از پرلاشز تا امام زاده عبدالمهیمن (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از پرلاشز تا امام زاده عبدالمهیمن (ع) - نسخه متنی

محمد شاکری مطلق

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ز پرلاشز تا امام زاده عبدالمهيمن(ع)

نويسنده مقاله : محمد شاکري مطلق

توضيح:

مقاله اي که در ادامه خواهيد خواند پيش از اين در وي‍‍ژه نامه ي به مناسبت خاکسپاري استاد آتشي در هفته نامه نسيم جنوب چاپ شده بود/که به مناسبت دومين سالگرد وفات وي تکميل تر خواهيد خواند

سنگ قبري گوشه ي يک قبرستان خلوت، سهم هر آدم مهمي است که مي شناسيم. نمي دانم تا به حال روي چند تا از اين قبرها قدم زدي، کنار کدام شان نشستي فاتحه خواندي و سابقه ي طويل صاحب شان را توي ذهنت مرور کردي، مهم اين نيست که کدام يک از آن ها زير چه نوع سنگي خوابيده اند؛ سنگ مرمر، سنگ سيماني، مجسمه اي بزرگ يا عمارتي در خور شاهان. همه ي آن ها رفته اند و چيزي که از آن ها باقي مانده، خيلي بزرگ تر از سنگ قبري کوچک گوشه ي قبرستان است. چيزي انگار دلتنگي هاي آدم زنده را - مثل من و تو - شفا مي دهد و به يادمان مي آورد که اگر سهمي داشتيم، حتا بعد از مرگ، مربوط به چطور زندگي کردن مان است.

نوشته اي که مي خوانيد برشي کوتاه از قبرستان هايي ست (ديده يا شنيده) که بسياري از مشاهير اين کُره ي خاکي در آن آراميده اند...

پاريس- «پرلاشز»

به فرانسوي: Cimetière du Père-Lachaise

اگر روزي روزگاري گذرتان به پاريس افتاد، «ايفل»، «شانزليزه»... و قبرستان «پرلاشز» را يادتان باشد. قبرستاني که هنرمندان، نويسندگان، فلاسفه و بزرگان جهان را در خود جاي داده است. بزرگ‌ترين گورستان پاريس و از مشهورترين گورستان‌هاي جهان است. مساحت آن بيش از 44 هکتار است 5300 درخت در آن وجود دارد، در ضمن پرلاشز بزرگترين پارک پاريس است. گفته مي‌شود اين قبرستان که در منطقه 20 پاريس واقع شده، پربازديدترين گورستان جهان است. مي شناسي "اميل زولا"،"اسکاروايلد"،"مولير"،"اديث پياف" ،"ژان دولافونتن" ،"جيمز موريسون"، "پيتر وايلار"، "لافوشن"، "فرد ريک شوپن"، "مارسل پروست"،"وينچنزو بليني"،" "آلفرد دوموسه"، "ايومونتان"،"رافائل تروخيلو"،"ژرژ بيزه"،"... تا نويسندگان ايراني "صادق هدايت" و "غلامحسين ساعدي". امروزه «پرلاشز» به مکاني توريستي تبديل شده است و ساليانه هزاران نفر از فرسنگ ها دورتر به پاريس مي آيند تا از اين قبرستان ديدن کنند و شايد شاخه گُلي روي قبري گذارند. بد نيست بدانيد در «پرلاشز» فقط اجازه ي دفن مشاهيري را مي دهند که از مشاهير شناخته شده (براي آنان) باشد. به همين دليل اجازه ي دفن "فرهاد مهراد" را در «پرلاشز» ندادند! (قبر استاد "مهراد" در قبرستان تيه پاريس است.)

تهران - «ظهيرالدوله»

اگر در تهران خواستي از شلوغي در آيي، به سمت تجريش، سراغ قبرستان «ظهيرالدوله» را بگير. فضاي آرام، قبرهاي کهنه (برگ هاي خشک درختان آن ها را پوشانده)، حجره هاي قديمي و خانوادگي که انگار سال هاست درشان باز نشده، بعضي اسم ها از روي سنگ قبر پاک شده است. سکوت حاکم بر قبرستان، انسان را ناخودآگاه ياد فيلم هاي قديمي مي اندازد، انگار ده ها سال به عقب برگشته اي، هيچ چيز جديدي نيست... هميشه درِ آن بسته و سرايداري که بايد براي ورود اجازه دهد. اگر بين قبرها قدم بزني مي شناسي "فروغ فرخزاد"، "روح الله خالقي"، "رهي معيري"، "ملک الشعرا بهار"، "ابوالحسن صبا"، "ايرج ميرزا"، "قمرالملوک وزيري"، "بديع الزمان نوربخش"، "حبيب سماعي"... و ده ها قبر ديگر که همه شان برايتان آشناست. بسياري آن را با «پرلاشز» پاريس مقايسه مي کنند؛ قبرستاني که خفتگانش مشاهير يک ملت هستند. اما حالا ساختمان ها و برج هاي 15 طبقه، گورستان «ظهيرالدوله» را که زماني به «گلستان ظهيرالدوله» شُهره شده بود، بلعيده اند و يک باغ کوچک و قديمي بين ساختمان هاي بلند محو شده است. بد نيست بدانيد قبرستان «ظهيرالدوله» به عنوان مکان تاريخي در فهرست آثار ملي ثبت شده است و وقف مرحوم "ظهيرالدوله" داماد "ناصرالدين شاه" به يک خانقاه است.

دمشق- «زينبيه»

به زيارت حضرت زينب(س) رفتي زيارت قبول... اما جايي را خواهي يافت غريب، خيلي غريب... اين تنها کلمه اي است که مي توان درباره ي دکتر "شريعتي" به کار برد. او در زندگي غريب بود، و حالا در مرگ هم در کُنجي در غربت آرميده است. سري به جنوب «زينبيه» بزنيد در انتهاي گورستان کوچک، اتاقکي کوچک و آجري چسبيده به ديوار انتهايي باغ، بي هيچ شکوهي که يادآور مزار مرد بزرگي باشد. قبر او به سادگي زندگي اش است. هنوز نيز بعد از سال ها هر وقت مي شنويم قرار است آرامگاهش (انتقال جسد) را به ايران آورند، خوشحال مي شويم، اما هستند کساني که... چه سخت است که غربت، انتخاب آدمي باشد که عاشق سرزمينش است، حتا اگر اين آدم ديگر نفس نکشد در فضاي حرم مقدس...

کرج- «امامزاده طاهر»

کرج، جايي که فکر آن که گورستاني را داشته باشد (به اين شهرت) سخت است. اما «امامزاده طاهر» کرج جايي که بزرگان بسياري در آن آرام گرفته اند. مي شناسي "احمد شاملو"، "هوشنگ گلشيري"، "محمدجعفر پوينده"، "غزاله عليزاده"... (استاد "آتشي" را قرار بود اين جا به خاک سپارند).

اين جا در نگاه اول اصلاً به گورستان نمي ماند، اما بزرگاني چون "گلشيري" و "شاملو" دو دوست قديمي که در آخرين لحظات زندگي در کنار يکديگر در بيمارستان ايران مهر گذراندند و بعد هم نتوانستند خيلي دوري همديگر را تحمل کنند، حالا اين جا در کنار يکديگر به فاصله ي چند قبر خفته اند. چه جايي است اين «امامزاده طاهر». روزهاي پنج شنبه جمعه، اين جا حال و هواي ديگري دارد؛ همانند همه ي قبرستان ها و...

تبريز- «اماميه»

تبريز را گذر کردي. «ايل گلي»، «مسجد کبود»... و «مقبره الشعرا» (آرامگاه "نظامي گنجوي"، "شهريار" و...). اما قبرستان «اماميه» حال و هوايي ديگر دارد. جايي که "صمد بهرنگي" در آن آرام گرفته است؛ قبرستاني قديمي و بزرگ در جنوب تبريز که ديگر ميتي را در آن دفن نمي کنند. 37 سال از روزي که "صمد بهرنگي" در اَرَس غرق شد، مي گذرد و آن سال خيلي از ما هنوز به دنيا نيامده بوديم، اما پس از گذشت اين همه سال هنوز کتاب هايش کنار ماست، شايد همه ي ما «ماهي سياه کوچولو» را خوانده باشيم، «الدوز و کلاغ ها»، «پسرک لبوفروش»... و باقي قصه هايش را. آخر نمي شود تبريز رفت و سراغ "صمد" را نگرفت (شايد به خاطر عشقي ست که من به "صمد" دارم.) به راحتي مي تواني قبر "صمد بهرنگي" را در قبرستان «اماميه» پيدا کني، روي قبر نوشته:

«اي بي وفا مهر / پارينه چون به کلبه ي من آمدي به ناز / عطر شکوفه هاي تو چشمم به خواب برد / لبخند غنچه هاي تو نشکفت در دلم / مهتاب دلکش تو به چشمم سياه ماند / پرواز شعله هاي تو در روح من فسرد».

بوشهر- «امامزاده عبدالمهيمن»

در کناره ي شمالي خليج فارس، شبه جزيره اي ست که آن را "بوشهر" نامند. در دوازده کيلومتري جنوب بوشهر، دياري است که او را "امامزاده" گويند برگرفته از «امامزاده عبدالمهيمن» که در آن جا قرار دارد و از اعقاب حضرت علي(ع) است. اگر در صحن حرم امامزاده قدم زني، مي شناسي "سيدمرتضي علم الهدي اهرمي"، "شيخ حسين چاهکوتاهي"، "محمد بياباني"،... و استاد "منوچهر آتشي". اما اگر از ديار بوشهر باشي، جاي "صادق چوبک"، "فايز دشتي"، "رئيسعلي دلواري" و... را خالي مي بيني، اما کنون ما بايد پاس داريم قبورشان را... و چه پيشنهاد ارزنده اي که گفتند اين جا را قطعه ي بزرگان و فرهيختگان بوشهر گذاريم از براي... .

مشاهير و مفاخران يک ملت، سرمايه هاي آن هستند و متعلق به تک تک آدم هاي آن سرزمين، همه ي مردم از اسطوره هايشان سهم دارند و گاه گداري سر مزار آن ها رفتن و شمعي روشن کردن و فاتحه اي خواندن، تنها کاري است که سپاس يک ملت را از آن ها نشان مي دهد.

همه ي اين را نوشتم که در آخر بگويم: «امامزاده عبدالمهيمن» را دريابيم!

/ 1