دکتر علي بياتاز کهنترين آثار تاريخي شيعه درباره شيوه و آداب کشورداري علي(ع) همچنين غارتها و خرابکاريهاي معاويه در قلمرو حکومت علي(ع) پس از جنگ نهروان تا شهادت آن حضرت. مؤلف اين اثر ابواسحق ابراهيمبن محمد ثقفي متولد 200 ق. در کوفه و متوفي 283 ق. در اصفهان.ابواسحق در آغاز، زيدي مذهب بود و بعد به مذهب اماميه گرويد و در اين مذهب پايداري شديد ورزيد. چنانکه در علت خروج از کوفه واقامتش در اصفهان گفتهاند، پس از تأليف کتاب «المعرفة» در فضايل اهل بيت(ع) و مثالب مخالفانشان بر آن شد تا کتاب را در محلي که متعصبترين مخالفان شيعه حکومت دارند، روايت کند.چون مردم اصفهان را چنين يافت رحل اقامت در آن افکند و کتاب خود را روايت کرد. برخي محققين در صحت اين اخبار ترديد کرده و گفتهاند: چرا ميخواست با اين کار خود را در تهلکه اندازد؟ چرا اصفهان را برگزيد و به بصره يا دمشق که دشمنيشان نسبت به شيعه بيشتر بود نرفت؟ و اينکه چگونه توانست در چنين شهري اقامت گزيند و خطري او را تهديد نکند؟ابواسحق را آثار بسيار، بوده است. نجاشي حدود پنجاه اثر را از وي نام برده است. که ظاهراً تاکنون جز الغارات وي اثري ديگر از وي بر جاي نمانده است. پيش از ابواسحق آثاري به نام «غارات» تأليف شده بود؛ چنانکه ابوعبيده معمربن مثني تيمي (تيم قريش)، ابومخنف، نصربن مزاحم و مدائني همه از مشايخ ابواسحق بودند هر يک کتابي به نام «الغارات» داشتند. او نيز چون ديگر مورخان به تناسب موضوع کتاب يعني لشکرکشيها و غارتهاي کارگزاران معاويه به قلمرو علي(ع)، نام الغارات را بر اثر خويش نهاد. شايد اين نام را از اين عبارت مشهور علي(ع) گرفته باشد که فرمود: «شنّت عليکم الغارات» «از هر سو بر شما تاختن آوردند.»اهميت و ارزش کتاب - از آنجا که تأليف اين کتاب درقرن سوم هجري صورت گرفته است از مصادر و مآخذ اصلي تاريخ شيعه محسوب ميشود. چون سرزمين ايران در قلمرو حکومتي علي(ع) قرار داشت و به مناسبتهايي از روابط متقابل علي(ع) و ايرانيان ساکن عراق اخباري در اين کتاب نقل شده است؛ اين اثر ميتواند از مأخذ مهم مربوط به تاريخ ايران که پيوند ناگسستني با شيعه دارد به شمار رود. بنابراين شايسته است ارزش و ميزان اعتبار محتويات کتاب به دقت شناخته شود و مورد بررسي قرار گيرد. بهاين مناسبت نکات زير قابل توجه و تأمل است:
1- شخصيت مؤلف و وابستگي مذهبي وي:
بنابر آنچه رجاليون شيعه و بطور کلي شرح حال نويسان گفتهاند شکي نيست که ابواسحق در آغاز زيدي مذهب بوده و بعد به شيعه اماميه گراييده است. نکته مهمي که بايد روشن شود اين است کهايا وي هنگام تأليف الغارات هنوز زيدي مذهب بوده يا به مذهب اماميه گرويده بوده است. اگر هنگام تأليف کتاب بر مذهب زيديه باقي بوده باشد؛ ميتوان انتظار داشت که پارهاي ديدگاههاي فکري - سياسي و آراء فقهي زيديه در اين کتاب منعکس شده باشد. مانند کيفيت وضو که با فقه شيعه مغاير است. يا روايتي را که از علي(ع) نقل کرده که به مردم کوفه فرمود: «پس از من مردي از يمن به نام يوسفبن عمرو بر شما حکومت خواهد کرد. در اين هنگام مردي از خاندان ما قيام ميکند. او را ياري کنيد که او شما را به حق دعوت ميکند.» حتي اگر ثابت شود که هنگام تأليف الغارات به مذهب اماميه گراييده است، باز هم ميتوان احتمال داد که ديدگاههاي فکري - سياسي و آراء فقهي زيديه هر چند ناخواسته در اين کتاب وارد شده باشد، دليل ديگري کهاين مدعا را ثابت ميکند توجه به سلسله اسناد روايي ابواسحق است.
2- مشايخ روايي ابواسحق:
زادگاه و خاستگاه ابواسحق شهر کوفه بوده است. شهري که از آغاز پيدايش شاهد شکلگيري بسياري فرق و مذاهب اسلامي خصوصاً شيعه و ورود برخي عقايد و آراء غيراسلامي بود. از ديگر سو با قيام زيدبن علي به سال 121- 122 ق. در اين شهر فصل جديدي در تاريخ اسلام و شيعه پديد آمد. زيرا عقايد و ديدگاههاي فکري- سياسي و فقهي زيديه ترکيب وتلفيقي از دو مذهب شيعه و سنت و جماعت بود. به عنوان مثال اگر بپذيريم که زيديه به رغم قبول حقانيت و برتري علي(ع) مشروعيت و مقبوليت خلافت ابوبکر و عمر را تأييد ميکرد درمييابيم که چرا فقهاي نامداري چون ابوحنيفه، سفيان ثوري و اعمش از قيام زيد جانبداري ميکردند. پيداست که نرمش و ميانهروي فکري- سياسي فرقه زيديه عملاً به نزديکي پيروان آن به اهل سنت و جماعت انجاميد. در نتيجه بسياري احاديث راويان سنت و جماعت مورد استناد و قبول آنان قرار گرفت. خصوصاً در آراء فقهي کاملاً به سوي آراء فقهي سنت و جماعت متمايل شدند. بنابراين چون ابواسحق در آغاز زيدي مذهب بوده بيشتر رواياتش در کتاب الغارات مأخوذ از راويان سنت و جماعت و مشايخ روايي وي، مشايخ روايي بخاري و مسلم در صحيحين است. همين امر صحت برخي رواياتش را با ترديد روبرو ميسازد. در عين حال، اين مطلب (طرق روايي مشترک ابواسحق با بخاري و مسلم) ميتواند زمينه و اساس استواري را براي تطبيق روايات روايان شيعي با روايات راويان اهل سنت و ديدگاههاي فکري، سياسي، تاريخي و فقهي آنان را که طي قرون دوم و سوم بطور کامل از هم جدا شدند و تثبيت يافتند،؛ فراهم سازد. به عبارت روشنتر مشايخ راويان مورخين شيعي و مورخين و محدثين اهلسنت لااقل درباره اخبار تاريخي صدر اسلام مشترکند. بخاري و مسلم از کساني روايت ميکنند که ابواسحق ثقفي روايات مربوط به آداب و شيوه کشورداري علي(ع) و غارتهاي معاويه را از آنان روايت ميکند. بنابراين از آنجا که مآخذ روايات آنان مشترک است، بايد ديد چرا رواياتي راکه ابواسحق درباره شيوه کشورداري علي(ع) و غارتهاي معاويه، از مشايخ خود اخذ کرده در مجاميع حديثي و کتابهاي تاريخي اهلسنت و جماعت که از همان مشايخ اخذ و روايت کردهاند؛ ديده نميشود. آيا ابواسحق و نيز بخاري و ... هر يک بنابر تمايلات فرقهاي و فکري - سياسي خود به گزينش و نقل اخبار از مشايخ دست مييازيدند؟ و يا اينکه علت ديگري داشته است؛ اين مطلبي است که نيازمند تطبيق روايات و آثار تاريخي شيعه با روايات و آثار حديثي و تاريخي اهلسنت و جماعت ميباشد.نکته مهم ديگري که درباره مشايخ روايي ابواسحق شايسته ذکر است آن است که هر چند ابواسحق عصر حيات ائمه (امام نهم، دهم و يازدهم عليهمالسلام) را درک کرد اما از آنان در کتاب خود جز چند مورد آن هم با واسطه، حديثي نقل نکرده است. شايد علت، زيدي مذهب بودن وي، عدم اعتقادش به امامت ائمه پس از عليبن حسين(ع) و سکونتش در کوفه و هجرتش پس از گرايش به شيعه اماميه به اصفهان بوده باشد.
3- روايت کتاب الغارات
فهرست کتابهاي ابواسحق را عباسبن السري، محمدبن زيد الرطاب و احمدبن علويه اصفهاني مشهور به ابن اسود کاتب روايت کردهاند. شيخ صدوق از پدرش و او از عبدالله بن حسن مودب و او نيز از احمدبن علويه اصفهاني کتابهاي ابواسحق را روايت کرده است. اما از چگونگي و کيفيت روايت کتابهاي وي از جمله الغارات با وجود آنکه جمعي از بزرگان چون ابن ابي الحديد و حسنبن سليمان حلي شاگرد شهيد اول بدون واسطه از آن روايت کردهاند؛ خبري در دست نيست. و به نوشته مرحوم محدث ارموي نسخ اين کتاب از قديم الايام اعزّ از کبريت احمر و نايابتر از سيمرغ و کيميا بوده است. تاکنون قديمترين نسخه شناخته از آن نسخه علامه مجلسي است که براساس نسخهاي ديگر در دوره صفويه استنساخ شده است. اين نسخه (نسخه علامه مجلسي) اساس تصحيح و چاپ آن توسط مرحوم محدث ارموي قرار گرفته است.
4- چاپ کتاب
الغارات نخستين بار در دو مجلد بالغ بر 1124 صفحه به قطع وزيري با استدراکات و فهرست مطالب، آيات، اعلام، قبايل و مذاهب، اماکن، کتب، قوافي اشعار و مآخذ تحقيق، جزء آثار چاپي سلسله انتشارات انجمن آثار ملي در تهران با حواشي و تعليقات مبسوط ميرجلالالدين محدث ارموي به سال 1356 ش. با مقدمهاي قريب به صد صفحه به چاپ رسيد. (شانزده صفحه فارسي و بقيه عربي)