ليبراليزم چه مي گويد ؟ آزادي اسلامي چيست؟ - او به تنهایی یک ملت بود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

او به تنهایی یک ملت بود - نسخه متنی

واحد فرهنگی بنیاد شهید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ليبراليزم چه مي گويد ؟ آزادي اسلامي چيست؟

جنبه هاي مثبت و يا منفي ليبراليسم كدامست؟ حدود آزادي در ديدگاه اسلامي چيست؟ اين موضوع بحث آيت الله دكتر بهشتي رئيس ديوانعالي كشور در كانون اباذر بود، دكتر بهشتي ابتدا در مورد جنبه هاي مثبت ليبراليسم اظهار داشت

1- ليبراليسم در زمينه مخالف توده مردم با حاكميت و حكومت استبداد و مستبدان تاريخ بوجود آمده، نفي استبداد است از اين نظر بسيار چيز خوبي است از اين نظر كه بر اساس تفكر ليبراليستي انسانها مجبور نيستند هميشه زير حكومت يك غول زندگي كنند بسيار جالب است نفي مي كند استبداد فردي را

2- از اين نظر كه ليبراليسم نفي مي كند استبداد جمعي را در شكل استبداد طبقاتي آنطور كه در ماركسيسم است يا در شكل اصالت كامل جمع اين كه فرد انسان محو در جمع است، فرد انسان يك دنباله رو است در جمع انسان، اساس در جمع انسان و جامعه بشري در يك مكانيسم جبري حركتي را به سوئي طي مي كند مي خواهد افراد بپذيرند، و يا نپذيرند نفي مي كند چنين حاكميت طاغوتي جمع را بر فرد و از اين نظر هم انديشه خوبي است ليبراليسم از جهت نفي استبداد طبقاتي و استبداد كل جامعه و اينكه واقعاً براي انسان ميدان مانور قائل است و انتخاب، بسيار خوب است

در اقتصاد هم ليبراليسم تكيه دارد روي مالكيت فردي فعاليتهاي اقتصادي فردي و اينكه فرد را بايد ميدان داد تا هر جو مي خواهد توليد كند و فرآورده خود را هم هر طور مي خواهد به بازار عرضه كند، آزادي توليد و توزيع منشأ رشد و توليد اقتصادي جامعه مي شود از اين نظر كه تا حدي زمينه را براي خودانگيختگي انسان فراهم مي كند بسيار جالب است اينها نمونه هائي است از جنبه‌هاي مثبت ليبراليسم

جنبه هاي منفي ليبراليسم

1- ليبراليسم در آنجا كه تنها منبع معرفت و آگاهي را عقل مي داند و اصالت وحي را به عنوان يك سرچشمه مستقل آگاهي ، بهائي نمي دهد و ارجي نمي گذارد، آيا چيز خوبي است؟ از نظر ما و معتقدان به خدا و وحي الهي، از اين نظر ليبراليسم چيز بدي است و خطرناك است انسان را از يكي از متعالي ترين سرچشمه هاي خير و بركت يعني وحي خداوندي و نبوت انبياء و آورده هاي پيغمبران پاك خدا دور مي كند از اين نظر مورد انتقاد و انكار ماست

2- ليبراليسم از اين نظر كه آنقدر روي آزادي فردي تكيه مي كند كه چشمش نمي تواند آن تنگناهاي نامرئي و مرئي كه حاكميت نظامهاي طاغوتي براي فرد به وجود مي آورد و مانع حركت آزاد فرد مي شود از اين نظر در خور انتقاد است

اقتصاد ليبراليستي مي گويد تو به فرد انسان آزادي بده هر طور مي خواهد بكارد و بسازد، بخورد، مصرف كند و و اين زمينه شكوفائي است اين حرف ظاهراً راسته اي دارد ولي اگر بشكافيم، مي‌گوئيم آقاي ليبراليسم چشمهايت را بازتر كن ببين چطور روند اقتصادي سرمايه داري جهاني عرصه و ميدان عمل را بر افراد انسانها و بر گروههاي كوچك انسانها تنگ مي كند اين ناشي از اين است كه وقتي در جامعه اي تقسيم امكانات اقتصادي عادلانه نباشد وقتي در جامعه اي آنهائيكه بيشتر دارند دست بدست هم بدهند و يك قشر بسيار مرفه و بسيار برخوردار از مواهب زندگي بوجود بياورند كه كاري به كار آنها توده وسيع پرجمعيتي كه از اين امكانات محروم است نداشته باشند دادوستدهايشان درون هم باشد، ازدواجهايشان درون هم باشد به قول معروف گوشت مي رود روي دنبه، دنبه مي رود روي گوشت هي چاقتر و فربه تر مي شود در آنطرف هم مي بينيد مردمي ناتوان تهيدست با حداقل امكانات و كمتر از حداقل امكانات روز و شب را بايد كاسه چكنم جلويشان بگذارند و اين كاسه چكنم روز بروز پرتر و روح و قلبشان از شاديها و برخوردارهاي زندگي خالي تر و كيسه شان هم روزبروز خالي تر باشد در يك چنين جامعه اي اين افراد محروم اين بچه متولد شده در يك خانواده محروم امكان واقع تحرك و شكوفائي و خودانگيختگيش چقدر است مگر؟ بسيار ناچيز گاهي چيزي نزديك به صفر بنابراين به آقاي ليبرال گفته مي شود اين آزادي كه تو ميگويي چيز خوبي است،‌ اما براي تو!

ما مي بينيم آن آزادي فردي كه ليبرال رويش تكيه مي كند يك خط سير دارد به يك سو جلو مي‌رود و در اين سو ما هر چه جلوتر مي رويم يك اقليت مرفه برخوردار از بسياري از آزاديها را مي‌يابيم شاداب و برخوردار و داراي امكانات فراوان براي اعمال آزاديشان و يك اكثريت محروم را مي بينيم رنجور و پژمرده افسرده و داراي امكانات بسيار ضعيف براي استفاده از آزادي و عمل از آزادي

سؤال از ليبراليسم اين است كه آيا شما براستي اين اكثريتي را كه در مشكلات طاقت فرسا غوطه‌ور شده اين را هم شما براستي الان آزاد مي يابيد، آيا راستي اين اكثريت هم امكان اعمال اين آزادي را به اندازه آن اقليت برخوردار مرفه دارد شما اين آزادي را فقط براي پنج درصد جامعه چيز خوب مي‌دانيد و براي آن نود و پنج درصد خوبي نمي دانيد، يا اگر خوب است براي همه خوب است شما نمي خواهيد كادالفقران يكون كفراً را بشنويد؟ شما نمي خواهيد بدانيد كه گاهي فشار و تنگدستي و ناداني بر انسانها چنان عرصه را تنگ مي كند كه حتي از زبانش در مي آيد كه مي گويد خدايا اين چه نوع خدائي كردن است، نمي گويد؟ مردم محروم از اين جمله ها نمي گويند؟ نمي گويند خدايا اين هم شد خدائي تا من بندگي تو را بكنم؟

چرا مي گويد؟ معرفتش كم است ولي چرا معرفتش كم است؟ و سؤال اين است كه اگر معرفتش زياد بود با اين فقر تحميلي ناشي از بي عدالتي هاي اجتماعي و اقتصادي ميساخت و معرفتش بالا مي رفت يا همانطور كه معرفتش بالا مي رفت بر عليه اين بي عدالتيها و نابرابريهاي ظالمانه ضد اسلام كه عرصه را بر او تنگ كرده مي جنگيد و مبارزه مي كرد و كوبنده عليه آن مي شوريد

پاسخ مي خواهم از ليبراليسم وقتي ما ليبراليسم را نفي مي كنيم ما مي فهميم كه آزادي چيز بسيار خوبي است اما اين چيز بايد براي همه باشد ما هم مي فهميم كه آزادي زمينه شكفتن استعدادهاست ولي استعداد همه انسانها به اين زمينه نياز دارد نه فقط استعداد يك عده معدود ما هم مي دانيم در آزادي بسياري از گره هاي ناگشودني زندگي انسان بدست تواناي همين انسان گشوده مي شود اما انسانها همه مي توانند دست توانا وسرانگشتان توانا داشته باشند چرا براي همه نه؟ خلاصه در يك كلام آزادي ليبراليسم به شرطي مي تواند مورد قبول باشد كه براي همه باشد تكبير مردم و آزادي ليبراليسم براي همه وقتي مي تواند مورد قبول باشد كه در چهارچوب قوانين اسلامي و شريعت الهي باشد چرا؟ براي اينكه ما حدود الله را مي پذيريم خواه از حكمت و فلسفه يك يك آنها آگاه شده باشيم و خواه آگاه نشده باشيم تكبير مردم ما مي گوئيم اين حدود الله بايد بي چون و چرا رعايت شود جامعه اسلامي در برابر زير پا گذاشتن يك يك اين حدودالله حساس است حدود الهي بر ما تحميل نيست براي كسيكه از ديدگاه اسلام انسان دين را آزادانه و آگاهانه انتخاب مي كند وقتي انسان دين را انتخاب مي كند كسي بر او دين را تحميل نمي كند

لا اكراه في الدين بگوئيد حق است از جانب خدا آمده هر كه مي خواهد ايمان نياورد، هر كه مي‌خواهد ايمان بياورد ايمان آوردن به اسلام الزامي و اجباري و اكراهي نيست ما وقتي كه اسلام را به عنوان دين قبول كرديم ديگر بعد از آن نسبت به يك يك آورده هاي اسلام با تمام وجودم عشق مي ورزم اما اينطور نيست كه آقا من هم اسلام را قبول دارم ولي اگر بشود كه آدم اسلام را قبول داشته باشد نمازهاي صبح را نخواند و ماه رمضاني در تابستان روزه نگيرد، اگر گاه گاهي فيلم سكسي در سينما نشان مي دهند، ديگر هي نگو فيلم زورو و فيلم نياز، چرا نمي گذاريد فيلمهاي سكسي تباه كننده ببينيم

خوب آزاد است داشتن استخرهاي شناي مختلط براي زن و مرد چيز خوبي است خوب اگر كسي مسلمان است نرود زن ها ومردها با شيوه ها لباسهاي نامطلوب در جامعه بيايند و در عمل كار، عيبي ندارد خوب يك زن خودش نرود يك جوان متدين چشمش را زير بياندازد نه ما اين طور آزادي را نفي مي كنيم تكبير مردم ما كه با لفظ سر جنگ نداريم ما مي گوئيم در اين كشورهاي اروپائي كه زادگاه ليبراليسم است به هر گوشه اش رفتيم اين صحنه ها را ديديم حالا شما ليبراليسم برايت يك كلمه مقدس است اگر مي بينيد از حاكميت و حكومت ليبرالها بر جمهوري اسلامي ايران احساس نگراني مي كنيم اين از باب اين است كه ما عينيت اين حاكميت را در زادگان تفكر ليبراليستي ديده و شنيده ايم ما مي بينيم آنجا راه به سوي تباهي انسان گشوده است نه بسوي شكوفائي انسان، چرا؟ براي اينكه در يك محيط اجتماعي كه دائماً زير فشار اشعه مرئي و نامرئي جاذبه هاي جنسي قرار دارد انسان واقعاً آنجا آزاد نيست تكبير مردم آقاي من با اسم كاري نداريم فقط مي خواهيم در برابر محرمات اسلامي حساسيت داشته باش، كافي نيست در نوشتن و سخن قبول كنيم محرمات اسلام، عمل مهم است

اگر شما در يك اداره رئيس هستيد و در برابر تبعيض و ظلم حساس بوديد، در برابر رشوه و فاصله حقوقها و درآمد، در برابر كيفيت پوشش خانمها حساس هستيد و در برابر روابط خانمها و آقايان حساس هستيد و اينها را مي كوشيد به راه خدا و عفت و پاكدامني و عدالت و راستي بياوريد، بالاي چشم ما قرار داريد تكبير مردم ما فقط مي گوئيم كه در جامعه بشري يك مقدار قيد و بند اجتماعي ضرورت دارد و اين قيد و بندها چند پشتوانه دارد كه عبارتند از

1- پشتوانه ايمان انسانها، كه بهترين پشتوانه است وجدان و ايمان انسانها، منشأ تعهد انسانها نسبت به اجراي احكام و قوانين و مقررات، اين ايده آل است تكبير حضار

2- قانون و اعمال قانون به وسيله دولت و حكومت و نهادهاي مسئول اجتماعي همراه با اعمال قدرت، ما نمي توانيم فكر كنيم كه همه بر اساس وجدانشان و ايمانشن هميشه قانون را رعايت مي‌كنند اگر كساني پيدا شدند كه از قانون تخلفي كنند بايد با قدرت جلوي آنها را گرفته البته اعمال اين قدرت بر طبق تعاليم اسلام بايد صرفاً بوسيله حكومت باشد يك بهانه اي كه گاهي دوستان و شيفتگان انقلاب و اسلام به دست منتقدان مي دهند اين است كه كاري را كه بايد دولت و نهادهاي قانوني و مسئول بكنند غير مسئولها مي كنند آنوقت مي گويند، آزادي وجود ندارد بگذاريد اين آزادي هاي نامشروع را نهادهاي مسئول مهار كنند، در احكام امر به معروف و نهي از منكر در كتابهاي فقهي شما خوانده ايد كه امر به معروف و نهي از منكر مراحلي دارد، يك مرحله اينكه در قلبت عاشق معروف باشي و مخالف و دشمن منكر مرحله دوم اينكه در سيما و چهره است وقتي با معروف برخورد مي كند با چهره بشاش استقبال كني وقتي كه به منكر برخورد مي كني چهره ات گرفته باشد سوم اينكه با زبانت وقتي به معروف و خوبي برخورد مي كني تشويق كني و وقت به زشتي برخورد مي كني نكوهش و انتقاد كني، چهارم اينكه يك مقدار هم اقدام كني و به آن كسي كه مي خواهد كار بد انجام دهد تذكر بدهي، مرحله پنجم اينست كه اجراي عدل ومعروف و جلوگيري از منكر و ظلم و باطل احتياج به اعمال قهر و قوه داشته ابشد آنجا كه امر به معروف و نهي از منكر احتياج به قوه قهره دارد اين صرفاً از وظايف نهادهاي مسئول است افراد و گروهها وقتي كار به اينجا مي كشد دخالت غير مسئولانه نكنند كه وقت دخالت غير مسئولانه مي كنند دشمن مي گويد ما آنارشيسم داريم

همچنان آگاهانه پرشور پربينش با تمام وجود حافظ حدود امپرياليسم همچنان امر به معروف و نهي از منكر و حمايت از حق و عدل و مبارزه با فساد وظلم وباطل و اشعار و شيوه خودمان قرار بدهيم اما تعاليم عظيم و عزيز اسلام را در اين رابطه همواره نصب العين فراروي خودمان داشته باشيم تا ديگران فرصت و مجال گفتن و نوشتن چيزهائي كه متناسب با چهره تابناك انقلاب اسلامي ماهست نداشته باشند

آزادي از ديدگاه اسلام

1- اسلام آزادي انسان را به عنوان نقطه قوت آفرينش انسان مي شناسد و انسان گوهر تابناك هستي است بدان جهت كه آزاد و آگاه آفريده شده است

2- اسلام براي انسان آزاد و آگاه زمينه و توان شكوفائي و خودانگيختگي و پيدا كردن راه را به حد فراوان قائل است و انسان را دعوت مي كند تا نخست در پرتو نور فروزان پيامبر باطن يعني عقل و خرد حركت كند و عقل و خرد راهبر انسان است

3- ولي انسان بكمك همين انديشه تحليل گر و خرد روشنگر يك سرچشمه بزرگ و رفيع و شخصيتي و پرارج آگاهي ديگر يعني وحي خدا و نبوت انبياء و كتاب الله و سنبت پيغمبران را مي‌شناسد پس ديگر انسان، تنها انسان عقل نيست كه انسان وحي نيز هست

4- وقتي انسان به اين مرحله رسيد قانون زندگي را صرفاً به كمك عقل تنظيم نمي كند عقل در تنظيم قانون در حد خودش دخالت مي كند اما وحي به عنوان زير بناي همه محاسبات و بررسي‌هاي عقلي همواره تكيه گاه انسان است لذا در يك نظام اسلامي همه قوانين و مقررات ناشي مي شوند از زير بناي وحي و با محاسبه و تنظيم و تعصيل عقل

5- در جامعه اسلام، اسلام انسان را موجود آزادي مي داند، و حتي به اين موجود آزاد نهيب مي زند كه در هر شرايط اجتماعي كه هستي نايست، نمير، يا بميران يا بمير يا لااقل هجرت كن بهر حال تسليم محيط فساد نشو بنابراين براي محيط فاسد نقش كند كننده فساد و ظلم حاكم بر محيط كه حركت انسان آزاد را كند ودشوار مي كند حساسيت دارد و نمي تواند در برابر اين نقش كند كننده ظلم و فساد ساكت و بي تفاوت بماند

6- نتيجه اينكه در اسلام آزادي هاي فردي، محدوديت اجتماعي نيز دارد انسان آزاد است اما در چهارچوب حدودالله و در چهارچوب قوانين الهي

7- در جمهوري اسلامي با كمك قانون و با اعمال قوه قهريه به جاي بسياري از فسادها، ظلمها،‌ تجاوزها گرفته مي شود و جلوگيري از ظلم و فساد و تباهي يكسره و به صورت صد در صد به وجدان واگذار نمي شود

8- در عين حال محور چرخش نظام در جمهوري اسلامي در درجه اول ايمان و وجدان ديني و انساني است و در درجه دوم نظام مقتدر حكومتي نه بالعكس

9- انسان مسلمان و دست پرورده اسلام در برابر همة جلوه هاي ظلم و فساد حساس است و هرگز بي تفاوت و خونسرد نيست ما جامعه انسانهاي با ايمان مجاهد پيكارگر حساس لازم داريم

شناسائي حدود الله و احكام خدا مسئوليت خطيري است كه در نظام اسلامي بر عهده مرجع تقليد فقيه شجاع و عادل آگاه به زمان گذارده شده است نه اينكه هر كس بخواهد بگويد بنظر من اسلام اينست يا آن، هر كس در اظهار نظرش آزاد است اما نظر كسي در جامعه اسلامي و نظام اسلامي به عنوان نظر شاخص و نظر تعيين كننده و تشخيص جهت دهنده شناخته مي شود كه فقيه و مجتهد فقيه ترين عادل، با تقوي و شجاع و صريح و آگاه به زمان باشد بنابراين در شناخت حدود الله جامعه اسلامي ما تابع مرجعيت تقليد آگاه رهبري است نه تابع هيچ فرد يا گروه ديگر، به اين ترتيب جامعه اسلامي ما جامعه است با اينخط روش، حالا مي خواهي اسم آن را ليبرال بگذارد و مي‌خواهي نگذار كه ما را با اسم كاري نيست آنچه كه مهم است براي ما آن معنائي است كه ما از اين اسم مي‌فهميم، برادران و خواهران در همه زمينه ها به ياري خداوند متعال در حدود فرصتي كه داريم بايد دور هم جمع بشويم محتوي اسلام و ذات و هويت اسلام و معارف اسلامي را بر اساس محكم و روشن و صريح و قاطع با يكديگر در ميان بگذاريم، مبادا خداي ناكرده جنگ ما با هويت و عينيت باطل تبديل شود رزم ما بر ضد اسامي، اسامي نقش ندارند ما خود را از قيد اين اسم ها آزاد مي‌كنيم و در پي هويت و در پي حفظ كامل هويت و محتوي اصيل غير التقاطي اسلامي انقلابمان هستيم

/ 59