اصول و مبانى شبهه شناسى در گفتمان هاى علمى - مذهبى(1) - اصول و مبانی شبهه شناسی در گفتمان های علمی - مذهبی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول و مبانی شبهه شناسی در گفتمان های علمی - مذهبی (1) - نسخه متنی

غلامحسین اعرابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصول و مبانى شبهه شناسى در گفتمان هاى علمى - مذهبى(1)

غلامحسين اعرابى

بحث حاضر, كاوش كوتاهى درباره مبانى شبهه شناسى در گفتمانهاى علمى - مذهبى است. بشر علاوه بر دارا بودن منابع شناخت حسى, از منبع شناخت كليات يعنى عقل و منبع شناخت و حيانى يعنى علوم دينى نيز برخوردار است و (و الله اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده لعلكم تشكرون...)(2)

يعنى: و خدا شما را از شكم مادرانتان خارج كرد در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد و براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شكر نعمت او را به جا آوريد.

ليكن بشر همواره با سليقه هاى ناهمگون و برداشت هاى متفاوت روبه رو بوده است, برداشت هايى گوناگون از منابع شناخت كه خود به اختلاف در آرا و عقايد منجر گرديده و محققان آن را امرى طبيعى دانسته اند, زيرا ناشى از اختلاف در فهم انسان ها مى باشد.(3) و همين امر, باعث افتراق اديان و مذاهب به فرقه هاى متعدد گرديده كه در طول تاريخ نزاعها و جنگهاى خونينى را در پى داشته است.

همين امر محققان و پژوهشگران با انصاف را در طول تاريخ رنج داده است, ملا هادى سبزوارى مى نويسد: ((نحن نرى كل فرقه يكفر مخالفيها و كلما دخلت امه لعنت اختها و ينسبها الى تكذيب الرسول فالحنبلى يكفر الاشعرى زاعما انه كذب الرسول فى اثبات الفوقيه لله و فى الاستوإ على العرش و الاشعرى يكفره زاعما انه شبهه و كذب الرسول فى انه ليس كمثله شيئى و هكذا...)) (4)

يعنى: ما هر فرقه را مى بينيم كه مخالفان خود را تكفير نموده و هر فرقه اى كه بوجود مىآيد, ديگران را نفرين كرده و تكذيب پيامبر صلى الله عليه و آله را به آنان نسبت مى دهد.

حنبلى, اشعرى را تكفير مى كند, به اين گمان كه اشعرى, پيامبر صلى الله عليه و آله را در اثبات فوقيت براى خدا و استوإ بر عرش; تكذيب كرده است و اشعرى, حنبلى را تكفير مى كند به گمان آن كه قائل به تشبيه شده و پيامبر صلى الله عليه و آله را در مورد اينكه هيچ چيز مانند خدا نيست, تكذيب كرده است همينطور گروههاى ديگر.

از اين رو, وارد شدن در مسير بررسى شبهات بدون تحقيق در عوامل و دلايل گوناگون تاريخى, سياسى, عقيدتى و... به مثابه راه رفتن در راهى پر سنگلاخ و پر نشيب و فراز در ظلمت شب مى باشد.

در مقدمه اين نوشتار بحث نسبتا مفصلى راجع به پيش زمينه اين انديشه در بين فرقه هاى اسلامى مى كنيم كه به دانستن خود و ((گمراه )) ديدن ديگران منجر شده است و آنگاه به اهم اصول و مبانى اى مى پردازيم كه در موضوع شبهه شناسى و گفتمان علمى - مذهبى, سزاوار است مورد توجه قرار گيرد.

به نظر مى رسد كه بسيارى از مذاهب اسلامى بر اساس گزارشهاى روايى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مبتلا به يك پيش فرض خطرناك نسبت به يكديگر شده اند; حديثى كه با الفاظ و عبارات مختلف نقل گرديده و يك تعبير از آن در ذهنها به اين مضمون جا گرفته است: ((امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد گرديد كه هفتاد و دو فرقه آن ها گمراه و در آتشند و تنها يك فرقه از آنها هدايت يافته و اهل نجات است.))

متإسفانه تعابير ديگر اين روايت و نقلهايى كه مشتمل بر علت گمراهى فرقه هاى گمراه است, مورد غفلت قرار گرفته و از آنها چشم پوشى شده است. و إسف انگيزتر آن كه برخى دستهاى خيانت پيشه, پيرايه هايى به اين روايت بسته اند و خواسته اند بدين طريق حقانيت مذهب خود و بطلان مذاهب ديگر را به اثبات برسانند.

دسته بندى روايات افتراق امت اسلامى

1ـ رواياتى كه دلالت بر افتراق امت به دو فرقه دارد:

عن رسول الله صلى الله عليه و آله: ((تفترق امتى فرقتين فتمرق بينهما مارقه فيقتلها اولى الطائفتين بالحق.))(5)

يعنى: امت من به دو فرقه تقسيم مى شوند و فرقه اى از (دين) خارج مى شود و طايفه محق آن را مى كشد.

2 - رواياتى كه لالت بر افتراق امت به سه فرقه دارد:

- عن النبى صلى الله عليه و آله قال: يكون بعدى ثلاث فرق: مرجئه و حروريه و قدريه فان مرضوا فلا تعودوهم.))(6)

يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بعد از من سه فرقه خواهند شد: مرجئه, حروريه و قدريه پس اگر مريض شدند عيادتشان نكنيد. البته مى توان ار اين روايت استفاده كرد كه امت به چهار فرقه تقسيم مى شود سه فرقه گمراه و يك فرقه نجات يافته است كه خطاب به آنها شده ((فلا تعودوهم)). برخى از نويسندگان ملل و نحل مرجئه را به دوازده فرقه تقسيم كرده و كراميه و ابوحنيفه و اصحابش را از مرجئه دانسته اند: ((الفرقه التاسعه من المرجئه ابوحنيفه و اصحابه.... و الفرقه الثانيه عشره من المرجئه الكراميه اصحاب محمد بن كرام...(7)

- عن انس بن مالك قال: قال رسو الله صلى الله عليه و آله: ((اذا كان آخر الزمان صارت امتى ثلاث فرق فرقه يعيدون الله خالصا و فرقه يعبدون الله ريإا و فرقه يعبدون يستإكلون به الناس....)) (8)

يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: در آخر الزمان امت من به سه فرقه خواهند شد: فرقه اى از روى اخلاص خداوند را عبادت مى كنند و فرقه اى از روى ريا و فرقه اى به خاطر خوردن (و استثمار) مردم.

3 - رواياتى كه دلالت بر افتراق امت به هفتاد فرقه دارد:

- عن النبى صلى الله عليه و آله: ((تفترق امتى على سبعين فرقه, كلهم فى الجنه الا فرقه واحده, قالوا: يا رسول الله من هم؟قال: الزنادقه.))(9)

يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده : امت من بر هفتاد فرقه تقسيم مى شود تمامى آنها در بهشت هستند مگر يك فرقه.

سوال كردند, : اين فرقه كدام است اى رسول خدا؟ فرمود: ايشان زنادقه اند.

4 - رواياتى كه دلالت بر افتراق امت به هفتادو يك فرقه دارد:

- عن النبى صلى الله عليه و آله: ((افترقت بنو اسرائيل على احدى و سبعين مله و لن تذهب الليالى و لا الإيام حتى تفترق امتى على مثلها و كل فرقه منها فى النار الا واحده و هى الجماعه.))(10)

يعنى: پبامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بنى اسرائيل به هفتاد و يك فرقه تقسيم شدند روزگار نخواهد گذشت كه امت من نيز مثل آنان تقسيم به فرقه ها خواهند شد و همه آنها در آتش اند غير از يك فرقه كه همان فرقه جماعت است.

5 - رواياتى كه دلالت برافتراق امت به هفتاد و سه فرقه دارد:

- عن على امير المومنين عليه السلام: ((لتفرقن هذه الامه على ثلاث و سبعين فرقه, و الذى نفسى بيده إن الفرق كلها ضلاله الا من اتبعنى و كان من شيعتى.)) (11)

يعنى على عليه السلام فرمود: اين امت به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد. سوگند به آنكه جانم در دست اوست, همه فرقه ها بر گمراهى اند مگر آنكس كه مرا پيروى كند و از شيعيان من باشد.

- عن رسول الله صلى الله عليه و آله: قال: ((... المتمسك بما انت و شيعتك و اصحابك)) (12)

يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله (به ((على عليه السلام)) ) فرمود:.... فرقه ناجيه فرقه اى است كه تمسك كند به آنچه كه تو و پيروانت و اصحابت بر آن هستند.

- عن على عليه السلام قال: ((تفرقت اليهود على احدى و سبعين فرقه و النصارى على اثنتين و سبعين فرقه و انتم على ثلاث و سبعين فرقه و إن من إضلها و إخبثها من يتشيع إو الشيعه.)) (13)

يعنى: على عليه السلام فرمود: يهود بر هفتاد و يك فرقه تقسيم شدند و نصارى بر هفتاد و دو فرقه و شما مسلمانان بر هفتاد و سه فرقه تقسيم مى شويد و قطعا گمراهترين و ناپاكترين اين فرقه ها فرقه اى است كه ادعاى تشيع مى كند و خود را شيعه مى داند.

6 - رواياتى كه دلالت بر افتراق امت به هفتاد و سه فرقه در آخر الزمان دارد:

- ((كيف انت يا عوف, اذا افترقت هذه الامه على ثلاث و سبعين فرقه واحده فى الجنه و سائر هن فى النار. قلت: و متى ذلك يا رسول الله؟قال اذا كثرت الشرط و ملكت الامإ, و قعدت الحملان على المنابر, و اتخذ القرآن مزامير, و زخرفت المساجد و رفعت المنابر, و اتخذ اليفىء دولا, و الزكاه مغرما, و الامانه مغنما, و تفقه فى الدين لغير الله, و إطاع الرجل امرإته, و عق امه و إقصى اباه, و لعن آخر هذه الامه اولها, و ساد القبيله فاسقهم, و كان زعيم القوم ارذلهم, و اكرم الرجل اتقإ شره, فيومئذ يكون ذلك.)) (14)

يعنى عوف: چگونه اى آنگاه كه اين امت به هفتاد و سه فرقه تقسيم كردند; يك فرقه در بهشت و سايرشان در جهنم؟ گفتم يا رسول الله چه زمانى اتفاق خواهد افتاد؟

فرمود: آنگاه كه نشانه هاى (آخر الزمان) فزونى يابد; كنيزان مملكت دارى كنند و زنان بر منبرها بالا روند و قرآن چون آلت موسيقى درآيد و مساجد آزين بندى گردد و منبرها مرتفع شود و بيت المال دست به دست بچرخد و زكات را غرامت دانند و امانت را غنيمت پندارند و براى غير خدا فقه آموزند و مرد از زن اطاعت كند و پدر و مادرش را براند; و پسينيان امت پيشنيان آن را نفرين كنند, و هر قبيله را فاسقشان رهبرى كند و پست ترين قوم راهنمايشان گردد و براى در امان ماندن از شر شخص اكرامش كنند پس آن روز روزى است كه اين شكاف بزرگ در امت پديدار مى گردد. اين حديث را از طريق اهل سنت, نورالدين هيثمى(15), طبرانى (16) و متقى هندى نيز(17) نقل كرده اند.

و به تعبير ملا هادى سبزوارى رحمه الله: ((لا ينجيك من هذه الورطه الا ان تعرف حد التصديق و التكذيب حتى ينكشف لك غلو هولإ الفرق و اسرافهم فى تكفير بعضهم بعضا...))(18)

ابن حزم اين احاديث را تضعيف كرده, ولى ابن تيميه مى گويد: ((فاكثر اهل العلم قبلوها و صدقوها...)) (19) علامه طباطبائى رحمه الله در يكجا اين روايات را از مشهورات(20) و در جاى ديگر متظافر و متواتر خوانده است.(21)

آيت الله خويى رحمه الله اين روايات را آحاد دانسته و تواتر آنها را نپذيرفته است: ((ان الروايات المشار اليها إخبار آحاد لا تفيد علما و لا عملا و دعوى التواتر فيها جزافيه لا دليل عليها(22). نكته ديگر اينكه هيچ كدام از اين روايات در كتب اربعه شيعه نيامده است (23) چنانكه هيچكدام از اين روايات در صحيح بخارى و مسلم نيز نيامده است.(24)

مضمون اين روايات از چند جهت مورداشكال است:

1 - تنافى اين روايات با روايات زيادى كه دلالت بر ((مرحومه بودن امت اسلامى)) ((هدايت يافتگى امت)) ((الخير كله فى امتك)) و ((بيشتر امت تو در بهشت اند)) و ((بشارت به پيامبر و امتش به خير)) دارد.(25)

ثانيا: در برخى از روايات ((افتراق امت)) گمراهان و هالكان مشخص شده اند به عنوان نمونه, ((.. قوم يقيسون الامور برإيهم فيحرمون الحلال و يحللون الحرام. ))(26) با استفاده از اين جملات كه در ذيل برخى از روايات ((افتراق امت)) در منابع شيعه و اهل تسنن آمده است, مى توان معيار ضلالت و هلاكت را به دست آورد كه عبارت است از: 1 - قياس به رإى و مقدم داشتن آن بر كتاب وسنت 2 - حلال شمردن حرام 3 - حرام شمردن حلال. و طبيعى است كه هيچكدام از فرق اسلامى دست كم از حيث نظرى با اينگونه امور موافق نيستند.

ثالثا: برخى از دانشمندان اسلامى گفته اند: در اصل روايات ((افتراق امت)) جمله ((كلها هالكه الافرقه)) وجود نداشته و اين جمله از موضوعات است, يعنى جزو كلام حضرت نبوده و جاعلان آن را اضافه كرده اند.(27) با توجه به مطالب مذكور چنين نتيجه مى گيريم كه نبايد فرقه هاى اسلامى به صف بندى پرداخته و حالت تنفر از يكديگر را ترويج نمايند, بلكه وظيفه دارند كه براى اهداف والايى چون: روشن شدن, حق دورى جستن از تفسير به رإى و قياس به آن. پرهيز از تغيير در احكام الهى, رسيدن به وحدت واقعى كه مصداقى از فرمان الهى و اعتصموابحبل الله جميعا است, به گفتمان علمى - مذهبى پرداخته و بر اساس كتاب, سنت و عقل به مباحثات مفيد و انتقادات سازنده از يكديگر بپردازند.


1- هفت اقليم

2- نحل. آيه 78.

3- رك الميزان, ح 3, ص 374.

4- شرح الاسمائ الحسنى, ج 1, ص 79.

5- ابن كثير, البدايه و النهايه, ج 7, ص 309 ; نيز مسند احمد, ج 3, ص ;79 نسانى, خصائص اميرالمومنين عليه السلام, ص 136.

6- محمد بن احمد الدولابى, الذريه الطاهره النبويه, ص 88.

7- ابوالحين على بن اسماعيل اشعرى, مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين ص 138 - 141.

8- طبرانى, المعجم الاوسط, ج 5, ص 209 ; نيز: اشعرانى, لواقع الانوار القدسين فى بيان العهود المحمديه, ص 13.

9- اسماعيل بن محمد العجلونى الجراحى, كشف الخفإ و مزيل الالباس ج 1, ص 309.

10- الشيخ محمد بن جعفر الكتابى (متوفاى 345), من هدى الحديث النبوى نظم المتناثر من الحديث المتواتر, ص 46.

11- شيخ مفيد, الامالى, ص 213.

12- تلخيص الشافى, ج 3, ص 5.

13- شيخ محمد بن جعفر الكتانى, نظم المتناثر...., ص 46.

14- شيخ على كورانى, معجم إحاديث الامام المهدى عليه السلام, ج 1, ص 39 - 40.

15- مجمع الزوائد, ج 7, ص 323.

16- المعجم الكبير, ج 18, ص 51.

17- كنز المعال, ج 11, ص 183.

18- شرح الاسمإ الحسنى, ج 1 ص 79.

19- كتب و رسائل و فتاوى ابن تيميه فى التفسير, ج 16, ص 491.

20- الميزان, ج 3, ص 379.

21- همان, ج 12 ص 118.

22- البيان, ص 220

23- همان.

/ 1