شيلر - ویژگی های عمومی پراگماتیسم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ویژگی های عمومی پراگماتیسم - نسخه متنی

علی اصغر صنمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شيلر

بد نيست به يكى از فلاسفه پراگماتيست اشاره كنيم كه مكتب خود را انسان گرايى مى ناميد; يعنى شيلر انگليسى:

(شيلر گفته پروتاكوراس را: (انسان معيار همه چيز است) شعار خود ساخت و بيش تر از آن مى گويد انسان نه تنها معيار بلكه درست آفريننده واقعيت است.)101
وى تمامى آراء و فلسفه ها را سرچشمه گرفته از آرزوهاى صاحبان آن مى داند:

(هيچ امرى به نفسه و مستقل از انسان و تمنّياتش حقيقى نيست و حقيقت امرى است بشرى و مطلقاً و اساساً تابع حيات و حوائج اوست و به وسيله ما ساخته شده و مربوط است به تجربه ما و در طى بسط و گسترش معرفت انسانى آنچه را كه ما (واقعى) و (مطلق) و (متعالى) مى ناميم به وجود آورده است.)102
بايد درباره اين نظر شيلر گفت:

([هر چند] انسان طبعاً متمايل است كه خود را مقياس همه اشيا بداند و در اين كه هر نظام فلسفى مظهر تمنّيات و خصوصيات صاحب آن نظام است ترديدى نيست وليكن متعالى مابعدالطبيعه يا به طور عام هر انسانى خواستار اين است كه از واقع براى خود تصورى غير شخصى به وجود آورد و فقط اين امر است كه حقيقت ناميده مى شود.)103
كاركردگرايى در غرب (از جمله نسبت به دين)
امروزه در غرب به دين به عنوان امرى كه بايد در عرصه زندگى عملى و اجتماعى ما انسانها فايده داشته باشد مى نگرند و آن بخشهاى به ظاهر تنها تئوريك دين را كنار گذاشته اند و مى خواهند بدانند دين در زندگى انسان ديندار چه ارمغانى دارد كه در زندگى انسان غير ديندار آن را ندارد (انتظارات بشر از دين) از اين روى دفاع از دين از سوى متكلمان جديد جدا و ناسان از دفاعى است كه از دين در گذشته مى شد.

(عمدتا دو گونه دفاع از دين ممكن است:

1. دفاع نظرى: كه ثابت مى شود مثلاً قضيه خدا وجود دارد حق است. كتب كلامى ما اين گونه استدلال مى كنند كه جمله مذكور حق است چون مطابق با واقع است.

2.دفاع پراگماتيستى: در اين شيوه به جاى آن كه اثبات كنيم فلان گزاره حق و مطابق با واقع است نشان مى دهيم كه اعتقاد به اين جمله آثار مثبتى در زندگى انسان دارد; مثلاً در اين مورد كه (من جاء بالحسنة فله عشر امثالها) يا (فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره) يك بار بحث مى كنيم كه جمله راست و مطابق با واقع است اين نوع دفاع نظرى و استصوابى است و گاهى بررسى مى كنيم كه آيا انسانهاى معتقد به اين جمله بهتر زندگى مى كنند يا آنها كه به اين دو جمله اعتقاد
ندارند؟ يعنى آثار فردى و اجتماعى اعتقاد به اين دو جمله را بررسى مى كنيم. اگر نتيجه اين شد كه انسان معتقد به اين جمله بهتر از انسان غير معتقد زندگى مى كند در اين صورت از اين جمله يك دفاع عملى شده است…اما در اين صورت ثابت نشده مطابق با واقع بودن بلكه فقط آثار مثبت داشتن آن ثابت شده است.)104
(انديشه عصر جديد ديد پراگماتيستى دارد و به هر چيز به عنوان اين كه براى من چه نفعى دارد مى نگرد. انسان جديد به هر چيز بدون هر گونه ارتباط ايده هاى فوق زمينى به نحو سكولار مى نگرد. يكى از متفكرين مى گويد مشخصه اصلى اين جامعه سكولار كه تجربه جديد به جاى تجربه قبلى نشسته پراگماتيسم است. به اين معنى كه هر سؤالى براى انسانهاى اين جامعه پيدا مى شود تلاش مى كند تا حدى كه ممكن است آن را همان گونه كه هست فرموله كرده و بدون اين كه تحث تأثير تحريكات دينى يا متافيزيكى قرار گيرد به خود آن مسأله نگاه كند و آن را تحليل كند.

…يكى از فلاسفه غربى سه دوره اگوست كنتى را به گونه ديگر تقسيم كرده است. به اين صورت كه: در دوره اول تفكر انسان اسطوره اى است. در مرحله دوم تفكر انسان انتولوژيك (هستى شناسانه) است. در دوره سوم فونكسيونال(كاركردى) است. در دوره اول انسان جهان را با جولانگاه و نمايشگاه و ميدان نيروهاى غير اين جهانى مى بيند. در دوره دوم انسان هستى را مطالعه مى كند. در اين دوره سؤال از ماهيتها و چيستيهاست. انسان مى پرسد خدا چيست. در واقع از قبل اشياء را نوعى دسته بندى كرده كه اين گونه از ماهيت آنها مى پرسد امّا در دوره جديد انسان از كاركردها مى پرسد از ارتباطات سؤال مى كند از تأثير و تأثرها سؤال مى كند حتى در
مقولات دينى هم تفكر كاركردى دارد. دوره جديد به تعبير بعضى از انديشمندان غربى مطابق با سه دوره اگوست كنت است كه دوره علمى است. ويژگى دوره علمى آن كاركردى بودن است. در دوره فلسفى سوال از اشياء و از چيستى آنها بود. در واقع قندان براى من است و ارتباطى با من ندارد ولى در دوره علمى سؤال از كيستى است. خدا كيست; يعنى چه مشخصاتى دارد در ارتباط با ما چه نقشى دارد. ديگرى بودن بين من و قندان حاصل نمى شود. ديگرى بودن در شخصى است كه او را ديگرى و من را من مى كند.خدا كيست؟ يعنى با ما غريبه است و كاركردى نمى يابد.تصور امروزى از خدا تصور شخصى از خداست شخصى كه سخن مى گويد شخصى كه خطاب مى كند شخصى كه ارتباط برقرار مى كند ولى در تفكر فلسفى حقيقت عبارت است از خود هستى(خدا)…در فلسفه هاى انتولوژيك شما اگر موجود بودن را احراز كنيد در واقع
حقيقت را به دست آورده ايد اما در تفكر كاركردى تفكر از وجود جدا شده است. در دوره هستى شناسى سيستم تفكر از وجود معين مى شد وجود خودش را بر انسان تحميل مى كرد چون وقتى حقيقت برابر با هستى است تكليف روشن است… اما در تفكر كاركردى تفكر از وجود جدا شده است( و اين از دكارت شروع شده كه) لزوماً حقيقت را در وجود نمى جويند… در اين نحوه انديشيدن كاركردى كه از دكارت آغاز شده تفكر از وجود جدا شده و حقيقت را از وجود نمى جويند بلكه حقيقتهاى متكثر پيدا شده وقتى حقيقت در وجود و مساوى با آن است يك حقيقت بيش تر نيست و بين وجود و عدم فاصله نيست اما امروزه حقايق متعددند. امروزه وقتى از كاركرد صحبت مى كنيد سؤال از اين است كه فلسفه چه

/ 22