خمس در کتاب و سنت (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خمس در کتاب و سنت (2) - نسخه متنی

علی احمدی میانجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خمس در کتاب و سنت (2)

علي احمدي

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

سخنان لغويين و دانشمندان را در معناي کلم غنيمت ذکر نموديم و قرائن و شواهدي را که دال بر مدّعاي ما بود آورديم و گفتيم که مفسرين و فقهاء و اهل لغت کلم «غنيمت» و «غنم» را از دو نظر مورد بحث و تحقيق قرار داده اند:

1ـ در مقام بيان فرق ميان فيئ و غنيمت (با در نظر داشتن اينکه هر دو مالي است که با از کفار و مشرکين و بغات بدست مسلمانان افتاده است) گفته اند که «غنيمت» آن است که با لشگرکشي و جنگ و قهر و غلبه گرفته شده و «فيئ» آن است که بدون لشگر کشي و جنگ بدست آمده باشد.

حکم اين دو با هم فرق دارد که در جاي خود ذکر خواهيم نمود. إن شاءاللَّه تعالي

2ـ در مقام تفسير و شرح کلم «غنيمت» فقط با قطع نظر از جهات ديگر.

بعضي از مفسرين و فقهاء هر دو نظر را در کلامشان جمع کرده اند مانند فخر رازي در تفسير و همچنين شيخ طوسي ره در تبيان و شيخ طبرسي در مجمع البيان و شيخ محقق مقدس اردبيلي در زبده و فاضل مقداد در کنز العرفان و قرطبي در تفسير الجامع لأحکام القرآن و رشيد رضا در المنار.

و گاهي هم اين دو نظر به همديگر خلط شده و موجب توهم گشته است. آنچه که گفته شد براي اهل تحقق کافي است، ولي چون برخي از اشخاص کم اطلاع يا مغرض در اين مبحث چيزهائي نوشته و گاهي تحريفات زيادي در نقل کلام بزرگان انجام داده اند. لازم ديدم بيش از اين به نقل کلام فقهاء بپردازيم، تا مطلب کاملاً روشن گردد، گرچه سخن به درازا بکشد.

در روزهائي که مشغول تتبّع در پيرامون کلمه «غنيمت» بودم رساله اي به دستم آمد که در تفسير آي خمس و تحقيق درباره کلمه «غنيمت» تأليف يافته است. مؤلف متتبّع و محقق زحمت بسيار کشيده و عين الفاظ بزرگان را نقل کرذده است. بر خود لازم ديدم که بخشي از آن رساله را در اينجا نقل کنم، تا خوانندگان محترم استفاده بيشتري ببرند.

1ـ شيخ صدوق رحمة اللَّه (متوفاي سال 381هـ.ق) در خصال ص 312 ط غفاري از جعفربن محمد و او از پدرش و او از جدش و او از علي بن ابيطالب عليهم السلام روايت کرده است که آنحضرت فرمودند: رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله) در وصيتي (که براي اميرالمؤمنين عليه السلام بيان فرمودند) فرمودند: يا علي عبدالمطلب در زمان جاهليت پنج سنت قرار داد، و خداوند تبارک و تعالي آنها را در اسلام اجرا نمود... «و وجد کنزاً فاخرج منه الخمس و تصدق به فانزل اللَّه عزوجل: واعلموا انّما غنمتم» در اين حديث شريف «غنيمت» در آيه شريفه به کنز تطبيق شده است.

شيخ صدوق رحمة اللَّه در کتاب من لايحضره الفقيه ج4/257 ط نجف پس از نقل اين حديث «عن رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله: يا علي لاوليمة الّا في خمس في عرس او خرس او عذار او و کار او رکاز، فالعرس التزويج... والرکاز يقدم الرجل من مکّه» فرموده است: مصنف است کتاب گويد: شنيدم از بعضي از اهل لغت که گفته اند... و رکاز بمعناي «غنيمت» است.

و مثل اينکه مراد اين مرد لغوي اين بود که اطعام براي آمدن از مکّه «غنيمت» است چونکه ثواب بزرگي دارد.

و قول رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله که مي فرمايد: «الصوم في الشتاء غنيمة باردة» از همين باب است.

در معاني الاخبار ص 272 و در خصال ص 314 در شرح اين حديث نيز اين سخنان را بيان کرده است.

مرحوم صدوق در اينجا غنيمت را به ثواب اخروي تطبيق مينمايد.

2ـ در معتبر ص 292 و منتهي ج1/548 از ابن عقيل نقل کرده است: گفته شده که خمس در همه اموال واجب است حتي در درآمد نجّار و خياط و خانه و باغ و صنعت. زيرا هم اينها فوائدي ميباشد که خداوند رسانده و غنيمت است.

3ـ شيخ مفيده (ره) در مقنعه ص 45 فرموده خمس در هر چيزي که مغنم است واجب است. خداوند تعالي فرموده: «و اعلموا انّما غنتم...» و غنائم به هرچه که در جنگ، يا از معدن و غوص و گنج و عنبر، و يا هر چه که از سودهاي تجارت و زراعت و صنعت بدست آيد گفته مي شود.

4ـ شيخ طوسي رحمه اللَّه در خلاف ج2/110 مي گويد: هرچه با شمشير از مشرکين گرفته شود غنيمت ناميده مي شود. در اين سخن در بين علما اختلاف نيست. و نزد ما (علماي اماميّه) هرچه را که انسان از سودهاي تجارتها و کسب ها و صنعت ها، استفاده مي برد غنيمت است. دليل ما بر اين سخن اجماع شيعه و آيه شريفه «و اعلموا انّما غنتم» مي باشد.

باز شيخ در خلاف ج2 ص 355 ميفرمايد: در معادن خمس واجب است... دليل ما بر اين مدّعا اجماع شيعه و اخبار آنها و نيز قول خداي تبارک و تعالي است که مي فرمايد: « و اعلموا انّما غنمتم».

در صفح 358 در مورد کنز نيز نظير همين استدلال را کرده است. در نهايه در باب خمس ميفرمايد: خمس در هر چيزي که انسان غنيمت مي برد، واجب است. مانند ارباح تجارتها و زراعتها.

در استبصار ج2 ص 56 در ذيل حديث «ليس الخمس الّا في الغنائم خاصة» فرموده...

وجه دوم، اينکه کسب ها و فائده هايي که براي انسان حاصل مي شود از جمله غنائمي باشد که خداوند متعال در قرآن فرموده است. و در مبسوط ج2/64 ميفرمايد: «امّا الغنيمة فمشتقة من الغنم و هو ما يستفيده الانسان بسائر وجوه الأستفاده سواء کان برأس مال او بغير رأس مال».

5ـ ابوالصلاح گفته (بنا به نقل مختلف علامه ره) خمس در ارث و صدقه و هبه واجب است. زيرا اينها يک نوع کسب کردن است. لذا در معناي اغتنام داخل مي گردند (که در آيه هست).

6ـ شيخ ابوالفتوح رازي (متوفاي سنه 553) در تفسير آي خمس پس از بيان موارد خمس مي فرمايد: و اين جمله آنست که به دست هرکس افتد آن را در عرف غنيمت خوانند.

براي اينکه غنيمت نامي است شامل هر فائده را که به مردم برسد و به عموم آن استدلال بر وجوب اخراج خمس توان کرد از اين جمله براي آنکه لفظ عموم متناول است آنرا (رجوع شود به ج5/414/415).

7ـ در غنيه فرموده: بدان از آنچه که در اموال واجب است يکي خمس است، و خمس در غنائم حرب، و گنج ها و معادن طلا و نقره... واجب است، دليل ما اجماع... و ظاهر فرمايش خداوند متعال است که مي فرمايد: «و اعلموا انما غنمتم» مي باشد. و اين چيزها را وقتي انسان بگيرد غنيمت مي شود (به کتاب زکات رجوع شود).

8ـ ابن شهر آشوب در متشابهات القرآن ج2/175 فرموده: کلام خداوند که مي فرمايد: «و اعلموا انما غنمتم» دالّ بر اين است که در تمام معادن خمس واجب است.

9ـ ابن حمزه در وسيله (کتاب جهاد) فرموده: «غنيمت آن استفاده اي است که بدون سرمايه گذاري بدست مي آيد و آن بر دو قسم است: 1ـ استفاده اي که از گنج ها و معادن بدست مي آيد... 2ـ استفاده اي که در اثر غلبه در ميدان نبرد حاصل مي شود.

10ـ محقق در معتبر ص 292 در بيان حکم معادن فرموده:... براي اينکه آن غنيمت است و به دليل عموميت آيه خمس در آن واجب است.

و در خمس ارباح مکاسب فرموده: دليل ما قول خداي تبارک و تعالي است که مي فرمايد: «و اعلموا انما غنمتم» و غنيمت اسم فايده است همانگونه که اين لفظ براي فائده حاصله در ميدان نبرد بکار مي رود براي فوائد ديگر نيز بکار مي رود.

11ـ علامه در منتهي ج1/546/548/922/921 در خمس رکاز که به معني کنز است فرموده: در رکاز خمس واجب است، و در اين جهت ميان اهل علم اختلافي نيست، خداوند تعالي فرموده: «و اعلموا انّما غنمتم» و کنز از جمله غنائم است. و در ارباح مکاسب فرموده: پنج سودهايي است که از تجارتها و کشاورزيها و صنايع بدست مي آيد... و دليل ما فرموده خداوند متعال است که مي فرمايد: «و اعلموا انّما غنمتم» و وجه استدلال اينست که خداوند تعالي خمس را در هر چيزي که غنيمت است واجب کرده است.

سپس فرموده: غنيمت فائده است که بدست مي آيد خواه با سرمايه گذاري باشد مانند سود تجارتها و کشاورزي ها و خواه در ميدان جنگ باشد.

سپس مؤلف رساله از علامه رحمه اللَّه در تذکره ج1 ص 252/253 و تحرير ج1/138 و مختلف ج2/31/32/33 نقل کرده است که به عموم آيه استدلال کرده است.

12ـ ابن ادريس در سرائر درباره صيد دريا فرموده: خمس واجب است اگر چه غوص نباشد. زير آن يک نوع کسب و غنيمت بدست آوردن است.

13ـ ابن جنيد (در ردّ کسانيکه خمس را در ارث و هدّيه و سود تجارت و درآمد کار و... منکر شده اند) فرموده: خمس در هرچه که غنيمت ناميده مي شود واجب است. غنيمت، غنائم جنگي و غير جنگي را شامل مي شود.

14ـ فخر المحققين در ايضاح ج1 ص 217 در شرح کلام پدرش علامه در قواعد (يشترط في المعادن اخراج المؤنة) فرموده: شيخ در خلاف و اقتصاد و ابن براج و ابن ادريس اخراج مؤنه را شرط ندانسته اند زيرا آيه «واعلموا انها غنمتم» اعم است.

15ـ شهيد اول در دروس فرموده خمس در غنايم واجب است... و در هفت چيز واجب است.

و در «بيان» فرموده: خمس واجب است، و بدليل استقراء در هفت چيز واجب است که کلمه غنيمت همه را شامل مي شود.

16ـ فاضل مقداد در تنقيح (مخلوط) فرموده: چهارم (از موارد خمس) درآمد انواع کسب ها از قبيل تجارت و صنعت و زراعت مي باشد. و شيخ، عسل را که از کوهها بدست مي آيد اضافه کرده، ابوالصلاح ارث را اضافه نموده است. زيرا کلمه غنيمت هم آنها را شامل مي شود.

مؤلف متتبعّ و محقق رساله سپس عبارتهاي شرح لمعه، و مسالک و تفسير ملّا فتح اللَّه، و حديقة المتقين، روضة المتقين، مفاتيح فيض، وافي، مجمع البحرين، روح البيان، شرح مفاتيح بهبهاني، غنائم ميرزاي قمي، تفسير شبّر، صافي، مستند، جواهر، خمس شيخ انصاري، المنار، مصباح الفقيه، دائرة المعارف و جدي، فقه السنة، انفال ممقاني، مناهج المتقين، منتهي المقاصد، و... را نقل کرده است.

17ـ سيد مرتضي رحمة اللَّه در انتصار فرموده: از چيزهايي که اماميه در آن متفرد است: خمس را واجب دانستن است در همه مغانم و مکاسب و چيزهائي که از معادن و غوص و گنج و سود تجارتها، زراعت ها و صنعت ها بدست مي آيد. (جوامع الفقه/ص 113).

آخرين سخن در اطراف کلم غنيمت

سخن در مورد کلم «غنيمت»، در آيه مبارکه خمس به پايان رسيد:

نهايت کوشش خود را در شرح و توضيح و بيان مدارک انجام دادم گرچه اطلاعاتم محدود و توانم اندک بود. در عين حال از آنچه که گذشت نتيجه اي که بدست آمد اين است که:

مراد از کلمه «غنمتم» در آيه مبارکه هر مالي است که انسان آن را بدست مي آورد خواه با زحمت باشد يا بي زحمت، سرمايه گذاري در آن کرده باشد يا نه، در جنگ با کفار بدست آيد يا از راه تجارت و کشاورزي و صنعت. آنچه که در عبارت قاموس و بعضي از اهل لغت آمده که:

«غنيمت مالي است که بي مشقت بدست آيد». اين تعريف قبلاً مورد نقد و بررسي قرار گرفته و مردود شناخته شد.

بنابراين بر هر مسلماني واجب است هر مالي که از راه حلال بدستش آمده يک پنجم آن را بعنوان خمس به خدا و رسول و ذي القربي بپردازد، کم باشد يا زياد و در متن آيه هيچ قيد و شرطي جز اينکه غنيمت باشد ذکر نشده است. پس اگر عرفاً از افراد غنيمت شمرده شود، غانم بايد خمس آن را بپردازد، سال بگذرد يا نگذرد، مؤنه سال باشد يا نباشد.

مخصوصاً کلمه «ما» در «انّ ما» مبهم و احتياج به بيان دارد و در آيه شريفه آن را با «من شيء» بيان کرده است. که در حقيقت مبهم را تکرار نمودن است. باتوجه به اينکه تفسير مبهم با مبهم محال است. شايد نکته اش اين باشد که متعلق خمس مخصوص به يک چيز نيست، بلکه همانا مورد تعلق خمس بدون استثناء هر چيزي است که غنيمت صدق بکند.

مفسرين تصريح بر اين که کرده اند که: «من شي» دلالت بر تعميم متعلق خمس دارد يعني خمس در غنيمت واجب است. هرچه باشد، کم باشد يا زياد، بزرگ يا کوچک. شايد منشأ اين استفاده همانست که ادباء گفته اند: «من» گاهي براي بيان جنس است، و اکثراً بعد از کلمه «ما» و «مهما» مي آيد و اين دو کلمه به «من» اولويت دارد، زيرا زياد ابهام دارند مانند: «ما يفتح اللَّه للناس من رحمة» و «مهما تأتنا به من آية» يعني «آنچه خداوند باز مي کند از جنس رحمت هرچه باشد» و «هر چه بياوري از آيه از هر نوع و به هر کيفيتي باشد «که در حقيقت حکم مترتب است بر جنس خواه کم باشد يا زياد و از هر نوعي باشد از انواع اين جنس. به هر حال ما تعميم را از دو جهت استفاده مي کنيم:

1ـ قيد و شرط نداشتن موضوع خمس که غنيمت است.

2ـ ابهام «ما» و بيان آن با «من شيء».

اخبار خمس نيز به اين تعميم و کليت دلالت يا اشاره دارد مثلاً در اخبار چنين آمده است:

1ـ از امام موسي بن جعفر (عليه السلام) درباره خمس سؤال کردم فرمود: در هر چيزي که مردم استفاده برند، استفاده خواه کم باشد يا زياد.

2ـ از امام جعفر بن محمد عليه السلام در تفسير آيه شريفه «و اعلموا انّما غنمتم من شيء» روايت شده که فرمود: بخدا غنيمت فايده روز به روز است الّا اينکه پدرم براي شيعيان حلال کرد تا نسلشان پاک باشد.

از رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله) روايت شده ( در حديث طولاني) که فرمود: و اخراج خمس در هرچه که انسان مالک مي شود.

4ـ هر فايده اي که مردم ببرند غنيمت است، و فرقي بين گنج ها و معادن نيست.

5ـ يک پنجم مالت را صدقه بده همانا خداوند از اشياء به خمس رضايت داده است.

6ـ و خداوند اموال را با خمس پاک کرد.

7ـ خمس بر هر کسي که غنيمتي بدست آورد يا تجارتي نمايد واجب است.

8ـ و اما غنائم و فوائد، خمس آنها در هر سالي بر آنها واجب است خداوند متعال فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شيء فان للَّه خمسه و للرسول...» خدا تو را رحمت کند فوائد همان غنيمت است که مرد آن را بدست مي آورد.

9ـ خمس يک بار بر تمام اموال تعلق مي گيرد.

10ـ خمس نيست مگر در غنائم خاصه.

زيرا اين احاديث يا تصريح به مطلب دارد مانند حديث اول و دوم و سوم و چهارم و نهم و يا ظهور دارد مانند حديث پنجم و ششم که جمع محلي به الف و لام موضوع خمس قرار داده شده است و مانند حديث دهم که مقتضاي حقيقي بودن حصر اين است که غنائم مطلق فائده است.

از مطالب گذشته کاملاً روشن شد که اختصاص دادن وجوب خمس به غنائم جنگي دور از تحقيق و خلاف کتاب و سنت است.

محقق اردبيلي رحمة اللَّه در زبده کلامي دارد که از نقل آن ناگزيريم:

« از ظاهر آيه استفاده مي شود که خمس در هر غنيمتي واجب است و غنيمت در لغت بلکه عرفاً هم بمعناي فائده است. بعضي از اخبار هم به اين تعميم اشعار دارند. مانند روايتي که در تهذيب از ابي عبداللَّه عليه اسلام نقل کرده: «قال قلت له: و اعلموا انما غنمتم من شيء فان للَّه خمسه و للرسول... قال: هي واللَّه الفائدة يوماً فيوماً (کذا) الا ان ابي جعل شيعتنا من ذلک في حلّ ليزکوا».

ولي اين ظاهر اين است که اين معني (تعميم کلي) قائل ندارد، زيرا بعضي از علماء آنرا مخصوص کرده اند به غنائم جنگ و بعضي هم معادن و کنوز را به آن ضميمه کرده اند. و اکثر اصحاب ما ـ يعني علماء اماميه رحمة اللَّه عليهم ـ آن را در هفت چيز منحصر نموده اند.

علاوه: اجمال در قرآن کريم زياد است مانند آيه «والذين يکنزون الذهب و الفضة» که مراد از آن بعضي از اقسام کنز است که بحدّ نصاب رسيده باشد.

علاوه بر اينها: اگر خمس در همه چيز واجب باشد. اين تکليف شاق است و الزام کردن شخص به دادن خمس جميع آنچه را که مالک است مشکل است و اصل سمحه و سهله بودن شريعت آن را نفي مي کند و علاوه روايت صحيحه نيست، با اينکه صراحت آن نيز محل تامّل است زيرا ممکن است که مراد از فائده يوماً فيوما در صنعتي باشد که خمس در آن واجب است. و قائل شدن به اينکه: خمس در همه چيز و هر فائده واجب است مگر آنچه که اجماع بر عدم وجوب باشد خالي از بعد نيست. و آنچه طبرسي در تفسير مجمع البيان آورده مطلب خوبي نيست.

اشکالي که در کلام اردبيلي قدس سره به نظر مي رسد اين است که: دلالت آيه از جهت معناي غنيمت و اينکه هيچ قيدي ذکر نشده و «من شيء» هم دلالت بر تعميم دارد جاي شک و ترديدي نيست و قائل نداشتن ( اگر صحيح باشد) مانه نيست از اينکه ما ظاهر آيه را اخذ کنيم و مشقتي را هم که ذکر فرمودند ممنوع است زيرا الآن جمعي از مسلمانان خمس را از تمامي درآمدها مي پردازند و حرج و مشقتي احساس نميشود، و روايت هم اولاً يکي دو تا نيست بلکه روايات همانطوريکه نقل کرديم متظافر و متعاضد است علاوه بر اينکه موثق و معتبر و شايد صحيح هم ميان آنها هست.

و محقق همداني فرموده: بسا اشکال ميشود در اين مطلب يعني در تعميم در مورد خمس به اينکه تخصيص اکثر لازم ميآيد. ولي اين اشکال مردود است:

اولاً: تخصيص اکثر لازم نمي آيد براي اينکه هرچه در ملک انسان داخل ميشود استفاده و اکتساب به او صدق نميکند و اگر صدق هم بکند و لفظ (غنيمت و استفاده و اکتساب) از آن منصرف نباشد جواب اشکال اين است که:

مقتضي عموم کتاب و سنت اين است خمس در همه (درآمدها) واجب است ولي از طريق اجماع و سيره کشف ميشود که صاحبان خمس از حق خودشان در موارد زيادي صرف نظر نموده اند و به شيعيان خود ارفاق کرده اند و مؤيد اين مطلب مضموني است که در روايات تحليل خمس آمده است: «الناي يعيشون في فضل مظلمتنا الّا انا احللنا شيعتنا من ذلک» و باز تأييد ميکند اين مطلب را عده اي از روايات معتبره که خمس را در ميراث و همه واجب کرده است (که حل ميشود به اينکه در اصل واجب بوده گرچه عفو شده است) با اينکه التزام بوجوب خمس در اين موارد مشکل است.

آنچه از دقت در احاديث وارده و سير قطعيه رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله بدست مي آيد اينست که:

همانطوري که قرآن کريم دلالت ميکند: خمس مال خدا و رسول و ذي القربي مي باشد که در مصارف مذکوره و در مصالح اسلام و مسلمين صرف مينمايند و گاهي صلاح اسلام و مسلمين تقاضا ميکند که موقتاً از گرفتن مطلقا صرف نظر نمايند کما اينکه رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله در جنگ بدر نگرفت و همه غنائم را ميان رزمندگان تقسيم کرد و گاهي صلاح اسلام تقاضا ميکند که در قسمتي از اموال بگيرند و در قسمتي صرف نظر کنند مانند مؤن سال که از خمس آن مقدار صرف نظر شده و از بقي درآمد در آخر سال خمس را مطالبه کرده اند.

و گاهي ممکن است بطور دقيق و بدون مسامحه از هم درآمدها خمس را بخواهند کما اينکه در حديث آمده «حتي ان الخياط لخيط ثوبا بخمسة دوانق لنا منه دانق» و «هي و اللَّه الأفادة يوما بيوم».

از اينجا معلوم ميشود که چرا حضرت رسول صلّي اللَّه عليه و آله در نامه اي که براي بعضي از قبائل نوشته اصلاً خمس را ذکر نکرده است و در نامه اي که براي بعضي ديگر نوشته خمش را نيز نوشته است و در بعضي خمس در مطلق غنائم واجب نموده و در نام ديگر در «سيوب» يا «رکاز» بالخصوص قرار داده است و در نامه در ارباح مکاسب بيان کرده است.

و همچنين در وصيت هائي که براي قبائل عرب بيان ميفرمودند گاهي خمس را ذکر کرده و گاهي مسکوت عنه گذاشته است.

و اما آنچه بعضي از علماء اهل سنت ادعاء کرده اند که حضرت رسول صلّي اللَّه عليه و آله اساساً خمس نگرفته است قطعاً خلاف واقع است زيرا:

اولاً: آيه شريفه در وجوب خمس نازل شده و حضرت رسول صلّي اللَّه عليه و آله اينهمه در نامه و وصيت ها آن را بطور مؤکد بيان فرموده بلکه جزء شرائط ايمان يا جزء قرارداد پيمان تأمين آورده است.

ثانياً: همانطوري که قبلاً اشاره کرديم مأموريني براي جمع آوري خمس تعيين کرده بودند.

ثالثاً: بطور مسلم رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله خمس را در مواقع متعدد گرفته و مخصوصاً در خيبر خمس را گرفته و تقسيم نموده است.

خلاصه اشخاصي که کوچکترين مطالعاتي در تاريخ و حديث داشته باشند ميدانند که اين ادعاء باطل و دور از حقيقت است.

و اما آنچه نقل شده که «... و الذي نفسي بيده مالي ممّا افاء اللَّه عليکم و لا مثل هذه (اي الوبرة التي اخذها من الأبل) الّا الخمس و هو مردود عليکم...» مراد اين است که خمس را از شما مي گيرم و در مصالح شما مسلمانان مصري ميکنم نه اينکه خمس را به خود شخص شما بر ميگردانم زيرا اگر اينطور بود اساساً خمس گرفتن لغو ميشد.

بيهقي نيز پس از نقل حديث، همين تفسيري را که ما گفتيم آورده است و اين ادعا کننده روي غرضي که داشته چنين ادعاء واضح البطلان را ذکر کرده و ما بعداً به آن اشاره خواهيم نمود. إن شاء اللَّه تعالي

روي همين اصل ائمه عليهم السلام نيز گاهي در يک زمان موقت خمس را نگرفتند و گاهي تأکيد نمودند که بايد همه خمس را بپردازند و گاهي از هفت چيز گرفتند و در بقيه عفو نمودند همانطوري که در ارباح مکاسب در طول سال هر چه مخارج زندگي داشته باشند خمس را در آن عفو نموده و از بقيه در آخر سال خمس را ايجادب نموده اند.

فقهاء رضوان اللَّه عليهم خمس را در هفت چيزي که ائمه عليهم السلام بالخصوص مورد تأکيد قرار داده بحث کرده اند ما هم از آنان پيروي نموده بطور فشرده به آن اشاره مي کنيم.

اول از آن هفت مورد غنائم جنگ است يعني اگر لشگر اسلام با اذن امام عليه السلام جنگ نمايند و غنيمت بدست آورند بايد خمس آن را برداشته و بقيه ميان رزمندگان تقسيم شود.

من باز عرض مي کنم که فقه را نبايد فراموش کرد، فقه به همان صورتي که بوده است باشد «فقه جواهري» بايد تقويت شود، بايد حوزه ها وقت وافراشان را صرف فقه و اصول و مباحثه (آنها) کنند، زيرا فقه در رأس دروس است.

از فرمايشان حضرت امام خميني ارواحنا له الفداء 3/7/62


. اين رساله را عالم متتبّع محقق آقاي شيخ رضا استادي در جواب يکي از اين اشخاص مغرض تأليف فرموده اند. جزاه الله عن الاسلام واهله خيراً.

. ترجمه: گنجي پيدا کرد و خمس آن را کنار گذاشت و صدقه داد. پس خداوند متعال اين آيه شريفه را نازل فرمود: «واعلموا انما غنمتم».

. ترجمه: يا علي وليمه نيست مگر در 5 پنج: در عروسي يا در تولد فرزند يا در هنگام ختنه فرزند يا در خريد خانه يا در بازگشت از سفر حج.

. ترجمه: امّا غنيمت از غنم مشتق شده است و آن عبارت است از آن که به نحوي از انحاء استفاده که انسان بهره ببرد خواه اين بهره برداري از طريق سرمايه گذاري باشد يا غير آن.

. «الغنيمة ما يستفاد بغير رأس المال و ينقسم قسمين: اما يستفاد من الکنوز و المعادن... او يستفاد بالغلبة من دارالحرب.

. ذخائر الامة ص6/7.

. رجوع کنيد به روح المعاني ج10/2ـ تفسير فخر رازي ج15/164 از کشاف ـ مجمع البيان ج4/542 ط اسلاميه و زبدة الاحکام ص 209.

. سور فاطر، آيه 2.

. سور اعراف، آيه 132.

. جامع الاحاديث ج8/546 از کافي و استبصار و تهذيب سألت اباالحسن (عليه السلام) عن الخمس؟ فقال في کل ما افاد الناس من قليل او کثير.

. جامع الاحاديث، ج8/549 از کافي و تهذيب و استبصار هي والله الأفادة يوماً بيوم الا ان ابي جعل شيعتنا في حل ليزکوا.

. جامع الاحاديث ج8/546 از طرائف سيد بن طاوس و اخراج الخمس من کل ما يمکله احد من الناس.

. کل ما افاده الناس فهو غنيمة لا فرق بين الکنوز و المعادن ـ جامع الاحاديث ج8/548 از فقه الرضا.

. «تصدق» بخمس مالک فانّ اللَّه قد رضي من الاشياء بالخمس ـ جامع الاحاديث ج8/544 از تهذيب و کافي و محاسن.

. و قد طهر اللَّه الاموال بالخمس ـ جامع الاحاديث ج8/544 از مقنعه.

. «علي کل امرء غنم او اکتسب الخمس ـ جامع الاحاديث ج8/547 از تهذيب و در آخر حديث چنين آمده است: حتي الخياط ليخيط قميصاً بخمسة دوانيق فلنا منها دانق.

. «فاما الغنائم والفوائد فهي واجبة عليهم في کل عام قال اللَّه تعالي و اعلموا انما غنمتم من شيء فان للَّه خمسه و للرسول... والفوائدـ يرحمک اللَّه فهي الغنيمة يغنمها المرء والفائدة يفيدها و الجائزة...» جامع الاحاديث ج8/564 از تهذيب و استبصار.

. الخمس من جميع المال مرة واحدةـ جامع الاحاديث ج8/547 از تحف العقول.

. ليس الخمس الّا في الغنائم الخاصةـ جامع الاحاديث ج8/529 از وسائل.

. مصباح الفقيه محقق همداني.

. تهذيب ج1/388 و کافي ج1 ص 544.

. علناء اهل سنت.

. عبارت مرحوم محقق اردبيلي را تلخيص و ترجمه نمودم براي استفاد کامل به زبدة البيان ص 210/211 مراجعه شود.

. مصباح الفقيه ص 109.

. سابقاً در تاريخ تشريع خمس گذشت.

. در اين حديث رجوع شود به: سنن بيهقي ج6/339/340/341/342 با اسانيد متعدد و اموال ابي عبيد ص 461/462 و در منثور ج3/186 از ابن ابي شيبة و تفسير طبري ج10/5 و المنار ج10/7 از بخاري و ابوداود و تفسير قرطبي ج8/12 و فتح الباري ج8/174 و بخاري ج4/111 و در حاشيه فتح الباري ج8/4/10 و خراج ابي يوسف/21 و نيل الأوطار ج8/228 از احمد نسائي و ابوداود و برقاني و کشاف ج2/222 و ترتيب مسند شافعي ج2/125/126 و تبين الحقائق ج3/357 و بحر رائق ج5/98 و بداية المجتهد/286 و نصب الراية ج3/425/426/427 و تفسير نسفي ج2/102 و ارشاد الساري ج5/202 و نسائي ج7/130 و ابوداود ج3/145/146 و مجمع الزوائد ج5/341 و ابن ماجه ج2/961.

. رجوع شود به: سنن بيهقي ج6/303/318/338/339 و الصحيح من السيرة ج3/229 از موطأ مالک ج2/14 و اموال أبي عبيد/444/447 و در منثور ج3/186 از ابن ابي حاتم و تفسير فخر رازي ج15/166 و احکام القرآن جصاص ج4/232/247 با سندهاي متعدد و تفسير قرطبي ج8/12 و عمدة القاري ج6/56 و نيل الأوطار ج8/89 از عمروبن عنية و عبادة بن صامت و عمروبن شعيب.

. جامع الاحاديث ج8/549 حديث شماره 12 از امام جواد عليه السلام.

. جامع الاحاديث و وسائل و وافي و مستدرک الوسائل در کتاب خمس در باب فرض خمس.

. وسائل و بحار و مستدرک و جامع احاديث الشيعة و سائر کتب حديث در کتاب خمس.

. جامع الاحاديث ج8/554.

/ 1