شکاف رستمی (سزارین) در ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکاف رستمی (سزارین) در ایران - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شکاف رستمي(سزارين) در ايران

بنا بر نوشته هاي خداينامک، چون باروري رودابه زن زال ـ سپهدار زابل ـ به ماهگي رسيد و از درد فراوان رنج مي برد، سئنامرو فرمان داد تا رودابه را با جام هاي پياپي از مي (شراب) خواباندند و با دشنه‌‌اي تهيگاه او را شکافته، کودک را بيرون آوردند و سپس جايگاه زخم را دوخته و آميخته‌اي از گياه و شير و مُشک را بر آن نهاده و بستند، چنان که فردوسي آمده است:




  • چنين گفت سيمرغ کاين غم چراست
    از اين سـرو سيميـن بر مـاهروي
    نيـايد بــه گيتـي ز راه رهــش
    بيـاور يکـي دشـنـه آبگـــون
    نخستيـن به مي ماه را مست کــن
    تو بنـگر کـه بينـا دل افسون کـنـد
    شـکـافـد تـهـي‌گـاه سرو سـهـي
    وزو بچـه ي شيـر بيـرون کشـد
    وزان پس بدوزد کجا کـرد چـاک
    گياهي که گويم با شيـر و مشـگ
    بـسـاي و بـپـالـاي بر خستگيش
    بر آن مال زان پس يکي پر من
    خـجـستـه بـود سـايـه و فـر من



  • به چشم هژبر اندرون نم چـراست
    تـو را کودک آيـد يـکي نامجوي
    بـه فـرمـان دادار نيـکي دهش
    يکـي مـرد بينـا دل پر فسون
    ز دل بيم و انديشـه را پست کـن
    ز پهـلوي او بچـه بيـرون کنـد
    نـباشـد مـر او را زدرد آگهـي
    همـه پهلـوي ماه در خون کـشـد
    ز دل دور کن ترس و تيمار و باک
    بکوب و بکن هر سه در سايه خشک
    ببينـي هـم انـدر زمـان رستگيش
    خـجـستـه بـود سـايـه و فـر من
    خـجـستـه بـود سـايـه و فـر من



...




  • بيامد يکي مـوبـد چيـره دسـت
    شکـافيد بي رنـج پهـلـوي
    چـنـان بي‌گزندش بـرون آوريـد
    دو دستش پر از خون ز مادر
    شبان روز مادر ز مي خفـتـه بـود
    همان زخمگـاهش فرو دوخـتـنـد
    بـه دارو هـمـه درد بـسپـوختنـد



  • مر آن ماهرخ را به مي‌کرد مـسـت
    مـاه بتـابيـد مـر بـچـه را سـر ز راه
    که کس در جهـان اين شگفتـي نديد
    بـزاد نـدارد کــي ايـن چنين بچه ياد
    ز مي خفته هم دل زهُش رفـته بود
    بـه دارو هـمـه درد بـسپـوختنـد
    بـه دارو هـمـه درد بـسپـوختنـد



گفتگو در پيرامون شکاف رستمي

بنابر باور ايراني، سئنامرو (سيمرغ)، دستور داد شکم رودابه را باز کرده زهدان را بشکافند و رستم بدين گونه به گيتي پا نهاد و اين شکاف به نام «شکاف رستمي» ناميده مي‌شود ولي باور اروپايي متفاوت است:

ـ الهه پزشکي يونان به نام آپولون شکم کرني را باز کرد و پدر پزشکي يونان آسکلپسيوس از وي زاده گرديد يعني به وسيله‌ي «شکاف اسکلپيسن».

ـ‌ ژوليس سزار فرمان داد پس از ده دقُقه از مرگ مادران بارور شکم آن ها را شکافته کودک را نجات دهند و به شکاف «سزارُن» سرشناس شد.

ـ خود ژولس سزار بدين‌وسيله از مادر زاده شده بود.

باور نخست و سوم اروپايي درستي ندارد چه نخست «شکاف اسکلپسين» به وسيله‌ي يک الهه روي زهدان الهه‌ي ديگر به عمل آمده است و موهومي بيش نيست، دوم اين که اگر ژولس سزار خود به وسيله‌ي «شکاف سزارين» زاده شده بي شک پس از مرگ مادرش بوده و حال آن که در هنگام گشايش کشور «گل» مادر سزار زنده بوده است بنابراين، اين گفته درست نيست. تنها «شکاف رستمي» و «شکاف سزاري» را مي‌توان درست دانست. اينک در چگونگي «شکاف رستمي» گفتگو مي‌نماييم:

ـ بي هوشي

به گونه اي که در «شکاف رستمي» اشاره شد بي هوشي به ياري مِي‌ انجام گرفته و امروز مي‌دانيم که مي‌ به انگيزه داشتن الکل، مستي، سستي و گيجي مي‌آورد ولي توانايي ندارد حس درد را از ميان ببرد و يک چنين شکافي بي‌گمان همراه با داروي بي هوشي ايران باستان يعني آميخته‌اي از شراب و بنگ بايد صورت گرفته باشد که در اين جا از بنگ اشاره‌اي نرفته است.

ـ دوختن

آيا دوختن زهدان ممکن بوده است؟ برابر اسناد و تاريخ، در سده شانزدهم در فرانسه و در سده هفدهم در آلمان چنين مرسوم بود که زهدان را ندوخته داخل شکم مي‌کردند و برآيند، اين که مادر هم فوت مي‌کرد. ولي در سال پرو باور داشت بايد پس از بيرون آورد کودک، زهدان و لوله و تخمدان را بردارند. کوتاه آن که، نخستين کسي که زهدان را دوخت کهرر بود و سپس لمبر روش دوختن را تکميل ساخت يعني در دوختن، زهدان و پرده‌ي «صفاق» را جداگانه شرط کاميابي دانست و اين کار هم در سده نوزدهم اجرا شد.

ـ ابزارهاي پلشت‌بري و ابزار گوناگون عمل

در امکان وجود يا نبود آن جاي گفتگو و درنگ است. چون تاريخ درباره‌ي هر دو شکاف يعني رستمي و سزارين تاکنون حکمي نداده و آغاز هر دو از داستان است. بهتر است ما ايرانيان داستان ملي خود را پذيرفته، در برابر شکاف سزارين از شکاف رستمي بهره بريم.


/ 1