آراى سه فيلسوف پراگماتيست (پيرس جيمز و ديوئى)
پيرس
پيرس در باب نظريه (معنى) مطلبى دارد كه در يك جمله مى توان نظريه او را بيان كرد: (آنچه حقيقى است به عمل در مى آيد.)پيرس مى گويد:(معناى يك مفهوم با رفتار رابطه دارد.)62
(پيرس گاه تمامى جملات متافيزيكى را تفسيرى پوزيتيويستى مى كند. تقريباً همه گزاره هاى متافيزيك هستى شناسى يا تكرار مكررات بى معنى است; يعنى يك كلمه به مدد كلمات ديگر تعريف مى شود و آنها هم به مدد گرد و غبارها برطرف شود. فلسفه به مسائلى تحويل خواهد شد كه مى توان آنها را به يارى روشهاى مشاهدتى علوم اصيل مورد پژوهش قرار داد. بدين سان پراگماتيسم يك نوع پوزيتيويسم خاص است.)63
ويليام جيمز در باب معناى پراگماتيسم از نظر پيرس مى نويسد:(براى بسط دادن يك مفهوم ذهنى فقط لازم است معيّن كنيم اين مفهوم براى ايجاد چگونه رفتارى به كار مى آيد و آن رفتار براى مايگانه معناى آن است.)64
نظريه (معنى) در نظر پيرس را بررسى مى كنيم:(وظيفه اصلى فكر اين است كه روشها و خصلتهاى عمل را فراهم
آورد بنابراين اين كه گفته شود فكر صرف نظر از نسبتى كه با تنها وظيفه (كاركرد) اش دارد معنى دار است سخنى نامعقول است… اگر ديديم چند نظر درباره عقايدى بحث مى كنند كه اختلاف عملى ميان آنها نيست آنها يك نظر دارند و اختلاف آنها در شيوه بيان آن باورها يا در رابطه احساس و عاطفه است كه نسبت به بيان خاص دارند.)65
به تعبير مولانا از نظرگه گفتشان شد مختلف.66
پيرس در اين جمله آراء پوزيتيويستى خود را نمايان مى كند:(تصور ما از هر چيز همانا تصور ما از آثار محسوس آن است.)67
در نظر پيرس تمامى آراء و ديدگاه هاى علمى (وغير علمى) از درجه يكسانى از احتمال برخوردارند68 و با به كارگيرى آن مى توان در درستى آنها كاوش كرد.در باب سهم پيرس در پيشرفت دانش بشر بايد اضافه كرد:(از نظرگاه تاريخ پراگماتيسم سهم عمده پيرس همانا تحليل او از معنى يعنى قاعده گذارى او براى روشن سازى مفاهيم است و اگر به طور كلى ملاحظه كنيم اين كوشش او ارزش آشكارى دارد چه مى تواند انگيزه مفيدى باشد براى اين كه باعث شود ما محتواى عينى به مفاهيم مان بدهيم و نگذاريم الفاظ (مبهم) جاى انديشه هاى روشنى را بگيرند.)69