عاشقان اسلام و انقلاب بايد در راه ثبات كوشش كنند - او به تنهایی یک ملت بود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

او به تنهایی یک ملت بود - نسخه متنی

واحد فرهنگی بنیاد شهید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عاشقان اسلام و انقلاب بايد در راه ثبات كوشش كنند

متني كه در زير از نظرتان مي گذرد، قسمت اول سخنراني شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي است كه در تاريخ 10 اسفند ماه 59 در مسجد جامع نارمك ايراد نموده است قسمت دوم اين سخنراني انشاء الله در شماره بعد از نظرتان خواهد گذشت

بسم الله الرحمن الرحيم

با درود و سالم صميمانه مان بر شهيدان افتخار آفرين راه اسلام كه با شهادتشان، هم خود را و هم ديگران رامي سازند و درس اخلاص و خدادوستي و ايمان به عشق و به حق و ايثار در راه حق را به همه ما مي آموزند و با سلام بر همه شما برادران و خواهران كه حضور در جمعتان هميشه نوعي تجديد پيمان همگي ماست كه آگاهانه مسائل انقلابيمان را درك كرده ايم و براي درك بيشتر آن آماده ايم و براي اينكه آنچنان از دستمان بر مي آيد كوتاهي نكنيم با هم تجديد پيمان مي كنيم، اميدواريم پيوند استوار و پربركت همه قشرهاي مردم با يكديگر و با اسلام و انقلاب اسلامي روز بروز استوارتر باشد ما دومين سال پيروزي انقلاب را جشن گرفتيم، جشني در خور انقلابمان، جنشهاميان اين بود كه در اجتماع بزرگ با حداقل هزينه حاضر شديم از آنچه كه گذشته است سخن گفتيم و نگاهي هم به آينده انداختيم ما بايد بدانيم كه اين سال سوم را مي خواهيم چكار بكنيم

در سال هزار و سيصد و شصت برنامه مان چيست من سال 1360 را سال تلاش هر چه وسيعتر و هماهنگ تر براي داشتن ثبات اجتماعي، بسيج كردن نيروها در راه غالب آمدن بر مشكلات و مسائل طبيعي هر انقلاب و مشكلات و مسائل خاص انقلاب سلامي مان ميدانم و مي نامم

تشنج مضر به انقلاب

ما امروز بيش از هر چيز به ثبات احتياج داريم هر كاري كه در محيط اجتماعي ما بي ثباتي و تشنجهاي ضد ثبات بوجود آورد، بحال انقلاب مضر هستند بحال مردم ما مضر است عاشقان اسلام و انقلاب بايد در راه ثبات كوشش كنند خواهيد گفت كه ما مي خواهيم ثبات باشد، اما ديگران نميگذارند آنها احساسات و افكار را جريحه دار مي كنند آنها تحريك مي كنند تا بي ثباتي بوجود بياد و بعد هم گناه اين بي ثباتي را به گردن خود ما مي اندازند عرض من اينست كه خوب شما ميفهميد كه آنها دارند، اين كار را مي كنند؟ خوب نكنيد آلت دست آنها نشويد دست آنها را بخوانيد، تحريك نشويد نه اينكه در برابر توطئه ها و نيرنگهايشان بي تفاوت باشيد اينكه ممكن نيست اما انديشه ها را بكار بيندازيم فكرهايمان را با هم يكي كنيم در برابر عوامل نيرنگ و تشنج و تفرقه ما راهي را برويم كه ضد تشنج باشد ضد تفرقه باشد ما به سمت وحدت برويم ما برويم به سمت ثبات و آرامش لازم البته اين، كار مي برد، فكر مي برد، برنامه ريزي مي خواهد، سازماندهي مي خواهد، رهبري مي خواهد

تشكل، احتياج مبرم انقلاب

درست امروز با دومين سالگرد تأسيس حزب جمهوري اسلامي هم مقارن است ما از روزي كه انقلابمان پيروز شد، اين دغدغه را داشتيم ما پيش از پيروزي انقلاب هم اين دغدغه را داشتيم و بخاطر همين دغدغه است كه از پيش بفكر يك تشكيلات اسلامي بوديم و مدتها بود درصدد سازماندهي آن بوديم و وقتي به تأخير مي افتاد احساس نگراني مي كردديم، همانطور كه مي دانيد، غير از تشكلهاي كوچك ديگر، اولين تشكل اسلامي كه ماها در آن حضور داشتيم، هيئهاي مؤتلفه اسلامي كه فعالترين گروه سياسي و نظامي مخفي سالهاي 1341 ببعد بود، در همان موقع همين مردم، جوانهاي ما از قشرهاي مختلف درك مي كردند كه بايد تشكل داشت والا حوادث مي آيد بر ما مسلط مي شود اگر آدم بي برنامه باشد، اگر نيروها بدون تشكل باشند، اگر برنامه ريزي و رهبري مناسبي نباشد

انسان سازندة تاريخ است، نه تاريخ سازندة انسان

حوادث مي آيند ما را اينطرف و آنطرف مي برند در حالي شان انسان اين نيست شان انسان اين است كه او مسلط بر حوادث باشد ما در رابطه انسان با تاريخ مي گوئيم انسانس بيش از آنچه كه ساخته تاريخ باشد سازندة تاريخ است ديد ما در فلسفه تاريخ درست در مقابل ديد كسانيكه بر ماترياليسم تاريخي و جبر مادي تاريخ معتقد هستند قرار دارد، طرفداران تز ماترياليسم تاريخي، ماده گرايي تاريخ و حاكميت يك روند جبري مادي بر تاريخ من و شما انسانها را بازيچه تاريخ ميدانند عقيده من و شما انسانها و شما كه مسلمان هستيم اين نيست قرآن بما مي گويد اي انسان! تو سازندة تاريخ و آينده هستي، تو حتي قيامتت را هم خودت ميسازي حتي بهشت و دوزخ بدست تو ساخته مي شود خوب اگر ما بخواهيم سازندة تاريخ باشيم، تك تك مي شود؟ چند روز قبل يزد بودم در آن جلسه پرسش و پاسخي كه در مسجد تشكيل بود و مردم حضور داشتند و همينطور مسجد پر بود از مردمي كه مشتاق و علاقمند بودند با اينكه وقت كار هم بود صبح بود گفتم مي دانيد كه چرا دشمنان نمي خواهند، شماها متشكل باشيد؟ مي خواهند به سرشماها همان را بياورند كه آن دو تا دزد بر سر آن 7 يزدي آوردند 7 نفر يزدي مسافر بودن با هم توي راه مي‌آمدند، غافله كوچكي بود ـ دو تا دزد به اينها برخورد كردند همه اينها را تار و مار كردند و هر چه داشتند بردند وقتي اينها به يزد رسيدند ـ آشنايان آنها را مورد ملامت قرار دادند و گفتند كه شما 7 نفرر چطور در مقابل 2 نفر درنيامديد گفتند كه مي دانيد آنها دو تا بودند همراه! اما 7 تا بوديم تنها! گفتم از اين دوتاهاي همراه مي خواهند شما 36 ميليون تنها باشيد و آنوقت برگرده شما سوار مي شوند حوادث برگرده ما سوار مي شوند اگر اين گروهكها هم بر گرده من و شما سوار نشوند حوادث برگرده من و شما سوار مي شود،‌بس است ديگر ما چند بار بايد درس بخوانيم چند بار مي خواهيم سرنوشتمان را دچار اين گزندها و آسيبها بكنيم؟ اما بايد نيروهايمان متشكل باشد ما بايد سازماندهي داشته باشيم

لزوم وجود تشكل

با سازماندهي است كه مي شود بهتر رهبري كرد ما يك مقام رهبري در كل جامعه داريم كه همان رهبري ولايت فقيه است كه در قانون اساسي هم آمده ولي وقتي رهبري ولايت فقيه تصميم مي‌گيرد، آيا با بي سازماني بهتر مي شود، آن تصميمها را اجرا كرد، يا با داشتند سازمان و تشكل؟ جواب خيلي روشن است كه وقتي مي خواهيم همان نقطه نظرهاي كلي رهبري و خطوط كلي را كه رهبري ترسيم مي كند يا تصميمات جزيي حساس فوري را وفويت را كه در يك مواقع حساس مي گيرد و اعلام مي كند اجرا كنيم غير از حمايت عمومي و پشتوانه عمومي يك سيستم اجرائي لازم دارد بايد مقابله كرد با حوادث، و براي اينكار سخت نيازمنديم به متشكل بودن، منتهي، تشكل دو جور است برادرها و خواهرها روي اين نكته خيلي دقت كنيد يك جور آن ضد خدا و ضد اسلام است و يك جور آن خدائي و اسلامي است ما اينجا بايد چشم و گوشهايمان را باز كنيم

تشكل شيطاني و ضد خدا

تشكل ضد خدا و ضد اسلام، آن تشكلي است كه با دو نفر يا سه نفر يا ده نفر يا هزار نفر يا 500 نفر يا 2 ميليون نفر يا 5 ميليون نفر دور هم جمع بشوند بگويند فقط ما آدم خوب كجا پيدا مي‌شود؟ البته در داخل ما! بيرون چطور؟ خبري نيست! آقا انديشه خوب كجا پيدا ميشود؟ اگر ميخواهي سراغ آن را بگيري بيا همينجا دور و برما! آنطرفتر چطور؟ نه ديگه بيرون ما خبري نيست! برنامه ريزي خوب كجا پيدا مي شود؟ فقط ما! اخلاص در نيت كجا پيدا مي شود؟ البته در جمع ما! بيرون جمع شما چطور! آنها همه شيطاني و اهريمني فكر مي كنند! اين طرز تفكر، يك تفكر شيطاني و اهريمني است حال مي خواهد مال يك فرد باشد يا مال يك تشكيلات تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي آيد معناي طاغوت همين است كه طاغوت مي گويد من ! غير از من هيچ چيز! آنوقت در برابر حق در برابر خلق كارشان به طغيان كشيده مي شود، سركش مي شود، ابليس همين را مي گفت، خدا به ابليس گفت به آدم سجده كن، گفت نفهميدم خدايا اگر قرار است اصل و نسب هم باشد من از آتشم، او از خاك است، آتش كه برتر از خاك است حال اگر جمع هم همين را بگويد، يك حزب بگويد، يك سازمان بگويد، بگويد فقط من! اين راهش به دوزخ است اين راهش به زندگي شيطاني است خوب اين تشكل باطل، هر قدرت تشكل در اين زمينه قوي تر باشد

تشكل الهي كدامست؟

باطل قوي شده، تشكل حق كدام است؟ تشكل الهي كدام است؟

تشكل الهي آنست كه كه نيروهاي مؤمن بخدا، نيروهاي مؤمن به ارزشهاي عالي الهي و انساني، بگويند ما متشكل مي شويم تا در حد توانمان از اين ارزشها دفاع كنيم و صاحبان اين ارزشها در نظر ما محترم و معتبرند هر جا كه باشند، خواه داخل تشكيلات ما باشند، خواه خارج تشكيلات ما، اين ميشود تشكل الهي، آن اولي حزب الشيطان ميشود اين حزب الله مي شود آن تشكل اهريمني ميشود، اين تشكل يزداني مي شود مهم اينجاست و اگر كسي از اين نكته غفلت كند، پايش را ميخورد هر فرد مسلمان بايد اينجور فكر كند، پس هر جمع مسلمان هم بايد اينجور فكر كند، ارزشهائي را مطرح كند، بگويد اينها ارزشها، در مورد ارزشها بايد ما سختگير باشيم، آنجا نمي توانيم صلح كلي باشيم، آنجا خيلي بد از آب در مي آيد، اگر صلح كلي بشويم

ارزشها بايد كاملاً مشخص بشود، ديدگاهها بايد كاملاً مشخص بشود سرديدگاهها بحث هم ميكنيم، گفتگو و مناظره هم مي كنيم، تبادل نظر مي كنيم، تا معلوم شود كه ديدگاههاي حق كدام است همه ديدگاهها كه نمي شود حق باشد، مي شود؟ اگر كساني جهان بيني شان و بينش اجتماعيشان اينست كه آقا سرديدگاهها دعوا نكنيم، به اينها بگوئيد لطفاً تشريف بياوريد برويم خانقاه تو مسجد هم نيائيد، آنجا جاي صلح كلي است

مسلماً هر مكتب جدي براي خودش برشهاي مشخص دارد، ديدگاهاي مشخص دارد و با آن ديدگاهها بايد به بحث و گفتگو بنشينيم، آنهم به بحث و گفتگو، نه به كتك كاري، نه چماق و چماق كشي نه به زد و خورد تكبير حاضرين با تبادل نظر و با استدلال

فرق مناظره و مجادله

گاهي يك عده اي هم در يك ميز جمع مي شوند، بعنوان مناظره اما مجادله مي كنند آنهم بداست، آنهم ما را بجائي نمي رساند، اين اصطلاح مباحثه كه ما طلبه ها داريم چه اصطلاح قشنگي است! خيلي اصطلاح خوبي است ما يك مباحثه داريم، يك مجادله داريم، معناي مباحثه اينست كه من فكر كردم يك چيزهائي به ذهنم رسيده، بنظرم مي آيد افكار خوبي باشد به شما برخورد مي كنم افكار خودم را عرضه مي كنم، ببينيم كه شما آيا فكر بهتري داريد يا نه، يعني با عرضه كردن فكرم بر شما، دارم فكر خودم را عيار مي زنم، كاوش مي كنم، مي بينم آيا غير از اينها كه من فهميدم چيزهاي بهتري هم براي فهميدن پيدا مي شود يه نه من در حال كوشم، شما هم در حال كاوش هستيد شما هم وقتي حرف من را مي شنويد خوب گوش مي كنيد، با دقت، بعد تعقل مي كنيد اگر ديديد حرف خوبي است مي گويند احسنت حرف خوبي بود خدا به شما اجر بدهد كه نقطه ضعف دارد، درصدد بر مي آيد ضعف آن را بيان كنيد، پس شما هم در حال كند و كاو هستيد و هم در حال كاوشيد، بحث در ريشه به معني كاوش و كاويدن است مباحثه يعني دونفر يا چندنفر بنشينند، به كمك يكديگر زمينه هاي ذهني و زمينه هاي عيني جهان را بكاوند تا به حقايق تازه‌اي برسند و بر معلومات تازه اي دست يابند اين مي شود مباحثه، پس مباحثه يعني كاوش مشترك ـ عين اينكه دو نفر با هم مي دانند كه زير اين زمين يك جچيز قيميت است، تلاش مي كنند يك بيل خاك آن يكي مي ريزد بيرون يك بيل خاك ديگري مي ريزد بيرون و زودتر خاكها را پس ميزنند تا ببينند زير زمين چيست اين ميشود مباحثه زمينها و زمينه هاي دفن و عين را در مباحثه اينجوري مي كاويم اين چيز سازنده و مثبت است گفتگوهاي ما هم بايد اينجوري باشد، تا اسلامي باشد والا اگر يك يا دو نفر يا سه نفر يا 5 نفر يا 10 نفر يا 20 نفر ميز، را بزرگ كرديم، پس آن ميز نشستيم و بنده شروع كرده 7 الي 8 دقيقه حرفهاي خودم را بزنم آن آقا هم شروع كرد حرفهاي خودش را بزند، ديگري هم همينطور و بالاخره بلند مي شويم مي رويم، اين چه مباحثه اي است؟ يا نه دور دوم نوبت رسيد و من شروع كردم به جدال و ستيز و كوباندن حرفهاي ديگري، اين ميشود كوبيدن مشترك و اين كوبيدن مشترك انسان را به حق و حقيقت نميرسند آنهائي كه آنجا هستند خسته مي شوند و آنهائي هم كه گوش مي كنند خسته مي شوند ما با مجادله رشد نميكنيم مجادله بد است، مباحثه خوب است مجادله ضد ارزش است مباحثه ارزش است،‌گفتگوهايمان هم حتي بايد آهنگ مباحثه داشته باشد، خوب، يعني مي گوئيد ما جنگ و دعوي نداريم؟ در عالم اسلام جنگ هست، قتال هم هست، كشتار هم هست، با كي ها؟ قتال و كشتار براي كسانيست كه هر قدر ما با آنها گفتگو مي كنيم، مباحثه مي كنيم،‌نصيحت مي كنيم،‌اندرز مي دهيم، مماشات مي كنيم تا بلكه در برابر حق تسليم بشوند، نه تنها تسليم نمي شوند، بلكه در راه حق تسليم بشوند، نه تنها تسليم نمي شوند، بلكه در راه حق هم كارشكني ها و توطئه‌ها مي كنند كارشكني ها خائنانه مي كنند كه بايد با قدرت جلوي آنها را گرفت آن همان جهاد است همان قتال است جادلهم باللتي هي احسن كه تازه آن جدال هم بايد از اللتي هي احسن استفاده كرد؟ من صريحاً عرض مي كنم در جمهوري اسلامي ما بايد بنا را بر اين بگذاريم كه تلاش كنيم اين اكثريت جامعه ما قدرت و توان لازم براي با هم نشستن، ايستادن، راه رفتن، بگفتگو و كاوش مشترك پرداختن و به نتايج قابل قبول براي همه رسيدن بگذاريم، اين بناي اصلي بايد باشد اين حال و هوائي كه الان ما داريم، اين حال و هواي مناسبي نيست، حال و هوائي است كه خطر سوءاستفاده دشمن را روز بروز افزونتر مي كند باز هم عرض مي كنم شما مكرر به من گفته ايد كه تو اين حرفها را مكرر مي زني، اما هستند كساني، جمعيتهاي كه گوششان به اين حرفها بدهكار نيست از همان بيراهه ها مي روند همان راههاي شيطاني را طي مي كنند، عرض من اينست كه بيدار باشيم

چگونگي اجراي نقشه توسط دشمن و چگونگي مقالبه با آن

به همينكه آنها دارند راه شيطان را مي روند اما آلت دست آنها نشويم ديده‌ايد گاهي بعضي ها ميخواهند در محله دعوا راه بيندازند از اين رو كسي را پيدا مي كنند و سربسر او مي گذارند، متلك به او مي گويند تا او برگردد عربده بكشد آنوقت اينها هم يك عربده مي كشند با هم گلاويز ميشوند، الان در جو اجتماعي ما وضع همينطور است، دستهائي مي كوشد تا انسانهاي پاك انقلاب اسلامي و رهبري امام و خط امام و ارزشهاي اصيل اسلام را تحريك كند آنها مي خواهند دعوا راه بيندازند خيلي هم دلشان مي خواد كه دعوا جوري راه بيفتد كه دست او را شما بلند كنيد آنوقت خيلي بهتر از آن بهره برداري مي كنند حالا شما اگر بخواهيد هشياري و آگاهي از خودتان نشان بدهيد چه مي كنيد؟ در پي برنامه هاي سازمان دار و سازمان يافتة رهبري شده اي مي رويد بي‌حركتي مرگ است حركت بايد داشت اما از مجراي صحيح آن ما براي همين منظور دست به تشكيل يك حزب اسلامي زديم حالا گو اينكه تا قبل از اينكه ما حزب تأسيس كنيم، تحزب ارزش عالي بود، به محض اينكه حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد حالا ديگر اصلاً تحزب هم ضد ارزش شده! خيلي واقعاً منطق عالي است!! يك بام و دو هوا! تشكل، شده ضد ارزش! مقالاتي نوشته ميشود عليه اصل تحزب، سخنرانيهائي مي شود بر ضد اصل تشكل، آقا تشكل وحدت امام و امت را بر هم مي زند! وحدت امت را بر هم مي زند! تفرقه ايجاد مي كند! آنوقت بي تشكلي و ولادت بوجود مي‌آورد؟ پس اينهمه سالها از زبان علي ع مي گفتيد و نظم امركم و نظم امركم چي بود؟ كهنه شده اينها ؟ مسئله ها همان مطلب اول است، آن تحزبي كه مي گويد من و غير من هيچ، بله اين ضد وحدت است، آن تحزبي است، اما اگر تحزب و تجمع، پاسدار آن ارزشهاي اصيل شد گفتند ما از اين ارزشها نگهباني مي كنيم، نه از خودمان يكي از مصيبتهاي اين زمان ما اينست كه اشخاصي دارند كم‌كم جانشين ارزشها مي شوند اين خطرناك است

/ 59