بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كتاب ماه دين ـ شماره70- 71، مرداد و شهريور 82
رضىالدين بن طاووس و كتاب سعد السعود
على يزدى
اشاره:
رضىالدين علىبن ابراهيم مشهور به ابنطاووس (متوفى 664 ق)، عالم نامدار امامى، آثار فراوانى از خود بر جاى نهاده كه هر كدام از جنبههايى خاص اهميت دارند. يك جنبه عام از اهميت آثار ابنطاووس در نقل قولهاى فراوان از متون كهن امامى و غيرامامى است كه خوشبختانه تحقيق كلبرگ با عنوان«كتابخانه ابن طاووس» هرگونه سخن در اين باره را غير ضرورى مىسازد. نوشته كوتاه حاضر، چند تذكر و تأمل مختصر درباره اثر مهم ابنطاووس، سعدالسعود، است كه متأسفانه با وجود اهميت فراوانى كه در حوزه علوم قرآنى دارد، تا به حال مورد توجه قرار نگرفته است.آثار مختلفى كه در علوم قرآنى تأليف شدهاند، غالباً وحدت موضوعى دارند يا پيرامون موضوعى خاص تأليف شدهاند. براى مثال، آثار تفسيرى، چون الاتقان، شرح و بحثى درباره علوم قرآنىاند از اين رو چنين آثارى محل رجوع فراوان محققان است. كتاب سعدالسعود ابن طاووس، با آنكه اثرى مهم و ارزشمند در حوزه علوم قرآنى است، سمت و سويى كاملاً متفاوت دارد و به همين سبب نيز از آن غفلت شده است. پراكندگى مباحث و موضوعات و تخصصى بودن كتاب، آن را تنها براى مراجعه محققان مفيد ساخته است؛ هر چند حتى در اين حد نيز به كتاب سعدالسعود توجه نشده است. از اين كتاب، چاپ افست قم 1406، از روى نسخه 1369 ق نجف، در دسترس محققان بود كه بدى چاپ، عاملى براى بىتوجهى به آن شده بود. اميد است كه چاپ جديد و تحقيقى اين كتاب كه به همت مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامى (قم، 1422 ق) انجام گرفته، بتواند جايگاه فراموش شده آن را احيا كند. برخى نكات درباره اهميت اين كتاب كه در مقدمه محققان به آن اشاره نشده و چند مطلب درباره تصحيح برخى عبارات كتاب، ماحصل اين نوشته كوتاه است.
نكاتى درباره برخى مآخذ مفقود
مصحح يا مصححان محترم كتاب سعدالسعود در تصحيح كتاب بر آن بودهاند تا در صورت موجود بودن مصادرى كه ابن طاووس از آنها نقل قول كرده است، به اصل منبع نيز ارجاع بدهند. در اين باره چند تذكر زير مفيد است:1. قاضى عبدالجبار معتزلى (متوفى 415 ق) مؤلف آثار مشهورى چون المغنى فىابواب التوحيد و العدل، تنزيه القرآن من المطاعن و تفسير مشهورى به نام فرائد القرآن و ادلته بوده است. گرچه در فهرست آثار وى، از دو كتاب به نامهاى التفسير الكبير و المحيط فى التفسير نيز ياد شده كه احتمالاً هر دو يك كتاب است (كلبرگ، ص 262 - 263). همانگونه كه كلبرگ (ص 263) متذكر شده، ابن طاووس از اين كتاب قاضى عبدالجبار، تنها در سعدالسعود بهره برده است. مصححان محترم كتاب سعدالسعود متذكر شدهاند كه كتاب قاضى عبدالجبار موجود نيست. اين گفته صحيح است، اما منقولاتى از قاضى عبدالجبار در تفاسير ديگر موجود است كه مقايسه آنها با متن سعدالسعود، مفيد خواهد بود. در التفسير الكبير ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن قشيرى (376 - 480 ق) كه آن را قبل از 410 ق (جلاندرى، ص 35) نگاشته به كرات از تفسير قاضى القضاة نقل كرده است. مفسر ديگرى كه آراى قاضى عبدالجبار را آورده، امام فخر رازى (متوفى 606 ق) است كه در تفسير خود، مفاتيح الغيب، عباراتى از قاضى عبدالجبار با عنوان«قال القاضى»آورده است. در مواردى فخر رازى به نام قاضى عبدالجبار اشاره نكرده است اما از تفسير وى نقل مطلب كرده است. دو مثال از اين دست را رشيد احمد جلاندرى با مقايسه تفسير خطى قشيرى و رازى آورده كه چنين است:«قال قاضى القضاة رحمهالله: ليس فىظاهره القطع على انهم كفار لأن هذا الاسم (الفاسق) يطلق على الكافر و على من ارتكب الكبائر و من حمله على الكفار فكانه جعل الفساق ضد المهتدين فحمله على أن فيهم من قبل و اهتدى و منهم من لايقبل الرسول عليهالسلام فيكون كافراً لامحالة و هذا لايصح لأن من يخالف المهتدى قديكون بأن يردعلى الرسول عليهالسلام و قديكون بان يقبل و لايعمل (نسخه خطى، برگ 12 ب). رازى (ج 8، ص 105): «و فى الفاسق ههنا قولان الأول إنه الذى ارتكب الكبيرة سواء كان كافراً أو لميكن لأن هذا الإسم يطلق على الكافر و على من لايكون كذلك إذاكان مرتكباً للكبيرة و الثانى إن المراد بالفاسق ههنا الكافر لأن الآية دلت على أنه تعالى جعل الفساق بالضد من المهتدين فكان المراد أن فيهم من قبلالدين و اهتدى و منهم من لميقبل و لم يهتد و معلوم أن من كان كذلك كان كافراً و هذا ضعيف لأن المسلم الذى عصى قديقال فيه إنه لم يهتد إلى وجه رشده و دينه.»مورد دوم ذيل آيه 27 سوره حديد است. قشيرى مىنويسد:«قال قاضى القضاة رحمه الله: يحتمل إنهم خرجوا عن ان يفعلوا ذلك للوجه الذى كتبناها عليهم و هو ابتغاء مرضات الله بل داموا عليها لوجه اخرمن اعراض الدنيا و يحتمل مارَعَوها انا لما كتبناها عليهم تركوها فيكون ذما لهم من حيث هوترك الواجب و يحتمل ان يكون المراد من خالف دين عيسى عليهالسلام فمن قال بالتثليث و الاتحاد و يحتمل مارعوها بان داموا عليها و قد جاء محمد صلىالله عليه بنسخها»(نسخه خطى، برگ 16 ب). رازى (ج 8 ص 106):«فمارَعَوها حق رعايتها»ففيه أقوال أحدها إن هولاء الذين ابتدعوا هذه الرهبانية مارعوها حق رعايتهابل ضموا إليها التثليث و الاتحاد... و ثانيها إنا ماكتبنا عليهم تلك الرهبانية الا ليتوسلوا بها إلى مرضات الله تعالى ثم أنهم بتلك الافعال لكن لا لهذا الوجه بل لوجه اخر و هو طلب الدنيا و الرياء و السمعة ثالثها انالماكتبناها عليهم تركوها فيكون ذلك ذماً لهم من حيث أنهم تركوا الواجب و رابعها إن الذين لم يرعوهاحق رعايتها هم الذين ادركوا محمداً عليهالسلام و لم يومنوا به».
2. رسالة فى مدح الاقل و ذم الاكثر.
يكى از آثار زيدبن على (متوفى 122 ق)، رسالهاى كوتاه با عنوان«رسالة فى مدح الامل و ذم الاكثر»است كه همانند بسيارى از آثار زيديه كه در عراق رواج داشته است، متأسفانه در ايران نسخهاى از آن موجود نيست. آقاى جلالى، آنچه را كه ابنطاووس از اين رساله نقل كرده، در آخر كتاب غريب القرآن منسوب به زيدبن على چاپ كرده است. متن كامل اين رساله به روايت المرشد بالله يحيى بن حسين هارونى (متوفى 479 ق) در امالى الاثنينيه وى موجود است كه به تازگى در مجموع كتب و رسائل الامام الاعظم - زيدبن على - به چاپ رسيده است (صعده، ص 251 - 281). در چاپ بعدى كتاب سعدالسعود مىتوان به اين متن ارجاع داد.
3. تفسير القرآن تأليف ابوالجارود زيادبن منذرخارفى.
يكى از مصادر ابن طاووس در تأليف كتاب سعدالسعود، اثر كهن تفسيرى با عنوان تفسير القرآن تأليف ابوالجارود زيادبن منذر است. ابن طاووس از اين كتاب به دو طريق نقل كرده است: مستقيم و از خود متن تفسير (ص 223 - 226) و به واسطه (ص 53) كه در تصحيح سلسله سند آن اشكالى رخ داده است. مىدانيم كه راوى مهم تفسير ابوالجارود، احمد بن محمدبن سعيد مشهور به ابن عقده (متوفى 332) است كه اين تفسير را از جعفربن عبدالله محمدى از ابوسهل كثيربن عياش از ابوالجارود روايت كرده است (رجال النجاشى، ص 170). در سلسله سند نقل شده در صفحه 153 نام كثيربن عياش به كثيربن عباس تصنيف شده است.از ديگر موارد تصحيف مىتوان به نام عمادبن حماد انصارى (ص 202) و عقبة بن حصين (ص 247) اشاره كرد كه صحيح آنها به ترتيب عبدالله بن حماد انصارى و عينية بن حصن فزارى است. خواندن اين كتاب به همه علاقهمندان علوم قرآنى، خاصه تفاسير عقلى، توصيه مىشود.