اطلاعات و تحقیقات از نظر اسلام (14) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اطلاعات و تحقیقات از نظر اسلام (14) - نسخه متنی

علی احمدی میانجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اطلاعات و تحقيقات از نظر اسلام

علي احمدي ميانجي

يكي از مشكلات اطّلاعات و تحقيقات،سوءظن مي باشد. مراد از سوء ظن حرام،آثار آن و رواياتي كه در آنها از گمان بد بردن نهي شده در قسمت گذشته مقاله بيان شد. رواياتي نيز در مدح سوء ظنّ و يا آثار مطلوب آن و نيز مواردي كه نشان مي دهد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و امير المؤمنين (عليه السلام) عملاً به سوء ظن ترتيب اثر داده اند وارد شده است اين قسمت مقاله متضمّن بحث و بررسي اين روايات مي باشد.

اينك پس از شرح معناي حرمت سوء ظن به نقل اخباري كه در مدح سوء ظنّ و يا آثار مطلوب آن وارد شده مي پردازيم:

1ـ احتر سوا من النّاس بسوء الظّنّ.

خودتان را با سوء ظنّ از مردم حفظ كنيد. پايان ص 8.

2 ـ لا تثقنّ با خيك كلّ القة فانّ صرعة الاستر سال لا تستقال.

به برادر ديني خود اطمينان تمام عيار نداشته باش زيرا ضرر خوردن شكست در اثر اطمينان و زود باوري قابل جبران نيست.

3ـ فالحذر كلّ الحذر من عدوك بعد صلحه فانّ العد وّ ربّما قرب ليتغفّل فخذ الحزم و اتّهم في ذلك حسن الظّن.

امير المؤمنين (عليه السلام) در عهد نام مالك اشتر مي فرمايد: از دشمن پس از صلح با او بر حذر باش زيرا دشمن گاهي نزديك شده و صلح مي كند تا تو را غافلگير كند پس در اين گونه موارد احتياط را شيو خود ساخته و حسن ظنّ نداشته باش.

4ـ جاهد نفسك واحذر جليسك و اجتنب عدوّك.

با نفس خود جهاد و از همنشين خود احتياط و از دشمنت اجتناب كن.

5ـ الي الله اشكو لبادة الأمين و تقظة الخائن.

از نفهمي شخص امين و بيداري دشمن به خدا شكايت مي برم.

6 ـ اواخر مصادرالتّوقي اوائل مصادر الحذر.

پايان منابع حفاظت(كه دشمن را دفع مي كند) آغاز(توسّل و استفاده از) منابع احتياط است.

7ـ تجنّب عدوّك و احذر صديقك من الاقوام الاّ الامين و الامين من خشي الله و لا تصحب الفاجر و لا تطّلعه علي سرّك و لا تأمنه علي امانتك و استشر في امورك الّذين يخشون ربّهم.

از دشمنت اجتناب كن و از دوستت بر حذر باش مگر اينكه امين باشد و امين كسي كه از خدا بترسد و با شخص فاجر مصاحبت نكن و او را از اسرار خود آگاه نساخته و به امانتهاي خود امين قرار نده و در كارهايت با اشخاصي كه از خدا مي ترسند مشورت كن.

8ـ ابذل لصديقك كلّ المودّة و لا تبذل له كلّ الطمانينة و اعطه كلّ المواساة .

ولا تغض اليه بكلّ الاسرار.

به دوست خود محبّت كامل داشته باش ولي به او اطمينان كامل نكن و با تمام توانايي به او ياري برسان ولي هم اسرار خود را پيش او برملا نكن.

9ـ الحازم يقظانٌ.

شخص محتاط همواره بيدار و آگاه است.

10ـ عليك بسوء الظّن فان اصاب فالحزم و الاّ فا لسّلامة.

همواره در كارها سوء ظنّ داشته باش كه اگر ظنّ تو درست در آمد پس دور انديشي كرده اي و گرنه سلامت مانده اي.

11ـ النّصيحة الحذر.

نصيحت و خير خواهي عبارت است از احتياط كردن(يعني خير خواهي براي شخص يا اجتماع عبارت از آن است كه در امور خود با احتياط برخورد نمايد)

12ـ العاقل لا ينخدع.

شخص عاقل فريب نمي خورد(مشكل است كسي او را گول زده و غافل گير نمايد).

13ـ الغرّة الجهالة.

غفلت(گول خوردن و تطميع شدن) از ناداني و جهالت است.

14ـ ما احسن حسن الظّنّ الا انّ فيه العجزوما اقبح سوء الظّن الاّ انّ فيه السّلامة.

چقدر خوب است تحن ظنّ،الاّ اينكه توأم با ناتواني است و چه بد است سوء ظنّ ولي همراه با سلامتي است.

15ـ در سئوال امير المؤمنين(عليه السلام) از امام حسن(عليه السلام) چنين نقل شده است: پايان ص 10.

قال: فما الحزم؟ قال: طول الاناة و الرّفق بالولاة و الاحتراس من النّاس بسوء‌ الظّنّ.

حزم(احتياط و دقت در كار) چيست؟ گفت: بردباري زياد،و مدارا با حكّام و رؤساء و حفظ خود از شرّ مردم بوسيل سوء ظنّ(به مردم و عدم اعتماد به آنان) .

16 ـ ثمرة الحزم السّلامة و ثمرة التّفريط النّدامة

ثمر حزم(دقت و احتياط در كارها) سلامت ماندن(از غافلگير شدن) است و ثمر تفريط پشيماني.

17 ـ ان استمنت الي ودودك فاحرزله من امرك و استبق له من سرّك ما لعلّك ان تندم عليه وقتاًما.

وقتي به دوست مورد علاق خود اطمينان كامل پيدا كردي فقط مقداري از كارهاي خود را به او اختصاص بده ولي اسرار خود را از او پوشيده نگاه دار شايد وقتي از افشاي آن پشيمان شوي.

18 ـ العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس و الحزم مشكاة الظّن

شبهات بر شخص عالم به مقتضيات زمان خود هجوم نياورده و مشكلي ايجاد نمي كند و احتياط كردن چراغ هدايت در وادي(ظلماني) ظنّ است.

و شايد منظور اين باشد: اگر شخص اهل زمان خود را بشناسد و عادات و رسوم و خواسته ها و اهداف آنان را بداند قضايا و پيش آمد ها براي او مبهم و تاريك نمانده و در كشف علل حوادث و قضايا متحير نمي ماند و احتياط منشأ پيدايش گمان است و گمان شخص محتاط معمولاً با واقعيت وفق داده و از خطا دور مي ماند. پايان ص 11.

19 ـ صلاح شان النّاس التّعايش و التّعاشر مل ء مكيالٍ ثلثاه فطن و ثلث تغافل.

صلاح كار مردم در زندگي و معاشرت است به مقدار پيمانه اي كه دو ثلث آن فطانت و زرنگي و يك ثلث آن تغافل(خود را به غفلت زدن) باشد.

جاحظ در ((البيان و التبيين)) ج 1ص 84 مي گويد:

و قد جمع محمّد بن علي بن الحسين صلاح شأن الدّنيا بحذا فيرها في كلمتين فقال: صلاح شأن جميع التّعايش و التّعاشر ملء مكيالٍ ثلثاه فطنة و ثلث تغافل،فلم يجعل لغير الفطنة نصيباً من الخير و لا حظاً و لا حظّاً في الصّلاح لانّ الانسان لا يتغافل الاّ عن شيء قد فطن له و عرفه

محمد بن علي بن الحسين(عليه السلام) صلاح كار دنيا را به صورت كامل آن در دو كلمه جمع فرموده و مي گويد:

صلاح كار هم زندگي و معاشرت،يك پيمانه است كه دو سوّم آن فطانت و زيركي است و يك سوّم آن تغافل به طوري كه مي بينيم آن حضرت براي غير فصانت هيچ سهمي از خير و صلاح قرار نداده است زيرا انسان تغافل نمي كند مگر در چيزي كه به كيفيت آن متوجّه بوده و آن را كاملاً بشناسد.

20ـ ثمّ لا تكن اختيارك اياهم(الكتاب) علي فراستك و استنامتك و حسن الظّنّ منك.

(در عهد نام مالك اشتر مي نويسد : ) اختيار و گزينش كتّاب و منشي ها متّكي بر فراست شخصي و حسن ظنّ تو نباشد.

21ـ قال ابو عبدالله عليه السّلام: ... وكن علي حذرٍ من اوثق النّاس عندك

امام صادق(عليه السلام) فرمودند ...از نزديك ترين اشخاص به خود هم بر حذر باش.

22ـ عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال في حكمة داود: علي العاقل ان يكون عارفاً باهل زمانه مقبلاً علي شايه حافظاً للسانه.

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: در حكمت آل داود(آمده است): عاقل بايد به اهل زمانه خود آشنايي داشته باشد تا گول نخورد و گرفتار نشود و به كار خود مشغول شده و زبانش را نگاه پايان ص 12.

دارد.

23ـ قال علي(عليه السلام) : اتّقوا شرار النّساء و كونو من خيار هنّ علي حذرٍ.

علي (عليه السلام) فرمود: از زنهاي بد دوري كرده و از خوبان آنها بر حذر باشيد.

24ـ .... و يحذر النّاس و يحترس منهم من غير ان يطوي عن احدٍ بشره

(از امام حسن و امام حسين عليهما السلام در رابطه با اوصاف رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) و اخلاق داخلي و خارجي او ... نقل شده كه فرمودند:) از مردم كاملاً احتياط مي كرد و خود را حفظ مي فرمود بدون اينكه خوشروئي خود را پنهان داشته باشد.

در سيره نقل كرده اند هر وقت گروه تازه اي به مدينه وارد مي شد امير المؤمنين(عليه السلام) در نزديك استوان محرس رو به طرف خان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) مي نشست و آن خانه را بطور كامل زير نظر گرفته و مراقبت مي فرمود و اصحاب آن حضرت نيز در مواقع حسّاس در اطراف خانه او پاسداري مي نمودند علاوه بر اين خود آن حضرت حذر و احتراس را مراعات مي كردند.

25ـ قال علي(عليه السلام): يستدلّ علي العاقل باريع لالحزم و الا ستظهار و قلّه الاغترار و تحصين الاسرار.

علي(عليه السلام) فرمود: شخص عاقل بوسيل چهار خصلت شناخته مي شود: حزم(احتياط در برخوردها و كارها) و استظهار(پي گيري از اوضاع و احتياط) و كم گول خوردن و حفظ اسرار.

26ـ امام صادق(عليه السلام): لا تثق الي من تخاف ان يعذّبك (ان يغدربك ـ ظ)

امام صادق فرمود بر كسي كه مي ترسي بر تو حيله زده(قرارداد را نقص نمايد) اعتماد نكن.

27ـ قال علي(عليه السلام): ... والضّعيف المحترس من العدوّ القوي اقرب الي السّلامة من القوي المغترّ.

علي(عليه السلام) فرمود: ضعيفي كه خود را از شرّ دشمن قوي محافظت مي كند از شخص نيرومندي كه گول مي خورد به سلامت نزديكتر است. .

28ـ قال علي (عليه السلام): من لم يتحرز من المكائد قبل و قوعها لم ينفعه الاسف عند هجومها:

علي(عليه السلام) گفت: كسي كه به موقع از حيل دشمن خود را حفظ نكند تأسّف در هنگام تاخت و تاز دشمن به دردش نمي خورد.

29ـ قال علي(عليه السلام): من لم يستظهر با ليقظة لم ينتفع بالحفظة.

علي(علي السلام) فرمود كسي كه از هوشياري بهره اي نداشته باشد نگهبانان فايده اي بحال وي ندارند.

30ـ قال علي(عليه السلام): رأس الحكمة تجنّب الخدع.

علي(عليه السلام) فرمود: بالاترين مراتب حكمت از حيله ها و خدعه ها است.

31ـ قال علي(عليه السلام): كن للعد و المكاتم اشدّ حذراً منك للعد و المبارز.

علي(عليه السلام) فرمود: از دشمني كه دشمني خود پنهان مي دارد بيشتر احتياط كن تا دشنمي كه آشكارا دشمني مي كند.

32ـ قال الصادق(عليه السلام): و العالم بزمانه لا تهجم عليه الّلوابس و الحزم مساء ةالظّن... و من فرط تورّط و من خاف العاقبة تثبت عن التّغوّل فيما لا يعلم و من هجم علي امرٍ بغير علمٍ جذع انف نفسنه و من لم يعلم لم يفهم و من لم يفهم لم يسلم.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: كسي كه به مقتضيات زمان خود آشنايي داشته باشد كارها بر او مشتبه نمي شود ... و حزم عبارت است از سوء ظن به مردم و هر كس كوتاهي در تحقيق كند خود را در مهلكه انداخته و هر كس چشم بسته به كاري اقدام كند خود را به مذلت انداخته و كسي كه علم ندارد،حق باطل را نمي تواند تشخيص دهد و كسي كه حق را از باطل نشناسد سالم نمي ماند.

مرحوم مجلسي فرموده حاصل معني حديث اين است كه هر كس اهل زمان خود را بشناسد و حق را از باطل و عالم را از جاهل باز شناخته و تابع حق و متمايل به هواي نفس را تميز دهد كارها بر او مشتبه نمي شود و دنبال آنان كه طرفدار حقّند مي رود و از اين جهت كه اهل باطل زياد و اهل حقّ كم اند شبهه براي او پيش نمي آيد. پايان ص 14.

و حزم عبارت است از محكم كاري و انجام كار ها با اطمينان خاطر و اطمينان كافي و اين حالت سبب مي شود كه شخص به مردم سوء ظنّ داشته و يا اثر آن را مرتّب كند بدين معنيت كه به مردم در كارهاي دين و دنيا اعتماد نكند.

اگر كسي بگويد در اخبار و احاديث نسبت به وجوب حسن ظنّ به برادران ديني تأكيد فراوان شده است پس لازم است گفتار و رفتار آنها را حمل بر صحت نماييم و اين با سوء ظنّي كه اين احاديث بر آن اشهار دارد تنافي دارد.

جوابش اين است: اولاً ممكن است اخبار حسن ظنّ را بر مواردي كه مؤمن بودن طرف ثابت شده باشد حمل نماييم.

ثانياً حمل بر صحّت در رفتار و كردار مؤمن با عدم اطمينان به او مگر پس از روشن شدن جهات كه موجب اطمينان و وثوق نفس مي شود منافات ندارد.

در بحث كلي در نتايج آيات و روايات،اطراف سخنان مرحوم مجلسي(رحمة الله عليه) به تفصيل سخن خواهيم گفت:

33ـ قال علي (عليه السلام): الظّفر بالحزم و الحزم اجالة الرّأي.

علي(عليه السلام) مي فرمايد: پيروزي در نتيجه احتياط حاصل مي شود و احتياط بوسيل جولان فكر بدست مي آيد.

34ـ قال علي(عليه السلام): احذر من اصحابك و مخالطيك الكثير المسألة‌الخشن البحث اللّطيف الاستدراج الّذي يحفظ أوّل كلامك علي آخره و يعتبر ما أخّرت بما قدّمت و لا تظهرنّ له المخافة فيري انّك قد تحرّزت و تحفّظت و اعلم انّ من يقظة الفطنة اظهار الغفاة مع شدّه الحذر فخالط هذا مخالطة الامن و تحفّظ منه تحفّظ الخائف فأن البحث يظهر الخفي و يبدي المستور الكامن.

علي(عليه السلام) فرمود: از آن دسته از ياران و دوستان نزديك خود كه زياد سؤال مي كنند و با خشونت سخن مي گويند و با لطافت از زير زبانت حرف مي كشند و اوّل و آخر سخن تو را حفظ كرده و با هم مي سنجند و تفسير مي كنند احتياط داشته باش،با آنان اظهار مخالفت نكن تا به احتياط تو پي ببرند،از لوازم بيداري و هوشياري آن است كه در عين احتياط خود را غافل نشان دهي پس با اينگونه اشخاص طوري آميزش كن كه گويا به آنان اطمينان كامل داري و طوري از آنان احتياط كن كه گويا به شدّت پايان ص 15.

از آنان مي ترسي زيرا بحث،پنهان را آشكار و اسرار را بر ملا مي سازد.

35ـ اتّق العدوّ وكن من الصّديق علي حذرٍ فانّ القلوب انمّا سميت قلوباً لتّقلّبها.

از دشمن بپرهيز و از دوست بر حذر باش زيرا قلب به جهت تقلّب حال به حال شدن،قلب ناميده شده است.

36ـ الحزم سوء الظّن.

حزم عبارت است از سوء ظنّ داشتن.

37ـ تأمل من عدوّك و ان شكر

خود را از دشمنت در امان مپندار اگر چه با زبان از تو سپاسگذاري كند.

38ـ احبب حبيبك هوناً ما عسي ان يكون بغيضك يوماً

در محبت دوستت ميانه رو بوده و اسرار خود را پيش او فاش نساز زيرا ممكن است روزي دشمن تو شود.

39ـ عارفاً باهل زمانه مستوحشاً من اوثق اخوانه.

در مدح علماء بالله و ممدوحين مي فرمايد: (آنان كساني هستند) كه عارف به اهل زمان و متوحش از موئقّترين برادران(ديني) خود هستند.

علاوه بر احاديث گذشته كه سوء ظنّ را مدح وتوصيه مي كند و آن را حزم و احتياط ناميده و مؤمنين را به جزم و سوء ظنِّ تشويق مي نمايد،

در بعضي از احاديث هم نتايج مثبت سوء ظن را بيان كرده و گاهي هم آن را علامت عقل و كمال عقل معرّفي مي كند. در روايات فراواني آمده است كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) و امير المؤمنين(عليه السلام) عملاً به سوء ظنّ ترتيب اثر مي دادند،مناسب است چند مورد از آن را به عنوان مثال ذكر كنيم.

1ـ اخذ علي(عليه السلام): من التّهمه بالجاسوسية فاحلفه فحلف كاذباً فدعا عليه فعمي.

علي(عليه السلام) كسي را به اتّهام حاسوسي گرفته و او را قسم داد و او بدروغ قسم خورد،حضرت او را نفرين كرده و آن شخص كور شد.

2ـ منذر بن جارود كه از طرف امير المؤمنين(عليه السلام) والي اصطخر بود،متهم به اختلاس از بيت المال شد به اميرالمؤمنين(عليه السلام) گزارش شده بود كه سي هزار... از بيت المال برداشته است. حضرت او را احضار و سي هزار... را مطالبه نمود،منذر منكر شد،علي(عليه السلام) خواست كه منذر قسم بخورد و او حاضر به قسم خوردن نشد و حضرت او را باز داشت نموده و زنداني كرد. صعصعة، شوهر خواهر منذر عرض كرد: من سي هزار را ضمانت مي كنم او را آزاد كنيد. حضرت فرمودند: هنوز سي هزار ... ثابت نشده،منذر قسم بخورد و آنگاه آزاد شود.

به طوري كه مي بينيم حضرت شخصي را به اتّهام جاسوسي پيش از آن كه تهمت وارده،ثابت شود گرفته و او را سوگند مي دهد و منذر را به موجب گزارش واصله قبل از ثبوت خيانت زنداني كرده و پس از آن كه او بر بي گناهي خود قسم مي خورد،آزاد مي شود.

3ـ كان النّبي(صلي الله عليه و آله و سلم) قد يحبس علي التّهمة.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) گاهي شخص را بخاطر تهمت زنداني مي كرد.

4ـ انّه(صلي الله عليه و آله و سلم) كفّل في تهمةٍ.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) در مورد شخص متّهم كفيل خواست تا او را آزاد كند.

5ـ كان(صلي الله عليه و آله و سلم) اذا بعث جيشاً فاتّهم اميره بعث من ثقاته من يتجسّس له خبره.

عادت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) اين بود كه هر وقت به فرمانده لشگري كه اعزام مي فرمود سوء ظن پيدا مي كرد كسي از افراد مورد اطمينان خود را مي فرستاد تا حركات او را زير نظر گرفته و به آن حضرت گزارش نمايد.

6ـ عن بريدة: انّ النّبي(صلي الله عليه و آله و سلم ) بعث سريةً و بعثت معها رجلاً يكتب له:

از بريده نقل شده است كه: رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) سريه ايرا اعزام نموده و كسي را همراه آنان فرستاد تا اخبار را براي آن حضرت گزارش كند.

7ـ اذا بعث رجلاً من المهاجرين قرن معه رجلاً من الانصار.

هر وقت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) يك نفر از مهاجرين را به مأموريت مي فرستاد شخصي از انصار را همراه او مي كرد.

8ـ انّا لا نستعمل علي عملنا هذا من طلب او اراد

ما براي كارهاي حكومتي كساني را كه تلاش براي تصدّي آن مي كنند نمي گماريم.

لا نستعمل علي عملنا من طلبه.

ما براي كساني را كه مي خواهند در كارهاي حكومتي واردت شوند بكار نمي گيريم.

انّ اخونكم عندنا من طلبه.

خيانت كارترين شما پيش ما كساني هستند كه طالبت به دست گرفتن كارهاي حكومتي مي باشند.

در اين احاديث،تلاش براي تصدي امورت حكومتي و مناصبت دولتي،علامت خيانت محسوب شده است و اين نيستت مگر اينكه اين چنين اشتياقي موجب سوء ظنّ به او مي شود و چنين برخوردي با او ،ترتيب اثر دادن به اين سوء ظنّ است. پايان ص 18.

9ـ استعمل رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم ) رجلاً من الازد علي صدقات بني سليمٍ يدعي ابن اللّيتية فلمّا جاء حاسبه فقال: هذا مالكم و هذا هديةٌ فقال رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم ) : فهلا جلست في بيت ابيك حبّي تأتيك هديتك ... ؟ ثمّ خطب(صلي الله عليه و آله و سلم ) ... و قال: امّا بعد فإنّي استعمل الرّجل منكم علي العمل فيأتيني فيقول: هذا مالكم و هذا هديةٌ مالكم و هذا هديةٌ اهديت لي افلا جلس في بيت ابيه حتّي تأتية هديته.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) مردي از قبيله ازد بنام ابن اللّيتيه را مأمور جمع آوري صدقات بني سليم نمود،وقتي از مأموريت خود باز گشت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) از وي حساب خواست و او گفت: اين مربوط به بيت المال است و اين هم هديه است كه به من داده اند،رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چرا در خان پدرت ننشستي تا هديه ات بفرستند؟ بعد حضرت منبر رفته و گفت: من يكي از شماها را به كار مي گمارم بعد مي آيد و مي گويد اين مربوط به بيت المال است و اين هم هديه اي است كه به من داده اند،چرا خان پدرش ننشست تا هديه اش را بفرستند.

10ـ استعمل علي(عليه السلام) رجلاً من بني اسدٍ بقال له ضبعة بن زهيرٍ فقمّا قضي عمله اتي علياً بجراب فيه مالٌ فقال: انّ قوماً كانوا يهدون لي حتّي اجتمع منه مالٌ فها هوذا فان كان حلالاً اكلته و ان كان غير ذلك اتيتك به فقال علي(عليه السلام): لو امسكته لكان غلولاً فقبضه منه و جعله في بيت المال.

امير المؤمنين(عليه السلام) مردي از بني اسد بنام ضبيعة بن زهير را مأمور انجام كاري كرد،هنگامي كه آن مرد مأموريت خود به پايان رسانيد،كيسه اي پر از مال خدمت آن خضرت آورده و چنين گفت: اشخاصي به من هديه مي دادند كه از جمع كردن آنها ثروتي اندوختم و همين است كه به خدمت تان آورده ام،اگر براي من حلال باشد تصاحب مي كنم و گرنه خدمت شما باشد حضرت فرمود: اگر آنرا پيش خود نگاه مي داشتي سرقت به حساب مي آمد. سپس آن را گرفته و بيت المال تحويل داد.

در اين دو قضيه اجمالاً سخنان مأمور ،مسموع واقع نشده و حمل بر صحّت نشده است بلكه آن را گرفته و ضميم بيت المال نمو ده اند،هر چند كه احتمال مي رود مأمور را تكذيب نكرده باشند ولي چون هديه گرفتن مسئول حكومتي روا نيست آنرا به نفع بيت المال ضبط كرده اند امّا اين احتمال در حديث اوّلي درست نيست بلكه ظاهر حديث اين است كه حضرت قول شخص را صحيح ندانسته و او را ؤ اخذه نموده است،بهرحال در
اين دو حديث،اجمالاً به سوء ظنّ ترتيب اثر داده شده است.

11ـ بطور كلي در مورد مأمورين و مسؤلين حكومت اسلامي به حسن ظنّ قناعت نشده بلكه دستور بلكه دستور نصب عيون و بازرس براي آنها صادر كرده اند:

ثمّ تفقّد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصّدق و الوفاء.

سپس كارهاي آنها را زير نظر گرفته و از اشخاص مورد اعتماد خود براي آنها مراقبي بگمار.

12ـ همچنان در مورد استخدام كارمند حكومت فرموده اند:

فاستعملهم اختباراً و لا تولهم محاباةً و اثرةً فانّهما جماعٌ من شعب الجور و الخيانة .

پس از دقت و آزمايش كامل در مورد اشخاص مورد نظرت، آنها را استخدام كن، مبادا آنها را به ميل خود و به منظور كمك به آنها و سر خود بكار بگماري كه در اين كار ستم و خيانت جمع مي شوند.

13ـ‌ رسول خدا اهل ريب را تبعيد فرمودند.

14ـ وقتي نجاشي شاعر با ابو سمّال در خان ابو سمّال در ماه رمضان شراب خوردند و هنگام عصر كه كاملاً از شراب سرمست بودند صدايشان بلند شد. همساي ابو سمّال جريان را به اطلاع حضرت علي(عليه السلام) رسانيد و حضرت مأمور فرستاده،خانه را محاصره كردند،ابو سمّال فرار كرد ولي نجاشي گرفتار شده و تازيانه خورد.

15ـ جاؤا الي علي(عليه السلام) من اتّهم بانّه من الخوارج فحبسه.

كسي را كه متّهم بود،از خوارج است پيش اميرامؤمنين(عليه السلام) آوردند و آن حضرت او را زنداني كرد.

16ـ مسئله عريف و بنيانگذاري آن به وسيل شخص رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) يكي از مواردي است كه عملاً بر خلاف حسن ظنّ و حمل بر صحت بنا شده است.

17ـ مسئل تحقيق رسول خدا(عليه السلام) در حديث افك نيز از اين مقوله است. پايان ص 20.

18ـ حديث امام سجاد(عليه السلام) در مورد زن شيبانيه نيز او همين باب است.

19ـ حديث امام موسي بن جعفر(عليه السلام) در مورد دو غلام و كنيز خود نيز همينطور است

20ـ اسحقٌ قال حدّثني يحيي القنبري(القشيري خ ل)قال: كان لابي محمدٍ(عليه السلام) وكيلٌ قد التخذ معه في الدّار حجرةً يكون معه خادمٌ ابيضٌ،فراود الوكيل الخادم علي نفسه،فأبي ان يأنية الاّ بنبيذٍ،فاحتال له بنبيذٍ ،ثمّ ادخله عليه و بينه و بين ابي محمد(عليه السلام) ثالثة أبواب قال: فحدّثني قال: انّني لمنتبهٌ اذاً بالابواب تفتح حتي جاء بنفسه،فوقف علي باب الحجرة ثمّ قال: يا هؤلاء خافو الله فلمّا اصبحنا امر ببيع الخام و اخراجي من الدّار.

اسحاق نقل كرد كه يحيي قنبري گفت: ابو محمّد (عليه السلام) وكيلي داشت كه در خان آن حضرت حجره اي گرفته بود و خادم سفيد پوستي با او بود،وكيل به خادم پيشنهاد نامشروعي كرد و او از قبول پيشنهاد سرباز زد مگر اين نبيذي بياورد،وكيل نبيذ را به يك نحو پيدا كرده و حاضر نمود. بين اتاق اينها و حضرت ابو محمد عليه‌السلام سه در وجود داشت مي‌گويد:وكيل گفت: من بيدار بودم كه ناگهان ديدم درها باز مي شود تا اين كه حضرت شخصاً آمده و در حجره ايستاد و فرمود: از خدا بترسيد و چون صبح شد امر فرمود خادم را فروختند و مرا از خانه بيرون كرد.

21ـ اقتتل قومٌ بالحجارة لبتل بينهم قتيلٌ فامر النّبي(صلي الله عليه و آله و سلم ) بحبسهم

گروهي با سنگ بجان هم افتادند و فردي از آنها كشته شد،رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) دستور داد همه را زنداني كردند.

احتمال مي رود كه حكم به بازداشت براي اتهام قتل و پيدا كردن قاتل بوده باشد نه براي تعزير بخاطر نزاع و جنگ.پايان ص 21.


. بحارج 77 ص 158 از تحف العقول. الميزان ج 5 ص 629.

. الميزان ج 5 ص 629 از تحف العقول و بحارج 74 ص 173. وسائل ج 8 ص 501. كافي ج 2 ص 672.

. نهج البلاغه نامه 53. الميزان ج 5 ص 629.

. بحارج 75 ص 465 از امالي طوسي ج 1 ص 6. قصار الجمل ج 1 ص 105.

. ابن ابي احديد ج 20 ص 343.

. غرر الحكم ج 1 ص 73.

. وسائل ج 8 ص 419 از علل.بحارج 74 ص 196 از اختصاص مفيد و ج 78 ص 172 از تحف العقول.

. بحارج 74 ص 165. غررالحكم ج 1 ص 129. دستور معالم الحكم ص 70. بهجة المجالس تأليف ابن عبدالبرّج 1 ص 685. محاسن بيهقي ج 2 ص 386.

. دستور معالم الحكم ص 70.

. قصار الجمل ج 2 ص 112. شرح نهج البلاغه ج 20 ص 500.

. غرر الحكم ج 1 ص 26.

. غرر الحكم ج 1 ص 18.

. غرر الحكم ج1 ص11..

. ابن ابي الحديد ج 20 ص 294 رقم 359.

. دستور معالم الحكم ص 100. تحف العقول ص 225. الوافي ج 3ص 67 في مواعظ الحسن. ابو نعيم في الحلية ج 2ص 132. حياة الحسن ج 1ص 138. تاريخ ابن كثير 8 ص 39. كشف الغمّه ص 169،الفصول المهّمه لابن الصباغ ص 164.

تهذيب ابن عسا كرج 4ص 217 و ر. ك ابي الحديد ج 4ص 250 و 267،معاني الاخبار و الدرة الباهرة و الارشاد للديلمي و البحار في باب مواعظه عليه السلام ج 78ص 102عن التحف ص 115 عن الارشاد للديلمي.

. تفريط: كوتاهي كردن،عجز نشان دادن و ضايع نمودن.

. نهج البلاغه حكمت 181.

. غرر الحكم ج 1ص 273.

. بحار ج 78ص 269 از تحف العقول. كافي ج 1ص 87 بعداً حديث به صورت كامل خواهد آمد.

. بحار ج 74ص 167 از الدّرة الباهره و تحف العقول ص 264 در كلمات امام صادق(عليه السلام) .

. بحار ج 46ص 289 اين حديث را از جاحظ نقل كرده است.

. نهج البلاغه نامه 53.

. وسائل ج 8 ص 412 از اصول كافي ج 2 ص 639 حديث 4.

. وسائل ج 8 ص 534 از اصول كافي و رجوع شود به قصار الجمل ج 2 ص 205 و تراتيب الدارية ج 2 ص 236.

. وسائل ج 14 ص 128.

. تراتيب الاداريه ج 2 ص 450. اسد الغابه ج 1 ص 25 و ج 5 ص 72. الاصابه ج 3 ص 611 و شفا ج 1 ص 245 و 410. بحارج 16 ص 151 از عيون الاخبار و ص 154 از معاني الاخبار و ص 155 از مكلارم الاخلاق و در ص 11ت مي فرمايد هذا الخبر من الاخبار المشهورة روته العامّة في اكثر كتبهم.

. غرر الحكم ج 2 ص 863.

. بحارج 78 ص 278 از كتاب اربعين في قضا حقوق المؤمنين.

. ابن ابي الحديد ج 20 ص 309 رقم 543.

. غرر الحكم ج 2 ص 701.

. غرر الحكم ج 2 ص 702.

. غرر الحكم ج 1 ص 412 و ج 2 ص 512.

. قصار الجمل ج 2 ص 23 از ابن ابي الحديد ج 20 جكمت 575.

.كافي ج 1 ص 27 حديث 29. قصار الجمل ج 2ص 23.

. مرآة العقول ج 1 ص 87 و 91.

. ابن ابي الحديد ج 3 ص 117.

. ابن ابي الحديد ج 20 ص 318 رقم 653.

. بهجة المجالس تأليف ابن عبدالبّرج 1 ص 689.

. كنز العمّال ج 3 ص 430 و 446. نهايه و لسان العرب در كلم حزم. مسند شهاب ج 1 ص 48.

. الحزم: ضبط الرّجل امره والحذر من فواته(نهايه و لسان العرب).

. غرر الحكم ج 2 ص 802.

. فردوس ديلمي ج 1 ص 435. مستدرك ج 2 ص 82. مجروحين ابن حبّان ج 2 ص 351. اشعثيات ص 233. ترمذي ج 8 ص 162. كنز العمّال ج 9 ص 12 و 103 و ج 21 ص 76. ابن ابي شيبه ج 14 ص 102 و لباب الآداب ص 25. روض الاخبار ج 1 ص 173. الأدب المفرد ص 334. مسند شهاب ج 1 ص 340 و در حاشي‌ آن از طبراني در كبير و اوسط .مجمع البحرين ج 8 ص 88 و درج 2 ص 365.

. مستدرك ج 2 ص 63.

. مثلاً گاهي مي فرمايد: با سوء ظنّ ،خودتان را حفظ كنيد و گاهي مي گويد: به برادر خود هم وثوق كامل نداشته باشن و يا گويد: نسبت به برادر ديني خود شريط مودّت كامل را مراعات كن ولي اعتماد كامل به وي نداشته و هم اسرار خود را پيش او بر ملا نكن و گاهي مي گويد: همواره سوء ظّن داشته باش وگاهي هم حزم را تفسير به سوء ظنّ مي كند چنانكه امام مجتبي(عليه السلام) در جواب پدر بزرگوارش حزم را چنين معني فرمود:

الاحتراس من الناس بسوء الظِّن(نگهداري خويشتن از گزند مردم به و سيل سوء ظنّ)

. اشاد مفيد(رحمة الله عليه) ص 166.

. انياب الاشراف ج 2 ص 163. غارات ثقفي ص 522. ذيل معادن الحكمة ص 283 (مخلوط). نهج السعادة ج 5 ص 22. قاموس الرجال ج 9 ص 122. يعقوبي ج 2 ص 193 ـ 194.

. مجمع الزوايد ج 4 ص 203. كشف الأستارج 2 ص 128. تراتيب الادارية تج 1 ص 254 و 294ـ 296. تهذيب تاريخ ابن عسا كرج 4 ص 452. بحرالز خارج 6 ص 210. عيون الأخبار ابن قتيبة ج 1 ص 72.

. مجمع الزوائد ج 4 ص 198. كشف الأستارج 2 128.

. وسايل ج 11 ص 44. ميزان الحكمة ج 2 ص 45.

. تهذيب تاريخ ابن عسا كرج 6 ص 383.

. سريه قواي اعزامي متشكل از پنج تا چهار صد نفر را گويند.

. تهذيب تاريخ ابن عسا كرج 6 ص 382. مسند ابي داود طيالسي ص 84 رقم 603.

. اخبار القضاة وكيع ج 1 ص 66 ـ 67.

. كنز العمال ح 4 ص 394. تراتيب الادارية ج 1 ص 237. اسدالغابة ج ص 330. ابن ابي شيبة ج ص 547. نور علم دوره 2 شماره 2 ص 86 از مصادر ديگر.

. در اسد الغابه((ابن التبيه)) ضبط شده است.

. اخبار القضاة وكيع ج 1 ص 59 . 60.

. نهج البلاغه نامه 53(عهد نامه مالك اشتر) در شماره هاي سابق مقداري در اين مورد بحث شده است.

. نهج البلاغه نامه 53(عهد نامه مالك اشتر) در فصل سوم انشاءالله خواهد آمد و قبلاً هم اشاره كرده ايم.

. نور علم دوره دم شماره 2 ص 89 از مصادر بسيار زياد.

. ابن ابي الحديد ج 4 ص 88.

. تاريخ طبري ط استقامت ج 4 ص 66.

. نور علم دور دوّم،شمار1.

. نور علم دور دوّم،شمار 2،ص 83 و دور دوم شمار 9 ص 40.

. نور علم،دوره دوّم،شماره 9 ص 39.

. نور علم،دوره دوّم،شماره 9 ص 39.

. بحارج 50 ص 285 ـ 284 از مناقب اين شهر اشوب ج 4 ص 433. كافي ج 1 ص 551.

/ 1