معنی دعا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معنی دعا - نسخه متنی

علی مشکینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معني دعا

آيت‌ا مشكيني

دعا در لغت به معني صدازدن و به ياري طلبيدن و در اصطلاح اهل شرع گفتگوكردن با حق‌تعالي به نحو طلب حاجت و درخواست حلّ مشكلات از درگاه او، و يا به نحو مناجات و ياد صفات جلال و جمال ذات‌ اقدس است.

به طوري كه از آيات قرآن كريم و روايات وارده استفاده مي‌شود دعا از بهترين عبادتها و داراي دو جنب اصالت و مقدميت است. بدين معني كه ذاتاً مانند نماز و روزه داراي اجر و پاداش نيك، و سبباً وسيل گشايش گره‌هاي بست زندگي و حل مشكلات امور به الهام خداوند و ياري او و سبب برآمدن حاجات دنيا و آخرت است.

دعا از ديدگاه قرآن

در موارد زيادي از قرآن مجيد به رجحان و مطلوبيت دعا توجه داده شده، و توصيه‌هاي اكيد در بار آن وارد گشته؛ اينك برخي از موارد را در اينجا مي‌آوريم:

پروردگار شما مي‌گويد: مرا بخوانيد و درخواست كنيد تا پاسخ دهم. البته آنان كه از پرستش من تكبر ورزند، پس از اندكي ذليلانه وارد دوزخ خواهند شد. (غافر/60)

خداي را با خلوص نيت بخوانيد، اگرچه اين موضوع موجب ناخوشايندي كافران باشد. (غافر/14)

خداي خود را با گريه و زاري و در خلوت بخوانيد. چه آن كه خدا تجاوزكاران را دوست ندارد. (اعراف/55)

براي خدا نامهاي نيك (و القاب حاكي از عظمت و جلال) است. پس او را به وسيله آنها بخوانيد و دعا كنيد. (اعراف/180)

هنگامي كه بندگانم راجع به من از تو بپرسند، (بگو) البته كه من به آنها نزديكم. كسي كه مرا بخواند اجابت مي‌كنم. (بقره/186)

(اي رسول من) بگو اگر به سوي خدا متوجه نشويد و دعا نكنيد پروردگارم به شما اعتنا نخواهد كرد. (فرقان/77)

آيا جز او كسي هست كه دعاي بيچاره و درمانده را اجابت كند، و عذاب را برطرف سازد. (نمل/62)

اي پيامبر، نبايد آنان را كه هر صبحگاه و شبانگاه خدا را مي‌خوانند، از پيش خود براني. (انعام/53)

(ابراهيم گفت:) سپاس خداي را كه پس از فرارسيدن زمان پيري اسمعيل و اسحق را به من عطا فرمود. به راستي كه پروردگار من شنوند دعاست. (ابراهيم/26)

او (زكريا) در نهان، خداي خود را خواند و چنين گفت: پروردگارا، استخوانهايم (در اثر پيري) سست و ناتوان شده و موهاي سرم (مانند برف بر قل كوه) سفيد و درخشان گشته است. و هيچگاه تاكنون از نتايج دعا و خواندنت محروم نبوده‌ام. (مريم/4 و 3)

و آنگاه كه زكريا پروردگار خويش را (چنين) ندا كرد: خدايا مرا تنها وامگذار كه تو به راستي بهترين وارثاني، ندايش را پاسخ داده، يحيي را به وي عطا كرديم و به همسرش قابليت زاييدن بخشيديم. زيرا كه آنان به كارهاي نيك شتاب مي‌ورزيدند و با اميد و بيم ما را مي‌خواندند... (انبياء 90 و 89)

دعا از نظر روايات اهل بيت

دعا برترين عبادتهاست. دعا كنيد و بر آنچه تشويق شديد، رغبت بورزيد. دعوت خدا را اجابت كنيد، تا رستگار شويد و از عذابش نجات يابيد. امام باقر (ع)

دعا همان عبادتي است كه خدا اعراض‌كننده را وعد عذاب داده. حتماً دعا را ترك ننماييد، زيرا وسيله‌اي بهتر از آن براي تقرّب به سوي حق نيست. و از دعاكردن به جهت كوچكي حاجت خودداري نكنيد. زيرا برآورند حاجتهاي بزرگ و كوچك يك مقام است. بنابراين ابداً از دعا خسته نشويد، زيرا دعا در نزد حق‌تعالي منزلتي بس بزرگ دارد. امام صادق (ع)

عاجزترين مردم كسي است كه در دعاكردن كوتاهي نمايد، و بخيل‌ترين مردم كسي است كه از سلام‌دادن خودداري كند. نبياكرم(ص)

آري اجابتها و هدفها در پناهگاه دعاها، مانند باران در ميان ابرها مخفي و پنهان است. دعا كن تا مورد كرمش واقع شوي. علي (ع) مردي كثيرالدعاء بود. او مي‌فرمود: دعا سپر مؤمن (در مقابل بلاها) است، و اگر در خانه‌اي را زياد بكوبي عاقبت به رويت باز شود. خداوند دوست دارد بندگانش از او درخواست كنند، و پاداش دعاي آنان را در روز قيامت مانند عمل‌هاي ديگرشان بهشت خواهد داد. امام صادق (ع)

مسلماني كه دعا مي‌كند اگر دعايش در بار قطع رحم و انجام گناهي نباشد، به يكي از سه هدف خواهد رسيد: خداوند در برآوردن نيازش سرعت فرمايد، و يا نعمتي را براي او ذخيره سازد و يا شر و آسيبي را از او دور نمايد. دعا مغز و روح عبادتها است، هيچ دعايي بي‌اثر نمي‌ماند و لااقل كفاره بعضي از گناهان واقع مي‌شود. بنابراين در دعا سخت بكوشيد، چه آن كه حق‌تعالي از اعطاء خسته نگردد. بلكه شما از خواستن خسته مي‌شويد. وقتي خدا توفيق بند خود را براي دعا فراهم نمود، علامت آن است كه درهاي رحمت را به روي او گشوده است. و كسي كه به دعا توفيق يابد، بدبختي ندارد. رسول خدا (ص)

خداوند از خواسته‌هاي دل آگاه است، ولي دوست دارد نيازها به پيشگاهش عرضه شود. پس هرگاه دعا مي‌كني تمام حاجتهايت را نام ببر. پيش از طلوع و غروب آفتاب در دعاكردن بكوش، و هيچ امري نبايد ترا از اين كار مانع بشود. البته هرگز نبايد بگويي: خواست من مهم است، شايد برآورده نشود، از خدا بخواه، كه هر امري را بخواهد، انجام مي‌دهد. از خدا بخواه و گمان مبر كه كار از كار گذشته است (يعني داشتن ايمان به قضا و قدر نبايد انسان را در طلب حاجتها و كوشش دربرآوردن آنها بازدارد). دعا كليد نجات است. بهترين دعا آن است كه از سينه‌اي پاك و دلي ترسناك برآيد. مناجات سبب پاكي نيت و وسيل رهائي (از حوادث ناگوار دنيا و آتش جهنم در آخرت) است. پس هرگاه ناراحتيها هجوم آوردند، به خدا پناه ببريد. امام صادق (ع)

چرا بايد دعا بخوانيم؟

چرا بايد دعا بخوانيم؟ و آيا دعا جايگزين كار و كوشش مي‌شود؟ دعا از يك نظر عملي مستقل، عبادتي بذاته مطلوب و از گرانبهاترين پرسشهاست كه از آن به (مخ‌العباده) يعني مغز پرستش تعبير شده، و از نظر ديگر وسيل برآمدن خواسته‌ها، سبب رسيدن به هدفها و داراي آثار و فوائد و ثمرات و نتائج فراواني است.

دعا وسيل برقراري رابط معنوي با خدايتعالي، و توجه قلب و تعلق روح به ذات اقدس اوست.

دعا عامل تقويت ارتباط و دوام رابطه با ذات عظيم و مبدأ بي‌نهايتي است كه هم شؤون مادي و معنوي انسان وابسته به عنايت او، و متعلق به فضل و كرم اوست، و البته انسان هر چه بيشتر با آفريدگار خود مأنوس گردد، اين ارتباط افزون‌تر و مؤثرتر خواهد بود.

دعا سبب توسع بينش و معرفت به عظمت مقام ربوبي، و تابش اشع غيبي در دل است. كه ديد دل باز شده معبود خويش را از مرحل نزديكتري مشاهده كند، اوصاف جلال و جمالش را واضح‌تر و روشن‌تر دريابد و روشنايي خويش را در اثر نور معرفت احساس نمايد. آري به وسيل دعا خواستار وصال حق، جلوه‌هاي گوناگون او را به ديد دل واضح و نمايان بيند، و نفس را توجه تام به ساحت اقدسش حاصل آيد. آن چنان كه آثار توجه مزبور در اعضا و جوارح، و ثمرات آن در افعال و كردار وي ظاهر گردد.

دعا حالت انس و الفت و روح و دل با ذات باري‌تعالي و حصول آرامش و سكون براي نفس است همانند مشتاقي كه دوست خود را يافته، از ديدارش خوشحال و از سخنانش لذت مي‌برد. مشكلاتش را با كمال اطمينان در ميان گذارده، پرده از رازهاي دل برمي‌دارد، آرزوهايش را مطرح مي‌سازد و براي انجامش از وي ياري مي‌طلبد از ديدارش خوشوقت و از گفتگوهايش خرسند مي‌گردد، غبار غفلت از چهر جسم و جان زدوده، حجاب ما و من را كنار مي‌زند، ديد دل به محبوب مي‌دوزد، و در انتظار مهر و انعامش مي‌نشيند، روشن است، آري اين‌گونه تماس در روح و روان انسان اثري بس عميق مي‌گذارد، و مدتها باقي مي‌ماند در دعاهاي وارده به جملاتي برمي‌خوريم كه در مضمون آن گويي دعاكننده عزيزترين و مهربان‌ترين دوست خود را ديده و با او سخن مي‌گويد مانند: يا شفيق، يا رفيق، يا ركني‌الوثيق، يا جاري‌الصيق... (اي مهرورزم، اي دوست و رفيقم، اي پشتيبان مورد اعتمادم، اي همساي وابسته به روحم- كه جداييم از مقام منيع و شمول انعامت محال و حضورم در جوارت هميشگي است- اي موجب آرامش قلب و محل اعتماد دلم، اي پاي محكم هستيم، اي ركن ايمانم، و نقط توجه عشق و علاقه‌ام.)

دعا سبب پشيماني از نافرماني‌ها و وسيل عروض حالت انفعال و شرمندگي در درون دعاكننده است. زيرا هر چه انسان با خداي خويش بيشتر انس و الفت گيرد و به او نزديك‌تر شود بيشتر خواهد كوشيد در اداي وظايف بندگي و پيروي از فرمان الهي آماده‌تر باشد و عملي بر خلاف رضاي او انجام ندهد و از آنچه انجام داده پشيمان گردد. و هر چه دعا و توجه بيشتر باشد حالت ندامت شديدتر و افزون‌تر مي‌شود. حصول اين حالت خود حقيقت توبه است، چه آن كه توبه جز ندامت و شرمندگي چيز ديگري نيست و اين توبه وسيل آمرزش هر گناهي است كه شخص از ارتكاب آن پشيمان گشته است. وه كه دعا را چه اثراتي عظيم و نتايجي پربار است.

دعا از مصاديق بارز اعتماد به نفس، بي‌نيازي از غيرخدا و تعليم توحيد و اوصاف جلال و جمال خداوند است. (در اين مورد دعاهاي، عشرات، جوشن‌كبير، افتتاح و غير آن ملاحظه شود.) برخي از دعاهاي وارده عامل تلقين اعتماد به نبوت، امامت و لزوم رهبري معصومين و عدل در جامعه، مولد اميد و آرزوي صلح و صفا در جوامع بشري و مژد پياده‌شدن قوانين حيات‌آفرين و سعادت‌بخش اسلام در ميان هم ملتها و تشكيل مدين فاضله در جهان است. (براي نمونه به مضامين دعاي ندبه، افتتاح و غير آنها رجوع شود.)

دعا تميزدهند فضائل و رذائل از يكديگر، آموزند اخلاق فاضله، آداب معاشرت، اتصاف به فضائل انساني، اجتناب از صفات حيواني و قبايح رواني است. (در اين باره دعاي مكارم ‌الاخلاق و بعضي ديگر از دعاهاي صحيف سجاديه را ملاحظه كنيد.)

دعا پديدآورند حالت بيم و اميد در باطن، زنده‌كنند روح، نيروبخش انديشه، مولد مهر و عطوفت نسبت به همنوعان و هم‌كيشان و مؤمنان و بالاخره محرّك دروني شخص به انجام اوامر الهي و مراعات اخلاق انساني و اسلامي است.

دعا مولد روح انقياد و تسليم در برابر حق و قضا و قدر و عالم تكوين، بيداركنند روح عصيان و طغيان در مقابل جور و ستم، انگيزند جهش و شورش عليه هر ستمگر، متجاوز، متمرد و شيطان، آموزند جنبههاي گوناگون تولي و تبري و امر به معروف و نهي از منكر است.

دعا شجاعت‌بخش، تحريك‌آور به سوي انقلاب، عامل پيدايش دوستي و محبت در دلها نسبت به خدا و دوستان او و موجب به وجود آمدن بغض و كينه نسبت به دشمنان خدا و مخالفان راه حقيقت و جانبداران باطل است.

دعا وسيل دفع آسيبها و حوادث ناگوار، سپري محكم در برابر مصيبتها، بلاها و گرفتاريها، تحقق بخشند شرائط قبولي اعمال، و سبب شمول رحمت حق است.

دعا مولد صفت توكل و التجاء به مبدأ قدرت است، مبدئي كه بر همه چيز مسلط و در هم موجودات متصرف مي باشد.

دعاهاي وارده علاوه بر آن كه روشنگر حقائق و آموزند بعضي از علوم و معارفند، انسان معتقد را به انجام آنچه كه بايد به جا آورد، و ترك اعمالي كه بايد از آنها دوري نمايد وادار مي‌كند.

گويا بيشتر مردم چنين مي‌پندارند كه دعا عبارتهايي‌ست مانند ورد و طلسم كه هنگام گره‌خوردن كارها بايد خوانده شود، تا به سبب اثر تكويني آن، گره از مشكلات باز و حاجتها روا گردد؛ و بنابراين عقيده، دعا غالباً نقشي جز مقدميت براي خواسته‌هاي دنيوي ندارد و اسلام كه در باره آن تحريص و تشويق فراوان نموده، آن را به جاي كار و كوشش دانسته و جانشين اقدامات عملي انسان در زندگي قرار داده است. و برخي نيز گفته‌اند كه: دعا در برنامه‌هاي اسلامي وسيل تخدير اذهان ملت، مانع از حركت و جنبش عليه ستم و مهمترين دست‌آويز براي توجيه سستي و تنبلي است، زيرا چون بيشتر دعاها و يا لااقل بعضي از آنها به هدف اجابت نمي‌رسد، پس وقت و زحمت دعاكننده به هدر رفته است.

فساد و بطلان اين پندار از آنچه سابقاً آورديم روشن مي‌شود. چه آن كه اوّلاً: دعا تنها جنب مقدميت و آليت ندارد، بلكه خود عبادتي است مستقل داراي آثار مخصوص و نتايج فراوان. ثانياً: اگر فرض كنيم كه دعا فقط وسيله‌اي‌ست براي رسيدن به هدف، باز هم اين اشكال كه دعا در اسلام جانشين كار و كوشش است و اذهان عمومي را تخدير مي‌كند، وارد نيست. زيرا اين تصور ناشي از غفلت و عدم توجه به موضع و محل و انگيز دعاست. توضيح اين كه، تحقق‌يافتن هدف‌ها و خواسته‌هاي انساني غالباً به مقدماتي احتياج دارد، و بسا مي‌شود كه غرض اصلي پس از انجام گرفتن دهها مقدمه و سبب و گذشت مدتي از زمان جام عمل مي‌پوشد، از طرفي مي‌دانيم كه انجام بعضي از مقدمات در داير قدرت و اختيار انسان نيست، بلكه تابع علل و اسباب تكويني و غيرارادي مي‌باشد. مثلاً كشاورزي كه مي‌خواهد چند برابر بذري كه پاشيده محصول بردارد، شخم‌كردن و آماده‌ساختن زمين، بذرافشاني، آبياري و دفع موانع ظاهري به عهد خود اوست، ولي شرائط ديگري براي روييدن، رشدكردن، بارورشدن و رسيدن به مرحل استفاده لازم است كه از توانايي و اختيار او بيرون مي‌باشد، مانند باران مناسب، تابش آفتاب و مصونيت از سيل و تگرگ و غير اينها. و همچنين شفايافتن بيمار به وسيل معالجه و مصرف دارو.

اسلام مي‌گويد: ابتدا بايد اسباب و مقدمات هدف را انجام داد، و شرايط اختياري رسيدن به آن را آماده نمود. بايد تخم را به زمين پاشيد و آبياري نمود، و بايد دارو خورد و پرهيز كرد. و در اين مراحل دعاكردن به هيچ وجه جانشين اين كارها نمي‌شود. ولي نبايد انجام امور ياد شده را علت تامه، وسيل مستقل و بي‌نيازكنند از مبدأ غيب و دستگاه پشت پرده دانست، و از او غفلت كرد و علل مادي را نقط اتكاء و اعتماد قرار داد و از توجه به حق تعالي غفلت كرد. بلكه بايد به او اميد بست و تأمين جهات و شرائط لازم را از او درخواست نمود. و بالاخره بايد مشغول كسب و كار بود، ولي در تحقق نتيجه و هدف خدا را نيز در نظر گرفت.

بنابراين پر واضح است كه نه تنها ميان دعا و سعي و كوشش تضادي نيست، بلكه هر دو به هم مرتبط و با هم متلازمند. يعني دعا بدون كوشش و انجام وظيفه بي‌نتيجه، و تلاش بدون دعا و توسل به آفريدگار، غفلت و خلاف شكر نعمت است.

قصد ورود و قصد رجاء

دعا و درخواست حاجت از خدا بر دو قسم است:

1- ادعي مطلقه، يعني دعاكننده مطالب و نيازهاي خود را به زبان خود و به هر طرز و بياني كه مي‌تواند در پيشگاه خدا اظهار كند. اين قسم را دعاهاي غيروارده مي‌نامند.

2- انشاءات و الفاظ مخصوصي كه از معصومي رسيده باشد. اين قسم را دعاهاي وارده يا ادعي مأثوره نامند كه بعضي از آنها بايد در وقت مخصوص و محل معلومي خوانده شود، و بعضي ديگر را زماني و مكاني تعيين نشده است. ثواب و فضيلت اين گونه دعاها براي كسي كه آشنا به معناي آنها باشد، بيش از قسم اول است. زيرا معصومين عليهم‌السّلام يعني پيام‌آوران و امامان به امراض روحي فرد و جامعه آشناتر و در نحو درخواست حاجت و چگونگي بيان و طرح آن و كيفيت راز و نياز با حق‌تعالي آگاه‌تر و بيناتر بوده‌اند. آنان مي‌دانستند كه بشر چه نقصي را واجد و چه كمالي را فاقد است، چه بايد بكند و چه بايد بخواهد. اما ساير انسانها چون غيرمعصومند گاهي به جاي خير خويش شر، عوض سود خويش زيان و به جاي سعادت خويش شقاوت مي‌طلبند: وَ يدع‌الانسان بالشّرّ دعائه بالخير و كان‌الانسان عجولا. (اسراء/11) اين انسان (گاهي از روي ناداني) شر خود را مي‌خواهد، همانند آن كه خيرش را درخواست مي‌كند و او موجودي شتاب كار است.

به همين جهت سزاوار است دعاكننده طرز بيان حاجت و چگونگي درخواست مطالب خود را، از معصوم فراگيرد تا اميد برآمدن حاجتش بيشتر و اجر و پاداشش فزونتر باشد. البته اين در صورتي است كه دعاكننده معني آن را بفهمد، وگرنه طلب‌كردن حاجت به زبان خود با توجه قلبي، بهتر از خواندن دعاهاي مأثوره به لقلق زبان است.

اكنون بايد بدانيم كه تشخيص دادن دعاهاي وارده و آگاهي‌يافتن از اين كه سخن از آن معصوم است، خالي از صعوبت و دشواري نيست.

اگر كسي بتواند از مدارك موجود با موازين علمي صحت صدور دعا از معصوم را به دست آورد آن را به قصد ورود بخواند. ولي اگر نتواند دليل معتبر و مدرك قابل اعتمادي پيدا كند و در پژوهشها و بررسيهاي خود به اين نتيجه برسد كه سند فلان دعا ضعيف و غيرقابل اطمينان است (و متأسفانه اغلب يا دست كم تعداد زيادي از اذكار و ادعي وارده از اين قبيل است) نبايد آن را به طور جزم و به «عنوان اولي» به معصوم نسبت دهد، بلكه به اميد درك ثواب و رسيدن به پاداش مخصوص آن، بخواند. كه ان‌شاءالله آن را خواهد يافت، اگر چه در تشخيص خود به خطا رفته باشد، زيرا در روايات معتبر وارد است اگر استحباب عملي از طريقي غيرمعتبر برسد عامل را پاداش موعود عطا خواهد شد گرچه مطابق واقع نباشد و اين مطلب را قاعد من بلغ مي‌نامند، يعني هر عملي كه رجحانش به واسطه خبري ضعيف باشد انجام آن به اميد درك ثواب موعود مطلوب است. و اين قاعده راهي است براي طالبان عمل خير كه خودشان اهل تحقيق نيستند و مي‌خواهند دعاها و زيارتها را به مجرد اين كه از معصوم نقل شود يا در كتابي بيابند انجام دهند و از ثوابش بهره‌مند شوند، البته با توجه به اين كه مفاد و مضامينش از ديدگاه شرع و عقل مقطوع‌البطلان و معلوم‌الكذب نباشد.

بنابراين حكم اين قسم، حكم عمل معلوم‌الرجحان است و مي‌توان به قصد درك ثواب بلكه به قصد استحباب نيز به جاي آورد و كساني كه نمازهاي مستحب و ادعيه و زيارتها را از روي كتابهاي مختلف انجام مي‌دهند سزاوار است نقط اتكائشان قاعده مذكور باشد.

توجه دوستان را به قسم ديگري از دعاها و اعمال خير معطوف مي‌دارد، و آن اين كه گاهي دعا يا عملي كه سند معتبر هم دارد، مربوط به زمان يا مكاني خاص است مانند دعاهاي ماه رمضان يا مناجات مسجد كوفه، اگر كسي بخواهد آنها را غير آن زمان و يا غير آن مكان انجام دهد در اين صورت بايد آن را فقط به عنوان رجاء و احتمال مطلوبيت به جاي آورد، و نه به قصد استحباب ثابت يا ثواب ثابت، يعني چنين نيت كند: به جا مي‌آورم به احتمال اين كه مطلوب باشد و مأجور باشم. و اين است معناي عبارتي كه در كلمات فقهاء يا رساله‌هاي عمليه ديده مي‌شود: به رجاء مطلوبيت انجام دهد. و خواندن زيارتهاي مخصوص مشاهد مشرفه مانند زيارت جامع كبيره و امين‌الله و وارث و غير اينها كه در هر يك خصوصيتي از نظر شخص معصوم يا از نظر زمان و مكان ملحوظ شده در غير محل مخصوص بايد به اين طريق باشد و همچنين خواندن دعاهاي مختصه مانند كميل و افتتاح و غيره در غير اوقات اختصاصي آنها، و بالجمله عمل عبادي در اين موارد نيز بايد به عنوان رجاء انجام يابد.

معني استغفار معصوم از گناه

در ضمن دعاهايي كه از معصومين (پيامبران و امامان) رسيده، طلب مغفرت و توبه از گناهان زياد به چشم مي‌خورد، و اين مطلب با يك اصل مسلم كلامي كه مورد اتفاق علماء تشيع و جزء معتقدات مذهب اماميه است سازش ندارد و آن اين كه پيغمبران و امامان همگي معصومند و ابداً گناهي از آنها حتي در حال طفوليت و قبل از مرحل نبوت و امامت صادر نشده چه گناه صغيره باشد يا كبيره، چه آن كه عدالت و عصمت در نزد شيعه يكي از شرائط مسلم رهبر منصوب جامعه است، آري معصومان برتر از فرشتگانند و خداوند در بار فرشتگان مي‌فرمايد: لايعصون‌الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون.

معصومان براي تصفيه و تزكي نفوس و جان‌ها و تطهير و تكميل روان‌ها آمده‌اند، چگونه مي‌شود خودشان ناقص و آلوده به رذايل اخلاقي و پليدي گناه باشند. و بالجمله اقراركردن معصوم به گناه و يا استغفار از گناه كه از ادعي وارده استفاده مي‌شود با عقايد مسلم شيعه سازگار نيست.

و اما جواب: برخي از علماء بدين طريق جواب داده‌اند كه صدور اين دعاها براي تعليم و تفهيم ديگران و آموختن كيفيت درخواست است كه يعني مردم چنين بگويند و نه آن كه خود آنها براي خود دعا مي‌خواندند. لكن اين جواب صحيح نيست چه آن كه بنابراين بايد گفت معصومين خودشان دعا و مناجات جدي و حقيقي نداشته‌اند و يا آن كه دو رقم دعا مي‌خوانده‌اند، حقيقي و تعلمي، و چنين تقسيمي از دعاها و روش آنها استفاده نشده. به علاوه از حالات آنها معلوم شده كه وقت خواندن دعا آن چنان متوجه معبود خود مي‌شدند كه گويا از اين جهان منقطع‌اند، انقلاب حال و گريه و اشكشان شاهد صادق اين مدعا است. عجبا چگونه مي‌توان گفت شخصي كلماتي را كه مفهوم آن انطباق به حال خود او ندارد و فقط براي تعليم ديگران است در حال ترس و لرز و توأم با اشك چشم بگويد.

جواب صحيح آن كه هرگناه و بلكه هر عمل زشت يا زيبايي به تناسب مقام انسانها و تفاوت دانش و خرد و فراتري و فروتري منزلت آنها متفاوت است. زشتي يك عمل قبيح از فرد عادي و بي‌دانش كمتر است تا انسان دانا و خردمند، و بالجمله خوبي و بدي كرداري كه از انساني داراي اراده و اختيار صادر مي‌شود مطلق نيست بلكه نسبي و اضافي است، و ممكن است عملي از شخصي صادر شود و سزاوار ملامت نگردد، در حالي كه از شخص ديگر سبب توبيخ و ملامت باشد.

معروف است مضمون اشعار زير را چوپاني در مقام مناجاتش با خداوند مي‌گفت، حضرت موسي (ع) استماع نمود.




  • تو كجايي تا شوم من چاكرت
    دستكت بوسم بمالم پايكت
    وقت خواب آيد برويم جايكت



  • چارقت دوزم كنم شانه سرت
    وقت خواب آيد برويم جايكت
    وقت خواب آيد برويم جايكت



وي گرچه مورد بي‌مهري و عتاب حضرت موسي (ع) قرار گرفت ولي مسلم است اين كلام از آن چوپان اگر مبغوض هم باشد، بدان مرتبه نيست كه فرضاً اگر از خود موسي (ع) صادر شود.

حال مي‌گوييم ممكن است كاري از پيغمبر و امام صادر شود كه از نظر حكم شرعي و قوانين عمومي نه حرام باشد و نه مكروه، لكن متناسب شأن و مقام آنها امري نالايق باشد مثلاً اگر شخص معصوم مقداري از وقت خود را بدون اشتغال به وظيفه بگذارند و يا عمل مستحبي را ترك كند گرچه مشغول انجام مستحب پايين‌تري شود، قهراً بعد از توجه به موضوع، كار خود را خلاف ادب و جرم مي‌شمار، و خود را ظالم به نفس مي‌بيند، ناراحت مي‌شود و بسا هست گريه كند حال مي‌توان گفت مواردي كه معصومين (ع) اقرار به گناه كرده يا استغفار و توبه نموده‌اند، از اين قبيل بوده نه از قبيل گناهاني كه ديگران انجام مي‌دهند زيرا آنان خود مي‌دانستند داراي مقام ولايت و عصمت‌اند، و خود مي‌فرمودند صاحب اين مقام از گناه صغيره و كبيره مصون است.

بنابراين مي‌توان گفت گناه بر دو قسم است گناه حقيقي، يعني عمل مخالف اوامر و نواهي خداوند، و گناه نسبي و اضافي يعني عملي كه با ملاحظ مقام و شخصيت عامل غيرمناسب است و آنچه مسلم است گناه قسم اول از معصومين سر نمي‌زند ولي قسم دوم كه به تعبير اهل فن ترك اولي ناميده مي‌شود صدورش از معصوم ممكن است. و البته كيفر اين قسم اگر بخشوده نشود به تناسب خودش خواهد بود.

علي‌الظاهر گرفتاريهاي بعضي از انبياء نظير ابتلاء حضرت يعقوب به فراق فرزندش، و حضرت يوسف به زندان طويل‌المدت، و حضرت يونس به حبس و تبعيد تحت‌البحري كيفر اين رقم اعمال بوده گرچه احتمالات ديگري هم هست.

توسل به معصوم و درخواست حاجت از او

برخي از مسلمين راجع به درخواست حاجت از معصوم و متوسل‌شدن به ارواح مطهر آنها و بوسيدن در و ديوار حرمها و مشاهد مشرفه ايراد و اعتراض دارند، و سخت تقبيح مي‌كنند، معترضان چنين مي‌پندارند اين اعمال نوعي از بدعت و يكي از گناهان كبيره است. عده‌اي از اينان افراطي‌اند و اين اعمال را شعبه‌اي از كفر و شرك مي‌بينند چه آن كه اين كارها پرستش مخلوق است و عبادت مخلوق كفر و شرك است. لكن اين رقم پندارها غيرصحيح و بي‌دليل است، بلكه صادرشدن چنين فتاوي ريشه‌هاي سياسي و استعماري دارد و منشأش ايجاد تفرقه ميان مسلمين است، زيرا بسيار روشن است صرفاً يادكردن از ارواح و احترام و عرض ادب به آنها، و اظهار ارادت به وسيل بوسيدن امكنه و آثار مربوط، اگر از نظر شرع و عقل پسنديده و مطلوب نباشد بدون ترديد نه كفر است، و نه فسق.

توضيح آن كه درخواست حاجت از معصوم بر دو قسم است:

1- به اعتقاد آن كه او شخصي است مستقل و توانا، قادر به تنجيز حوائج و نيازها، بدون احتياج به استمداد از خداوند به طوري كه او هم در مقابل الله معبودي است مستحق خضوع و پرستش. اين اعتقاد قطعاً كفر و شرك است ولي بي‌ترديد احدي از اهل تشيع يعني فرق اماميه كه لباس اين بهتان را بر قامت آنها دوخته‌اند، چنين عقيده‌اي ندارد و هم آنها اين رقم اعتقاد را جزء شرك و كفر مي‌شمارند، اين شما و اين كتابهاي كلامي و فقهي شيعه كه به حمدالله كتابخانه‌ها را پر كرده و در دسترس هم اهل تحقيق قرار دارد.

2- توسل جستن به اين عقيده كه معصوم از مخلوقات برگزيد حق است و مشمول عنايات الهي، داراي منصب نبوت يا امامت و مقامي بلند در مراحل دانش و ايمان و تقوي است. آري معصومين گرچه مافوق انسان نيستند ولي انسانهاي مافوق‌اند و به اعلي درج انسانيت رسيده‌اند، آنها نزديكترين فرد به درگاه خدا هستند و پس از مرگشان نيز در جوار رحمتش زنده و منعم‌اند.

معصومين در حال حيات خود از خداوند حاجت مي‌طلبيدند و برآورده مي‌شد، حضرت نوح (ع) هلاكت هم كفار را طلب كرد به اجابت رسيد: ربّ لاتذر علي‌الارض من‌الكافرين ديراً (نوح/26).

حضرت ابراهيم (ع) درخواست زنده‌شدن مرده نمود اجابت يافت: ربّ ارني كيف تحي‌الموتي (بقره/ 260).

حضرت موسي (ع) طلب كرد كه خداوند اموال فرعونيان را نابود سازد و دريا را بر او بشكافد، حضرت يوسف (ع) زندان طلبيد، حضرت زكريا (ع) فرزند صالح خواست، حضرت عيسي (ع) مائده خواست، حضرت يونس (ع) براي قومش كيفر طلبيد، و بالاخره پيامبر اسلام (ص) تغيير قبله خواست، هم اين درخواستها به درج اجابت رسيد.

حال اگر شخصي آنها را پس از رحلت نيز زنده و جاويد و والاترين مصداق اين آيه بداند: ولا تحسبنّ‌الّذين قتلوا في سبيل‌الله امواتاً بل احياء عند ربّهم يرزقون. (آل‌عمران/169) و به اين اميد متوسل به ارواح آن‌ها بشود كه وساطت كنند و خواسته‌هايش را از خدا به طلبند و شفيع و واسطه در قضاء حوائجش باشند آن هم با علم به اين كه ممكن است آنها وساطت را نپذيرند و يا آن كه خداوند وساطت آنها را نپذيرد و برآوردن هدفش را صلاح نبيند آيا مي‌توان گفت اين عمل حرام يا كفر و زندقه است؟ و اگر كفر است به چه دليل و به چه بيان؟ بايد بي‌ترديد گفت نه شرك است و نه فسق بلكه اين رويه از شؤون اعتقاد به نوبت و امامت و از لوازم تجليل مقام آنها است.

برادران يوسف پيامبر، هنگامي كه خيانت آنها در نزد برادرشان روشن شد و از كردار خويش پشيمان شدند متوسل به ذيل عنايت پدر شدند و او را وسيل آمرزش گناه و شفيع درگاه حق كردند: يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا كنّا خاطئين (يوسف/97) (اي پدر در بار گناهان ما طلب آمرزش كن زيرا ما راه را به خطا رفتيم.) يعقوب پيامبر قول داد شفاعت كند و وفا كرد و شفاعت نمود: سوف استغفر لكم ربّي انّه هوالغفورالرّحيم (يوسف/98) (آري بزودي از خدايم طلب غفران مي‌كنم چه آن كه او آمرزنده و مهربان است.) او نفرمود كه شما خطاي ديگري كرديد يا مرتد شديد كه مرا به وساطت خوانديد شما خود مستقلاً به سوي حق رويد و طلب مغفرت كنيد.

و روي همين اعتقاد است مسأل بوسيدن ضرايح حرمها و مشاهد مشرفه، زيرا علاق قلبي و عشق و محبت به شخصيتي مستلزم محبت به آثار و منسوبين اوست و اين امر فطري و جبلي بشر است: من احبّ شيئاً احبّ آثاره. شما قهراً به قبيله و محله و خان محبوبتان عشق مي‌ورزيد و يك نحو خرسندي و سروري در دلتان از ديدن آثار آن مي‌يابيد. انساني كه مدتي در غربت، رنج تنهايي كشيده از ديدار هموطن خويش خوشحال مي‌شود اين همان علاقه به آثار و از شؤون حبّ ديار است. مگر نه اين است كه در تواريخ مي‌گويند مجنون عاشق ديوارهاي كوي ليلي را بوسه مي‌زد و به آنان كه از راز دلش و سرّ عشقش مطلع نبودند و او را به باد مسخره مي‌گرفتند و مي‌گفت:




  • امر علي‌الديار ليلا
    و ما حب‌الديار شغفن قلبي
    ولكن حب من سكن‌الديار



  • اقبل ذالجدار و ذالجدار
    ولكن حب من سكن‌الديار
    ولكن حب من سكن‌الديار



اينجا محيط ليلي است و اين كوي را انتساب به اوست اين كوچه منتهي به خانه‌اي است كه مسكن حبيب من است. و بدين‌سبب است كه اين ديوار و آن ديوار را مي‌بوسم و نه بدان جهت كه به سنگ و كلوخ مهر مي‌ورزم بل محبت آن كس كه ساكن اين محيط است در سويداي دل و شفاف قلبم فرو رفته است.

گاهي مادر مهربان كه فرزندش را از دست داده لباسهاي او را نگه مي‌دارد و هنگامي كه آرزوي گل مي‌كند و گلستان را خراب مي‌يابد از جام گل گلاب مي‌سازد و آتش دل با استشمامش فرو مي‌نشاند.

آن مرد مؤمن كه سر تا پا علاقه و محبت به پيامبر و امام است در و ديوار حرم و اطراف ضريح را مي‌بوسد بدان سان كه روحش با روح محبوب تماس مي‌گيرد و رابط معنوي را به چشم دل محسوس مي‌بيند و تلاقي جان‌ها و روان‌ها كالعيان مشهود مي‌گردد: فما تعارف منها ائتلف. نه قائل به الوهيت اوست و نه متجاوز از حدود شرع است و نه دليلي بر حرمت چنين عرض ادبي مي‌توان يافت.

ما مي‌دانيم ايادي مرموزي از روز اول كوشيدند تا بذر نفاق و تخم كينه در دلهاي مسلمين كاشتند، آنان را دشمن سرسخت يكديگر و مشغول نابودي هم نمودند تا كار به اينجا كشيد كه مي‌بينيد؛ و چه مي‌دانيم شايد بيش از اين هم خواهد شد، مسلمين بدانند كه استعمارگران راجع به دين و اعتقاد و اتحادشان آن چنانند كه قرآن فرمايد: ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواءً (نساء/89)، و راجع به دنيايشان هم آنند كه قرآن گويد: ما يودّالّذين كفروا من اهل‌الكتاب ولاالمشركين ان ينزّل عليكم من خير من ربّكم (بقره/105) (آنها دوست دارند كه همگي كافر شويد و با آنان در عقيده يكسان باشيد و ابداً دوست ندارند خيري از طرف خداوند به شما نازل گردد.)

نيابت در زيارت

از آيات شريفه و اخبار وارده چنين استفاده مي‌شود كه ارواح مردگان پس از مرگ و خارج شدن جان‌ها و بدن‌ها ثابت و باقي‌اند و به نوعي از حيات كه مناسب آن جهان است زنده‌اند ولي بدين تفصيل كه صاحبان ايمان خالص و عقايد درست به ويژه شهداء راه حق در آن عالم كه عالم برزخ و زمان فاصله مابين مرگ و روز قيامت است در عيش و رفاه و برخوردار از الطاف و نعم پروردگارند و كفار و منافقين تا روز رستاخير در عذاب و شكنجه‌اند، و افراد متوسط و مستعضف يعني كساني كه از حقائق مذهب مطلع نبوده‌اند مانند بچه‌ها و كساني كه بالذات قليل‌الادراك و يا آن كه افكارشان زير سلط استعمار بي‌اطلاع مانده و مرده‌اند پس از مرگ در حالت شبيه خواب و اغماء تا آنگاه كه قيامت برپا شود، خواهند بود.

و در بعضي از روايات نيز آمده كساني كه اركان عقايدشان درست است و از نظر اصول پنجگانه يا هفتگانه عقايد حقه را دريافته‌اند جزء زنده‌هاي عالم برزخند. غرض از تذكر اين مطلب آن كه يادكردن زنده‌ها از مردگان و اقوام و دوستاني كه رهسپار عالم ديگر شده‌اند و انجام دادن عمل خير به نيابت آنها از قبيل دعاها و زيارت و انفاقات، بسيار مطلوب و جزء دستورات اكيد اسلامي است. هر عمل خيري اگر به قصد آنها انجام يابد بدون ترديد مورداستفاد آنها قرار مي‌گيرد و آنها خوشحال و خرسند مي‌شوند. خيرات مرسوله گاهي وسيل تخفيف عذاب و خلاص از حبس و شكنج آنها مي‌شود و گاهي سبب رفاه حال و ارتفاع مقام و درج آنان مي‌شود، و به هر حال صاحب احسان را مي‌شناسند ولو در دنيا نديده باشند و براي او دعا مي‌كنند و بسا مي‌شود فرزندي كه عاق پدر و مادر بوده با اهداي عملهاي نيك از گناه عقوق بيرون مي‌آيد و يا فرزندي صالح به وسيله ترك احسان و فراموش‌كردن، عاق والدين شده و مشمول نفرين آنها مي‌شود.

لذا مقتضي است مسلمانان در همه حال خاصه در ايام متبركه از رفتگان خويش غفلت نكنند و به وسيل اداء ديون آنها و زيارت و احسان و صدقات از حالشان تفقد نمايند، و البته رسانيدن كار خير به آنها دو راه دارد:

يكي آن كه عمل را به نيابت و عوض آنها انجام دهند مثلاً قصد كنند اين نماز يا زيارت يا خواندن قرآن را عوض پدر و به نيابت او به جا مي‌آورم.

دوم آن كه عمل را خود انجام دهند و ثواب را به روح او اهداء كنند و طريق اول بهتر است.

امام صادق (ع) فرمود: چه مانعي داريد از اين كه نيكي به پدر و مادر كنيد زنده باشند يا مرده، حتماً به نيابت آنها نماز و روزه و تصدق و حج كنيد كه پاداشش براي آنها و شما نوشته شود به علاوه ثواب صله رحم را نيز برده‌ايد؛ و نيز فرمود: همانا روزه و تصدق و حج و عمره و هر عمل نيكي از شما ميت را سود مي‌بخشد و از عذاب نجات مي‌دهد و به وي ابلاغ مي‌شود كه اين پاداش به وسيل فرزند يا برادر ديني تو است. و فرمود: از طرف ميت حج و روزه و هم كارهاي نيكش را قضا كنيد. حقير گويد: نماز و روزه واجب انسان در حال زندگيش نيابت برادر نيست، ولي اگر قادر به حج شده و نرفته و فعلاً از جهت پيري يا مرض دائمي عاجز شده مي‌تواند كسي را به جاي خود به نيابت بفرستد.

و معلوم باشد كه انجام كار خيري از طرف ميت مطلوب است، از قبيل اعانت فقراء و يتيمان و ساختن مسجد و دارالايتام و پل و مدارس ديني، و تهيه وسائل تربيتي كودكان و چاپ و انتشار كتابهاي مذهبي و اخلاقي، و حفركردن چاه براي محتاجان، و اجراء قنات و احياءكردن زمينهاي موات به نفع بيچارگان و تهيه وسائل آب و برق مستمندان و زيارت خان خدا و مشاهد معصومين (عليهم‌السّلام) و خواندن قرآن و دعا و تعليم آنها و بيان مسائل مذهبي و امر به معروف و نهي از منكر و نظائر اين‌ها كه ممكن است اين‌ها را به نيابت انجام دهد يا ثوابشان را هديه نمايد. پس يكي از وظائف حجاج محترم و زائران مشاهد ائمه (عليهم‌السّلام) و كساني كه در هر محلي موفق به كار خيرند، يادكردن گذشتگان و ارحام و دوستان و برادران ديني است، خداي بزرگ هم پيروان قرآن را آشنا به وظائف ديني و موفق به انجام آن به فرمايد.

انه خير موفق و معين

/ 1