حذف به قرینه در قرآن (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حذف به قرینه در قرآن (1) - نسخه متنی

یوسف رحمان؛ مترجم: مرتضی رزم آرا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حذف به قرينه در قرآن: (1) تأويل مشكل القرآن ابن قتيبه

يوسف رحمان

مرتضي رزم آرا

مقاله حاضر دوازدهمين فصل از كتاب، ساختار معناي ديني در قرآن به زبان انگليسي است .

در جلد 17 و 18 نشريه Hamdard Islamicus بحثي كه چشم مي خورد كه نظر صلاح سالم علي و آنتوني جونز را بر سر مسأله ترجمه حذف به قرينه در قرآن منعكس مي نمايد.

آقاي علي در مقاله اش عنوان مي كند كه مارمادوك پيكتال ] كه بعدها مسلمان شد و نام «محمد» را برگزيد [ و يوسف علي در مقام دو مترجم قرآن به زبان انگليسي در واقع موارد حذف به قرينه در قرآن را به درستي پي نبرده اند و قاعدتاً بايد بر اين اساس، ترجمه نادرستي از اين موارد ارائه داده باشند، اما آقاي جونز تلاش هر دو مترجم در برگردان موارد مذكور را مي ستايد و بر اين نكته تأكيد دارد كه ترجمه آنان وفاداري به سنت تفسيري را نشان مي دهد، وي با تكيه بر تفسير جلالين و تفسير كبير فخر الدين رازي (د. 606 ه.) از موضع خود دفاع مي كند، در پايان مقاله اش نيز قرآن پژوهان امروز را بر حذر مي دارد كه مبادا متن قرآن را دقيقا يك متن عربي معاصر تلقي كنند بي آن كه به سنت تفسيري آن عنايت داشته باشند. هر چند جونز از سنت هاي تفسيري صحبت مي كند و آن را با اهميت مي داند اما به نخستين آثاري كه موضوعشان تكيه گاه مفسراني چون زمخشري (د. 538 ه.)، جلالان يعني جلال الدين محلي (د. 864 ه.)، جلال الدين سيوطي (د. 911 ه.) و ديگران بوده است اشاره نمي كند. بنابراين، در اين مقاله سعي شده است تا به نخستين آثار موجود به ويژه تأويل مشكل القرآن ابن قتيبه (د. 276 ه.) بپردازد و انواع حذف را همراه با شرايط و تفاسير آن طرح و شرح نمايد.

واقعيت اين است كه فلويد مك كي در رساله فوق ليسانس خود تحت عنوان برداشت ابن قتيبه از ايجاز قرآن ـ كه در سال 1991 در دانشگاه مك گيل كانادا گذارند ـ و وانس برو در كتاب ]عميقا تأثير گذار بر علوم قرآني در غرب[ تحت عنوان علوم قرآني: منابع و روش هاي تفسير قرآن به زبان انگليسي (1977) به برخي از جنبه هاي اين مسأله پرداخته اند. اما از آنجا كه به نظر مي رسد گاه برداشت هاي غلط در تحقيق مك كي وجود دارد، نوشته حاضر را مي توان اصلاح آن دانست.

وانس برو در اثرش مطلبي از عبدالقاهر جرجاني نقل مي كند كه در آن، وي معتقد است بسياري از موارد حذف به هنگام عدم تغيير در اعراب، در نظر گرفته نشده تا به عنوان كاربرد مجازي به حساب آيند. وانس برو با تكيه بر اين مطلب، عنوان مي كند تنها حذفي كه به اين شرايط همخواني دارد مي تواند به عنوان مجاز تلقي شود. در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه اولا منظور از مجاز چيست؟ ثانياً منظور ابن قتيبه و ابوعبيده، صاحب مجاز القرآن، از اين لفظ چيست؟

تا كنون تحقيقات بسياري پيرامون اين لفظ شده است از تعريف آن گرفته تا سير تحول معنايي آن نزد نويسندگان گوناگون، پيش از آن كه معناي ديگري مشخصاً تخصصي در نقد ادبي نزد منتقدين ادبيات عرب بيابد. خود ابن قتيبه مجاز (ها) را به عنوان راه هاي بيان و شيوه هاي دست زدن به آن تعريف مي كند.

مع الوصف مجازهاي زبان قرآن از نظر وي طبيعتاً برتر از مجازهاي زبان بشري است، زيرا قرآن داراي روش هاي بياني ديگر است كه استعاره، حذف، اختصار و تكرار از جمله آنهايند. اين بدان معناست كه در زبان عربي مجازهايي وجود دارد كه در زبان هاي ديگر يافت نمي شود. به اين ترتيب، محال است كه ابن قتيبه از ترجمه قرآن به زبان هاي ديگر بحث كند.

انديشه برتري قرآن كه بعدها به هنوان اعجاز القرآن شهرت يافت در واقع ريشه در مبحث كلامي معجزه داشت. البته ابن قتيبه مسأله معجزه را آن طور كه متكلمين به بحث دامنه داري تبديل مي كنند دامن نمي زند، همچنين راجع به مسأله اعجاز القرآن به طور نظام يافته اي بحث نمي كند.

ديدگاه هاي ابن قتيبه در كتاب مورد بحث وي پيرامون ساختار موارد حذف در قرآن در فصل مربوط به حذف و اختصار عنوان شده اند. مك كي در پايان نامه اش مي كوشد مبحث حذف در كتاب ابن قتيبه را نظام يافته سازد. براي اين منظور، وي آن دو صنعت ادبي را كه ذيل ايجاز قرار مي گيرند، از هم تفكيك مي كند. اما آيا به راستي ابن قتيبه حذف را از اختصار تفكيك مي كند؟ طبق مثال هاي قرآن و بر اساس انواع حذفي كه او ذكر مي كند ظاهراً چنين نيست. مقايسه آثار پيشينيان، معاصران و آنان كه پس از وي آمده اند اين نكته را ثابت مي كند كه حذف فقط يك نوع اختصار بود.

اين قتيبه فصل مربوط به حذف را در هشت مبحث فراهم مي آورد كه به نقش انواع حذف ها مي پردازد. افزون بر اين، وي نظر برخي نحويون را كه به عنوان مثال، «الا» را به معناي «و» تفسير كردند در همين مباحث مي آورد. حاصل اين مباحث اين است كه حذف معمولا در ساختارها روي مي دهد و هدف حذف اين است كه عبارت را كوتاه نمايد. به نظر مي رسد كه ابن قتيبه به جاي تفكيك حذف از اختصار مي كوشد در كنار حذف، از دومين نوع ايجاز / اختصار سخن گويد. هر چند وي در اشاره به آن از اصطلاح تخصصي استفاده نمي كند اما به يقين مي دانيم منظور وي از آن قصر / قصر است.

هر چند صاحب تأويل مشكل القرآن، مسأله ايجاز القرآن را، كه البته به جاي آن از اصطلاح فضل القرآن استفاده مي كند ـ مفصلا و به طور نظام يافته طرح و شرح نكرده است، اما وي آنقدرها نيز نسبت بدان بي تفاوت نبود همان طور كه كلودژيليو (C. Gillot) مي گويد:

Prpara la Voie aux grands

trits du lvlxle siecle sur

linimitabilit du coran

حتي تحليل ابن قتيبه از مبارزه طلبي قرآن در آوردن يك سوره نظير آن را بايد در نوشته هاي مربوط به ايجاز او جست، علي رغم اين نكته ها بايد اذعان داشت كه بسياري از آرا و انديشه هاي وي در باب ايجاز قرآن بعدها توسط ديگران طرح و شرح شده اند.


1. گلستان قرآن، شماره 118.

/ 1