دكتر محمد تقي فعالي نگاهي تاريخي گواه آن است كه عرفان با تصوف، كه بيشتر جنبه عملي و نيز اجتماعي دارد، آغاز شده است.تصوف با مكتب زهد كه آن را اصحاف صفه و بعد حسن بصري (22 ـ 110 ه.ق) بنيان نهادند به صحنه آمد.جريان عمل گروي عرفاني و صوفي مآبي اجتماعي از قرن هاي متوالي گذشت و در هر عصر و زماني از ويژگي هاي خاصي برخوردار گرديد تا اين كه در قرن ششم، حكمت اشراق كه به دنبال و در برابر حكمت مشائي كه رو به افول گذاشته بود، مطرح شد و با تكيه بر دو عنصر ذوق و استدلال، يك سلسله مباني خاص فلسفي را بنيان نهاد.صوفيه با آن كه با استدلال و عقل رابطه خوبي نداشتند، بر اثر جدال ها و مناظرات علمي و نزاع ها فرقه اي، اندك اندك رو به استدلالي كردن آرا و نظريات خود نهادند.مجموع اين عوامل در قرن هفتم و به دست عارف نامي و شهير محيي الدين بن عربي (متوفاي 638 هـ.ق) به ثمر نشست.در اين هنگام بود كه تصوف رنگ علمي و استدلالي به خود گرفت.ابن عربي كه بنيانگذار عرفان نظري است، توانست در اقدامي بي نظير و بي سابقه، مكتب فلسفي و نظري را به جهان عرضه كند و با تدوين كتاب «فصوص الحكم» تصوف عرفان را از نظر استدلالي و عقلي آسيب پذير سازد.در اين ميان مكاشفه يا واژه هاي نزديك به آن، نظير شهود، مشاهده معاينه، فتوحات، حالات مقامات و يقين داراي جايگاهي ويژه شد و از مباحث مهم در عرفان نظري شيخ اكبر گشت.توجه با اين نكته از اهميت خاصي برخوردار است كه طرح مسئله كشف و شهود در عرفان اسلامي رويكردي خاص دارد.به عبارت ديگر، عرفا بر آنند كه عقل انسان و ديگر قواي ادراكي او، استعداد و توان وصول به حق و اسماء و صفات او را ندارند.معرفت به ذات احدي اسماء و صفات حسناي او تنها از طريق كشف و الهام تأمين مي شود; چنان كه شريعت تعليمي است كه از تجارب نبوي حاصل مي آيد.در دو قرن اخير، مسئله «تجربه ديني» براي دين پژوهان و دانشوران انديشه ديني و علاقه مندان به رشته مطالعات دين در غرب، موضوعي اساسي و حياتي بوده است.در اين دو سده، دين همواره امري تجربي تلقي شده است و كم كم نگرش گزاره اي نسبت به دين آهسته آهسته از صحنه تحقيقات دين شناسان كنار رفت.هر چند تجربه ديني با سابقه و همگاني است، انديشه تجربه ديني به عنوان يك مسئله و نظريه، جديد و نو است.ظهور اين مفهوم در اواخر قرن هجدهم و بيشتر متأثر از پروژه شلايرماخر بوده است.مطالعه زمينه هاي تاريخي، ما را با اين واقعيت آشنا مي كند كه عواملي چند شرايط را براي اعلام برنامه شلاير ماخر فراهم ساخت.الهيات طبيعي كه از سوي توماس آكويناس شديداً حمايت مي شد، با فرارسيدن عصر جديد به افول گراييد.هيوم بيش از همه در مخالفت با الهيات طبيعي نقش داشت.او با تكيه بر مباني تجربه گروي، اركان و عناصر مختلف الهيات طبيعي نظير برهان نظم و برهان معجزه ساخت.در اين هنگام حفظ دين و ارائه توجيه معقولي كه ادله اثبات خدا پوسته دين را تشكيل مي دهد.اما قلب دين، تجربه است و از اين رو دين مي تواند به حيات خود ادامه دهد.عامل دوم سلسله انتقادهايي است كه از سوي كانت مطرح شد.وي سه عنصر اصلي دين را وجود خدا، اختيار انسان و وجود و جاودانگي روح دانست.اين سه عنصر از محدوده عقل نظري بيرون رانده شدند و جايگاهي جز در حوزه عقل عملي براي آن ها در نظر گرفته نشد.از ديدگاه كانت، دين به اخلاق تحويل مي شود; از اين رو دين اصالتي ندارد و حوزه مستقلي را اشغال نمي كند.طرح شلاير ماخر انتقادي است به دين شناسي كانت و با تحويل گروي او مخالفت دارد.مجموعه عوامل ياد شده به همراه ظهور مكتب رمانتيك و نقد كتاب مقدس، شرايط رابه طور كامل براي پيدايش ديدگاهي كه دين رااز قلمرو تأملات عقلي و ادله ذهني بيرون ببرد و آن را صرف احساس و عاطفه معرفي كند، فراهم كرد.شلاير ماخر قلب و هسته دين را تجربه دانست و اعلام كرد كه خدا يك فرضيه نيست، بلكه براي شخص مؤمن يك تجربه است; تجربه اي زنده و پويا كه همواره در قلب شخص ديندار مي تپد.او با تنظيم دو كتاب درباره دين و ايمان مسيحي مؤثرترين دفاع و تقرير را از استقلال تجربه ديني به عمل آورد و از اين طريق ايمان مسيحيت را از نو بازسازي نمود.البته اين جريان توسط ويليام جيمز، اتو، اسيتس و پراودفوت ادامه يافت و در قرن معاصر به طور كاملا گسترده و وسيع مورد توجه محافل آكادميك قرار گرفت.برخي از مسائلي كه در زمينه تجربه گروي دين مطرح شد از اين قبيل است كه: تجربه ديني يا تجربه عرفاني چيست؟ آيا تجارب ديني يا عرفاني هسته مشتركي دارند؟ آيا تجربه اي بدون تفسير وجود دارد؟ ارزش معرفتي تجارب تا چه حد است؟ و نهايت اين كه آيا تجربه ديني يا عرفاني مي تواند توجيه گر اعتقادات ديني باشند؟ به منظور پاسخ گفتن به پرسش هاي پيش گفته، كتاب حاضر با عنوان «تجربه ديني و مكاشفه عرفاني» فراهم آمدو در فصل يك كه در واقع شأن مقدماتي دارد مكاشفه و تجربه ديني و عرفاني را در گذر زمان بررسي مي شود.اگر به بحث مكاشفه، نظري تاريخي داشته باشيم، خواهيم ديد كه ريشه آن را بايد در قرآن كريم جست و جو كرد و اين اولين دوره تلقي مي شود.دوره دوم، جست و جو در حديث است و آراء كلامي اعم از ديدگاه هاي مجسمه، مشبهه، معتزله، جهنميه، حنابله و اشاعره نيز، دوره سوم را تشكيل مي دهند.چهارمين دوره مربوط به عرفان است كه در اين زمينه نيز بعضي از ديدگاه هاي ارائه شده تا قرن چهارم بررسي شده است.فصل دوم به بررسي تجربه ديني و عرفاني اختصاص دارد.در آغاز، جهت تبيين جايگاه تجربه عرفاني، حوزه و قلمرو آن و عوامل ظهور و تكون داراي اين بحث، از ديگر مباحث اين بخش مي باشند.فصل دوم كتاب هم در دو بخش تنظيم شده است.بخش يكم كه به مكاشفه اختصاص دارد با تبيين واژگاني و ارائه ديدگاه هاي پيشگامان عرفان مي آغازد.مكاشفه درااي ماهيت و حقيقتي است كه لازم بود در بحثي مستقل به آن ئرداخته شود.آخرين بحث اين بخش، نوعي نظريه پردازي در باب كشف و شهود عرفان است.بدين منظور تمام پيش فرض هاي مكاشفه در عرفان اسلامي استخراج و با ترتيب منطقي مطرح شده اند.بخش دوم اين فصل نيز به تجربه ديني و عرفاني اختصاص دارد.اولين بحث كه به طور طبيعي مطرح مي شود پاسخ به اين پرسش است كه تجربه ديني و عرفاني چيست؟ بررسي انواع و اصناف تجربه ديني بحث بعيدي را تشكيل مي دهد.درباره تجارب عرفاني ديدگاه هاي متنوعي مطرح شده است كه در اين نوشتار از ميان آنها سه ديدگاه عمده و اساسي به بحث گذارده شده است و هر يك از آنها از زواياي مختلف مطرح شده اند.ماهيت تجربه ديني و عرفاني و نيز سوگيري تجارب ديني، از ديگر مباحث اين بخش مي باشند.در رابطه با مكاشفه و تجارب عرفاني مسائل مختلفي مطرح مي شوند كه در فصل سوم مورد بحث قرار گرفته اند.مسئله ملاك، نخستين بحث اين فصل است.از ديگر مسئله هاي مهم مطرح شده در اين باره اين است كه آيا تجارب همره با تفسيرند؟ اين مسئله نيز از چندين زاويه كاويده شده است.رابطه و نسبت ميان وحي و مكاشفه هم در ادامه مطرح شده است.آخرين بحث فصل و نوشتار را كشف و شهود از ديگاه قرآن و روايات تشكيل مي دهد.اين اثر از امتيازات متعددي برخوردار است; اولا نخستين تأليف در زبان فارسي در رابطه با تجربه ديني است.ثانياً، تأليف در زبان فارسي در زمينه مكاشفه عرفاني است.گذشته از اينكه به اين دو مسأله به گونه اي تطبيقي و مقايسه اي نگاه شده است.ثالثاً، اين اثر از منابع متعددي به زبان هاي فارسي، عربي، انگليسي بهره گرفته است.و در نهايت، اينكه در بسياري از زمينه هاي نظريه پردازي شده است; لذا گردآوري نظريه ها و ديدگاه هاي مختلف مي تواند از ويژگيهاي برجسته اين تحقيق باشد.به هر تقدير، ورود اين اثر ارزشمند را به صحنه ادبيات فلسفي ـ كلامي بايد غنيمت شمرد و ديدگاه هاي انتقادي و تكميلي را قرين آن نمود.يادآوري مي شود اين كتاب از جمله آثار برگزيده در دومين مراسم تجليل از پژوهشگران برتر حوزه دين توسط دبيرخانه دين پژوهان كشور مي باشد.