كشور گامبيا،. در منتهااليه غرب آفريقا و د ركنارؤ اقيانوس اطلس واقع شده و با مساحتي د رحدود يازده هزار كيلومتر مربع، در همسايگي كشور سنگال قرار دارد. بيش از 97 درصد جمعيت گامبيا را مسلمانان تشكيل ميدهند. اقتصاد اين كشور كشاورزي بوده و در كنار آن، محصولات دريايي نيز نقش مهمي در اقتصاد اين كشور دارد.آقاي "عثمان محمدجاه" كه نايب رئيس مجلس اعلاي اسلامي گامبيا و سخنگوي دولت در امور اسلامي هستند چندي قبل مهمان كشورمان بودند و ضمن بازديد از موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني در مصاحبهاي با مجله حضور شركت كردند كه حاصل آن در پي به نظر خوانندگان گرامي ميرسد.حضور: ضمن تشكر از شركت شما در اين مصاحبه، بفرماييد شناخت مردم كشور گامبيا از انقلاب اسلامي، ايران و امام چگونه است و از چه راهها و رسانههايي اين شناخت حاصل شده و آيا در گامبيا دسترسي به نشريات و كلاً رسانههاي ايراني امكانپذير و مناسب است يا خير؟آقاي عثمان محمدجاه: دربارؤ شناخت مردم كشورم از انقلاب ايران و امام بايد بگويم كه امروزه جمهوري اسلامي در نزد همؤ ملل جهان، شناخته شده و مشهور است و گمان نميكنم كسي در دنيا باشد كه با جمهوري اسلامي و انقلاب ايران و تاثير آنها در روابط و نظام بينالملل آشنا نباشد. از زماني كه حضرت امام خميني انقلاب اسلامي را در ايران به پيروزي رساندند، كشور ايران جايگاهي در سطح جهان پيدا كرد كه با جايگاه آن پيش از پيروزي انقلاب تفاوت اساسي دارد.پيش از پيروزي انقلاب، حكومت ايران در دلهاي مسلمانان و مومنان هيچ جايگاهي نداشت و شايد تنها در ذهن سياستمداران و سردمداران حكومتها جايي داشت. اما وقتي امام، انقلاب اسلامي را به پيروزي رساندند، وضع به كلي تغيير كرد و همؤ دنيا توجهشان به انقلاب معطوف شد چراكه دستاوردهاي انقلاب و تاثير آن در رفتارهاي فردي و اجتماعي و رابطه با دنيا را مشاهده كردند.ما مسلمانان گامبيا هم با امام و انقلاب اسلامي كاملاً آشنايي داريم. انقلاب، دشمنان دين را به وحشت انداخت. آنها در اين انقلاب، پيروزي اسلام را ديدند و به نظر من هركس وقايع دوران انقلاب را پيگيري كند. دست خدا را در پيروزي انقلاب ميبيند.امام در حالي از فرانسه به سوي ايران حركت كرد كه شاه ايران با آن قدرت و هيبت ظاهري، بر اثر تهديدات امام، تاج و تخت خود را رها كرده و گريخته بود. امام آشكارا حضور پيدا كرد و پيروز شد. هركس با دقت نگاه كند، دست خدا را در اين امر مشاهده خواهد كرد.متاسفانه كتب و مجلاتي كه در ايران چاپ ميشود به دست ما نميرسد. البته افراد تحصيل كرده كه به انقلاب و امام علاقه دارند از طريق برخي مجلات و شبكههاي خبري، اخبار ايران را پيگيري ميكنند. متاسفانه برخي مجلات و شبكهها هم براي مخدوش كردن چهرؤ جمهوري اسلامي تلاش ميكنند و تا حدودي هم موفق شدهاند. به طوري كه برخي مسلمانان گمان ميكنند ايران حامي تروريسم است و در ليست سياه قرار دارد. اما حقيقت آن است كه از نظر دشمنان اسلام و مسلمين، هركس كه براي ياري دين خدا و اعتلاي كلمؤ لا اله الا اللّه تلاش كند، او را تروريست مينامند و در ليست حاميان تروريسم قرار ميدهند.جمهوري اسلامي ايران بايد تلاش كند تا با از بين بردن تاثير اين هجوم تبليغاتي و تلاش براي معرفي چهرؤ واقعي جمهوري اسلامي و اهداف آن به مردم دنيا، تصوير نادرستي را كه در اذهان برخي ايجاد شده، از بين ببرد.حضور: به نظر شما بهترين راههايي كه از طريق آن ميتوان با اين گونه تبليغات مقابله كرد، كدام است؟محمدجاه: راههايي كه براي انجام اين مهم وجود دارد عبارت است از توزيع و انتشار كتب و مجلات از طريق سفارتخانهها و رايزنيهاي فرهنگي جمهوري اسلامي در كشورهاي مختلف و دعوت از مسئولين و انديشمندان كشورهاي جهان براي آشنايي با دستاوردهاي امام و انقلاب. من وقتي از نزديك بخش كوچكي از اين دستاوردها را در ايران ديدم. بسيار خرسند شدم و قول ميدهم كه به محض بازگشت به كشورم، در برنامهاي كه در تلويزيون گامبيا اجرا ميكنم اين مسائل را مطرح نموده و بسياري از شبهات موجود درباره ايران را از بين ببرم.مشكل ديگر آن است كه ما در گامبيا، امواج تلويزيون جمهوري اسلامي را دريافت نميكنيم. وقتي در امارات بودم. شبكؤ تلويزيوني ايران را از طريق ماهواره مشاهده كردم اما متاسفانه در كشور ما اين امكان وجود ندارد. ما در گامبيا نياز به كساني داريم كه دست ياري به سوي ما دراز كنند. چرا كه ما ا ز نظر امكانات مالي ضعيف هستيم. پيروان ديگر اديان، كمكهاي خارجي دريافت ميكنند و سازماندهي قدرتمندي دارند و ممكن است به زودي بر همؤ وسايل ارتباط جمعي احاطه پيدا كنند.حضور: همان طور كه اشاره كرديد غرب ـ بخصوص آمريكا ـ بعضي از كشورها بويژه ايران را با برچسب حامي تروريسم محكوم ميكنند و در اينباره هياهوي تبلغياتي زيادي راه انداختهاند. به نظر شما اهداف اصلي غرب از اين گونه تبليغات چيست؟محمدجاه: جهان غرب همواره به سلطهجويي و قدرت شهرت داشته است. در گذشته اتحاد جماهير شوروي، خطري براي استكبار غرب محسوب ميشد، اما هنگامي كه اين كشور سقوط كرد و فروپاشيد، اسلام به عنوان هدف اصلي دشمني غرب مطرح شد. دشمني آنها با اسلام است، نه با عرب يا عجم يا آفريقايي و ...، بلكه با اصل اسلام دشمني دارند. وقتي غرب موفق شد اتحاد شوروي را به سقوط بكشاند، تنها دشمن باقيماندؤ استكبار اسلام است. البته غرب مستقيماً با اسلام مخالفت نميكند بلكه با شعار مبارزه با تروريسم اهداف خود را دنبال ميكند. اما وقتي همؤ مسلمانان را تروريست ميخواند. پس در واقع با اسلام سر ستيز دارد. حتي اگر در ظاهر مساله را جور ديگري جلوه دهند.آنچه را كه امروزه در جهان اتفاق ميافتد ببينيد. غربيها تنها كساني هستند كه تروريسم را تعريف ميكنند و كسي جز آنها حق ندارد مبناي تروريسم را تعيين كند. بدين ترتيب هركس با سلطؤ غرب مخالف باشد، تروريست ناميده ميشود! چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان. اما علت كينهتوزي آنها در برابر اسلام آن است كه اسلام مهمترين دشمن اسرائيل است چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: "سرسخت ترين دشمنان اسلام، يهوديان و مشركين هستند". در واقع اسرائيل است كه امريكا را تحريك ميكند و به او چراغ سبز نشان ميدهد تا با مسلمانان بجنگد.حضور: در چنين شرايطي مسلمانان چه بايد بكنند. با سلطهجويي بيترحم آمريكا و غرب چه بايد كرد؟ مسلمانان چگونه ميتوانند با اين مشكلات دست و پنجه نرم كنند؟محمدجاه: راه حل اين مشكلاتي كه گريبانگير مسلمانان شده، چندان دور از دسترس نيست. اما ما از آن غافليم. اول آنكه مسلمانان بايد به خود آيند، هويت خود را باز يابند و رابطه و وحدت ميان خود راتقويت كنند. آنقدرها نياز به سلاح نيست! كافي است جهان اسلام، عقيده و مكتب خود را "باور" كند، بر سرنوشت خود احاطه يابد و اقتصاد و بازار خود را ساماندهي كند. در اين صورت يقيناً امريكا و اسرائيل در برابر مسلمانان سرتسليم فرود ميآورند زيرا آنان بندؤ پول و دلار هستند و بدون دلار نميتوانند ادامؤ حيات دهند. خداي آنها دلار است و اگر ما دلارهاي خود را از آنان باز داريم، آنها حتماً سر تسليم فرود ميآورند و به سجده ميافتند!اما جهان اسلام، پراكنده و متفرق است. هر كشور اسلامي با همسايؤ خود سر ستيز دارد. و اينگونه است كه مشكلات ما حل نميشود. ما را از هم دور كردند و به ملتها و فرقههاي گوناگون تقسيم كردند. عرب، فارس، آفريقايي، آسيايي، ... بايد تفرقه و جدايي را فراموش كنيم. و بر اسلام تكيه نماييم. همؤ ما مسلمان هستيم. هدف واحد و دشمن مشترك داريم. اگر اين گونه شويم، پيروزيم كه خداوند فرموده است: ان اللّه لايغير ما بقومٍ حتي يغيروا ما بانفسهم (خدا سرنوشت هيچ ملتي را تغيير نميدهد، مگر آنكه خود آن را تغيير دهند)كشورهاي عربي را ببينيد! در خليج فارس، اتحاديهاي تشكيل دادهاند. در شمال آفريقا و شرق آفريقا و ... هم همينطور. اما اين گروه بنديها به نفع مسلمانان نيست. ما اگر متحد باشيم، قويترين امت خواهيم بود، زيرا از لحاظ مالي، منابع و جمعيت، قوي و توانا هستيم، اما در عين حال ضعيف باقي ماندهايم. رسول خدا(ص) در حديثي فرمودهاند: زماني فرا ميرسد كه شما مسلمانان مورد هجوم ديگر ملل قرار ميگيريد، چنانكه حيوان درنده به سوي طعمؤ خود حمله ميكند.اصحاب عرض كردند: اي رسول خدا! آيا اين به خاطر كم بودن تعداد ما خواهد بود؟ فرمود: خير! شما از نظر عده، بسيار هستيد، اما مانند خاشاك و كف روي آب بياثر و تهي خواهيد بود.همينطور كه ميبينيم، دشمنان وحشيانه به ما هجوم آوردهاند، حال آنكه عدؤ مسلمانان صدها برابر اسرائيليهاست. در برابر هر اسرائيلي، صدها مسلمان وجود دارد، اما هرجا اسلحهاي است، سينؤ مسلماني را نشانه رفته است.آنچه كه مانع از ايجاد وحدت حقيقي ميشود، اول ضعف ايمان و تقوي است. سران برخي از كشورهاي اسلامي، به تاج و تخت و حكومت خود دل بستهاند و غرب آنها را ترسانده و خود را مسئول حفظ امنيت آنان قلمداد ميكند و ميگويد اگر كوچكترين مخالفتي با من نماييد، شما را عزل ميكنم. حاكمان هم از غرب پيروي ميكنند و همه چيز خود را به او ميدهند تا در مسند قدرت باقي بمانند. اگر آنها ايمان بياورند به اينكه قدرت و حكومت در دست خداوند است و آن را به هركه بخواهد ميبخشد، از هيچ قدرتي نميهراسند.مانع دوم، فقدان آگاهي نسبت به حقايق ديني و سياسي است. اگر مسلمانان نسبت به شبهه افكنيهاي دشمنان آگاهي پيدا كنند، يكديگر را دشمن خود نميدانند.سوم، مسالؤ فقر است. كشورها به خاطر فقر و كمبود امكانات مجبور ميشوند از غرب تبعيت كنند و وابسته شوند. غرب با اعطاي ديون و كمكهاي مالي مشروط يا غير مشروط، كشورها را به خود مديون و در نتيجه وابسته ميكند. اگر ما از لحاظ اقتصادي به تكامل برسيم، اين مانع برطرف ميشود. راه حل مشكل دوم هم افزايش سطح تعليم و آموزش و آگاهي افراد است. مشكل اول را هم با تقويت ايمان ميتوان برطرف كرد.البته امت اسلام، راهكارهاي ديگري هم براي خروج از اين بن بست داشته است كه نمونؤ آن، شكلگيري نهضتهاي آزادي بخش اسلامي است. اما از زمان حادثؤ 11 سپتامبر در آمريكا، اين نهضتها هم در معرض خطر قرار دارند، زيرا وابستگي به هر نوع جنبش مبارزاتي، اتهام حمايت از تروريسم را به دنبال دارد. بدين ترتيب غربيها توانستند جنبشهاي مبارزاتي را كه ميتوانست تا حدودي بيتفاوتي حاكمان كشورها را جبران كند، سركوب كنند.لازم است براي خروج از اين تنگنا، همايشهايي با حضور سران تشكلهاي اسلامي برپا شود و موضوع به صورت محرمانه پيگيري گردد تا به نتيجه برسد.حضور: اشارهاي كرديد به وحشيگريهاي دولت غاصب اسرائيل و بياثر بودن اقدامات كشورهاي اسلامي كه عليرغم حل اين مسئله و نجات مردم مسلمان فلسطين، تحت نفوذ آمريكا و غرب از اقدام موثر بازماندهاند. از نظر شما مسئله فلسطين چه جايگاهي در جهان اسلام دارد؟محمدجاه: دربارؤ مسالؤ فلسطين كه مهمترين مساله جهان اسلام در حال حاضر است بايد بگويم كه اين مساله از ابتدا به صورت غير صحيح و ناقص مطرح شد. زماني كه عربها جهان اسلام را به دو بخش اسلامي عربي و اسلامي غير عربي تقسيم كردند و فلسطين را يك مسالؤ صرفاً عربي جلوه دادند، كشورهاي اسلامي غير عربي عقب نشيني كردند. ابتدا كشورهاي عربي، تمام كشورهاي اسلامي را متقاعد كرده بودند كه با اسرائيل قطع رابطه كنند، اما برخي از همين كشورهاي عربي، پس از مدتي روابط با اسرائيل را به تدريج از سر گرفتند؛ حال آنكه اعراب بايد بيش از همه نسبت به اين مساله حساسيت نشان بدهند. اين بود كه ديگر كشورها هم رابطه خود را با اسرائيل مجدداً برقرار كردند. مسلمانان روز بروز تضعيف و دشمنان قويتر شدند.خروج از اين تنگنا دشوار است. بخصوص پس از حادثه 11 سپتامبر كه امريكا دفاع ملتها از خود را تروريسم و مقاومت را حمايت از تروريسم مينامد. اين مساله موجب شد بيشتر كشورها سكوت اختيار كنند. تنها دو كشور بودند كه موضعگيري كردند و با حضور امريكا در افغانستان مخالف بودند؛ يكي موضع رييس جمهور سوريه و ديگري موضع ايران بود. وليعهد عربستان، اميرعبداللّه هم تا حدي موضعگيري كردند و اينها موجب شد امريكا تا حدودي در موضع انفعال قرار گيرد و از مسلمانان عذرخواهي كند كه البته اين هم يك ترفند بود.به هر حال تقسيم جهان اسلام به دو بخش عربي و غير عربي موجب تضعيف مساله فلسطين گرديد. براي رسيدن به پيروزي لازم است به گذشته بازگرديم، مانند زماني كه جهان اسلام را يك حقيقت واحد ميدانستيم. بدون تفاوت ميان عرب و عجم و آسيايي و آفريقايي... بايد همه آماده فداكاري باشيم و دست ياري به سوي فلسطين دراز كنيم. شنيدهام قرار است به زودي در ايران همايشي در اين باره برپا شود. چرا ديگر كشورها اين كار را انجام نميدهند.؟من در روز جهاني قدس به تلويزيون رفتم و برنامؤ آن روز خود را به مسالؤ فلسطين اختصاص دادم و در روزنامهها هم مطالبي به چاپ رساندم تا شايد گامي هرچند كوچك در اين راه بردارم. البته برپايي تظاهرات و راهپيمايي در كشور ما ممنوع است وگرنه اين گونه اقدامات نيز موثر خواهد بود.در پايان از همؤ مسئولين جمهوري اسلامي و برادران مسئول در موسسه و مجله حضور به خاطر ميهماننوازي و همكاري با بنده كمال تشكر را دارم. والسلام