اجتهاد زنده و پويا، موتور محرك اسلام(1)
آيت الله هاشمي رفسنجاني كنگره بزرگداشت ملامحمد مهدي و ملااحمد نراقي در تاريخ اول تا سوم خرداد در قم، كاشان و نراق برگزار شد.در جلسه افتتاحيه اين كنگره در قم، آيه الله هاشمي رفسنجاني به ايراد سخن پرداخت.با توجه به اهميت سخنان ايشان، بخش مهمي از اين سخنراني را در اينجا از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم.درباره مراتب علمي و عرفاني اين دو بزرگوار در حوزه مطلب زيادي هست اعم از كتابهاي اين دو شخصيت و همچنين كتابها و مقالاتي كه درباره آنها نوشته شده است.مقام علمي آنها در زمينه هاي فقه، اصول، فلسفه، عرفان، مسائل اخلاقي، اجتماعي، سياسي و همچنين مسائل ادبي، هنري و شعر كه در آن زمان مهم و الان هم هست، در سطح خوبي در آثارشان وجود دارد.نكته جالب، جامعيت اين پدر و پسر است كه هوشيارانه مسائل زمان خود را درك كرده بودند و كار كردند و به موقع هم اقدام مي نمودند.يك مقدار بيشتر به زمان اين دو بزرگوار و شرائط زماني آنها بپردازيم و خدماتشان را بررسي كنيم و سپس مقايسه اي با زمان خود كنيم و اينكه چه تأثيري در زمان و نسل امروز مي توانند داشته باشند، آنچه كه مهم است اينكه از قطعه تاريخ آنها به عنوان تجربه تاريخي استفاده كنيم.زمان اين دو بزرگوار سه قطعه دارد، اواخر دوران صفويه، دوران افشاريه و زنديه و اوائل دوران قاجار.اين سه قطعه را بايد با هم بررسي كرد و نگاهي به حوزه ها و روحانيت و نگاهي به اطراف خود.بيندازيم و ببينيم موتور حركت تاريخ چگونه بوده است.بحثي را كه مطرح مي كنم انتظار است كه علما و طلبه هاي قم در اين زمينه ها بيشتر كار كنند.مهمترين مسئله دروني حوزها در آن دوران، مسئله اصولي ها و اخباري ها بود.در زمان صفويه كه توجه ويژه اي به علما شد، در نتيجه اصوليين كه طرفدار مسائل اجتماعي و اجتهاد زنده انطباق اسلام با شرائط روز بودند، پيروز شدند، وعلماي كشورهاي ديگر نيز در ايران جمع شدند و فعاليت هايي را انجام دادند.از اين دوره به بعد فرهنگ بومي كشور دست روحانيت بود و از طريق مكتب خانه ها.منابر و مساجد با مردم ارتباط داشت.ده پانزده سال آخر حكومت صفوي ها كشور دچار بحران شد، وقتي افاغنه آمدند، تباه كردند، چيزي شبيه دوران مغول درست كردند در اين دوران هم روحانيت در جامعه ماند و جامعه را ساخت.پس از رفتن صفويه ملوك الطوايفي در كشور اوج گرفت و در اين زمان دوباره اخباري ها اوج گرفتند و اصولي ها افول كردند و به مسائل اجتماعي بي توجه شد و از بعد سازندگي روحانيت و مسائل اجتماعي كاسته شد كه اين بدترين موقعي است كه روحانيت در يك دوره سازندگي دچار اين انحطاط مي شود.اين دوران هم زمان با شكل گيري انقلاب كبير فرانسه است و اين خيلي بد است كه ما در يك دوره سرنوشت ساز، دچار انحطاط مي شويم و مسائل علمي، فرهنگي، تربيتي، سياسي، اجتماعي و همه آن چيزهايي كه پايه تمدن جديد مي شود، در فرانسه و اروپا شكل مي گيرد و بعد به جاهاي ديگر سرايت مي كند.وقتي روحانيت به آن شدت تضعيف شد و بين روحانيت و حكومت فاصله افتاد، مردم احساس بي پناهي مي كردند.در اين زمان بود كه مردم بي پناه دوباره ارزش وجودي روحانيت را فهميدند و متوجه شدند كه اين يك موهبت خدايي است كه در ميان آنهاست و دارد از بين مي رود.تشنگي مردم به حضور روحانيت، بيداري روحانيت نسبت به اعمال نفوذ و تأثير گذاري در جامعه و تفكر اجتهاد پويا و زنده كه شاگردان مرحوم وحيد بهبهاني در كشور به وجود آوردند، مجموعا كمك كرد تا روحانيت دوباره با تفكرات نسبتا جديد به جامعه برگردد.حوزه تجديد حيات كرد و مرحوم قمي شاگرد برجسته مرحوم بهبهاني در قم، حوزه را تأسيس كرد و در كاشان خاندان مرحوم نراقي، خيلي خوب عمل كردند البته كاشان از صدر اسلام سابقه تشيع و مركزي براي معارف شيعه بود و تا كنون نيز ادامه دارد.نراقيين هر كدام به عنوان شعبه اي از حركت روحانيت، مذهب تشيع و كتب اهل بيت و اجتهاد را احيا كردند كه خوشبختانه ديگر راكد نشد، به گونه اي كه دوران پهلوي هم نتوانست اين آثار را از بين ببرد.در اين دوره روحانيت به حكومت نزديك شد اما از اين فرصت سوء استفاده نكرد و ارتباط مردمي اش را حفظ نمود و اصل نظريه ولايت فقيه در آن زمان پذيرفته شد و حتي شاهان قاجار براي حكومت، از علماء اجازه مي گرفتند.و مرحوم نراقي عوائد و بحث ولايت را در اين زمان مي نويسد و اين امر اتفاقي نيست بلكه بهترين زمان براي اين كار بود و اين كتاب مهمترين اثري است كه متناسب، با زمان نوشته شد.يكي از نكات جالب زندگي اين دو بزرگوار اين است كه مسائل مورد نياز در برنامه تحقيقي آنها مورد توجه قرار مي گيرد.به عنوان مثال در همان دوره در اثر توجه زياد به اجتهاد، يك تفكر انحرافي پيش آمد كه حجيت ظن را در حد افراطي مطرح مي كرد كه شامل فقيه و غير فقيه مي شد، مثل همين كه در جامعه امروز ما دارد، اتفاق مي افتد و عده اي فكر مي كنند اين اجتهادي كه مي گويند، اينقدر باز است كه هر كس مي تواند خودش را مجتهد فرض كند و در همه مسائل اظهار نظر كند كه اين افراط خطرناكي است.مرحوم ملااحمد نراقي اين بحث را مطرح كرده و به آن پاسخ دادند.مرجعيت زنده مهم است.مرجع بايد مسائل اطرافش را ببيند و در هر مورد كه تشخيص مي دهد مورد نياز مردم است، مطالعه كند و شجاعانه نظر دهد و مردم را راحت كند.معناي رهبري نيز همين است.و اين احتياطاتي كه گاهي مطرح مي شود ضد احتياط است و نتيجه معكوس مي دهد.ما معصوم نيستيم كه بتوانيم در همه مسائل بدون اشتباه نظر بدهيم.ما بايد شجاع باشيم و بتوانيم آنچه طبق مصلحت است نظريه معتبري را عرضه كنيم.حوزه ها و مراجع بايد در اين گونه مواقع به داد مردم برسند و نگذارند افراد بي مايه ميدان داري كنند.مسئله ديگر در آن زمان، شروع تهاجم شرق و غرب بود كه از طرق مختلف همچون تجارت، نظامي، توطئه هاي تفرقه افكنانه انجام مي شد.هنري مارتين جاسوس، در اوج حركت عظيم روحانيت به حوزه مي آيد و پس از مدتي تحصيل در هر چيزي ايجاد شك و شبهه مي كند.در اين شرائط كار به جايي مي رسد كه مرحوم نراقي در حالي كه يك مجتهد عالي مقام بوده، كتاب « سيف الامه » را مي نويسد و به اشكالات او پاسخ مي دهد.روحانيت با جامع نگري، و حضور و ارتباط با حكومت، قدرت خوبي به دست مي آورد اما به عنوان ابزار حكومت عمل نمي كند.مانند مرحوم شفتي كه چه عظمتي بدست آورد.رابطه مرحوم نراقي با حكومت اينطور نبود كه آنها دستور بدهند و ايشان اجرا كند، ايشان در زمان خود، چندين حاكم را عوض كردند، در كاشان هرگاه حاكمي مي آمد كه به مردم ظلم مي كرد، اينها در مقابلش مي ايستادند كه اين موضوع از افتخارات روحانيت است.متأسفانه بعضي از اين نويسندگان رذل و شيطان كه در دوران پهلوي و قبل و بعد از آن ظهور كردند اين افتخارات را مي خواستند از بين ببرند.نكته ديگر شركت آنها در جنگ بود.مرحوم نراقي فتواي جهاد داد و در جنگ عليه روسها ايشان و پانصد نفر ديگر از علماي ساير بلاد، كفن پوش به سلطانيه زنجان رفتند و روسها را عقب راندند و در مراحل اول نيز پيروز شدند هر چند در اثر خيانت برخي از حاكمان پايان جنگ به عقب نشيني نيروها منجر شد.تا آنجا كه علما حاكم بودند و روحانيت حضور داشت، كشور اتحاد و پيشرفت داشت.ما نبايد از اروپائيها عقب باشيم، آنها از يك عصر تاريك بيرون آمده بودند ولي ما همه گذشته مان تفكر و انديشه و تحقيق بوده است.علما بايد در دوراني كه در حال يك تحول عمده بود، به اين مسائل بيشتر توجه مي كردند.اين يك كوتاهي است كه در آن زمان شده و بايد ببينيم ريشه آن چيست.اروپائيها در اين مقطع خيلي ظلم كردند و با ايجاد اختلافات و جنگهاي داخلي نفوذ در دربار زمينه كنارگيري علما از حكومت را فراهم كردند و موجب ضعف حكومت قاجار و مانع پيشرفت شدند.در طول تاريخ هر وقت علما كه مردم پشت سرشان بودند در برابر حركت اصلي حكومت قرار مي گرفتند، آنها شكست مي خوردند.كساني كه تز «جدايي دين از سياست» را مطرح مي كنند و در پي انزواي روحانيت از حكومت هستند و گاهي به صورت دلسوزانه، روحانيت را دعوت مي كنند كه به مدرسه فيضيه برگردد و يا كاري به حكومت نداشته باشد، يا واقعا خائن هستند و يا نفهم و يا خود را به نفهمي مي زنند.اينكه امروز همه مشكلات حتي كمبود شير يا اتوبوس را از چشم عمامه بسرها مي بينند به خاطر اين است كه روحانيت در موضوع پاسخگويي قرار دارد و مشكل از همين جاست.و گرنه اگر در موقع پرسشگر بود خيلي راحت تر مي توانست برخورد كند.روحانيت اگر مسئوليت اداره كشور را نپذيرد از نظر شخصي و صنفي راحت تر زندگي مي كند اما نتيجه آن، انهدام كشور، روحانيت و دين است.من عميقا معتقدم كه هر دولتي كه در آينده اپوزسيون آن، روحانيت باشد، شكست خواهد خورد مخصوصا در يك فضاي آزاد.اگر مثل زمان رضاخان و محمد رضا يك حكومت ديكتاتوري، باشد، فرق مي كند.اما اگر صحبت از مردم سالاري و آزادي است و مردم بايد رأي بدهند و توجيه شوند، اگر روحانيت، اين طرف قرار بگيرد، چيزي براي حكومت باقي نمي گذراد.مردم دين و اختلافشان و همه چيز خودشان را از روحانيت مطالبه مي كنند و واقعا تابعند و اگر روحانيت دستش به امور اجرايي نباشد، مردم سخن او را بي چون چرا مي پذيرند.آن كساني كه مي خواهند روحانيت به داخل مدرسه برود، مي خواهند آن چيزي را پياده كنند كه روحانيت نمي خواهد.مردم سالاري بدون حضور روحانيت نمي شود، در انتخابات و در همه جا مردم چشمشان به دهان روحانيت است اگر روحانيت به مدرسه و مسجد آمد، مردم سالاري از بين مي رود چون مردم طرف روحانيت اند.تز جدايي دين از سياست حرف امروز نيست در همان زمان نراقي ها هم، همين تز مطرح بود.من قبول دارم كه اگر روحانيت مسئوليت داشته باشد، بايد جوابگو باشد.هيچ كس نمي تواند بگويد مملكت بي عيب و بدون مشكلات است.تمام دنيا هم همين است.اصلا جهاد و مبارزه همين جا معنا پيدا مي كند، اين راه را خدا قرار داده و اهلبيت در اين مسير آمدند و شهيد شدند و راه ما هم همين است.اوج افكار زمان نراقي ها همين است كه ما امروز به عنوان ولايت فقيه داريم و راهي كه در كشور ما با هماهنگي مردم مي تواند به جايي برسد همين است و اگر اشكالاتي هم هست بايد برطرف شود.قطعا اشكالاتي در كار ما هست و ما بدون اشكال نيستيم، اما راه را خراب نكنيم.يك تز استعماري از گذشته دارد به شكل زشتي تكرار مي شود و متأسفانه اين موج دارد جوانان ما را مي گيرد كه مقابله با اين مسئله نياز به كار فكري دارد.خداوند يك حجتي را بر ما تمام كرده و ما بايد جواب اين حجت را بدهيم و اگر از اين فرصت درست استفاده نكنيم نمي توانيم جواب خدا را بدهيم.1. صحيفه حوزه / ش 50.