شهادتنامه
درباره شهيد مظلوم آيت الله بهشتي
شاهد امام خميني ، استاد شهيدشهادتنامه نگار شاگرد شهيدمقدمه
اين شهادتنامه براي همه شهداي مظلوم فاجعه بمب گذاري توسط نوكران آمريكا و ساير جهانخواران و دشمنان اسلام و خلق، در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در هفتم تيرماه 1360 نگاشته مي شود مطالب اين شهادتنامه هر چند در بسياري موارد به شهيد مظلوم آيت الله سيد محمد حسيني بهشتي كه سيد الشهداء انقلاب اسلامي ايران است اختصاص دارد، ولي از آنجا كه همه شهداي 7 تير كم و بيش همان خصلتهايي را داشتند كه شهيد مظلوم بهشتي داشت، طبعاً شهادتنامه اي كه در آن از شهيد بهشتي سخن گفته مي شود شامل ياران و همسنگران و همسفران او نيز مي شود آنها همه در عاشوراي 7 تير كه يومالله تازه اي براي اسلام و مسلمين است از يك نقطه كه كربلاي جديدي براي مسلمانان مي باشد به سوي خدا شتافتند آنها به عدد شهداي كربلا بودند حسين آنها بهشتي بود كه هم مظلوم بود و هم از سلاله پاك پيامبر در ميان آنها حبيب بن مظاهر با همان موي سپيد ديده مي شد و جوانهايي به سن و سال علي اكبر نيز وجود داشتند و اثري كه خونهاي پاك اين شهيدان بر جاي گذاشت احياء مجدد اسلام بود كه خون شهداي كربلا نيز به همين منظور بر زمين ريختايشان را من بيست سال بيشتر مي شناختم از سخنان امام خميني درباره شهيد مظلوم آيه الله بهشتي 8/4/60كسي كه امام خميني هويت او را اينگونه گواهي كند طبعاً داراي روشنترين و پاكترين هويت است بيش از بيست سال پيش، شهيد مظلوم آيه الله بهشتي آنچنان در كنار استاد و مراد و مربي خود امام خميني قرار گرفت كه براي امام كاملاً شناخته شده و مورد اعتماد و وثوق بودبسيارند شاگرداني كه استاد آنها را مي بيند و به ظاهر مي شناسد، ولي نمي تواند دربارة آنها شهادت دهد در ميان شاگردان كساني هستند كه تقواي آنها، استعداد آنها، همفكري و همنوائي آنها با استاد سبب ميشود استاد به آنها بيش از ديگران توجه كنداين توجه به علاقه متقابل بين شاگرد و استاد تبديل مي شود اين علاقه متقابل، پايه هاي روابط متقابل را تشكيل مي دهد روابطي كه فراتر از روابط معمولي شاگرد با استاد است همين روابط مقدمه است براي همفكري و همنوائي بين شاگرد و استاد كه ديگر در اين مرحله به مريد و مراد تبديل مي شوند استاد، ديگر براي شاگردش فقط يك مدرس نيست او مربي شاگرد خوبش است پدر روحاني اوست تربيت او و ساختن او را به عهده مي گيرد به او حتي بيش از فرزندان خود محبت مي كند اگر فرزندانش با او روابط شاگرد و استادي و مريد و مرادي نداشته باشند، قهراً كمتر از شاگردش و مريدش از توش و توان پدر بهره مي گيرند پدر براي فرزند اين چنيني خود يك پدر جسمي، مادي وفيزيكي است و چيزي بيش از عواطف پدري نثارش نمي كند، ولي در مقام تربيت شادگردش كه مريد او و همفكر او و همنواي اوست هر چه در توش و توان دارد مايه ميگذارد شب و روز فكر خود را به كار مي اندازد و اندوخته هاي معنوي خود را از اعماق جانش بيرون مي كشد و در اختيار شاگردش مي گذاردپس از طي اين مراحل، شاگرد با استادش علاوه بر همفكر بودن همكار هم مي شود استاد در اين مرحله شاگردش را مي شناسد زيرا محتواي تك تك سلولهاي بدن او را و محتواي فكري او را بخوبي مي شناسد محتواي فكري شاگرد و بعد معنوي او در اين مرحله جزئي از خود استاد است استاد خود را در شاگردش خلاصه مي بيند شاگردش پاره تن اوست و بعدي از وجود اوست كه جدا از او ولي با او حركت و تلاش مي كند اينها يك روحند، اما در دو بدن علاوه بر فكر و انديشه حتي كنشها و واكنشهاي جسمي شاگرد نيز شبيه كنشها و واكنشهاي استاد مي شود بنابراين ديگر اين بدنها چيزي جز قالب نيستند و هر چه هست جان و انديشه است كه يكي خلاصه ديگري و عصاره آن و رقيقه آن است و آن ديگري بر رقيقه خود و عصاره خود محيط است و به هويت او گواهي ميدهدبهشتي، شاگرد، مريد، همفكر و همكار امام خميني بود همواره از امام بعنوان مربي بزرگ خود ياد ميكرد خود را قطره اي از درياي وجود امام ميدانست نمي از آن يم كه هر كس با آن اتصال يابد دريا مي شودو چنين بود كه امام خميني نه يكبار بلكه بارها به هويت پاك و زلال شاگرد شهيدش بهشتي شهادت داد و در پاسخ دشمنان اسلام كه پيشه اي جز فضيلت كشي ندارند و با همه توان خود و اربابانشان مي كوشيدند تا بهشتي را بي هويت يا مجهول الهويه و تازه بميدان آمده معرفي كنند نهيب زد و شهادت داد كه بهشتي را مي شناسد، آنهم نه از امروز و ديروز بلكه از بيش از بيست سال پيش يعني از هنگامي كه هنوز دشمنان بهشتي كه دشمنان اسلامند يه به دنيا نيامده بودند، يا هنوز قدرت انديشيدن نداشتند و يا به معبود و معشوقشان غرب دل باخته بودند و به آموختن فرمولهاي سياسي از سياست بازان غربي و اندوختن ارزشهاي پوچ غرب و شرق مشغول بودند اما خميني با يك جمله بر همه دسيسه هاي دشمنان فضيلت خط بطلان كشيد و به هويت اصيل اسلامي بهشتي كه هم به شرق و هم به غرب نه گفت شهادت داد و گفتايشان را من بيست سال بيشتر مي شناختممراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بوداز سخنان امام خميني درباره شهيد مظلوم آيت الله بهشتي 8/4/60چه كسي بهتر از امام خميني مي تواند شهادت به فضل كسي بدهد؟ به فرموده امام، بهشتي مجتهدي عادل و جامعه الشرايط بود به موجب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران رئيس ديوانعالي كشور بايد مجتهدي عادل باشد امام خميني با انتخاب شهيد مظلوم آيه الله بهشتي براي اين مقام و بعنوان اولين رئيس ديوانعالي كشور در نظام جمهوري اسلامي عملاً اجتهاد او را تصديق كرد علاوه بر اين، در ديداري كه قضات كشور در ايام نوروز 1359 با امام داشتند امام خطاب به آنها درباره آيت الله بهشتي فرمودند او مجتهدي است جامع الشرايط كه امثال او را حتي در حوزههاي علميه كمتر سراغ دارم و باز امام خميني درباره مراتب علمي شهيد بهشتي چنين مي فرمايد من بيش از بيست سال ايشان را مي شناختك و برخلاف آنچه اين بي انصافها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتي گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، مدير، علاقمند به ملت، علاقمند به اسلام و بدردبخور براي جامعه خودمان مي دانستمشهيد بهشتي پس از تحصيلات ابتدائي و سطح در حوزه علميه اصفهان عازم قم شد و در محضر اساتيد بزرگي چون آيه الله بروجردي، آيه الله محقق داماد، امام خميني و علامه طباطبائي در رشتههاي فقه، اصول، فلسفه و عرفان تلمذ كرده و به اجتهاد رسيد او به فلسفه اسلامي اكتفا نكرد و با علاقه فراوان به مطالعه و تحقيق در مكتبهاي فلسفي شرق و غرب پرداخت و آنها را به محك فلسفه و عرفان ناب اسلامي زد و از اين رهگذر عمق و اصالت بينشهاي فلسفه و عرفاي اسلامي را در يافت او در فقه، اصول، فلسفه، عرفان، معارف قرآن، حديث شناسي، علم رجال، اديان، روانشناسي، جامعه شناسي، تاريخ و مكتبهاي اقتصادي جان يك صاحب نظر انديشمند با عمقي كم نظير بود شهيد بهشتي به سه زبان عربي، انگليسي و آلماني تسلط كامل داشت و اين امر به او امكان داده بود تا مستقيماً متون اصلي منابع علمي شرق و غرب و اسلامي را مطالعه نموده و در زمينه هاي گوناگون علمي تحقيق نمايد كتاب خدا از ديدگاه قرآن گوياي عمق انديشه هاي عرفاني و فلسفي و قرآني او است و ظرافت و دقتي كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به كار رفته است نشانه بينش ژرف او در زمينه هاي اقتصاد و نظام اجتماعي مي باشدفضل اگر با تفكر اصيل اسلامي همراه نباشد بي ارزش است و اين دو اگر به زيور تعبد آراسته نباشند ابتر و بي خاصيتند بسيارند كساني كه فضل دارند اما فضلشان را در خدمت تفكر شرق و غرب گرايانه قرار داده اند و از مجموعه علم و انديشه شان چيزي جز وابستگي فرهنگي نصيب خود و مردمشان نمي كنند و بسيارند كساني كه فضل دارند و اهل تفكر نيز مي باشند ولي از تعبد و تعهد بهره اي ندارند و در نتيجه علم و انديشه شان به خدمت غير خدا در مي آيند و بر ضد خلق خدا به كار گرفته مي شوندشهيد بهشتي اجتهادش را با تفكر اصيل اسلامي آميخته بود و او ايندو را به زيور تعبد و تعهد به اسلام آراست بود علم او در عين حال كه به اندوخته هاي حوزه اي محدود نمي شد و مكتبهاي گوناگون علمي و فلسفي شرق و غرب را در بر مي گرفت هرگز با رسوبات شرق و غرب آميخته نبود او با تسليم محض در برابر فرامين الهي كليه اندوخته هاي خود را به محك تعبد مي زد و هر آنچه را كه از حوزه تعبد الهي خارج بود از حوزه انديشه خود تبعيد مي كرد او هرگز مانند غربگرايان و شرقمداران نبود كه با اندك اندوخته خود از اين دو بلوك بدون آنكه از اسلام بويي برده باشند احكام اسلام را به محك داده هاي غربي و شرقي مي زنند و خدا را از حوزه انديشه خود تبعيد ميكنند و اصولاً تعبد الهي را يا نمي فهمند و يا نمي پذيرند و خود را از هر چه رنگ خدائي دارد آزاد مي دانند و به هر چه رنگ تعلق پذيرند مقيدند شهيد بهشتي برخلاف اينان از هر چه رنگ خدائي نداشت گريزان بود و به هيچ رنگي جز رنگ خدا تعلق نداشت و به معناي كامل كلمه يك متعهد بود لايحه قصاص كه دشمنان داخلي و خارجي اسلامي را به هراس واداشت و مخالفان اسلام براي مقابله با آن با تمام نيرو صف آرائي كردند وبه بيش از همه شهيد بهشتي را بخاطر آن مورد هجوم قرار دادند نشانهاي است از تفكر اصيل اسلامي و تعبد شهيد بهشتي، صداي جاوداني و پرطمأنينه شهيد بهشتي كه بر روي نوارهاي جلسات تفسير او در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب بجاي مانده است آواي خوشي است كه قرآن را با بينشي عميق و تعبدي كم نظير معنا مي كند بهشتي به دليل صلابت انديشه اش و عمق تفكرش و وسعت علمش از سوي مراجع تقليد نامزد بر دوش كشيدن رسالت اسلام اصيل و پرتحرك در اروپا شد او به اروپا رفته بود تا انديشه هاي ناب اسلامي را در آن ديار بارور كند برخلاف غرب باوران ما كه به غرب مي روند تا سلولهاي بدنشان به فرمولهاي فرهنگ ضد انساني غربي تبديل شوند بهشتي تلاش كرد تا غرب باوري را از جان و روان شرقيان به غرب رفته بزدايد و كوشيد تا به غربيان بباوراند كه در جهل مركب بسر مي برند و مدتهاست كه انسانيت خود را فراموش كرده اند و ماشين شده اند يا حيواني در خدمت ماشين ولي شبيه انسان و چه بسا غربيان واقعگرا و حق جو كه اين نكته را دريافتند و به همت والاي شهيد بهشتي به سرچشمه زلال اسلام روي آوردند اين ثمره تعبد بهشتي به اسلام است ديگران به اروپا مي روند تا به معيارهاي غربي متعبد شوند و بهشتي به اروپا رفته تا خط بطلان بر آن معيارها بكشد و تعبد به اسلام و خدا را ترويج كند و چنين كرد كتابها، جزوات و نوارهاي بيادگار مانده از اين شهيد كه همچنان در فضاي اروپا طنين تعبد ميافكند گواه گوياي تعبد او به اسلام و پاي بندي او به رسالت الهي او در آن دوران و همه لحظات زندگي مي باشنداين اصالت انديشه و تعبد و تعهد شهيد مظلوم بهشتي آنچنان مشهود بود كه امام خميني او را به همين خصلتها مي شناختند و بارها به وجود اين ارزشها در او شهادت داده اند اين جمله امام كه فرمود مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود شهادت روشني است از زبان كسي كه خود اسوه فضل و تفكر اصيل اسلامي و تعبد الهي است بر وجود اين فضيلتها در شهيد بهشتي و او اين فضيلتها را و بخصوص تعبد را چه زيبا در زندگي سياسيش تا آخر اين لحظه حياتش به نمايش گذاشت او با اينكه مي ديد قرباني قدرت طلبي ها و افزون خواهيها و سياست بازيهاي يك جريان آمريكائي به سركردگي بني صدر شده و آرمانهاي اسلاميش در معرض خطر قرار گرفته اند، با اينهمه صرفاً بخاطر اطاعت بي چون و چرا از فقيه ولي امر يعني امام خميني اسرار نهفته در سينه اش را همچنان نهفته نگهميداشت و در تعبد ولي فقيه بودن را بر حفظ حيثيت ظاهري خود ترجيح مي داد او در فرداي عاشوراي حسيني در سال 59 پس از آنكه بني صدر به وظيفه نوكري خود براي آمريكا عمل كرد و قوه قضائيه نظام جمهوري اسلامي را و در حقيقت كل اين نظام را و اسلام را به اعمال شكنجه متهم نمود به ديدار امام شتافت و از محضر امام كسب تكليف كرد و چون امام او را به سكوت در برابر اين نارواها و تهمتها دعوت فرمود به مسجد امام در بازار آمد وهمرزمان خود را و همه مردم وفادار به انقلاب و اسلام را به سكوت فراخواند و گفت بمنظور اطاعت از فقيه ولي امر از اين پس تا هنگاميكه امام مصلحت بدانند وظيفه ما سكوت است سكوت است و سكوتاو اين سكوت برخاسته از تعبد را با تحمل همه ناملايماتي كه در برداشت همچنان تا لحظه اي كه امام لب نگشوده بود ادامه داد پس از عزل بني صدر از رياست جمهوري، من خود به شهيد بهشتي پيشنهاد كردم تقاضاهاي مردم را براي سخنراني بپذيرد و اگر فكر مي كند منع امام كه بدنبال فاجعه پنجشنبه سايه 14 اسفند 59، كه بدست عمال آمريكا و به سركردگي بني صدر بوجود آمده بود و امام مسئولان سطح بالاي كشور را از ايراد سخنراني منع فرموده بودند، هنوز برداشته نشده است، ما از امام تقاضا مي كنيم اكنون كه امالفساد از ميان برداشته شده اجازه سخنراني بدهد تا بزرگاني چون بهشتي بتوانند با مردم مشتاق صحبت كنند شهيد بهشتي در پاسخ گفت بگذاريد خود امام در اين باره تصميم بگيرند و پيش از آنكه خود ايشان چيزي بگويند شماها چنين چيزي را به ايشان پيشنهاد نكنيد و بدين ترتيب اين شهيد مظلوم تا لحظه شهادتش به تعهدي كه در مبناي تعبد داشت عمل كرد و پيش از آنكه امام دستوري بدهند هيچ دعوتي را براي سخنراني نپذيرفت و در حاليكه لب از هر گونه سخني فروبسته بود به ديدار خداي خود شتافت تا راز دل با او بگويد و فرشتگان خدا در برابر او باطاعت بايستند چرا كه او اطاعت از ولي فقيه را كه مصلحت اسلام و مسلمين در آن بود بر مصالح شخصي خود ترجيح داده بود و بهشتي اين چنين با نفسي مطمئن به نداي خدايش پاسخ گفت و درحاليكه هيچ لباسي جز لباس عبد خدا بودن بر تن نداشت، بهمراه 72 تن از عباد خدا بسوي بهشت شتافت يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتياشخاصي بودند كه آنقدري كه من از آنها مي شناسم از ابرار بوده اند از اشخاص متعهد بوده اند كه در رأس آنها مرحوم شهيد بهشتي استاز سخنان امام خميني درباره شهيد مظلوم آيت الله شهيد بهشتي و يارانش 8/4/60ابرار كيانند؟ در ميان خيل انسانهاي هر عصر چند نفر مي توان يافت كه از ابرار باشند؟ از خودپرستيها، خودخواهيها، قدرت طلبيها، سلطه جوئيها، و بري باشند حقجو، حقيقتپو وصالح خو باشند خدا را بر خود ترجيح دهند مصالح خلق خدا را بر مصالح خويش مقدم بدانند و بدارند و يا لااقل براي ديگران همان را بخواهند كه براي خود مي خواهند خدا را آنچنان معصيت نكنند كه از حوزه عدالت بيرون شوند به دنيا و تعلقات خاكي و اين جهاني آنچنان دل نبسته باشند كه از فطرت الهي جدا شده باشند راستي در هر عصر و زمان چند نفر را مي توان اينگونه يافت؟همينقدر مي دانيم كه تاريخ بشريت بسيار سراغ دارد كساني را كه گناهي جز پاك بودن و از پاكي و فضيلت حمايت كردن نداشتند و به همين جرم از سوي آنها كه همواره با پاكي و فضيلت در ستيزند به مرگ محكوم شدند ابراهيم چرا بدست عمال نمرود به آتش افكنده شد؟ موسي، آن هم در شيرخواردگي به چه گناهي از بيم فرعونيت فرعون به دريا افكنده شد؟ آنهمه كودكان بيگناه چرا به دستور فرعون از شكم هاي دريده شده مادرانشان بيرون كشيده شده و قتل عام گرديدند؟ عيساي مسيح به چه جرمي از سوي يهوديان محكوم به مرگ شد ولي خدا او را نجات داد؟ عليع كه مظهر صفات خدا و اسوه ابرار بود چرا در محراب عبادت خدا شهيد شد و فرزندان او امامان معصوم به چه جرمي آنهمه زندان و تبعيد و شكنجه و آزار ديدند وشهيد شدند؟ حسين ع و ياران پاك او چه كرده بودند جز حمايت از دين خدا كه آنچنان مظلومانه به شهادت رسيدند؟ بنابراين ابرار در هر زماني بودند و كم هم نبودند ولي همواره به جرم ابرار بودن مورد غضب و هجوم اشرار بودند و اين هفتاد و دو تن كه امام به ابرار بودنشان شهادت داده است تني چند از ابرار زمان ما بودند كه اشرار تاب تحمل پاكي و فضيلت و حقگرايي و خداجوئي آنها را نداشتندآنها آن شب كه سفر به سوي خدا را آغاز كردند لحظاتي پيش از سفر به نماز ايستادند امامشان در آن نماز، سيدالشهدايشان بهشتي بود آنها پس از نماز در فضاي بازي كه به آسمانها راه داشت قافله سالارشان را در ميان گرفتند او را بوسيدند و بوئيدند گويي همه مي دانستند با او به سفري جاودانه مي روند آن شب ستاره ها شهادت دادند كه اينها از ابرار اند و امامشان نيز فرداي آن شب اين چنين شهادت داد اشخاصي بودند كه آنقدري كه من از آنها مي شناسم از ابرار بوده اند، از اشخاصي متعهد بوده اند كه در رأس آنها مرحوم بهشتي استراستي بهشتي چه گناهي داشت؟ آنها كه از لحظه پيروزي انقلاب به لحظه شهادت بهشتي دانسته يا ندانسته او را آماج تهمت هاي خود قرار داده بودند چه گناهي از او سراغ داشتيد؟ مي دانيد گناه او چه بود؟ او همان گناه بزرگي را مرتكب شده بود كه امامش علي ع و امام ديگرش حسنع و امام ديگرش حسين ع و همان امامانش مرتكب شده بودند گناه دفاع از اسلام همان گناهي كه شيخ فضل الله نوري را به دار آويخت بهشتي حتي يك لحظه از عمر خود را به بطالت نمي گذراند او مي خواست از لحظه لحظه عمر خود براي برپائي حكومت اسلامي بهره برداري كند او خود را وقف اسلام كرده بود دشمنان اسلام از هنگامي با او به دشمني برخاستند كه او را مدافعي راستين و استوانه اي قوي براي تشكيل حكومت اسلامي يافتند شهيد بهشتي از هنگامي كه مجلس خبرگان را با كفايت و درايت بي نظير خود اداره كرد دشمنان اسلام او را هدف قرار دادند آنها كه مسلمان بودند ولي اسلام فقاهتي را يا نمي فهميدند و يا نمي پذيرفتند كوشيدند تا مجلس خبرگان را منحل كنند، بدان اميد كه قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي بر مبناي فقاهت تدوين نشود وقتي اين توطئه شكست خورد آنها با كساني كه مسلمان نبودند و با اسلام در ستيز بودند همصدا شدند و حتي به صداي بهشتي ايراد گرفتند كه كلفت است و به استخوان بندي او ايراد گرفتند كه درشت است و به انگشت او ايراد گرفتند كه دراز است جل الخالق كه واماندگان و ورشكستگان سياسي براي جبران درماندگي خود در كار خلقت هم دخالت مي كنند و به خدا آنها كه مسلمانند و طبيعت آنها كه نامسلمانند هم ايراد مي گيرند آن كسي كه به تصادف اعتقاد دارد به خود اجازه مي دهد از چنين تصادفي كه سبب پيدايش انساني چون بهشتي مي شود ناراضي باشد، ولي تو كه خود را مسلمان مي داني چگونه به خود اجازه مي دهي به بهانه كلفتي صدا و درشتي اندام و درازي انگشت بهشتي به جنگ صلابت انديشه و اصالت تفكر او بروي و در كار خدا كه او را آفريده است دخالت كني؟ آخر اين چه مسلماني است؟و بهشتي از آنجا كه به شهادت امام از ابرار بود هرگز سخن زشتي نثار دشمنان خود نكرد از مسلمانهايشان همواره به نيكي ياد كرد و نامسلمانها را نصيحت كرد همه آنها را به حضور پذيرفت، حاضر شد با آنها گفتگو كند و حتي در كنار آنها بنشيند، به سخنان آنها گوش فرا دهد و نقطه نظرهاي اسلام را برايشان بازگو نمايد دشمنان بهشتي پس از شهادت او اعتراف كردند كه او انساني بزرگ و با فضيلت بود و الفضل ما شهدت به الاعداءگناه بهشتي اين بود كه پاك بود متعهد بود به اسلام متعبد بود براي نظام جمهوري اسلامي يك پشتيبان قوي بود براي تداوم انقلاب اسلامي سرمايه عظيم فكري بود قلبش براي محرومان و مستضعفان مي تپيد انسانها را دوست داشت مي گفت انسان موجودي است پويا و در حال شدن مي گفت با آنها كه از اسلام فاصله گرفته اند مدارا كنيد و با آنها سخن بگوئيد و اميد داشته باشيد كه به مرور زمان و كسب آگاهي نسبت به اسلام اين فاصله برداشته شود و آنها هم به شما بپيوندند مي گفت اهل جذب باشيد نه دفع مي گفت با اعمال خود مردم مرا به اسلام علاقه مند كنيد نه تنها با گفتار و خود به اينها همه پاي بند بود و عمل مي كردو بهشتي از خودخواهي به دور بود از خودپرستي بدور بود از قدرت طلبي بدور بود با سلطه جوئي در ستيز بود او حق جو بود پوياي حقيقت بود خوي نيكوي او زبانزد همه كساني بود كه او را از نزديك ديده بودند او خدا را بر خود ترجيح ميداد و مصالح خلق خدا را بر مصالح خويش مقدم ميداشت عادل بود و امام خميني زباناً و عملاً به عدالت او شهادت داد اين خاطره از همرزم او عالم مجاهد حجت الاسلام سيد علي خامنه اي است كه در محرم 1401 از زبان امام خميني شنيد كه مي گفت من بيش از بيست سال كه آقاي بهشتي را مي شناسم و در اين مدت حتي نديدم يك كلمه از كسي غيبت كندبهشتي و هفتاد و دو همرزم او كه به شهادت امام از ابرار بودند با خون صحيفه مكرمه جاودانگي انقلاب اسلامي را نوشتند و امضاء كردند و با دستهاي بلند و پاك خود كه به بلندي آسمانها و پاكي دست فرشتگان خدا بود، اين صحيفه را بالا بردند تا در راستاي تاريخ تذكره اي باشد براي هر كس كه اهل ياد و يادآوري است كلا انها تذكره فمن شاء ذكره في صحف مكرمه مرفوعه مطهره بايدي سفره كرام بررهو اين ابرار سفيراني بودند براي انقلاب اسلامي ايران كه جاودانگي رسالتشان را امامشان اين چنين شهادت داد چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن، كه ملت را از بين نمي برد و چنين است داستان كساني كه جز خدا نخواستند و جز براي خدا نكوشيدند و در راه خدا از هيچ مانعي نهراسيدند آنها در بستر زمان اهل خسران نبوده و نيستند چرا كه به خدا و روز جزاء ايمان داشتند و لحظه لحظه عمرشان را به عمل صالح گذراندند و مردم را به حق و ايستادگي براي اقامه حق دعوت كردند والعصر ان الانسان لفي خسر الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبريك اشخاصي كه براي خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزاران اين كشور بودنداز سخنان امام خميني درباره شهداي 7 تير ـ 8/4/60
مردم ايران و مردم دنيا از هنگامي كه نظام اجتماعي و سيستم حكومتي به وجود آمد خاطره هاي تلخ و شيرين فراواني از حكام، پادشاهان، وزرا، وكلا و دولتمردان به خاطر دارند بسياري از دولتمردان در طول تاريخ بوده اند كه خدمتگزار مردم و خيرخواه آنان بودند همانگونه كه بسياري نيز به چيزي جز خيانت نمي انديشيدند مردم ايران لااقل در اين عصر تا پيش از برقراري نظام جمهوري اسلامي خاطره خوشي از دولتمردانشان ندارند نسل كنوني هر چه از نظام گذشته در ذهن دارد تلخي است و باز تلخي حتي ريشه هاي گنديده و فاسد آن نظام كه فساد را از آمريكا به ارث برده بود و تباهي را از غرب گرفته بود در نظام مقدس جمهوري اسلامي نيز رسوخ كرده و در اولين روزهاي آزادي خاطره هاي تلخي براي اين مردم ستمديده به بار آوردند كه ماجراي بني صدر نمونه اي از آن است در كنار اين خاطرات تلخ، هم اكنون تاريخ ايران در حال ثبت كردن خاطرات شيرين از دولتمردان است كه بيگمان در طول تاريخ انسان بي نظير و يا لااقل كم نظير مي باشندپدران و نياكان ما همواره در اين آرزو بودند كه دولتمردانشان آنها را از خود بدانند و براي آنها كار كنند و در خدمت آنها باشند چه بسا مردان و زنان ايراني كه در حسرت يافتن يك وزير مسلمان پاي بند به احكام دين و خادم مردم عمري را سپري كردند و اين آرزو را با خود بردند نسل گذشته ايران اگر مي دانست نسل بعد شاهد دولتمرداني خواهد بود كه با تمام وجود در خدمت مردم اند از خدا تمنا مي كرد فرصت دهد تا چنين وضيعتي را مشاهده كند نسل كنوني ايران وزيراني دارد كه وقتي شهيد مي شوند در جيب آنها فقط پنج تومان يافت مي شود وزيراني كه وقتي به ميان مردمشان مي روند لباس و رفتارشان چنان است كه مستضعف ترين مردم آنها را مانند خود مييابند و باورشان نمي شود كه اينها وزير باشند خانه دولتمردانشان آنقدر كوچك وحقير است كه وقتي مأمور مخابرات براي وصل كردن تلفن به آنجا مي رود ناباورانه بر مي گردد و در جواب اين سؤال كه چرا براي وصل كردن تلفن نيامده اي مي گويد من سه بار در خانه شما آمدم، ولي باور نكردم اين خانه يك دولتمرد باشد و هنگامي كه به درون خانه مي رود وضعيت موجود را مشاهده مي كند انگشت حيرت به دندان مي گيرد و مي گويد خدايا چه مي بينم؟ آنچه من در اينجا ميبينم با آنچه درباره اينان مي گويند از زمين تا آسمان تفاوت دارد آري بي جهت نيست كه مردم به هنگام دفن اين شهدايشان چنان فرياد بر مي آورند و بر سر و روي خود مي زنند كه گوئي عزيزترين كسانشان را از دست داده اندراستي چه كسي عزيز اين مردم است؟ مردم چه كساني را عزيزترين كسان خود مي دانند؟ پاسخ روشن است كساني كه بيشترين وقت خود را صرف آنها نمايند وزيران و نمايندگان و ديگر مسؤلاني كه در فاجعه 7 تير شهيد شدند بيشترين وقتشان را وقف مردم كرده بودند آنها اصولاً خود را وقف مردم كرده بودند همانگونه كه بسياري از همكارانشان كه رسالت ادامه راهشانرا بر عهده دارند نيز اين چنين هستند از همسران، فرزندان، همسايگان و دوستان و آشنايان شهداي 7 تير بپرسيد تا به شما بگويند كه آنها لحظه لحظه عمرشانرا در خدمت اين مردم و اسلام صرف مي كردند و ديگر به خانواده خود تعلق نداشتند آنها با حقوقي كه پاسخگوي حداقل معيشتشان بود زندگي مي كردند و معيشت آنها چيزي جدا از معيشت توده هاي مردم نبود آنها همكاران و همفكران و اعضاي كابينهاي بودند كه نخست وزيرش از كاسه بشقاب فروشي شروع كرده و فيلترهاي انسان سازي چون معلمي و سلولهاي زندان را پشت سر گذشته بود او از ميان مردم جوشيده بود درد مستضعفين را چشيده بود اصلاً او خودش مستضعف بود يكي از همكاران معلم او مي گفت زمستان بود شبي با چند معلم ديگر به خانه او كه آنوقت وزير آموزش و پرورش بود رفتيم هوا سرد بود او براي اينكه ما گرم شويم يك علاء الدين براي ما آورد و پس از آنكه مقداري گرم شديم با عذرخواهي آنرا برداشت و گفت بچه ها مي خواهند روي اين علاء الدين غذا بپزند همين يك چراغ را داريم اين را گفت و علاءالدين را به اتاق ديگر برد او و همكارانش آنوقت كه با رژيم شاه مبارزه مي كردند قسمت عمده درآمد ناچيزشان را صرف هزينه هاي مبارزاتي مي كردند و اكنون كه مسئوليت هاي مهمي را به عهده گرفته بودند زندگيشان را به سادگي و با قناعت مي گذاراندند و قسمتي از درآمدشان را براي كمك به مستضعفان و محرومان اختصاص مي دادندآيا تاكنون به مجلس شوراي اسلامي رفته ايد؟ اگر نرفته ايد حتماً سري به آنجا بزنيد و ببينيد كه نمايندگان شما در محيط كارشان چگونه زندگي مي كنند ساختمان مجلس به جاي مانده از طاغوت است و به دليل نداشتن امكانات لازم مورد استفاده قرار مي گيرد ولي به هيچ وجه مطلوب و دلخواه اين نمايندگان نيست تمام نمايندگاني كه در فاجعه 7 تير شهيد شدند به اضافه بسياري از همكارانشان ظهر كه مي شد در محل كارشان يعني همان ساختماني كه طاغوت آن را براي تشريفات و تعيش ساخته بود به نماز جماعت مي ايستادند
ببين كرامت ميخانة مرا اي شيخ
كه چون خراب شود خانه خدا گردد
كه چون خراب شود خانه خدا گردد
كه چون خراب شود خانه خدا گردد
شرح زندگي فردفرد شهداي 7 تير و حتي شرح زندگي يكي از آنان و بيان مبارزات آنها عليه دشمنان داخلي و خارجي اسلام و انقلاب اسلامي و كشور و ملت نيازمند كتاب يا كتابهايي است كه بايد جداگانه نوشته شوند چنين كاري حتماً بايد انجام شود تاريخ سياسي كشور و انقلاب اسلامي همينگونه و با تشريح زندگي و مبارزات همين عزيزان و ديگر شهدا و فداكاري تدوين مي شود اگر ما اين تاريخ را ننويسيم دشمنان كشور و دشمنان انقلاب دست بكار خواهند شد و همه چيز را بتحريف خواهند كرد همانگونه كه بني صدر از طريق كارنامه اش چنين كرد او هرگز از فداكاريها و ايثار اين ملت و مسئولان خدمتگزارشان در كارنامه اش چيزي ننوشت او هرگز خيانت هاي خود و همكاران و همفكران و همسنگران ضد انقلابيش را در كارنامه اش ترسيم نكرد او همواره كوشيد چهره اي كريه از نظام جمهوري اسلامي ايران ترسيم نمايد اي كاش او كه همچون مگس بر روي زخم هاي ديگران مي نشست لحظه اي هم بر روي پيكر سراسر چركين زندگي سياسي خود مينشست و لااقل از لحظات فضاحت بار فرار از اين خانه تيمي منافقين به آن خانه تيمي و لحظات ننيگن تمرين زنانگي و نازك سخن گفتن و چهار دست و پا راه رفتن و در صندوق عقب ماشين ها و توالت ها عرق ريختن و از ترس دستگيري نفس نفس زدن هايش نيز چيزي مي نوشت تا در تاريخ بماند هر چند سبيل تراشيده و ابروي گرفته و صورت بند انداخته او براي هميشه در ذهن مردم دنيا باقي خواهد ماند و به سينه تاريخ تحويل خواهد شدشهداي ما از دخمه هاي پاريس نيامده بودند و در قهوه خانه هاي ينگه دنيا شير و قهوه ننوشيده بودند و در شانزه ليزه قدم نزده بودند به همين جهت آنها هرگز در صدد تحريف تاريخ اين ملت برنيامدند شايد اين بدان جهت باشد كه آنها مغزهايشان را با تحريف نامه هايي چون اشپيگل و لوموند پر نكرده بودند و با روزنامه هاي صهيونيستي از قبيل لوماتن مصاحبه نداشتند در ميان شهداي ما افرادي چون محمد منتظري وجود داشتند كه سر تا سر جانش يكپارچه خشم و نفرت نسبت به غرب و در رأس آنها آمريكا بود به همين دليل محمد منتظري بايد براي اينكه به دست دژخيمان شاه اعدام نشود به عراق برود و از آنجا كشورهاي عربي و آسيائي و اروپائي و آفريقائي را زير پا بگذارد و همه جا دانشجويان و ديگر مبارزان مسلمان را سازماندهي كند و عليه رژيم شاهنشاهي در كشورهاي مختلف تظاهرات و راهپيمايي به راه بياندازد و پس از پيروزي انقلاب و در پي تحمل آنهمه زجر و ستم، هنگامي كه به بازيهاي غرب مداران اعتراض مي كند از سوي آنها مورد هجوم تهمتها قرار گيرد ولي كساني كه معتقد به تز شاه بايد بماند ولي سلطنت كند نه حكومت بودند و كساني كه با بورس تحصيلي پارتي هايي چون احسان نراقي به فرنگ رفته و در آنجا پادوي جبهه ملي بودند و شيريني دانماركي گاز مي زدند و پالتويشان را ديگري به تنشان ميكرد و از صدقه سر محمد منتظري ها به وزارت و رياست جمهوري رسيده بودند خود را قيم انقلاب بدانند و مردم را كه مرگ بر آمريكا شعارشان بود توده ناآگاه بنامند و سرانجام امپرياليسم با آغوشي باز آنها را بپذيرد و بنگاه سخن پراكني بي بي سي به نمايندگي از طرف پدر پير استعمار با آنها مصاحبه كند و همان اشپيگل و لوموند و لوماتن و واشنگتن پست و تايمز افاده هايشان را با آب و تاب و عكسهايشان را با رنگ و لعاب چاپ كنند و بخورد خلق الله بدهندسيدالشهداء انقلاب اسلامي ايران شهيد مظلوم آيه الله بهشتي كه همواره و هر شب و روز آماج حملات بوقهاي تبليغاتي امپرياليستها و صهيونيستها و نوكران داخلي آنها بود نيز همان گناهي را داشت كه آن هفتاد و دو تن داشتند و محمد منتظري داشت او جزء اولين كساني بود كه به جرم همسنگر بودن با امام خميني در سالهاي اول مبارزه از قم تبعيد شد او پيش از آن هم در نهضت آيت الله كاشاني عليه رژيم شاه مبارزه كرده بود او از فقهاي مجاهدي بود كه امام خميني آنها را براي تشيكل شوراي افتاء هيئت هاي مؤتلفه اسلامي برگزيد او از كساني بود كه حكم اعدام انقلابي منصور را صادر كرد او در اروپا اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان را كه خاري است بر چشم دشمنان اسلام و بازوئي است توانا براي انقلاب اسلامي تأسيس كرد او از مسجد و مركز اسلامي هامبورگ تندر مبارزات اسلامي عليه استكبار جهاني را همراه با برق روشنگر تعاليم اسلام به سرتاسر اروپا فرستاد او بارها و بارها پوزه شاه را به كه آسمان مي رفت و عاجزانه تقاضاي اجازه ديدار از مركز اسلامي هامبورگ را مي نمود به خاك ماليد يكبار بالاخره شاه بكمك پليس فاشيست آلمان به مركز اسلامي هامبورگ رفت تا اولاً خودش را مسلمان جلوه دهد و ثانياً بهشتي را لكه دار كند ولي وقتي به آنجا رفت كه بهشتي براي آنكه چشمش به چهره نحس او نيافتد و نقشه اش را نقش بر آب كند به شهر ديگري رفته استشهيد مظلوم آيه الله دكتر بهشتي وقتي در سال 1349 به ايران آمد ديگر ساواك شاه به او اجازه بازگشت به آلمان را نداد او را دستگير هم نكرد ولي توطئه بزرگي عليه او تدارك ديد تا شخصيتش را براي هميشه خرد كند ساواك فكر كرده بود اگر بهشتي را دستگير كند او بزرگ خواهد شد پس چه بهتر كه بجاي زندان او را به دام توطئه بيافكند توطئه اين بود كه عوامل ساواك همه جا گفتند و شايع كردند كه بهشتي وهابي است و اهل ولايت نمي باشد بهشتي همواره از اختلاف ريشه برانداز شيعه و سني رنج مي برد و معتقد بود ايجاد اتحاد ميان شيعه و سني كه جهانخواران هم همراه از تفرقه آنها عليه اسلام بهره برداري مي كنند يكي از ابعاد مهم مبارزه با استكبار جهاني است ساواك با استفاده از همين زمينه او را به وهابي گري متهم كرد و تعدادي از روحانيون غافل نيز آلت دست شدند و به بهانه دفاع از ولايت بهترين چهره هاي مدافع ولايت را آماج تهمتهاي ناروا قرار دادند ساواك گرچه در اين توطئه ناكام ماند ولي توانست از سرعت حركت مبارزاتي بهشتي و همرزمانش تا حدودي بكاهدشهيد بهشتي در سالهاي بين دهه پنجاه بيشترين تلاش را براي ساختن طلاب جوان به منظور تشكيل هسته هاي اصلي مبارزه عليه رژيم شاه به عمل آورد مدرسه حقاني قم شاهدي است گويا بر اين تلاش و فضلاي برخاسته از آن كه اكنون در گوشه و كنار كشور بازوهايي قوي براي انقلاب اسلامي به حساب مي آيند شاهدان زنده اين تلاش پرثمر هستند او در كنار اين تلاشها دهها گروه مختلف فرهنگي، اقتصادي و مبارزاتي را هدايت مي كرد او با ارتباط مستمري كه با رهبري داشت همواره پشتوانه محكمي براي مبارزاني بود كه در زندانها به سر مي بردند او به همين جرمها در طول سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي سه بار به زندان افتاد كه آخرين آنها در هشتم محرم 1399 1357 ش بود سران ساواك كه مي دانستند تظاهرات ميليوني مردم توسط چند نفر از روحانيون مبارز تهران از جمله بهشتي هدايت مي شود او را در زندان تحت فشار قرار دادند تا تظاهرات عظيم تاسوعا و عاشوراي 1399 را خنثي نمايند ولي وقتي با مقاومت شديد او و منطق رسايش كه با اطمينان خاطر از سقوط حتمي رژيم پوسيده شاهنشاهي و پيروزي انقلاب اسلامي سخن ميگفت روبرو شدند پس از دو روز او را آزاد ساختند او اولين كسي بود كه در سخنراني كوبنده خود در ميدان آزادي در اجتماع ميليوني راهپيمايان عاشوراي سرنوشت ساز 1399 الغاء رژيم شاهنشاهي را اعلام نمود او از ماهها پيش از پيروزي انقلاب از سوي امام خميني به عنوان يكي از اعضاء هسته اصلي شوراي انقلاب تعيين شد و تا پيروزي انقلاب به همراه ديگر اعضاء شوراي انقلاب هدايت مبارزات را در داخل به عهده داشت پس از پيروزي انقلاب اين شهيد مظلوم به همراه همرزمانش در چند جبهه عليه دشمنان اسلام و دشمنان ملت جنگيد عليه آمريكا، عليه شوروي، عليه منافقين، عليه ليبرالها و عليه جبهه متحد ضد انقلاببهشتي بود كه عليه جريان آمريكائي اخير كه بني صدر در رأس آن بود مبارزه كرد بهشتي بود كه سرانجام با خون پاك خود انقلاب سوم ملت ايران را با موفقيت به پيش برد و زنگارهاي به جاي مانده از فرهنگ انسان سوز غرب را زدود بهشتي در لحظات غمبار پس از 14 اسفند 59 پنج شنبه سياه كه آمريكا قدرت خود را عليه نيروهاي اصيل انقلاب به نمايش گذاشته بود طي نامه اي به امام خميني نگراني شديد خود و نيروهاي پاي بند به ولايت فقيه و وفادار به انقلاب اسلامي را به عرض امام رساند و سرانجام بهشتي قرباني توطئه آمريكا، كه از شكست جريان استعماري خويش در ايران نااميد شده و سخت به خشم آمده بود، شد من خود شاهد بودم و با گوشهاي خود اين جمله را كه آخرين سخنان بهشتي بود شنيدم كه در سالن اجتماعات دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در شب هفت تير گفت ما بايد كاري كنيم كه رئيس جمهور آينده ما مهره آمريكا نباشد و با چشم خود ديدم كه دقيقاً پس از اداي همين جمله بمب آمريكائي بدن پاك بهشتي را قطعه قطعه كرد او را هفتاد و دو تن از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت را و بدين گونه بود كه امام خميني، اين فريادگر قرن، با اين جمله خود كه شما با بيش از هفتاد بيگناه كه بسياريشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد؟ به سرسختي اين شهيدان در مخالفت با دشمنان كشور و ملت شهادت دادامام خميني در پيام خود به مناسبت شهادت اين عزيزان شهادت داده شهيد مظلوم آيه الله بهشتي و همسفران شهيدش با خون خود آيه اشداء علي الكفار رحماء بينهم را معنا كردند، آنجا كه فرمود ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم كه هر يك براي ملت ستم ديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعهدي را از دست داديم كه اشداء علي الكفار رحماء بينهم بودند وبراي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجرهاي ثمر بخش به شمار مي رفتند لكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد و چنين بادشما با شهيد بهشتي كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بخصوص شما بود دشمني سرسختانه داشتيد