از دراي كاروان - او به تنهایی یک ملت بود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

او به تنهایی یک ملت بود - نسخه متنی

واحد فرهنگی بنیاد شهید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از دراي كاروان




  • اي خوشا با فرق خونين در لقاي يار رفتن
    پويه در راهي كه بتوان بي غم پا رهسپردن
    رخصت ديدار جستن كن تراني ناشنودن
    غوطه در خون جبين خوردن پي غسل شهادت
    گر رسد زهر غرامت از سبوي دوست خوردن
    داغ هفتاد و دو خونين جامه را در دل نهفتن
    عاشقانرا عشق فرمان مي دهد منزل بمنزل
    رهروان را دوست نيرو مي دهد وادي بوادي
    راه مردان و بهشتي سيرتان را چون بپويد
    طفل عقل را من نشان كوي ليلي جست گفتم
    باز هفتاد دوتن رفتند در شهر شهادت
    از دراي كاروان بانگ رحيل آيد حميدا
    زاد ره بسيار بايد از پي بسيار رفتن



  • سر جدا پيكر جدا در محفل دلدار رفتن
    سينه بر موجي كه بي بازو توان هموار رفتن
    در رضاي حق بطور عشق موسي وار رفتن
    در نماز عشق دور از صحبت اغيار رفتن
    ور رسد تير ملامت تا بكوي يار رفتن
    در بيابان اسارت با تن تب دار رفتن
    گه بخاك تيره خفتن گه فرازدار رفتن
    پاي اگر نبود توان با سر در اين نهمار رفتن
    هر كه را در كوي روح الله بود دشوار رفتن
    كس نيابد ره بدين در جز كه مجنون سار رفتن
    در شگفتني غرق شد عالم ازين ستوار رفتن
    زاد ره بسيار بايد از پي بسيار رفتن
    زاد ره بسيار بايد از پي بسيار رفتن



9/4/60

/ 59