظير معنا مي كند بهشتي به دليل صلابت انديشه اش و عمق تفكرش و وسعت علمش از سوي مراجع تقليد نامزد بر دوش كشيدن رسالت اسلام اصيل و پرتحرك در اروپا شد او به اروپا رفته بود تا انديشه هاي ناب اسلامي را در آن ديار بارور كند برخلاف غرب باوران ما كه به غرب مي روند تا سلولهاي بدنشان به فرمولهاي فرهنگ ضد انساني غربي تبديل شوند بهشتي تلاش كرد تا غرب باوري را از جان و روان شرقيان به غرب رفته بزدايد و كوشيد تا به غربيان بباوراند كه در جهل مركب بسر مي برند و مدتهاست كه انسانيت خود را فراموش كرده اند و ماشين شده اند يا حيواني در خدمت ماشين ولي شبيه انسان و چه بسا غربيان واقعگرا و حق جو كه اين نكته را دريافتند و به همت والاي شهيد بهشتي به سرچشمه زلال اسلام روي آوردند اين ثمره تعبد بهشتي به اسلام است ديگران به اروپا مي روند تا به معيارهاي غربي متعبد شوند و بهشتي به اروپا رفته تا خط بطلان بر آن معيارها بكشد و تعبد به اسلام و خدا را ترويج كند و چنين كرد كتابها، جزوات و نوارهاي بيادگار مانده از اين شهيد كه همچنان در فضاي اروپا طنين تعبد ميافكند گواه گوياي تعبد او به اسلام و پاي بندي او به رسالت الهي او در آن دوران و همه لحظات زندگي مي باشند

اين اصالت انديشه و تعبد و تعهد شهيد مظلوم بهشتي آنچنان مشهود بود كه امام خميني او را به همين خصلتها مي شناختند و بارها به وجود اين ارزشها در او شهادت داده اند اين جمله امام كه فرمود مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود شهادت روشني است از زبان كسي كه خود اسوه فضل و تفكر اصيل اسلامي و تعبد الهي است بر وجود اين فضيلتها در شهيد بهشتي و او اين فضيلتها را و بخصوص تعبد را چه زيبا در زندگي سياسيش تا آخر اين لحظه حياتش به نمايش گذاشت او با اينكه مي ديد قرباني قدرت طلبي ها و افزون خواهيها و سياست بازيهاي يك جريان آمريكائي به سركردگي بني صدر شده و آرمانهاي اسلاميش در معرض خطر قرار گرفته اند، با اينهمه صرفاً بخاطر اطاعت بي چون و چرا از فقيه ولي امر يعني امام خميني اسرار نهفته در سينه اش را همچنان نهفته نگهميداشت و در تعبد ولي فقيه بودن را بر حفظ حيثيت ظاهري خود ترجيح مي داد او در فرداي عاشوراي حسيني در سال 59 پس از آنكه بني صدر به وظيفه نوكري خود براي آمريكا عمل كرد و قوه قضائيه نظام جمهوري اسلامي را و در حقيقت كل اين نظام را و اسلام را به اعمال شكنجه متهم نمود به ديدار امام شتافت و از محضر امام كسب تكليف كرد و چون امام او را به سكوت در برابر اين نارواها و تهمتها دعوت فرمود به مسجد امام در بازار آمد وهمرزمان خود را و همه مردم وفادار به انقلاب و اسلام را به سكوت فراخواند و گفت بمنظور اطاعت از فقيه ولي امر از اين پس تا هنگاميكه امام مصلحت بدانند وظيفه ما سكوت است سكوت است و سكوت

او اين سكوت برخاسته از تعبد را با تحمل همه ناملايماتي كه در برداشت همچنان تا لحظه اي كه امام لب نگشوده بود ادامه داد پس از عزل بني صدر از رياست جمهوري، من خود به شهيد بهشتي پيشنهاد كردم تقاضاهاي مردم را براي سخنراني بپذيرد و اگر فكر مي كند منع امام كه بدنبال فاجعه پنجشنبه سايه 14 اسفند 59، كه بدست عمال آمريكا و به سركردگي بني صدر بوجود آمده بود و امام مسئولان سطح بالاي كشور را از ايراد سخنراني منع فرموده بودند، هنوز برداشته نشده است، ما از امام تقاضا مي كنيم اكنون كه ام‌الفساد از ميان برداشته شده اجازه سخنراني بدهد تا بزرگاني چون بهشتي بتوانند با مردم مشتاق صحبت كنند شهيد بهشتي در پاسخ گفت بگذاريد خود امام در اين باره تصميم بگيرند و پيش از آنكه خود ايشان چيزي بگويند شماها چنين چيزي را به ايشان پيشنهاد نكنيد و بدين ترتيب اين شهيد مظلوم تا لحظه شهادتش به تعهدي كه در مبناي تعبد داشت عمل كرد و پيش از آنكه امام دستوري بدهند هيچ دعوتي را براي سخنراني نپذيرفت و در حاليكه لب از هر گونه سخني فروبسته بود به ديدار خداي خود شتافت تا راز دل با او بگويد و فرشتگان خدا در برابر او باطاعت بايستند چرا كه او اطاعت از ولي فقيه را كه مصلحت اسلام و مسلمين در آن بود بر مصالح شخصي خود ترجيح داده بود و بهشتي اين چنين با نفسي مطمئن به نداي خدايش پاسخ گفت و درحاليكه هيچ لباسي جز لباس عبد خدا بودن بر تن نداشت، بهمراه 72 تن از عباد خدا بسوي بهشت شتافت يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي

اشخاصي بودند كه آنقدري كه من از آنها مي شناسم از ابرار بوده اند از اشخاص متعهد بوده اند كه در رأس آنها مرحوم شهيد بهشتي است

از سخنان امام خميني درباره شهيد مظلوم آيت الله شهيد بهشتي و يارانش 8/4/60

ابرار كيانند؟ در ميان خيل انسانهاي هر عصر چند نفر مي توان يافت كه از ابرار باشند؟ از خود‌پرستي‌ها، خودخواهي‌ها، قدرت طلبي‌ها، سلطه جوئي‌ها، و بري باشند حق‌جو، حقيقت‌پو وصالح خو باشند خدا را بر خود ترجيح دهند مصالح خلق خدا را بر مصالح خويش مقدم بدانند و بدارند و يا لااقل براي ديگران همان را بخواهند كه براي خود مي خواهند خدا را آنچنان معصيت نكنند كه از حوزه عدالت بيرون شوند به دنيا و تعلقات خاكي و اين جهاني آنچنان دل نبسته باشند كه از فطرت الهي جدا شده باشند راستي در هر عصر و زمان چند نفر را مي توان اينگونه يافت؟

همينقدر مي دانيم كه تاريخ بشريت بسيار سراغ دارد كساني را كه گناهي جز پاك بودن و از پاكي و فضيلت حمايت كردن نداشتند و به همين جرم از سوي آنها كه همواره با پاكي و فضيلت در ستيزند به مرگ محكوم شدند ابراهيم چرا بدست عمال نمرود به آتش افكنده شد؟ موسي، آن هم در شيرخواردگي به چه گناهي از بيم فرعونيت فرعون به دريا افكنده شد؟ آنهمه كودكان بيگناه چرا به دستور فرعون از شكم هاي دريده شده مادرانشان بيرون كشيده شده و قتل عام گرديدند؟ عيساي مسيح به چه جرمي از سوي يهوديان محكوم به مرگ شد ولي خدا او را نجات داد؟ عليع كه مظهر صفات خدا و اسوه ابرار بود چرا در محراب عبادت خدا شهيد شد و فرزندان او امامان معصوم به چه جرمي آنهمه زندان و تبعيد و شكنجه و آزار ديدند وشهيد شدند؟ حسين ع و ياران پاك او چه كرده بودند جز حمايت از دين خدا كه آنچنان مظلومانه به شهادت رسيدند؟ بنابراين ابرار در هر زماني بودند و كم هم نبودند ولي همواره به جرم ابرار بودن مورد غضب و هجوم اشرار بودند و اين هفتاد و دو تن كه امام به ابرار بودنشان شهادت داده است تني چند از ابرار زمان ما بودند كه اشرار تاب تحمل پاكي و فضيلت و حقگرايي و خداجوئي آنها را نداشتند

آنها آن شب كه سفر به سوي خدا را آغاز كردند لحظاتي پيش از سفر به نماز ايستادند امامشان در آن نماز، سيدالشهدايشان بهشتي بود آنها پس از نماز در فضاي بازي كه به آسمانها راه داشت قافله سالارشان را در ميان گرفتند او را بوسيدند و بوئيدند گويي همه مي دانستند با او به سفري جاودانه مي روند آن شب ستاره ها شهادت دادند كه اينها از ابرار اند و امامشان نيز فرداي آن شب اين چنين شهادت داد اشخاصي بودند كه آنقدري كه من از آنها مي شناسم از ابرار بوده اند، از اشخاصي متعهد بوده اند كه در رأس آنها مرحوم بهشتي است

راستي بهشتي چه گناهي داشت؟ آنها كه از لحظه پيروزي انقلاب به لحظه شهادت بهشتي دانسته يا ندانسته او را آماج تهمت هاي خود قرار داده بودند چه گناهي از او سراغ داشتيد؟ مي دانيد گناه او چه بود؟ او همان گناه بزرگي را مرتكب شده بود كه امامش علي ع و امام ديگرش حسنع و امام ديگرش حسين ع و همان امامانش مرتكب شده بودند گناه دفاع از اسلام همان گناهي كه شيخ فضل الله نوري را به دار آويخت بهشتي حتي يك لحظه از عمر خود را به بطالت نمي گذراند او مي خواست از لحظه لحظه عمر خود براي برپائي حكومت اسلامي بهره برداري كند او خود را وقف اسلام كرده بود دشمنان اسلام از هنگامي با او به دشمني برخاستند كه او را مدافعي راستين و استوانه اي قوي براي تشكيل حكومت اسلامي يافتند شهيد بهشتي از هنگامي كه مجلس خبرگان را با كفايت و درايت بي نظير خود اداره كرد دشمنان اسلام او را هدف قرار دادند آنها كه مسلمان بودند ولي اسلام فقاهتي را يا نمي فهميدند و يا نمي پذيرفتند كوشيدند تا مجلس خبرگان را منحل كنند، بدان اميد كه قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي بر مبناي فقاهت تدوين نشود وقتي اين توطئه شكست خورد آنها با كساني كه مسلمان نبودند و با اسلام در ستيز بودند همصدا شدند و حتي به صداي بهشتي ايراد گرفتند كه كلفت است و به استخوان بندي او ايراد گرفتند كه درشت است و به انگشت او ايراد گرفتند كه دراز است جل الخالق كه واماندگان و ورشكستگان سياسي براي جبران درماندگي خود در كار خلقت هم دخالت مي كنند و به خدا آنها كه مسلمانند و طبيعت آنها كه نامسلمانند هم ايراد مي گيرند آن كسي كه به تصادف اعتقاد دارد به خود اجازه مي دهد از چنين تصادفي كه سبب پيدايش انساني چون بهشتي مي شود ناراضي باشد، ولي تو كه خود را مسلمان مي داني چگونه به خود اجازه مي دهي به بهانه كلفتي صدا و درشتي اندام و درازي انگشت بهشتي به جنگ صلابت انديشه و اصالت تفكر او بروي و در كار خدا كه او را آفريده است دخالت كني؟ آخر اين چه مسلماني است؟

و بهشتي از آنجا كه به شهادت امام از ابرار بود هرگز سخن زشتي نثار دشمنان خود نكرد از مسلمانهايشان همواره به نيكي ياد كرد و نامسلمانها را نصيحت كرد همه آنها را به حضور پذيرفت، حاضر شد با آنها گفتگو كند و حتي در كنار آنها بنشيند، به سخنان آنها گوش فرا دهد و نقطه نظرهاي اسلام را برايشان بازگو نمايد دشمنان بهشتي پس از شهادت او اعتراف كردند كه او انساني بزرگ و با فضيلت بود و الفضل ما شهدت به الاعداء

گناه بهشتي اين بود كه پاك بود متعهد بود به اسلام متعبد بود براي نظام جمهوري اسلامي يك پشتيبان قوي بود براي تداوم انقلاب اسلامي سرمايه عظيم فكري بود قلبش براي محرومان و مستضعفان مي تپيد انسانها را دوست داشت مي گفت انسان موجودي است پويا و در حال شدن مي گفت با آنها كه از اسلام فاصله گرفته اند مدارا كنيد و با آنها سخن بگوئيد و اميد داشته باشيد كه به مرور زمان و كسب آگاهي نسبت به اسلام اين فاصله برداشته شود و آنها هم به شما بپيوندند مي گفت اهل جذب باشيد نه دفع مي گفت با اعمال خود مردم مرا به اسلام علاقه مند كنيد نه تنها با گفتار و خود به اينها همه پاي بند بود و عمل مي كرد

و بهشتي از خودخواهي به دور بود از خودپرستي بدور بود از قدرت طلبي بدور بود با سلطه جوئي در ستيز بود او حق جو بود پوياي حقيقت بود خوي نيكوي او زبانزد همه كساني بود كه او را از نزديك ديده بودند او خدا را بر خود ترجيح ميداد و مصالح خلق خدا را بر مصالح خويش مقدم مي‌داشت عادل بود و امام خميني زباناً و عملاً به عدالت او شهادت داد اين خاطره از همرزم او عالم مجاهد حجت الاسلام سيد علي خامنه اي است كه در محرم 1401 از زبان امام خميني شنيد كه مي گفت من بيش از بيست سال كه آقاي بهشتي را مي شناسم و در اين مدت حتي نديدم يك كلمه از كسي غيبت كند

بهشتي و هفتاد و دو همرزم او كه به شهادت امام از ابرار بودند با خون صحيفه مكرمه جاودانگي انقلاب اسلامي را نوشتند و امضاء كردند و با دستهاي بلند و پاك خود كه به بلندي آسمانها و پاكي دست فرشتگان خدا بود، اين صحيفه را بالا بردند تا در راستاي تاريخ تذكره اي باشد براي هر كس كه اهل ياد و يادآوري است كلا انها تذكره فمن شاء ذكره في صحف مكرمه مرفوعه مطهره بايدي سفره كرام برره

و اين ابرار سفيراني بودند براي انقلاب اسلامي ايران كه جاودانگي رسالتشان را امامشان اين چنين شهادت داد چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن، كه ملت را از بين نمي برد

و چنين است داستان كساني كه جز خدا نخواستند و جز براي خدا نكوشيدند و در راه خدا از هيچ مانعي نهراسيدند آنها در بستر زمان اهل خسران نبوده و نيستند چرا كه به خدا و روز جزاء ايمان داشتند و لحظه لحظه عمرشان را به عمل صالح گذراندند و مردم را به حق و ايستادگي براي اقامه حق دعوت كردند والعصر ان الانسان لفي خسر الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

يك اشخاصي كه براي خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزاران اين كشور بودند

از سخنان امام خميني درباره شهداي 7 تير ـ 8/4/60

مردم ايران و مردم دنيا از هنگامي كه نظام اجتماعي و سيستم حكومتي به وجود آمد خاطره هاي تلخ و شيرين فراواني از حكام، پادشاهان، وزرا، وكلا و دولتمردان به خاطر دارند بسياري از دولتمردان در طول تاريخ بوده اند كه خدمتگزار مردم و خيرخواه آنان بودند همانگونه كه بسياري نيز به چيزي جز خيانت نمي انديشيدند مردم ايران لااقل در اين عصر تا پيش از برقراري نظام جمهوري اسلامي خاطره خوشي از دولتمردانشان ندارند نسل كنوني هر چه از نظام گذشته در ذهن دارد تلخي است و باز تلخي حتي ريشه هاي گنديده و فاسد آن نظام كه فساد را از آمريكا به ارث برده بود و تباهي را از غرب گرفته بود در نظام مقدس جمهوري اسلامي نيز رسوخ كرده و در اولين روزهاي آزادي خاطره هاي تلخي براي اين مردم ستمديده به بار آوردند كه ماجراي بني صدر نمونه اي از آن است در كنار اين خاطرات تلخ، هم اكنون تاريخ ايران در حال ثبت كردن خاطرات شيرين از دولتمردان است كه بيگمان در طول تاريخ انسان بي نظير و يا لااقل كم نظير مي باشند

پدران و نياكان ما همواره در اين آرزو بودند كه دولتمردانشان آنها را از خود بدانند و براي آنها كار كنند و در خدمت آنها باشند چه بسا مردان و زنان ايراني كه در حسرت يافتن يك وزير مسلمان پاي بند به احكام دين و خادم مردم عمري را سپري كردند و اين آرزو را با خود بردند نسل گذشته ايران اگر مي دانست نسل بعد شاهد دولتمرداني خواهد بود كه با تمام وجود در خدمت مردم اند از خدا تمنا مي كرد فرصت دهد تا چنين وضيعتي را مشاهده كند نسل كنوني ايران وزيراني دارد كه وقتي شهيد مي شوند در جيب آنها فقط پنج تومان يافت مي شود وزيراني كه وقتي به ميان مردمشان مي روند لباس و رفتارشان چنان است كه مستضعف ترين مردم آنها را مانند خود مي‌يابند و باورشان نمي شود كه اينها وزير باشند خانه دولتمردانشان آنقدر كوچك وحقير است كه وقتي مأمور مخابرات براي وصل كردن تلفن به آنجا مي رود ناباورانه بر مي گردد و در جواب اين سؤال كه چرا براي وصل كردن تلفن نيامده اي مي گويد من سه بار در خانه شما آمدم، ولي باور نكردم اين خانه يك دولتمرد باشد و هنگامي كه به درون خانه مي رود وضعيت موجود را مشاهده مي كند انگشت حيرت به دندان مي گيرد و مي گويد خدايا چه مي بينم؟ آنچه من در اينجا مي‌بينم با آنچه درباره اينان مي گويند از زمين تا آسمان تفاوت دارد آري بي جهت نيست كه مردم به هنگام دفن اين شهدايشان چنان فرياد بر مي آورند و بر سر و روي خود مي زنند كه گوئي عزيزترين كسانشان را از دست داده اند

راستي چه كسي عزيز اين مردم است؟ مردم چه كساني را عزيزترين كسان خود مي دانند؟ پاسخ روشن است كساني كه بيشترين وقت خود را صرف آنها نمايند وزيران و نمايندگان و ديگر مسؤلاني كه در فاجعه 7 تير شهيد شدند بيشترين وقتشان را وقف مردم كرده بودند آنها اصولاً خود را وقف مردم كرده بودند همانگونه كه بسياري از همكارانشان كه رسالت ادامه راهشانرا بر عهده دارند نيز اين چنين هستند از همسران، فرزندان، همسايگان و دوستان و آشنايان شهداي 7 تير بپرسيد تا به شما بگويند كه آنها لحظه لحظه عمرشانرا در خدمت اين مردم و اسلام صرف مي كردند و ديگر به خانواده خود تعلق نداشتند آنها با حقوقي كه پاسخگوي حداقل معيشتشان بود زندگي مي كردند و معيشت آنها چيزي جدا از معيشت توده هاي مردم نبود آنها همكاران و همفكران و اعضاي كابينه‌اي بودند كه نخست وزيرش از كاسه بشقاب فروشي شروع كرده و فيلترهاي انسان سازي چون معلمي و سلولهاي زندان را پشت سر گذشته بود او از ميان مردم جوشيده بود درد مستضعفين را چشيده بود اصلاً او خودش مستضعف بود يكي از همكاران معلم او مي گفت زمستان بود شبي با چند معلم ديگر به خانه او كه آنوقت وزير آموزش و پرورش بود رفتيم هوا سرد بود او براي اينكه ما گرم شويم يك علاء الدين براي ما آورد و پس از آنكه مقداري گرم شديم با عذرخواهي آنرا برداشت و گفت بچه ها مي خواهند روي اين علاء الدين غذا بپزند همين يك چراغ را داريم اين را گفت و علاء‌الدين را به اتاق ديگر برد او و همكارانش آنوقت كه با رژيم شاه مبارزه مي كردند قسمت عمده درآمد ناچيزشان را صرف هزينه هاي مبارزاتي مي كردند و اكنون كه مسئوليت هاي مهمي را به عهده گرفته بودند زندگيشان را به سادگي و با قناعت مي گذاراندند و قسمتي از درآمدشان را براي كمك به مستضعفان و محرومان اختصاص مي دادند

آيا تاكنون به مجلس شوراي اسلامي رفته ايد؟ اگر نرفته ايد حتماً سري به آنجا بزنيد و ببينيد كه نمايندگان شما در محيط كارشان چگونه زندگي مي كنند ساختمان مجلس به جاي مانده از طاغوت است و به دليل نداشتن امكانات لازم مورد استفاده قرار مي گيرد ولي به هيچ وجه مطلوب و دلخواه اين نمايندگان نيست تمام نمايندگاني كه در فاجعه 7 تير شهيد شدند به اضافه بسياري از همكارانشان ظهر كه مي شد در محل كارشان يعني همان ساختماني كه طاغوت آن را براي تشريفات و تعيش ساخته بود به نماز جماعت مي ايستادند




  • ببين كرامت ميخانة مرا اي شيخ
    كه چون خراب شود خانه خدا گردد



  • كه چون خراب شود خانه خدا گردد
    كه چون خراب شود خانه خدا گردد



آنها پس از نماز به سالن غذاخوري مي رفتند سالني كه از ابتدا كه ساخته ميشد بر اساس معيارهاي طاغوتي قسمتهاي مختلفي براي آن در نظر گرفته شده بود تا رئيس و مرئوس و كارمند و مستخدم و محافظ هر كدام در جاي مخصوص خود و جدا از يكديگر غذا بخورند نمايندگان شما و همين ها كه شهيد شده اند به پيروي از آيت الله منتظري كه از هنگام مجلس خبرگان اين بدعت را شكسته بود با پاسدارهايشان و كارمندان مجلس و مستخدمان در كتار هم غذا مي خوردند و هم يك نوع ديني ترين قمست زندگي روزمره نمايندگان در مجلس وقتي است كه استراحت مي كنند البته اگر وقتي براي اين كار داشته باشند آنها كه خسته اند و مي خواهند چند لحظه استراحت كند در كنار راهروها و هر جاي ديگري كه گيرشان بيايد دراز مي كشند و كفشهايشان بالششان مي‌شود آن دسته از نمايندگان مجلس كه در فاجعه 7 تير شهيد شدند پيشقراولان اين چنين زيستن در مجلس بودند و بقيه وقت روزانه شان صرف امور جاري مملكت مي شد و شبها در اين مسجد و آن حسينيه براي مردم سخنراني مي كردند و در روزهاي تعطيل به حوزه هاي انتخابيه‌شان مي رفتند تا پاي درد دل محرومان بنشينند و خواسته هايشان را يادداشت كنند و در تهران براي انجام آنها تلاش نمايند به خانه هاي آنها سري بزنيد و ببينيد كه مانند موكلين محروم خود زندگي مي كردند با اين تفاوت كه همواره در تلاش بودند تا محرومان را از محروميت نجات دهند

و شهيد بهشتي نيز خود را وقف مردم كرده بود و به استثناء پنج الي شش ساعت در شبانه روز كه براي استراحت و خواب و مسائل خانوادگي و شخصي صرف مي كرد در بقيه اوقات با تمام وجود در خدمت مردم بود صبحها وقتي كارمندان و قضات وزارت دادگستري به محل كارشان مي آمدند مي‌ديدند كه نمازش را مي خواند و در اتاق كارش در حالي كه ناهار مي خورد مراجعه كنندگان را مي پذيرفت و به كارها رسيدگي مي كرد او يكسره تا نيمه شب با جديت در خدمت مردم بود در جلسات مختلف كه براي همفكري و تبادل نظر مسئولان و مديران كشور تشكيل مي شد شركت مي كرد اگر قبل از نيمه شب از كارهاي بيرون فراغت حاصل مي كرد و به خانه ميرفت در خانه يا مراجعه كننده داشت و يا به مطالعه پرونده ها و نامه ها و رسيدگي به كارهاي مردم مي پرداخت بدين ترتيب او حتي يك روز هم در طول سالهاي انقلاب و پس از پيروزي انقلاب نتوانسته به استراحت كامل بپردازد وبه زندگي شخصي خود برسد او در اثر فشار كار بارها چنان بيمار شد كه ناچار بود مدتها به دستور پزشك استراحت مطلق كند تا بتواند بار ديگر به خدمت مردم درآيد با اينهمه هرگز حتي يك ريال به خاطر سمتهايي كه در انقلاب داشت دريافت نكرد در عضويت و رياست شوراي انقلاب، عضويت و مديريت مجلس خبرگان، رياست ديوانعالي كشور و هر سمت ديگري كه داشت با تمام وجود رايگان در خدمت اسلام و مردم مسلمان بود او حتي بابت انتشار كتابها و نوشته هايش نيز چيزي بعنوان حق التأليف دريافت نكرد زندگي او از طريق حقوقي كه از آموزش و پرورش دريافت مي كرد اداره مي شد او از هنگاميكه در قم مشغول تحصيل و تدريس بود بمنظور نفوذ در فرهنگ و ايجاد ارتباط نزديك با فرهنگيان و اداره زندگي از طريق محصول كار خود با سمت دبيري به استخدام فرهنگ درآمد و خدمات بزرگ و ارزنده اي از اين طريق به انقلاب و گسترش آن در قشر فرهنگي نمود از جمله خدمت شهيد بهشتي در فرهنگ، تدوين كتابهاي تعليمات ديني و نظارت بر متون مذهبي در كتابهاي آموزشي بود همين كتابها و متن ها بودند كه بينش دانش آموزان و معلمان كشور را نسبت به مسائل مذهبي بكلي دگرگون كرده تحولي در افكار آنان در جهت همگامي با انقلاب بوجود آورند او در همان زمان با همكاري همرزماني چون شهيد مطهري، شهيد مفتح و دكتر باهنر سمينارهائي براي معلمان تعليمات ديني كشور برگزار نمود و با سخنرانيهاي مفيد و مؤثر براي آنان و تماس نزديك با آنان تلاش گسترده اي براي ايجاد تحول در افكارشان نمود كه درتحكيم شالوده و زير بناي انقلاب فكري و فرهنگي در قشر فرهنگيان به حساب مي آيد

از بركت فداكاري، همفكري و همنوائي و همكاري همين مردان خالص و خدمتگزار و فداكار بود كه عليرغم همه مشكلات و توطئه هاي داخلي و خارجي آنها توانستند در دو سال و چند ماه در ابعاد مختلف خدماتي را به مردم ايران عرضه كنند كه چندين برابر عملكرد ساليان دراز رژيم گذشته ميباشد خدا به مسلمان نماهايي كه خود را دلسوز مردم قلمداد مي كنند انصاف عطا فرمايد كه با نيش زبان و نيش قلم به چنگ همين خدمتگزاران خلق رفتند و مدعي شدند كه اين دولت ضعيف است و نمي تواند كشور را اداره كند آري اين مردان پاك و فداكار كه خود را وقف خدمت به مردم كرده بودند نمي توانستند كشور را در راهي كه دلخواه غربمداران و خودباختگان تمدن افسار گسيخته غرب است اداره كنند آنها مي خواستند اسلام را پياده كنند و مردم كشور را به فطرت الهي شان باز گردانند و خدا به وابستگان به شرق و غرب كه با ماسك حمايت از خلق به ستيز عليه خلق برخاسته اند انصاف دهد كه مدعي ريشه كن فئوداليسم و اختلاف طبقاتي مي شوند و مردان جهاد سازندگي و هيئت هاي واگذاري زمين را كه به كردستان مي روند تا فئوداليسم را ريشه كن كنند و عمران و آبادي را براي برادران محروم كرد به ارمغان ببرند سر مي برند و مدافع بزرگ اجراي طرح واگذاري زمين به محرومان را به همراه همفكران و همكاران مخلص و فداكارش كه حاميان واقعي خلقند به بمب آمريكائي مي سپارند و هفتادو دو تن را يكجا مي كشند خدايا! چگونه است كه شيفتگان دموكراسي غرب حاضر بودند با تز شاه نبايد برود بلكه بايد سلطنت كند نه حكومت در انتخابات به اصطلاح آزاد شاهنشاهي شركت كنند به يك باشگاه و چند نماينده كه به مجلس مي فرستند اكتفا نمايند و در چهارچوب قانون اساسي شاهنشاهي به زندگي سياسي خود ادامه دهند و حكومت غاصب پهلوي را مشروع بدانند ولي حاضر نيستند حكومتي را كه با رأي آزاد مردم و در چهارچوب قانون اساسي جمهوري اسلامي كه خونبهاي آنهمه شهيد است بر سركار آمده و مسئولانش اينهمه فداكاري براي خدمت به مردم مي كنند به رسميت بشناسند و در كنار آن به زندگي سياسي خود ادامه دهند و در چهارچوب قانون با آن رفتار نمايند؟

اين بي انصافيها را چه باك آنها كه خود را وقف خدمت به مردم كرده بودند و در همين راه و به همين جرم شهيد شده اند و آنها كه به همين جرم آماج حملات بي انصافها هستند و راه همرزمان شهيدشان را ادامه مي دهند هرگز از اين بي انصافيها و آن تهمتها و توطئه ها نهراسيدند و نمي‌هراسند و چنين است كه ملت در سوگ آنها يكپارچه مي خروشد و مردم با جامه هاي سياه خود سيه روزي دشمنان آنها را جلوي چشمان جهانيان به نمايش مي گذارند و چنين است كه امام اين شاهد بيدار دل همه پاكيها و فداكاريها به كوردلاني كه اينهمه فداكاري را ناديده مي گيرند و فكر مي كنند با كشتن خدمتگزاران واقعي مردم، راه را براي خودكامگي خود و بيرون راندن مردم از صحنه مي توانند هموار نمايند نهيب مي زند و آنها را مأيوس مي كند و در حاليكه به فداكاري شهيدان پاكباز شهادت مي دهد چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن، كه ملت را از بين نمي برد

شما با بيش از هفتاد بيگناه كه بسيارشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور ملت بودند چه دشمني داشتيد؟

از پيام امام خميني بمناسبت شهادت هفتاد و دو تن در فاجعه 7 تير ـ 9/4/60

ميان خدمتگزاري خلق و ستيز عليه دشمنان خلق پيوندي ناگسستني وجود دارد آنكس كه خدمتگزار خلق است بي ترديد با دشمنان خلق دشمن است بنابراين شهداي مظلوم 7 تير كه از بهترين خدمتگزاران خلق بودند، طبعاً سر سخت ترين مخالفان دشمنان كشور و ملت نيز بودند اما اين كافي نيست كه با اثبات خدمتگزار به خلق بودن كسي دشمني او با دشمنان خلق را اثبات شده بپنداريم

اين خود نيازمند اثبات است

شرح زندگي فردفرد شهداي 7 تير و حتي شرح زندگي يكي از آنان و بيان مبارزات آنها عليه دشمنان داخلي و خارجي اسلام و انقلاب اسلامي و كشور و ملت نيازمند كتاب يا كتابهايي است كه بايد جداگانه نوشته شوند چنين كاري حتماً بايد انجام شود تاريخ سياسي كشور و انقلاب اسلامي همينگونه و با تشريح زندگي و مبارزات همين عزيزان و ديگر شهدا و فداكاري تدوين مي شود اگر ما اين تاريخ را ننويسيم دشمنان كشور و دشمنان انقلاب دست بكار خواهند شد و همه چيز را بتحريف خواهند كرد همانگونه كه بني صدر از طريق كارنامه اش چنين كرد او هرگز از فداكاريها و ايثار اين ملت و مسئولان خدمتگزارشان در كارنامه اش چيزي ننوشت او هرگز خيانت هاي خود و همكاران و همفكران و همسنگران ضد انقلابيش را در كارنامه اش ترسيم نكرد او همواره كوشيد چهره اي كريه از نظام جمهوري اسلامي ايران ترسيم نمايد اي كاش او كه همچون مگس بر روي زخم هاي ديگران مي نشست لحظه اي هم بر روي پيكر سراسر چركين زندگي سياسي خود مي‌نشست و لااقل از لحظات فضاحت بار فرار از اين خانه تيمي منافقين به آن خانه تيمي و لحظات ننيگن تمرين زنانگي و نازك سخن گفتن و چهار دست و پا راه رفتن و در صندوق عقب ماشين ها و توالت ها عرق ريختن و از ترس دستگيري نفس نفس زدن هايش نيز چيزي مي نوشت تا در تاريخ بماند هر چند سبيل تراشيده و ابروي گرفته و صورت بند انداخته او براي هميشه در ذهن مردم دنيا باقي خواهد ماند و به سينه تاريخ تحويل خواهد شد

شهداي ما از دخمه هاي پاريس نيامده بودند و در قهوه خانه هاي ينگه دنيا شير و قهوه ننوشيده بودند و در شانزه ليزه قدم نزده بودند به همين جهت آنها هرگز در صدد تحريف تاريخ اين ملت برنيامدند شايد اين بدان جهت باشد كه آنها مغزهايشان را با تحريف نامه هايي چون اشپيگل و لوموند پر نكرده بودند و با روزنامه هاي صهيونيستي از قبيل لوماتن مصاحبه نداشتند در ميان شهداي ما افرادي چون محمد منتظري وجود داشتند كه سر تا سر جانش يكپارچه خشم و نفرت نسبت به غرب و در رأس آنها آمريكا بود به همين دليل محمد منتظري بايد براي اينكه به دست دژخيمان شاه اعدام نشود به عراق برود و از آنجا كشورهاي عربي و آسيائي و اروپائي و آفريقائي را زير پا بگذارد و همه جا دانشجويان و ديگر مبارزان مسلمان را سازماندهي كند و عليه رژيم شاهنشاهي در كشورهاي مختلف تظاهرات و راهپيمايي به راه بياندازد و پس از پيروزي انقلاب و در پي تحمل آنهمه زجر و ستم، هنگامي كه به بازيهاي غرب مداران اعتراض مي كند از سوي آنها مورد هجوم تهمتها قرار گيرد ولي كساني كه معتقد به تز شاه بايد بماند ولي سلطنت كند نه حكومت بودند و كساني كه با بورس تحصيلي پارتي هايي چون احسان نراقي به فرنگ رفته و در آنجا پادوي جبهه ملي بودند و شيريني دانماركي گاز مي زدند و پالتويشان را ديگري به تنشان مي‌كرد و از صدقه سر محمد منتظري ها به وزارت و رياست جمهوري رسيده بودند خود را قيم انقلاب بدانند و مردم را كه مرگ بر آمريكا شعارشان بود توده ناآگاه بنامند و سرانجام امپرياليسم با آغوشي باز آنها را بپذيرد و بنگاه سخن پراكني بي بي سي به نمايندگي از طرف پدر پير استعمار با آنها مصاحبه كند و همان اشپيگل و لوموند و لوماتن و واشنگتن پست و تايمز افاده هايشان را با آب و تاب و عكسهايشان را با رنگ و لعاب چاپ كنند و بخورد خلق الله بدهند

سيدالشهداء انقلاب اسلامي ايران شهيد مظلوم آيه الله بهشتي كه همواره و هر شب و روز آماج حملات بوقهاي تبليغاتي امپرياليستها و صهيونيستها و نوكران داخلي آنها بود نيز همان گناهي را داشت كه آن هفتاد و دو تن داشتند و محمد منتظري داشت او جزء ‌اولين كساني بود كه به جرم همسنگر بودن با امام خميني در سالهاي اول مبارزه از قم تبعيد شد او پيش از آن هم در نهضت آيت الله كاشاني عليه رژيم شاه مبارزه كرده بود او از فقهاي مجاهدي بود كه امام خميني آنها را براي تشيكل شوراي افتاء هيئت هاي مؤتلفه اسلامي برگزيد او از كساني بود كه حكم اعدام انقلابي منصور را صادر كرد او در اروپا اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان را كه خاري است بر چشم دشمنان اسلام و بازوئي است توانا براي انقلاب اسلامي تأسيس كرد او از مسجد و مركز اسلامي هامبورگ تندر مبارزات اسلامي عليه استكبار جهاني را همراه با برق روشنگر تعاليم اسلام به سرتاسر اروپا فرستاد او بارها و بارها پوزه شاه را به كه آسمان مي رفت و عاجزانه تقاضاي اجازه ديدار از مركز اسلامي هامبورگ را مي نمود به خاك ماليد يكبار بالاخره شاه بكمك پليس فاشيست آلمان به مركز اسلامي هامبورگ رفت تا اولاً خودش را مسلمان جلوه دهد و ثانياً بهشتي را لكه دار كند ولي وقتي به آنجا رفت كه بهشتي براي آنكه چشمش به چهره نحس او نيافتد و نقشه اش را نقش بر آب كند به شهر ديگري رفته است

شهيد مظلوم آيه الله دكتر بهشتي وقتي در سال 1349 به ايران آمد ديگر ساواك شاه به او اجازه بازگشت به آلمان را نداد او را دستگير هم نكرد ولي توطئه بزرگي عليه او تدارك ديد تا شخصيتش را براي هميشه خرد كند ساواك فكر كرده بود اگر بهشتي را دستگير كند او بزرگ خواهد شد پس چه بهتر كه بجاي زندان او را به دام توطئه بيافكند توطئه اين بود كه عوامل ساواك همه جا گفتند و شايع كردند كه بهشتي وهابي است و اهل ولايت نمي باشد بهشتي همواره از اختلاف ريشه برانداز شيعه و سني رنج مي برد و معتقد بود ايجاد اتحاد ميان شيعه و سني كه جهانخواران هم همراه از تفرقه آنها عليه اسلام بهره برداري مي كنند يكي از ابعاد مهم مبارزه با استكبار جهاني است ساواك با استفاده از همين زمينه او را به وهابي گري متهم كرد و تعدادي از روحانيون غافل نيز آلت دست شدند و به بهانه دفاع از ولايت بهترين چهره هاي مدافع ولايت را آماج تهمتهاي ناروا قرار دادند ساواك گرچه در اين توطئه ناكام ماند ولي توانست از سرعت حركت مبارزاتي بهشتي و همرزمانش تا حدودي بكاهد

شهيد بهشتي در سالهاي بين دهه پنجاه بيشترين تلاش را براي ساختن طلاب جوان به منظور تشكيل هسته هاي اصلي مبارزه عليه رژيم شاه به عمل آورد مدرسه حقاني قم شاهدي است گويا بر اين تلاش و فضلاي برخاسته از آن كه اكنون در گوشه و كنار كشور بازوهايي قوي براي انقلاب اسلامي به حساب مي آيند شاهدان زنده اين تلاش پرثمر هستند او در كنار اين تلاشها دهها گروه مختلف فرهنگي، اقتصادي و مبارزاتي را هدايت مي كرد او با ارتباط مستمري كه با رهبري داشت همواره پشتوانه محكمي براي مبارزاني بود كه در زندانها به سر مي بردند او به همين جرمها در طول سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي سه بار به زندان افتاد كه آخرين آنها در هشتم محرم 1399 1357 ش بود سران ساواك كه مي دانستند تظاهرات ميليوني مردم توسط چند نفر از روحانيون مبارز تهران از جمله بهشتي هدايت مي شود او را در زندان تحت فشار قرار دادند تا تظاهرات عظيم تاسوعا و عاشوراي 1399 را خنثي نمايند ولي وقتي با مقاومت شديد او و منطق رسايش كه با اطمينان خاطر از سقوط حتمي رژيم پوسيده شاهنشاهي و پيروزي انقلاب اسلامي سخن ميگفت روبرو شدند پس از دو روز او را آزاد ساختند او اولين كسي بود كه در سخنراني كوبنده خود در ميدان آزادي در اجتماع ميليوني راهپيمايان عاشوراي سرنوشت ساز 1399 الغاء رژيم شاهنشاهي را اعلام نمود او از ماهها پيش از پيروزي انقلاب از سوي امام خميني به عنوان يكي از اعضاء هسته اصلي شوراي انقلاب تعيين شد و تا پيروزي انقلاب به همراه ديگر اعضاء شوراي انقلاب هدايت مبارزات را در داخل به عهده داشت پس از پيروزي انقلاب اين شهيد مظلوم به همراه همرزمانش در چند جبهه عليه دشمنان اسلام و دشمنان ملت جنگيد عليه آمريكا، عليه شوروي، عليه منافقين، عليه ليبرالها و عليه جبهه متحد ضد انقلاب

بهشتي بود كه عليه جريان آمريكائي اخير كه بني صدر در رأس آن بود مبارزه كرد بهشتي بود كه سرانجام با خون پاك خود انقلاب سوم ملت ايران را با موفقيت به پيش برد و زنگارهاي به جاي مانده از فرهنگ انسان سوز غرب را زدود بهشتي در لحظات غمبار پس از 14 اسفند 59 پنج شنبه سياه كه آمريكا قدرت خود را عليه نيروهاي اصيل انقلاب به نمايش گذاشته بود طي نامه اي به امام خميني نگراني شديد خود و نيروهاي پاي بند به ولايت فقيه و وفادار به انقلاب اسلامي را به عرض امام رساند و سرانجام بهشتي قرباني توطئه آمريكا، كه از شكست جريان استعماري خويش در ايران نااميد شده و سخت به خشم آمده بود، شد من خود شاهد بودم و با گوشهاي خود اين جمله را كه آخرين سخنان بهشتي بود شنيدم كه در سالن اجتماعات دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در شب هفت تير گفت ما بايد كاري كنيم كه رئيس جمهور آينده ما مهره آمريكا نباشد و با چشم خود ديدم كه دقيقاً پس از اداي همين جمله بمب آمريكائي بدن پاك بهشتي را قطعه قطعه كرد او را هفتاد و دو تن از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت را و بدين گونه بود كه امام خميني، اين فريادگر قرن، با اين جمله خود كه شما با بيش از هفتاد بيگناه كه بسياريشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد؟ به سرسختي اين شهيدان در مخالفت با دشمنان كشور و ملت شهادت داد

امام خميني در پيام خود به مناسبت شهادت اين عزيزان شهادت داده شهيد مظلوم آيه الله بهشتي و همسفران شهيدش با خون خود آيه اشداء علي الكفار رحماء بينهم را معنا كردند، آنجا كه فرمود ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم كه هر يك براي ملت ستم ديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعهدي را از دست داديم كه اشداء علي الكفار رحماء بينهم بودند وبراي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجره‌اي ثمر بخش به شمار مي رفتند لكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد و چنين باد

شما با شهيد بهشتي كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بخصوص شما بود دشمني سرسختانه داشتيد

از پيام امام خميني بمناسبت فاجعه هفتم تير 9/4/60

آنها كه شهيد مظلوم ما را در حال نماز ديده اند مي دانند كه او با خداي خود چگونه رابطه اي داشت آنها كه دستهاي پاك و پرقدرت به قنوت بلند شده او را ديده اند مي دانند او با خداي خود چگونه خلوت مي كرد همسفران او در شامگاه هفتم تير با او به نماز ايستادند و خلوت او با خدايش را ديدند و عاشقانه با او به اين سفر رفتند تا شاهد لحظه ملاقات او با خدايش هم باشند هر چند كه او در هر قنوت در همين دنيا با خداي خود ملاقات ميكرد نماز بهشتي، ديدار روزانه او با خدا بود و خدا مي داند كه او در دل شب چگونه به رضوان الله مي پيوست

شايد بهشتي به همين دليل مظلوم زيست و مظلوم مرد اگر چنين نمي شد او با جد خود علي ع شباهتي نداشت علي ع با اينكه نمازش ديدار روزانه اش با خود بود و سياهي شب سجاده عبادت او بود، مظلوم زيست و مظلوم مرد وقتي خبر شهادت علي را براي مردم شام بردند، آن مردم اين خبر را باور نكردند و گفتند اگر مي گفتيد علي را در كوچه هاي كوفه كشتند مي پذيرفتيم ولي چگونه مي توان پذيرفت علي در محراب عبادت مسجد كوفه كشته شده باشد در حاليكه او نماز نمي خواند!!؟

بهشتي، اين فرزند راستين علي نيز با آنهمه تعبدش به خدا وصفاي باطن و پاكي روح و با آنهمه فداكاري كه نسبت به خلق خدا داشت و با اينكه دشمن سرسخت دشمنان اسلام و دشمنان ملت بود، مظلومانه آنچنان آماج تهمت هاي از خدا بي خبران و ناآگاهان قرار گرفته بود كه بسياري از مردم تا لحظه شهادتش نه تنها او را به اين صفات نمي شناختند بلكه خلاف آنها را درباره او مي‌پنداشتند و اين در حالتي بود كه آشنايان و معاشران بهشتي و كساني كه از نزديك او را مي‌شناختند از اينهمه ناسپاسي و قدرناشناسي رنج مي بردند

منشأ مظلومين شهيد بهشتي اين بود كه او حاضر نشد با آنها كه مي خواستند انقلاب اسلامي ايران را به انحراف بكشانند سازش كند پيش از پيروزي انقلاب، هنگامي كه بهشتي در اثر مخالفت ساواك نتوانسته بود به آلمان باز گردد و مبارزات خود عليه استكبار جهاني را در اروپا ادامه دهد و تصميم گرفت در داخل ايران مبارزات خودرا به صورت بنيادي ادامه دهد، ساواك براي نابود كردن شخصيت او تهمت وهابي بودن را به او زد از ساواك انتظاري جز اين نبود ولي تأسف در اين است كه بسياري از ناآگاهان و غافلان آلت دست ساواك شدند و اينجا و آنجا حتي برخي از آنان در مساجد به اين تهمت دامن زدند گناه بهشتي اين بود كه آرزو داشت شيعه و سني با هم متحد شوند و ديگر اين تفرقه اسلام سوز كه فقط به نفع دشمنان اسلام تمام مي شود وجود نداشته باشد او يك شيعه خالص بود به علي ع و فرزندان معصومش امامان بر حق عشق مي ورزيد در سخنرانيهايش از احاديث و سيره اهل بيت پيغمبر و پيامبر ص بيشترين استمداد را مي جست و نوارها و كتابها و ديگر آثار باقي مانده از او بهترين شاهد بر اين مدعا هستند او مي گفت شيعيان بايد عملاً و قولاً تشيع را ترويج كنند ولي نه بر اساس فحش و بدگوئي به برادران اهل تسنن بلكه بر اساس فرموده خدا كه در قرآن آمده است ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم باللتي هي احسن او مي گفت شيعه بايد شيعه بماند و تشيع را با تمام وجود ترويج كند و در عين حال براي حفظ اسلام و مقابله با دشمنان قرآن با برادران اهل تسنن نيز روابط دوستانه داشته باشد و با آنها متحد باشد كه اگر چنين نكند نه تشيعي باقي خواهد ماند ونه تسنني بهشتي مظلوم به همين جرم آماج تهمتها شد ولي مظلومانه به راه خود ادامه داد و لحظه اي از تلاش و كوشش باز نايستاد جالب است كه در ماههاي آخر عمر بهشتي، پس از آنكه سران مرجع كشورهاي باصطلاح اسلامي در كنفرانس طائف بهمن 59 به اين نتيجه رسيدند كه براي مقابله با انقلاب اسلامي و جلوگيري از نفوذ و گسترش آن به كشورهاي خود بايد به تز كيسينجر كه گفته بود بهترين راه براي نابودي انقلاب اسلامي ايران ايجاد اخلاف ميان شيعه و سني در ايران است عمل نمايند، نوكران آنها در ايران موج عظيمي در ميان برخي از روحاني نمايان شيعه به وجود آوردند و آنها بهشتي و خامنه اي و هاشمي و حتي آيت الله منتظري را متهم كردند كه اينها شيعه نيستند و محبت اهل بيت را در دل ندارند!! و اين در حالي بود كه ايادي آمريكا در ميان برخي از روحاني نمايان سني نيز موج ديگري به وجود آوردند و آنها را واداشتند تا بگويند بهشتي و شيعيان متعصبي هستند كه حقوق سني ها را پايمال كنند!! راستي چقدر مظلوم بود بهشتي كه از سوي غافلان شيعه به سني بودن و از سوي غافلان سني به دشمني با سني ها متهم مي شد در حاليكه او با تمام وجود و در سرتاسر عمرش تلاش كرده بود شيعه و سني را با هم متحد كند و از نيروي عظيم اين مجموعه مشتي قوي فراهم آورد كه قدرت به خاك مالاندن پوزه كفر و الحاد و استكبار جهاني را داشته باشند

پس از پيروزي انقلاب و در دوران اوج انقلاب پيش از پيروزي و حتي سالهاي قبل از آن، منافقين تلاش فراواني كردند تا بلكه بتوانند بهشتي را كه مي دانستند استوانه اي است بزرگ براي اسلام و متفكري است كم نظير، از امام جدا كنند و او را مداري قرار دهند در برابر جريان اصيل انقلاب كه امام رهبر آن بوده و مي باشد، كاري كه منافقين بعدها و پس از مأيوس شدن از بهشتي با ديگران كردند و در اين راه توانستند برخي از روحانيون غافل يا ساده دل و يا ناخالص را به دام خود بياندازند و از وجود آنها براي مقاصد پليد خود استفاده نمايند منافقين وقتي از بهشتي نااميد شدند بدترين و رذيلانه ترين تهمت ها را به او بستند و بدترين تبليغات را عليه او نمودند آنها در ميان مردم شايع كردند كه بهشتي از سوي رژيم شاه به اروپا رفته بود در حاليكه او به دليل مبارزه عليه رژيم شاه از قم تبعيد شده و از سوي مراجع بزرگ براي ترويج اسلام به اروپا رفته بود و در اروپا بزرگترين سنگر مبارزاتي عليه رژيم شاه و اربابانشرا به وجود آورده بود منافقين، بهشتي را به ديكتاتوري و استبداد متهم كردند در حاليكه آنها خود مي دانستند آزاد انديش ترين و متواضع‌ترين فردي كه بيشترين احترام به افكار و نظارت ديگران مي گذارد و همواره آماده است هر نظر صحيحي را بپذيرد و از پيشنهاد يا نظر خود در برابر پيشنهادهاي بهتر دست بردارد، بهشتي بود آنها بهشتي را سكونت در كاخهاي شاه و وزراي او متهم كردند در حاليكه مي دانستند او در خانه اي كه با قرض و اقساط از سالها پيش از انقلاب تهيه كرده بود زندگي ميكرد اين خاطره را هرگز از ياد نمي برم كه پاسداران شهيد بهشتي مي گفتند روزي يك اتوبوس شركت واحد را ديديم كه به كوچه منزل آقاي بهشتي آمد از راننده اتوبوس علت اين كار را پرسيديم او گفت ما از تجريش به طرف مركز شهر در حركت بوديم وقتي به قلهك رسيديم يكي از مسافران شروع به فحاشي نسبت به مسئولان كشور كرد و از جمله گفت بهشتي در منزل علم زندگي مي كند برخي از مسافران به او اعتراض كردند پس از چند لحظه اوضاع داخل اتوبوس متشنج شد و مردم با هم به بحث و جدال در اين باره پرداختند من به آنها گفتم كمي صبر كنيد من مي توانم مشكل شما را حل كنم اتوبوس را با مسافران به اينجا آوردم تا آنها با چشم خود خانه آقاي بهشتي را ببينند و يقين كنند كه او نه در منزل علم زندگي مي كند و نه در منزل كتل راستي چه مظلوم بود بهشتي كه در برابر آنهمه خدمت صادقانه و فداكارانه شبانه روزي به مردم حتي يك ريال از بيت المال به عنوان حقوق و به هيچ عنوان ديگر دريافت نكرد اين چنين مورد اتهام قرار گرفت و بسياري از مردم ناآگاه بدون آنكه تحقيق كنند اين تهمت ها را پذيرفتند و حتي به آن دامن هم زدند

آمريكا و ديگر جهانخواران و مزدوران داخلي آنها ترفندهاي فراواني بكار بردند تا بلكه بتوانند بهشتي را به سازش وادارند مهره‌هاي آمريكا كه به شوراي انقلاب و پست هاي مهم كشور راه يافته بودند بسيار تلاش كردند كه بهشتي را به راهي بكشانند كه خود مي رفتند ولي همه اين تلاشها و توطئه‌ها ناكام ماند و بهشتي با قاطعيتي كه در مجلس خبرگان و در شوراي انقلاب و در دفن كردن جريان آمريكائي بني صدر و جبهه متحد ضد انقلاب از خود نشان داد به همه دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب اسلامي فهماند كه هرگز حاضر نيست از خط اصيل انقلاب كه اسلام فقاهتي است دست بردارد و حتي لحظه اي جدا از خطي كه امام مي پيمايد بيانديشد وقتي حسن نزيه در خرداد ماه 1358 يعني فقط اندكي بيش از سه ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي وقيحانه نعره كشيد كه احكام اسلام نه قابل پياده شدن است و نه مفيد، تنها بهشتي بود كه در برابر او فرياد برآورد و گفت اين صدا نمي تواند از حلقوم يك مسلمان درآمده باشد، اين نغمه از گلوي شوم استعمار بلند شده است وقتي جبهه ملي و طرفداران باصطلاح حقوق بشر و همپالگي هاي آنها صفحات روزنامه هاي انقلاب اسلامي و ميزان را صحنه تاخت و تاز به لايحه قصاص كردند تا بدستور آمريكا از پياده شدن احكام اسلام جلوگيري نمايند،‌ بهشتي بود كه با منطق رساي خود بر آنها تاخت و با ابتكار دشمن‌كش خود يعني دعوت مخالفان به مناظره و بحث آزاد مشت آنها را باز كرد و بر همگان روشن ساخت كه اين باصطلاح طرفداران انسانيت كه لايحه قصاص را غير انساني مي دانند حتي قدرت ندارند از مدعاي خود دفاع كنند به مردم بفهمانند كجاي اين لايحه اسلامي غير انساني است

دقيقاً بدليل همين سازي ناپذيري و ايستادگي براي حفظ اصالت انقلاب اسلامي بود كه بهشتي آماج حملات دشمنان اسلام قرار گرفت راديو صداي آمريكا، راديو اسرائيل، راديو كلن، راديو بغداد، راديو بختيار،‌ راديو قاسملو و همه صداهاي مزدور آمريكا و همه روزنامه ها و مجلات امپرياليستي و صهيونيستي به بهشتي فحش ميدادند اين، غير منتظره نبود، طبيعي است كه دشمنان انقلاب اسلامي بايد به بهشتي كه چون سدي استوار در برابر مطامع آنها ايستادگي مي كرد فحش بدهند و بتازند از نوكران داخلي شرق و غرب هم غير منتظره نبود كه به بهشتي بتازند وبه او تهمت بزنند وكينه توزانه با او دشمني كنند زيرا آنها نيز بهشتي را سد راه خود مي ديدند آنچه باعث تأسف است و دليل مظلوميت بهشتي نيز مي باشد اين است كه بسياري از ناآگاهان نيز آلت دست دشمنان شده و خدمتگزارترين و پاكترين مدافع خود را به همان تهمتها كه دشمن ساخت بود متهم مي كردند بهشتي تا مدتها امكان نمي يافت از طريق راديو و تلويزيون مردم را روشن كند و براي آنها بيان كند كه اين تهمتها از حلقوم دشمنان خدا وخلق بيرون مي آيد راديو و تلويزيون تا هنگامي كه در دست گروهكهاي ضد انقلاب و منافق و مهره هاي غرب بود نه تنها چنين امكاني را به بهشتي نمي دارد بلكه تلامش مي كرد چهره پاك او را خدشه دار هم بنمايد و بدين ترتيب روزبروز مردم بيشتر در ابهام فرو مي رفتند و بهشتي مظلوم تر مي شد به همين دليل است كه امام كلماتي پرمعنا و آهي جگرسوز از مظلوميت بهشتي سخن مي گويد و تأثير خود را با يادآوري اين مظلوميت با توجه به شناختي كه او از بهشتي داشت چنين بيان مي كنند و آنچه كه من راجع به ايشان متأثر هستم، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان است ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگي بود تهمت هاي ناگوار به ايشان زدند

دردناكترين تهمت در سالهاي پس از پيروزي انقلاب به شهيد مظلوم آيت الله بهشتي زده شد تهمتي بود كه شيخ علي تهراني در آستانه اولين انتخابات رياست جمهوري كه نتيجه شومش رئيس جمهوري شدن بني صدر خائن بود به تحريك منافقين و جبهه متحد ضد انقلاب از جمله بني صدر به او و آقاي خامنه اي و آقاي هاشمي رفسنجاني زد شيخ علي تهراني از طريق روزنامه انقلاب اسلامي كه ارگان ضد انقلاب بود و همچنين برخي از روزنامه هاي دگر مدعي شد كه در لانه جاسوسي آمريكا در تهران اسنادي دال بر ارتباط ميان آقايان بهشتي، خامنه اي و هاشمي با آمريكا وجود داردهدف تحريك كنندگان شيخ علي تهراني از اين تهمت رذيلانه اين بود كه با استفاده از وجهه ايكه در آن زمان شيخ علي تهراني داشت ياران وفادار امام را كه اصيل ترين چهره هاي انقلاب اسلامي بودند در اذهان مردم زير سؤال قرار دهند و بدين ترتيب رئيس جمهور شدن بني‌صدر را قطعي و حتمي سازند براي شخص من كه اين شهادت نامه را مي نويسم خاطره تلخ آنروزها هرگز فراموش شدني نيست بخصوص اين نكته كه وقتي از شهيد مظلوم بهشتي و دو يارش هاشمي و خامنه اي خواستم كه اين مطلب را با ما در ميان بگذارند تا امام ذهن مردم را روشن كنند،‌اي هر سه يار وفادار امام در پاسخ گفتند ما امام و انقلاب را بيش از خودمان دوست داريم اكنون امام در بيمارستان قلب بستري است و اين احتمال وجود دارد كه اگر ما اينگونه مسائل را با ايشان در ميان بگذاريم قلب نازنين ايشان لطمه ببيند و ما از وجود عزيز ايشان كه قلب انقلاب است محروم شويم بگذار هر چه مي خواهند بر سر ما بياورند ولي امام و انقلاب باقي بماند

همين روش را اين ياران امام بخصوص بهشتي در مقابله با جريان آمريكائي بني صدر بكار بردند بهشتي در عين حال كه سرسختانه با اين جريان مبارزه مي كرد هرگز حاضر نشد از اطاعت و انقياد ولايت فقيه خارج شود و كلامي يا حركتي كه ذره اي با مصالح انقلاب منافات داشته باشد از او شنيده يا ديده نشد بني صدر و متحدانش منافقين، اعضاي جبهه ملي، نهضت آزادي و ديگر گروهكهاي منحرف تلاش گسترده اي را براي متهم كردن قوة قضائيه كه شهيد بهشتي در رأس آن قرار داشت آغاز كردند هدف اصلي اين همصدايان جهانخواران آن بود كه بهشتي مظلوم را از ميدان مبارزه با كجرويها و انحرافات بيرون كنند آنها بهشتي و يارانش را به انحصار طلبي وديكتاتوري متهم كردند و اين فرياد امام كه مي گويد از آقاي بهشتي آنها مي خواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفي كنند ناشي از همين ظلمي است كه به او رفته بود و امام درباره بهشتي و همسنگران او چه زيبا شهادت مي دهد و چه زيبا و ظريف خدا را به داوري درباره اين ظلم فرا مي‌خواند آنجا كه مي گويد

هر كدام از اشخاص متعهدي بودند كه در پيش مردم مقام داشتند در پيش روحانيت مقام بزرگ داشتند و آنطور نبود كه واخورده باشند، بيايند اينجا انحصار طلب باشند خدا انصاف بدهد به آنها كه انحصار طلب بودند و مي خواستند بهشتي و خامنه اي و رفسنجاني و امثال آنها را از صحنه خارج كنند

از سخنان امام خميني 8/4/60

حقيقتي كه مردم ايران و همه نسلهاي آينده بايد بدانند و در سينه تاريخ بايد بماند و محرومان جهان بايد از آن به عنوان يك تجربه بهره برداري كنند اين است كه

بهشتي را به انحصار طلبي متهم كردند در حاليكه او مي گفت مديريت انقلاب اسلامي بايد در دست و در انحصار كساني باشد كه به اسلام تعهد دارند بهشتي را به ديكتاتوري متهم كردند، در حاليكه او بيشترين ايستادگي را در مقابل ديكتاتور به عمل آورد بهشتي را به داشتن ارتباط با آمريكه متهم كردند در حاليكه او محكمترين ضربه ها را به آمريكا وارد كرد بهشتي را به داشتن گرايشات كمونيستي متهم كردند در حاليكه او بيشترين تلاشها را براي اثبات پوچي كمونيست به عمل آورد بهشتي را به گرايشات غير شيعي و تعصبات ضد سني متهم كردند در حاليكه او همواره براي ترويج تشيع و اتحاد شيعه و سني عليه الحاد و استكبار جهاني بيشترين تلاشها را به عمل مي‌آورد بهشتي را به طرفداري از سرمايه داري متهم كردند در حاليكه او همواره از محرومان حمايت كرد و بيشترين تلاش را براي اجراء تقسيم زمين بين مستضعفان به عمل آورد و اجراء بند ج‌ از آرزوهاي او بود بهشتي را به استفاده از كاخها و گرفتن حقوقهاي كلان و خارج كردن ارز از كشور متهم كردند در حاليكه او در مقابل خدمات شبانه روزيش به مردم ستمديده هرگز حتي يك ريال از بيت المال مسلمين برداشت نكرد و هرگز جز در خانه اي كه با دسترنج خود تهيه كرده بود سكونت ننمود بهشتي را متهم به نداشتن سوابق مبارزاتي كردن در حاليكه او از سنين جواني وارد صحنه مبارزه شد و عمر او در مبارزه عليه استبكار جهاني و عمال داخلي آنها سپري شد وسرانجام نيز به دست خيانتكار آنان شهيد گرديد

و بدين گونه است كه دشمنان اسلام همواره مي كوشند تا خدمتگزاران اسلام و مردم را به دشمني با اسلام و مردم متهم كنند تا با بيرون راندن آنان از صحنه بتوانند حركت هاي اصيل اسلامي و مردمي را به انحراف و نابودي بكشانند اينان با اسلام و خدمتگزاران به اسلام دشمني دارند و آنها را خار چشم خود مي دانند و اين چيزي است كه فرياد گر بزرگ قرن ما و بيدارگر بزرگ نسل حاضر و اسوه پاك آينده بشريت امام خميني به آن شهادت داده است آنجا كه مي گويد شما با شهيد بهشتي كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمني سرسختانه داشتيد

و اينان چه جوابي دارند كه به خدا بدهند آنگاه كه از آنها بپرسد بهشتي مظلوم و ديگر مظلومان را به چه گناهي كشتيد؟ آنگاه كه صداي و اذا المؤوده سئلت باي ذنب قتلت در پيشگاه عدل الهي سر داده مي شود

ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم كه هر يك براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند ما گرچه برادران بسيار متعهدي را از دست داديم كه اشداء علي الكفار رحماء بينهم بودند و براي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجره اي ثمربخش به شمار مي رفتند، لكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد

از پيام امام خميني بمناسبت فاجعه 7 تير 9/ 4/ 60

به بهشتي گفتم اين روزها حملات دشمنان به شما بسيار شديد شده و تبليغات زيادي براي متهم كردن و زير سؤال قرار دادن شما به راه افتاده است، ‌براي مقابله با اين توطئه ها اقدامي بكنيد بهشتي لبخند زد و گفت حيف است وقتمان را صرف اين چيزها كنيم بالاخره يك روز ملت همه چيز را خواهد فهميد

به بهشتي گفتم در يكي از شهرهاي شمال،‌ منافقين تعدادي از دختران حزب اللهي را مورد حمله قرار داده و به آنها بي حرمتي كرده اند اشك در چشمان پرنفوذ بهشتي حلقه زد و گفت خدا ما را نمي بخشد اگر دست روي دست بگذاريم و شاهد اين بي حرمتي ها به دختران پاك مسلمان باشيم

براي من كه شاگرد بهشتي بودم و مريد او و او را آن گونه كه بود مي شناختم در ماهها و روزهاي آخر عمر او اين سؤال مطرح شده بود كه بهشتي چگونه از اين جهان خواهد رفت؟ با خود ميگفتم مرگ در بستر براي بهشتي بسيار كوچك است ترور شدن در يك كوچه يا خيابان هم در عين حال كه شكوهمند است براي بهشتي كوچك است بهشتي با عظمت تر از آنست كه چنين از دنيا برود پس چگونه؟

در شامگاه هفتم تير آنگاه كه بهمراه بهشتي و ديگر ياران او به زير آوار رفتم، در زير آوار در حاليكه از خود غافل بودم پيوسته از خدا مي خواستم بهشتي را نجات دهد از آن لحظه تا هفت روز هر كس را كه مي ديدم حال بهشتي را مي پرسيدم و چون همه به من مي گفتند حال او خوبست و بسرعت رو به بهبود مي رود در روي تخت بيمارستان هم دعا مي كردم و از خدا مي خواستم هر چه زودتر او را شفا دهد روز هفتم بود كه بالاخره فهميدم بهشتي شهيد شده است آنهم با هفتاد و دو نفر ديگر همان روزها بود كه فهميدم وقتي بدن بهشتي را از زير آوار بيرون آوردند دستش قطع شده بود و پايش جدا شده بود و مغزش متلاشي شده بود و شكمش دريده شده بود و باز در همان روزها بود كه شنيدم مردم ايران مانند سيلي خروشان در سوگ بهشتي و همسفران او به خيابانها ريختند و جمعيتي را تشكيل دادند كه پس از ورود امام از پاريس به تهران بي نظير بوده است و شنيدم كه مردم در شناسائي و معرفي منافقين و گروهكهاي وابسته به شرق وغرب عاشقانه تلاش مي كنند و برآنند كه ريشه اين شبكه هاي خيانت را بخشكانند در روز دوم مرداد ديدم و شنيدم كه مردم سيل آسا به پاي صندوقهاي راي رفتند و بسياري از آنان در فاصله نماز صبح تا ساعت 5 صبح كه راي‌گيري شروع مي شد در مساجد و پاي صندوقهاي رأي خوابيدند تا در اولين لحظات صبح رأي خود را به صندوقها بياندازند پس از شمارش آراء ديدم كه حدد 15 ميليون نفر عليرغم آنهمه تبليغات دشمنان انقلاب و راديوهاي بيگانه به پاي صندوقها رفته بودند و رجائي بيش از 13 ميليون راي آورد و ديدم كه شيعه و سني، كرد و ترك و عرب و بلوچ و تركمن و فارس همه در انتخابات شركت كرده بودند بعدها كه به ميان مردم رفتم ديدم كه مردم بعد از 7 تير با مردم قبل از 7 تير از زمين تا آسمان تفاوت دارند مردم حالا خيلي چيزها را ميدانند كه قبلاً نمي دانستند، مردم حالا ديگر خط آمريكا و چهره هاي آمريكائي و همه خطوط وابسته به شرق و غرب را شناخته‌اند و حالا ديگر بخوبي مي دانند كه آمريكا چگونه از طريق گروهكها عليه چهره هاي اصيل انقلاب و خدمتگزاران واقعي مردم تبليغ و توطئه مي كند حالا ديگر مردم فهميده اند بهشتي چقدر مظلوم بود حالا ديگر مردم تصميم گرفته اند به تهمت ها اعتنا نكنند و هيچ چيز را بدون تحقيق نپذيرند

و اين پاسخ سؤال من بود اين،‌زيادترين نوع شهادت بود كه نصيب بهشتي شد بهشتي با 72 تن يار وفادار اسلام به ديدار حسين ع رفت تا به جدش بگويد ايران هم كربلا دارد و اينها هستند كساني كه به هل من ناصر ينصرني تو براي احياء اسلام عزيز پاسخ داده اند و آنقدر به تو عشق ميورزند كه كربلا و عاشوراي آنها حتي از نظر عدد هم مانند كربلا و عاشوراي تو بود

بهشتي با شهادت خود و ثمره عظيمي كه اين شهادت داشت، انقلاب اسلامي ما را در سومين مرحله خود پيروز نمود خون بهشتي، خط نه شرقي، نه غربي سياست اسلامي ما را براي هميشه تثبيت كرد و اصل بنياني ولايت فقيه را تحكيم بخشيد خون بهشتي در پيشاپيش خون 72 يار ديگر امام با خروشي سيل‌آسا به راه افتاد و موج عظيمي در خونهاي همه شهداي انقلاب اسلامي بوجود آورد و براي هميشه پيكره اين انقلاب را از زنگارهاي غربي و شرقي شستشو داد و ريشه هاي فاسد همه خطوط انحرافي را از جاي كند و صفوف مردم ايثارگر ايران را فشرده تر و عزم آنها را براي فداكاري در راه اسلام راسخ تر كرد و اين سخن امام عزيز را تحقق بخشيد كه خطاب به آفرينندگان فاجعه 7 تير فرموده بود شما كوردلان با آنكه ديده ايد با به شهادت رساندن شخصيت هاي بزرگ صفوف فداكاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر مي شود،‌مي‌خواهيد با به شهادت رساندن عزيزان ما اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد شما ملتي را كه معلولانشان در تخت‌هاي بيمارستان ها آرزوي شهادت مي كنند و ياران را به شهادت دعوت مي كنند نشناختيد

مدتها بود كه عمال جهانخواران با تبليغات گسترده خود عليه بهشتي كاري كرده بودند كه بسياري از مردم و حتي هواداران بهشتي از سخن گفتن درباره او و به زبان آوردن نام او خودداري مي كردند و مي كوشيدند تا خود را بيطرف نشان دهند اين، نهايت مظلوميت بهشتي بود كه سخت عليه دشمنان اسلام مبارزه مي كرد و در عين حال در ميان مسلمانان غريب و ناشناخته و در هاله اي از ابهام و الهام مانده بود دشمنان هر چه مي خواستند عليه او مي گفتند و دوستان را ياراي ايستادن در برابر اين نارواها و پرواي كنار زدن پرده هاي ابهام از چهره او نبود چه بسيار بودند سخنراناني كه وقتي سخن از مبارزه بي امان بهشتي عليه جريان آمريكائي بني صدر پيش مي آمد يا ناآگاهانه هر دو را تخطئه مي كردند و يا در اثر جو مسموم جامعه نمي توانستند از حقانيت بهشتي دفاع كنند و چه بسيار بودند روزنامه نگاراني كه بخاطر نداشتن شهامت هر گاه از بني صدر آمريكائي انتقادي مي‌كردند حتماً نيشي هم به بهشتي مي زدند بگذريم از آندسته مطبوعاتچي هاي منحرفي كه عكس بهشتي را در كنار بني صدر و تني چند از هم خطان بني صدر پشت يك ميز مونتاژ مي‌كردند و در حاليكه مردم را پشت سر امام در حال راه انقلاب نشان مي دادند آنها را در كنار ميز قدرت مشغول نبرد با همديگر مجسم مي كردند و اين در شرايطي بود كه بهشتي و همفكران او سخت ترين تلاش را براي تقويت خط امام و جلوگيري از انحراف انقلاب از خط اصيل اسلام بعمل مي آورد و نبرد او با بني صدر و هم خطان او نبرد با آمريكا بود نه نبرد براي كسب قدرت

بهشتي بزرگترين مغز تشكيلات اين انقلاب بود و بخوبي دريافته بود كه انقلاب را بدون داشتن يك تشكيلات صد درصد اسلامي نميتوان ادامه داد و در خط صحيحش نگاهداشت او كه از تجربه مبارزات سالهاي 30 تا 32 و كودتاي 28 مرداد به اين نتيجه رسيده بود كه بدون داشتن افراد تشكيلاتي و يك تشكيلات منسجم اسلامي نمي توان به آرمانهاي اسلامي و مردمي جامه عمل پوشيد، از دوران انقلاب مقدمات تشكيل يك چنين تشكيلاتي را فراهم آورد و همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي موجوديت حزب جمهوري اسلامي را اعلام نمود كه خاري است در چشم دشمنان اسلام ملي گرايان و گروهكهاي سياسي وابسته به شرق و غرب خود را با اين انديشه دلخوش كرده بودند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران مي توانند بدليل نبودن يك تشكيلات اسلامي انقلاب را از مسير اصلي آن منحرف كنند و مقدرات كشور را در دست بگيرند جهانخواران نيز به تصور اينكه تجربه مشروطيت و نهضت ملي بار ديگر به نفع آنان تكرار خواهد شد زيرا مسلمانان به دليل نداشتن يك تشكيلات اسلامي قدرت مداوم انقلاب را در خط اصيل آن نخواهند داشت اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي آنهم يك هفته پس از پيروزي انقلاب اسلامي و كارائي اين حزب و عملكرد قوي و سازش ناپذيري آن در برابر شرق و غرب و عمال داخلي آنها خط بطلاني بود كه بر آمال دشمنان داخلي و خارجي انقلاب اسلامي كشيده شد دشمنان اين انقلاب انديشه تشكيل اين حزب را از بهشتي مي دانستند و به همين جهت شديدترين تبليغات را در سراسر جهان و بخصوص در داخل ايران عليه حزب جمهوري اسلامي آغاز نمودند و كاري كردند كه اين حزب نيز مانند خود بهشتي مظلوم شد يكي از دلايل دشمني انقلاب اسلامي با شهيد مظلوم ايت الله بهشتي همين بود كه او با تفكر قوي و انديشه پرصلابت تشكيلاتي خود اين انقلاب را از دست احزاب و سازمانهاي وابسته و منحرف نجات داد و اصل ضرورت تشكيلات اسلامي را به عنوان يكي از مبرم ترين نيازهاي مسلمانان بخصوص براي ادامه انقلاب اسلامي در اذهان بسياري از مردم جاي داد و امروز هر چند جامعه ما از بركت وجود اين متفكر بزرگ اسلامي محروم است ولي انديشه هاي ناب او از جمله تفكر تشكيلاتي زيستن و محصول اين تفكر يعني حزب جمهوري اسلامي در ميان مردم به صورت زنده و جاويد وجود دارند

از آنجا كه خون شهيد معجزه مي كند خون شهداي 7 تير معجزه ها كرد خون شهيد اگر مظلوم هم باشد بزرگترين معجزه ها را به وجود خواهد آورد و بهشتي علاوه بر آنكه شهيد بود مظلوم هم بود خون شهيد مظلومي چون بهشتي در آينده معجزه خواهد كرد كه امروز براي ما پيش بيني آن مقدور نيست آنچه در اينجا مي آيد محصول خون شهيد مظلوم بهشتي و ساير شهداي كربلاي سرچشمه تنها تا اربعين آنها مي باشد

خون بهشتي پيكره انقلاب اسلامي را از رسوبات به جاي مانده غربي و شرقي شستشو داد

خون بهشتي ياران وفادار امام را از هاله ابهامي كه در اثر تبليغات دشمنان اسلامي دور آنها را گرفته بودند بيرون آورد

خون بهشتي سبب شد مردم جريانهاي انحرافي را كه مي خواستند در انقلاب اسلامي نفوذ كنند به خوبي بشناسند

خون بهشتي داشتن يك تشكيلات اسلامي را كه دشمنان اسلام با سرمايه گذاريهاي كلان كوشيدند آن را ضد ارزش جلوه دهند به عنوان يك ارزش والا در ذهن مردم ما جاي داد و سبب شد تا مردم از ارزش هايي كه مي شناسند برخلاف گذشته بي پروا سخن بگويند

خون بهشتي سبب شد دادگاههاي انقلاب به كمك مردم تصميم به ريشه كن ساختن ضد انقلاب بگيرند

خون بهشتي مردم را كه دشمنان كوشيده بودند آنرا دلسرد و پراكنده كنند منسجم تر نمود

خون بهشتي مردم را باشور و شوق فراوان به پاي صندوقهاي راي برد تا رئيس جمهور همدل و همنوا با انقلاب اسلامي خود را عليرغم تلاش بوقهاي تبليغاتي دشمنان اسلام با بيش از 13 ميليون راي برگزينند

خون بهشتي مظلوم سبب شد بني صدر معزول به همراه رجوي مطرود و خلبان شاه مخلوع با فصاحت بار ترين وضع به دامن امپرياليسم منفور پناه ببرد، و بدين ترتيب اتحاد شومي به اثبات رسيد كه هزارها كتاب، مقاله و سخنراني و سند قدرت اثبات آنرا نداشتند

خون بهشتي مظلوميت حزب جمهور اسلامي را به اثبات رساند

خون بهشتي همانگونه كه امام فرموده بود سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت را به راه انداخت و به اسلام و انقلاب اسلامي نيروئي تازه بخشيد و خون بهشتي مظلوم، آن جوان را كه دو سال به او ناسزا گفته بود و دبه لاله زار بهشت زهرا و به كنار تربت پاك بهشتي آورد و در حالي كه با ديدگان پر از اشك خود را ملامت مي كرد و در جستجوي چاره اي براي جبران خطاي خود بود و هنگامي كه به او گفتند بهشتي مظلوم پيش از شهادتش با زبان خود گفته بود از همه كسانيكه ناآگاهانه به او ناسزا گفته اند راضي است،‌ اشك هايش را پاك كرد و به جمع حاضر بر مزار شهدا گفت با تربت پاك بهشتي پيمان مي بندم كه همه كارهايم را كنار بگذارم و همين فردا عازم جبهه جنگ شوم و تا پيروزي اسلام بر كفر و يا شهادت در راه خدا جهاد نمايم تنها اين جوان نبود كه با خون بهشتي از دام دشمنان اسلام رميد، ميليونها جوان از بركت اين خون رستگار شدند و چه معجزه بزرگي است اين رستگاري كه محصول خون شهيد مظلوم است

خون بهشتي، ملت ما را زنده كرد و اينست معناي سخن امام كه فرمود بهشتي يك ملت بود

/ 59