آزادی در دو نگاه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی در دو نگاه - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آزادي در دو نگاه

قسمت سوم

اشاره:

در قسمت دوّم اين موضوع ‍ـ نگرش تطبيقي به حق آزادي در اسلام و ليبراليسم ـ به نگاه اديان به ويژه ديانت اسلامي, نسبت به حقوق بشر وحق آزادي پرداختيم و نمونه‌هايي از نگرش حقوقي, اجتماعي و سياسي, كتاب‌هاي آسماني, تورات, انجيل و قرآن را برشمرديم و همچنين آزادي از منظر قرآن را به «رهايي از پرستش غير خدا» تعريف كرده و گستره و لوازم آن تعريف را يادآور شديم.

در اين قسمت و بر پايه همان تعريف پيش گفته, سويه‌هاي آزادي در اسلام و قرآن را به بحث مي‌نشينيم. و پيش از آن چند نكته را كه به رهيافت شفاف تر موضوع, ياري مي‌رساند, درباره نگرش و آموزه‌هاي حقوقي دين, مي‌آوريم.

1ـ آموزه‌هاي حقوقي دين

براي دريافت نگرش اسلام به حقوق بشر و از جمله حق آزادي كه در معارف اسلامي, خود بخشي از موضوع كلي, ارتباط شخص با خدا, خود, طبعيت, ديگران و اجتماع است ـ چه آزادي بر پايه يك شخص و يا يك طرف قوام نمي گيرد, زيرا كه مفهوم اضافي و برآمده از دل نسبت و روابط دو طرف است. هرگاه به متون و سنت اسلامي مراجعه شود اين حقيقت مكشوف مي‌گردد كه نگاه اسلام به حقوق انساني و از جمله حق آزادي, هم ژرفا و هم شمول و فراگيري بيشتر در مقايسه با نگره مادي و ليبراليستي به حقوق بشر, دارد. تأمل هر چند اجمالي به نظام حقوق انساني در اسلام, رهيافت به اين واقعيت را ممكن و ميسر مي‌سازد.

در تعاليم اسلامي, وانگهي كه به روابط انسان و جوانب آن روابط و حقوقي كه از متن اين روابط برمي خيزد, نگريسته شده, چهار ساحت, در قلمرو حقوق و روابط انسان, موردنظر قرار گرفته است كه عبارتند از:

1- رابطة انسان با خدا.

2- رابطة انسان با خود.

3- رابطة انسان با طبيعت.

4- رابطة انسان با جامعه و ديگر انسان‌ها.

گو اين كه در نگاه ابتدايي و سطحي چنين به نظر مي‌رسد كه زبان و بيان دين, زبان الزام و تكليف است و بايد‌ها و نه زبان حقوق, از اين رو نبايد و نمي شود, سخن و نظام حقوقي در هيچ عرصه به ويژه در ساحت جامعه, سياست و روابط و تعامل انسان‌ها به يكديگر را از دين و آموزه‌هاي ديني, انتظار داشت و سراغ گرفت.

لكن چنين انگاره اي را نمي توان قرين صواب و واقعيت شمرد, زيرا با توجه به اين كه تكاليف به ويژه در ساحت روابط انسان‌ها با يكديگر, حقوق و الزام‌هاي حقوقي را بر دوش دو طرف مي‌گذارد, و آن سوي ديگر تكليف , همان «حق عليه» است, معارف و تعاليم اسلامي را مي‌توان آميزه اي از تكاليف و حقوق دانست. هر چند كه موضوع بحث اين نوشتار كه حق آزادي است و در حوزه روابط انسان با خود و انسان‌هاي ديگر, جاي مي‌گيرد, با اين حال و براي اثبات رويكرد حقوقي دين, نگاه اجمالي به سه ساحت روابط انسان با خدا، خود و طبيعت مي‌افكنيم و نگرش حقوقي اسلام‌, در اين چند زمينه را به طور كلي يادآور مي‌شويم با اين كه عرصه نخست و دوم به طور كلي از ديد و قلمرو حقوق ليبراليستي به دور مانده و در قلمرو سوم نيز چنان كه بايد در نظام‌هاي حقوقي عرفي و حقوق ليبراليستي, توجه نشده است.

1/1- حقوق انساني در روابط انسان با خدا

در حوزه ارتباط انسان با خدا با اين كه نسبت و حيثيت آفريدگاري و آ‏فريده بودن, مالك و مملوك بودن يا رازق و مرزوق بودن, در ميان است و اين مي‌طلبد كه رابطة انسان با خدا و آموزه‌هاي ديني كه تبيين كننده و سامان دهنده اين روابط است, جز تكليف الهي و حقوق او بر بندگان, آفريدگان و انسان‌ها, در بر نداشته باشد, با اين حال, خداوند خود در آموزه‌هاي وحياني قرآن, حقوقي را براي انسان‌ها و بر خود, ياد كرده است از جمله در اين آيات:

قل لمن ما في السموات و الارض قل لله كتب علي نفسه الرحمة ... (انعام / 12)

بگو: «آنچه در آسمانها و زمين است از آن كيست؟» بگو: «از آن خداست.» رحمت (و بخشش) را بر خود, حتم كرده.

و اذا جائك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم علي نفسه الرحمة... (انعام / 54)

هر گاه كساني كه به آيات ما ايمان دارند, نزد تو آيند, به آنها بگو: سلام بر شما! پروردگارتان, رحمت را بر خود فرض و حتم كرده.

چنان كه پيداست در اين دو آيه مباركه, خداوند, لزوم رحمت حق بر خلق را به عنوان حقي از خلق بر خود, حتمي و قطعي دانسته است. اما حقوق خدا بر انسان‌ها و بندگان از فرط وضح و پيدايي جاي انكار ندارد. تا اثبات شود.

2/1- حقوق متقابل انسان و طبيعت

در مقابل روابط انسان با طبيعت, قرآن از يك سو, حق بهره وري انسان از طبيعت به صورت مكرّر يادآور شده است:

و سخر لكم مافي السموات و الارض... (جاثية / 13)

رام شما ساخت, آنچه را در آسمان‌ها و آنچه در زمين است.

و هو الذي سخر البحر لتأكلوا منه لحماً طرياً و تستخرجوا منه حلية تلبسونها و تري الفلك مؤاخر فيه و لتبتغوا من فضله.» (نحل / 14)

و او كسي است كه دريا را رام كرد تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيورهاي بيرون آريد و خويشتن را بدان بياراييد و كشتي‌ها را بيني, كه دريا را مي‌شكافند و پيش مي‌روند تا از فضل خدا روزي بطلبيد.

و كلوا ممّا رزقكم الله حلالاً طيباً... (مائدة / 88)

از چيزهاي حلال و پاكيزه اي كه خدا براي شما روزي داده است بخوريد.

كلوا واشربوا من رزق الله... (بقره / 66 و 60)

از روزي خدا بخوريد و بياشاميد!

از سوي ديگر, حق عمران, آباداني, حفظ محيط زيست, حق استفاده بهينه و پرهيز از زياده روي, اسراف و تخريب طبيعت را به مثابه حقوقي از طبيعت بر انسان, گوشزد مي‌كند:

هو انشأكم من الارض و استعمركم فيها... (هود / 61)

اوست كه شما را از زمين پديد آورده است و خواست كه آبادانش داريد.

كلوا واشربوا من رزق الله و لا تعثوا في الارض مفسدين (بقره / 66)

بخوريد و بياشاميد و در روي زمين سركشي نكنيد.

كلوا واشربوا و لا تسرفوا انّه لله لا يحب المسرفين (اعراف / 31)

بخوريد و بياشاميد ولكن اسراف نكنيد كه خداوند اسراف كاران را دوست ندارد.

3/1- حقوق انسان بر خود او

رابطة انسان با خويشتن خويش و نمايي از حقوقي را كه او بر خود دارد, آيات زير بيان مي‌كند:

يا ايّها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم... (انفال / 24)

اي مؤمنان! چون خدا و پيامبرش, شما را به چيزي فرا خوانند, كه زندگيتان مي‌بخشد, دعوت شان را اجابت كنيد.

قد افلح من زكّيها و قد خاب من دسّيها (شمس / 9- 10)

هر كس كه در پاكي آن (نفس) كوشيد, رستگار شد و هر كه با پليديش بيالود, نااميد گرديد.

اين آيات و همانند آنها, بيانگر آن است كه انسان در برابر خود, مكلف است, يعني حقوقي از او (= هويت و حقيقت انساني او) بر خود اوست و او مي‌بايد با اداي آن حقوق, اسباب حيات, زندگي, پويايي, تعالي, تكامل و رهايي خويش را فراهم آورد و خود را از بندها و زنجيرهاي ناپاكي برهاند.

بر پايه اين نگرش حقوقي ژرف و گسترده اي كه قرآن و اسلام از حقوق انساني و بر اساس روابط او, ترسيم مي‌كند, حق آزادي نيز سويه‌هاي گوناگون و مختلف مي‌يابد.

2ـ سويه‌هاي آزادي در اسلام

چنان كه پيشتر گذشت, يكي از شاخصه‌هاي اديان الهي يا مكاتب بشري در اين ساحت رخ مي‌نمايد كه در مكاتب حقوقي غير ديني, حقوق انسان فقط در مقايسه با ساير انسان‌ها مورد توجه قرار گرفته است و در برابر رعايت حقوق ديگران مسئول مي‌باشد, در حالي كه در اديان الهي و شفاف تر از همة آنها در اسلام, انسان پيش از آن كه در برابر حقوق ديگران مسئول باشد, در برابر حقوق خويشتن خويش مسئوليت دارد و پيش از آن كه بتواند حقوق ديگران و يا حقوق خويش در قبال ديگران را بشناسد, بايد بتواند حق خود در برابر خويش را درك كند و بشناسد. از اين سبب در نگاه قرآن و اسلام آزادي پيش از آن كه در ساحت روابط فرد و جامعه مطرح شود, در سازمان دروني وجود خود انسان مطرح مي‌شود و انسان پيش از آن كه دل مشغولي آزادي اجتماعي و بيروني را داشته باشد, بايد نگران آزادي دروني خود باشد, زيرا كه بردگان درون هرگز نخواهند توانست, آزادگان بيرون باشند.

1ـ آزادي دروني

در انسان شناختي اسلامي و قرآني, افزون بر وجود حقيقتي به نام روح در انسان, وجود آدمي را مركز سه نهاد ـ نفس امّاره, لوّامه و مطمئنه ـ دانسته است, اين سه واقعيت چه اين كه سه حقيقت جداگانه, مستقل و يا سه مرحله و صفت از مراحل و صفات يك حقيقت باشد, در نحوه تكامل انسان با آن واقعيت‌ها تفاوتي را ايجاب نمي كند. از اين ميان, نفس امّاره را بدان سبب امّاره مي‌گويند كه به انسان امر مي‌كند و فرمان مي‌دهد و در پي آن است كه تمام وجود و ابعاد انسان را تحت سيطره خويش درآورد و هيچ اراده و اختياري, برخلاف ميل و خواسته او ابراز نگردد.

داود قيصري در شرح «فصوص الحكم» نفس اماره را چنين توصيف مي‌كند:

«مراد نفوس پست اند كه تابع هوا و هوس بوده و برحسب دستورات مهلكه, انسان را وادار به كارهاي زشت مي‌كند, و بالاخره روح انساني را به غلبه اعتبار حيوانيت, نفس امّاره گويند.»1

قرآن از كسي كه به پيروي بي چون و چرا از نفس اماره خود روي آورده به عنوان فردي ياد كرده كه نفس اماره را خداي خود پنداشته است:

أفرأيت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة (جاثيه / 23)

آيا ديدي آن كسي را كه هواي نفس خود را معبود خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهي (بر اين كه شايسته هدايت نيست گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده اي افكنده است؟)

چيرگي انسان بر خواسته‌ها و خواهش‌هاي نفس اماره و حيواني و رهايي از سطيره آن, مرحله اي از آزادي انسان است كه در حوزه آزادي‌هاي انكاري به معناي گسستن بندها و زنجيرهاي هوي, جاي مي‌گيرد و بر اثر آن, خود انساني از چنگال عفريت خود حيواني و خود مدني از چنبره خود وحشي آزاد مي‌شود و از آن پس, غرايز سركش غضب, شهوت, جهل, حسد, طمع, خودبيني و .... نمي‌توانند بر انسان فرمان برانند و آدم رها شده از اين اسارت و بردگي, براساس رأي و اراده عقلاني, در فضاي آزاد, مصالح و منافع خويش را مي‌شناسد و حقيقتاً‌ در مسير سعادت, تكامل, رفاه و آسايش راه مي‌سپرد و از آنچه راه بر اين آزادي او مي‌بندد, اعراض و پرهيز مي‌كند.

2ـ آزادي بيروني

آزادي انسان نسبت به ساير انسان‌ها به تناسب گوناگوني شئون, حيثيت‌ها و زمينه‌ها به آزادي‌هاي فردي, اجتماعي ـ سياسي و بين المللي, بخش پذير است.

1 / 2- آزادي‌هاي فردي

آزادي فردي بدين مفهوم است كه افراد در روابط با يكديگر, حق ندارند به حيات, سلامت جسم و جان, همسر, فرزند ملك و مال, آبرو, شخصيت و حيثيت, اعتقادات و باورها, اسرار شخصي و خانوادگي يكديگر, زيان وارد كنند.تمامي آنچه در قلمرو حقوقي مدني جاي مي‌گيرد و نيز بخش بزرگي از حقوق جزايي و كيفري, به آزادي‌هاي فردي باز مي‌گردد كه اسلام آن‌ها را به رسميت شناخته است.

1/1/2- آزادي عقيده

در ميان گزينه‌هاي آزادي فردي, آزادي عقيده از محوري ترين و مسائل آزادي‌هاي فردي به شمار مي‌رود و از ديرباز معركة آراي موافقان و مخالفان در نحوه نگرش اسلام, بر اين موضوع بوده است.

آزادي در انتخاب عقيده و باور, آزادي در حفظ عقيده, برپاداشتن شعاير و سنت‌هاي مذهبي, ديني و آييني, تبليغ و ترويج عقيده, زير مجموعه‌هاي آزادي باور و عقيده به حساب مي‌آيند.

ديدگاه‌هايي كه از سوي انديشمندان مسلمان در موضوع آزادي عقيده ارايه گرديده به طور كلي ـ گذشته از برخي تفاوت‌هاي جزئي ـ بر دو گونه قابل تقسيم است كه هر يك براي اثبات درستي نظريه خود, دليل و مستندات قرآني و روايي ارايه كرده اند.

1ـ اثبات گرايان كه معتقدند آزادي انسان در گزينش و انتخاب عقيده از بايسته ترين و اساسي ترين حقوق انساني به حساب مي‌آيد كه هيچ گونه اكراه و اجباري را برنمي تابد.

2ـ نفي گرايان, آنها بر اين باورند كه از ميان انديشه‌ها و عقايد گوناگون تنها يك باور و عقيده مي‌تواند درست و مطابق با واقع باشد و انسان را به كمال و سعادت برساند, از اين رو انسان نمي تواند و نمي بايد خود را در ميان مجموعه اي از باورهاي همساز و ناهمساز, آزاد بينگارد و هر باور و انديشه اي را كه بخواهد برگزيند, اگر فردي چنين احساس و برداشتي داشته باشد, بر ديگران است كه او را به هر طريق ممكن به راه راست و انديشه درست و مطابق رهنمون گردند و مانع كجروي و انحراف او گردند,




  • اگر بيني كه نابينا و چاه است
    اگر خاموش بنشيني گناه است



  • اگر خاموش بنشيني گناه است
    اگر خاموش بنشيني گناه است



دلايل اثبات گرايان

گروه نخست و طرفداران آزادي عقيده در اسلام برآنند كه اولاً:

اكراه و اجبار در پذيرش انديشه و بارورهاي فكري و عقيدتي فرض قابل تصور و عقلاني نيست. چه, باور و عقيده امر دروني و قلبي است كه برآيند, محبت, استدلال و قناعت آوري مي‌باشد.

اكراه و جبر در عقيده و فكر, نتيجه عكس در پي دارد.

ثانياً: متون و نصوص ديني اختيار و آزادي انسان در انتخاب و گزينش عقيده و باور را مي‌رساند. اين‌ها به گروهي از آيات قرآني و نصوص روايي استناد مي‌جويند كه در باور ايشان, بر اختيار و آزادي انسان در عقيده و باور دلالت دارد, به نمونه از اين متون اشاره مي‌كنيم:

1- ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم با التي هي احسن (نحل/ 125)

مردم را با حكمت و اندرز نيكو, به راه پروردگارت بخوان و با بهترين شيوه به آنان مجادله و گفت و گو كن!

2- قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيرة انا و من اتبعني و سبحان الله و ما انا من المشركين (يوسف / 108)

بگو: اين راه من است, من و پيروانم, همگان را در عين بصيرت به سوي خدا مي‌خوانيم, منزّه است خداوند و من از مشركان نيستم.

3- افأنت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين (يونس / 99)

آيا تو مردم را به اجبار وامي‌داري كه ايمان بياورند؟!

4- لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يكفر بالطاغون و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي (بقرة / 256)

در دين هيچ اجباري نيست, هدايت از گمراهي مشخص شده است, پس هر كس كه به طاغوت كفر ورزد و به خداي ايمان آورد به رشته استواري, چنگ زده است.

علامه سيد محمد حسين طباطبائي در تفسير اين آيه مي‌آورد:

جمله: «لا اكراه في الدين» دين اجباري را نفي مي‌كند, زيرا دين ـ به عنوان مجموعه اي از معارف علمي كه پاره اي از مسايل علمي را در پي دارد ـ اعتقاد است و اعتقاد و ايمان از امور قلبي و دروني است كه در حوزه اجبار و اكراه قرار نمي گيرد, زيرا اجبار و اكراه در رفتارو اعمال ظاهري و جسمي كاربرد دارد و نه در امور قلبي و دروني كه اسباب و علل ويژه‌ي خود را دارند.2

سپس مي‌افزايد:

اين آيه بر خلاف پندار گروهي از پژوهندگان و ناآگاهان كه با استدلال به آيات جهاد ـ كه يكي از اركان اسلام است ـ مي‌گويند, اسلام دين شمشير است, از جمله آياتي است كه دلالت مي‌كند ديانت اسلامي بر اساس و پايه خون و شمشير پا نگرفته است.3

شهيد سيد قطب نيز در تفسير اين آيه مي‌نويسد:

«آزادي اعتقادي نخستين حق انساني است كه براي بشر از آن رو كه انسان است, ثابت مي‌باشد, بدين سبب, هر كسي كه آزادي عقيده را از انسان بگيرد پيشاپيش انسانيت او را مي‌ربايد. اگر گزينش و انتخاب عقيده آزاد بود, آزادي تبليغ و دعوت با فكر و انديشه اي و در امان بودن از فتنه و آزار نيز مسلم خواهد بود, چه اگر آزادي تبليغ و دعوت به انديشه فراهم نباشد, در واقعيت بيروني و خارجي, جز نامي از آزادي انديشه و عقيده وجود نخواهد داشت.»4

5- «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» (انسان/ 3)

«راه را بدو (انسان) نشان داديم, مي‌خواهد سپاس گزار باشد يا ناسپاس.»

اين آيه مباركه مفاد و مفهومي بسان آيه پيشين را در اختيار و آزادي انسان در عقيده بيان مي‌كند.

6- «وقل الحق من ربّكم فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر...» (كهف/29)

بگو: اين سخن حق از جانب پروردگار شماست هر كه بخواهد ايمان بياورد و هر كه بخواهد كافر شود.

7- «فبشّر عباد. الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه...»(زمر/ 18)

گوش فرا دادن و شنيدن گفته‌ها, انديشه‌ها و ديدگاههاي مختلف و گزينش برتر برترين گفتار و نظريه كه اين آيه به وضوح از آن سخن مي‌گويد, برآيند آزادي انسان‌ها در بيان عقايد و ديدگاه‌هاي گوناگون خويش است, چه اگر آزادي بيان وجود نداشته باشد, به اصلاح اهل منطق سالبه منتفي به انتفاء موضوع است, تا تعداد نظرها و ديدگاه‌ها و طرح آزادانه آن‌ها وجود نداشته باشد پاي انتخاب برترين سخن و انديشه به ميان نخواهد آمد. بدين ترتيب اين آيه مباركه از دلايل بسيار روشن و صريح در آزادي بيان است. (البته حدود آزادي بيان, خود مقوله اي ديگر است.)

دلايل نفي گرايان

طرفداران نظريه دوم به دو گروه از آيات و نصوص استدلال مي‌جويند؛ در شمار گروه اول, از اين آيات مي‌توان ياد كرد:

1- «انّ الدّين عندالله الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الاّ من بعد ما جاءهم بغيّا بينهم» (آل عمران / 19)

بي ترديد, دين در نزد خدا دين اسلام است, اهل كتاب راه خلاف نرفتند؛ مگر از آن پس كه به حقانيت آن دين آگاه شدند و نيز از روي حسد.

2- «افغير دين الله يبغون و له أسلم من في السموات و الارض طوعاً و كرهاً و اليه يرجعون» (آل عمران /83)

آيا ديني جز دين خدا مي‌جويند؛ حال آن كه آن چه در آسمان‌ها و زمين است, خواه ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازگردانده مي‌شوند.

مفسراني كه طرفدار نظريه دوم هستند با استناد به همين آيه استفاده از ابزاري چون شمشير را در واداشتن مردمان به پذيرش عقيده و باور درست, تجويز كرده و مقصود از اكراه كه آيه شريفه در حوزه باور آن را نفي كرده است, نفي تشريعي دانسته اند,5

برخلاف طرفداران نظريه آزادي, كه اكراه در آيه را ناظر به اكراه تكويني به مفهوم هماهنگي با نظام آفرينش و پديدارها كه بر اساس حق بنا شده اند تفسير كرده و نفي اكراه تشريعي را از مقصود و مدلول آيه بيرون دانسته اند.6

گروه دوم از آيات و نصوصي كه مستند طرفداران اين ديدگاه واقع شده آيات جهاد و قتال با كفّار و مشركان است. با اين استدلال كه در آيات جهاد, عناويني چون كفر و شرك و فتنه علت و سبب تشريع جهاد شمرده شده است, پس تا هر زمان كه اين علت‌ها موجود باشد, جنگ و قتال براي از ميان بردن انديشه‌ها و باورهاي كفر آميز و شرك آلود نيز مشروعيت دارد. گويي نظريه اين گروه و نحوه استدلال ايشان به آيات جهاد در قرآن باعث شده است كه گروهي از مستشرقان براي اثبات نبود آزادي عقيده در اسلام, از آيات جهاد ياد كنند.

در باور جانب داران اين ديدگاه آياتي كه در آن‌ها از اختيار و حق انتخاب انسان سخن به ميان آمده است, همچون آيه 205 سوره بقره, به وسيله آيات قتال و جهاد, نسخ شده اند.7 نصوص و آيات دالّ بر آزادي انديشه و عقيده تا وانگهي بود كه اسلام از توان كافي براي واداشتن مردم به پيروي از عقيده حق, برخوردار نبود.

طرفداران نظريه آزادي عقيده و بيان, آيات و نصوص مربوط به تشريع جهاد و قتال با مشركان و كافران را در حركت وبياني در جهت آزادي عقيده و بيان مي‌شمارند؛ زيرا آيات جهاد بدان سان كه شأن نزول آن‌ها و رويدادهاي عصر بعثت نشان مي‌دهد براي رفع موانع از مسير نشر انديشه اسلامي و دفاع از مسلماناني بود كه به اسلام گرويده بودند و آزادانه و ارادي به حقانيت اسلام باور داشتند, چرا كه مشركان و دشمنان اسلام و جنبش نوپاي اسلامي در آن زمان, تازه مسلمانان را شكنجه و عذاب مي‌دادند تا از آيين جديد و انتخابي خود برگردند و نيز از هر طريق ممكن جلو اشاعه و نشر و تبليغ انديشه‌هاي اسلامي و آيات قرآني را مي‌گرفتند. در چنين فضاي اختناق و براي حفظ حق آزادي عقيده و بيان, آيات قتال و جهاد نازل گرديد و اجازه رفع موانع و محدوديت‌هاي اعمال شده از سوي مخالفان اسلام را به پيامبر و ياران او داد. از اين منظر تمامي آيات جهاد و قتال, آيات و پيام‌هاي رهايي بخش و آزادي آور هستند ونه عليه آزادي عقيده و بيان. ادامه حكم جهاد و قتال در شريعت اسلامي نيز مشروط به پيش آمد فضا و شرايط مشابه و همانند با شرايط زمان تشريع است.

2/1/2- آزادي در كار و مالكيت

اسلام حق آزادي در كسب و كار و درآمد و همچنين آزادي در مالكيت را براي هر فرد از افراد انسان‌ها ـ جز آنان كه صلاحيت عقلاني و سنّي اين حق را ندارند ـ پذيرفته و به آزادي وحق مالكيت برابر زن و مرد و بهره وري هر فرد از دستاوردهاي خودتصريح كرده است:

«للرّجال نصيب مما اكتسبوا وللنّساء نصيب مما اكتسبن واسئلوا الله من فضله...» (نساء/ 32)

مردان نصيبي از آن چه به دست مي‌آورند دارند و زنان نيز نصيبي از دستاوردهاي خويش دارند (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد) و از فضل (و رحمت و بركت) خدا طلب كنيد.

3/1/2- آزادي و حق حرمت و شخصيت

حرمت و شخصيت و شرافت اجتماعي و انساني زنان و مردان و حتي گروه‌هاي اجتماعي در نگرش اسلامي, مصون از تعرض و تجاوز است:

«يا ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم عسي ان يكونوا خيراً منهم و لا نساء من نساء عسي ان يكن خير منهنّ ولا تلمزوا انفسكم ولاتنابزوا بالالقاب بئس الاثم الفسوق بعد الايمان و من لم يتب فاولئك هم الظالمون» (حجرات / 11)

«اي كساني كه ايمان آورده ايد, نبايد گروهي از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند, شايد آن‌ها از اين‌ها بهتر باشند, و نه زناني زنان ديگر را, شايد آنان بهتر از اينان باشند, و يكديگر را مورد طعن و عيب جوي&

/ 1