بيانات‌ در ديدار با عبدالسلام‌ جلود، عضو شوراي‌ فرماندهي‌ انقلاب‌ ليبي‌ و هيأت‌ همراه‌ وي‌ - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با عبدالسلام‌ جلود، عضو شورای فرماندهی انقلاب لیبی و هیأت همراه وی] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با عبدالسلام‌ جلود، عضو شورای فرماندهی انقلاب لیبی و هیأت همراه وی] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيانات‌ در ديدار با عبدالسلام‌ جلود، عضو شوراي‌ فرماندهي‌ انقلاب‌ ليبي‌ و هيأت‌ همراه‌ وي‌

(1370/11/07 )

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

چند جمله‌يى خدمت آقايان عرض مى‌كنيم، ان‌شاءاللَّه كه براى پيشرفت كارهامان مفيد باشد. در ابتدا بايد از شما آقايان به خاطر زحماتى كه مى‌كشيد و تلاشى كه براى شبكه‌ى دوم تلويزيون مبذول مى‌كنيد؛ هم از برادر عزيزمان آقاى اَرگانى(1) كه خيلى مخلصانه و دلسوزانه تلاش مى‌كنند، هم از بقيه‌ى برادرانى كه كم و بيش با آثار كارهايشان در صفحه‌ى تلويزيون آشنا هستيم، تشكر كنيم.

من در حقيقت همان مطلبى را مى‌خواهم به آقايان يادآورى كنم كه خود آقاى اَرگانى پيشدستى كردند و آن را بيان نمودند؛ حقيقت قضيه هم همان است. ما در ترتيب راديو و تلويزيون در جمهورى اسلامى درصدد چه هستيم؟ اين سؤالى است كه بايد به آن پاسخ بدهيم؛ اگر ايرادى دارد، پاسخ را تصحيح و محكم كنيم، بعد پاى اين پاسخ بايستيم، تلاشمان را مبذول كنيم، تا اين‌كه آن هدف تحقق پيدا كند.

هدف چيست؟ ما مى‌خواهيم چه بسازيم؟ يك وقت هست كه راديو و تلويزيون براى پُركردن وقت است؛ بالاخره آدمها وقت فراغت دارند و يك دستگاه حكومتى فرضاً مى‌خواهد اين وقت را به شكلى پُر كند. هدف اين نيست و من تصور نمى‌كنم هيچ دولتى در دنيا بتواند هدف خودش را از اداره‌ى رسانه‌هاى جمعى، فقط اين قرار بدهد. بله، بعضى از شركتها و فرستنده‌هاى خصوصى و يا حتّى شركتهاى بزرگ در امريكا و جاهاى ديگر هستند كه با كابل به خانه‌هاى مردم مرتبطند و قصدشان اين است كه مشترى جمع كنند و عده‌يى بتوانند در وقت فراغت از اينها استفاده كنند؛ اما يك دولت نمى‌تواند فكرش اين باشد. حتّى اگر فرض كنيم كه بيشترين محتواى راديو و تلويزيونى را سرگرميها تشكيل بدهد، بايد در پشت اين سرگرميها سياست او را جستجو كرد؛ معلوم مى‌شود سياستش اين است كه مردم را سرگرم كند. بنابراين، يك دولت از ايجاد اين كانال و اين تجهيزات و تشكيلات در سرتاسر كشور هدفى دارد؛ هدف ما چيست؟ ما مى‌خواهيم چه بكنيم؟ البته ممكن است اهداف فرعى وجود داشته باشد؛ اما هدف اصلى ما سازندگى مردم به شكلى است كه اسلام و انقلاب مى‌خواهند؛ به طور خلاصه و كوتاه، هدف اين است. آن چيزى كه من به عنوان يك مسؤول در جمهورى اسلامى دانستم، اين است.

من با آن كسى كه با تفكر اسلامى ميانه‌يى ندارد، هيچ رودربايستى ندارم. شماها را نمى‌گويم؛ شما بچه‌مسلمانهاى خودمان هستيد و داريد مثل من تلاش مى‌كنيد؛ ليكن آن مخاطبى كه فرضاً باور اسلامى در قلب او نيست و او اين را نمى‌خواهد و اين نوع عمل ما و تصرف ما و فعاليت ما را دوست نمى‌دارد، ما با او هيچ رودربايستى نداريم؛ نمى‌پسندد، نپسندد؛ خوشحال نمى‌شود، نشود؛ تلويزيون را مى‌بندد، در نهايت ببندد. البته بايد تلاش بكنيم كه تلويزيون را نبندد و گوش كند و ببيند؛ اما اگر فرض كرديم كار به آن‌جا رسيد كه يا ما بايد هدف خودمان را دنبال نكنيم، تا او تلويزيون را نبندد؛ و يا اين‌كه هدف خودمان را دنبال كنيم، كه طبيعتاً او تلويزيون را خواهد بست؛ در اين‌جا ما دومى را ترجيح مى‌دهيم؛ او تلويزيون را ببندد؛ زيرا بسيارند كسانى كه تلويزيون را نمى‌بندند و همين را كه من مى‌گويم، مى‌خواهند.

بنابراين، در يك جمله، «هدف» بايد در همه چيز دنبال بشود؛ در برنامه‌ى كودكان هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در سرگرمى و تفريح هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در ميزگردها و مصاحبه‌ها هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در ارائه‌ى برنامه‌هاى فيلم و سريال هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در كارهاى ادبى و هنرى و فرهنگى و غيره هم عيناً همين هدف بايد دنبال بشود؛ منتها يك مجموعه‌ى هوشمند وقتى مى‌خواهند هدفى را دنبال بكنند، راههاى چندصدگانه و گاهى چندهزارگانه‌ى رسيدن به آن هدف را در پيش رو قرار مى‌دهند و براى هر كدام از راهها حكمى مى‌گذارند.

اين‌طور نيست كه اگر ما مى‌خواهيم مردم، مسلمان تربيت بشوند، راهش اين است كه در تلويزيون دايماً برايشان قرآن بخوانيم، يا تفسير قرآن بگوييم، يا احكام توضيح‌المسائل را بيان كنيم؛ نخير، اين كار راههايى دارد. انسان مسلمان فقط آن نيست كه احكام اسلامى را بلد است؛ انسان مسلمان ابعادى دارد؛ بينش او، روشن بينى او، نيروى باطنى او، نيروى روحى او، نيروى جسمى او، معلومات وسيع او، احساس برترى او در ميدانهاى زندگى، همه‌ى اينها عناصر دخيل در ساخت انسان مسلمانند. شما صد راه براى اين مطالب در نظر بگيريد؛ هر كدام از راهها را به حساب خود بپيماييد، تا به اين هدف برسيد. عمده آن است كه اين هدف فراموش نشود، از آن تخلف نشود و عكس آن عمل نگردد؛ هدف ما اين است.

در دنيا كم نيستند دستگاههاى رسانه‌يى مجهز به همان تكنولوژيها و اسلوبها و ابتكارهايى كه ايشان(2) اشاره كردند كه روزبه‌روز دارد نوتر و پيچيده‌تر مى‌شود و سرمايه‌ى تأثيرگذار زيادى را ايجاد كرده‌اند كه درست ضد نظر ما را دارند. بدون شك امروز رسانه‌هايى وجود دارند كه وقتى مى‌خواهند برنامه‌ريزى كنند، اين را رعايت مى‌كنند كه چه بكنيم كه مخاطب ما از اسلام دور بشود؛ به اسلام نزديك نشود! آيا اين برايتان قابل باور هست، يا نه؟

ممكن بود يك روز ما فكر كنيم كه دولتهاى اروپايى يا امريكايى يا كشورهاى عربى به ما چه كار دارند؛ سياستى دارند و مى‌خواهند مخاطب خودشان را سرگرم كنند - آن‌كه نفتى است، نفتى؛ آن‌كه آن روز سوسياليست بود، سوسياليست - اما امروز ديگر اين فكر را نمى‌توانيم بكنيم. مى‌بينيد كه امروز در دنيا چه خبر است. مى‌بينيد كه از اثرگذارى اسلام و ساخت انسان مسلمان و آنچه آنها به آن «بنيادگرايى اسلامى» مى‌گويند، چه وحشتى در دنيا هست. آيا معقول است كه بر اساس اين وحشت برنامه‌ريزى نكنند؟ آيا مى‌شود چنين چيزى را فرض كرد؟ اصلاً چنين چيزى ممكن نيست.

بلاشك امروز براى مخاطبان اروپايى و مخاطبان آسيايى - يعنى منطقه‌ى شرق آسيا؛ آن‌جاهايى كه محيط اسلامى است، يا آن‌جاهايى كه با محيط اسلامى سروكار دارند - براساس همان وحشت برنامه‌ريزى مى‌شود؛ مثلاً براى صدوبيست ميليون نفر مردم اندونزى، يا هشتصد ميليون نفر مردم هند، برنامه‌ريزى تلويزيونى مى‌شود. يكى از چيزهايى كه براى مردم مالزى، مردم پاكستان و مردم كشورهاى ديگر در نظر گرفته مى‌شود، اين است كه در برنامه‌ريزيهاى تلويزيونى و راديويى چه گفته بشود، چه ساخته بشود و چه نشان داده شود كه گرايش به سمت اسلامى كه براى آنها خطر بزرگى است، به وجود نيايد و به تعويق بيفتد، يا ضدش پيموده بشود. بنابراين، شما در جبهه‌يى به عرض دنيا قرار داريد! عين همين قضيه، بلاشك در تلويزيونهاى مصر وجود دارد. عين همين قضيه، امروز در تلويزيونهاى الجزاير وجود دارد؛ كه اين مثال الجزاير، امروز براى شما كاملاً واضح است. عين همين قضيه، در تلويزيون آقاى بن‌على(3) و آقاى شاه حسن(4) و آقاى قذافى(5) قرار دارد. همه‌ى اينها در برنامه‌ريزيهاى تلويزيونيشان آن جهتى را مى‌روند كه درست صدوهشتاد درجه ضد آن چيزى است كه من الان دارم به شما مى‌گويم. كارى كه در دنيا در اين زمينه دارد انجام مى‌گيرد، غوغاست.

شماها روشنفكريد، اهل ادب و هنريد، با اين مسائل آشنا هستيد، من هم كم و بيش آشنايم؛ در عالم ادب و هنر و نمايش و تصوير و حرف علمى و حرف شبه‌علمى و امثال اينها، غوغايى در دنيا دارد انجام مى‌گيرد؛ براى اين‌كه مردم را از اين حقيقت دور نگهدارند. ممكن است ده عنصر ديگر هم جزو هدفهاى دنيا وجود داشته باشد - كه به ما ربطى ندارد - اما اين عنصر هم وجود دارد. حالا ما در مقابل اينها قرار داريم؛ ما بايد رودربايستى نكنيم.

بى‌شك در درون كشور ما كسانى هستند كه همان انگيزه‌هاى ضديت با اين گرايشِ به اصطلاح «بنيادگرايى»(6) را دارند؛ شما از آنها اصلاً رودربايستى نكنيد. در تنظيم برنامه‌ى ادب و هنر، يا تنظيم برنامه‌ى كودكان، يا فيلم و سريال، هيچ‌وقت اين فكر را نكنيد كه اگر ما اين گرايش را نشان داديم، ممكن است يك تيپ روشنفكرى كه مثلاً خوانندگان فلان مجله‌ى هفتگى هستند، خوششان نيايد؛ به‌دَرَك، خوششان نيايد! شما اصلاً كارى را بكنيد كه آنها خوششان نمى‌آيد؛ هيچ ملاحظه‌ى اين چيزها را نكنيد؛ نگوييد ما اين شخصيت را بايد تجليل كنيم، شايد آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببينيد آيا در تجليل اين شخصيت، نقطه‌ى منفى‌يى وجود ندارد؟ نگوييد ما بايد با اين آقا مصاحبه كنيم، يا سخنرانى اين آقا را در فلان سمينار يا در فلان مجموعه پخش كنيم، براى اين‌كه آن جناح هم به اين كانال علاقه‌مند بشوند؛ نه، شما نگاه كنيد ببينيد آيا اين حركت شما براى آن هدفگيرى اصلى - كه گفته شد - ضررى دارد يا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نكنيد كه فلان كسان ممكن است با اين كار جذب بشوند؛ نه، بگذاريد جذب نشوند؛ كاملاً صريح عمل كنيد.

من يك آدم بسته‌ى بى‌اعتناى به خواستها و هدفهاى - به اصطلاح امروز - دگرانديشان يا دگرانديشانه نيستم؛ نه، اسلام اين مقدار سعه‌ى صدر دارد كه همه‌ى حرفها را گوش كند؛ ليكن اين‌جا اصلاً مسأله‌ى اين نيست؛ در اين‌جا مسأله، مسأله‌ى يك شخص در مقابل يك شخص نيست؛ اين‌جا مسأله‌ى يگانه ابزار ناقص يك نظام در مقابل مجموعه‌ى توطئه‌هايى است كه دارد انجام مى‌گيرد. بنده بيايم از همين يك ريالى كه دارم، در مقابل ميليونها تومانى كه ديگران دارند، بد استفاده كنم؛ براى اين‌كه مبادا آن ديگران بدشان بيايد، يا خوششان نيايد؟! اين به‌هيچ‌وجه عاقلانه نيست.

كانال دو هم مثل كانال يك است. البته بر كانال يك هم اين اشكال وارد است، بر كانال دو هم اين اشكال وارد است. بر شماها اشكال وارد نيست؛ بر مجموع كار اشكال وارد است. البته مجموع كار عواملى دارد؛ از جمله‌ى آنها ممكن است همين كمبود امكاناتى باشد كه به آنها اشاره كرديد و شما و من هم تا حدودى از آنها اطلاع داريم. اين اشكال وارد است كه الان راديو و تلويزيون ما، آن چيزى كه من مى‌گويم، نيست؛ يعنى به طور ناقص هست؛ نه اين‌كه هيچ نيست. در برنامه‌هاى شما هم برنامه‌هاى خوب ديده مى‌شود. من گاهى برنامه‌هاى شما را - مثل برنامه‌هاى كانال يك - نگاه مى‌كنم؛ برنامه‌هاى خوب و قابل تقديرى است؛ برنامه‌هايى است كه نشان مى‌دهد روى آنها زحمت كشيده شده است؛ ليكن مسأله اصلاً اين نيست؛ مسأله اين است كه ما بايد مجموعه را درست كنيم؛ يعنى همين




  • كهن‌خرقه‌ى خويش پيراستن
    به از جامه‌ى عاريت خواستن(7)



  • به از جامه‌ى عاريت خواستن(7)
    به از جامه‌ى عاريت خواستن(7)



ما بايد تا آن‌جا كه مى‌توانيم، از همين كهن‌خرقه استفاده‌ى بهينه بكنيم؛ چاره‌يى نداريم و مى‌توانيم. اگر بگوييد نمى‌توانيم، من اين را از شما قبول نخواهم كرد.

ما در يكى از پيچيده‌ترين و حساسترين ميدانهاى زندگى - يعنى جنگ - ديديم و با دست قدرت الهى به ما نشان داده شد كه عنصر انسانى، تعيين‌كننده‌تر از همه‌ى عناصر ديگر است؛ يعنى مى‌توان با تلاش مخلصانه و صادقانه و پيگير و خستگى‌نشناس انسانهاى خوب، خلأهاى ناشى از كمبود پول و صنعت و مايه‌هاى گوناگون را پُر كرد.

شما در توليد فيلمهاى داخلى، ميدان خوبى داريد. سراغ فيلمهاى خوب برويد و فيلمهاى خوب بسازيد. حالا فيلم خارجى كه شما مصرف مى‌كنيد، چاره‌يى نداريد كه به حداكثر ممكن - يعنى هرچه گيرتان مى‌آيد - اكتفا كنيد؛ بالاخره فيلم خارجى است و در جاى ديگر ساخته شده است. بايد در ميان آن فيلمهايى كه نشان مى‌دهيد، اين يكى بهتر از آنهاى ديگر باشد و تعارض كمترى داشته باشد؛ اما در فيلمى كه شما مى‌سازيد، اين مسأله وجود ندارد! فيلمى كه شما مى‌سازيد، بايد صددرصد در اين جهت باشد؛ اگر يك درصد در اين جهت نباشد، كمبود محسوب مى‌شود و قابل قبول نيست.

من متأسفانه مى‌بينم كه فيلمهاى داخلى ما نقصهاى زيادى دارد و مهمترين نقصش در فيلمنامه‌هاست. ما هنرپيشه‌هاى خوبى داريم، كارگردانهاى خوبى داريم، صحنه‌آراييها خوب است؛ اما مضمونها پوچ است و اصلاً مناسب با آن شكوه و اوج انقلاب و واقعيتهاى بسيار عميق و ظريف و زيباى جامعه‌ى ما نيست و آن پيچيدگى و عمق معارفى كه در اختيار ماست، در آنها ديده نمى‌شود! در جامعه‌ى ما، نمايشهاى انسانىِ بسيار بسيار پُرشكوه و زيبا وجود دارد؛ اما متأسفانه فيلمهاى ما اينها را نشان نمى‌دهد؛ سراغ چيزهاى خيلى كم‌مايه، كم‌عمق و سطحى مى‌رود؛ آن هم با نگارشهاى خيلى ناشيانه! متأسفانه فيلمنامه‌ها هيچ خوب نيست؛ يعنى خيلى خيلى ناقص و خيلى كم است. فيلمهايى كه از كانالهاى تلويزيون نشان داده مى‌شود، غالباً اين ضعف را دارد. البته من از سينماها خبرى ندارم و نمى‌دانم كه وضع فيلمها چگونه است؛ لابد بهتر از اينها نيست!

افراد بااستعداد و جوانان انقلابى را بنشانيد و از آنها جدى بخواهيد كه بيايند مناظر به‌يادماندنى انقلاب را در فيلمنامه‌هاى بسيار هنرمندانه و انسانى و حاكى از اوج درك و فهم نويسنده - كه انسان گاهى در بعضى از فيلمنامه‌هاى خارجى، اين معنا را مشاهده مى‌كند - تصوير كنند؛ بعد آنها را به سلك نمايش بكشيد و نشان بدهيد. خلأ فيلمهاى خارجى را در اين‌جا پُر كنيد؛ به نظر من اين تكليف اصلى است.

در مقوله‌ى ادب و هنر، يكى از كارهايى كه امروز تلويزيون متعهد است، برجسته كردن چهره‌هاى اسلامىِ معاصرِ كارآمد است؛ من اين را دارم اول‌بار به شما مى‌گويم كه دنبالش باشيد. الان شما ملاحظه كنيد، در اين مجموعه‌ى نظام - بيرون از كادرهاى اصلى نظام و يا در داخل اين كادرها - چهره‌هايى كه در داخل كادرهاى اصليند، غالباً مطرحند؛ خبرشان گفته مى‌شود، مسائلشان گفته مى‌شود؛ اما در ميان چهره‌هاى درجه‌ى دو و درجه‌ى سه - آنهايى كه از كادرهاى اصلى خارجند - آدمهاى باشعور، داراى استعدادها و لياقتهاى بالا، هوشمند در ادبيات و در هنر و در علم و در مسائل اجتماعى داريم؛ اينها را مطرح كنيد. تلويزيون يكى از كارهايش بايد اين باشد كه اينها را مطرح كند.

امروز در عالم فرهنگ و هنر، شبكه‌ى نامرئىِ در سايه‌يى در داخل كشور فعال است، كه هركس اين شبكه را نبيند، به نظر من بايد در بينايى خودش شك كند. اين شبكه در همه جا هم نفوذ دارد - يك جاهايى بيشتر، يك جاهايى كمتر - و تصميمش بر اين است كه به ارزشهاى اسلام و انقلاب هجوم بياورد. اين شبكه در جهت همان سياستهايى كه اشاره كردم در سطح جهان فعال است، در داخل كشور دارد كار مى‌كند؛ انصافاً كار سازماندهى شده و خوب و دقيقى هم مى‌كند. آنها الان بر روى ضايع كردن، يا لااقل مسكوت گذاشتن چهره‌هاى خوب ما در شعر و در ادبيات و در هنر و در علم متمركز شده‌اند؛ اما شما اينها را پيدا كنيد و مطرحشان نماييد. من هيچ وجهى براى زنده كردن شخصيتى نمى‌يابم، جز اين‌كه گفته مى‌شود مى‌خواهيم دل عده‌يى را به دست بياوريم! چرا بايد اين كار را بكنيم؟! چهره‌هاى خودى را بياوريد، مطرح كنيد.

گاهى در اين سمينارهايى كه در سطح كشور تشكيل مى‌گردد، سخنرانيهاى خوبى ايراد مى‌شود، كه انعكاس آن مفيد است. البته همه‌ى سخنرانيها را نمى‌گويم؛ بعضى از آنها حشو است؛ يعنى همه‌اش كاملاً لُب نيست؛ اما درعين‌حال در اين سخنرانيهاى خوب، لُبهاى خوبى وجود دارد. فرض كنيد در تبريز يك سمينار در تجليل از علامه‌ى طباطبايى(8) مى‌گذارند. گاهى حرفهاى خوبى در آن‌جا زده مى‌شود؛ چرا شما آنها را منعكس نمى‌كنيد؟ يا مثلاً در تهران كنفرانس انديشه‌ى اسلامى برگزار مى‌شود، كه البته نه همه‌ى حرفهاى آن، ليكن بعضى از موارد آن را مى‌شود منعكس كرد. شما كانال آموزشى هستيد؛ چرا منعكس نمى‌كنيد؟

در بعضى از جاهاى ديگر، نمونه‌هاى خوبى در اين زمينه‌ها وجود دارد؛ من مثال بى‌اشكال‌ترش را بگويم؛ چون از معاصران زنده، آدم يك كلمه بگويد، ممكن است مشكلاتى ايجاد بشود! امروز شما مى‌توانيد روى چهره‌ى «شهريار»(9) كار كنيد. «شهريار»، يك چهره‌ى مطرح هنرى و ادبى امروز است. ممكن است ديروز اين‌گونه نبوده باشد، ليكن امروز با توجه به اين جمهوريهايى كه آزاد شده‌اند، و با توجه به آن منطقه‌ى عظيمى كه گرايش و گويش تركى دارند - كه از چين تا اروپا را گرفته است - عنصرى مثل «شهريار»، يك شاعر ترك‌زبان در اين حد، با آن عشق و اخلاص به جمهورى اسلامى، زنده‌كردنى و نشان‌دادنى است؛ اين كار را شما بكنيد؛ البته به شكل صحيح و هوشمندانه‌اش. از اين قبيل كارهاى خوب، مى‌شود انجام بدهيد؛ مثلاً كار روى شعراى معاصر، ادباى حاضر، ادباى متوفى، در زمينه‌هاى كودكان و امثال اينها.

به‌هرحال من اين را مى‌خواهم بگويم كه اگر مخاطبان شما قشر بخصوصى هستند - كه هستند - و يك گروه هوشمندتر و روشنفكرترى در جامعه به سمت برنامه‌هاى شما گرايش پيدا مى‌كنند، اين شما را براى عدول از آن هدفى كه اول ذكر شد، در محذور قرار ندهد؛ بلكه شما را وادار كند كه كيفيت كار را بالا ببريد؛ همچنان كه در مواردى من اين را در شبكه‌ى دو مشاهده كردم؛ از جمله در همين ماه رمضان گذشته بود كه شما(10) بعد از افطار برنامه‌ى بسيار خوبى را اجرا مى‌كرديد، كه واقعاً ديدنى و جالب بود و سطح بالايى داشت.(11) به‌هرحال اميدواريم كه ان‌شاءاللَّه موفق باشيد.

من از اين‌كه امثال آقاى اَرگانى - برادر بسيار خوب و عزيز و دلسوز - و بعضى از آقايانى كه آنها را مى‌شناسم، در اين مجموعه هستند، خوشحالم. اميدوارم كه جهتگيرى را آن‌چنان دقيق و حساس قرار بدهيد كه موجب تحرك روحيه‌ى رقابت كانال يك شود و آنها در جهت گرايش به سمت اهداف انقلاب و اسلام، به چشم رقابت به شما نگاه كنند؛ مسابقه‌ى صحيحى در اين زمينه ان‌شاءاللَّه به وجود بيايد.

ان‌شاءاللَّه كه خداوند كمكتان كند. البته كار خيلى سخت است. حرف زدن خيلى آسان است، اما عمل كردن بسيار بسيار مشكلتر است؛ منتها آنچه كه هست، اين است كه خداى متعال وعده كرده كه اگر شما همت كرديد، در عمل هم شما را يارى بدهد. بله، حرف زدن ما با عمل شما قابل مقايسه نيست؛ فضيلت عمل شما چندين برابر است. ان‌شاءاللَّه همت كنيد و از خدا هم كمك بخواهيد؛ خداى متعال هم شما را هدايت و كمك خواهد كرد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

1) مدير وقت شبكه‌ى دوم سيما

2) آقاى اَرگانى

3) رئيس جمهور تونس

4) پادشاه مراكش

5) رهبر ليبى

6) مقام معظم رهبرى در فرازى از بيانات ديگر خود، اين واژه را اين‌گونه توضيح مى‌دهند: «ملت ايران به لحاظ پايبند بودن به اصول و مبانى دينى و شرافت اخلاقى، راستگويى، عدالت و عدم خيانت - كه هر يك از اينها يك اصل و بنياد اخلاقى محسوب مى‌شود - بنيادگراست و به آن افتخار مى‌كند؛ اما غربيها "بنيادگرايى" را با تحجر، نفهميدن منطق و ناديده گرفتن پيشرفتهاى دنيا، برابر دانسته‌اند و بر همين اساس اين تهمت و دروغ را به ايران اسلامى نسبت داده‌اند، تا اسلام را از چشم جوامع مسلمان بيندازند و مانع از گرايش توده‌هاى غربى به سوى اسلام شوند».

7) گلستان سعدى

8) 1360 - 1281 ش

9) 1367 - 1285 ش

10) آقاى باقرى

11) برنامه‌ى «پرواز در ملكوت»

/ 1