ويليام جيمز - ویژگی های عمومی پراگماتیسم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ویژگی های عمومی پراگماتیسم - نسخه متنی

علی اصغر صنمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ويليام جيمز

ويليام جيمز فلسفه اى را كه مردم آمريكا داشتند به لفظ درآورد. او حقيقت را با معيار عمل مى سنجيد: (آنچه به عمل درآيد حقيقى است.) جيمز پرسشهاى محافل علمى را مدنظر نداشت بلكه پرسشهايى كه در انديشه و ذهن بيش تر مردم بود داشت. از ميان فلاسفه آمريكايى آثار هيچ فيلسوفى غير از ولف والدامرسن به
گستردگى آثار وى مورد استقبال واقع نشد. ويليام جيمز فيلسوف درجه دوم و روان شناس درجه اول است. جيمز به شيوه مشاهده و تجربه اعتقاد راسخ داشت. استدلال و تعقلى را كه مبتنى بر مشهودات و تجربيات نباشد بيهوده انگاشت:

(پراگماتيسم… به راه حل هاى لفظى به دلايل سقيم پيشينى به اصول ثابت به نظامهاى وابسته و به اصطلاح مطلقها و سرمنشأها پشت مى كند. او به امور انضمامى و كافى به امور واقع به عمل و به قدرت روى مى آورد.)70
ويليام جيمز درباره حقيقت بر اين باور است:

(براى داورى درباره يك انديشه بايد به نتيجه هاى عملى آن نظر داشت. از ديدگاه او (درست) (خوب) و (سودمند) به هم مى آميزند. انديشه درست نتيجه هاى خوب و سودمند دارد و انديشه خطا نتيجه بد. به عبارت ديگر انديشه اى كه نتيجه هاى خوب و سودمند دارد درست است و انديشه اى كه نتيجه هاى بد و زيان آور دارد نادرست.)71
وى درباره ديدگاه هايى كه درست اما تئورى محض اند مى نويسد:

(به فرض هم يك تصور يا عقيده صحيح باشد چه تفاوت مشخصى در اثر صحيح بودن آن در زندگى عملى شخصى پيدا مى شود؟… تصورات صحيح آنهايى هستند كه ما مى توانيم جذب تصديق تأييد و تحقيق كنيم. تصورات غلط آنهايى اند كه نمى توانيم چنين كارى بكنيم… بر اثر رخدادهاست كه تصور حقيقى مى شود… بيش تر تفاوت پراگماتيستها با غير پراگماتيستها در معناى واژه حقيقت است. پراگماتيستها وقتى از حقيقت سخن مى گويند منظورشان منحصراً چيزى است راجع به تصورات; يعنى كاركنندگى آنها در حالى كه ضد پراگماتيستها وقتى از حقيقت سخن مى گويند خود اشياء منظورشان است.)72
در چنين حالتى ديدگاه ها تنها ابزارند:

(نظريه ها به ابزارها تبديل مى شوند نه پاسخى به معماهايى كه به ما آرامش بخشند… هر تصورى كه ما را از يك جزء تجربه مان به جزء ديگر آن منتقل كند و در كار صرفه جويى كند به همان اندازه صحيح است.)73
(اگر كسى بينديشد كه آيا طريق صحيح حل مشكلات مالى وى دزدى است بنابر آزمون اصالت صلاح عملى مى توان گفت كه: ارزش يابى دقيق نتايج احتمالى دزدى شخص را به اين نتيجه رهنمون مى شود كه دزدى صحيح است….)74
بحثهاى فلسفى صرف كه نتيجه اى از آنها برده نمى شود چه سودى دارد:

(اگر فرض كنيم انتهاى عالم است بحث از اينكه انسان مجبور است يا مختار ظلم قبيح است يا حسن و يا حتى درباره وجود يا عدم خدا چه سودى دارد؟)75
خلاصه اين كه در باب مقايسه پيرس و جيمز هم پيرس و هم ويليام جيمز معنى و حقيقت را به دستاوردها و به آينده واگذاردند; امّا نتيجه ها و دستاوردهايى كه جيمز در جست وجوى معنى بدانها بازگشت بيش تر شخصى بودند تا اجتماعى.

(معناى يك بيان براى من بايد در نتايج عملى آن در تجربه عملى آينده من جست وجو شود. درست همان طور كه معناى آن براى شما در تجربه آينده تان پديدار خواهد شد. خلاصه نظر جيمز اين است كه معنى (بايد در سيلان پيوسته جريان آگاهى هر شخصى جست وجو شود.)76
(پيرس مى گفت آنچه حقيقى است به عمل در مى آيد و جيمز مى گفت: آنچه به عمل درمى آيد حقيقى است. پيرس براى كشف حقيقت به آزمايشگاه رفت و جيمز به زندگى عملى سوق داده شد.)77
ويليام جيمز در واقع به چيزهايى باور پيدا كرد كه با مبانى تجربى او به ظاهر نمى سازد:

(اعتقاد راسخ او به اين كه در تحصيل علم و كشف حقايق بايد تنها به مشاهده و تجربه متوسل شد را با مشرب روحانيت و علاقه به ديانت جمع كرده است. اصحاب عقل از اين جهت اعتراض دارند كه در جست وجوى حقيقت به اصول عقلى نمى گرايد و اصحاب حس اعتراض مى كنند كه به مباحث فلسفه اولى و امور باطنى توجه دارد.)78
(در اين اواخر محققان بيش تر بر آن شدند كه معلوم كردن جوهريت و تجرد و بقاى نفس براى ما يا اصلاً مقدور نمى باشد يا اگر هم هست امروز معلومات ما براى رسيدن به آن مقصود كافى نيست و بهتر آن است كه در چگونگى آثار روحى و نفسانى مطالعه كنيم و در اين مطالعات هم به شيوه علوم جديد يعنى مشاهده و تجربه برويم… چنانكه امروز روان شناسى از فنون مهم و بسيار قابل توجه مى باشد و محور فلسفه واقع شده است در عين اين كه از طبيعيات و علوم تحققى به شمار مى رود و ضمناً واسطه انتقال از طبيعيات به الهيات نيز مى شود چنانكه در مورد ويليام جيمز چنين شده است.)79
در اين كه چرا ويليام جيمز به مسائل مربوط به دين پرداخت و تلاش ورزيد به گونه اى با فلسفه خود هماهنگ كند به نظر مى رسد اين مسأله جنبه روانى دارد:

(پدر ويليام جيمز احساس دينى عميقى داشت ولاجرم خود را در تعارض روانى بين برداشت علمى از جهان كه به صورت برداشت ماشين انگارى (مكانيستى) تفسير مى شد و اختيار بشر را منكر بود و برداشت دينى كه متضمن اعتقاد به خداوند و نيز اختيار انسان بود مى يافت.)80
از اين روى جيمز به مسائل دينى پرداخت و آن را با پراگماتيسم تفسير كرد:

(تحليل پراگماتيستى درباره عقايد دينى آشكار مى كند كه مسأله قبول يا عدم قبول عقايد دينى بايد به اين نحو بازگردانده شود كه كدام طرز تلقى و طرف تفكر بهتر به كار مى آيد و عملاً مؤثر است. اگر كسى بتواند مسأله اعتقاد را به طور غير جزمى ملاحظه كند… مى تواند دريابد كه براى بعضى از مردم برخى از معتقدات سودمند و مؤثر است; يعنى مجموعه معيّنى از عقايد وقتى پذيرفته شد زندگى رضايت بخش ترى فراهم مى كند.)81
(اعتقاد به خدا به انسان نيرو و به زندگانى معنى مى بخشد. او اين نكته را بويژه در بحرانى كه در جوانى به آن گرفتار آمده بود آزمود. تكيه بر اراده آزاد ايمان به خدا و نيز عبارتهايى از انجيل بود كه به او يارى رساند تا از آن بحران به در آيد و از مرگ به سوى زندگانى گام بردارد.)82
جيمز در واقع بر اين باور است:

(تصور خدا گرچه مانند تصورات رياضى واضح و روشن نيست; اما از اين لحاظ كه يك نظم ايده آلى را مطرح مى سازد و اعتقاد به آن سبب مى شود كه افراد امور دردناك را موقتى و جزئى تلقى كنند و تزلزل و جدائى را مطلق و نهايى فرض ننمايند ارزش عملى در زندگى انسان دارد و از نظر روانى فرد را به سوى آرامش مى برد. پس خدا توجيه پذير است.)83
ويليام جيمز براى تجربه دينى به گونه سومى از ادراك باور دارد و به آن رنگ علمى مى زند; يعنى در كنار ادراك حسى (ظاهرى) و ادراك باطنى (درونى) نوع سوم را ادراك دينى مى نامد.84
(جيمز از راه آثارى كه در تجربه دينى از امور ماوراء طبيعى به دست
مى آيد به وجود آنها قائل مى شود. ساحتى غير از جهان محسوس بايد واقعيت داشته باشد چون آثارى از خود در اين جهان دارد… توان منديهاى ضمير ناخودآگاه كه خاستگاه بسيارى از تجربه هاى دينى است موجب ارتباط با عالم روحانى مى شود.)85

/ 22