آزادی عقیده (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی عقیده (4) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آزادى عقيده 4

آزادى
عقيده 4





?




آزادى عقيده 4




?



انديشه سياسي اسلام



در مقالات گذشته ثابت شد
كه هدف از تشريع جهاد تحميل عقيده بر
ديگران نيست و مسلمانان نمى توانند
براى وادار كردم مردم به قبول اسلام به
زور متوسل شوند. با تفحص در آيات و
روايات روشن شد كه نظريه آنان كه براين
باورند: جهاد حركتى است براى وادار كردن
مردم به پذيرش دين نه از دليل معتبر
شرعى
برخورداراست و نه با روح حاكم بر قوانين
اسلام سازگاراست . تحميلى بودن دين
اسلام كه توسط برخى از مستشرقين عنوان
شده اتهامى است واهى و بى اساس . آنچه
اكنون لازم است پى گيرى شود بررسى هدف
از تشريع اين اصل بااهميت در معارف
اسلامى است .اگر تحميل عقيده و گسترش
اسلام به وسيله جنگ مطرح نيست پس هدف از
برگرفتن سلاح و جنگيدن تا مرز كشتن و
كشته شدن و ثوابهايى كه دراين راستااز
طرف شارع منظور شده است بر چه اساس است
؟

از آنجا كه تبيين موضوع ياد شده در
بر طرف ساختن پاره اى از ابهامات و
لغزشهاى فكرى كه بيشتراز تبليغات
دشمنان اسلام وايادى خائن آنان سرچشمه
مى گيرد موثراست لازم ديديم كه اين
مقوله به بحث بپردازيم .

ضرورت جهاد

جهاد ازاصول مسلم و ضرورى در فقه
اسلامى بوده و جاى هيچ گونه انكار
وابهامى در آن وجود ندارد. در قرآن كريم
و روايات رسيده از پيامبر ائمه معصومين
(ع) براى جنگيدن در راه

خدا و شهادت
در راه او منظور گرديده است . دراسلام
مجاهدين و قاعدين در جايگاه واحدى
نيستند كه مجاهدين در بالاترين جايگاه
قرار دارند:

لايستوى القاعدون من
المومنين غيراولى الضرر و المجاهدين فى
سبيل الله باموالهم وانفسهم فضل الله
المجاهدين باموالهم وانفسهم على
القاعدين درجه و فضل الله المجاهدين
على القاعدين اجرا عظيما 1

مومنانى
كه با هيچ رنج و آسيبى از جنگ سر مى
تابند با كسانى كه با مال و جان خويش در
راه خدا جهاد مى كنند برابر نيستند. خدا
كسانى را كه با مال و جان خويش جهاد مى
كنند بر آنان كه از جنگ سر مى تابند به
در جه اى برترى داده ست و خدا همه را
وعده هاى نيكو داده است و جهاد كنندگان
را بر آن كه از جهاد سر مى تابند به مزدى
بزرگ برترى داده است.

ان النبى[ ص]
قال : فوق كل ذى بربر حتى يقتل فى سبيل
الل فاذا فى سبيل الله فليس فوقه بر . 2

پيامبراكرم[ ص] فرموده است : بالاتراز
هر نيكى نيكى اى است نا شخص در راه خدا
به شهادت برسد كه آنگاه بالاتراز او
نيكى اى نيست .

اينها نشانگر جايگاه
رفيع جهاد و مبارزه در شريعت اسلام مى
باشد. از بعد خارجى صرف نظرازاين گونه
تشويقها و تهديدها اسلام همانند
سايرايان الهى نمى توانداز جنگ و
درگيرى به دور باشد زيرا مكتبى كه داعيه
جهانى داشته و رسالت خويش را براى همه
انسانها در همه زمانهااعلام مى دارد
نمى تواند خالى از دشمن باشد. يك انقلاب
فكرى وقتى كه با نظامهاى غيرمشروع در
تصادم باشد و منافع آنها را تهديد جدى
كند قهرا معارضه و جنگ را سبب مى گردد.
روشن است اسلام در مقابل خودخواهان و
معارضين ساكت ننشسته و كار قيصر را به
قيصر وا نمى گذارد بلكه در مواقع لزوم و
حساس در راه دفاع ازارزشها زور و سلاح
را نيز به كار مى گيرد و بدين جهت جهاد
در طول تاريخ اسلام باعث شوكت و سربلندى
مسلمانان بوده و در سايه آن مظلومين و
مستضعفين به نبرد برخاسته اند .

روحيه شهادت طلبى سد راه استعمار

استعمار گران كه اسلام همراه با جهاد
آزاديبخش و حيات آفرين را مانع اهداف
نامشروع خود ديده اند هميشه از راههاى
گوناگون سعى در گرفتن اين سلاح برنده از
دست مسلمانان كرده اند.استعمار در طول
تاريخ سياه و ننگين خود تلاش فراوان رده
است با معرفى مسلمانان به عنوان اقوام
ستيزه جو و وحشى و تحميل كننده دين در
راه منزوى ساختن مكتب اسلام حركت كند.

يكى از سلاحهاى برنده اى را كه
استعمار
ناجوانمردانه براى انزواى دين پر تحرك
اسلام در دست گرفته تاكيد روى آزادى
مطلق هر نوع

فكر و انديشه وارزش دادن
به آن بوده است .

موضوع دفاعى بسيارى
از دانشمندان مسلمان در رابطه به اين
موضوع نشانگر موفقيت آنان در برنامه ها
واغراض شوم خود مى باشد.اين تبليغات پر
دامنه به دفاع از دموكراسى آزادى انسان
تقدس انديشه و ... سبب گشته كه عده اى از
مسلمانان جهاد را محدود به[ جهاد دفاعى]
نموده و هرگونه توسل به زور را جز در
موارد هجوم دشمن ممنوع سازند. عدم درك
درست از تعاليم اسلام برخى ديگر را
براين داشته كه رسالت پيامبراسلام[ ص]
را منحصر به ابلاغ و رسالت وانذار لفظى
دانسته و غيرازاين وظيفه اى را براى آن
حضرت در رابطه با مخالفان نشناسند.

سرانجام اين اغواگريهاى دشمنان و
دفاع
ناشيانه موافقين اسلام سبب پيامدهاى
تلخى همچون : گسترش روحيه عافيت طلبى و
بى تفاوتى در برابر ظلم و ستم واز بين
رفتن غيرت دينى و ... گرديد.

اين امر
باعث شد كه در غربت اسلام و هنگامه هجوم
دشمنان آن دين عزيز به دارالاسلام
بسيارى از آنان تن به ذلت بدهند و با
منفى بافيها و توجيهاى نامعقول هيچ
گونه مقاومتى از خود نشان ندهند تا جايى
كه عزت و شوكت مسلمانان قربانى راحت
طلبى اين كژانديشان عافيت طلب شد.

اينك پس از ذكراين مقدمه كوتاه به
تبيين موضوع اصلى ( هدف جهاد دراسلام )
مى پردازيم .

اهداف جهاد

محققان
اسلامى براى جهادابتدايى دوانگيزه مهم
(كه ديگر هدفها هم به اين دو بر مى گردد)
ذكر كرده اند:

1 جهاد براى تامين دعوت
و دفاع از دعوتگران شريعت اسلام . به
تعبير ديگر جهاد در راه رفع موانع دعوت
.

2 جهاد براى رفع ظلم و نجات مظلومان
و مستضعفان از زير سلطه ستمگران و
ظالمان .

اين دو موضوع مى
تواندانگيزه هاى مقدسى براى جهاد
دراسلام به شمار آيد و مشروعيت
جهادابتدايى را دليل باشد كه ذيلا به
بررسى هر كدام مى پردازيم :

1 جهاد
براى رفع موانع دعوت

سوالى كه
دراينجا مطرح مى شود و بايد براى پاسخ
به آن دقيقا انديشيداين است كه : آيا
جنگيدن براى آزادى و رساندن پيام و دعوت
مردم براى انتخاب توحيد جايزاست يا
خير؟
آيا مى توانيم در راه نشر عقيده خود و
تبليغ از آن با هرگونه مانع برخورد كنيم
و تا مرز درگير شدن و جنگيدن پيش برويم
يا خير؟ با بيان روشنتر اگر حكومت و
قدرتى مانع از نشر دعوت اسلام در محدوده
سلطه و قدرتى مانع از نشر دعوت اسلام در
محدوده سلطه و قدرت خويش گردد آيا
جنگيدن بااو تا از بين رفتن موانع مشروع
خواهد بود يا خير؟ دراينجا ابتدا آراى
موافقين و آنان كه پاسخ مثبت به اين
سوال داده اند نقل مى كنيم و آنگاه
دلايل آنان را موردارزيابى قرار مى
دهيم .

همه فقهاء و مفسرانى كه
جهادابتدايى را براى گسترش دعوت اسلام
پذيرفته اند اين نوع از جهاد را قبول
دارند زيرا كسى كه جهاد ابتدايى را تا
مرز جواز تحميل عقيده مشروع مى داند اين
نوع جهاد را كه مرتبه نازلتر از نظر
برخورد قرار دارد پذيرفته است .افزون
براين بسيارى از علما و محققان معاصر از
خاصه و عامه به اين موضوع تصريح نموده
اند كه به نمونه اى از آن اشاره مى گردد:


1 حضرت امام خمينى رضوان الله تعالى
عليه مى فرمايد:

[ انبيا كه جنگ مى
كردند با مخالفين توحيد مقصدشان اين
نبود كه جنگ بكنند و طرف رااز بين ببرند.
مقصداصلى اين بود كه : توحيد را در عالم
منتشر كنند دين حق را در عالم منتشر
كنند آنها مانع بودند. اينها مى ديدند
كه اين مانع را بايد برداشت و به مقصد
رسيد. رسول اكرم[ ص] مقصدشان اين نبوده
كه مشركين مكه رااز بين ببرند و با
مشركين جزيره العرب رالله مقصداين بود
كه : دين اسلام را منتشر كنند و حكومت
حكومت قرآن باشد... آنها چون مانع
بودندازاين كه حكومت اسلامى تحقيق پيدا
بكند منتهى به جنگ مى شد... آنها معارضه
مى كردند با حكومت اسلامى اينها مقابله
مى كردند]. 3

[ اسلام ايمان و عقيده است
و عقيده بااكراه و جبر پديد نيايد.
انديشه فقط در مقابل دليل و برهان كرنش
مى كند. قرآن كريم در بسيارى از آيات خود
همانند: [ لااكراه فى الدين] اين مطلب
رااعلان كرده است .اسلام اسلحه را در
برابر ظالمينى به كار مى برد كه در
برابر آيات و براهيم الهى قانع نگرديده
بلكه با زور و قدرت در راه دعوت اسلام به
ايجاد مانع پرداخته اند بنابراين اسلام
سلاح را تنها براى دفع تجاوز تجاوزگران
مورداستفاده قرار مى دهد نه براى مجبور
ساختن آنان به پذيرش اسلام . خداوند
متعال مى فرمايد:[ و قاتلوهم حتى لاتكون
فتنه] پس جنگيدن دراسلام چيزى است كه
اسلام از روى ضرورت در راستاى دفع فتنه
به آن روى آورده است نه براى تحميل دين و
عقيده] . 4

3. اسلام به خود حق مى دهد كه
دعوتش را در جهان منتشر كند واين فرع
براين است كه آزادى براى نشر دعوت داشته
باشد. دولتى را در نظر بگيريد كه مانع
ازاين است كه مسلمانان صداى اسلام را به
توده مردم برسانند. دراينجا جنگ با توده
مردم جايز نيست چون آنان بى خبر بوده و
گناهى ندارند ولى آيا با آن رژيم فاسد
كه عقيده پوسيده اى را تكيه گاه خود
قرار داده واز آن مانند زنجيرى بر گردن
مردم استفاده مى كند و مانع نشر دعوت
اسلام در ميان مردم مى گردد جايزاست
جنگيدن به قصد برداشتن اين مانع از سر
راه مردم يا خير؟ و در واقع بااين محيط
خفقان جايزاست مبارزه كردن يا خير؟از
نظراسلام اين مبارزه جايزاست زيرااين
خود يك نوع قيام در برابر ظلم است . اين
كه اين مظلوم خود به اين ستم توجه
نداشته و براى نجات خود تقاضايى نكرده


است ولى لزومى ندارد تقاضا شده باشد
. 25

4. اسلام دينى است جهانى و براى
همه انسانها پيامبر[ص] دعوت خود را
براين اساس بنا نهاد و دعوت خويش را به
خارج از جريره العرب بسط داد...التزام به
اين امرى است اختيارى و بر حسب آيه
شريفه
[لااكراه فى الدين] اجبار نمى پذيرد. ولى
اكثرمردم به فطرت خدايى خود متمايل به
اين حق اند و مستعد پذيرش آن كه اگر به
طور صحيح بر آنان عرضه شود مى پذيرند.
حال اگر چنانچه حكومتهاى كافر و ظالم
مانع از عرضه دين به مردم شوند چنانكه
نوعا چنين است جهاد و مبارزه براى رفع
شر آنان از سراينها لازم است :

و
قاتلوهم حتى لاتكون فتنه .

برامت
اسلامى لازم است راه پيامبر(ص) را ادامه
داده واهداف ارزشمنداو را با تمام توان
دنبال نمايند.

5 :

اسلام با آن كس
كه با او در سلم و سازش باشد در صلح است .
فقط با كسانى كه بااو به نبرد برخاسته و
يا مانع از نشر دعوت اسلام وابلاغ آن به
مردم گردند به جنگ مى پردازند زيرا
كسانى كه مانع ازابلاغ و نشر دعوت اسلام
هستند تجاوزگر به دين و به حقوق همه
مردم
به شمار مى آيند. خداوند دستور ابلاغ
دين
را به همه جهانيان صادر كرده است : (لا
نذر كم به من بلغ ).

هرگاه دعوتگران
به اسلام به سرزمينى روى آوردند تا مردم
آن سرزمين را با حكمت و موعظه حسنه و
جدال احسن به سوى اسلام رهنمون سازند
اگر درها براى نشر دعوت به روى آنان
گشوده گردد به هدف دست يافته اند و
برخوردى روى نخواهد داد و مردم بر جان و
مال خويش در امانند ولى اگرافرادى لوله
هاى اسلحه را به سوى آنان نشانه رفتند و
مانع آزادى ابلاغ رسالت به مردم گشتند
آنان تجاوز كار به دين و مردم هستند و
جنگ با آنان روا خواهد بود .

و همين
نويسنده در جاى ديگر مى نويسد:

دعوت
به اسلام با حجت و برهان همراه است نه با
نيزه و شمشير. پس هر گاه دشمنان اسلام
مانع از دعوت به دين كه خداوندابلاغ آن
را بر همه مردم واجب كرده است گرديدند و
دعوتگران مورد تهديد و يا قتل قرار
گرفتند تجاوزكار به دين محسوب شده و جنگ
با آنان به قصد حمايت از آزادى دعوت روا
خواهد بود... تجاوز به زيانبارتراز
تجاوز به اموال و جانها به شمار مى آيد و
دفاع از دين از دفاع از جان و مال واجب
تراست . 7

6

[دعوت به اسلام همانطور
كه قرآن براى ما ترسيم كرده است براساس
حكمت و موعظه حسنه و جدال احسن
استواراست . جهاد به معناى قتال و جنگ
حركتى است عليه كسانى كه در راه دعوت
اسلام به ايجاد مانع بپردازند و بر
مبلغان تجاوز روا دارند]. 8

7

[عوامل جنگ دراسلام بااستفاده از
نصوص


عبارتنداز دفاع از نفس تامين دعوت .
و نهايت مشروعيت قتال دراسلام عبارت
است از: تحقق آزادى عقيده براى مردم و
منع اكراه و شكنجه كردن مردم توسط
دشمنان . جنگ دراسلام از آن جهت تشريع
گرديد تا فتنه از بين برود و دين از آن
خدا باشد وامن و صلح در سرتاسر زمين
حاكم گردد]. 9

اين نظر راافراد ديگرى
همانند وهبه زحيلى و ... قائل اند.

نتيجه اين كه : نظريه جهاد به انگيزه
رفع موانع دعوت از پايگاه عميقى در ميان
فقهاء و محققان فريقين برخورداراست .

ادله اين نظريه :

ترديدى نيست كه
ريشه هاى اين فكر را يعنى جهاد براى رفع
موانع در كتاب و سنت بايد جستجو كرد.
براى اثبات اين مطلب سه نكته بايد
موردتوجه قرار گيرد.

1 جهانى بودن دين
اسلام .

2وظيفه دعوت و تبليغ اسلام .

3 جواز توسل به زور براى رفع موانع .

توجه به سخنان و گفته هاى مذكور
نشانگراين است كه آنان نيز به اين مطلب
توجه داشتند و در مقام استدلال به آن
تمسك جسته اند.اينك ما به بررسى و تشريح
هر يك مى پردازيم .

اسلام آيينى
جهانى

اسلام براى عده خاص و زمان
محدود نيامده بلكه آيينى جهانى و
همگانى است .

اسلام مى خواهد كه همه
جهان در سايه حكومت واحد وانديشه
يكتاپرستى اداره گردد و تعاليم حياتبخش
الهى به آگاهى همگان برسد. قرآن خود را
كتاب هدايت براى همه انسانها معرفى مى
كند.

قرآن از پيامبراسلام به عنوان
رحمت براى جهانيان (رحمه للعالمين ) ياد
مى كند.

تمامى افراد بشر از هر نژاد و
سرزمين مى توانند با پذيرش انديشه
حياتبخش و وحدت آفرين توحيدى عضو جامعه
جامعه اسلام باشند بنابراين اسلام
منحصر به حوزه و مركز خاصفى نيست بلكه
جهانى و همگانى است .

مسئوليت تبليغ
دين

در متون اسلامى اين مطلب به خوبى
روشن است كه : شريعت اسلام براى هدايت
جهانيان آمده است . وظيفه تبليغ و
رساندن آن به گوش جهانيان و اتمام حجت
همگانى نيز وظيفه اى است عمومى و به
عهده همه مسلمانان . همگان در حد درك
وامكانات وظيفه دارند كه به بپردازند.
مسلمان واقعى كسى است كه در نشر مكتب
توحيدى از پاى نشسته و چراغ سعادت و
مشعل فروزان هدايت را فرا راه ديگران
قرار دهد و دراين راه مشكلات موجود را
پذيرا باشد.

احساس مذكور همواره
نيروئى مولد و بالنده به جامعه اسلامى
مى بخشيد و به اين وسيله

اسلام در
صحنه هاى بين المللى مطرح مى شود.

در
همين راستا به آياتى از قرآن كريم كه به
جهانى بودن دعوت اسلام و مسئوليت تبليغ
و دعوت دلالت دارند اشاره مى كنيم :

1.
ما ارسلنا الا كافه للناس بشيرا و نذيرا
و لكن اكثر الناس لايعلمون . 10

تو را
به پيامبرى نفرستاديم مگر براى مردم
مژده دهنده و بيم دهنده باشى ولى اكثر
مردم نمى دانند.

دراين آيه جهانى
بودن دعوت پيامبر به صراحت بيان شده است
.

2. قل ياايهاالناس انى رسول الله
اليكم جميعا . 11

بگو اى مردم من
فرستاده خدا به سوى همگى شما هستم .

3.
هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق
ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون
. 12

او كسى است كه پيامبر خود را براى
هدايت مردم فرستاد با دينى درست و برحق
تااو را بر همه دينها پيروز گرداند هر
چند مشركان را خوش نيايد.

و در آيات
ذيل بر مسئوليت مسلمانان در برابر دعوت
ديگران به دين اسلام تاكيد شده است :

1. الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه
و
لايخشون احدا الا الله و كفى بالله
حسيبا . 13

كسانى كه پيامهاى خدا را مى
رسانند وازاو مى ترسند واز هيچ كس جز او
نمى ترسند خدا براى حساب كردن اعمالشان
كافى است .

در آيه فوق استوارى
وايستادگى مبلغان دين خدا و نترسيدن از
هيچ كس بجز خداوند مورد ستايش و تقدير
قرار گرفته است .

2. قل : هذا سبيلى
ادعواالى الله على بصيره انا و من
اتبعنى . 14

بگو:اين راه من است . من و
پيروانم همگان را در عين بصيرت به سوى
خدا مى خوانيم .

3. فاستقم كماامرت و
من تاب معك و لاتطغوانه بما تعملون بصير
.15

همراه با آنان كه با تو به خدا رو
كرده ا


ند همچنان كه مامور شده اى
ثابت باش و طغيان مكنيد كه او به هر كارى
كه مى كنيد بينااست .

از مطالعه آيات
مذكور و ديگر آيات قرآن در مى يابيم كه
موضوع جهانى بودن رسالت پيامبر و موطف
بودن مسلمانان به ابلاغ آن به جهانيان
ازاصيل ترين متن اسلام يعنى قرآن
سرچشمه مى گيرد. بر حسب اين تعاليم است
كه بايد هميشه مرزهاى فكرى و عقيدتى
اسلام در حال توسعه بوده باشد و ماموريت
تبليغى اسلام در مقايس جهانى صورت
پذيرد.

سيره پيامبر

پيامبر گرامى
اسلام در سخنان خود كرارا به جهانى بودن
دعوت خود اشاره فرموده است از آن جمله
:

قال رسول الله( ص) : فضلت با ربع ...
وارسلت الى الناس كافه . 16

به چهار
چيز بر ديگر پيامبران برترى يافتم ... من
به سوى همه مردم مبعوث شده ام .

و در
آيات ديگر مى فرمايد:

و بعثنى الى كل
اسود واحمر بالعربيه . 17

خداوند
مرابا زبان عربى به سوى هرانسان سياه و
سرخ مبعوث كرد.

افزون بر آنچه كه
گذشت پيامبراسلام[ ص] عملا درانجام اين
رسالت گامهاى بلندى برداشت از جمله :
فرستادن نمايندگانى براى ابلاغ پيام
دعوت به اسلام به سرتاسر جهان . 18

جواز توسل به زور براى رفع موانع .

برخى از صاحب نظران اسلامى موضوع
جواز
توسل به زور را براى رفع موانع بديهى
دانسته و مورد را بى نيازازاقامه دليل
اعلام كرده اند و برخى ديگر بگونه اى
پراكنده به ذكر دلايل نظريه پرداخته
اند. آنچه در ذيل مى آيد مطالبى است كه
مى تواند مجوز براى توسل به زور در جهت
رفع موانع دعوت باشد.

1. رفع فتنه

خداوند دو جاى قرآن با صراحت به قتال
و
جنگ براى رفع فتنه فرمان داده است : (و
قاتلوهم حتى لاتكون فتنه ).

گر چه
معناى اصلى فتنه امتحان و آزمايش است
ولى در معنانى آزار و شكنجه و كفر نيز به
كار رفته است . بدون ترديد ايجاد مانع در
راه دعوت مردم به سوى اسلام وايجاد جو
خفقان از مصاديق بازر فتنه انگيزى است .


طبق قراين موجود در دو آيه شريفه و
نيز توجه به شان نزول مراد از فتنه همان
آزار و شكنجه اى است كه مشركان نسبت به
مسلمانان روا داشته اند تا تازه
مسلمانان رااز حق باز دارند و مانع
گسترش اسلام گردند.

قرآن ازاين گونه
تلاشهاى تخريب گرايانه مشركان به نام
فتنه ياد كرده و آن را بالاتراز قتل
شمرده است :

الفتنه اشد من القتل . 19

بنابراين ايجاد مانع بر راه دعوت
اسلام
و جلوگيرى از رسيدن پيام توحيد به گوش
مردم از مصاديق فتنه انگيزى است كه به
حكم آيات شريفه براى رفع آن بايد به جنگ
پرداخت و موانع را بر طرف كرد و محيط را
آماده نشر دين كرد تاانسانها بتوانند و
در جو آزاد و بى ارعاب و وحشت به انتخاب
دين دست يازند .

نجات مستضعفان

دفاع ازانسانهاى مستضعف و نجات آنان
در فرهنگ اسلام از جايگاه ويژه اى
برخورداراست . در عظمت موضوع همين بس كه
خداوند درقرآن كريم مى فرمايد:

و
نريدان نمن على الذين الستضعفو فى
الارض و نجعلهم الامه و نجعلهم
الوارثين . 20

ما بر آن هستيم كه بر
مستضعفان روى زمين منت نهيم و آنان را
پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم .

خداوند در آيه شريفه :

و ما لكم
لاتقاتلون فى سبيل الله والمستضعفين من
الرجال والنساء والولدان . 21

مسلمانان را بر دفاع از مستضعفين و
جهاد و مبارزه در راه نجات آنان تحريص
كرده و با توبيخ هرگونه سستى دراين راه
را ممنوع نموده است .

گر چه آيه شريفه
در مورد مستضعفان ظاهرى و گرفتاران در
چنگ ظلم و ستم ظالمين است و مورد آيه نيز
مربوط به مسلمانان ناتوان مكه مى باشد
كه كفار و مشركان راههاى هجرت آنان را
به دارالاسلام (مدينه ) مسدود كردند و
مانع آزادى آنان دراجراى مراسم عبادى
شدند ولى آيه عموميت دارد و شامل همه
مستضعفان مى گردد و مستضعفان فكرى از
مصاديق مهم آن است زيرااستضعاف فكرى به
مراتب بدترازاستضعاف جسمى است .ايجاد
جو مسموم و منع از رسيدن صداى توحيد و
عدالت به گوش انسانها و نگهداشتن آنان
در خرافات و جهل از مهمترين مصاديق به
ضعف كشانيدن آنان است كه به حكم يه
شريفه براى نجات آنان به جهاد و مبارزه
بايد روى آورد.

3. ابلاغ رسالت

اگر
مسئوليت دعوت به توحيد وابلاغ رسالت بر
عهده مسلمانان است چنانكه قبلا ذكر
گرديد انجام آن مهم در صورتى ممكن خواهد
بود كه موانع برداشته شود.اگر وجود
موانع باعث گردد كه ابلاغ رسالت صورت
نگيرد شعار جهانى بودند مكتب اسلام و
لزوم گسترش و رسانيدن آن به گوش جهانيان
و هدايت انسانها هيچ گاه تحقق پيدا
نخواهد كرد.

مقصودازابلاغ چيست ؟

نكته لازم به تذكراين كه : بعضى با
تمسك
به آياتى مانند :[و ما على الرسول الا
البلاغ] [ دو ماانت الانذير] وامثال اين
آيات گفته اند كه : آيات مزبور استفاده
از زور را درابلاغ رسالت نفى كرده
اند.اگر در راه دعوت مانعى ايجاد گرديد
تكليف ابلاغ رسالت ساقط مى شود و
مسلمانان نيز در ترك انجام وظيفه معذور
خواهند بود.

اين مطلب سخنى است
نااستوار زيرا درست است كه وظيفه
پيامبر انذار وابلاغ رسالت است ولى
بايد بررسى كرد كه مقصود از ابلاغ كدام
است ؟ آيا منظورازابلاغ تنهاابلاغى است
حسى و در حدابلاغ مامور اخطار محكمه به
متهم ؟! يااين كه خير وظيفه بالاتراست
.از مفهوم ابلاغ بر مى آيد كه مبلغ علاوه
بر حسن رساندن پيام خود به انسانها
وظيفه بالاتراست .از مفهوم ابلاغ بر مى
آيد كه مبلغ علاوه بر حسن رساندن پيام
خود به انسانها وظيفه دارد آنچنان پيام
خود را ادا كند كه در دلها وانديشه ها
نيز نفوذ نمايد.[ و ما على الرسول الا
البلاغ المبين] قيد مبين كه در بيشتر
موارد همراه باابلاغ در قرآن آمده
شاهدى است بر مدعى . بايد براى مكلفى كه
در روز واپسين براى تكاليفش مورد
بازخواست قرار مى گيرد دين و دستورات آن
بگونه اى واضح و روشن رسيده

باشد و گر
نه چگونه مى شود كه مورد بازخواست قرار
گيرد. پر واضح است كه لازمه يك چنين
ابلاغى زدودن تمامى موانع راه ابلاغ
رسالت مى باشد. حضرت موسى (ع) پس از آن كه
مامورابلاغ رسالت به فرعونيان مى شود
از خداوند چنين درخواست مى كند:

قال
رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى واحلل
عقده من لسانى يفقهوا قولى . 22

گفت :
پروردگار سينه مرا گشاده گردان و كار
مرا آسان ساز و گره از زبان من بگشاى تا
گفتار مرا بفهمند.

موسى[ ع] طبق اين
آيه شريفه از خداوند شرح صدر و توانائى
بر تفهيم دعوت خويش را طلب مى
نمايد.ازاين درخواست موسى[ ع] مى فهميم
هدف موسى[ ع] به تنهايى رساندن پيام خدا
به گوش آنان نبوده بلكه تفقه و تفهيم را
منظور داشته است .

واين چنين ابلاغى
در درجه اول با عقول وانديشه سرو كار
دارد تا آنها را بيدار كند و دفينه هاى
انديشه را برانگيزاند و به اين وسيله
ابلاغ رسالت را بر آنان كامل گرداند.

على[ ع] رمز بعثت انبيا را چنين به
تصوير مى كشد:

و اصطفى سبحانه من ولده
انبياءاخذ على الوحى ميثاقهم و على
تبليغ الرساله امانتهم لما بدل اكثر
خلقه عهدالله ... فبعث فيهم رسله و
واتراليهم انبياه ليستادوهم ميثاق
قطرته و يذكروهم و منسى نعمته ويحتجوا
عليهم و يثيروا لهم دفائن العقول
ويروهم آيات المقدره . 23

خداوند
سبحان ازاولاد آدم پيغمبران را برگزيد
و پيمان وحى رااز آنان گرفت . واز آنان
خواست كه امانت رسالتش را به مردم
برسانند... پيامبرانش را در ميان آنان
مبعوث كرد و پى در پى رسولان خود را به
سوى آنان فرستاد تا پيمان فطرت رااز
آنان مطالبه كنند و نعمتهاى فراموش شده
را به ياد آنان بياورند و با ابلاغ
دستورات خدا حجت را بر آنان تمام كنند
گنجهاى پنهانى عقلها را آشكار سازند و
آيات قدرت خداوند را به آنان نشان
دهند.

پس روشن كردن افكار وانديشه و
تبين معارف الهى براى خفتگان و غفلت
زدگان و زدودن موانع تفكر وانديشه
ازاهداف اصلى پيامبران الهى است .
مويداين مطلب روايتى است ازامام سجاد[
ع] در جواب سوال گروهى كه از آن حضرت
چگونگى دعوت به اسلام را جويا شده
بودند:

تقول : بسم الله الرحمن الرحيم
.ادعوك الى الله عزوجل والى دنيه و
جماعه
امران :احدهما معرفه الله عزوجل
والاخرالعمل بر ضوانه وان معرفه الله
عزوجل ان يعرف بالوحدانيه والرافه
الرحمه والعزه و القدره والعلو على كل
شى ء وانه النافع الضارالقاهر لكل شى
ءالذى لاتدركه الابصار و هو يدرك
الابصار و هواللطيف الخبير وان محمدا
عبده و رسوله وان ما جاء به هوالحق من
عندالله عزوجل و ما سواه هو الباطل ...
24

حضرت فرمود: مى گويى : به نام خداوند
بخشنده مهربان . تو را مى خوانم به سوى
خداوند و دين او كه خلاصه آن دو چيزاست :
شناخت خدا و عمل براى رضاى او. شناخت خدا
چنين است : شناخته شود خداوند به يگانگى
و رافت و رحمت و عزت و علم و قدرت برترى
بر همه چيز واين كه منفعت و زيان به دست
اوست و همه مقهور درگاه اويند. ديده
هااو را نبينند و او بينندگان را مى
بيند واو دقيق و آگاه است . و بتحقيق
محمد بنده و فرستاده اوست و آنچه او
آورده حق واز جانب خداست . و غيراو هر چه
هست باطل ...

روشن است كه شناخت اين
مفاهيم با عظمت و تبيين آنها براى
مشركان محتاج به ابلاغ درست و تفكر
شنوندگان پيام است كه اين محيطى آرام و
بدون ترس و وحشت را مى طلبد.ايجاد چنين
محيطى از باب مقدمه واجب بر هر مكلفى در
صورت امكان واجب است .

4. سيره پيامبر (
ص )

آن حضرت در راه رفع موانع دعوت و
حمايت از آزادى مبلغان اسلام فرمان
جهاد داده است : در ماه ربيع الاول سال
هشتم هجرت پيامبر[ص] كعب بن عمير غفارى
را همراه پانزده نفر به سرزمين ذات
اطلاح در پشت وادى القرى روانه نمود
تااهالى آنجا را به يكتاپرستى دعوت
نمايند. مبلغان پس از ورود به محل
ماموريت مورد تعرض واقع شدند و همگى جز
يك تن به شهادت رسيدند. پيامبر[ص] پس از
آگاهى در صدد تهيه نيرو برآمد كه اطلاع
پيدا كرد دشمن موضع خويش را ترك كرده
است لذا منصرف شد. 25

مقارن اين جريان
پيامبراسلام در ماه جمادى الاول همان
سال حارث بن عمير را با نامه اى روانه
دربار فرمانرواى شام نمودند. فرمانرواى
شام در آن زمان شرجيل ابن عمر عسانى بود
كه به نمايندگى از قيصر در آنجا حكومت
مى كرد. فرستاده رسول خدا قبل از رسيدن
به دربار توسط شرجيل فرماندار
سرزمينهاى مرزى شام دستگير شد و بقتل
رسيد.

پيامبر[ص] پس ازاطلاع فرمان
جهاد صادر نمودند و لشكرى متشكل از سه
هزار نفر براى سركوبى مزاحمان تبليغ
اسلام اعزام نمودند. 26

اين موضع گيرى
پيامبر ( ص ) بيانگر آن است كه حضرت
درابلاغ رسالت تا سرحد جهاد و مبارزه
پيش رفته است .

5. نهى از منكر

از
وظايف وامتيازهاى مهم مسلمانان امر به
معروف و نهى از منكراست .

كنتم
خيرامه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و
تنهون عن المنكر .27

روشن است كه تبليغ
دين از مصاديق معروف وايجاد مانع در راه
دعوتگران به توحيد و

حق و عدالت از
مهمترين مصاديق منكراست .اين حركت باز
دارنده سبب محروم شدن مردم از كمال
سعادت خواهد شداز اين روى مبارزه براى
رفع موانع تبليغى در صورتى كه چاره اى
به غير ازاين نباشد از موارد نهى از
منكر به شمار مى آيد.

6. دفاع از حقوق
انسانى

افزودن بر آنچه نوشته شد
برخى از محققان از بعد حقوقى مساله لزوم
رفع موانع تبليغ دين را مورد توجه قرار
داده اند. چنين عنوان كرده اند كه توحيد
از حقوق انسانى است . حق همه انسانهااست
كه نداى توحيد را كه همان نداى فطرت است
به هيچ مانعى بشنوند و بفهمند. اگر فرد و
ياافرادى مانع رسيدن اين پيام الهى
بشوند در حقيقت به حقوق انسانيت تجاوز
كرده اند و بايد به آنان از باب دفاع از
حقوق انسانى به مبارزه برخاست .

7.
دفاع از آزادى

دفاع از آزادى نيز از
عناوينى است كه مى تواند به نبرد در راه
رفع موانع دعوت اسلامى مشروعيت ببخشد.
برخى از محققان دراين باره چنين گفته
اند: آزادى از حقوق مسلم انسانهاست . و
مسلمانان نيز به عنوان افرادى از جامعه
بشرى بايد آزاد زندگى كنند و در راه نشر
مكتب خود ازاين آزادى استفاده
كنند.انساهاى مستعد و آماده پذيرش اين
مكتب نيز بايد آزادى داشته باشند تا سخن
حق را بشنوند و درصورت تمايل بپذيرند
بنابراين اگر فرد و يا جمعيتى مانع
رسيدن توحيد به انسانها گردد به حق
آزادى انسان تجاوز نموده است و به عنوان
دفاع از آزادى بايد براى در هم شكستن
حصارهاى مرئى و نامرئى معارضان و ايجاد
محيطى آزاد و به دوراز هرگونه مانع به
مبارزه پرداخت . در طول تاريخ دشمنان
بشر و طواغيت به طرق مختلف به حقوق
انسانها تجاوز كرده و آزادى رااز آنان
سلب نموده اند

آنان اايجاد محيط
خفقان وايجاد نظامهاى جاهلى انسانها را
در بند عبوديت سردمداران انحصار طلب
شركت و جاهلى قرار داده و با تورهاى
نامرئى شرك و خرافات و جهل و فقر و
تبليغات گمراه كننده آزادى آنها را سلب
و به عبوديت بندگانى همانند خود وادار
نموده اند. با مقررات شيطانى و تحميل
عقايد و آداب موهوم و خرافى استعدادهاى
خدائى آنان را گرفته و آنان را به
ابزارى به اراده تبديل كرده اند. بدين
جهت از وظايف اساسى پيامبران الهى
برداشتن غلها و زنجيرهاى عبوديت غير
خدا اوهام خرافه پرستى از دست و پاى
انسانهاست .

ويضع عنهم اصرهم
والاغلال التى كانت عليهم . 28

ازاهداف و رسالت دين ايجاد محيطى است
كه انسانها به كرامت و آزادى دست
يابند.اين مبارزه بهترين و شايسته ترين
دفاع از آزادى و كرامت انسانهاست .

امام باقر[ ع] ماموريت سپاه توحيد را
در
جبهه نبرد توحيدى چنين اعلام مى كنند:

الدعاه الى طاعه الله من طاعه العباد
والى عباده الله من عباده العباد والى
ولايه الله من ولايه العباد . 29

دعوت
گران به اطاعت خدا ازاطاعت بندگان . و به
عبادت خدا از عبادت بندگان . و به
زمامدارى خدا از زمامدارى بندگان .

همين معنا را نماينده مسلمانان در
نبرد قادسيه در برابر پرسش فرمانده
سپاه ايران از علت هجوم عرب به مرزهاى
ايران بيان مى كند:

الله جاء بنا و هو
بعثنا لنخرج من يشاء من عباده من ضيق
الدنيا الى سعتها و من جورالاديان الى
عدل الاسلام . 30

از آنچه تاكنون ذكر
شد مى توان نتيجه گرفت كه جهادابتداى به
انگيزه رفع موانع دعوت وايجاد محيطى
آزاد براى انسانها تا بتوانند آزادانه
عقيده اسلامى راانتخاب وابراز دارند
امرى است لازم و مشروعيت آن را متون
اسلامى تاييد مى كند.

لازم به
تذكراست كه مبانى مذكور نه استقراء
كامل همه مبانى كه از باب نمونه به
مقدار وسع اين نوشتار آمده است . و جهاد
با انگيزه رفع ظلم و تجاوز و حمايت از
مظلومان وانسانهاى دربند كه بهترين نوع
جهادابتدايى دراسلام است به نوشتار
آينده موكول مى گردد.ان شاءالله .

پاورقيها:

10. سوره سبا آيه 28.

14. سوره يوسف آيه 108.

11. سوره
اعراف آيه 158.

13. سوره احزاب آيه 40.


15. سوره هود آيه 112.

17.
بحارالانوار ج 16.316.

1. سوره نساء
آيه .95.

12. سوره توبه آيه 33.

18. سيره ابن هشام ج 4.254 طبع
داراحياءالتراث العربى .

19. سوره
بقره آيه 191.

16. بحارالانوار ج
16.321322.

24. وسائل الشيعه ج 11.31.

2. وسائل الشيعه ج /10/11

23. نهج
البلاغه خطبه اول .

25. طبقات ابن
سعد ج 127/02.

20. سوره قصص آيه 5.

26. همان مدرك .128.

27. سوره آل عمران
آيه 110.

28. سوره اعراف آيه 157.

29. وسائل الشيعه ج /07/11

22. سوره طه
آيه 2825.

21. سوره نساء آيه 75.

3. صحيفه نور ج 7.4454.

30. كامل ابن
اثير ج 2.463. طبع دار صادر بيروت .

4.
المثل العليا فى الاسلام لا فى بحمدون
كاشف الغطاء .64.62.

5. جهاد شهيد
مطهرى .30.

7. الجهاد والحقوق
الدوليه .183185 به نقل از الجهاد و
المشروع فى الاسلام .720.

8. الجهاد
والحقوق الدوليه .196 به نقل از: الجهاد
فى سبيل الله فى القرآن والحديث .

9. الجهاد والحقوق الدوليه .192 به نقل
ازالجهاد فى الاسلام



/ 1